Telegram Web Link
‍ یک دهه و نیم گذشت

بهمین راحتی
۱۷-۱۸ سال گذشت

تازه گوشی بلوتوث دار خریده بودم
E250 سامسونگ
اون موقع سامسونگ برند معتبری نبود ولی چون این مدل کشویی بود ، دوسش داشتم .

دوستی برام فایل صوتی از استاد فرستاد.

بعدا که قد بلند و چهره‌ی استخونی‌ش ( شبیه مصدق ) رو دیدم برام غیر منتظره بوده.
از صداش حس کرده بودم باید یه آدم تپل مپلی باشه .

استاد تو فایلی که دوستم فرستاد، صحبت های مطهری در تلویزیون - مربوط به قبل اون رفراندوم کذایی ۹۸ درصدی - رو گذاشت و نقد کرد.
گفت :
« اینجا آقای مطهری دچار مغالطه زبانی شده ...
فیلَه‌سوف هم که می گه منظورش
مارکسه
چون اون موقع چپ تو ایران طرفدار داشت. الانم داره ...
سال ۵۷ دست آخوندها خالی بود ، این آقای مطهری و آقای منتظری رو می‌فرستادن این ور اون ور مغلطه کنند ، عموما در پاسخ به مارکسیست ها ، چون رقیب اصلی آخوند در جذب مردم ، چپ ها بودند .
(چرا حرفش مغالطه است ؟...)

چون وقتی رفراندوم برگزار شد و رای ۹۸ درصدی گرفتن گفتن:
مجلس موسسان کیلویی چند ؟
جمهوری اسلامی باید مجلس خبرگان تشکیل بده و اونا #قانون_اساسی بنویسند... »
.

منظور استاد ( #بهرام_مشیری ) این بود که ملایان از ابهام واژه‌ی التقاطی « جمهوری اسلامی » سو استفاده کردند و برای خودشون ( خبرگان : ملایان مذهب حقه‌ی اثنی عشری ) بساط #امتیازات_ویژه ساختند .

این فایل ، دومین برخورد جدی من با تفکرنقادانه بود .
اولین برخورد اینجا بود ...

و سومین برخورد من با فلسفه:
اولیش وقتی بود که رفتم کتابهای مطهری رو بخونم و نتونستم بیش از دو سه صفحه بخونم.
دومیش قرض گرفتن کتاب #چنین_گفت_زرتشت بود : کنجکاو شده بودم فیلسوف آلمانی چرا کتابی باسم زرتشت نوشته.

بهرحال ...

منِ اون سال کجا ؟
منِ امسال کجا

به تعبیر بعضی ها
من از استادم که من رو به شناخت مغالطات - ستون اصلی تفکرنقادانه - رسوند عبور کردم :
نه تنها به مش ممد مصدق ارادت ندارم ، ایشون رو مضرترین سیاستمدار پوپولیست معاصر و از جهاتی تاریخ ایران ، می‌دونم.
بصورت کلی سبک نقد دین بهرام مشیری رو که توجه کافی به #روانشناسی_دین نداره ، نمی‌پسندم .
هرچند هیچوقت کمونیست نبوده ، نشنیدم هیچگاه اهمیت احترام به #مالکیت و نقشش در پیشرفت غرب رو گوشزد کنه .

ولی هیچگاه فراموش نخواهم کرد که
او بود که من رو با کاربرد عینی و عملی فلسفه آشنا کرد
و اولین بار که تار فرهنگ شریف رو شنیدم ، هم ، در برنامه ی او بود .
و همچنین نقد جریان ارتجاعی موسوم به جریان بازگشت که تر زد بر #موسیقی_ایرانی

دوست دارم شبیه این قضیه برای مخاطبان م پیش بیاد :
این که ضمن آشنایی و انس با فرهنگ اصیل ایرانی آماده‌ی پذیرش افکار نو و اصلاح در اندیشه‌های سنتی باشیم .

آرزوی سلامتی برای استاد 🤲

@lEECHbrain | تأملات فیلَه‌سوف
@mghlte | عصر روشنگری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دکتر کلانتری مهمان #چراز

بخش اول

برادری که حقوق ماهانه ۱۱ هزار دلار داشت

@JAAMEbaaz | فلسفه‌‌ی علوم اجتماعی
@mghlte | عصر روشنگری
@Rfekri | نخبگان معاصر ملت

فایل کامل صوتی و تصویری
www.tg-me.com/JAAMEbaaz/6099
www.tg-me.com/JAAMEbaaz/6100
#بدون_شرح

@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
✍️ چگونه می‌شود پذیرفت که رهبران کشور، از جمله جناب ثابتی، بی‌خبر از جنایات این مرکز بودند؟ | ۱۱ آذر ۱۴۰۲

🔹️ایرانیانی که در سال ۵۷ علیه حکومت محمدرضاشاه پهلوی به‌پا خاسته بودند، در خواب هم تصور نمی‌کردند که روزی ممکن است ساواک، که عملکرد آن بدون تردید یک از عوامل اصلی سقوط نظام پهلوی بود را غسل تعمید داده و بر سر آن آب توبه ریخته و از «خدمات میهن‌پرستانۀ» آن تجلیل کنند. تصور‌ تجلیل و تمجید از ساواک، همانقدر باورنکردنی بود که تصور کنیم روزی بیاید که از «اسدالله لاجوردی»، شیخ «صادق خلخالی»، و یا اعدام‌های سال ۶۷ تجلیل شود. اما این اتفاق افتاده، و در جلوی چشمان‌مان، کسر قابل توجهی از هموطنان‌مان دارند از ساواک تجلیل می‌کنند و جناب «پرویز ثابتی»، یکی از مؤثرترین مسئولین بلندپایۀ آن را ستایش می‌نمایند.

🔹️درک اینکه این غیرممکن چگونه ممکن شده، خیلی پیچیده نیست. روزی که صدام سقوط کرد، شاهد جشن و شادمانی میلیون‌ها عراقی بودیم. اما آنقدر نگذشت که خیلی از عراقی‌ها چراغ برداشته و به‌دنبال صدام می‌گشتند. عملکرد جمهوری اسلامی وضعیتی برای بسیاری از ایرانیان تحصیل‌کرده و نسل‌های جوان به‌وجود آورده که چراغ‌به‌دست به‌دنبال محمدرضاشاه پهلوی و تجلیل از ساواک برآمده‌اند. حاجت به گفتن نیست که در دوران انقلاب و سال‌ها بعد از آن، به‌جز نفرت از ساواک، چیز دیگری نبود. حتی تا اواسط دهۀ ۱۳۹۰ هم نه کسی «رضاشاه، روحت شاد» می‌گفت، نه از خدمات ساواک تجلیل می‌شد و نه نسبت به انقلاب ۵۷ اینقدر بغض و کینه و نفرت در جامعه به‌وجود آمده بود و به آن لقب «فتنۀ ۵۷» اعطا شده بود. این‌که ظرف سال‌های اخیر بر مردم چه گذشته، خیلی نیاز به شرح و تفسیر ندارد. یک نمونۀ آن، وضعیتی است که در رابطه با «حجاب اجباری» اعمال می‌شود و علی‌رغم اعتراضات گستردۀ حقوقی، مدنی، قضایی، سیاسی و اجتماعی، نظام همچنان اصرار بر اعمال آن دارد. این نکته را از این بابت تأکید کردم که عمیقاً معتقدم استطاعت مجموعۀ اپوزیسیون، بیش از آنکه متأثر از توانایی‌های آنان باشد، وام‌دار ناتوانی‌های نظام است. ای‌بسا خود جناب ثابتی ۴۵ سال پیش در خواب هم تصور نمی‌کردند روزی برسد که با افتخار از عملکرد ساواک تعریف و تمجید نمایند. عقلاً و منطقاً اگر عملکرد ساواک قابل دفاع می‌بود، جناب ثابتی همچون خود اعلی‌حضرت، همان سال ۵۷ که از کشور خارج شدند، از عملکردشان دفاع نمی‌کردند؟ اما جالب است که ایشان سال‌ها سکوت اختیار می‌کنند. شاید روزی ایشان بتوانند توضیح دهند که چرا ۴۵ سال صبر کردند و امروز که تشت محبوبیت ج.ا اینقدر از بام فرو افتاده، تصمیم گرفتند لب به سخن بگشایند؟ اگر ج.ا همچنان در فضای سال‌های نخست انقلاب یا حتی دهه‌های نخست انقلاب می‌بود، آیا ایشان همچنان به‌سکوت ۴۵ سالۀشان ادامه نمی‌دادند؟

🔹️اما در مورد ساواک. نخستین مطلبی که پیرامون آن می‌بایستی گفته شود، آن است که عملکرد آنقدر شور بود که ماه‌ها قبل از انقلاب، خود نظام شاهنشاهی آن را منحل نمود. عملکرد ساواک هیچ پیچیدگی و ابهامی نداشت. همانند سایر تشکیلات امنیتی در همۀ نظام‌های غیردمکراتیک، که تشکیلات اطلاعات و امنیتی‌شان هر چه می‌خواهند انجام می‌دهند، ساواک هم از قدرت و اختیارات نامحدود برخوردار بود. به‌هرکه مظنون می‌شد، او را بازداشت کرده و برای گرفتن اطلاعات، شکنجه می‌کرد و هر قدر که می‌خواست، متهم را می‌توانست در بازداشت نگه دارد و دست آخر هم میزان محکومیت وی را برای محاکم نظامی تعیین می‌کرد. از اوایل دهۀ ۱۳۵۰ که مبارزۀ مسلحانه به‌راه افتاد، ساواک با نوع دیگری از مبارزه روبه‌رو می‌شود. ابعاد شکنجه به‌طرز وحشتناکی افزایش پیدا می‌کند. اتفاق افتاده بود که متهم بر اثر شکنجه کشته می‌شد؛ و صدالبته که هیچ پاسخگویی‌ای وجود نداشت. از نیمۀ دوم سال ۱۳۵۲، ساواک متوجه می‌شود که بسیاری از محکومین سیاسی، بعد از زندان به‌گروه‌های چریکی پیوسته‌اند. از همان مقطع، دیگر اجازه نداد تا محکومینی که مدت محکومیت‌شان تمام شده بود، از زندان آزاد شوند. یک بند بزرگی در اوین به‌نام «بند ملی‌کش‌ها» به‌وجود آمده بود و آن‌ها را با قرار جدید مبنی بر این‌که در زندان فعالیت ضدامنیتی داشته‌اند، روانۀ آن بند می‌کردند. تعداد این متهمین در اواخر ۵۵ و اوایل ۵۶ به چندصدنفر رسیده بود...


📎ادامه را در پادکست «غسل تعمید ساواک» بشنوید:

www.tg-me.com/sadeghZibakalam/5289

#پرویز_ثابتی

@Nviolence2 | اوضاع گردون
@mghlte | عصر روشنگری


مطالب مربوط:
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
درزمان ناصرالدین‌شاه «جزیه» از زرتشتیان برداشته شد؛ برای اولین‌بار در هزاره‌ی اخیر که باعث شد اقلیت زرتشتی در ایران جان بگیرند و بنگاه‌های اقتصادی موفق تاسیس کنند. کیخسرو شاهرخ از درخشان‌ترین چهره‌های بهدینان ایران در تاریخ معاصر است.

‏برای خواندن مقاله‌ای کامل از خدمات او به لینک زیر مراجعه کنید

@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
⭕️پرویز نیک‌خواه

پرویز نیک‌خواه (اردیبهشت ۱۳۱۸ – ۲۲ اسفند ۱۳۵۷) فعال سیاسی چپ و یکی از رهبران اصلی کنفدراسیون دانشجویان ایرانی - از مهم‌ترین گروه‌های اپوزیسیون محمدرضاشاه پهلوی در اروپا و ایالات متحده - بود که با تغییر عقیده در زندان به یکی از تئوریسین‌های پهلوی دوم تبدیل شد و به همین روی پس از انقلاب ۵٧ دستگیر و اعدام شد.


پایان‌نامه کارشناسی ارشد نیکخواه
عباس میلانی در کتاب نگاهی به شاه با اشاره به اتمام پایان‌نامه کارشناسی ارشد نیکخواه در میانه دهه ۱۳۵۰ می‌نویسد:
گزارش جالب دیگری که بیش و کم در همان دوران(اواسط دهه پنجاه) تدارک شد، رساله کارشناسی ارشد پرویز نیکخواه بود. او در نتیجه تحقیقات خود به این نتیجه رسیده بود که در سالهای دهه شصت و هفتاد (میلادی)، شمار طلبه‌ها در ایران به طوری غیرمتعارف و استثنایی فزونی گرفته است. (نیکخواه) میگفت این پدیده اهمیتی ویژه دارد و مستحق هم تحقیق بیشتر و هم تبیین دقیق جامعه شناختی است. نیکخواه یاداور شده بود که معمولا در فرایند نوسازی جوامع، تعداد کسانی که به طلبگی، کشیشی، یا خاخامی رو میکنند کاهش پیدا میکند. در ایران جریانی درست عکس این رخ داده است. برای نمونه میتوان به این نکته اشاره کرد که شمار مساجد و حوزه‌ها هم در آن سالها شاهد رشدی شگفت‌انگیز بود. در سال ۱۹۷۷ مثلا چیزی نزدیک به ۷۵ هزار مسجد و حوزه در ایران مشغول کار بود. به علاوه، شبکه‌ای سخت و پیچیده از تکیه‌ها، هییت‌ها، مجالس تدریس قران و نشر احکام و حتی مجله‌ها و انتشارات مذهبی به ترویج احکام اسلام و تشیع و در بسیاری از موارد نظرات رادیکال ایت‌اله خمینی بود. هیچکس، نه روشنفکران و محققان، نه ساواک، به واکاوی ریشه‌های این شبکه و چند و چون فعالیتش عنایتی نداشتند. حتی هشدار نیکخواه را هم کسی به جد نگرفت. شگرف اینکه (نیکخواه) در زمان نگارش رساله تیزبینش، او رییس دفتر تحقیقات رادیو تلویزیون ملی ایران بود و زمانی، پیش از انکه در زندان تغییر نظر بدهد و به صف حامیان شاه بپیوندد، در زمره‌ی نامدارترین مخالفان رژیم بود. [۱۲]

ادامه در مشاهده فوری

https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%B2_%D9%86%DB%8C%DA%A9%E2%80%8C%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%87


@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
@mghlte | عصر روشنگری
تا امروز شهرت حمید رسایی بخاطر فیلم خاصی بود که از او به شورای نگهبان رسید و موجب رد صلاحیت او شد. از امروز بی خبری از اجزاء اذان و اقامه هم به افتخارات او اضافه شد. شیخک هنوز نمی داند که اقامه هم " حی علی الفلاح" دارد.

مجتبی واحدی

@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
@mghlte | عصر روشنگری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
صداقت شو دوست داشتم ...

یاد « لیبرالیسم یعنی بندگی خدا » افتادم 😂

@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
@mghlte | عصر روشنگری
بزرگوار ،کاراگاه کجتیه برا خودش

اگه فهمیدید
اینو از کجا گیر آوردم ؟!

@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
@mghlte | عصر روشنگری
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
‏یادی کنیم از نظریه پرداز ایرانی که رقیب اصلی هاوکینگ و گالیله است و خیلی بهش توجه نشد.
زنده باشی بزرگ‌مرد❤️

》حامید《

@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
@mghlte | عصر روشنگری
@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
@mghlte | عصر روشنگری
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
کشورهای توسعه‌ یافته الزامن وضعیت مناسبی در زمینه‌ی فهم مبانی علم و #تفکرنقاد ندارند.
با استناد به نتایج عجیب یک پژوهش در سال ۲۰۰۲ در میان فارغ التحصیلان تحصیلات تکمیلی دانشگاه های معروف آمریکا

#عرفان_کسرایی

@persian_organon | ایوان‌چراغانی‌دانش
@mghlte | عصر روشنگری
@soogiri | سوگیری های شناختی
@Rfekri | نخبگان معاصر ملت

« این که هرکس خواندن و نوشتن تواند آموخت ، سر انجام نه تنها نوشتن،بلکه اندیشیدن را نیز تباه خواهد کرد.»

#نیچه :
www.tg-me.com/mghlte/3322


#پناهیان : در غرب کسی که نظریه‌ای بدهد فوراً به او فیلسوف می‌گویند.

#تاریخ_علم
#معرفت_شناسی
#فلسفه_علم
شخصیت علی خامنه ایی قبل از رهبری «از کتاب زندگی نامه ی علی خامنه…
شخصیت علی خامنه ایی قبل از رهبری

به قلم #مهدی_خلجی


@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
@mghlte | عصر روشنگری
برخی از آثار #دکتر_جعفریان:

پیش درآمدی بر تاریخ اسلام
دخالت انگلیسدر واقعه مشروطه
ذهنیت غربی در تاریخ معاصر ما
بست نشینی مشروطه خواهان در سفارت انگلیس
تاریخ تشیع در ایراناز آغاز تا قرن هفتم هجری
مقدمه‌ای بر تاریخ حدیث
ارزیابی مناسبات فکری آیت الله مطهری و دکتر علی شریعتی
دین و سیاست در عصر صفوی
تاریخ اسلام و ایران تا پایان قرن چهارم هجری
قصه خوانان در تاریخ اسلام
نماز جمعه، زمینه‌های تاریخی و آگاهی‌های کتابشناسی
دنباله جست و جو در تاریخ تشیع
منابع تاریخ اسلام
تأملی در نهضت عاشورا
برگ‌هایی از تاریخ حوزه علمیه قم
الحیاة الفکریه و السیاسیه لائمه اهل‌البیت
القرآن و دعاوی التحریف
با کاروان ابراهیم
با کاروان عشق
به سوی ام القری

پی.نوشت:
باید خوندنی باشند

@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
@mghlte | عصر روشنگری
.

💥 زنگ مدرسه کفر است!

مهرماه و «زنگ مدارس» برای همه ما یک خاطره نوستالوژی و ماندگار است. اما شاید کمتر کسی بداند که حدود ۱۴۰ سال پیش، همین زنگِ مدرسه مظهر کفر محسوب و حتی سبب تکفیر مدیر مدرسه و مجوزی برای قتل او بود.

مرحوم «میرزاحسن‌خان تبریزی» مشهور به «میرزاحسن رشدیه»، فرزند «حاج میرزامهدی ‌تبریزی» از مجتهدان بنام تبریزی و زاده محله چرنداب تبریز است که از او به‌عنوان بنیانگذار فرهنگ و آموزش نوین ایران یاد می‌شود.

وی پس از آموزش الفبا، حساب و هندسه، تاریخ و جغرافیا در بیروت و تدریس در تفلیس و ایروان و بازدید از مدارس جدید استانبول، اولین مدرسه به سبک جدید را در سال ۱۲۶۲ خورشیدی برای کودکان مسلمان قفقاز تاسیس و در سال ۱۲۶۶ نیز نخستین مدرسه نوین را در تبریز بنا نهاد و در این راه، انواع تهمت‌ها، آزارها و مرارت‌ها را به‌جان خرید.

وی نخستین مدرسه نوین را در در محلهٔ ششگلان تبریز در مسجد مصباح‌الملک تاسیس کرد که یک‌سال بیشتر دوام نیاورد و مکتب‌دارانی که دکان خود را کساد می‌دیدند، رئیس‌السادات یکی از علمای بی‌علم آن‌روز را مجاب کردند تا رشدیه را تکفیر و فتوای انهدام مدرسه‌اش را صادر کند و بدین ترتیب عوام تحریک شده با چوب و چماق، میرزاحسن و معلمین و دانش‌آموزان مدرسه را مورد هجوم قرار دادند و وی ناچار شد شبانه به مشهد بگریزد.

پس از شش ماه رشدیه دوباره به تبریز بازگشت و دومین مدرسه را در محله «بازار» تأسیس کرد که باز در اثر حمله دشمنان علم و دانایی و به آتش کشیده شدن مدرسه، ناچار شد از این شهر بگریزد.

یک‌سال بعد سومین مدرسه‌اش را در محله «چرنداب» تبریز تاسیس کرد که این بار هم طلبه‌های علوم دینی مدرسهٔ صادقیه به تحریک مکتب‌داران به دبستان او هجوم برده و آن را غارت کرده و آتش زدند.

اما میرزاحسن از پا ننشست و چهارمین مدرسه خود را در «محلهٔ نو» تبریز، برای کودکان تهی‌دست بنا نهاد که تعداد شاگردانش به بیش از ۳۰۰ نفر رسید. این بار مکتب‌داران ملامهدی پدر رشدیه را تحت فشار گذاشتند تا مدرسه تعطیل شود. لاجرم ملامهدی از پسرش خواست به مشهد برود و او چنین کرد.

رشدیه یک‌سال بعد به تبریز بازگشت و پنجمین مدرسه را در «محلهٔ بازار» تاسیس کرد که این بار نیز در اثر هجوم اجامر و اوباش، تعدادی از دانش‌آموزان مجروح و یکی از معلمان کشته شد و او ناچار به مشهد گریخت و این بار مدرسه‌ای را در این شهر بنیان نهاد که این مدرسه نیز توسط کهنه‌پرستان مشهد به آتش کشیده شد و او را سخت کتک زدند.

وی دوباره به زادگاه خود بازگشت و این بار ششمین دبستان را در محله «لیلی‌آباد» تبریز بنیان نهاد. سه سال بعد با سلاح کمری مورد سوءقصد قرار گرفته و از ناحیه پا مجروح و مدرسه‌اش هم تعطیل شد.

رشدیه دست بردار نبود و این‌بار با فروش املاک خود هفتمین مدرسه را در تبریز دایر و کلاس‌ها را با میز و صندلی و تخته سیاه تجهیز کرده و در فاصله دو کلاس‌، زمانی را برای استراحت و تفریح دانش‌آموزان و معلمین در نظر گرفت که به «زنگ تفریح» مشهور شد.

با توجه به اینکه صدای زنگ شبیه صدای ناقوس کلیسا بود، این بار مکتب‌داران کهنه‌پرست، «صدای زنگِ مدرسه» را بهانه مخالفت با رشدیه قرار داده و او را به کفرورزی متهم و اعلام کردند که هرکس فرزندش را به این مدارس بفرستد کافر است و از این طریق عوام را علیه او تحریک کردند و او برای به صف کردن دانش‌آموزان و اعلام تعطیلی کلاس‌ها، ناچار شد به‌جای استفاده از زنگ، از یکی از دانش‌آموزان بخواهد تا با صدای بلند این بیت را بخواند:

«هر آنکه در پی علم و دانایی است

بداند که وقت صف آرایی است»


این مدرسه نیز با نارنجک دست‌ساز مورد حمله قرار گرفت و رشدیه ناچار به قفقاز رفت.

با دعوت میرزاعلی‌خان امین‌الدوله والی آذربایجان، رشدیه در سال ۱۲۳۶ به تبریز بازگشت و هشتمین مدرسه خود را که از سایر مدارس بزرگتر بود در محله ششکلان این شهر دایر کرد که آن‌هم با برکناری امین‌الدوله، به آتش کشیده شد.

وی دوسال بعد از این حادثه در زمان امین‌الدوله، مدارس رشدیه را در تهران تاسیس کرد.

در این شهر هم «فریاد مقدس‌مآب‌ها بلند شد که آخرالزمان نزدیک شده جماعتی بابی و لامذهب می‌خواهند الف و با را تغییر دهند، قرآن را از دست اطفال بگیرند و کتاب به آن‌ها یاد بدهند.»

پس از عزل امین‌الدوله، در پی این‌گونه جوسازی‌ها، این مدارس هم تعطیل شد.

پس از مدتی رشدیه تکفیر و با شایعه‌سازی به بابیگری و ضدیت با امام زمان و اهل بیت متهم شد.

ناگزیر به قم رفت و در آنجا مدرسه رشدیه را تأسیس و به آموزش کودکان فقیر و نابینایان پرداخت و سرانجام در سال ۱۳۲۳ در سن ۹۷ سالگی جان به جان آفرین تسلیم کرد.

او در آخرین لحظات زندگیش وصیت کرد که؛

«مرا در محلی به خاک بسپارید تا هر روز شاگردان مدارس از روی گورم عبور کنند و روحم شاد شود»

@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
@mghlte | عصر روشنگری
چگونه یک اقتصاددان، وقوع انقلاب 57 را پیش‌بینی کرد؟


شادی معرفتی

کنسانتین الکساندر مژلومیان، کارشناس برجسته سازمان برنامه و بودجه که به تخصص و پاک‌دستی شهره بود، زیر گزارش تجدیدنظر برنامه پنجم که مطابق اوامر شخصی شاه تنظیم شده بود، شجاعانه نوشت: "این کارها را نکنید، از این کارها بوی خون می‌آید. او گفته بود که " این پول‌ها پا در می‌آورند، به خیابان می‌آیند، و انقلاب می‌شود."


ادامه در مشاهده فوری

#تئوری_توطئه

@Rfekri | نخبگان معاصر ملت
@mghlte | عصر روشنگری
@JAAMEbaaz | فلسفه‌‌ی علوم اجتماعی
@Nviolence2 | تحلیل اجتماعی
2024/09/27 22:18:50
Back to Top
HTML Embed Code: