Telegram Web Link
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Roman_Khone_Ch. نلای من.pdf
3.4 MB
♥️🎁#سوپرایزفوق‌ویژه‌🎁♥️

#پرطرفدار💥🍂


ســــ💗ـــوپـــــرایـ🎊ـــز

رمان :
#نلای_من

نویسنده :
#رزالین

ژانر :
#درام #خشن #بزرگسال #عاشقانه

خلاصه :
نِلا پری .....
يه پری ظريف،کوچولو و دوست داشتنی که تموم عمرش با گلا مشغول بوده
دنيای پريا هميشه دور از جنگ و درگيری بوده
بخاطر حفاظ نامرع ی که قرن ها قبل دور دنياشون ايجاد شده هيچکس نمی تونه بهشون حمله کنه يا بدون اجازه وارد دنياشون
شه بجز يه نفر......
دراگون دورگه نيمه اژدها و فرشته تاريکی.....
مردی که قدرت و خشونت خال ِص.....
مردمش اونو ستاي ش می کنن و می پرستن.... اون هميشه ساکت و سرد وسط کوهستان زندگی می کرده درست
مثل يه اژدها..... داستانای زيادی دربارش هست و افراد کمی از وجودش خبر دارن ...... چون همه فکر می کنن اون فقط يه داستان
مردمش مثل خودش از نژادهای مختلف و اکثرا دورگه ان.... دنيايی سرد و برف ی که دقيقا تو کوه پايه بنا شده.....



★نلای من★
🥳🥳🥳🥳🥳🎁🎁🎁🎁🎁🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊






#جدید
⋆‌ 
#پرطرفدار
#فوق_سوپرایز
https://www.tg-me.com/Roman_Khone_Ch
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Roman_Khone_Ch. اکسیر مافیا..pdf
1.7 MB
♥️🎁#سوپرایزفوق‌ویژه‌🎁♥️

#پرطرفدار💥🍂


ســــ💗ـــوپـــــرایـ🎊ـــز

رمان:
#اکسیر_مافیا
جلد اول

نویسنده:
#نرگس_برزویی

ژانر :
#عاشقانه #مافیایی #ازدواج_اجباری

ﺧﻼﺻﻪ:
اﯾﻦ داﺳﺘﺎن درﺑﺎره دﺧﺘﺮی ب اسم ساقيﮐﻪ ﺳﺮﮔﺮده، ﺳﺮﮔﺮدی ﮐﻪ
ﺗﺎ ﺑﻪ ﺣﺎل ﺗﻮی ﻫﯿﭻ ﯾﮏ از ﻣﺎﻣﻮرﯾﺖ ﻫﺎش ﺷﮑﺴﺖ
ﻧﺨﻮره اﻣﺎ وﻗﺘﯽ ﭘﺮوﻧﺪه ﻋﻘﺮب ﺳﺮخ رو ﻗﺒﻮل
ﻣﯽ ﮐﻨ،ﻪ ﺗﻮﺳﻂ ﯾﻪ ﻧﻘﺸﻪ از ﻃﺮف رﺋﯿس ﺑﺎﻧ،ﺪ ﺑﻪ
ﻧﺎﺧﻮاه ﮔﺮوﮔﺎن ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻣﯿﺸﻪ .



★اکسیر مافیا★
🥳🥳🥳🥳🥳🎁🎁🎁🎁🎁🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊






#جدید
⋆‌ 
#پرطرفدار
#فوق_سوپرایز
https://www.tg-me.com/Roman_Khone_Ch‌
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Roman_Khone_Ch. پرهون.pdf
8.8 MB
♥️🎁#سوپرایزفوق‌ویژه‌🎁♥️

#پرطرفدار💥🍂


ســــ💗ـــوپـــــرایـ🎊ـــز

📚
#پرهون
نویسنده :
#زهرا_ارجمندنیا
ژانر :
#عاشقانه

📑خلاصه:
پسر نابغه‌ی فامیل و مهندس رباتیک دانشگاه امیرکبیر بود.
نور چشمی بزرگ‌ترها
عاقل، جذاب، دوست‌داشتنی و متین.
همه‌ی فامیل روی سرش قسم می‌خوردن و دخترها برای به دست آوردن توجهش، هرکاری می‌کردن.
اون اما توی یک روز زمستونی سرد، وسط حیاط خونه‌ی پدربزرگم، درحالی که دوتا بچه اردک کوچولو توی بغلم بود، به چشمام زل زد و گفت از موهای فرفریم خوشش میاد.
عاشقم شده بود. عاشق منی که سر به هوا ترین نوه ی فامیل بودم. کسی که همه به خاطر شیطنت‌هاش ازش دوری می‌کردن.
تصمیمش عین بمب توی فامیل سروصدا به پا کرد...



★پرهون ★
🥳🥳🥳🥳🥳🎁🎁🎁🎁🎁🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊






#جدید
⋆‌ 
#پرطرفدار
#فوق_سوپرایز
https://www.tg-me.com/Roman_Khone_Ch
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⛔️ رمان « #دوباره_سبز_می‌شویم »


⛔️ شخصیت دختر داستان : فلورا صدر، قوی، دختر‌لوس باباش، تو بهترین خانواده و موقعیت بزرگ شده ولی تو بدترین شرایط ممکن تکیه گاهش‌رو از دست میده، تو همون دوران عشق نوجوونیش‌رو میبینه و تموم اون حس های‌ زیر خاکستر شعله ور میشن و اون دوباره عشق‌رو تجربه میکنه،‌ این دفعه میتونه خوش شانس باشه و عشق‌رو داشته باشه؟ 💔


⛔️ شخصیت مرد داستان : سرد، جدی، بد اخلاق، استاد منفور دانشگاه، داغ یه عشق‌ قدیمی دیده، سال هاست خارج از ایران زندگی میکنه و برای مریضی پدرش برمیگرده، برگشتی که هم میتونه براش عشق به همراه بیاره هم درد... مردی که دیگه دلی برای باختن نداره


‼️ ولی من اونجایی فهمیدم زندگی قشنگ نیس که پذیرفتم یکسری چیزها مال من نیست و تو اوج دوست داشتن باید رهاش کنم بره ‼️


⛔️ فلورا صدر، مهندس رشته ی گیاه پزشکی در سن نوجوونی، شیفته ی دوست برادرش می شه. عشقی یک طرفه که با مهاجرت اون مرد ناکام می مونه و فلورا، فقط به خاطر مهرش به اون پسر، همون رشته ای رو توی کنکور انتخاب می کنه که ونداد آژند از اون رشته فارغ التحصیل شده بود. حالا بعد از هشت سال، ونداد برگشته... به عنوان استاد توی همون دانشگاهی که فلورا داره طرح پایان نامه رو می گذرونه، غافل از این که شاگرد سخت کوشش، چه سال هایی رو پنهانی عاشقش بوده و حالا همکاریشون برای یک طرح تحقیقاتی، اون عشق و دوباره از نو زنده کرده.


⛔️ قصه از زبون اول شخص بیان میشه ( فلورا )

⛔️ داستان فلش بک نداره دارای صحنه‌های باز و الفاظ رکیک هم نیست


⛔️فلورا قشنگ ترین شخصیتی بود که توی این چند وقت دیده بودم. اینکه از بین دردهایی که توانایی کشته شدنش رو داشت دوباره جوونه زد و بلند شد قوی بودن این دختر رو نشون میداد🫠 چقدر برای غرور شکسته شدش تلاش کرد و دوباره از نو خودش رو ساخت💔


⛔️ ونداد جذاب و دوست داشتنی.... به احتمال زیاد صفحات اول زیاد شخصیت خوبی براتون نیست ولی هرچی بیشتر میگذره بهتر متوجه میشید که یه لایه‌ی پنهون و مهربون زیر اون نقاب سیاه رنگش کشیده و نمیذاره کسی ببینتش🥹 مهربون و حامی بودن تو رگ و خون این پسر تنیده و ازش جدا نمیشه... هرچقدر دنیا بهش سخت بگیره و اذیتش کنه....❤️‍🩹


⛔️ عشق و دوست داشتنی که به مرور زمان خودش رو بیشتر‌نشون میداد جزو قشنگی های رمان بود. اینکه فلور چندین سال عاشقانه از دور دوستش داشت و به زبون نمی اورد... اینکه ونداد تا از دستش نداده بود نفهمید چه جایی یواش یواش تو دلش باز کرده😌 قسمت جذابش اونجا بود که فلور خودش رو عقب کشید و از یه جایی به بعد ونداد باید خودش رو ثابت میکرد و عشقش رو نشون میداد... و انصافا که خوب از پسش بر‌ اومد🥰


⛔️ عشق یه طرفه فلور به ونداد خیلی عحسب بود. از نوجونی شروع شد و با رفتن وندا دبه خارج تموم شد و دوباره با برگشتنش شعله ور شد و فلور رو سوزوند و بهش نشون داد تموم این مدت خودش رو گول میزده....😢


⛔️ تعصب شدید ونداد به کامل صدا زدن اسم فلورا خیلی جذاب بود😎


⛔️ خانواده ی فلورا بی نهایت زیبا و قشنگ بود اون عشق قشنگ پدر و دختری که توی داستان تعریف میشد کاملا قابل لمس بود و چقدر این نوع دوست داشتن قشنگ بود❤️‍🔥 یه برادر فوق العاده مهربون و حامی داشت که جای تکیه گاه از دست رفته‌اش رو براش پر میکرد...🦋


📍 فلور بیچاره اینقدر تو این قصه زخمی شد که دیگه صدای شخصیت ها هم در اومده بود😂


⛔️ از شخصیت مهسان چیزی نمیگم و میذارم خودتون بخونیدش🙃


⛔️ رمان خیلی فضای رئالی داشت اونقدر قشنگ توصیف شده بود که اواخر داستان احساس میکردم به گل و گیاه خیلی علاقم پیدا‌ کردم😂


⛔️و با پایانی خیلی خوش♥️
واقعا هرچی فکر کردم که یه ایراد کوچولو بگیرم از این قصه چیزی به ذهنم نرسید.... برای من که پر از قشنگی بود امیدوارم شماهم دوستش داشته باشید.... با عشق این رمان رو بخونید و همیشه سبز بمونید💚


⛔️ اگه دنبال یه عاشقانه آروم و غلیظ میگردید این رمان رو از دست ندید... خانم ارجمندنیا مثل همیشه گل کاشتن 😁 🪁


⛔️ قسمتی از رمان که دوستش داشتم :

« _ من هنوز همون آدم قبلم فلوراصدر، اگر با تو عوض شدم، چون برای قلبم آشنایی

با یک مکث دوست داشتنی، با آن صدایی که هنوز از نظرم از ته دریا در می آمد:

_ پس نگو توهم دوست داشتن چون هیچ توهمی مردی مثل من رو مجبور نمیکنه تا از دوست داشتن بگه همه ی وجودم خاکیه ،فلورا زمین خوردم تا بهت بگم شدی عزیز من!

توی چشمانم چه دید را نمیدانم اما. سر تکان داد و جلوتر آمد. حالا نوک کفش هایمان بهم چسبیده بود:

_ اگر اولویتت رسیدگی به خودت و سروسامون دادن به فكرهاته باشه بهت احترام میذارم. اما اولویت منم به دست آوردن ،توئه راحت نیست داری نشونم میدی که قرار نیست آسون باشه اما از پسش برمی آم، میتونی بگی خودخواهم اما... این کار و میکنم »
میده .


#نقد
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📚 رمان مونارک


✍️به قلم فاطمه ایزی


📝خلاصه
من حامیَم! مردی خشن و مغرور و البته بی رحم که در ظاهر بی تفاوت و طبیعی به نظر میرسم اما من یه‌کینه رو تو وجودم انقدری پرورش دادم که بتونم دختر بیگناهِ مردی رو که مادرم رو ازم دزدید به تاراج ببرم!
من حامی‌ام.... همونی که اسمش قراره لرز بندازه به چهارستون بدنِ شمیم رادسپهر... یکی یکدونه‌ی شهرام رادسپهر. من از این خاندان کینه دارم و بدجور میسوزم
اما تو این آتیش تنها خودم نمیسوزم همشونو میسوزونم... من حامی پسر خلف حریرم اما برای انتقام هرکاری ازم برمی‌آد!


🔘اجتماعی، انتقامی، روانشناسی، عاشقانه


🌀باید متذکر شد که اگر اثری به صورت رایگان منتشر می شود دلیل بر سبک شمردن ارزش آن نیست و هدف از این کار، دریافت نقد و نظر بوده تا نویسنده با وام گرفتن از این بازخوردها بتواند سطح توقع مخاطبان را در آثار بعدی پیاده کند.
*
این رمان رایگان و کامل است.


نصب رایگان ios برای آیفون :
https://baghstore.net/app/


نصب رایگان نسخه Android برای سامسونگ، شیائومی، هوآوی و ... :
https://baghstore.net/app
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Roman_Khone_Ch. واله.pdf
412.5 KB
#واله 👆

نویسنده: #ثنا_نصیری

خلاصه:
«خود گناه بودی که ایستاده بود مقابلم و‌ می‌گفت: "جهنم با من بهشت است، نترس!"
کبیره و صغیره‌اش هم مهم نبود. مهم دلم بود که داشت غش و ضعف می‌کرد برای چشم‌های خمارت. قلبم داشت روی موج موهای بهم ریخته‌ات، رقاصی می‌کرد.
گناه داشت زیباتر می‌شد و وسوسه به جانم می‌انداخت که دست دراز کنم و دور گردنت چفتش کنم. آنوقت می‌توانستم گردنبند چرمی‌ات را لمس کنم. شاید هم طاقتم تمام می‌شد و می‌زدم به سیم آخر و…»

https://www.tg-me.com/Roman_Khone_Ch
2024/09/30 05:18:58
Back to Top
HTML Embed Code: