Telegram Web Link
🌼🌿🌼🌿🌼


خبر این است که من نیز کمی بد شده ام
اعتراف اینکه : در این شیوه سرآمد شده ام

پدرم خواست که فرزند مطیعی بشوم
شعر پیدا شد و من آنچه نباید شده ام

عشق یرخواست که شاعرتر از آنم بکند
که همان لحظه ی دیدار تو شاید شده ام

شعر و عشق این سو آن سوی صراط اند که من
چشم را بسته و از واهمه اش رد شده ام

مدعی نیستم اما هنری بهتر از این؟
که همانی که کسی حدس نمی زد شده ام

مادرم شاعری و عاشقی ام را که گریست
باورم گشت که گمگشته ی مقصد شده ام

پیرزن گر چه بهشتی ست، دعایم همه اوست
یادم انداخت که چندیست مردد شده ام

یادم انداخت زمان قید مکان را زد و رفت
منِ جامانده در این قرن زمانزد شده ام

مثل آئینه که از دیدن خود می شکند
مثل عکسم که نمی خواست بخندد شده ام

لحظه ها نیش به بلعیدن روحم زده اند
شکل آن سیب که از شاخه می افتد شده ام

همسرم حاصل جمع همه ی آینه هاست
حیف من آنچه که او یاد ندارد شده ام.

#محمد_علی_بهمنی

@sherjanan

🌼🌿🌼🌿🌼
🌼🌿🌼🌿🌼


حس خوبیست در آغوش خودت پیر شوم
اینکه یک عمر به دستان تو زنجیر شوم

آسمانم شوی و تا به سرم زد بپرم:
با نگاه پر از احساس تو درگیر شوم

حس خوبیست نفس های تو را لمس کنم
آنقدر سیر ببوسم...نکند سیر شوم؟

درد اگر از تو به اعماق وجودم برسد
حاضرم دم نزنم تا که زمینگیر شوم

باید ابراز کنم نیت رویایم را
باید از زاویه ی شعر تو تفسیر شوم

یک غزل باشم و تا مرز جنونت بکشم
پر از آرایه و اندیشه و تصویر شوم

اولین تار سفید سرمن را دیدی
حس خوبی است در آغوش خودت پیر شود

#صنم_نافع

@sherjanan

🌼🌿🌼🌿🌼
🌼🌿🌼🌿🌼


هر چه گفتم جملگي از عشق خاست
جز حديث عشق گفتن دل نخواست

حشمت اين عشق از فرزانگی ست
عشقِ بي فرزانگي ديوانگی ست

دل چو با عشق و خرد همره شود
دستِ نوميدی ازو كوته شود

گر درين راه طلب دستم تهي‌ست
عشقِ من پيشِ خرد شرمنده نيست

روی اگر با خونِ دل آراستم
رونقِ بازارِ او می خواستم ...
🍃🌿
#هوشنگ_ابتهاج

@sherjanan

🌼🌿🌼🌿🌼
🌼🌿🌼🌿🌼


با من چه نمودی که پریشانِ تـو هستم؟
آشفتـه یِ آن صورتِ زیبـای تـو هستـم

با من چـه نمودی کـه شدم عاشقِ زارت؟
حیرت زده یِ عشوه و افسونِ تـو هستم

بامن چه نمودۍکه شدم مستِ نگاهت؟
ای دلبـرِ مستانـه یِ معشوقـه و مستـم

ای شعــرتـرین شعـرِ پـریـزاده  و زیبــا
ای دختـرِ رقـاصه یِ مستـوره و  مستـم

ای شعـلـه یِ رقصانِ میـانِ دل و دلـدار
ای لـرزشِ احساسِ دل و دیـده و دستم

ای حسرتِ دیـدارِ دلِ عـاشق  و معشوق
افسوس نگفتم که چنین عاشق و مستم

افسوس از این شرم، که نگذاشت بگویم
من عـاشقم و عـاشقم و یـادِ تـو هستم

#بهروز_رحمتی



@sherjanan

🌼🌿🌼🌿🌼
🌼🌿🌼🌿🌼


يا رب آن آهوی مشکين به ختن بازرسان
وان سهی سرو خرامان به چمن بازرسان

دل آزرده ما را به نسيمی بنواز
يعنی آن جان ز تن رفته به تن بازرسان

ماه و خورشيد به منزل چو به امر تو رسند
يار مه روی مرا نيز به من بازرسان

ديده‌ها در طلب لعل يمانی خون شد
يا رب آن کوکب رخشان به يمن بازرسان

برو ای طاير ميمون همايون آثار
پيش عنقا سخن زاغ و زغن بازرسان

سخن اين است که ما بی تو نخواهيم حيات
بشنو ای پيک خبرگير و سخن بازرسان

آن که بودی وطنش ديده حافظ يا رب
به مرادش ز غريبی به وطن بازرسان

#حافظ

@sherjanan

🌼🌿🌼🌿🌼
🌼🌿🌼🌿🌼


ای همه شکل تو مطبوع و همه جای تو خوش
دلم از عشوه ی شیرین شکرخای تو خوش

همچو گلبرگ طری هست وجود تو لطیف
همچو سرو چمن خُلد سراپای تو خوش

شیوه و ناز تو شیرین خط و خال تو ملیح
چشم و ابروی تو زیبا قد و بالای تو خوش

هم گلستان خیالم ز تو پرنقش و نگار
هم مشام دلم از زلف سمن سای تو خوش

در ره عشق که از سیل بلا نیست گذار
کرده ام خاطر خود را به تمنای تو خوش

شُکر چشم تو چه گویم؟ که بدان بیماری
می کند درد مرا از رخ زیبای تو خوش

در بیابان طلب گر چه ز هر سو خطریست
می رود حافظ بی دل به تولای تو خوش

#حافظ

@sherjanan

🌼🌿🌼🌿🌼
🌼🌿🌼🌿🌼


رونقِ بازارِ عشقی و خریدارت منم
در میانِ عاشقان ، تنها گرفتارت منم

آنکه هر شب ، حسرت دیدار ، دارد جانِ من
بارِ دیگر فرصتی خواهد ، به دیدارت منم

بختِ بد با من هماهنگی نکرد و بد شدم
آنکه از چشمِ تو افتاده ، شده خوارت منم

مجرمم خواندی و صادر شد ، برایم حکمِ قتل
آنکه میمیرد ، کنارِ چوبه‌یِ " دارت " منم

فکر میکردم ، جوابِ عشقِ تو ، عشقِ منست
بیخبر بودم ، گناه است این ، خطاکارت منم

غافل از خود بودم و عشق تو خامم کرده بود
بازیِ تقدیر  ، بد کرد و بدهکارت منم

من به دستِ خویش ، آتش بر دلِ خود میزدم
تو مرا اصرار کردی ، حال انکارت منم

میرسد روزی دوباره ، عاشقِ من میشوی
آنکه دیگر نیست ، بیمارِ دلِ زارت منم

#غزل_دفتری

@sherjanan

🌼🌿🌼🌿🌼
🌼🌿🌼🌿🌼


هیچ کس نیست بفهمد دل بیمارم را
در پس پرده ببیند همه اسرارم را

سر‌کشد زهر غزل‌های جنون آمیزم
آن قسم خورده که آتش زده افکارم را

بِگُریزم خودم از خود بزنم ریشه‌ خود
بُکشم غمزه‌ی آدم‌کش سربارم را

با غم از آه جگر سوز طنابی بتنم
تا ببیند همه‌ شب این دل بر  دارم را

از غم دوری او عاشق و شاعر شده‌ام
کاش بیرون کند از دل غم اشعارم را

دل من تنگ و دلش سنگ و شبی مهتابی_
بسرایم همه شب راز دل زارم‌ را

بزند داغی مُهر از لب خود بر لب من
از تب من به لب آرد همه اقرارم را

#فاطمه_یارندپور

@sherjanan

🌼🌿🌼🌿🌼
🌼🌿🌼🌿🌼


‍ ‍ تـو ثـریـای منی من شهریـارت در غزل
مینشینم سالها چشم انتظارت در غزل


خواستم عشق تو را ازسینه ام بیرون کنم
ناز چشمانت مرا کرده دچارت در غزل


عاجزم تا شرح حالم با قلم عنوان کنم
بیـقرارم ، بیـقرارم ، بیـقرارت در غزل


بـا خیالت در خیـالم عشق بـازی میکنم
مینشینم تا سحر هرشب کنارت در غزل


نم نم باران و من در کوچـه ها با یاد تو 
نیمه شبها تا سحر من اشکبارت در غزل


فال ما باهم نیامد وصل ما ممکن نشد
میـروم ای نازنیـن از روزگارت در غزل


میوه ی ممنوعه هستی بر من ِسنگِ صبور
تا ابد من عاشقانه ، دوست دارت در غزل

✍️به قلم : #جواد_الماسی

@sherjanan

🌼🌿🌼🌿🌼
Forwarded from شعر زمستان
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🌼🌿🌼🌿🌼


در فـراقـت بغض دیریـن در گلـو دارم هـنوز
با لـب خامـوش خــود راز مـگـو دارم هـنوز

صـوفی دیر مـغانـم ،خـانـقـاهـم شــد خراب
خـرقـه ی پـشمینه در دست رفو دارم هـنوز

با من از درد و غم وهجران خود چیزی مگو
من ز هجـرانت دلی دیـوانـه خو دارم هـنوز

قـبله ی عـشقـم شـدی ، امـا نـمازم شـد قضا
مـن ز خـون دیدگان خـود وضـو دارم هنـوز

مـو پریشان آمدی روزم سیه کردی چو شب
قـصـه هـا بـا زلفـکانت مو به مو دارم هـنوز

دل گرفــتار تــو و حـالم پـریـشـان تـر ز بـاد
پیـش چشمـان خمــارت آبِ رو دارم هـنوز؟

راهـی میخـانه ی عشقـت شـدم مستانه وار
از لب نــوشـیـن تـو، می در سـبو دارم هنوز

در سکوت تار شب چشمـم بـه قـاب پنـجـره
در شـب تنهـایی خود، هـای و هو دارم هنوز

در خیالـت  با خیالم باده  گردانی بس است
لحـظـه هایی در جــوارت ، آرزو دارم هنــوز

برکهءمتروک دل امشب فروغش رنگ باخت
چون خسوف روی مه درپیش رو دارم هنوز

#علی_فعله_گری

@sherjanan

🌼🌿🌼🌿🌼
🌼🌿🌼🌿🌼


دیگر آن دیوانه ی بی تاب سابق نیستم
توبه کردم از گناه عشق،! عاشق نیستم
.
شیشه بودم، سنگ ها اما نفهمیدند من
فرق دارم با همه، آیینه ی دق نیستم
.
صاف و ساده بودنم را هیچ کس باور نکرد
خالیم از هر سیاست ،من "مصدق" نیستم!
.
دور باید شد از این "خاکِ غریبِ" لعنتی
صبر کن "سهراب"جان، من توی قایق نیستم!
.
آه دنیا خسته ام از زندگی آنقدر که
با ادامه دادانش دیگر موافق نیستم
.
بغض دارم، بغض یعنی مرگ! اما گریه نه...
شاعری مغرور هستم، اهل هق هق نیستم

می شود فهمید از حال خرابم، ذره ای
دیگر آن دیوانه ی بی تاب سابق نیستم

@sherjanan

🌼🌿🌼🌿🌼
🌼🌿🌼🌿🌼


عطر تلخت باز هم پیچیدہ در اشعار من
مثل سَیلے ریختہ بر پیڪرِ آوارِ من

گفتہ بودم تاابد عاشق نخواهم شد!.ولی
قیمت دل ڪَندَنت ڪم نیست!!، این اقرار من!

مثل ڪعبہ روز و شب دور تو میگردد دلم
نقطہ ے عشقے میانِ گردش پرگارِ من

خواب دیدم رفتہ اے، خوابے ڪہ با تعبیر آن
گُر گرفت و شعلہ ورتر شد دلِ تبدار من

مثل نوزادے ڪہ از مادر جدایش ڪردہ اند
گریہ ام پیچید، در دنیایِ ناهموارِ من

زُل زدم در عُمق چشمانت ولے پیدا نشد
برقے از عشق و تمنا لحظہ یِ دیدارِ من

یا بمیرانم ویا اینڪہ دواے درد باش
این تو و، این مرهم و، این هم طنابِ دارِ من

بعدِ تو! عاشق نخواهم شد خیالت تختِ تخت
قهرمانِ قصہ هاے عشق بے تڪرارِ من !

از سڪوتت میتوان فهمید حرفت را برو
باز هم با اشڪ چشمم خیس شد اشعار من


#ناشناس ‌‌‌

@sherjanan

🌼🌿🌼🌿🌼
2024/11/16 04:24:46
Back to Top
HTML Embed Code: