Forwarded from شعر زمستان
🍒🌳🍒🌳🍒
عارفی بر سر یک پیچش مو کافر شد
من رند و سه وجب زلف پر از فر چه شود؟!
#حسین_ساعدی
#شعر #شعر_عاشقانه
@Anti_pan_ir
🍒🌳🍒🌳🍒
عارفی بر سر یک پیچش مو کافر شد
من رند و سه وجب زلف پر از فر چه شود؟!
#حسین_ساعدی
#شعر #شعر_عاشقانه
@Anti_pan_ir
🍒🌳🍒🌳🍒
🌼🌿🌼🌿🌼
هرڪجا گل ڪرد داغے بر دل دیوانہ سوخت
اینچراغ بیڪسے تا سوخت در ویرانہ سوخت
عالم از خاڪستر ما موج ساغر میزند
چشم مخمور ڪہ ما را اینقدر مستانہ سوخت
حسن یڪ مژگان نگہ را رخصت شوخے نداد
شمع این محفل تپشها در پر پروانہ سوخت
مژدہ وصل تو شد غارتگر آسایشم
خواب در چشمم همان شیرینے افسانہ سوخت
وضع دنیا هیچ بر دیوانہ تاثیرے نڪرد
بیشتر این برق عبرت خرمن فرزانہ سوخت
داغ دل شد رهنماے ڪوہ و هامون لالہ را
سر به صحرا میزند هر ڪس متاع خانہ سوخت
برق ناموس محبت را چو داغ آیینهام
من بہ خاڪسترنشستم گر دل بیگانہ سوخت
مستے چشم تو را نازمڪہ برق حیرتش
موج مے را چون نگہ در دیدهٔ پیمانہ سوخت
بس ڪہ خوبان را ز رشڪ جلوهات داغ است دل
میتوان از آتش سنگ صنم بتخانہ سوخت
دور چشم بد زیانڪار زمین الفتم
مزرعے دارم ڪہ باید چون سپندم دانہ سوخت
آرزوها در نفس خون ڪرد استغناے دل
نالہ در زنجیر از تمڪین این دیوانہ سوخت
بسمل آن طایرم بیدلڪہ در گلزار شوق
چون شرار از گرمے پرواز بیتابانہ سوخت...
#بیدل_دهلوے
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
هرڪجا گل ڪرد داغے بر دل دیوانہ سوخت
اینچراغ بیڪسے تا سوخت در ویرانہ سوخت
عالم از خاڪستر ما موج ساغر میزند
چشم مخمور ڪہ ما را اینقدر مستانہ سوخت
حسن یڪ مژگان نگہ را رخصت شوخے نداد
شمع این محفل تپشها در پر پروانہ سوخت
مژدہ وصل تو شد غارتگر آسایشم
خواب در چشمم همان شیرینے افسانہ سوخت
وضع دنیا هیچ بر دیوانہ تاثیرے نڪرد
بیشتر این برق عبرت خرمن فرزانہ سوخت
داغ دل شد رهنماے ڪوہ و هامون لالہ را
سر به صحرا میزند هر ڪس متاع خانہ سوخت
برق ناموس محبت را چو داغ آیینهام
من بہ خاڪسترنشستم گر دل بیگانہ سوخت
مستے چشم تو را نازمڪہ برق حیرتش
موج مے را چون نگہ در دیدهٔ پیمانہ سوخت
بس ڪہ خوبان را ز رشڪ جلوهات داغ است دل
میتوان از آتش سنگ صنم بتخانہ سوخت
دور چشم بد زیانڪار زمین الفتم
مزرعے دارم ڪہ باید چون سپندم دانہ سوخت
آرزوها در نفس خون ڪرد استغناے دل
نالہ در زنجیر از تمڪین این دیوانہ سوخت
بسمل آن طایرم بیدلڪہ در گلزار شوق
چون شرار از گرمے پرواز بیتابانہ سوخت...
#بیدل_دهلوے
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
🌼🌿🌼🌿🌼
به وقت خواندنت بی اختیار از بغض لبریزم
تو حتی بغض را، حتی صدا را عاشقت کردی!
#مهدی_عابدی
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
به وقت خواندنت بی اختیار از بغض لبریزم
تو حتی بغض را، حتی صدا را عاشقت کردی!
#مهدی_عابدی
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
🌼🌿🌼🌿🌼
جمعه شد و بوے غـزل از تـو بڪَیرم
شیـرینی و هـم طعـم عسـل از تـو بڪَیرم
در حسـرتِ آغـوشِ تـوام تا سـر هفتہ
مـن لذتِ صد بوسہ بغـل از تـو بڪَیرم...
#پوریا_ڪشاورز
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
جمعه شد و بوے غـزل از تـو بڪَیرم
شیـرینی و هـم طعـم عسـل از تـو بڪَیرم
در حسـرتِ آغـوشِ تـوام تا سـر هفتہ
مـن لذتِ صد بوسہ بغـل از تـو بڪَیرم...
#پوریا_ڪشاورز
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
🌼🌿🌼🌿🌼
محرمی نیست وگرنه که خبر بسیار است
رمق ناله کم و کوه و کمر بسیار است
ای ملائک که به سنجیدن ما مشغولید
بنویسید که اندوه بشر بسیار است
ساقههای مژهام از وزش آه نسوخت
شکر در جنگل ما هیزم تر بسیار است
سفرهدار توام ای عشق بفرما بنشین
نان جو زخم و نمک خون جگر بسیار است
هر کجا مینگرم مجلس سهرابکشی است
آه از این خاک بر آن نعش پسر بسیار است
پشت لبخند من آیا و چرایی نرسید
پشت دلتنگیام اما و اگر بسیار است
اشک آبادی چشم است بر آن شاکر باش
هرکجا جوی روانی است کپر بسیار است
سالها رفت و نشد موی تو را شانه کنم
چه کنم دوروبرت شانه به سر بسیار است
حامد عسکری
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
محرمی نیست وگرنه که خبر بسیار است
رمق ناله کم و کوه و کمر بسیار است
ای ملائک که به سنجیدن ما مشغولید
بنویسید که اندوه بشر بسیار است
ساقههای مژهام از وزش آه نسوخت
شکر در جنگل ما هیزم تر بسیار است
سفرهدار توام ای عشق بفرما بنشین
نان جو زخم و نمک خون جگر بسیار است
هر کجا مینگرم مجلس سهرابکشی است
آه از این خاک بر آن نعش پسر بسیار است
پشت لبخند من آیا و چرایی نرسید
پشت دلتنگیام اما و اگر بسیار است
اشک آبادی چشم است بر آن شاکر باش
هرکجا جوی روانی است کپر بسیار است
سالها رفت و نشد موی تو را شانه کنم
چه کنم دوروبرت شانه به سر بسیار است
حامد عسکری
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
🌼🌿🌼🌿🌼
چه باشد گر نگارینم بگیرد دست من فردا
ز روزن سر درآویزد چو قرص ماه خوش سیما
درآید جان فزای من گشاید دست و پای من
که دستم بست و پایم هم کف هجران پابرجا
بدو گویم به جان تو که بیتو ای حیات جان
نه شادم میکند عشرت نه مستم میکند صهبا
وگر از ناز او گوید برو از من چه میخواهی
ز سودای تو میترسم که پیوندد به من سودا
برم تیغ و کفن پیشش چو قربانی نهم گردن
که از من دردسر داری مرا گردن بزن عمدا
تو میدانی که من بیتو نخواهم زندگانی را
مرا مردن به از هجران به یزدان کاخرج الموتی
مرا باور نمیآمد که از بنده تو برگردی
همیگفتم اراجیفست و بهتان گفته اعدا
تویی جان من و بیجان ندانم زیست من باری
تویی چشم من و بیتو ندارم دیده بینا
رها کن این سخنها را بزن مطرب یکی پرده
رباب و دف به پیش آور اگر نبود تو را سرنا
#حضرت_مولانا
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
چه باشد گر نگارینم بگیرد دست من فردا
ز روزن سر درآویزد چو قرص ماه خوش سیما
درآید جان فزای من گشاید دست و پای من
که دستم بست و پایم هم کف هجران پابرجا
بدو گویم به جان تو که بیتو ای حیات جان
نه شادم میکند عشرت نه مستم میکند صهبا
وگر از ناز او گوید برو از من چه میخواهی
ز سودای تو میترسم که پیوندد به من سودا
برم تیغ و کفن پیشش چو قربانی نهم گردن
که از من دردسر داری مرا گردن بزن عمدا
تو میدانی که من بیتو نخواهم زندگانی را
مرا مردن به از هجران به یزدان کاخرج الموتی
مرا باور نمیآمد که از بنده تو برگردی
همیگفتم اراجیفست و بهتان گفته اعدا
تویی جان من و بیجان ندانم زیست من باری
تویی چشم من و بیتو ندارم دیده بینا
رها کن این سخنها را بزن مطرب یکی پرده
رباب و دف به پیش آور اگر نبود تو را سرنا
#حضرت_مولانا
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
🌼🌿🌼🌿🌼
اذان عاشقی خواندی گمانم وقت دیدار است
دلم را پس نمیگیرم بدون عشق بیمار است
سرایت کرده چشمانت به شبهایی که دلتنگم
دلم در گیر احساسی که در چشمت پدیدار است
نگاهم می کنی چون گل شکوفا می شوی در من
شدم مست از گل رویت و عطری را که سر شار است
شده مجروح قلبی که صدای خسته ای دارد
دعایت مرحمی باشد به این جسمی که تبدار است
دلم جز تو نمی خواهد نشستی کنج احساسم
هنوزم طرح موزون نگاهت را خریدار است
فاضل نظری
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
اذان عاشقی خواندی گمانم وقت دیدار است
دلم را پس نمیگیرم بدون عشق بیمار است
سرایت کرده چشمانت به شبهایی که دلتنگم
دلم در گیر احساسی که در چشمت پدیدار است
نگاهم می کنی چون گل شکوفا می شوی در من
شدم مست از گل رویت و عطری را که سر شار است
شده مجروح قلبی که صدای خسته ای دارد
دعایت مرحمی باشد به این جسمی که تبدار است
دلم جز تو نمی خواهد نشستی کنج احساسم
هنوزم طرح موزون نگاهت را خریدار است
فاضل نظری
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
🌼🌿🌼🌿🌼
یک نفر قلب تو را بی سحر و جادو می برد
بی گمان من می شوم بازنده و ، او می برد
اشک می ریزم و می دانم که چشمان مرا
عاقبت این گریه های بی حد از سو می برد
آنقدر تلخم که هر کس یک نظر میبیندم
ماجرا را راحت از رفتار من بو می برد
من در این فکرم جهان را می شود تغییر داد
عاقبت اما مرا ، تقدیر، از رو می برد
یک نفر از خواب بیدارم کند دارد کسی
با خودش عشق مرا بازو به بازو می برد
#الهام_دیداریان
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
یک نفر قلب تو را بی سحر و جادو می برد
بی گمان من می شوم بازنده و ، او می برد
اشک می ریزم و می دانم که چشمان مرا
عاقبت این گریه های بی حد از سو می برد
آنقدر تلخم که هر کس یک نظر میبیندم
ماجرا را راحت از رفتار من بو می برد
من در این فکرم جهان را می شود تغییر داد
عاقبت اما مرا ، تقدیر، از رو می برد
یک نفر از خواب بیدارم کند دارد کسی
با خودش عشق مرا بازو به بازو می برد
#الهام_دیداریان
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
🌼🌿🌼🌿🌼
شربت توت سیاه است آنچه بر لب ریخته
تشنهها را تشنه تر کرده لبالب ریخته
میرعماد امشب چلیپایی به رقص آورده یا
گیسویی بر شانه لختی مورب ریخته؟
جان فدای خالقی که در دهان کوچکت
چند مروارید غلتان مرتب ریخته
خالقی که چشم هایت را پدید آورده و
قطره ای از آن میان کاسه شب ریخته
من اتاقم را همین دیشب مرتب کردم و
اسمت آمدگوشه گوشه یاس و کوکب ریخته
حامد عسکری
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
شربت توت سیاه است آنچه بر لب ریخته
تشنهها را تشنه تر کرده لبالب ریخته
میرعماد امشب چلیپایی به رقص آورده یا
گیسویی بر شانه لختی مورب ریخته؟
جان فدای خالقی که در دهان کوچکت
چند مروارید غلتان مرتب ریخته
خالقی که چشم هایت را پدید آورده و
قطره ای از آن میان کاسه شب ریخته
من اتاقم را همین دیشب مرتب کردم و
اسمت آمدگوشه گوشه یاس و کوکب ریخته
حامد عسکری
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
🌼🌿🌼🌿🌼
هر نسیمی که نصیب از گل وباران ببرد
میتواند خبر از مصر به کنعان ببرد
آه از عشق که یک مرتبه تصمیم گرفت:
یوسف از چاه درآورده به زندان ببرد
وای بر تلخی فرجام رعیت پسری
که بخواهد دلی از دختر یک خان ببرد
ماهرویی دل من برده وترسم این است
سرمه بر چشم کشد،زیره به کرمان ببرد
دو دلم اینکه بیاید من معمولی را
سر و سامان بدهد یا سر و سامان ببرد
مرد آنگاه که از درد به خود می پیچد
ناگزیر است لبی تا لب قلیان ببرد
شعر کوتاه ولی حرف به اندازه ی کوه
باید این قائله را "آه" به پایان ببرد
شب به شب قوچی از این دهکده کم خواهد شد
ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد
#حامد_عسکری
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
هر نسیمی که نصیب از گل وباران ببرد
میتواند خبر از مصر به کنعان ببرد
آه از عشق که یک مرتبه تصمیم گرفت:
یوسف از چاه درآورده به زندان ببرد
وای بر تلخی فرجام رعیت پسری
که بخواهد دلی از دختر یک خان ببرد
ماهرویی دل من برده وترسم این است
سرمه بر چشم کشد،زیره به کرمان ببرد
دو دلم اینکه بیاید من معمولی را
سر و سامان بدهد یا سر و سامان ببرد
مرد آنگاه که از درد به خود می پیچد
ناگزیر است لبی تا لب قلیان ببرد
شعر کوتاه ولی حرف به اندازه ی کوه
باید این قائله را "آه" به پایان ببرد
شب به شب قوچی از این دهکده کم خواهد شد
ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد
#حامد_عسکری
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
🌼🌿🌼🌿🌼
مثل گیسویی که باد آن را پریشان میکند
هر دلی را روزگاری عشق ویران میکند
ناگهان میآید و در سینه میلرزد دلم
هرچه جز یاد تو را با خاک یکسان میکند
با من از این هم دلت بیاعتناتر خواست، باش!
موج را برخورد صخره کِی پشیمان میکند؟
مثل مادر، عاشق از روز ازل حسرتکِش است
هرکسی او را به زخمی تازه مهمان میکند
اشک میفهمد غم افتادهای مثل مرا
چشم تو از این خیانتها فراوان میکند
عاشقان در زندگی دنبال مرهم نیستند
درد بیدرمانشان را مرگ درمان میکند
#مژگان_عباسلو
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
مثل گیسویی که باد آن را پریشان میکند
هر دلی را روزگاری عشق ویران میکند
ناگهان میآید و در سینه میلرزد دلم
هرچه جز یاد تو را با خاک یکسان میکند
با من از این هم دلت بیاعتناتر خواست، باش!
موج را برخورد صخره کِی پشیمان میکند؟
مثل مادر، عاشق از روز ازل حسرتکِش است
هرکسی او را به زخمی تازه مهمان میکند
اشک میفهمد غم افتادهای مثل مرا
چشم تو از این خیانتها فراوان میکند
عاشقان در زندگی دنبال مرهم نیستند
درد بیدرمانشان را مرگ درمان میکند
#مژگان_عباسلو
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
شعر جانان
🌼🌿🌼🌿🌼 هر نسیمی که نصیب از گل وباران ببرد میتواند خبر از مصر به کنعان ببرد آه از عشق که یک مرتبه تصمیم گرفت: یوسف از چاه درآورده به زندان ببرد وای بر تلخی فرجام رعیت پسری که بخواهد دلی از دختر یک خان ببرد ماهرویی دل من برده وترسم این است سرمه بر چشم کشد،زیره…
از حامد عسکری برامون شعر بگید❤️
🌼🌿🌼🌿🌼
من درد تو را زدست آسان ندهم
دل برنڪنم زدوست تا جان ندهم
از دوست بہ یادگار دردے دارم
ڪان درد بہ صد هزار درمان ندهم
تا با غم عشق تو مرا ڪار افتاد
بیچارہ دلم در غم بسیار افتاد
بسیار فتادہ بود اندر غم عشق
اما نہ چنین زار ڪہ این بار افتاد
سوداے تورا بهانہ اے بس باشد
مدهوش تو را ترانہ اے بس باشد
در ڪشتن ما چہ مے زنے تیغ جفا
ما را سر تازیانہ اے بس باشد...
#حضرت_مولانا"
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
من درد تو را زدست آسان ندهم
دل برنڪنم زدوست تا جان ندهم
از دوست بہ یادگار دردے دارم
ڪان درد بہ صد هزار درمان ندهم
تا با غم عشق تو مرا ڪار افتاد
بیچارہ دلم در غم بسیار افتاد
بسیار فتادہ بود اندر غم عشق
اما نہ چنین زار ڪہ این بار افتاد
سوداے تورا بهانہ اے بس باشد
مدهوش تو را ترانہ اے بس باشد
در ڪشتن ما چہ مے زنے تیغ جفا
ما را سر تازیانہ اے بس باشد...
#حضرت_مولانا"
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
🌼🌿🌼🌿🌼
خلوت گُزیده را به تماشا چه حاجت است
چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است
جانا به حاجتی که تو را هست با خدا
کآخِر دمی بپرس که ما را چه حاجت است
ای پادشاهِ حُسن خدا را بسوختیم
آخِر سؤال کن که گدا را چه حاجت است
اربابِ حاجتیم و زبان سؤال نیست
در حضرت کریم، تمنا چه حاجت است
محتاج قصه نیست گرت قصدِ خون ماست
چون رخت از آن توست، به یغما چه حاجت است
جامِ جهان نماست ضمیرِ منیرِ دوست
اظهار احتیاج، خود آن جا چه حاجت است
آن شد که بارِ منتِ مَلّاح بردمی
گوهر چو دست داد به دریا چه حاجت است
ای مدعی برو که مرا با تو کار نیست
احباب حاضرند، به اعدا چه حاجت است
ای عاشقِ گدا چو لبِ روح بخش یار
میداندت وظیفه، تقاضا چه حاجت است
حافظ! تو ختم کن که هنر خود عیان شود
با مدعی نزاع و مُحاکا چه حاجت است
#حضرت_حافظ
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
خلوت گُزیده را به تماشا چه حاجت است
چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است
جانا به حاجتی که تو را هست با خدا
کآخِر دمی بپرس که ما را چه حاجت است
ای پادشاهِ حُسن خدا را بسوختیم
آخِر سؤال کن که گدا را چه حاجت است
اربابِ حاجتیم و زبان سؤال نیست
در حضرت کریم، تمنا چه حاجت است
محتاج قصه نیست گرت قصدِ خون ماست
چون رخت از آن توست، به یغما چه حاجت است
جامِ جهان نماست ضمیرِ منیرِ دوست
اظهار احتیاج، خود آن جا چه حاجت است
آن شد که بارِ منتِ مَلّاح بردمی
گوهر چو دست داد به دریا چه حاجت است
ای مدعی برو که مرا با تو کار نیست
احباب حاضرند، به اعدا چه حاجت است
ای عاشقِ گدا چو لبِ روح بخش یار
میداندت وظیفه، تقاضا چه حاجت است
حافظ! تو ختم کن که هنر خود عیان شود
با مدعی نزاع و مُحاکا چه حاجت است
#حضرت_حافظ
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
Forwarded from شعر زمستان
🌼🪴🌼🪴🌼
چون آینه پیشِ تو نشستم که ببینی
در من اثرِ سخت ترین #زلزله ها را
پُر نقش تر از #فرشِ دلم بافته ای نیست
از بس که گره زد به گره حوصله ها را
یک بار هم ای عشقِ من از عقل میندیش
بگذار که دل حل بکند #مسئله ها را..
#محمدعلی_بهمنی
#شعر #شعر_عاشقانه
@sheare_zemestan
🌼🪴🌼🪴🌼
چون آینه پیشِ تو نشستم که ببینی
در من اثرِ سخت ترین #زلزله ها را
پُر نقش تر از #فرشِ دلم بافته ای نیست
از بس که گره زد به گره حوصله ها را
یک بار هم ای عشقِ من از عقل میندیش
بگذار که دل حل بکند #مسئله ها را..
#محمدعلی_بهمنی
#شعر #شعر_عاشقانه
@sheare_zemestan
🌼🪴🌼🪴🌼
🌼🌿🌼🌿🌼
دارد دهان زخم دلم بسته میشود
بازش به میهمانی آن نیشتر ببر
خود را غزل، به بال تو دیگر سپردهام
هرجا که دوست داریام امشب ببر ببر
#محمدعلی_بهمنی
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
دارد دهان زخم دلم بسته میشود
بازش به میهمانی آن نیشتر ببر
خود را غزل، به بال تو دیگر سپردهام
هرجا که دوست داریام امشب ببر ببر
#محمدعلی_بهمنی
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
Forwarded from شعر زمستان
🍒🌳🍒🌳🍒
چشمِ مستِ تو به #غارتگری اش می نازد
به سر ِ گردنه کبک ِ دری اش می نازد
مژه ابریشم ِ صف بسته ی ِ بازیگوشت
به دو بدپیلهیِ #شیطان پری اش می نازد
حسرت ِ کشف ِ حجابت به دل ِ آینه ماند
بس که مویت به گُلِ #روسری اش می نازد
#شهراد_ميدری
#شعر #شعر_عاشقانه
@sheare_zemestan
🍒🌳🍒🌳🍒
چشمِ مستِ تو به #غارتگری اش می نازد
به سر ِ گردنه کبک ِ دری اش می نازد
مژه ابریشم ِ صف بسته ی ِ بازیگوشت
به دو بدپیلهیِ #شیطان پری اش می نازد
حسرت ِ کشف ِ حجابت به دل ِ آینه ماند
بس که مویت به گُلِ #روسری اش می نازد
#شهراد_ميدری
#شعر #شعر_عاشقانه
@sheare_zemestan
🍒🌳🍒🌳🍒
🌼🌿🌼🌿🌼
هر نالهای که عاشق بیمار میکشد
آتش به سینههای گرفتار میکشد
گفتم که مختصر بنویسم فراق چیست
اما همیشه کار به طومار میکشد
سنگم مزن! که شیشهی شفاف قلب من
حتی نوازشی شود، آزار میکشد
باور نداشتیم که این قهرِ بیدلیل
بین من و تو یکشبه دیوار میکشد
یک عمر گریه راه به جایی نبرد و حال
چشمی که نیست، حسرت دیدار میکشد
#حسین_دهلوی
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼
هر نالهای که عاشق بیمار میکشد
آتش به سینههای گرفتار میکشد
گفتم که مختصر بنویسم فراق چیست
اما همیشه کار به طومار میکشد
سنگم مزن! که شیشهی شفاف قلب من
حتی نوازشی شود، آزار میکشد
باور نداشتیم که این قهرِ بیدلیل
بین من و تو یکشبه دیوار میکشد
یک عمر گریه راه به جایی نبرد و حال
چشمی که نیست، حسرت دیدار میکشد
#حسین_دهلوی
@sherjanan
🌼🌿🌼🌿🌼