Telegram Web Link
از دورنگی‌های مردم خسته‌ام، حق با تو بود
باده پنهان در قبا دارند و قرآن در بغل...


#حسین_دهلوی


■ شعرخوانی
@Reading_poem
وقتی نسیم نیمه‌شب
از باغ سیب برمی‌گردد
راز از کنار زلف تو آغاز می‌شود
...
‌راز از خلال طُرّه‌ی رقصانت
روی انار سرخت سُر می‌خورد
و می‌رود به شانه
و شانه‌ی برهنه‌ی مهتابیت
جغرافیای حسرت و حیرت را
ترسیم می‌کند
...
‌راز از خلال زلفت می‌تابد
وقتی زلال گردنت
از تیغ‌زار بوسه پرآشوب گشته است.



#منوچهر_آتشی


■ شعرخوانی
@Reading_poem
اگر گریه کنم
آیا شما می‌توانید
صدای مرا از میانِ مصراع‌های من بشنوید؟
اشکِ چشم‌های مرا آیا
با دست‌های‌تان می‌توانید لمس کنید؟

پیش از آن‌که به این درد مبتلا شوم
نمی‌دانستم که ترانه‌های تو این‌همه زیبا
ولی کلمه‌ها این‌همه بی‌کفایت‌اند

جایی هست – می‌شناسم –
که امکانِ گفتنِ هر چیزی وجود دارد
به آن‌جا بسیار نزدیک شده‌ام – حس می‌کنم –
ولی از توضیحِ آن عاجزم.


#اورهان_ولی


■ شعرخوانی
@Reading_poem
نشسته پشت دو پلکم، هزار اقیانوس
رها کنید مرا تا وسیع گریه کنم...


#احسان‌_پرسا


■ شعرخوانی
@Reading_poem
شب یک زن است، یک زن غمگین
آرام و پا به ماه نشسته
بالا میان چند ستاره
با چادری سیاه نشسته

شب یک مسافر است که هربار
جا مانده از قطارِ سحرگاه
با ساکی از ستاره و اندوه
بیرون ایستگاه نشسته

مثل من است: خسته و زخمی‌ست
شب، بال و پر شکسته و زخمی‌ست
چونان کبوتری که به ناگاه
بر بام اشتباه نشسته...!

باد است و تکیه‌گاه ندارم
درد آمد و پناه ندارم
روی دلم غم است، شبیهِ
کوهی که روی کاه نشسته


زیبایی‌ات پلنگ سپیدی‌ست
از قابِ تابلو زده بیرون
یا در پی گرفتن آهوست
یا در کمین ماه نشسته!

دردیم و دردمند نداریم
پیشانیِ بلند نداریم
تقدیرمان شبیه سگی هار
در نیمه‌های راه نشسته


می‌آید و دوام ندارد
در صفحه احترام ندارد
در اولِ نبرد می‌افتد
اسبی که جای شاه نشسته

قحطی شده‌ست و هم‌نفسی نیست
این روزها عزیزِ کسی نیست
انگیزه‌ی فرار ندارد
مردی که توی چاه نشسته...


#حامد_ابراهیم‌_پور


■ شعرخوانی
@Reading_poem
روحی مشوشم که شبی بی‌خبر ز خویش
در دامن سکوت به‌تلخی گریستم
نالان ز کرده‌ها و پشیمان ز گفته‌ها
دیدم که لایق تو و عشق تو نیستم


#فروغ_فرخزاد


■ شعرخوانی
@Reading_poem
بنشین تا بتوانم ببینم مرز چشمانت کجاست
مرز غم‌های من کجاست
و آب‌های مرزی تو از کجا آغاز می‌شود
و زندگی من کجا به پایان می‌رسد
بنشین تا بتوانیم به توافق برسیم
در کدام بخش از جسمِ من فتوحات تو پایان می‌یابد
و در چه ساعتی از ساعاتِ شب جنگ تو آغاز می‌گردد.


#نزار_قبانی


■ شعرخوانی
@Reading_poem
ای عبور ظریف
بال را معنی کن
تا پرِ هوشِ من از حسادت بسوزد.


#سهراب_سپهری


■ شعرخوانی
@Reading_poem
آدمى گاهى
آن‌چنان دل‌تنگ كسی مى‌شود
كه اگر او از اين دل‌تنگى باخبر شود
شرمسار خواهد شد.

#عزيز_نسين

■ شعرخوانی
@Reading_poem
می‌دانستم که برای ‎معشوقه
باید گل خرید
اما ما ‎گرسنه بودیم
پولی را که برای خرید ‎گل
کنار گذاشته بودیم
خوردیم.


#ییلماز_گونی


■ شعرخوانی
@Reading_poem
شاید مرا از چشمه می‌گیرند
شاید مرا از شاخه می‌چینند
شاید مرا مثل دری بر لحظه‌های بعد می‌بندند.


#فروغ_فرخزاد


■ شعرخوانی
@Reading_poem
من آمدم تا بگذرم چون قصه‌ای تلخ
در خاطر هیچ آدمیزادی نمانم.


#منوچهر_آتشی


■ شعرخوانی
@Reading_poem
نشسته‌ام به در نگاه می‌کنم
‏دری که آه می‌کشد
‏تو از کدام راه می‌رسی؟
‏خیال دیدنت چه دلپذیر بود
‏جوانی‌ام درین امید پیر شد
‏نیامدی و دیر شد…


#هوشنگ_ابتهاج


■ شعرخوانی
@Reading_poem
کانال موسیقی ما را دنبال بفرمایید:

@tanhaseda
برای دوست‌داران جدی موسیقی 👆
چه غم که عشق به جایی رسید یا نرسید
که آنچه زنده و زیباست نفسِ این سفر است



#حسین_منزوی


■ شعرخوانی
@Reading_poem
من را اگر برای تنهایی‌ات بخواهی
خیانت کرده‌ای
برای با من تنها بودن
قدمی اگر برداری
دوستم داشته‌ای.


#محمد_مرکبیان


■ شعرخوانی
@Reading_poem
مرا لحظه‌ای تنها مگذار
مرا از زره نوازشت رویین‌تن کن...


#احمد_شاملو


■ شعرخوانی
@Reading_poem
فلس‌های بدنت بر ملافه‌ها ریخته بود
تو با خود آرام می‌گفتی:
«من که هنوز ماهی نیستم!»
تو روز روز در فرهنگ لغت
به دنبال کلمه‌ی ملافه بودی
که آیا مترادف دریاست؟


#احمدرضا_احمدی


■ شعرخوانی
@Reading_poem
ای تو
ای لحظه‌ی آرامش و خواهش
گل گیسوی تو را باد، مبادا


#منصور_اوجی


■ شعرخوانی
@Reading_poem
ما باختیم اما
باید قبول کرد شکست ما
انکار عشق نیست
ما چرت می‌زدیم ولی خورشید
در منتهای بیداری
با شعله‌ی روانش می‌تافت.


#محمدعلی_سپانلو


■ شعرخوانی
@Reading_poem
2024/09/26 23:18:24
Back to Top
HTML Embed Code: