ما سرانجام توانستیم
پاییز را از تقویم جدا کنیم
اما طعم لبان تو
بر همهی لیوانها و بشقابها
حک شده بود...
احمدرضا احمدی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
پاییز را از تقویم جدا کنیم
اما طعم لبان تو
بر همهی لیوانها و بشقابها
حک شده بود...
احمدرضا احمدی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
آه در باغ بیدرختی ما
این تبر را به جای گل که نشاند؟
چه تبر؟ اژدهایی از دوزخ
که به هر سو دوید و ریشه دواند.
هوشنگ ابتهاج
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
این تبر را به جای گل که نشاند؟
چه تبر؟ اژدهایی از دوزخ
که به هر سو دوید و ریشه دواند.
هوشنگ ابتهاج
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
دوستت دارم
و عشقِ تو از نامم میتراود
مثل شیرهی تک درختی مجروح
در حیاط زیارتگاهی.
شمس لنگرودی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
و عشقِ تو از نامم میتراود
مثل شیرهی تک درختی مجروح
در حیاط زیارتگاهی.
شمس لنگرودی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
تو باغبان صدایت بودی
و خندهات دستهی کبوتران سفیدی
که به یکباره پرواز میکنند.
غلامرضا بروسان
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
و خندهات دستهی کبوتران سفیدی
که به یکباره پرواز میکنند.
غلامرضا بروسان
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
مردم،
گروه ساقط مردم
دلمرده و تکیده و مبهوت
در زیر بار شوم جسدهاشان
از غربتی به غربت دیگر میرفتند...
فروغ فرخزاد
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
گروه ساقط مردم
دلمرده و تکیده و مبهوت
در زیر بار شوم جسدهاشان
از غربتی به غربت دیگر میرفتند...
فروغ فرخزاد
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
روحم دیگر بار بیدار شد
و دیگر بار نزدم آمدی،
درست مانند خیالی گریزنده
درست مانند چکیدهای از زیباییِ ناب.
الکساندر پوشکین
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
و دیگر بار نزدم آمدی،
درست مانند خیالی گریزنده
درست مانند چکیدهای از زیباییِ ناب.
الکساندر پوشکین
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
برفِ اندوه
میبارد
تو میروی که باز نگردی
تا برفِ اندوه
جای پای تو را
سفید کند.
بیژن جلالی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
میبارد
تو میروی که باز نگردی
تا برفِ اندوه
جای پای تو را
سفید کند.
بیژن جلالی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
میخواهم آنقدر شعر بگویم
که اگر فردا مُردم
نتوانی انکارم کنی
میخواهم شعرم
چون شایعهای در شهر بپیچد
و زنان
هر بار چیزی به آن اضافه کنند.
الهام اسلامی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
که اگر فردا مُردم
نتوانی انکارم کنی
میخواهم شعرم
چون شایعهای در شهر بپیچد
و زنان
هر بار چیزی به آن اضافه کنند.
الهام اسلامی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
به آتش
به گلولهای که در سرت نشست
به سرخرودی که از موهایت گذشت
به فرو ریختنِ کلمه از کنارهی شقیقهات
به خشمت که مادرِ سوگوارِ معصومیت است؛
که سوگوارانِ زخمخورده از آتش و گلوله
از اندوه اگر بگذرند وُ از زخم نمیرند
خود، آتشاند و گلوله.
سید محمد مرکبیان
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
به گلولهای که در سرت نشست
به سرخرودی که از موهایت گذشت
به فرو ریختنِ کلمه از کنارهی شقیقهات
به خشمت که مادرِ سوگوارِ معصومیت است؛
که سوگوارانِ زخمخورده از آتش و گلوله
از اندوه اگر بگذرند وُ از زخم نمیرند
خود، آتشاند و گلوله.
سید محمد مرکبیان
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
کهای؟
چهای؟
خونِ عفیفِ پرنده
روان در عروقِ گناه
یا رعشهای تاخته
بر اعصابِ عشق
چون طراواتی که مسیرِ بابونهها را میداند
تنها میگذری
و من در برابرت اینسان درماندهام
دشتی یا رود
بارانی یا نور
که میگستری و میباری
بر شانهٔ کوه
و بر بالِ پروانه
اگر میخواهم بشناسمت
در جستجوی هستیِ خویشم
نه به اکتشافِ تو
در جستجوی سنگیام
که به دریایش افکندی
#مصطفی_طلوعی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
چهای؟
خونِ عفیفِ پرنده
روان در عروقِ گناه
یا رعشهای تاخته
بر اعصابِ عشق
چون طراواتی که مسیرِ بابونهها را میداند
تنها میگذری
و من در برابرت اینسان درماندهام
دشتی یا رود
بارانی یا نور
که میگستری و میباری
بر شانهٔ کوه
و بر بالِ پروانه
اگر میخواهم بشناسمت
در جستجوی هستیِ خویشم
نه به اکتشافِ تو
در جستجوی سنگیام
که به دریایش افکندی
#مصطفی_طلوعی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
"دلم گرفته برایت" زبان سادهی عشق است
سلیس و ساده بگویم: دلم گرفته برایت!
#حسین_منزوی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
سلیس و ساده بگویم: دلم گرفته برایت!
#حسین_منزوی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem