💢علائم خطر در شروع روابط و مرحلهٔ آشنایی در افرادی با طرحواره محرومیت هیجانی
۱. به حرفهای من گوش نمی دهد.
۲.دائم حرف می زند.
۳. برای ارتباط صمیمی با من راحت نیست.
۴. پرمشغله است. وقت کمی برای من می گذارد.
۵. نجوش، بی مهر و درونگراست.
۶. شما بیشتر از او مایل به برقراری رابطهٔ صمیمانه هستید.
۷. وقتی به او سخت نیاز دارید، در کنار شما نیست.
۸. کمتر در کنار شماست، اما ذهن شما کاملاً مشغول اوست.
۹. احساسی های شما را درک نمی کند.
۱۰. بیشتر، شما نیازهای او را برآورده می کنید تا اینکه او نیازهای شما را برآورده سازد.
✍🏻این علائم حاکی از آن هستند که شما در معرض تکرار الگوی ناکام ساز قرار گرفته اید:
"طرف مقابل احتمال دارد شما را باز هم مثل روابط گذشته تان دچار محرومیت هیجانی کند."
@SchemaTherap
۱. به حرفهای من گوش نمی دهد.
۲.دائم حرف می زند.
۳. برای ارتباط صمیمی با من راحت نیست.
۴. پرمشغله است. وقت کمی برای من می گذارد.
۵. نجوش، بی مهر و درونگراست.
۶. شما بیشتر از او مایل به برقراری رابطهٔ صمیمانه هستید.
۷. وقتی به او سخت نیاز دارید، در کنار شما نیست.
۸. کمتر در کنار شماست، اما ذهن شما کاملاً مشغول اوست.
۹. احساسی های شما را درک نمی کند.
۱۰. بیشتر، شما نیازهای او را برآورده می کنید تا اینکه او نیازهای شما را برآورده سازد.
✍🏻این علائم حاکی از آن هستند که شما در معرض تکرار الگوی ناکام ساز قرار گرفته اید:
"طرف مقابل احتمال دارد شما را باز هم مثل روابط گذشته تان دچار محرومیت هیجانی کند."
@SchemaTherap
۱- طرحواره ناسازگار یا اصطلاحاً تله، الگوی فکری، شناختی و هیجانی عمیق، ناکارآمد و آسیبرسان است که در اثر تجربههای ناگوار ما در کودکی و نوجوانی شکل میگیرد و در باورهای ما نسبت به خودمان و دیگران نقش میبندد. دنیایی برای ما از کودکی ساخته میشود که دیگر هر چیزی بیرون از آن را نمیتوانیم ببینیم! اتفاقاتی نیز که در زندگی برای ما رخ میدهند و روابطی که داریم؛ تلههای ما را هر چه بیشتر تقویت میکنند زیرا ما توسط باورهایی که داریم یا آنها را به وجود آوردهایم یا در جهت تایید تلههای خود، آنها را معنا کردهایم! پس تلههای ما همچنان تقویت و تکرار میشوند
@SchemaTherap
@SchemaTherap
۲- اکثر تلهها تحت تاثیر حوادث ناگوار، بدرفتاری والدین، آسیبها و تجربههای منفی به وجود آمدهاند اما به این معنی نیست که شما چون خاطره بدی از کودکی ندارید حتما مصون از تلهها بودهاید! چون اولا ممکن است خاطرات منفی اصلا یادتان نیاید چون آنها را به دلیل رنجشان به پستوی ضمیرتان راندهاید دوما تلههایی مثل تله وابستگی یا تله استحقاق هستند که اتفاقا در اثر وابستگی و حمایت شدید والدین یا ارضای بیاندازه نیازها توسط آنها رخ میدهند و شما اکنون یا متوجه آن نیستید یا آن را خوب، تفسیر میکنید! سرشت هیجانی و خلق و خوی شما و محیط رشدتان نیز در شکلگیری تلهها تاثیر دارند
@SchemaTherap
@SchemaTherap
۳- اگر چه تلهها به ما رنج میدهند اما تجربه آشناتری برای ما هستند و با آنها راحتیم پس آنها را ناآگاهانه تکرار میکنیم. مثلا ارتباط برقرار کردن با آدمهایی که من اصطلاحاً میگویم نماینده تلههای ما هستند! یا رفتن به سمت اتقاقاتی که با تلههای ما هماهنگی دارند! یا داشتن باورها و قضاوتهای غلطی که درستی تلههای ما را تایید میکنند و باعث میشوند ما تلههای خود را حقیقت مطلق بدانیم! پس ما همچنان دنیای کودکی خود را درون تلهها تکرار میکنیم
@SchemaTherap
@SchemaTherap
۴-وقتی تجاربی که اکنون داریم مشابه تجارب ناگوار کودکی ما باشند تلههای ما فعال میشوند! در وقت فعالسازی ما دچار هیجانات منفی مثل ترس و اضطراب، سوگ و افسردگی و شرم یا خشم و... میشویم! وقتی میگوییم شخصی تله خاصی دارد؛ به این معنی نیست تله او همیشه فعال است! پس لازم است هیجانات و واکنشهای فرد در روابط و اتفاقات گذشته بررسی شود. هر کسی برای کاستن از رنج فعال شدن تلهها، دست به واکنشها و رفتارهایی مقابلهای میزند که اتفاقا تلهها را متوقف نمیکنند! جنگ - فرار - تسلیم
@SchemaTherap
@SchemaTherap
کودکان خود را قربانی آرزوهای ازدست رفته خودنکنید .
(قسمت اول)
١. يك سال اول زندگي كودك تنها بر پايه حس ميباشد. بين يك تا شش سال زندگي كودك بر پايه احساس و تخيل ميباشد. نياز كودك در شش سال اول پرورش تخيل و احساسات كودك يا همان هوش هيجانيست و كودك تنها و تنها از طريق بازي رشد سالم رواني خواهد داشت.
٢. عقل كه پايه آموزش هاي علميست از حدود شش سالگي كم كم به وجود مي آيد، كودك تخيل را كم كم رها ميكند و به سمت علم خواهد رفت. قبل از شش سالگي چون مغز رشد كافي براي فهم مفاهيم علمي ندارد آسيب به احساسات كودك كه نياز به رشد دارند خواهد زد.
٣. اگر فرزند دو يا سه ساله شما تمايل به خواندن و نوشتن دارد بزرگترين دليل، ديدن خوشحالي والدين است كه حكم تشويق براي كودك دارد. همانگونه كه ما تمام سعي خود را ميكنيم فرزندانمان را از بيشتر جنبه هاي ديگر زندگي مانند رابطه جنسي دور نگه داريم چون واقف به آسيب هستيم چرا آنها رابا دانشمند ساختن به دنياي بزرگسالان پرت می كنيم!
٤. بازي كردن به كودك قوانين طبيعت و كشف دنيا و توانايي هاي خود را ميآموزد كه هيچ علمي آن را به كودكان نخواهد آموخت.
٥. كودكاني كه وقت خود را به جاي احساس و تخيل صرف آموزش علمي ميكنند تبديل به موجودات خارق العاده يي ميشوند كه سر بزرگ اما دستان كوچك دارند. كودكي كه به جاي بازي پشت ميز كلاس زبان نشسته و به جاي اينكه با مداد نقاشي بكشد الفبا را آموخته رشد سالم رواني كه بين يك تا شش سال اول بايد اتفاق بيافتد از دست خواهد داد.
٦. ريسك بزرگي وجود دارد به دليل اضطرابي كه آموزش زودرس به كودكان ميدهد باعث شود اضطراب با درس خواندن گره بخورد و كودك براي هميشه با آموزش و درس به مشكل بخورد.
٧. رقابت زير شش سال باعث ايجاد حسادت و اضطراب در كودكان خواهد شد. رشته هاي انفرادي مثل ژيميناستيك و باله به كودكي كه بايد در رابطه همكاري و بازي با ديگران رشد كند ويژگي هاي كودكان خودشيفته و كمال پرستي را خواهد آموخت.
ادامه دارد... ☘️
@SchemaTherap
(قسمت اول)
١. يك سال اول زندگي كودك تنها بر پايه حس ميباشد. بين يك تا شش سال زندگي كودك بر پايه احساس و تخيل ميباشد. نياز كودك در شش سال اول پرورش تخيل و احساسات كودك يا همان هوش هيجانيست و كودك تنها و تنها از طريق بازي رشد سالم رواني خواهد داشت.
٢. عقل كه پايه آموزش هاي علميست از حدود شش سالگي كم كم به وجود مي آيد، كودك تخيل را كم كم رها ميكند و به سمت علم خواهد رفت. قبل از شش سالگي چون مغز رشد كافي براي فهم مفاهيم علمي ندارد آسيب به احساسات كودك كه نياز به رشد دارند خواهد زد.
٣. اگر فرزند دو يا سه ساله شما تمايل به خواندن و نوشتن دارد بزرگترين دليل، ديدن خوشحالي والدين است كه حكم تشويق براي كودك دارد. همانگونه كه ما تمام سعي خود را ميكنيم فرزندانمان را از بيشتر جنبه هاي ديگر زندگي مانند رابطه جنسي دور نگه داريم چون واقف به آسيب هستيم چرا آنها رابا دانشمند ساختن به دنياي بزرگسالان پرت می كنيم!
٤. بازي كردن به كودك قوانين طبيعت و كشف دنيا و توانايي هاي خود را ميآموزد كه هيچ علمي آن را به كودكان نخواهد آموخت.
٥. كودكاني كه وقت خود را به جاي احساس و تخيل صرف آموزش علمي ميكنند تبديل به موجودات خارق العاده يي ميشوند كه سر بزرگ اما دستان كوچك دارند. كودكي كه به جاي بازي پشت ميز كلاس زبان نشسته و به جاي اينكه با مداد نقاشي بكشد الفبا را آموخته رشد سالم رواني كه بين يك تا شش سال اول بايد اتفاق بيافتد از دست خواهد داد.
٦. ريسك بزرگي وجود دارد به دليل اضطرابي كه آموزش زودرس به كودكان ميدهد باعث شود اضطراب با درس خواندن گره بخورد و كودك براي هميشه با آموزش و درس به مشكل بخورد.
٧. رقابت زير شش سال باعث ايجاد حسادت و اضطراب در كودكان خواهد شد. رشته هاي انفرادي مثل ژيميناستيك و باله به كودكي كه بايد در رابطه همكاري و بازي با ديگران رشد كند ويژگي هاي كودكان خودشيفته و كمال پرستي را خواهد آموخت.
ادامه دارد... ☘️
@SchemaTherap
فرزندان خود را قربانی آرزوهای از دست رفته خود نکنید.
( قسمت ۲)
٨. احساسات خود را فرافكني نكنيم. اينكه كودكم خوشحال است پشت ميز بنشيند به جاي آنكه بازي كند. يا مورد آموزش اكادميك قرار بگيرد وقتي ميتواند از خلاقيتش استفاده كند تنها احساسات شخصي ماست كه به بچه ها تعميم ميدهيم.
٩. كودكان همين چند سال را براي بازي و شادي وقت دارند. اين تصور شما به عنوان يك بزرگسال است كه كلاسهاي مختلف كودكتان را از خوشحالي كودكي دور نميكند، زماني متوجه ميشويد كه هيچ راهي براي پس دادن كودكي آنها نيست.
١٠. زندگي اكر براي شما رقابت و دويدن اما هرگز نرسيدن و ترس از عقب ماندن از بقيه است اين وحشت را به كودكان تحميل نكنيد.
١١. كودكان را وسيله پز دادن نكنيد. پز دادن با كودك از آنها موجوداتي خالي با ظاهري پف كرده خواهد ساخت كه همان خودشيفتگي است.
١٢. از كودكي فرزندتان را تحت فشار براي رفتن به مدارس نمونه نكنيد.
١٣. كودك شاد امروز انسان خوشبخت فرداست. كودك دانشمند امروز، انسان مضطرب فرداست كه شانس پيشرفت در بسياري از زمينه هاي احساسي رو از دست داده.
١٤. كودكي كه خواندن و نوشتن بلد است و به كلاس اول ميرود تنها بي حوصله گي و خستگي را از سال اول مياموزد.
١٥. خام تبليغات صاحبان مهد كودك، يا كلاسهاي آموزشي نشويد كه ميتوانند از فرزند شما نابغه بسازند و با آسيب به فرزندتان جيب آنها را پر پول نكنيد.
١٦. شش سال اول زندگي كودك تحرك مهمترين دليل رشد است، كودكان را به جاي پارك پشت ميز ننشانيد.
١٧. هر نوع آموزشي با بازي و تحرك و شادي براي كودك بسيار عاليست. ميتوانيد هر آنچه كه لازم ميدانيد را با بازي به فرزندتان بياموزيد.
@SchemaTherap
( قسمت ۲)
٨. احساسات خود را فرافكني نكنيم. اينكه كودكم خوشحال است پشت ميز بنشيند به جاي آنكه بازي كند. يا مورد آموزش اكادميك قرار بگيرد وقتي ميتواند از خلاقيتش استفاده كند تنها احساسات شخصي ماست كه به بچه ها تعميم ميدهيم.
٩. كودكان همين چند سال را براي بازي و شادي وقت دارند. اين تصور شما به عنوان يك بزرگسال است كه كلاسهاي مختلف كودكتان را از خوشحالي كودكي دور نميكند، زماني متوجه ميشويد كه هيچ راهي براي پس دادن كودكي آنها نيست.
١٠. زندگي اكر براي شما رقابت و دويدن اما هرگز نرسيدن و ترس از عقب ماندن از بقيه است اين وحشت را به كودكان تحميل نكنيد.
١١. كودكان را وسيله پز دادن نكنيد. پز دادن با كودك از آنها موجوداتي خالي با ظاهري پف كرده خواهد ساخت كه همان خودشيفتگي است.
١٢. از كودكي فرزندتان را تحت فشار براي رفتن به مدارس نمونه نكنيد.
١٣. كودك شاد امروز انسان خوشبخت فرداست. كودك دانشمند امروز، انسان مضطرب فرداست كه شانس پيشرفت در بسياري از زمينه هاي احساسي رو از دست داده.
١٤. كودكي كه خواندن و نوشتن بلد است و به كلاس اول ميرود تنها بي حوصله گي و خستگي را از سال اول مياموزد.
١٥. خام تبليغات صاحبان مهد كودك، يا كلاسهاي آموزشي نشويد كه ميتوانند از فرزند شما نابغه بسازند و با آسيب به فرزندتان جيب آنها را پر پول نكنيد.
١٦. شش سال اول زندگي كودك تحرك مهمترين دليل رشد است، كودكان را به جاي پارك پشت ميز ننشانيد.
١٧. هر نوع آموزشي با بازي و تحرك و شادي براي كودك بسيار عاليست. ميتوانيد هر آنچه كه لازم ميدانيد را با بازي به فرزندتان بياموزيد.
@SchemaTherap
✍🏻 دنیایی که کودک در آن زندگی می کند با دنیای بزرگسالی بسیار متفاوت است . آنچه کودک می بیند و درک می کند بسیار متفاوت با ماست . هر صدای بلندی یک انفجار مهیب ، هر فرد غریبه ای یک هیولای بزرگ و خطرناک و هر تنها ماندنی یک طرد و تنها ماندن تا پایان عمر به نظر می آید .
✍🏻دنیای کودک پر است از فجایع و خطرات قریب الوقوعی که باید فکری برای آنها بکند . پس کودک با توجه به این واقعیت سنجی ناقص خود ، یک سری عقاید و افکار درباره دنیای اطراف و خودش می سازد و دنیا را بوسیله این افکار ، تحلیل و بررسی می کند و در ادامه با توجه به این تحلیل ها ، تصمیماتی درباره دنیای اطراف خود می گیرد .
✍🏻به عنوان مثال فرض کنید کودکی در بیمارستان بستری می شود و تحت عمل جراحی قرار می گیرد . این عمل جراحی که برای زنده ماندن کودک بسیار حیاتی است ، از نظر کودک یک فاجعه و ظلم بسیار بزرگ است که در آن مادر ، وی را تنها گذاشته و رفته است . خشمی که کودک از مادر خود در دل دارد به این تصمیم پیش نویسی ختم می شود که « مادر قابل اعتماد نیست » و بر اساس یک مکانیزم همیشگی در اینگونه موارد ، به این تصمیم کلی می رسد که « زن ها قابل اعتماد نیستند » .
✍🏻 این مفهوم در دنیای بزرگسالی سرنوشت روابط عاطفی وی را تعیین می کند . نکته قابل توجه این است که تصمیمات کودکی بر اساس هیجانات و احساسات خام گرفته می شوند و رنگ و بوی عقلانی ندارند و ردپای عقل سلیم و منطق بزرگسالی در آن به چشم نمی خورد و کودک با این اطلاعات غلط درباره نیات و اعمال و پدیده ها ، نسبت به تصمیم گیری و تعمیم آنها اقدام می کند . پس در کل باید گفت تصمیمات پیش نویسی بهترین روش برای کودک است تا برای دنیای پرآشوب و پرمخاطره ای که در آن زندگی می کند تدابیری بیاندیشد .
✍🏻بخاطر همین موضوع طرحواره هایی در کودک ،((یعنی ما))شکل می گیرند که تا آخر عمر گریبانگیر فرد می باشند.
@SchemaTherap
✍🏻دنیای کودک پر است از فجایع و خطرات قریب الوقوعی که باید فکری برای آنها بکند . پس کودک با توجه به این واقعیت سنجی ناقص خود ، یک سری عقاید و افکار درباره دنیای اطراف و خودش می سازد و دنیا را بوسیله این افکار ، تحلیل و بررسی می کند و در ادامه با توجه به این تحلیل ها ، تصمیماتی درباره دنیای اطراف خود می گیرد .
✍🏻به عنوان مثال فرض کنید کودکی در بیمارستان بستری می شود و تحت عمل جراحی قرار می گیرد . این عمل جراحی که برای زنده ماندن کودک بسیار حیاتی است ، از نظر کودک یک فاجعه و ظلم بسیار بزرگ است که در آن مادر ، وی را تنها گذاشته و رفته است . خشمی که کودک از مادر خود در دل دارد به این تصمیم پیش نویسی ختم می شود که « مادر قابل اعتماد نیست » و بر اساس یک مکانیزم همیشگی در اینگونه موارد ، به این تصمیم کلی می رسد که « زن ها قابل اعتماد نیستند » .
✍🏻 این مفهوم در دنیای بزرگسالی سرنوشت روابط عاطفی وی را تعیین می کند . نکته قابل توجه این است که تصمیمات کودکی بر اساس هیجانات و احساسات خام گرفته می شوند و رنگ و بوی عقلانی ندارند و ردپای عقل سلیم و منطق بزرگسالی در آن به چشم نمی خورد و کودک با این اطلاعات غلط درباره نیات و اعمال و پدیده ها ، نسبت به تصمیم گیری و تعمیم آنها اقدام می کند . پس در کل باید گفت تصمیمات پیش نویسی بهترین روش برای کودک است تا برای دنیای پرآشوب و پرمخاطره ای که در آن زندگی می کند تدابیری بیاندیشد .
✍🏻بخاطر همین موضوع طرحواره هایی در کودک ،((یعنی ما))شکل می گیرند که تا آخر عمر گریبانگیر فرد می باشند.
@SchemaTherap
مجمع متخصصین طرحواره درمانی
۴-وقتی تجاربی که اکنون داریم مشابه تجارب ناگوار کودکی ما باشند تلههای ما فعال میشوند! در وقت فعالسازی ما دچار هیجانات منفی مثل ترس و اضطراب، سوگ و افسردگی و شرم یا خشم و... میشویم! وقتی میگوییم شخصی تله خاصی دارد؛ به این معنی نیست تله او همیشه فعال است!…
۵- درست است که تلههای شما از کودکی یا اوایل نوجوانی در شما شکل گرفتهاند زمانی که شما از اختیار و آگاهی برخوردار نبودید اما تاکنون، آگاهانه یا ناآگاهانه و با انتخابهای غلط، باعث تکرار تلههای خود شدهاید! البته حتی زمانی نیز که همه چیز ظاهراً خوب به نظر میرسد باز شما یا لذتی از رابطهاتان نمیبرید یا رابطه را به سمتی میبرید تا سناریوی تلههای شما اتقاق بیفتد! مثلا شما را رها کنند یا به شما بیاعتنایی کنند!
@SchemaTherap
@SchemaTherap
۶- وقتی آگاه از تلههای خود، ریشههای پیدایش و چگونگی فعال شدن آنها نباشید؛ علت مشکلاتی که در اثر تلهها برای شما به وجود میآید را به عوامل بیرونی نسبت میدهید و اینگونه از علت اصلی و حل مشکل واقعی غافل میشوید! به همین خاطر، آگاهی درست و واقعبینانه از ریشه مشکلاتتان و یافتن ارتباط آنها با تلههایتان، بسیار در بهبود تلهها و حل مشکلات ناشی از آنها تاثیر دارد. مثلا شما خودتان را پر از نقص میدانید اما فکر میکنید همه شما را خوب نمیدانند!
@SchemaTherap
@SchemaTherap
۷- ما آگاهانه یا ناآگاهانه در مسیر تایید و تداوم تلهها زندگی میکنیم. حتی ترکیب هیجانی و جنسی که در ما نسبت به دیگران فعال میشود برگرفته از تله ماست. مثلا کسی که طرحواره نقص و شرم دارد نسبت به کسی که حس میکند قدرت، هیجان و زیبایی دارد جذب میشود! یا کسی که طرحواره رهاشدگی یا محرومیت هیجانی دارد بیشتر جذب یک رابطه عاطفی بیتعهد و ناپایدار یا سرد و بیعاطفه میشود!
@SchemaTherap
@SchemaTherap
۸- وقتی تلههای شما فعال میشوند شما دچار حسها و هیجانات منفی مثل ترس و اضطراب، خشم و ناراحتی، حقارت و خجالت، گناه و بیارزشی میشوید. اما برای اینکه از این هیجانات منفی خلاص شوید؛ ممکن است دست به سه رفتار مقابلهای بزنید. جنگ، فرار، تسلیم... در جنگ، شما بر خلاف موقعیتهای فعالساز طرحواره عمل میکنید (جبران افراطی) در فرار، شما از این موقعیتها فرار میکنید (اجتناب) در تسلیم، شما در برابر طرحواره خود کوتاه میآیید.
@SchemaTherap
@SchemaTherap
انکار و ندیدن واقعیتهای ناراحت کننده، دوری از مردم یا موقعیتهایی تنشزا، استفاده از مواد روانگردان، الکل و اعتیاد، روابط جنسی متعدد، وابستگی یا استقلال مفرط، بیاعتمادی و بدبینی نسبت به دیگران، صمیمی نشدن یا دوری از رابطه، غرور یا شکست نفسی، پرداختن افراطی به نیازها، آسیب زدن به خود یا اجازه دادن به مورد آسیب قرار گرفتن، انتخاب روابط عاطفی مخرب و... اینها برخی از رفتارهای مقابلهای هستند که شما برای رهایی از فشار ناشی از هیجانات فعال شدن تلهها دارید که باعث تکرار و تقویت تلهها میشوند.
@SchemaTherap
@SchemaTherap
مجمع متخصصین طرحواره درمانی
طرحواره چیست؟ @SchemaTherap
طرحوارههای ناسازگار اولیه یا در اصطلاح عام، تلههای زندگی، چنین مشخصههای عمومی دارند:
۱- مطلق گرایی: باورها، افکار و قضاوتهای ثابت، مطلق و ارزیابی نشده در مورد خود، دیگران و جهان که از کودکی و اوایل نوجوانی در ما شکل گرفتهاند.
۲- مقاوم در برابر تغییر: شامل خاطرات، هیجانات، احساسات بدنی و شناختوارهها هستند که خاطرات هیجانی عمیق آنها در مغز ناهوشیار ما از کودکی قرار دارند و به سختی تغییر میکنند.
۳- آشنایی و عادت: از کودکی چون با آنها بزرگ شدهایم و بر اساس آنها تجربیات زندگی را قضاوت کرده و خود را اینگونه سازگار کردهایم؛ به آنها عادت کرده و وابسته شدهایم و برای ما تجربه آشنایی هستند. پس اگر چه به ما رنج میدهند اما با آنها راحتتریم!
۴- تکرار شونده: از طریق قضاوتهای سوگیرانه و نیز رفتارهای مقابلهای ناسازگارانه که در برابر آنها داریم مثل اجتناب، جبران افراطی و تسلیم شدن، خود را تداوم میبخشند و به بقای خود کمک میکنند.
۵- پیشبینی پذیری: اتفاقات را بر اساس آنها پیشبینی یا در واقع پیشگویی خودتحقق بخش، میکنیم و با ترفند طرحوارهها فکر میکنیم توان پیشبینی اتفاقات و کنترل شرایط داریم!
۶- حساسیت افراطی به اتفاقات و استرسها: تهدیدهای زندگی را بصورت مداوم، پایش و حتی هیجانات منفی خود را موقع تهدیدها، پیشبینی میکنیم؛ تلهها نیز موقع تنشها و چالشهایی که ما آنها را در ذهن خود، تهدید ارزیابی کردهایم فعال میشوند.
۷- فعال ساز هیجانات شدید: هیجاناتی مثل ترس و اضطراب - خجالت و احساس گناه - ناامیدی و بیقراری - آزردگی و رنجیدگی، خشم، غم، افسردگی و...
۸- تولید افکار غیرمنطقی و خطاهای شناختی: تعمیم دهی، مبالغه افراطی، مطلق نگری و...
اگر مشخص شده که دچار چه تلهای هستید؛ به این توجه کنید و این سوال مهم را از خودتان بپرسید: آیا مجموعه افکار، رفتار و روابط من در جهت توقف و ترمیم تله عمل میکند یا تکرار، تقویت و تشدید آن؟!
@SchemaTherap
۱- مطلق گرایی: باورها، افکار و قضاوتهای ثابت، مطلق و ارزیابی نشده در مورد خود، دیگران و جهان که از کودکی و اوایل نوجوانی در ما شکل گرفتهاند.
۲- مقاوم در برابر تغییر: شامل خاطرات، هیجانات، احساسات بدنی و شناختوارهها هستند که خاطرات هیجانی عمیق آنها در مغز ناهوشیار ما از کودکی قرار دارند و به سختی تغییر میکنند.
۳- آشنایی و عادت: از کودکی چون با آنها بزرگ شدهایم و بر اساس آنها تجربیات زندگی را قضاوت کرده و خود را اینگونه سازگار کردهایم؛ به آنها عادت کرده و وابسته شدهایم و برای ما تجربه آشنایی هستند. پس اگر چه به ما رنج میدهند اما با آنها راحتتریم!
۴- تکرار شونده: از طریق قضاوتهای سوگیرانه و نیز رفتارهای مقابلهای ناسازگارانه که در برابر آنها داریم مثل اجتناب، جبران افراطی و تسلیم شدن، خود را تداوم میبخشند و به بقای خود کمک میکنند.
۵- پیشبینی پذیری: اتفاقات را بر اساس آنها پیشبینی یا در واقع پیشگویی خودتحقق بخش، میکنیم و با ترفند طرحوارهها فکر میکنیم توان پیشبینی اتفاقات و کنترل شرایط داریم!
۶- حساسیت افراطی به اتفاقات و استرسها: تهدیدهای زندگی را بصورت مداوم، پایش و حتی هیجانات منفی خود را موقع تهدیدها، پیشبینی میکنیم؛ تلهها نیز موقع تنشها و چالشهایی که ما آنها را در ذهن خود، تهدید ارزیابی کردهایم فعال میشوند.
۷- فعال ساز هیجانات شدید: هیجاناتی مثل ترس و اضطراب - خجالت و احساس گناه - ناامیدی و بیقراری - آزردگی و رنجیدگی، خشم، غم، افسردگی و...
۸- تولید افکار غیرمنطقی و خطاهای شناختی: تعمیم دهی، مبالغه افراطی، مطلق نگری و...
اگر مشخص شده که دچار چه تلهای هستید؛ به این توجه کنید و این سوال مهم را از خودتان بپرسید: آیا مجموعه افکار، رفتار و روابط من در جهت توقف و ترمیم تله عمل میکند یا تکرار، تقویت و تشدید آن؟!
@SchemaTherap
من فکر نمیکنم رابطهی پایدار و بلندمدتی داشته باشم! در این رابطه هم مثل روابط قبلی، ترک خواهم شد! چرا باید صمیمی شوم وقتی میدانم من را ترک میکند!؟ هر وقت وابسته شدهام جز دوری و جدایی، چیزی نصیبم نشده است! انگار در طالع من این است که همیشه تنها بمانم و سرنوشت من، مثل مادرم، تنهایی است! من همیشه باید در ترس و تردید از دست دادن باشم!
این دیالوگ فرضی کسی است که تله رهاشدگی دارد! او پیشگویی میکند که تمام روابطش به جدایی و طرد شدگی، ختم خواهد شد؛ چون پیش فرض و باور او این است که رابطه بلندمدتی نخواهد داشت؛ برایش هم علتهایی مثل سرنوشت، ذات، تجارب قبلی و.. دارد!
روشن است وقتی من، روابطم را محکوم به جدایی بدانم و باور مرکزی یا طرحواره من که اینجا رهاشدگی است؛ بر این اساس از کودکی شکل گرفته باشد که من توسط نزدیکانم طرد خواهم شد؛ پس خود این فرض، یک پیشگویی خود محَقَق شونده یا خودکامبخش را در ذهن من رقم میزند. این پیشگویی، از نوعی است که خود، باعث تایید و اتفاق افتادن خود، خواهد شد و فرد قضاوت میکند که من پیشبینی کرده بودم که باز من را ترک میکنند یا باز تنها میمانم و آخر اتفاق افتاد!
هیچ انرژی خاصی به کائنات نرفته و هیچ اتفاق ماورایی نیفتاده است که باعث تحقق این پیشگویی شده باشد! تنها اینکه وقتی فرد، اتفاقاتی را پیشگویی و حتی هیجانات خود را پیشبینی کند؛ ناآگاهانه، خود و روابطش را به سمتی میبرد تا آن پیشگویی، محَقَق و آن فرض، تایید شود!
مثلا زیاد صمیمی نمیشود و سرد یا با غرور برخورد میکند! (البته همین که احساس خطر میکند ممکن است باز چسبنده عمل کند) این رفتارهای ناسازگارانه، مثل سردی، وابستگی افراطی، کنترل و تکانشگری، تردید و بدبینی و... هیجانات منفی مثل خشم، ترس و اضطراب، افسردگی، ناامیدی و... تحریفهای شناختی و قضاوتهای سوگیرانه و... باعث میشوند رابطه با مشکلات پایدار و تکرار شونده روبرو شود
نهایتاً ممکن است رابطه به دلایل بالا، منجر به جدایی شده یا طرف مقابل به سمت روابط فرازناشویی کشیده شود و یا حتی اینکه، خود فردی که تله رهاشدگی دارد چون ترک شدن را پیشگویی کرده ممکن است روابط موازی عاطفی برقرار کند تا خیالش راحت شود تنها نخواهد ماند اگر چه اتفاقا همین روابط، احتمالأ باعث سردی بیشتر او یا جدایی میشوند!
هر بار که انتظارات و پیشگوییهای خود تحقق بخش افرادی که تله دارند؛ توسط اتفاقات، روابط و... محقق شوند؛ تلهها هر چه بیشتر، تایید، تکرار و تقویت شده و در برابر تغییر، مقاومتر میشوند.
@SchemaTherap
این دیالوگ فرضی کسی است که تله رهاشدگی دارد! او پیشگویی میکند که تمام روابطش به جدایی و طرد شدگی، ختم خواهد شد؛ چون پیش فرض و باور او این است که رابطه بلندمدتی نخواهد داشت؛ برایش هم علتهایی مثل سرنوشت، ذات، تجارب قبلی و.. دارد!
روشن است وقتی من، روابطم را محکوم به جدایی بدانم و باور مرکزی یا طرحواره من که اینجا رهاشدگی است؛ بر این اساس از کودکی شکل گرفته باشد که من توسط نزدیکانم طرد خواهم شد؛ پس خود این فرض، یک پیشگویی خود محَقَق شونده یا خودکامبخش را در ذهن من رقم میزند. این پیشگویی، از نوعی است که خود، باعث تایید و اتفاق افتادن خود، خواهد شد و فرد قضاوت میکند که من پیشبینی کرده بودم که باز من را ترک میکنند یا باز تنها میمانم و آخر اتفاق افتاد!
هیچ انرژی خاصی به کائنات نرفته و هیچ اتفاق ماورایی نیفتاده است که باعث تحقق این پیشگویی شده باشد! تنها اینکه وقتی فرد، اتفاقاتی را پیشگویی و حتی هیجانات خود را پیشبینی کند؛ ناآگاهانه، خود و روابطش را به سمتی میبرد تا آن پیشگویی، محَقَق و آن فرض، تایید شود!
مثلا زیاد صمیمی نمیشود و سرد یا با غرور برخورد میکند! (البته همین که احساس خطر میکند ممکن است باز چسبنده عمل کند) این رفتارهای ناسازگارانه، مثل سردی، وابستگی افراطی، کنترل و تکانشگری، تردید و بدبینی و... هیجانات منفی مثل خشم، ترس و اضطراب، افسردگی، ناامیدی و... تحریفهای شناختی و قضاوتهای سوگیرانه و... باعث میشوند رابطه با مشکلات پایدار و تکرار شونده روبرو شود
نهایتاً ممکن است رابطه به دلایل بالا، منجر به جدایی شده یا طرف مقابل به سمت روابط فرازناشویی کشیده شود و یا حتی اینکه، خود فردی که تله رهاشدگی دارد چون ترک شدن را پیشگویی کرده ممکن است روابط موازی عاطفی برقرار کند تا خیالش راحت شود تنها نخواهد ماند اگر چه اتفاقا همین روابط، احتمالأ باعث سردی بیشتر او یا جدایی میشوند!
هر بار که انتظارات و پیشگوییهای خود تحقق بخش افرادی که تله دارند؛ توسط اتفاقات، روابط و... محقق شوند؛ تلهها هر چه بیشتر، تایید، تکرار و تقویت شده و در برابر تغییر، مقاومتر میشوند.
@SchemaTherap