Telegram Web Link
دربارۀ ظریف [و پزشکیان] و دیگر کمدین‌های روی صحنۀ نظام، نوشته بودم، با الهام از فصل سوم سریال طنز «لوئی»، با بازی لوئی سی. کی. در نقش خودش به‌عنوان کمدین -که به تلویزیون دعوت شد تا جایگزین جی لنو به‌عنوان مجری نایت‌شو شود- و مدیر شبکه‌ای با بازی دیوید لینچ.
@RezaNassaji
زنده‌یاد محمدعلی مرادی، زندانی سابق حزب توده و دانش‌آموختۀ فلسفه در برلین، تعریف می‌کرد که رازینی برای بازرسی به زندان دستگرد اصفهان آمد و پرسید: «شکایتی چیزی ندارید؟» در جمع ما زندانیان عمدتاً چپ، پیرمردی غیرسیاسی و بی‌آزاری بود. گفت: «حاج آقا من چند سال است که بلاتکلیف اینجا مانده‌ام.»
رازینی پرسید: «شما عضو کدام گروهکی؟» جواب داد: «هیچ، بهایی هستم.» رازینی پوزخندی زد و گفت: «تکلیف‌تان معلوم می‌شود.» فردایش پیرمرد را صدا زدند که وسایلش را جمع کند. همان‌روز اعدامش کردند.
خشونت در خلأ به وجود نمی‌آید. این ترور پاسخی است به آن اعدام‌ها.

توضیح: بسیاری زندانیان در دهۀ شصت، چند سال «بازداشت» بودند تا نوبت دادگاهشان شود. چنانچه دکتر احسان نرافی در خاطراتش به نام «از کاخ شاه تا زندان اوین» وضع خود را توضیح داده است. در نهایت هم، بسیاری در دادگاهی چند دقیقه‌ای، به همان مدت بازداشت‌شان محکوم و آزاد شدند.
البته طبیعی هم هست، آخوندی که دادگاه را به محکمۀ شرعی بدل کرده و دادیار، وکیل و هیئت منصفه را حذف کرده تا حاکم شرع به جای قاضی حقوق‌خوانده تصمیم بگیرد، چیزی از حقوق متهم - نظیر محدودیت زمان بازداشت - و دیگر نتایج «هابیس کورپوس» نمی‌فهمد.
@RezaNassaji
هابیس کورپوس در ایران
دربارۀ حقوق افراد بازداشتی و زندانی تحت استبداد



یکی از دستاوردهای انقلاب مشروطه همین تأکید بر حقوق شهروندان، حتی در دوران بازپرسی و بازداشت بود؛ طبق اصل دهم متمم قانون اساسی مشروطه: «غیر از مواقع ارتکاب جنحه و جنایات و تقصیرات عمده هیچکس را نمی‌توان فوراً دستگیر نمود، مگر بحکم کتبی رئیس محکمه عدلیه، بر طبق قانون، و در آن صورت نیز باید گناه مقصر فوراً یا منتهی در ظرف بیست‌وچهار ساعت باو اعلام و اشعار شود.»
چنانچه در ماجرای ترور صدراعظم اتابک امین‌السلطان، که فراشان در پی بازداشت افراد مرتبط با قاتل (عباس‌آقا تبریزی که خودکشی کرده بود) برآمدند، «بزرگ‌ترین دغدغۀ مجلس اول مشروطه این بود که اولاً، هیچکس بدون احضاریه از طرف وزارت عدلیه دستگیر نشود؛ ثانیاً، دستگیرشدگان را بیش از بیست‌وچهار ساعت نگه ندارند و در عرض ۲۴ساعت استنطاق کرده و پس از تعیین تقصیر مجازات داده شود و یا اگر فرصت استنطاق نیست آنها را با وثیقه و ضامن آزاد کنند...» (مذاکرات مجلس، مورخ ۲۸ رجب ۱۳۲۵ / ۴ سپتامبر ۱۹۰۷، شمارۀ ۱۷۲، ص. ۱)

این رفتار قانونمند را مقایسه کنید با رفتار عمال حکومت پیش از مشروطه. همچنین با دوران پس از کودتای ۲۸ مرداد، به‌ویژه با شکل‌گیری ساواک. اوج این قانون‌شکنی هم در دهۀ پنجاه و پس از تشکیل حزب رستاخیز بود که حکومت سیاست تازه‌ای در قبال اپوزیسیون در پیش گرفت؛ تا جایی که افراد حتی پس از اتمام دورۀ حبس، از زندان آزاد نمی‌شدند. (زندانیان موسوم به ملّی‌کِش)
به هر روی، مشروطه تا مشروطه بود و به دام استبداد مطلقۀ پهلوی نیفتاد، با همۀ کم‌وکاستی‌های نظامی نوبنیاد، پای اصولش ایستاد.
این ایستادگی عملی پای اصول قانون اساسی مشروطه را مقایسه کنید با معادل آن در دوران پساانقلاب ۵۷. اصل سی‌و‌دوم قانون اساسی جمهوری اسلامی هم چنین ادعایی دارد: «هیچ‌‏كس را نمی‌‏توان دستگیر كرد مگر به حكم و ترتیبی كه قانون معین می‌‏كند. در صورت بازداشت، موضوع اتهام باید با ذكر دلایل بلافاصله كتباً به متهم ابلاغ و تفهیم شود و حداكثر ظرف مدت بیست‌و‌چهار ساعت پروندۀ مقدماتی به مراجع صالحه قضایی ارسال و مقدمات محاكمه، در اسرع وقت فراهم گردد. متخلف از این اصل، طبق قانون مجازات می‌‏شود.»
اما تاریخ گواه است که روحانیون کمترین وقعی به حقوق شهروندان در دوران بازداشت و زندان ننهادند.
@RezaNassaji
مرگ آن دو پرورش‌یافته‌ی مدرسه‌ی حقانی و برکشیده‌ی دستگاه قضایی اسلامی یادآور این مطلب است که میراث بهشتی برای ما چه بوده. و اگر کسانی همچنان در پی ساختن تصویری نوگرا و عدالتخواه از او به‌عنوان بدیل وضع موجود هستند، باید به حالشان تاسف خورد.
اما اینکه بهشتی زبان‌های خارجی می‌دانسته یا کتابی از فلان مستشرق آلمانی ترجمه کرده که مجوز چاپ نمی‌گیرد، فضیلت نه، که مشکل خود اوست؛ اژدهایی را پرورده‌اند که خودشان را هم بلعیده است.
بنابراین، می‌توان نسل جدید در جنبش ژینا را درک کرد که مانند نسل ما عمر و عقل خود را برای جست‌وجوی بدیل عدالتخواه یا آزادیخواه در دل جریانات و چهره‌های مرده و زنده‌ی این انقلاب و این نظام تلف نمی‌کند و نه فقط اصلاحات، که حتی جنبش سبز را هم به هیچ می‌گیرد. (با احترام بسیار برای مهندس موسوی و خانم رهنورد، بابت هزینه‌ی سنگینی که در پی این تغییر رویه و استقامت بر آن پرداختند و می‌پردازند.)
البته اگر این نسل چیزهایی را بهتر می‌بینند و آسان‌تر تصمیم می‌گیرند، بدان علت است که روی شانه‌های نسل ما ایستاده‌اند. نسلی برآمده از تربیت تمام ایدئولوژیک خانواده‌ها، مدارس، دانشگاه‌ها و... که پایش در لجن جمهوری اسلامی فرو رفته و برای بیرون آمدن از این باتلاق سخت عرق روحی ریخته و حتی خون داده است. "اما شما وقتی به روزی رسیدید / که انسان یاور انسان بود / درباره‌ی ما / با رأفت داوری کنید!"
@RezaNassaji
کتاب پرسیدن و جنگیدن پس از دو چاپ ۹۶ و ۹۷، نایاب شده و تنها نسخۀ الکترونیک موجود بود. حالا به‌صورت چاپ بنا بر تقاضا در دسترس است؛ با بهای ۴۴۰هزارتومان که برای ۵۳۰ صفحه منصفانه است.

این تنها گفتگو از هر دری نیست؛ کتاب خاطرات صرف نیست. گفتگو با مدرس چپ‌گرای فلسفۀ آلمانی که همه‌چیز را در بستر جامعه‌شناسی شناخت و تاریخی بازمی‌نگرد -تولد در اشرافیت خانوادۀ آخوندی-درباری پدری و درباری-ادبی مادری؛ سیاسی‌شدن در ایران-آلمان؛ تحصیل در سنت‌های فرانسوی-آلمانی؛ تدریس-اخراج از دانشگاه ایرانی؛ و...- کتاب متعارفی نیست.

نخستین مصاحبۀ کتاب از سال ۸۹ آغاز شد و نوشتن آن تا ۹۴ طول کشید. از اسفند ۹۴ تا اسفند ۹۶ هم آماده‌سازی برای چاپ به طول انجامید و کمتر از یک سال بعد تجدیدچاپ شد.
متاسفانه در مقدمه غفلت کردم از دکتر هادی خانیکی در دانشگاه علامه و دکتر عبدالعلی رضایی در نشر نی تشکر کنم. همچنین سپاسگزار مونا سیف، ویراستار کتاب و دیگر همکاران کاربلد نی هستم.

پرسیدن و جنگیدن: گفت‌وگو با دکتر منوچهر آشتیانی درباره تاریخ معاصر و علوم انسانی در ایران
نشر نی، ۱۳۹۶
سفارش چاپی از سایت نشر نی
نسخه الکترونیک در طاقچه و فیدیبو
@RezaNassaji
محمدجواد ظریف، در مصاحبه یا فرید زکریا در حاشیۀ اجلاس داووس گفته است: «اگر در خیابان های تهران قدم بزنید، می‌بینید که برخی خانم ها حجاب بر سر ندارند و علیرغم اینکه این اقدام غیرقانونی است، اما حکومت تصمیم گرفته است که به زنان فشار وارد نکند.»
این را که پوشش اختیاری و دیگر دستاوردهای زنان در مبارزۀ خونین با استبداد جمهوری اسلامی را برای خودشان فاکتور کنید و از ایشان طلبکار باشید، اول بار حمیدرضا جلایی‌پور مطرح کرد.
این را مغالطۀ «مرد اصلاحطلب امنیتی دانشکده» نامیده بودم؛ از مجموعه مغالطات اجتماعی مردانه در مواجهه با جنبش ژینا.
@RezaNassaji
بارها نوشته بودم که جیم الف مانند پدری معتاد و بی‌لیاقت است که هر بار سراغش می‌آیند، تهدید به خودزنی و کشتن زن و فرزندش می‌کند. (البته این تهدید در مورد هواپیمای اوکراینی عملی شد.)
حال، ظریف (همان که می‌خواست شلیک به هواپیما را علاج کند) به‌عنوان خواستگار دختر خانواده از راه رسیده و ادعا می‌کند که این پدر معتاد دیگر دخترانش را نمی‌زند؛ تا بلکه همسایه‌ها (که آنها هم کم خلافکار نیستند) با او کاری نداشته باشند.
روزنامۀ کیهان اما آن فامیل معتاد خانواده است که او هم می‌خواهد دختر خانواده را مفت به چنگ بیاورد؛ و لذا از این ناراحت است که پدر معتاد جلوی زن و بچه‌اش کوتاه بیاید و آنها را پررو کند.
دارودستۀ خلافکارهای جیم الف هم پلیس خوب دارد هم بد. ولی همه سر و ته یک کرباس‌اند و نباید فراموش کرد که فقط یک نفر تصمیم می‌گیرد.
@RezaNassaji
ناموس سلطان


در چند روز اخیر اخبار تکان‌دهنده‌ای از آزار زنان، به‌ویژه خشونت خانوادگی و فامیلی، منتشر شده که مصداق حاد آن قتل ناموسی است. در ‎بروجرد، برادری با سلاح گرم سه خواهرش را به قتل رسانده؛ در پیرانشهر، دختری هفده‌ساله به نام کانی عبداللهی به دست پدرش به قتل رسیده؛ صفا مصطفی‌زاده به‌خاطر درخواست طلاق به همراه فرزند یازده‌ساله‌اش به دست همسرش به قتل رسیده؛ در کرمانشاه، زنی سی‌وپنج‌ساله به نام سیما مرادی با دو فرزندش - ماهور نه‌ساله و زینب غلامی شانزده‌ساله - توسط همسرش به طرز فجیعی به قتل رسیده؛ در بوکان، دختربچه‌ای هفت‌ساله به نام نیان، توسط پدر، نامادری و شخص ثالثی مورد آزار و تجاوز قرار گرفته و بر اثر شدت جراحات جان سپرده است؛ و...

اما اگر در پی ریشه‌های فرهنگی و اجتماعی خشونت علیه زنان هستیم، باید به ساختارهای سنتی نگاهی جامع و انتقادی داشته باشیم: خانواده، قبیله، مذهب، حکومت و.. همه ساختارهای مردسالار و پدرسالارند که با هم هم‌افزایی دارند. به همین دلیل، زمانی که از «قتل ناموسی» زنان به دست پدر، برادر، همسر و حتی همسر سابق می‌گوییم، نباید ذهنمان محدود به شخصیت‌های عادی با تعصبات مذهبی و قومی شود. سلسله‌مراتب سلطه‌گری و ستم به زنان را در رأس هرم سلطه‌جویی و توزیع منابع قدرت باید جست‌وجو کرد.

برای نمونه، ترکیب حسادت شخصی و غیرت مذهبی مرد سنتی نسبت به همسر سابقش را در شخصیت محمدرضا پهلوی در قبال ثریا بختیاری می‌توان یافت: «گزارش مسافرت والاحضرت ثریا، ملکۀ سابق، را به بانکوک دادم. یاللعجب که شاه از دیدن این عکس... چه‌قدر عصبانی شدند.» (خاطرات اسدالله علم، ج ۲: ص. ۱۸۱)
در روزنوشت‌های علم که با ویرایش علینقی عالیخانی منتشر شده، ماجرای این رخداد، مورخ ۲۴ دی ۱۳۴۹، چنین توضیح داده شده است که این عکس در روزنامۀ بانکوک‌پست، مورخ ۵ ژانویه ۱۹۷۱، چاپ شد و ثریا را در لباس شنا به همراه دوست او، فرانکو ایندووینا (Franco Indovina) - فیلمساز ایتالیائی - نشان می داد. به نوشتۀ ثریا در کتاب خاطراتش، قرار بود این دو با یکدیگر ازدواج کنند، ولی در همان اوان ایندووینا در یک حادثۀ هوایی کشته شد.

اینکه این حادثه خود مشکوک بود، هم می‌تواند محل بحث باشد، اما بحث اصلی آنجاست که سلطنت به‌عنوان میراثی سنتی که در خانواده‌ای جاری می‌شود - با مختصاتی ویژه برای آن خانواده که نباید با بیگانگان پیوند داشته باشند و افراد منقطع از این خانواده حق ندارند با دیگران پیوند برقرار کنند و باید تا ابد در سوگندی غیررسمی با خانواده بمانند - شبیه فرقه‌ (کالت)‌های مذهبی سنتی و حتی سیاسی جدید است که افراد مرتد را به مجازات مرگ می‌رساندند و می‌رسانند.
سلطنت کالتی پدرسالار است که زنان را در میثاق ابدی با شخص پادشاه و خانوادۀ سلطنتی می‌داند، که حتی اگر طلاق بگیرند، همچنان جزو اموال پادشاه هستند. پادشاهی که دیگران را در قدرت و ادارۀ کشور سهیم نمی‌کند، رابطۀ عاطفی و جنسی زن سابق (خود یا شاهزادگان) با دیگران را هم برنخواهد تابید و مجازات خواهد کرد.

خشونت از بالا به پایین جامعه سرازیر می‌شود؛ شاه و شیخ هر دو علت‌العلل خشونت علیه زنان‌اند. اینکه هر دو جناح «مرد، میهن، آبادی» را در مقابل شعار روشنگر و مترقی «زن، زندگی، آزادی» مطرح کرده‌اند، خود گویاست.
@RezaNassaji
Forwarded from Reza Nassaji
عظمت علیه عظمت


مقاله‌ی «ایران و استعمار سرخ و سیاه» با نام مستعار احمد رشیدی مطلق در روزنامه‌ی اطلاعات مورخ ۱۷ دی ۱۳۵۶، که نیروهای مذهبی را برای نخستین بار از زمان ۱۵ خرداد به خیابان‌ها کشاند و دومینوی سقوط شاه را از اعتراضات ۱۹ دی ۵۶ قم تا ۲۲ بهمن ۵۷ را رقم زد، اراده‌ای محوری داشت که فهم آن برای امروز هم به کار می‌آید.
این مقاله با معرفی «روح‌الله خمینی معروف به «سید هندی»» و تأکید بر اینکه «درباره‌ی انتساب او به هند هنوز حتی نزدیکترین کسانش توضیحی ندارند» تلاش کرده بود احساسات ایران‌گرایانه و بیگانه‌ستیزانه را برانگیزد؛ همچنان‌که در ادامه از منافع نفتی دولت انگلیس و نیز تلاش «یک ماجراجوی عرب» برای توطئه علیه اصلاحات شاه در سال ۴۲ می‌گفت. (یادآور مقالات کیهان شریعتمداری در باب نقش چمدان پول اعراب و دخالت مستقیم انگلیس و آمریکا)

مطابق تصور حکومت، مردم می‌بایست با نفرت از بیگانه و عشق به شاهنشاهی که درصدد بود ایران را به «دروازه‌های تمدن بزرگ» برساند، از این مقاله استقبال می‌کردند؛ زیرا تحقیر تاریخی ملت ایران توسط بیگانگان و انگیزش احساسات عظمت‌خواهانه‌ی آنان با اقدامات رضاشاه و محمدرضاشاه چنین زمینه‌‌‌ای ایجاد می‌کرد.
اما نویسنده از تغییرات ارزشی بنیادی در جامعه غفلت داشت و نمی‌فهمید که مردم مذهبی ایران اکنون تشنه‌ی شکل دیگر و بزرگ‌تری از عظمت بودند که از ایران و ایرانی - و در ادامه، حتی از شیعه - فراتر می‌رفت؛ عظمت و شکوهی که اسلام - به‌جای باستان‌گرایی - و روحانیت شیعه - به‌جای حکومت پهلوی - نوید آن را می‌دادند و تبار هندی یا عرب خمینی نه تنها مانع آن نبود، بلکه زمینه‌ساز و کاتالیزور آن می‌توانست باشد.
خمینی که اکنون در عراق موقعیت مرجعیتی برای خود داشت و نماینده‌اش در لبنان نیز توانسته بود اقلیت شیعه‌ی لبنان را - که از شدت ضعف مقابل مسیحیان، دروزی‌ها و سنی‌ها، خود را متحد اشغالگران اسرائیلی کرده بودند - احیا و صاحب نفوذ کند، نوید مجد و شکوه دیگری را می‌داد که از توان شاه و حکومت پهلوی با جشن‌های دوهزاروپانصدساله‌اش خارج بود.

مقاله‌ی اطلاعات از استعمار سرخ (کمونیسم) و استعمار سیاه (مذهب) می‌گفت، اما به شباهت‌های امیال هواداران این دو با خود حکومت دقت نداشت. اگر شاه طرفدار پیوستن ایران به جهان توسعه‌یافته‌ی بلوک غرب و ایفای نقش منطقه‌ای ایران بود، بسیاری از کمونیست‌ها هم طرفدار پیوستن ایران به جبهه‌ی بزرگ بلوک شرق و نبرد با امپریالیسم بودند؛ همچنان‌که مذهبی‌ها هم تازه از خواب تاریخی بیدار شده بودند و می‌خواستند جهان اسلام را بیدار و رهبری کنند.
جنگ سه ایدئولوژی عظمت‌طلبانه در اوج تنش بلوک غرب و شرق در سال‌های ۵۷-۵۶ (۷۹-۱۹۷۸) به روی کار آمدن جمهوری اسلامی در ایران انجامید و پس از آن، ورود جدی‌تر مذهبیون به مبارزات مسلحانه در فلسطین و لبنان از یک‌سو، تحریک مذهبی در افغانستان (با حمایت از مجاهدین علیه رژیم کمونیست و ارتش شوروی) و عراق (با تحریک شیعیان علیه رژیم بعث عراق) از سوی دیگر، اتفاقاتی همراستا با این عظمت‌طلبی بنیادگرایانه بود.

اما بقایای این نبرد همچنان باقی است؛ آنچنان‌که امروز هم کسانی ذیل ایدئولوژی شیعی بنیادگرا-اصلاح‌گرا و نیز پهلوی‌گرا-ایرانشهری درصدد مقابله با یا مصادره‌ی انقلاب «زن، زندگی، آزادی» هستند. با این تفاوت که دوران عظمت‌گرایی به پایان رسیده و از آخرین نبردهای منطقه‌ای عظمت‌طلبانه‌ی قومی-مذهبی ترکیه برای احیای امپراتوری سنی عثمانی (با حمایت قطر از گرایش اخوانی) جز ویرانه‌هایی باقی نمانده است. همچنانکه عظمت‌طلبی ملی‌گرایانه‌ی روسیه در باتلاق اوکراین گرفتار شده است. جایی که به‌علت دخالت کودکانه‌ی حاکمیت ایران به نفع روس‌ها، اپوزیسیون ایران باید نخستین تلاش‌ها برای ایجاد جبهه‌ی اجماع جهانی علیه جمهوری اسلامی را آغاز کند.
@RezaNassaji
پرسش: به‌عنوان کسی که در ایران همواره در حاشیۀ مناسبات رسمی سیاست و حتی دانشگاه قرار گرفته... کجا با این انقلاب همراهی قلبی داشتید و کجا عدم همراهی؟

پاسخ: من چون سه ایراد بنیادی به سیستم موجود وارد می‌دانم، نمی‌توانستم و نمی‌توانم با آن موافق باشم. لذا با تحولات و ساختارهای موجود از بیخ و بن مخالفم. ما از نظام شاهنشاهی بیرون آمده‌ایم، همچون اروپایی‌ها که از نظام فئودالی عبور کردند، با این تفاوت که برخلاف آن‌ها که کریتیسیسم، اومانیسم و راسیونالیسم را در این گذار به دست آوردند، به این اصول پایبند نبوده‌ایم. لذا ما کماکان در باقیمانده‌های نظام کهنه شاهنشاهی گیر کرده‌ایم. ضمن اینکه معتقدم باقیمانده‌های وابستگی به سرمایه‌داری آمریکا و انگلیس هم همچنان وجود دارد.

پرسیدن و جنگیدن: گفت‌وگو با دکتر منوچهر آشتیانی درباره تاریخ معاصر و علوم انسانی در ایران
نشر نی، چپ دوم ۱۳۹۷
سفارش از سایت نشر نی
دانلود از طاقچه و فیدیبو

عکس: تصاویر خمینی، شریعتی و مصدق در راهپبمایی ۱۳ ژانویۀ ۱۹۷۹ (۲۳ دی ۱۳۵۷) که حدود چهارصدهزار نفر در آن شرکت و محوطۀ دانشگاه تهران را پر کردند.
@DrMAschtiani
«سلطنت» قالبی کهنه برای افکار نو (مدرنیزاسیون و توسعه‌گرایی) بود و «جمهوری» قالب نو برای افکاری کهنه (بنیادگرایی اسلامی). فراتر از ناهمخوانی فرم و محتوا، نه دوستداران رضاشاه و محمدرضاشاه که قانون اساسی مشروطه را زیر پا گذاشتند تا به جای سلطنت «حکومت» کنند، می‌توانند مدعی مشروطه باشند و نه طرفداران روحانیون که اصول دموکراتیک جمهوری را زیر پا گذاشتند تا حکومت دینی بسازند، می‌توانند ادعای جمهوری کنند.
زمانۀ جمهوری و دموکراسی هنوز برای ما فرانرسیده، اما هر چه هست، سلطنت‌طلبی و اسلامگرایی منسوخ شده‌اند و بازگشت به آن‌ها عین ارتجاع است.
@RezaNassaji
Forwarded from تالار سیزدهم
.
⚜️ انقلاب ۵۷: بازتولید عظمت شیعی-ایرانی؟

👥 در گفت‌وگو با ”رضا نساجی“ (+)

💠 ایرانیان چه رٶیایی در سر دارند؟ التهابات سیاسی-اجتماعی ایران که انقلاب مشروطه و انقلاب ۵۷ از نقاط بارز آن است، نشانۀ تکاپوی نیرویی در میان ایرانیان که سودای تبلور دارد نیست؟ آیا چنان که رایج است نشانۀ پیشرو بودن ”ملت ایران“ نیست؟ آیا این تقلا ویژگی خاص ایرانیان در تاریخ معاصر است یا روح زمانۀ و شرایط مشترک مردمان خاورمیانه و بل جهان معاصر؟ آیا این تقابل‌های نیروهای اجتماعی در درون ایران شکلی ویژه به مفهوم ایران نداده است؟... [متن کامل]

📌 پنج‌شنبۀ این هفته ۱۸ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۷، کافه «حیاط ۶۵» (میدان فردوسی، خیابان سید عباس موسوى، نبش کوچۀ اعتمادمقدم، پلاک ۳۲).

🔸 اگر به موضوع علاقه‌مند هستید، آسوده خاطر حاضر شوید. حضور عمومی، آزاد و رایگان است (هیچ هزینه‌ای جز آنچه خودتان اختیاری در کافه سفارش بدهید ندارد).

🔹 توضیحات دربارۀ «تالار سیزدهم» گعده‌ای برای گفت‌وگوهایِ فرهنگی دربارهٔ زندگی، هنر و علوم انسانی را در هایلایت‌های اینستاگرام آن (یا گروه اطلاع‌رسانی آن) بخوانید.
کوه غرید و موشی زایید؛ یا سقوط مصطفی مهرآیین با هواپیمای هانا آرنت در هاویۀ توتالیتاریسم.
تمام دعوا بر سر مفهوم «دوران گذار» است. مهرآیین یا نمی‌فهمد که تعریف رضا پهلوی و طرفدارانش از دوران گذار چیست یا مخاطب را به بازی گرفته.
دوران گذار پهلوی یعنی:
- دخالت نظامی خارجی (لیبی، عراق، افغانستان)
- وضعیت اضطراری نفی تمام آزادی‌ها و تعلیق دموکراسی برای تسویۀ خونین رژیم سابق و رقبا (سوریۀ جولانی)

تعریف رضا پهلوی از دوران گذار: همسایه‌ها یاری کنند تا او شوهرداری کند. نه کار می‌کند نه اعلام بازنشستگی سیاسی.
مدعی رهبری منتظر اقدام توده (دوران گشادی ۴۴ساله، نه گذار) و دول خارجی که دست به دامن نتانیاهو هم می‌شود و طرفدارانش ناراحتند که چرا اسرائیلی دیدار را غیررسمی خوانده.
تعریف تودۀ عامۀ شیفتۀ اعدام و متنفر از روشنفکران هم معلوم است: عکس پهلوی را در ماهواره (شبکۀ من‌وتو) دیده‌اند و قرارست با نفرت‌پراکنی در فضای مجازی و کشتار بی‌حساب در روزهای براندازی، شرایط ظهور آقا را فراهم کنند تا از جزیرۀ خضرا یا تعطیلات جزیرۀ هاوایی به ایران نزول اجلال کند.

ذهن فاقد دقت مفهومی که به دام مشترک لفظی «گذار» می‌افتد، چطور تجویز سیاسی می‌کند؟
آقای مهرآیین را دعوت به مناظره می‌کنم تا یک بار برای همیشه بفهمیم منظور از #دوران_گذار چیست و رهبر آن چه باید بکند. عاملیت توده، تحصیلکردگان (نخبگان غیرحکومتی)، مدعیان رهبری و دولت‌های خارجی چیست.
یک بار بیعت روشنفکران و احزاب با روحانیت کافی است؛ نه ولایت به شیخ، نه وکالت به شاه.
@RezaNassaji
دوران گذار یا اسم رمز اسب تروای ارتجاع سلطنت

بهزاد کاظمی
فعال مدنی عدالت‌طلب آزادی‌خواه(سوسیال دموکرات)

۱۶ بهمن ماه ۱۴۰۳ خورشیدی

«دوران گذار» اسم رمزی است که سلطنت طلبان و در واقع اربابان خارجی ارتجاع سلطنت می خواهند با «پروژه از شاهزاده تا تاجزاده» آنرا عمومی کنند.

جذب امثال مهدی نصیری از نگاه طراحان آن، بخشی از موفقیت شان برای گستردگی پروژه شان بوده
که حالا با بازگشت مهدی نصیری به ایران تقریبا مهمترین چهره داخلی این طیف محسوب می شود، حال اینکه خودش هم آگاهانه بخشی از پروژه شده یا نه چیزیست که تنها گذر زمان مشخص خواهد کرد.

چرا که نصیری علاوه بر این پروژه، متهم به همراهی و حتا حضور در تیم مرکزی پروژه مجتبی خامنه ای هم هست که آن اتهام را هم فقط گذر زمان درست و غلط اش را مشخص خواهد کرد‌.

تحقق رویای طراحان پروژه برای جذب سید مصطفی تاجزاده حتا اگر محقق شود هم، چندان مهم نیست چرا که نه تاجزاده اثر سیاسی خیلی ویژه ای در جامعه ایران و به خصوص عموم مردم دارد و نه مانع و نگرانی اصلی طراحان این پروژه برای موفقیت آن، یعنی تبدیل شدنش به مساله و سپس اولویت عمومی ملت ایران، حضور یا عدم حضور امثال تاجزاده است.

طراحان غربی این پروژه و چهره های ماسونی ایرانی برجسته آن مانند امثال شهریار آهی، بهتر از همه می دانند که مانع اصلی تحقق این رویا، جریان چپ ایران و مهمتر از خود چپ های فرتوت و منفرد و غیرمتشکل موجود، اندیشه چپ و نیروی عظیم اجتماعی آن یعنی کارگران صنعتی و همچنین ماهر و نیمه متشکل ایران است و گرچه خود مصطفی مهرآیین به شخصه و به تنهایی حتا در حد مهدی نصیری جذب شده یا مصطفی تاجزاده هدف گذاری شده هم اهمیت ندارد اما خطای تحلیلی امثال مهرآیین همانطور که رضا نساجی دقیق و نکته سنج متوجه شده اگر از روی نفهمیدن و نادانی است که به قول برشت هرجی نیست، تنها باید در همین حد تذکر داد و اگاهش کرد.

اما باز اگر به قول رضا نساجی، «مخاطب را به بازی گرفته» مصداق همان «تبهکاری» است که برشت وصف کرده و باید آن را رسوا نمود، که بهترین راه مشخص شدن آن هم، نه سپردنش به گذر زمان که همین پیشنهاد شجاعانه سخنور آگاه، توانا و دقیقی مثل رضا نساجی است و نباید اجازه داد خیال ورود این اسب تروای «دوران گذار» به قلعه تسخیر ناپذیر چپ ایران حتا به مخیله طراحان این پروژه خطرناک خطور کند، چه برسد به تحقق اش.

چرا که آخرین سنگر جمهوری در برابر ارتجاع سلطنت در همه جا و از جمله ایران ما، چپ هست؛ آن هم همه انواع آن از چپ اسلامی سنتی ای مثل میرحسین موسوی گرفته تا چپ کلاسیکی مثل ناصر زرافشان.
Reza Nassaji
دوران گذار یا اسم رمز اسب تروای ارتجاع سلطنت بهزاد کاظمی فعال مدنی عدالت‌طلب آزادی‌خواه(سوسیال دموکرات) ۱۶ بهمن ماه ۱۴۰۳ خورشیدی «دوران گذار» اسم رمزی است که سلطنت طلبان و در واقع اربابان خارجی ارتجاع سلطنت می خواهند با «پروژه از شاهزاده تا تاجزاده» آنرا…
با برخی تعابیر موافقم نیستم (چه لطف نویسنده به من و چه انتقاد از دیگران) ولی درباره‌ی پروژه‌ی ارتجاعی مهدی نصیری هشدارها را ضروری می‌دانم و من نیز خواهم نوشت. به نظرم نصیری در نهایت بی‌اخلاقی، همه‌ را برای پروژه‌ی خودش (در واقع، "ناخواسته" در راستای پروژه‌ی حکومتی عقیم‌سازی اپوزیسیون تحت لوای پهلوی‌خواهی) مصرف می‌کند؛ از عکس با خانواده‌ی ژینا گرفته تا نام تاجزاده‌ی زندانی.
@RezaNassaji
Forwarded from مدرسه تهران
📣 #مدرسه_تهران برگزار می‌کند:

📌 تعارضات نسلی در ایران پساانقلاب

🎙 با تدریس: آقای رضا نساجی
نویسنده و پژوهشگر علوم اجتماعی

۶ جلسه‌ ( ۷۲۰ دقیقه)، ۵۰۰,۰۰۰ تومان
پنجشنبه‌ها، ساعت ۱۸ تا ۲۰
از ۲۵ بهمن‌ماه

🔴 دوره به‌صورت حضوری، آنلاین و آفلاین
🏫 محل برگزاری: خ انقلاب، خ ۱۶ آذر، خ پورسینا، نبش خ جلالیه

📮 برای ثبت‌نام به آیدی زیر مراجعه کنید:
🔗 @Pouya_teh_82
امروز پنج‌شنبه، ۱۸ بهمن ۱۴۰۳، ساعت ۱۷، به دعوت دوستان «تالار سیزدهم» اینجا هستم تا دربارۀ انقلاب ۵۷: بازتولید عظمت شیعی-ایرانی؟ صحبت کنیم.
برای من خوشایندتر خواهد بود اگر به تداوم یا بازتولید این عظمت‌خواهی در افکار فردی و امواج عمومی امروز هم بپردازیم.

کافه «حیاط ۶۵» (میدان فردوسی، خیابان سید عباس موسوى، نبش کوچۀ اعتمادمقدم، پلاک ۳۲).
@RezaNassaji
امروز جمعه، ساعت ۱۷، در جمع دوستان حلقه‌ی شک هستیم برای نقد و بررسی ایده‌ی کتابی پژوهشی درباره‌ی مساله‌ی اجتماعی فراگیری در ایران که لابد به همین دلیل در ممیزی ارشاد گرفتار مانده است:

ولی خانه‌ی من نیست
مردم‌نگاری زیست‌فرهنگ اجاره‌نشینی در تهران
@RezaNassaji
غیبت امام عصر حیرت در نشست امنیتی مونیخ


یک.
مرگ امام چهل‌ونهم شیعیان اسماعیلی نزاری یادآور آن است که امام هفتم شیعیان در تقدیر اسماعیلی بوده که پیش از پدرش درگذشته. تفویض امامت به موسی ابن جعفر صادق اگر چه با تشکیل نهاد مالی امامت و انباشت ثروت همراه بود، اما دومین انشعاب مهم شیعیان (پس از زیدیه) را در پی داشت که هرگز نهاد امامت از آن کمر راست نکرد. به‌علاوه، انباشت ثروت در نهاد امامت (که آن را در متن دیگری با عنوان «اختلاس مقدس» توضیح خواهم داد) مشکلات دیگری را در پی داشت: نمایندگانی که در اموال شرعی و هدایای شیعیان اختلاس می‌کردند و با تکفیر روبه‌رو می‌شدند؛ اما در مقابل، با اعلام بیعت با یکی دیگر از مدعیان امامت و انتقال سهم امام به آنان، ضربۀ متقابلی به امام وارد می ‌ساختند.
تفویض مقام به امام نهم در خردسالی که وجاهت لازم را برای برخی شیوخ شیعه نداشت و نمی‌توانست مسائل شرعی را پاسخ بگوید و امام دهمی که ازدواج نکرده بود و تنها فرزندش از کنیز بود، بر مشکلات شیعیان جعفری افزود و انشعابات بیشتری را دامن زد. در نهایت، امام یازدهم که تا زمان درگذشت نه ازدواج کرد و نه از دو کنیزش فرزندی داشت، آخرین دردسر بود که هرگز مرتفع نشد.
طرح موضوع فرزندی که به‌زودی از کنیزی متولد می‌شود و در انظار شیعیان هرگز متولد نشد؛ در غیبت است و در ارتباط با نواب چهارگانه؛ و در غیبت کبری است و دیگر دیده نخواهد شد؛ و... همه بخشی از اقدامات خاندان و بزرگان شیعۀ دوازده‌امامی بود تا بحران را مدیریت و از انتقال زعامت و ثروت به خارج از خاندان جلوگیری کنند.
اما تعویق پی‌درپی وعدۀ ظهور (که ادعا می‌شد در مقابله با تهدید دستگاه خلافت عباسی بوده، حال آنکه خلفای اخیر در امور داخلی شیعیان دخالت نمی‌کردند و چند سال پس از آغاز غیبت کبری هم بغداد به دست شیعیان زیدی ایرانی آل‌بویه افتاد که خلیفه را منقاد ساختند، اما از ظهور خبری نبود که نبود و نیست) و چالش‌های نظری روزافزون به تفرقۀ شیعیان دامن زد؛ چیزی که در اصطلاح «عصر حیرت» نامیده می‌شود.

دو.
این کلیدواژه را که در متن کتاب «مکتب در فرایند تکامل» می‌‌شد یافت، چند سال پیش، مهدی نصیری مطرح ساخت تا تحولات نظری خود و تحولات جامعه را با آن بیان کند. اما نصیری هر چه بود و هر چقدر هم که از سردبیر حزب‌اللهی روزنامۀ کیهان (که هرگز نتوانست انتقاداتش سه دهه قبلش به آوینی بابت تحولات نظری ملایم او را توجیه کند) فاصله گرفته باشد، همچنان شیعۀ دوازده‌امامی و منتظر ظهور امام است (و فراتر از آن طلبه‌‌ای فرزند طلبه) و منجی‌گرایی در بطن افکار اوست. شیعۀ دوازده‌امی هرگز با امام زمانش چالش نمی‌کند که کی خواهد آمد (تنها برای ظهورش دعا می‌کند) تا چه برسد به اینکه چرا رفته است؟ (یا اینکه اصلاً رفته است؟ یا اصلاً هرگز متولد شده که باشد و برود؟) نیامدن منجی شیعه را نگران نمی‌کند، چه برسد به اینکه بخواهد با او چالش کند.
شیعۀ دوازده‌امامی منتظر ظهور تا بن دندان منتظر و منفعل می‌ماند. انتظارگرایی برای ظهور منجی دنیوی را در اشکال دیگر نیز بازتولید می‌کند و منجیانی برای خود می‌سازد که شاید هیچ تمایلی برای چنین مسئولیت عملی نداشته باشند، حتی اگر بخواهند مقام را به شکل انحصاری برای خود حفظ کنند. منجیان فاقد فرزند پسری که بتواند جانشینی را تضمین کند و امت را عقیم نگذارد. منجی‌ای که بخواهد از جزیرۀ خضرا، برمودا یا تعطیلات جزایر هاوایی دل بکند و به ایران بیاید و کسی را نجات بدهد.

سه.
مهدی نصیری یکی از همان منتظران ظهور است که شجاعت روبه‌رو شدن با دگم منجی‌گرایی را ندارد، اما برای کسانی که شجاعت کمتری از او دارند، منجیان کوچک‌تر را بازتولید می‌کند. ولی همچنان که شیعیان چنین برای خلفای بنی‌عباس پسامتوکل بی‌خطر بودند (هرچند خود را خطرناک می‌پنداشتند)، سلطنت‌طلب داخل و خارج نیز اپوزیسیون بی‌خطری برای خلفای شیعی هستند.
این همان پروژۀ حکومتی عقیم‌سازی اپوزیسیون تحت لوای پهلوی‌خواهی است که به جرأت می‌توان گفت کسانی مثل نصیری - در بهترین حالت، «ناخواسته» - آن را تبلیغ و تمام سرمایه‌های اجتماعی اپوزیسیون (و حتی منتقدان رادیکال‌تر داخلی مثل تاجزاده را) را در راستای آن مصرف می‌کنند.
در مقابل این جریان ارتجاعی باید ایستاد و اجازۀ مصادرۀ جنبش مترقی «زن، زندگی، آزادی» را به دست هواداران «مرد، میهن، آبادی» که بازتولید «خدا، شاه، میهن» برای محافظه‌کاران است، نداد. انتظارگرایی منفعلانه و منجی‌گرایی کور برای نجات‌دهنده‌ای که آبلوموف‌وار در کنج خانه خفته است و در توییتر غر می‌زند که به مجامع جهانی دعوت نمی‌شود، به کار ما نمی‌آید. زیرا جوانان ما برای اینان جان ندادند:
از آب خضر و از جزیرۀ خضرا خبر نبود
مردانه تن به مدّ خزر داده، مرده‌ایم
@RezaNassaji
2025/04/07 04:57:24
Back to Top
HTML Embed Code: