Telegram Web Link
Forwarded from زیر سقف آسمان
♦️مقاومت در برابر نقد از راه شخصی‌‌ جلوه دادن آن: «دانش‌مند سالک» و منتقدان اش /۵

✍️حسن محدثی‌ی گیلوایی

۲۴ اسفند ۱۴۰۲


بار دیگر یادآوری می‌کنم که به‌عنوان یک محقق جامعه‌شناسی و به‌عنوان یک دانش‌پژوه، وظیفه‌ی خود می‌دانم که به سهم خویش از ساحت علم و ساحت دانش‌پژوهی و به‌ویژه از ساحت رشته‌ی علمی‌ی خود دفاع کنم و آن را از آلوده‌گی‌های ناشی از ورود معرفت‌هایی نظیر معرفت دینی و معرفت عرفانی که در جای خود محترم و قابل بحث هستند، حفاظت کنم.

پس، نقادی‌ی هر نوع کنش و اندیشه‌‌ی کژ و کوژ که در قلمروی وسیع دانش‌پژوهی و به‌تبع آن، قلمروی علم تحقق می‌یابد، از وظایف ذاتی‌ی یکایک کنش‌گران این حوزه‌ها است و حق نقد -آن هم نقد بدون ملاحظه و تعارف در قبال دیگرانی که در این حوزه‌ها ورود می‌کنند- برای همه‌ی ما به‌طور بالقوه محفوظ است و با اتهام زدن‌ها و انواع پرونده‌‌سازی‌ها این حق از کسی ستانده نمی‌شود.

کسی حق ندارد برای منتقد شرط و شروط بگذارد و برای نقد چیزی مثل "شورای نگهبان" علم کند و به دنبال "احراز صلاحیت" منتقدان باشد. چنین اقدامی بیش و پیش از هر چیز نشانه‌ی عدم پای‌بندی به قواعد و ارزش‌های سلوک دانش‌پژوهانه است و حاکی از درونی کردن الگوهای رفتاری‌ی ضد نقد و منش‌های برآمده از فرهنگ ضد نقد است. کسانی که فقط به تجلیل و تمجید اعتنا می‌کنند و خوش‌آمد می‌گویند و به نقد و ناقدان رو ترش می‌کنند و به نظرات کارشناسان و صاحب‌نظران بی‌اعتنایی می‌کنند، دست‌پرورده و نیز مقوم فرهنگ تزویر اند. وقتی فرهنگ نقد وارد می‌شود، فرهنگ تزویر رخت برمی‌بندد.

پایان


#نقد
#دکتر_تنهایی
#فرهنگ_نقد
#فرهنگ_تزویر
#جامعه‌شناسی_ایران

@NewHasanMohaddesi
Forwarded from البرز پژوهی
🔹قرار افشین با مرگ در هشتگرد

دکتر افشین یداللهی (زاده ۲۱ دی ۱۳۴۷ در اصفهان - مرگ ۲۵ اسفند ۱۳۹۵ در ساوجبلاغ) ترانه ‌سرا و از پزشکان متخصص اعصاب و روان بود. او بر اثر تصادفی دردناک و در حالی که از شهرستان ساوجبلاغ به تهران بازمی‌گشت مجروح شده و پس از چند ساعت، در بیمارستان امام صادق علیه السلام شهر هشتگرد از این عالم خاکی رفت. این شاعر و ترانه‌سرای محبوب، دو روز پیش از مرگ با اشاره به مرگ مرحوم علی معلم (سینماگر) در اینستاگرامش نوشته بود:
هر سال
یک بار
از لحظه‌ی مرگم
بی‌تفاوت گذشته‌ام
بی آنکه
بفهمم یک روز
در چنین لحظه‌ای
خواهم مرد...
از افشین یداللهی پنج مجموعه شعر به نام‌های «روزشمار یک عشق»، «امشب کنار غزل‌های من بخواب»، «جنون منطقی»، «حرف‌هایی که باید می‌گفتم و… تو باید می‌شنیدی» و «مشتری میکده‌ای بسته» به یادگار مانده است. چند روز مانده به نوروز، در چهار سالگی کوچش، روانش شاد و قرین رحمت الهی باد.

حسین عسکری


🎥 ویدئوی اول: شعرخوانی شادروان افشین یداللهی

🎥 ویدئوی دوم: شعری از شادروان افشین یداللهی با آواز همایون شجریان

🎧 ترانه ایران: شعری از شادروان افشین یداللهی و صدای سالار عقیلی

🔗 البرز پژوهی @alborzology
▫️وبلاگ ۱▫️وبلاگ ۲▫️اینستاگرام▫️آپارات
25 اسفند ماه زاد روز شاعر بزرگ گمنام،  خانم #پروین_اعتصامی  گرامی باد؛ بانوی حکیم عاقل و فاضلی که پختگی و سختگی شعرش بر هیچ شعرشناسی پوشیده نیست...

یادش سبز و جاودانی باد🌸


برد دزدی را سوی قاضی عسس
خلق بسیاری روان از پیش و پس

گفت قاضی کاین خطاکاری چه بود؟
دزد گفت از مردم آزاری چه سود

گفت، بدکردار را بد کیفر است
گفت، بدکار از منافق بهتر است

گفت، هان بر گوی شغل خویشتن
گفت، هستم همچو قاضی راهزن

گفت، آن زرها که بردستی کجاست
گفت، در همیان تلبیس شماست

گفت، آن لعل بدخشانی چه شد
گفت، میدانیم و میدانی چه شد

گفت، پیش کیست آن روشن نگین
گفت، بیرون آر دست از آستین

دزدی پنهان و پیدا، کار تست
مال دزدی، جمله در انبار تست

تو قلم بر حکم داور میبری~
من ز دیوار و تو از در میبری

حد بگردن داری و حد میزنی
گر یکی باید زدن، صد میزنی

میزنم گر من ره خلق، ای رفیق
در ره شرعی تو قطاع الطریق

می‌برم من جامهٔ درویش عور
تو ربا و رشوه میگیری به زور

دست من بستی برای یک گلیم
خود گرفتی خانه از دست یتیم

من ربودم موزه و طشت و نمد
تو سیهدل مدرک و حکم و سند

دزد جاهل، گر یکی ابریق برد
دزد عارف، دفتر تحقیق برد

دزد زر بستند و دزد دین رهید
شحنه ما را دید و قاضی را ندید

من براه خود ندیدم چاه را
تو بدیدی، کج نکردی راه را

میزدی خود، پشت پا بر راستی
راستی از دیگران میخواستی

دیگر ای گندم نمای جو فروش
با ردای عجب، عیب خود مپوش

چیره‌دستان میربایند آنچه هست
میبرند آنگه ز دزد کاه، دست

در دل ما حرص، آلایش فزود
نیت پاکان چرا آلوده بود

دزد اگر شب، گرم یغما کردنست
دزدی حکام، روز روشن است!

#پروین_اعتصامی

و

خاطره‌ی #سیمین_دانشور از #پروین_اعتصامی:

در دانشکده ادبیات، پشت میز کتابداری می‌دیدمش. چشم‌های درشتش کمی تاب داشت و روسری سر می‌کرد. بیشترِ دانشجویان «خانم کتابدار» صدایش می‌کردند و من «خانم». مرحوم فروزانفر، مرا «دوشیزۀ مشکین شیرازی» می‌نامید تا اشارتی باشد به پوست آفتاب‌خوردۀ جنوبی‌ام. اما او یک روز گفت: «دانشور! کلیّاتِ او. هِنری را به امانت برده‌ای و پس نیاورده‌ای. جریمه می‌شوی.»
آن روزگار، ویرِ او.هِنری داشتم و از پایان غافلگیرکنندۀ داستان‌های کوتاهش خوشم می‌آمد.
گفتم: «تمامش نکرده‌ام.»
گفت: «تو بیاور، دوباره امانت بگیر!»
دانشجوی پسری که بعدها شناختمش، دکتر معین –معینِ فرهنگ و ادبیات ایران– در کنارم، به انتظارِ گرفتنِ کتاب، بی‌تاب می‌نمود.
گفت: «خانم پروین اعتصامی گزارش نمی‌دهد. هوای دخترها را دارد.»
خودِ خودش بود. غافلگیر شدم. وقتی آدم جوان است، انتظار دارد که هر آن اتفاقِ خوشی برایش بیفتد و اتفاقِ خوش افتاده بود. می‌دانستم که بایستی می‌شناختمش. می‌دانستم که این خانم خانم‌ها را در ذهنم، در قلبم، در کلِ وجودم، جایی دیده‌ام، یا باید دیده باشم، ویا شنیده باشم. سیر نگاهش کردم. کمی چاق، اما غمگین می‌نمود و مثل شعرش بلندبالا نبود. سرش که خلوت شد، به اشاره‌اش به مخزن کتابخانه رفتم. خواستم دستش را ببوسم، که نگذاشت. چای که می‌خوردیم، دوتا از بهترین شعرهایش «سفر اشک» و «مست و هوشیار» را از زبان من شنید. اما نتوانستم لبخندی به لب‌های بسته‌اش اهداء کنم. حتی حیرت نکرد که «قند پارسی»اش تا شیرزا رفته و برگشته.
آن روز، هیچ کداممان نمی‌دانستیم که پایان غافلگیرکننده، سال بعد (و ۱۵ فروردین ۱۳۲۰) است.


📚 "شناخت و تحسین هنر"
مجموعه مقالات #سیمین_دانشور
#پاییزخوانی

https://www.tg-me.com/paeizrahimi
🔴یک زن مسن در اعتراض به انتخابات نمایشی روسیه جوهر را روی صندوق ریخت



@iran_times
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from BBCPersian
🔻مسلمانان ژاپن و معضل دفن مردگان؛ «نمی‌خواهم جنازه‌ام را بسوزانند»

🖋سوامیناتان ناتاراجان

اجساد ۹۹ درصد از شهروندان ژاپن طبق سنت بودایی یا شینتو سوزانده می‌شوند، بنابراین مسلمانان در تنگنا قرار دارند. سوزاندن مرده در اسلام ممنوع است و مسلمانان معمولاً مردگان خود را ظرف ۲۴ ساعت پس از مرگ دفن می‌کنند.

برخی از خانواده ها مجبور می‌شوند مردگان خود را صدها کیلومتر جا به جا کنند تا مراسم تدفین اسلامی مناسبی برای آن‌ها برگزار کنند.

طاهر عباس خان که برای اولین بار در سال ۲۰۰۱ برای گرفتن مدرک دکترا به ژاپن رفته، با حالتی احساساتی می‌گوید: «حتی از فکر این که ممکن است مجبور شوم یکی از نزدیکانم را بسوزانم، شب‌ها خوابم نمی‌برد».

اولین مسجد در استان اویتا در جزیره کیوشو جنوبی در سال ۲۰۰۹ تأسیس شد، اما گورستان هنوز در همان مرحله طراحی و برنامه‌ریزی برای جامعه ۲۰۰۰ نفری مسلمانان متوقف شده است.

انجمن دکتر خان یک قطعه زمین در کنار قبرستان مسیحیان در بپو خرید. افرادی که مالک زمین در کنار آن بودند «گواهی عدم اعتراض» به این انجمن دادند اما نزدیکترین گروه ساکن در ۳ کیلومتری با آن مخالفت کرد.

دکتر خان می‌گوید: «آنها گفتند دفن اجساد باعث آلودگی آب‌های زیرزمینی و همچنین آب دریاچه می‌شود که برای آبیاری به کار می‌رود.»

ادامه مطلب در لینک زیر:
https://bbc.in/4ck0lqM
@BBCPersian
طرح نظام جمهوری از سوی سردار سپه رضاخان


"تظاهرات به حمايت از برقراري نظام جمهوري در ايران كه پرچمدار آن ژنرال رضاخان رئيس الوزراء و سردار سپه وقت بود در آخرين روزهاي سال 1302 (مارس 1924) به اوج خود رسيده و همه امور كشور را تحت الشعاع خود قرارداده بود.
تظاهرات كه از تهران و ميدان توپخانه آغاز شده بود به سراسر ايران گسترش يافته بود و سيل تلگرام به پشتيباني از فكر برقراري جمهوريت از شهرستانها به تهران سرازير بود، حتي در آخرين جلسه عمومي مجلس شوراي ملي در سال 1302 كه 28 اسفند برگزار شده بود گروهي از افسران ارتش وارد جلسه شده و خواستار حذف قاجاريه و سلطنت، و برقراري جمهوري شدند و گفتند كه از حكومت «دوله ها» و «سلطنه ها كه ازدستشان كاري جز بي عرضگي ساخته نيست خسته شده اند. به اشاره سردار سپه، در اين روز و روز بعد ادارات دولتي نيز تعطيل كردند و كارمندان به تظاهر كنندگان پيوستند. در برابر، گروهي هم در مسجد شاه (واقع در بازار تهران) اجتماع كرده و با جمهوريت دست به مخالفت زده بودند.
در همين روز رضاخان از محمد حسن ميرزا وليعهد خواست كه كناره گيري كند. احمد شاه در اروپا بود. اين وضعيت سبب شده بود كه مجلس شوراي ملي جلسه خصوصي تشكيل دهد و به موضوع رسيدگي كند كه در اين جلسه چند نماينده به حمايت و مدرّس و چند نماينده ديگر به مخالفت با برقراري نظام جمهوري سخن گفتند و قرار شد كه سي ام اسفند، مجلس يك جلسه فوق العاده تشكيل دهد كه در اين جلسه طرح تبديل نظام مشروطه سلطنتي به جمهوري مطرح شد. چون موضوع مهم بود تعطيلات نوروزي مجلس جز روز نوروز لغو شد. مجلس دوم فروردين ماه به بحث در اين باره ادامه داد.
در اين ميان بيشتر روحانيون و كسبه در تهران و شهرهاي ديگر به ضديت با جمهوري بپاخاستند و تظاهرات آنان در ميدان بهارستان مانع اتخاذ تصميم فوري در مجلس شد.
چند روز بعد ژنرال رضاخان براي مذاكره در اين باره با روحانيون قم به اين شهر رفت و چون مخالفت آنان را با نظام جمهوري مشاهده كرد در بازگشت به تهران ضمن صدور اعلاميه اي انصراف خود را از حمايت از برقراري نظام جمهوري در ايران اعلام داشت."

منبع:iranianshistoryonthisday.com

[ لازم به ذکر است که مخالفت برخی مثل مدرس در میان روحانیون و میرزاده عشقی در میان غیر روحانیون این بود که در آن شرایط آن‌ها به سردار سپه رضاخان ( بعدها رضا شاه) مشکوک بودند و فکر می‌کردند که طرح جمهوری از سوی وی نوعی انحراف افکار بوده و هدف سرنگونی قاجار، و ایجاد سلسه جدید است و اینکه خودش می‌خواهد پادشاه شود.]

@Saeed_Maadani
عباس عبدی:
بر اساس گزارش سازمان ثبت احوال کشور در آخر بهمن 1402، تعداد 975 هزار و 568 رویداد ولادت به ثبت رسیده است.

پس علی‌رغم اجرای قانون فرزندآوری که بسیار پرهزینه و تورم‌زا بود تعداد متولدین امسال حدود ۱/۵ درصد کمتر از سال پیش است. این محصول قانونگذاری در مجلس استصوابی است
.

@Saeed_Maadani
ایرج افشار و «نه»‌هایش

«این دفتر بی‌معنی»، دفتر خاطرات استاد ایرج افشار منتشر شد. ایرج افشار در یادداشتی که آغاز کتاب آمده گفته است:

«این دفتر برنوشت دیگری است از دفتری که در نوامبر و دسامبر ۱۹۹۵ به هنگام بیماری سخت همسرم شایسته از روی یادداشت‌های گذشته جمع کرده بودم، به قصد آن که روزی روزگاری بتوانم یادگارهای فرهنگی خود را بر آن اساس بنویسم.
اینک ژوئن ۲٠٠۳ از روی آن دفتر، این دفتر فراهم شده است. این بار دفتر را به نظم الفبایی عناوین مختار خود درآوردم که یافتن آن‌ها آسان‌تر است.»

ایرج افشار چنان که در خودزیست‌نامه‌ها مرسوم است از خانه و خانواده‌ گفته. از روند تحصیلاتش، جوانی‌اش، سفرهایش، علاقه‌مندی‌هایش، کاروبارش و از رجال فرهنگی و سیاسی زمانه‌اش. ولی کتاب فصلی خاص دارد که در نظرم بسیار جلوه کرد. فهرست «نه»گفتن‌های ایرج افشار! این فصل با نقل قولی از تقی‌زاده آغاز می‌شود:

«به عقیدهٔ قاصر من آزادی به معنی حقیقی آن بی وجود شهامت افراد و مردانگی و مردی و استقلال فکر و سرافرازی و شجاعت اخلاقی و استقامت و استواری و مقاومت در مقابل ارباب قدرت و جرأت و صراحت که این همه را می‌توان در یک کلمه خودمانی «صفت» و لفظ فرنگی «کاراکتر» خلاصه کرد وجود پیدا نمی‌کند. و آن همان است که شانفور با اسناد به اسپارتی‌ها گفته که شخص بتواند «نه» بگوید و اهل تسلیم و زبونی و باز به قول خودمان بی‌صفت نباشد.
بدبختانه در مملکت ما حتی سران قوم از این خصلتِ لازمهٔ آزادی که به حقیقت حیثیت انسانی است کم‌بهره بوده‌اند.»(ص۴٠۵)

در این فهرست بلند انوع و اقسام «نه‌» هست. از نه گفتن به پدر ارجمندشان تا نه گفتن به پیشنهاد کار، قبول مسئولیت و پذیرش جوایز مختلف. خلاصه‌ای از «نه‌»های ایرج افشار را بخوانیم:

«نخستین باری که «نه» گفتم به پدرم بود. او می‌گفت به کار دولتی نرو و بیا آب و ملکی را که داریم سر و سامان بده. من به کار دولتی رفتم و خیری ندیدم.

دومین باری که «نه» گفتم به علی اصغر حکمت بود مرحوم علی اصغر حکمت خواست که من مجلۀ شیر و خورشید را اداره کنم.

پس از آن به سعید نفیسی «نه» گفتم و مدیریت مجلۀ پیام نوین را نپذیرفتم.

پس از آن به تقی‌زاده «نه» گفتم. تمایلی نشان می‌داد که من به مجلس سنا بروم و به امور تحریری او کمک کنم.

پس از آن به مجتبی مینوی «نه» گفتم. وقتی در ترکیه بود فرمود که برای پیشرفت کارهای مربوط به تهیه میکروفیلم از دانشگاه بخواهد که مرا مأمور آن بلاد کنند.

پس از آن بار دیگر به علی اصغر حکمت «نه» گفتم. وقتی وزیر امور خارجه شد علاقه داشت مرا به آن وزارتخانه منتقل کند و می‌گفت به کتابخانه و اسناد آنجا باید سر و سامان داد.

پس از آن به آورندهٔ پیشنهاد قبول رایزنی فرهنگی در افغانستان «نه» گفتم.

پس از آن به دهندگان نخستین جایزهٔ فروغ فرخزاد «نه» گفتم.

پس از آن به مهرداد پهلبد وزیر فرهنگ و هنر «نه» گفتم. در اواخر دوران پهلوی (۱۳۵۶) بی آنکه قبلاً پرسشی از من شده باشد حکمی برایم فرستاد که به عضویت [...] نصب می‌شوید.

پس از آن به دکتر حسین نصر «نه» گفتم. در پاریس بودم (۱۳۵۷) و قصد رفتن به امریکا داشتم. از تهران به من تلفن کرد و گفت چون کارمندان کتابخانه پهلوی اعتصاب کرده‌اند ضرورت دارد که فوری به طهران بیایی و تصدی امور آنجا را به عهده بگیری.

پس از آن به دکتر احسان یارشاطر «نه» گفتم. می‌خواست که عضویت شورای وقفی ایرانیکا را بپذیرم.

پس از آن به انجمن آثار و مفاخر فرهنگی «نه» گفتم قصدشان بر آن بود که مجلس بزرگداشت برایم بگیرند.

پس از آن به سید کاظم بجنوردی «نه» گفتم. ایشان در سمت ریاست کتابخانه ملی مرا به مراسم چهره های ماندگار معرفی کرده بود.»(ص ۴٠۶ تا ۴٠۸)

مشخصات کتاب:
این دفتر بی‌معنی، به کوشش بهرام و کوشیار و آرش افشار، نشر سخن، ۱۴٠۲، ۷٠۳ صفحه.

#عاطفه_طیه



@mosighi_andisje
Forwarded from سخنرانی‌ها
✍️ محمد فاضلی

🖊 آی حذف‌کنندگان محذوف




یکی از واقعیت‌های تاریخی چند دهه حاکمیت جمهوری اسلامی، حضور پررنگ «حذف‌کنندگان» است. این‌ها کسانی هستند که در دوران‌های مختلف، خودشان کمر به حذف دیگران از سپهر سیاست بسته‌اند، یا حذف کردن را همراهی کرده یا در مقابل آن سکوت توأم با رضایت داشته‌اند. بگذارید مصداقی‌تر بنویسم. 

وقتی ملی-مذهبی‌ها و نهضت آزادی از جریان سیاست ایران حذف شدند، بسیاری همراهی کردند. بعدها وقتی جریان اصلاح‌طلب از سپهر سیاست حذف شد، بسیاری یاری و همرانی کردند. و حالا کار به حذف بخش جریان‌هایی از اصول‌گرایی انجامیده است. افرادی نظیر اکبر هاشمی رفسنجانی، علی‌اکثر ناطق نوری، حسن روحانی، علی لاریجانی، صادق لاریجانی، محمود احمدی‌نژاد، باقر قالیباف و اشخاصی در میان اصلاح‌طلبان در دوره‌های مختلف با حذف کردن سایر افراد و جریان‌ها، به شیوه‌های مختلف همراهی کرده‌‌اند. دست آخر، همه خود در زمره حذف‌شده‌ها یا در معرض حذف قرار گرفته‌اند. این‌ها «حذف‌کنندگان محذوف» شده‌اند. 
@sokhanranihaa
اگر این واقعیت را به زبان نظریه «خشونت و نظم‌های اجتماعی» نورث، والیس و وینگاست بیان کنم، می‌توان آن‌را مرحله توسعه‌نیافته «نظم دسترسی محدود پایه» دانست که در آن هنوز فرادستان بین خود درباره «حاکمیت قانون بین خودشان» (نه حتی تعمیم حاکمیت قانون به غیرفرادستان) توافق نکرده‌اند. فرادستان چهار دهه است برای حذف یکدیگر تلاش می‌کنند. عبارت «پیاده شدن از قطار انقلاب» دقیقاً همین روند را نشان می‌دهد. 

وضعیت به گونه‌ای شده که کمیت و کیفیت «حذف‌کنندگان محذوف» که زمانی خود در شمار سینه‌چاکان حذف کردن بودند و اکنون در لشکر محذوفان قرار گرفته‌اند، خیلی زیاد شده است. این منطق «حکومت طبیعی نظم دسترسی محدود» است که دسترسی افراد و گروه‌های بیرون از «ائتلاف مسلط» به سازمان سیاسی و اقتصادی را دائم محدود می‌کند. این آسیاب به نوبت است و حذف‌کنندگان فعلی نیز دیری نمی‌گذرد که به شمار محذوفان درمی‌آیند. 

کشورهایی که بالاخره توانسته‌اند از نظم دسترسی محدود حکومت طبیعی گذر کنند، به توافق نخبگان برای دست کشیدن از این روند حذفی دست یافته‌اند و توافقی (ابتدا بین فرادستان) برای تن دادن به قاعده بازی مبتنی بر قانونی که حقوق برابر همگان را لحاظ کند، به دست آمده است. 

آی «فرادستان محذوف»! شما همین دو سه دهه یا چند سال قبل، خودتان در شمار حذف‌کنندگان بودید و امروز حذف شده‌اید. امروز آرزو می‌کنید کاش هیچ‌گاه روند حذف را یاری و همراهی نکرده بودید. آرزو می‌کنید کاش به رقابت مبتنی بر قانون بدون سازوکار حذف تن داده بودید. حسرتی جانسوز برای شماست و حتماً حرص‌تان درآمده است اما این آشی است که خود پخته‌اید. 

گذشته‌تان تباه شده و به واسطه گذشته تباه‌‌تان، امروز و آینده میلیون‌ها ایرانی را تباه کرده‌اید. اما تا عمر باقی است و نفسی می‌آید و می‌رود، تلاش کنید تا توافقی میان فرادستان شکل دهید که رویه تباه و کشورسوز حذف و رقابت‌گریزی را پایان دهید. اگر رقابتی غیرحذف، در سیاست و به تبع آن در اقتصاد، جریان داشته باشد، گاه رقیبان می‌برند و گاه می‌بازند، اما حذف نمی‌شوند. در رقابت عادلانه، بازندگان نیز خشنود نیستند اما باخت را عادلانه می‌دانند. رویه حذف کردن، خشم، استیصال و تحقیر به بار می‌آورد. 

نیک در چهره‌های یکدیگر بنگرید. هر کدام زمانی کمر به حذف دیگری بسته بودید و اکنون همه در شمار حذف‌شدگان، مستأصل و تحقیرشده، به نظاره سیاست پوچ‌شده نشسته‌اید. شما در تنور رویه حذفی پوچ‌کننده دمیدید و اکنون بادی که کاشتید، طوفان به بار آورده است. 

بارها با خود زمزمه کرده‌اید «ملک را سیاستی دیگر باید.» آن سیاست دیگر، سیاست‌ورزی برای ساختن توافقی است که رقابت را به جای حذف بنشاند. به این دستور کار بیندیشید، همه تلاش‌های خود برای حذف کردن دیگران و تکثر را به یاد آورید، و به سهم خویش در این تباهی نظاره کنید. شاید آن «سیاست دیگر» از میانه این چشم دوختن در پوچی حاضر، سر برآوَرَد. 

آی «حذف‌کنندگان محذوف» به سهم‌تان در تهی ساختن زمین سیاست از مغز و سخنان نغز، بیندیشید و برای جبران مافات کاری کنید: ساختن توافقی برای نشاندن رقابت به جای حذف کردن. 


.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @fazeli_mohammad
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
Forwarded from Ashkan
*فراخوان ویژه تهیه بسته های غذایی شب عید یکی از محروم ترین نقاط کشور*

(کودکان و دانش آموزان یتیم و زنان سرپرست خانوار و سالمندان را در روزهای پایانی سال دریابیم و سبب خوشحالی آنها شویم)

برآورد تهیه هر بسته غذایی ۲ میلیون تومان است.

*در این آشفته بازار گرانی ها این خانواده ها محتاج نان شب هستند،عید نوروز برای آنها شادی بیاوریم هر چند کوچک و اندک*

شماره کارت نزد بانک کشاورزی به نام موسسه پایکار آدلان تاراز:

*۶۰۳۷۷۰۷۰۰۰۳۷۴۶۴۹*

*شبا:ir۹۷۰۱۶۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۹۹۹۵۱۸۳۸۹*

*شماره حساب*

*۹ ' ۹۹۵۱۸۳۸ ' ۹*

شماره تماس جهت دریافت اطلاعات بیشتر و ارسال فیش واریزی:۰۹۹۳۹۴۳۳۹۵۰

آدرس دفتر:
خوزستان-شهرستان اندیکا-قلعه خواجه-روبروی اداره شیلات

لطفا فراخوان را در گروه ها و فضای مجازی که در اختیار دارید انتشار دهید.
ebook2291(www.takbook.com).pdf
90.6 KB
دید و بازدید، جلال آل احمد.


سلام به دوستان عزیز
سال نو را به همه همراهان فهیم و وفادار کانال هفت اقلیم تبریک عرض می‌کنم.
امیدوارم سال آینده سالی نیکو همراه با صلح و آرامش برای همه مردمان جهان و سال رونق اقتصادی و پیشرفت برای ایرانیان باشد.

****

اگر می خواهید گوشه ای از نحوه‌ی دید و بازدید عید ۸۰ سال پیش تهران را بدانید و اینکه در آن زمان نه تلفن همراه بود و نه تلفن خانگی فراگیر بود و وسایل ارتباط جمعی هم بسیار محدود. مردم چگونه در ایام نوروز به دیدن یکدیگر می رفتند؟ قصه کوتاه "دیدو باز دید" جلال آل احمد تقدیم شما خوبان می‌شود.

کتاب " دید و بازدید" که مجموعه چند داستان کوتاه و اولین اثر آل احمد است، در سال ۱۳۲۴ و ۲۲ سالگی نویسنده منتشر شده است. اگر چه آغاز راه این نویسنده مشهور است و داستان ها ساده و سطحی و خام می باشند اما این قصه دست خواننده را می‌گیرد و با خود به دید و بازدید طبقه متوسط شهری در عید نوروز سالیان دور تهران می‌برد.

این قصه زیاد وقت شما را نمی گیرد ولی برش‌هایی از عید دیدنی آن سال‌ها را به نمایش می‌گذارد.

عیدتان مبارک.

@Saeed_Maadani
داریوش شایگان:

آنچه که به آن معنویت می‌گویند، الزاماً دینی خاص نیست. معنویت حضوری در دنیاست که از عمق وجود انسان نشئت می‌گیرد و تا دنیا دنیاست، این ساحت انسان وجود خواهد داشت.

● دوم فروردین سالروز درگذشت داریوش شایگان( ۱۳۹۷ - ۱۳۱۳) فیلسوف، هند شناس، نویسنده و شاعر معاصر است. وی آثارش را به زبان فارسی و فرانسوی نوشته است.
مرجان اصلانی، همسر فرامرز اصلانی، از درگذشت این خواننده و ترانه‌ساز در اثر ابتلا به سرطان در شامگاه اول فروردین ۱۴۰۳ در سن ۶۹ سالگی خبر داده است.

آقای اصلانی کمتر از سه هفته پیش از ابتلای خود به سرطان خبر داده بود.

مرجان اصلانی نوشت: «در شامگاه روز اول فروردین ۱۴۰۳، ۲۰ مارس ۲۰۲۴ میلادی، سرطانی جانسوز فرامرز اصلانی، شاعر، خواننده، آهنگساز، روزنامه‌نگار، و یک انسان خوب را، همراه با نسیم نوروزی، با بدرودی همیشگی، با خود برد، در حالی که دستانش در دستان عزیزانش بود.»

آقای اصلانی اواسط اسفندماه در پستی در اینستاگرام نوشته بود: «همانند یک مسافر در این راه پیچیده، من نیز سایه سرطان را لمس کردم. بنابراین اعلام می‌کنم که قصد دارم باقیمانده این سال را به درمان و مراقبت از روحیه‌ام اختصاص دهم. با هر سپیده‌دم، قلب من شجاعت بیشتری پیدا می‌کند و جان را با اندیشه و انرژی بیشتری برمی‌انگیزد تا گامی در مسیر بهبودی بردارم.»

او در بخش دیگری از این نوشته آورد: «پس عزیزانم، من قول می‌دهم که آسمانی از سفر خود را به عنوان یک مسافر در این آب‌های ناشناخته همراه با شما به اشتراک بگذارم، با وعده‌ دوباره‌ ملاقات زیر آغوش تابش نور در سپیده‌دم در سال ۱۴۰۳.»

آقای اصلانی اعلام کرده بود که ارتباط و تماس‌هایش محدود خواهد بود و خطاب به طرفدارانش نوشته بود: «در اندیشه شما، ایران و ترانه و آواز هستم.»

مرجان اصلانی در پیامی که خبر درگذشت او را تایید می‌کند نوشت که «بودن تو تنها برای من، خانواده‌ و یا عزیزانت نبود، تو خویشاوند ملت ایران بودی، از میهنی که با تمام وجودت دوست داشتی، از فرهنگی که همیشه با افتخار از آن حرف می‌زدی، و زبان فارسی که همواره با اشتیاق و با یکدندگی از آن حفاظت می‌کردی، تو همیشه وابسته به همه اینها بودی ....»

فرامرز اصلانی در سال ۱۳۳۳ در تهران و در خانواده‌ای علاقه مند به موسیقی متولد شد.

او بعد از گرفتن دیپلم در تهران در رشته روزنامه‌نگاری در لندن تحصیل کرد و بعد از آن برای چند سال به لس آنجلس نقل مکان کرد.

آقای اصلانی در سال ۱۹۷۵ به ایران برگشت و در یک روزنامه انگلیسی زبان به کار روزنامه‌نگاری پرداخت.

او به تدریج وارد حرفه موسیقی شد و آلبوم «دلمشغولی‌ها» را منتشر کرد که به سرعت به موفقیت رسید.

آهنگ‌هایی مثل «اگه یه روزی»، «دیوار» و «آهوی وحشی» از آثار همین آلبوم بود.

او بعد از انقلاب سال ۱۳۵۷ ایران را ترک کرد. او ابتدا به بریتانیا رفت اما بعد از حدود ۲۰ سال به کالیفرنیا نقل مکان کرد.

.
درگذشت زنده یاد "فرامرز اصلانی"
خواننده، آهنگساز، ترانه‌سرا و نوازنده‌‌ی ایرانی را به خانواده‌ی ایشان، جامعه‌ی هنری و دوستداران هنر و موسیقی، تسلیت عرض می کنیم.

۲۲ تیر ۱۳۳۳ - ۱ فروردین ۱۴۰۳
.

یادش گرامی و روحش شاد🌹🌹😔😔

@mosighi_andishe
زلف‌آشفته و خَوی‌کرده و خندان‌لب و مست
پیرهن‌چاک و غزل‌خوان و صُراحی در دست

نرگسش عَربده‌جوی و لبش افسوس‌کنان
نیم شب، دوش به بالین من آمد، بنشست

سر فرا گوشِ من آورد به آوازِ حزین
گفت: ای عاشقِ دیرینهٔ من، خوابت هست؟

عاشقی را که چنین بادهٔ شبگیر دهند
کافرِ عشق بُوَد گر نشود باده پرست

برو ای زاهد و بر دُردکشان خرده مگیر
که ندادند جز این تُحفه به ما روزِ الست

آن چه او ریخت به پیمانهٔ ما، نوشیدیم
اگر از خَمرِ بهشت است وگر بادهٔ مست

خندهٔ جامِ می و زلفِ گره‌گیرِ نگار
ای بسا توبه که چون توبه حافظ بشکست

#حافظ
#فرامرز_اصلانی


@mosighi_andishe
2024/11/17 07:54:43
Back to Top
HTML Embed Code: