باریش: امروز منو دیوونه کردی میدونی دیگه نه!؟
فیلیز: من نه، خودت دیوونه شدی!
اشتباه متوجه میشی و بعدشم حسادت میکنی... انگار نمیدونی من چشمم جز تو هیچکس دیگه‌ای رو نمیبینه!🥲🤍
باریش: چی!؟ نفهمیدم یبار دیگه بگو...
فیلیز: من دوست دارم... لازم نیست به کسی حسادت کنی!(؛
باریش: ...😍🫠
{#حکایت_ما📽}

اسم سریال: حکایت ما/قسمت پنجاه‌وچهارم🏡
🍃ژانر: درام، عاشقانه، کمدی
🌞ساخت:2017|کارگردان: کورای کریم‌اوعلو
بازیگران: هازال کایا🩶 بوراک دنیز🩶
رها اوزجان🩶 یائیز جان کونایلی🩶

📑خلاصه: مروه خواهر باریش که برای اولین‌بار تو زندگیش پیداش شده، از باریش میخواد براش باباشو پیدا کنه و اونم در ازاش براش از نهالی که تو خونش کار میکنه اطلاعات بیاره! نهال که مطمئنه باریش زندس برای ثابت کردنش نقشه‌ای میکشه! پس مأمور بیمهٔ قلابی‌ای رو به فیلیز تو محل کارش نزدیک میکنه تا پا رو غیرت باریش بذاره و...⁉️
⭕️محصول کشور: ترکیه | زیرنویس چسبیده
#فیلم‌خوب‌ببینیم📽
---------------------------------

#خدا یه جایی که فکرشو نمیکنی دستتو میگیره..
خدا بیشتر از آرزوهات بهت میبخشه وقتی همه ی امیدت به اونه..
خدا بیشتر از همه حواسش بهته وقتی به حکمتش ایمان داری..
خدا هیچوقت تنهات نمیزاره وقتی بهش اعتماد داری..
خُدا بیشتر از همه دوستت داره چون تو از خودِ خدایی..
پس هیچوقت نا امید نشو خب؟!(؛🫂🫀

وسط دعوا و بحثتون به نبودنش فکر کنید!
به اینکه چه کسی قرارِ شب‌ها، شب بخیرش با بقیه فرق کند. چشم‌های چه کسی محوتان خواهد شد.اگر نباشد گوش‌های چه کسی همدم لحظه‌های سختتان می‌شود. به نبودنش فکر کنید و به روز‌هایی که نیست، دلهره که غالبتان شد، داشتنش را سفت بچسبید،که دیگر تکرار نخواهد شد!

‏گفتند: چگونه‌ای؟
گفت: زخمی عظیم خورده‌ام!
گفتند: بر کجا؟
گفت: بر جان...
|تذکرة الاولیاء|

«‏ومن أكبر أخطائي أنني كنت أمرّ على لحظات الفرح مروراً عابراً، وأعيش الحزن بكل مشاعري»

-و از خطاهای بزرگم آن بود، که لحظات دلخوشی را سرسری می‌گذراندم، اما غم و اندوه را با همه‌ی وجود زندگی می‌کردم!(:-

یِه روزی میفَهمی،
مِثل مَن واسَت کم بود..!🙃💔
#New_music

من سنم از لاس گذشته با من فقط قرار محضر بذار..!

خواستی آغوشی و پناهی باشی برایش، مثل نیما به عالیه بگو:
بیا! روی قلب من قرار بگیر ..!(؛

‏خیلی وقتا فکر میکنم اگه توام اندازه من دوستم داشتی
چقدر میتونستیم رابطه خفنی رو تجربه کنیم
و چقدر من میتونستم راحت احساساتمو نشونت بدم٫ چقدر میتونستم قربونت برم و چقدر راحت میتونستم برات ذوق کنم...

اسم سریال: حکایت ما/قسمت پنجاه‌وپنجم🏡
🧶ژانر: درام، عاشقانه، کمدی
🔎ساخت:2017|کارگردان: کورای کریم‌اوعلو
بازیگران: هازال کایا🩵 بوراک دنیز🩵
رها اوزجان🩵 یائیز جان کونایلی🩵

📋خلاصه: حکمت که زده به سرش و از حالت عادی کاملا خارج شده، با بچه‌ای که دزدیده تو شهر راه میفته! همهٔ خانواده که خیلی نگران حکمتن تلاش میکنن این ماجرا رو از فیلیز مخفی نگه دارن ولی موفق نمیشن! مروه که با داداشش لج کرده، مخ نهال رو میزنه تا راضیش کنه یواشکی قبر باریش رو نبش قبر کنه، تا تست DNA بگیره و مطمئن بشه...🚫
⭕️محصول کشور: ترکیه | زیرنویس چسبیده
#فیلم‌خوب‌ببینیم📽
---------------------------------

یلدا: فکر میکردم چون گذشتهٔ سختی رو گذروندی، حسابی پخته شدی، مرد زندگی شدی و میشه بهت تکیه کرد... اما گذشتهٔ سختت تورو نساخت، عقده‌ایت کرد، بیمارت کرد!🤕
از روز محضر تا الان هزارتا فکر کردم، هزار راهو رفتم... انتقام، تلافی، شکایت، تنفر، خودکشی، فرار... هرکاری که بتونم عذابت بدم... ولی پشیمون شدم!🥲🩸
آره تو هرچی رویا ساخته بودم رو خراب کردی... اما عوضش یه حقیقتی رو برام روشن کردی...
که هیچ رابطه و جدایی، هیچ عشق و علاقه‌ای؛ ارزش خودکشی نداره... ارزش انتقامم نداره... حتی ارزش فکر کردن نداره...
میدونی ارزش چیو داره!؟ فقط یه تجربست... یه تجربه به دست میاری، همین!💔🖐
فرزین رحیمی من امشب سخت‌ترین کار دنیا رو انجام دادم... بخشیدمت!
نه بخاطر اینکه تو لایقشی... بخاطر اینکه میخوام آروم باشم... وقتیم آروم باشم، دوباره رویا میسازم، آرزو میکنم، میمونم کنار خونوادم منتظر مردی میشم که لایق عشقم باشه!🙃❤️‍🩹
فرزین: همه حرفاتو زدی داری میری!؟ چرا واینمیستی حرفای منم بشنوی!؟
یلدا: برای حرف زدن فرصت زیاد داشتی... الان دیگه دیره!(:⌛️
{#هشت‌ونیم‌دقیقه📽}

نمی‌دونم، شاید یک روز برای هم دیگه عالی بودیم.
نمی‌دونم، شاید یک روز برگشتی و تصمیم گرفتی همه چیز رو درست کنیم.
نمی‌دونم، شاید یک روز مثل قبلاً ارتباط چشمی عمیقمون به بوسه ختم شد.
نمی‌دونم، شاید یک روز با یک آغوش عمیق ضربان قلبمون باهم یکی شد. شاید قلبامون باهم اشتی کردن.
نمی‌دونم. شاید یک روز دوباره حسامون برگشت، حرفای نزده ی همو از نگاه هم خوندیم.
نمی‌دونم، شاید یک روز همو دوباره دوست داشتیم. از اشتباهاتمون درس گرفتیم همه چیز رو قشنگ تر از قبل ساختیم.
نمی‌دونم... شاید یک روز... شاید هیچ وقت!