Telegram Web Link
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
‏می‌دونید خودم رو دوست دارم
به‌خاطر جنگ‌هایی که تنهایی جنگیدم و دارم می‌جنگم. آره جایی که می‌خواستم نیستم، آره
روند پیشرفتم کنده ولی حداقلش اینه که رو به جلوئه،راه سالمی رو برای مقابله با دردام پیش گرفتم و ذهنیت نسبتاً شفافی دارم و حقمه جفت پا برم تو دهن هر کی که بخواد بهم حس کافی نبودن بده!
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⛔️#رمان: #یادداشت_های_یک_گمشده

⛔️
#نویسنده: #بهاره_حسنی

⛔️
#خلاصه:
داستان با فرار دو عاشق امیر و رخساره شروع میشه. امیر و رخساره‌ای که با وجود کینه  و دشمنی قدیمی خواهان شروع زندگی مشترک هستند ولی خانواده‌ها راضی نیستند و آنها هم چاره‌ای جز فرار نمی‌بینند.

حالا اِلا انتظامی خواهر امیر با شنیدن خبر کارهایش را رها و شروع به پیگیری می‌کنه.

پدر و مادر اِلا خارج از کشور به دیدن آرام خواهر اِلا و آنا رفتند و از اونجایی که آنا هم هیچوقت خودشُ درگیر چنین موضوعاتی نمی‌کنه مسئولیت پیگیری به عهده اِلا می‌فته.

برای اِلا پیامک‌هایی از امیر می‌رسه که نیاز به کمک داره و اِلا در همین حین با کاوه برادر شیری رخساره برای پیدا کردن سرنخی همراه میشه و …..

⛔️نظر: خانم حسنی با نثر و قلم روان و بی‌اطنابشون همچون باقی کارهاشون واقعا حرفی برای گفتن نمیزارند.

رمان ژانر معمایی و عاشقانه داشت که از همون صفحه اول مخاطب درگیر می‌کرد و معمای پر تعلیق داستان هم دائما جان می‌گرفت.

شخصیت‌پردازی رمان بسیار عالی بود.
شخصیت کاوه که از او شخصیت‌های دوست‌داشتنی و بامزه و به قولی بی‌حیا بود که با شوخیاش خنده رو به لبان مخاطب میاورد.
شخصیت اِلا که در عین مهربونی و داشتن پشتکار کلی حرف برای گفتن داشت مثل نشان دادن اهمیت موسسات خیره برای زنان سرپرست خانواده و یا اعتماد به آدمایی که یک بار راهشونو اشتباه انتخاب کردن و یا اهمیت به تحصیل کودکان کار و ….

سوژه داستان حرفی برای گفتن داشت  اثرات کینه و نفرت‌ را بر زندگی خیلی خوب توصیف کرده بود.

فضاسازی خیلی خوب بود.

لوکیشن‌ها عالی و به دور از اضافه‌گویی توصیف شده بود و کاملا قابل حس و باور بود.

عاشقانه رمان هم عالی و باورپذیر بود.

در کل من این رمان خیلی دوست داشتم و از خوندنش لذت بردم.
#نقد
#فایل
https://www.tg-me.com/Roman_Khone_Ch/29054
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⛔️#رمان : #گوش_ماهی

⛔️
#نویسنده: #مدیا_خجسته

⛔️
#خلاصه:
داستان گوشماهی در دو بازه زمانی حال و گذشته در دو کشور ایران و ترکیه و در بعضی از قسمت‌ها توسط دو راوی یعنی امیرعطا و دنیز روایت میشه.
بازه زمانی حال داستان امیرعطا و دنیزِ و زمان گذشته داستان لیلی.

دنیز دختر دورگه از مادری ایرانی که پزشک و پدری ترک‌تبارِ . دنیز عکاسِ و برای استخدام تو یک شرکت به دنبال سوژه مناسبه.

داستان از اونجایی شروع میشه که دنیز به همراه دوستاش آیچا و هاکان و علی و احمد تو یات علی هستند و بخاطر بارون مجبور میشن به ساحل پایینی برن، تو اون ساحل دنیز یه ماهیگیر با چهره‌ آفتاب‌سوخته و نگاه‌ی خاص با قایق  آبی رنگشو میبینه، ماهیگیری که هویتش مشخص نیست  و با اینکه همه اونُ از ماهیگیر می‌ترسونن و از نزدیکی بهش منعش می‌کنند ولی دنیز فکر می‌کنه سوژه مناسبی پیدا کرده و سعی در کشف ماهیگیر داره …..

⛔️نظر: نثر و نگارش رمان بسیار روان، با فلش‌بک‌های زیاد بود که در ابتدا متوجه ارتباط این بازه زمانی نمیشدی.

شخصیت‌پردازی رمان با اینکه پر از شخصیت‌های مختلف بود ولی هر کدوم خیلی خوب توصیف شده بودن و یه چیزی برای گفتن داشتن.
امیرعطا که شخصیتی حامی و عاشق بود.
دنیز که از همون ابتدای داستان حس خوب و پرانرژی به مخاطب می‌داد و در عین اینکه سر به هوا بود ولی یه وقتا یجوری رفتار می‌کرد که لذت می‌بردی مخصوصا در ارتباط با دوستی با آیچا که میگفت ما این تفاوتا رو پذیرفتیم و همه جوره با هم رفیقیم.
شخصیت لیلی برای من دلنشین نبود شخصی که در عین اینکه عاشق بود ولی خیلی ضعیف و شکننده بود.
شخصیت مجید که همیشه رفیق و حامی بود.
شخصیت عطیه که خیلی در عین اینکه نشون می‌داد شخص کمرنگی تو داستان ولی نکته‌ها و حرفای خیلی خوبی یاد می‌داد.
شخصیت مامان ماهرخ همیشه نگران و حاج نادر که نمونه عقایدشُ کم ندیدیم.

حس‌آمیزی و دیالوگ‌ها عالی بود و یه جاهایی از رمان واقعا خودتو اونجا تصور می‌کردی مخصوصا وقتی که دنیز می‌خواست برگرده.

لوکیشن و فضاسازی هم عالی توصیف شده بود مخصوصا ساحل و قایق ماهیگیری که واقعا حتی بوی ماهی‌ها و صدای مرغای ماهی‌خوار قابل تصور بود.

و در نهایت این رمان بنظرم درس‌های خیلی خوبی می‌داد مثل اینکه کنترل کردن بیش از حد والدین چه اثراتی میتونه داشته باشه حتی اگر تو ایران نباشه و همینطور نقطه مقابلش بی‌توجهی که نمونه‌اش عطیه رو دیدیم.
یا وقتی توی یک رابطه آرامش نباشه هر چقدرم عشق باشه اون رابطه مریضه مثل رابطه امیرعطا و لیلی.

در  کل من این رمانُ دوست داشتم و پیشنهاد میدم.
#نقد
#فایل
https://www.tg-me.com/Roman_Khone_Ch/29859
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#تمساح_خونی_يک_آكواريوم_را_بلعيد
#نگار_ق
#نون_قاف

خلاصه: این داستان روایت زندگی درینِ دختری نابغه و باهوش و صد. البته پر اعتماد بنفس که برای رسیدن به آزادی رها میشه.

درین توی یه خانواده سرشناس سیاسی بدنیا میاد و نشون‌کرده پسرعموش ایلیا کسی که از کودکی بهش علاقه داشته ولی بخاطر محدودیت‌های خانواده و کارهایی که پدرش می‌کرده بالاخره از همه چی دست می‌کشه و خانواده جدا می‌شه و با نام رها برای خودش زندگی مستقلی تشکیل میده اونم به کمک پسرداییش مهیار.

مهیار کسی بوده که از بچگی به رها آموزش میداده اونم چی پوکر و الان هم رها زندگیشُ با قمار و پوکر و آمار درآوردن می‌گذرونه چیزی که در اون نابغه است.

اما داستان از جایی شروع می‌شه که رها می‌خواد آمار گروهی به نام رابین‌هود دربیاره که هیچ‌کس هیچ چیزی در موردشون نمیدونه اما هیچی برای رها غیرممکن نیست و ردشونُ میزنه اما متاسفانه لو میره و برای فرار از دستشون اشتباها سوار ماشینی میشه که اتفاقا برای فراز رئیس همون گروه رابین‌هود.

رابین‌هود که بخاطر عکسی که رها از عرش (یکی از بچه‌های گروه) گرفته و برای کسی که استخدامش کرده فرستاده کلی پول از دست داده رها رو مجبور به همکاری و بازی پوکر می‌کنه نا گفته نماند که بعد از مدتی رها جزوی از همون گروه میشه ولی …..

نظر: نثر و نگارش رمان بسیار روان و به دور از اضافه‌گویی بود و از همون ابتدا پرکشش شروع می‌شد.

ژانر رمان عاشقانه و مافیایی و پرهیجان با سوژه‌ای در غالب خانواده برخی از افراد سیاسی بود.

شخصیت‌پردازی رمان خوب بود ولی میتونست بهتر هم باشه مثلا کارکتر رها با اون اعتماد به نفس و شخصیت قوی و بی‌پرواییش و فراز با اون خونسردی و حمایتاش و مهیار برای اون حس برادرانه‌اش برای من خیلی دوست‌داشتنی بود ولی بنظرم نویسنده میتونست روی بقیه کارکترها مثل فرگل و عرش و هیلدا یا اصلا خود پدر و مادر و خواهر رها با النازی که معلوم نبود چیه رها بود بهتر روش مانور بدند.

عاشقانه رمان هم خیلی قشنگ بود مخصوصا اونجاها که رها پا پیش میزاره و برای خواسته‌اش می‌جنگه و در واقع تابوشکنی می‌کنه.

ابتدای رمان با زمان حال شروع می‌شه که خیلی هم زیاد نیست ولی بعد فلش‌بکی طولانی به ۳ سال قبل که تقریبا تا اواخر رمان ادامه داره.

حس‌آمیزی داستان خیلی خوب بود مخصوصا وقتی پای میز پوکر بود انگار خود خواننده گوشه‌ای ایستاده و به اون میز سبز رنگ که کارتا روش در حال چیده شدنه زل زده و استرس باخت وجودتو گرفته .

در کل رمان قشنگی بود و من دوسش داشتم هر چند که میتونست بهتر باشه مخصوصا اواخر رمان که نسبت به شروع بنظرم کمی افت داشت.

#نقد

#فایل
https://www.tg-me.com/Roman_Khone_Ch/30525
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
2024/09/30 09:27:30
Back to Top
HTML Embed Code: