Telegram Web Link
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Roman_Khone_Ch. سیاه نمایی.pdf
7.9 MB
♥️🎁#سوپرایزفوق‌ویژه‌🎁♥️

#پرطرفدار💥🍂


ســــ💗ـــوپـــــرایـ🎊ـــز


📚
#سیاه‌_نمایی (#سیاه‌نمایی)
نویسنده :
#مریم_پیروند
ژانر :
#عاشقانه_درام_مافیایی

📑خلاصه:
الوند پسری که حاصل یه رابطه‌ی نامشروعه و چون همه اقوامِ پدرش بهش لقب حرو*مزاده دادن، سال‌هاست خانواده‌شو ترک کرده و برای خودش یه زندگی عجیب و پرماجرا درست کرده، زندگی که پر از آدم‌های جورواجور با شغل و سیاست‌های کثیفه... توی کارهاش از یکی رقیب‌های بزرگش ضربه می‌خوره و سعی می‌کنه برای تلافیِ کارش، به تک دخترِ اون شخص نزدیک بشه، دختری که از چند و چونِ کارهای باباش اطلاع داره و حاضره برای نجات جونش، حتی خودشو قربانی کنه...


★سیاه نمایی★
🥳🥳🥳🥳🥳🎁🎁🎁🎁🎁🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🥳🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎁🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊🎊






#جدید
⋆‌ 
#پرطرفدار
#فوق_سوپرایز
https://www.tg-me.com/Roman_Khone_Ch
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#نقد
#به_سادگیم_بخند

رمان قشنگیه اما دختر داستان به شدت ساده است گاهی هم اعصاب خورد کنه
مهرداد یه پسری که تو دوراهی زندگیش مونده نمیدونه داره چیکار میکنه از طرفی عاشق دختری به اسم نسیم از طرفی داره با زندگی نفس بازی میکنه به خاطر اجبار پدرش همین لجبازی هاش کار دستش میده

قلم خوبه نسبتا اما تو بعضی جاهاش حوصله بر بود من دوستش داشتم درسته نفس ساده بود اما کمی قوی بود ولی زود باوریش حرص آدمو در میوورد


تو جلد دوم
#فاصله_جانبی

مجزا بود ولی ربط پیدا می‌کرد به جلد اول

تو جلد دوم مهرداد با این که پشیمون شد هرچقدر میخواست جبران کنه نمیتونست
انگار تو اون باتلاقی که برای خودش درست کرده بود بیشتر فرو میرفت

نفس هم همچنان تحت تاثیر نسیم بود سادگی میکرد با این تفاسیر کمی عاقل تر شده بود

ژانرش اجتماعی بود طنز نیست در کل همش شخصیت دختر داستان تو اذیت بود و نسیم نمیزاشت اینا باهم خوش زندگی کنن همش مانعشون میشد پایانش خوشه

در کل پیشنهاد نمیکنم بخونید
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#اوهام
#بهاره_حسنی


نیکی (نیکو دخت تهرانی) توی بیمارستان به هوش میاد در حالی که حافظه اش و از دست داده
به گفته ی روانشناس و اطرافیانش نیکو از قبلم تحت درمان روانپزشک بوده و دارو مصرف میکرده.
نه خودش و به خاطر میاره نه مردی که میگه همسرشه...! عملا هیچی
و خب طبق گفته های پزشک نباید هیچ چیزی بهش گفته شه تا خودش به مرور زمان حافظه اش برگرده

شخصیت نیکو: بیمار بود شخصیت ثابتی نداشت 🥲خودش مهربان و مودب ولی چیزایی که از گذشته به مرور یادش میومد اون و یکم نامهربون و خودمتشکر نشون میداد

شخصیت فرحان: شخصیت آروم و ساکتی بود اگه رمانای دیگه خانم حسنی و خونده باشید تقریبا شخصیت مرد مثله همونا بود یه مرد حامی و ساکت و البته سرد که به مرور نرم میشه


رمان خیلی لوکیشنای متعدد نداشت و خب اینطور بگم که تقریبا ⅔ رمان بین خونه باغ و مطب دکتر لوکیشن هی تکرار میشد
همینطور افراد متفاوت نداشت یه تعداد خاصی بودن باهموناهم رمان پیش میرفت 😊

رمان نیکی و نشون میداد که با بیماری که داشت دست و پنجه نرم میکرد و به مرور خاطراتشم تیکه تیکه به یاد میوورد
و اونجایی اوج گرفت که نیکو حس کرد شاید در واقع خودش قاتل اون قتل های زنجیره ایه...

معمای داستان تقریبا قابل حدس نبود 🤌🏻
اطلاعاتی که درمورد از دست دادن حافظه بود نشون از مطالعه نویسنده داشت

من خودم هرلحظه منتظر یه پایان تلخ بودم ولی خوشبختانه پایان خوش بود

رمان خوبی بود به نظرم ارزش خوندن داشت (رمان با اینکه تم جنایی داشت ولی تقریبا ½ اولیه رمان به آرومی پیش رفت )

در آخر من نقدکننده ی حرفه ای نیستم سعیم کردم نظر شخصیم ودخیل ندم 🙂
و چیزایی که لازم بود بدون اسپویل بگم 😁😂
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
2024/09/28 11:18:48
Back to Top
HTML Embed Code: