Telegram Web Link
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
اگه چند ساعت میگذره و
جواب پیامتو نمی‌ده، وقتشه این کار رو کنی:

اول. اصلاً پیام مجدد نده، زنگ نزن و زمانی که جواب داد اصلاً اعتراض نکن چرا دیر جواب دادی!
۲. جوری رفتار کن که انگار حواست نبوده که پیامتو ندیده. ۳.هر چقدر که دیر جوابتو داده تو نصف اون زمان دیر جواب بده. یعنی اون ۱۰ ساعت بعد جواب داده تو ۵ ساعت بعد جوابشو بده.بعدش یهو وسط حرف زدن بدون اینکه بهش بگی برو سراغ کارای خودت و یه روز کامل جوابشو نده.این یک بازی روانیه که اکثراً پسرا انجام می‌دن و تو با این کار نشون میدی اینکه جواب تو رو نمی‌ده و با بی محلی و مسخره بازی جذبش نمی‌شی و وارد بازی روانیش نمی‌شی.اگه وارد این بازی روانی شدی باید تا همیشه باج عاطفی بدی؛ پس به حرفم عمل کن!
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Dardesar
www.tg-me.com/NoteChnll
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#اغنا


خلاصه: این داستان روایت زندگی دختری موفق به نام مهندس ماهور معتمد که به خاطر حاج باباش و خواسته‌های تمام نشدنی اون خانواده‌اش همیشه از خود و خواسته‌هاش گذشته.

ماهور ما مامان و پدرش(حاج‌بابا) از هم جدا شدن و مامانش بر اثر سکته‌ای که کرده کاملا فلج شده و قدرت تکلم‌شُ از دست داده و توی خونه‌ای که ماهور براش گرفته با پرستار زندگی می‌کنه.

ماهور هم با خانواده حاج‌بابایی که همون سال‌ها با فریماه خانمی ازدواج کرده که برای حاج‌بابای پسردوست یک پسر زاییده به اسم عماد و یک دختر به نام شکوه زندگی می‌کنه.

ماهور تحصیل کرده رشته صنایع و ارشد مدیریت داره و کارخونه‌ای رو اداره می‌کنه که ارث مادریش بوده و قرار بین پدر و مادرش بوده که به نام ماهور بشه ولی حاج‌بابا هیچ جوری زیربار نمیره و هر دفعه به وعده‌های مختلف ماهور از سر خودش باز می‌کنه و اون همچنان در حال جمع کردن گندکاری‌های بزرگ و کوچیک عماد و زنش سایه است.

عماد هیچ نقطه قوتی تو زندگیش نداره ولی از اونجایی که پسره و حاج‌بابا عاشق پسر و فریماه هم این موضوعُ میدونه همیشه همه باید در اختیار برآورده کردن خواسته‌های نابجا و بی‌عرضه‌گی‌های عماد باشن و این وسط کی بهتر از ماهوری که مثل یک اسب چموش باید کار کنه و از خودش و علایقش بگذره و هیچوقت هم به چشم نیاد.

داستان از جایی شروع می‌شه که ماهور با تلاش زیاد مزایده بزرگیُ از بزرگترین رقیبش یعنی جندقی میبره و تصیمیم می‌گیره به تفریح مخفیانه‌اش یعنی صخره‌نوردی تو فضای باز بره که متوجه مردی میشه که طناباشُ بد بسته و هر لحظه امکان سقوطش وجود داره پس به کمک مردی میره که میفهمه اسمش بهرامِ .

بهرام با تمام آدمایی که ماهور می‌شناسه متفاوت و حس خوبی بهش میده و باعث لبخندش می‌شه تو کار ساختمان‌سازی حرف اولُ میزنه و ……

نظر: نثر و نگارش رمان بسیار روان بود ولی گاها اغراق هم درش دیده می‌شد.

ژانر رمان شرکتی با سوژه‌ای در غالب خانواده پسر دوست بود.

شخصیت‌پردازی رمان نسبتا خوب بود و فکر می‌کنم تقریبا بیشتر آدما خانواده‌هایی این مدلی که عاشق پسر بی‌عرضه‌اشون هستن و دختر جَنم دارشونُ نمیبینندُ به چشم دیدیم.
کرکتر ماهور خوب خلق شده بود دختر قوی و سخت‌کوشی که با شهامت بود و بعد از هر شکستی دوباره خودشُ سرپا می‌کرد.
بهرام مرد جنتلمن داستان که حامی‌ترین بود و از وجودش توی قصه لذت میبردی.
عماد و فریماه و سایه که حرصتو در میاوردن.
اما برعکس همه که این حسُ به عماد و فریماه و سایه داشتن به نظرم حاج‌بابا از همه بی‌عرضه‌تر و کرکتر منفورتری داشت.
بقیه کرکترها هم خوب توصیف شده بودند از رعنا به عنوان یک دوست واقعی گرفته تا سرمد و شکوه و حتی یاسر و خانواده‌اش .

فضاسازی و لوکیشن‌ها هم خوب بود و بیشتر تو کارخونه و شرکت بود.

عاشقانه رمان خیلی زیاد نبود ولی اونچه هم که بود خوب و بجا بود.

در کل رمان قشنگی بود و بنظرم این رمان از رمان جوزا که تقریبا تو یک زمان به پایان رسید بهتر بود.

#نقد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آرامشم (1).pdf
149.6 MB
رمان کامل شده ی:🔥آرامشم🔥
#حسام‌رادمهر پسر سر به زیر و با مرام...
#مهندس‌خوشتیپ‌و‌جذابی که اسمش سر زبون خیلیاس...
دل میده به دختری که هیچ جوره با دل بی قرارش راه نمیاد...🥺
با هر بار پا پیش گذاشتن...اون دختر بی رحمانه عشقی که حسام به اون داره رو رد میکنه و میگه به یکی دیگه‌ علاقه داره.💔
ولی ریحانه کوچولومون خبر نداره که یه روز قراره با قلب شکسته‌اش به همون پسری پناه بیاره که بار‌ها با نه گفتن‌هاش و رد کردن عشقش غرورش رو شکسته...

❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥❤️‍🔥

-کاش بدونی الان توی دلم چه غوغاییه...
هیچ کلمه ای پیدا نمیکنم که تموم احساسم توش جابشه...
هر لحظه ای که میگذره،بیشتر عاشقت میشم...بیشتر وابسته ت میشم...
دیگه حتی تحمل یه ثانیه دور بودن ازت رو ندارم...
کاش زمان توی همین لحظه و ثانیه می ایستاد ریحانه...
کاش میشد تا ابد توی آغوشم حبست کنم...

نفس های گرمش که به صورتم میخورد
لحن حرفاش...
صداش و حرفایی که از عمق وجودش میومد،برای چند لحظه آرومم کرد و چشمام بسته شد...

#عاشقانه‌ای_جذاب‌_و_نفسگیر
به نویسندگی رباب بیات


بشتابید بشتابید
@Roobayat

پی وی نویسنده

۵۰ تومن فقط

عیار سنج
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#نقطه_شبنم
#فرزانه_صفایی_فرد

خلاصه: این داستان روایت یک نفر نیست بلکه روایت خاندان اسم و رسم‌دار نادری‌هاست چون که نادر خان که بزرگ خانواده است تو شیراز از طلا و جواهرفروشان بنام شهره که شعبات زیادی حتی تو بعضی از شهرهای دیگه دارند.

خانواده‌ای پرجمعیت می‌گم چرا که وقتی همسر اول نادرخان فوت می‌کنه دوتا دختر بنام‌های طاهره و شهناز ازش به یادگار می‌مونه و بعد هم نادرخان با خانوم‌گل ازدواج می‌کنه و حاصل این ازدواج هم ۵تا بچه به نام‌های طینوش،باقر،زبیر، هوشنگ و باران میشه که هر کدوم ازدواج کردند و بچه‌ دارند حتی طاهره نوه هم داره ولی این باعث نمی‌شه که نادرخان تو حتی کوچکترین و خصوصی‌ترین مسائل زندگیشون هم دخالت نکنه در واقع نادرخان یک پدرسالار واقعی که همه رو به واسطه پول و قدرت تحت سلطه خودش نگه داشته .

البته تو این بچه‌ها کسانی بودن که عطای این زندگی و به لقاش بخشیدن و رفتند مثل باقر که اولین نفری بود که نتونست این شرایط تحمل کنه و بعد باران تنها دختری که تو روی نادرخان دراومد و رفت که رفت و بعدش افشین (عزیزترین نوه‌) پسر تیزهوش طینوش که به خاطر حمایت باران از خانواده طرد شد البته طرد شدن معنی واقعی کلمه رو نمی‌تونه توصیف کنه چون نادرخان حتی نذاشت تو تمام این سالها یک آب خوش از گلوی هیچکدومشون پایین بره.

داستان با فوت حناخانوم خواهر خانوم‌گل تو دارالرحمه شروع میشه و تقریبا همه هستند حتی باقر و فرگل و (افشین هم که بیرون از دارالرحمه است) به غیر از باران چرا که ….

از اونجایی که داستان پر از کرکتر هست به زندگی هر کدوم بطور مجزا پرداخته میشه البته داستان با ۴تا راوی نقل می‌شه یکی از راوی‌ها فاطمه‌است که هم نوه حناخانومِ هم عروس طاهره یکی افشین که پسر طردشده طینوش و یکی فرگل دختر باقر و یکی هم دانای کل که کمی که داستان به جلو میره مشخص میشه این راوی غایب کیه و چرا غایبِ.

نظر: نثر و نگارش رمان بسیار روان بود و با اینکه رمان تقریبا بلندی بود ولی به دور از اطناب بود.

ژانر رمان خانوادگی، اجتماعی و عاشقانه با سوژه‌ای در غالب خانواده‌های پدرسالار بود و یادآور سریالی با همین نام (پدرسالار) تو دهه هفتاد با بازی مرحوم محمدعلی کشاورز بود.

شخصیت‌پردازی رمان بنظرم عالی بود و با وجود ۴۵ شخصیت که هر کدوم کرکتری فعال تو قصه داشتند نویسنده خیلی خوب تونسته بود شخصیت‌ها رو ساماندهی کنه و با اینکه پرش شخصیت تو داستان داشت اصلا ناراحت‌کننده نبود و خیلی قشنگ اون شخصیتایی که شاید در ابتدا برای ما سیاه سیاه بودن رفته رفته به خاکستری تبدیل شدن البته که همه شامل‌شون نمی‌شدن.
وای از خانوم گل 😍

حس‌آمیزی داستان بنظرم بی‌نظیر بود واقعا با تمام وجود اون خشم حرص غم اضطراب عشق و ترسُ حس می‌کردی.

عاشقانه داستان برای کرکترها متفاوت بود ولی من خودم به شخصه عشق افشین برام خیلی دلنشین بود ولی عاشقی فرگلُ دوست نداشتم.

فضاسازی و لوکیشن‌ها خیلی خوب بود.

نکته‌ای که خیلی توجه‌امو جلب کرد انگار نویسنده وقایع این چندسال اخیرُ در غالب یک خانواده به نگارش درآورده بود افرادی که یا منافعشون در بودن با ظالم یا افرادی که شجاعت لازمُ ندارند و میترسن اونچه که دارنُ هم از دست بدن و یه سری هم که شجاع هستن ولی متحدی ندارند ولی اوج قشنگی داستان برمی‌گرده به وقتی که بقول دوستی از خواب خرگوشی بیدار می‌شند.

در کل با وجود فضای غمگینی که رمان داشت ولی یکی از قشنگ‌ترین رمانایی بود که خوندم ولی خوب فکر می‌کنم همه پسند نباشه.

#نقد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Midunam
www.tg-me.com/NoteChnll
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Roman_Khone_Ch. آبشار طلایی.pdf
8.2 MB
♥️🎁#سوپرایزفوق‌ویژه‌🎁♥️

#پرطرفدار💥🍂


ســــ💗ـــوپـــــرایـ🎊ـــز

📚
#آبشار_طلایی
نویسنده :
#ZK
ژانر :
#عاشقانه_اجتماعی

📑خلاصه:
-دکتر شهراد ماجد، یه جراح زبردست که تو دنیای پزشکی کسی نیست که اسمشو نشنیده باشه. یه پزشک جوون اما فوق‌العاده با مهارت که تا حالا حتی یه عمل ناموفق هم نداشته و اسمش برای راضی کردن هر کس که دنباله زیباییه، کفایت می‌کنه تا میلیون میلیون پول خرج کنه. زن ها تمام تلاششون رو می‌کنن که اون دکترجراحشون باشه حتی خیلی ها پول عملاشون رو قرض می‌کنن تا پروندشون رو دکتر ماجد قبول کنه. در اصل هرجا که اسم شهراد ماجد هست، یعنی دنیای رنگی ثروتمندها حتی یه معاینه ساده پیش این مرد و یه حق مشاورش هم هزینه زیادی داره.

عکس های مرد را روی میز انداخت.

-همونطور که می‌بینی ظاهرش زیادی بی‌نقصه زندگی شغلیش هم همینطور اما پشت این پوسته‌ی بی نقص یه روانی به تمام معنا خوابیده. یه آدم خیلی کثیف و زن ستیز! هیچکس نمی‌دونه و حتی نمی‌تونه حدسش رو بزنه که این مرد چقدر آدم پستیه و من از تو می‌خوام که این موضوع رو ثابت کنی!



★آبشار طلایی★
🥳🥳🥳🥳🥳🎁🎁🎁🎁🎁🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊






#جدید
⋆‌ 
#پرطرفدار
#فوق_سوپرایز
https://www.tg-me.com/Roman_Khone_Ch
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
قبول دارم که پول؛
قیافه و استایل طرف مقابل
خیلی مهمه اما به نظرم تا یه جایی
جوابگو هست و از بعد یه تایمی تکراری میشه...
اگر از من می‌شنوید آدمی رو پیدا کنید که توی هر زمینه ای طبق سلیقَتون برخورد کنه و توی هر مشکلی پُشتِتون باشه؛آدمی که بشه باهاش فیلم دید؛ غذای خیابونی خورد؛ کُلی کتاب خوند؛آدمی که بشه باهاش عکس گرفت؛ بشه باهاش با شیرکاکائو مَست کرد؛ بشه زیر بارون بدون چَتر قدم زد؛ بشه باهاش بلند بلند خندید؛ بغلش کرد و کُلی مسخره بازی در آورد؛ آدمی که بشه باهاش پیشرفت کرد؛آدمی که به جای بهونه آوردن و جا خالی کردن؛ بگه بیا باهم درستش میکنیم؛ درست نشد؟ فدای سرت؛
باهم غصه میخوریم..
2024/10/01 07:13:34
Back to Top
HTML Embed Code: