مستخدم هراسان وارد اتاق شد : خانم جان
_ چی شده ؟
_ پلیسا ؟!.....
_ خب باشه ، راهنماییشون کن بیا.......
کلامش را برید : اومدن شما را ببرن؟!
_ چی ؟! چرا ؟!
_ نمیدونم ، حکم بازداشتتونو دارن
با دلهره آب دهانش را به سختی بلعید : یعنی چی ؟ حکم بازداشت من ؟!
_ آره خانم تو رو خدا فرار کنید
_ چی میگی محبوبه ؟چه فراری؟! حتما اشتباه شده
بعد به سمت رامین که خیلی آرام نظارهگر گفتگوی آنها بود رفت : رامین ببین چی میگه ؟!
_ گفتم بهت زیاد چک نکش لابد واسه همون اومدن
_ چی میگی رامین ؟ دست چک من دست تو بود
بعد به سمت مرجان برگشت : مرجان ببین چی میگه ؟!
_ به من ربطی نداره ، چرا منو دخالت میدی ؟
_ شما دیوونه شدید ،خودتون .......
در این موقع پلیسها وارد شدند و یکی از مامورها به سمت شادلین آمد : خانم شادین ارجمند ؟
آنقدر ترسیده بود که نمیتوانست پاسخ دهد ، به جای او رامین : بله خودشون هستن
مامور به سمت شادلین آمد تا به او دستبند بزند ، که او به سمت رامین حمله ور شد و یقه او را گرفت : کثافت آشغال چیکار کردی ؟!
و مدام به او مشت میزد که ماموران زن به دستور مافوقشان او را گرفتند و دستبند زدند و شادلین بی مهابا و رگباری به رامین و مرجان ناسزا میگفت و قبل از اینکه از عمارت بیرون بروند بلند فریاد کشید : تقاصشو میگیرم ، منتظر باش رامین ، به خاک سیاه مینشونمت ، به روح پدر مادرم انتقام میگیرم
رامین و مرجان با لبخندی زیرکانه فقط او را نگریستند......
https://www.tg-me.com/+PjjHdoGyscY2ZDA0
https://www.tg-me.com/+PjjHdoGyscY2ZDA0
شادلین تک فرزند یک خانواده ثروتمند بود که از تنها دوست صمیمی اش مورد خیانت قرار میگیرد و با هم دستی نامزدش راهی زندان می شود .
در آنجا با زنی آشنا می شود که زندگیش را عوض می کند و از قضا عاشق پسر آن زن شده و ورق زندگی برایش جور دیگیری رقم میخورد ....
#حمایتی
_ چی شده ؟
_ پلیسا ؟!.....
_ خب باشه ، راهنماییشون کن بیا.......
کلامش را برید : اومدن شما را ببرن؟!
_ چی ؟! چرا ؟!
_ نمیدونم ، حکم بازداشتتونو دارن
با دلهره آب دهانش را به سختی بلعید : یعنی چی ؟ حکم بازداشت من ؟!
_ آره خانم تو رو خدا فرار کنید
_ چی میگی محبوبه ؟چه فراری؟! حتما اشتباه شده
بعد به سمت رامین که خیلی آرام نظارهگر گفتگوی آنها بود رفت : رامین ببین چی میگه ؟!
_ گفتم بهت زیاد چک نکش لابد واسه همون اومدن
_ چی میگی رامین ؟ دست چک من دست تو بود
بعد به سمت مرجان برگشت : مرجان ببین چی میگه ؟!
_ به من ربطی نداره ، چرا منو دخالت میدی ؟
_ شما دیوونه شدید ،خودتون .......
در این موقع پلیسها وارد شدند و یکی از مامورها به سمت شادلین آمد : خانم شادین ارجمند ؟
آنقدر ترسیده بود که نمیتوانست پاسخ دهد ، به جای او رامین : بله خودشون هستن
مامور به سمت شادلین آمد تا به او دستبند بزند ، که او به سمت رامین حمله ور شد و یقه او را گرفت : کثافت آشغال چیکار کردی ؟!
و مدام به او مشت میزد که ماموران زن به دستور مافوقشان او را گرفتند و دستبند زدند و شادلین بی مهابا و رگباری به رامین و مرجان ناسزا میگفت و قبل از اینکه از عمارت بیرون بروند بلند فریاد کشید : تقاصشو میگیرم ، منتظر باش رامین ، به خاک سیاه مینشونمت ، به روح پدر مادرم انتقام میگیرم
رامین و مرجان با لبخندی زیرکانه فقط او را نگریستند......
https://www.tg-me.com/+PjjHdoGyscY2ZDA0
https://www.tg-me.com/+PjjHdoGyscY2ZDA0
شادلین تک فرزند یک خانواده ثروتمند بود که از تنها دوست صمیمی اش مورد خیانت قرار میگیرد و با هم دستی نامزدش راهی زندان می شود .
در آنجا با زنی آشنا می شود که زندگیش را عوض می کند و از قضا عاشق پسر آن زن شده و ورق زندگی برایش جور دیگیری رقم میخورد ....
#حمایتی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عیدتون مباااارک عزیزای دلم🥳🥳🎊🎊🎊
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
هرچهقدر بیشتر میگذره
بیشتر بیواکنش میشم نسبت
به رفتار آدمهایی که قصدشون ناراحتی منه!
کمتر توجه میکنم که کی ، چی پشت سرم میگه!
کمتر برام ارزش داره فلانی چرا پیامم رو سین نزده ، یا چرا بهم توجه نمیکنه!کمتر درگیر این میشم که خودم رو با کسی مقایسه کنم نمیدونم اسم همهی این حسها کنار هم چیه؟! ولی چیزیه که من رو به آدم بهتری تبدیل کرده..!
➰رومینا معین زاده
هرچهقدر بیشتر میگذره
بیشتر بیواکنش میشم نسبت
به رفتار آدمهایی که قصدشون ناراحتی منه!
کمتر توجه میکنم که کی ، چی پشت سرم میگه!
کمتر برام ارزش داره فلانی چرا پیامم رو سین نزده ، یا چرا بهم توجه نمیکنه!کمتر درگیر این میشم که خودم رو با کسی مقایسه کنم نمیدونم اسم همهی این حسها کنار هم چیه؟! ولی چیزیه که من رو به آدم بهتری تبدیل کرده..!
➰رومینا معین زاده
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Roman_Khone_Ch.بهار مست.pdf
26.8 MB
رمان #بهار_مست
نویسنده: #بیتا_فرخی
ژانر: خانوادگی، عاشقانه
#خلاصه:
داستان خانوادهای متوسط و عادیست که در منطقهی خوش آب و هوای دماوند در خانه باغی دو طبقه و کلنگی زندگی آرام و روتینی دارند. داستان از جایی شروع میشود که غریبهای با رفتار و ظاهری خاص و مرموز به عنوان مستاجر به طبقهی دوم اسبابکشی میکند
#درخواستی ✅️
https://www.tg-me.com/Roman_Khone_Ch
نویسنده: #بیتا_فرخی
ژانر: خانوادگی، عاشقانه
#خلاصه:
داستان خانوادهای متوسط و عادیست که در منطقهی خوش آب و هوای دماوند در خانه باغی دو طبقه و کلنگی زندگی آرام و روتینی دارند. داستان از جایی شروع میشود که غریبهای با رفتار و ظاهری خاص و مرموز به عنوان مستاجر به طبقهی دوم اسبابکشی میکند
#درخواستی ✅️
https://www.tg-me.com/Roman_Khone_Ch
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM