برای زیستن هنوز بهانه دارم
من هنوز میتوانم به قلبم که فرسوده است
فرمان بدهم که تو را دوست داشته باشد
به قلبم فرمان میدهم
میوههای زمستانی را برای تابستان ذخیره کنند
تو در تابستان از راه برسی
سبدهای میوه را که وصیتنامهی من است
از زمین بیبرکت و فرسوده برداری
از قلب بیمارم میخواهم تا آمدن تو بتپد.
احمدرضا احمدی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
من هنوز میتوانم به قلبم که فرسوده است
فرمان بدهم که تو را دوست داشته باشد
به قلبم فرمان میدهم
میوههای زمستانی را برای تابستان ذخیره کنند
تو در تابستان از راه برسی
سبدهای میوه را که وصیتنامهی من است
از زمین بیبرکت و فرسوده برداری
از قلب بیمارم میخواهم تا آمدن تو بتپد.
احمدرضا احمدی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
چرا به ياد نمیآورم؟
روبروی هم نشستن و گريستن،
روبروی هم نشستن و دريا را ديدن،
ديگر از جهان
چيزی به يادمان نخواهد آمد.
سید علی صالحی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
روبروی هم نشستن و گريستن،
روبروی هم نشستن و دريا را ديدن،
ديگر از جهان
چيزی به يادمان نخواهد آمد.
سید علی صالحی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
هنگامی که
نفسهای باکرهات
در مدار روح گلوله مخدوش میشود
به یاد آر که
قلب سنگی من
در اقصای فریاد تو میتپد.
بهرام اردبیلی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
نفسهای باکرهات
در مدار روح گلوله مخدوش میشود
به یاد آر که
قلب سنگی من
در اقصای فریاد تو میتپد.
بهرام اردبیلی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
تو بر کرانهی عالم
درون خویش به یغما فتادهای
که «ز این هزار هزاران
یکی نگفت که بر شانهات چه میگذرد.»
محمد مختاری
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
درون خویش به یغما فتادهای
که «ز این هزار هزاران
یکی نگفت که بر شانهات چه میگذرد.»
محمد مختاری
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
گر عشق نبودی و غم عشق نبودی
چندین سخن نغز كه گفتی؟ كه شنودی؟
ور باد نبودی كه سر زلف ربودی
رخساره معشوق به عاشق، كه نمودی؟
شهابالدین سهروردی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
چندین سخن نغز كه گفتی؟ كه شنودی؟
ور باد نبودی كه سر زلف ربودی
رخساره معشوق به عاشق، كه نمودی؟
شهابالدین سهروردی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
ناگهان احساس میکنم که همه
تنهایم گذاشتهاند و رفتهاند
شاید نام دیگرِ مرگ همین باشد
هیچگاه نمیدانستم
که از تنها مُردن اینهمه میترسم
زمان چهگونه جای مرا خواهد گرفت؟
شهرام شیدایی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
تنهایم گذاشتهاند و رفتهاند
شاید نام دیگرِ مرگ همین باشد
هیچگاه نمیدانستم
که از تنها مُردن اینهمه میترسم
زمان چهگونه جای مرا خواهد گرفت؟
شهرام شیدایی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
گیرم برون از من
تاکِ شب
از انگورِ صدها کهکشان، پُر بار
گیرم خُمِ مهتاب هم، سرشار...
من با که نوشم
دُردِ شادی یا غمِ خود را
وقتی که مستی چون تو
همپیمانهی من نیست؟
اسماعیل خویی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
تاکِ شب
از انگورِ صدها کهکشان، پُر بار
گیرم خُمِ مهتاب هم، سرشار...
من با که نوشم
دُردِ شادی یا غمِ خود را
وقتی که مستی چون تو
همپیمانهی من نیست؟
اسماعیل خویی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
از مرز خوابم میگذشتم،
سایه تاریک یک نیلوفر
روی همه این ویرانه افتاده بود
کدامین باد بیپروا
دانه این نیلوفر را
به سرزمین خواب من آورد؟
سهراب سپهری
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
سایه تاریک یک نیلوفر
روی همه این ویرانه افتاده بود
کدامین باد بیپروا
دانه این نیلوفر را
به سرزمین خواب من آورد؟
سهراب سپهری
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
مرا که شانهام از حمل آفتاب خم است
بجز پناه دو دست تو سایبانی نیست
به سوگواری این چشمهای سرگردان
به غیر چشم سیاه تو نوحهخوانی نیست
قیصر امینپور
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
بجز پناه دو دست تو سایبانی نیست
به سوگواری این چشمهای سرگردان
به غیر چشم سیاه تو نوحهخوانی نیست
قیصر امینپور
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
آه، باران
ای امید جان بیداران؛
بر پلیدیها، که ما عمریست در گرداب آن غرقیم
آیا چیره خواهی شد؟
فریدون مشیری
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
ای امید جان بیداران؛
بر پلیدیها، که ما عمریست در گرداب آن غرقیم
آیا چیره خواهی شد؟
فریدون مشیری
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
میخواست فریاد بزند.
دیگر نمیتوانست.
کسی نبود که بشنودش؛
کسی نمیخواست بشنود.
یانیس ریتسوس
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
دیگر نمیتوانست.
کسی نبود که بشنودش؛
کسی نمیخواست بشنود.
یانیس ریتسوس
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
عاشقان به طعنه
روز جمعه را صدا میکنند
صدای عاشقان را میشنوم
در انتهای کوچهی بنبست
به عاشقان میرسم
مهمانان در هنگام خداحافظی
می گویند: عاشقان در یک غروب آدینه
به خواب رفتند
هنوز کسی آن ها را
بیدار نکرده است
چهرهام را در آینه دفن میکنم
امروز جمعه است.
احمدرضا احمدی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
روز جمعه را صدا میکنند
صدای عاشقان را میشنوم
در انتهای کوچهی بنبست
به عاشقان میرسم
مهمانان در هنگام خداحافظی
می گویند: عاشقان در یک غروب آدینه
به خواب رفتند
هنوز کسی آن ها را
بیدار نکرده است
چهرهام را در آینه دفن میکنم
امروز جمعه است.
احمدرضا احمدی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
بیحرمتی به ساحت خوبان قشنگ نيست
باور كنيد پاسخ آيینه سنگ نيست
سوگند میخورم به مرام پرندگان
در عرف ما سزای پريدن تفنگ نيست
با برگ گل نوشته به ديوار باغ ما
وقتی بيا كه حوصله غنچه تنگ نيست
در كارگاه رنگرزانِ ديار ما
رنگی برای پوشش آثار ننگ نيست
از بردگی مقام بلالی گرفتهاند
در مكتبی كه عزّت انسان به رنگ نيست
دارد بهار میگذرد با شتاب عمر
فكری كنيد فرصت پلكی درنگ نيست
وقتی كه عاشقانه بنوشی پياله را
فرقی ميان طعم شراب و شرنگ نيست
تنها يكی به قلّه تاريخ میرسد
هر مرد پا شكسته كه تيمور لنگ نيست
محمد سلمانی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
باور كنيد پاسخ آيینه سنگ نيست
سوگند میخورم به مرام پرندگان
در عرف ما سزای پريدن تفنگ نيست
با برگ گل نوشته به ديوار باغ ما
وقتی بيا كه حوصله غنچه تنگ نيست
در كارگاه رنگرزانِ ديار ما
رنگی برای پوشش آثار ننگ نيست
از بردگی مقام بلالی گرفتهاند
در مكتبی كه عزّت انسان به رنگ نيست
دارد بهار میگذرد با شتاب عمر
فكری كنيد فرصت پلكی درنگ نيست
وقتی كه عاشقانه بنوشی پياله را
فرقی ميان طعم شراب و شرنگ نيست
تنها يكی به قلّه تاريخ میرسد
هر مرد پا شكسته كه تيمور لنگ نيست
محمد سلمانی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
پاییزیام؛ بهار چه دارد برای من؟
عید تو را، چه رابطهای با عزای من!
با صد بهار نیز گلی وا نمیشود،
در شاخههای منجمد دستهای من…
حسین منزوی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
عید تو را، چه رابطهای با عزای من!
با صد بهار نیز گلی وا نمیشود،
در شاخههای منجمد دستهای من…
حسین منزوی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
به هوش بودم از اول
که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم
نه عقل ماند و نه هوشم...
سعدی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
که دل به کس نسپارم
شمایل تو بدیدم
نه عقل ماند و نه هوشم...
سعدی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
تمامی این روزها دلگیرند
من جغد پیری هستم
که شیشهای نیافتهام برای تاریکی
میترسم رویایم به شاخهها گیر کند
میترسم بیدار شوم و ببینم
زنی هستم در ایران
افسردگیام طبیعی است
اما کاری کن رضا جان پاییز تمام شود
نمیدانم اگر مرگ بیاید
اول گلویم را میفشارد
یا دلم را...
الهام اسلامی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
من جغد پیری هستم
که شیشهای نیافتهام برای تاریکی
میترسم رویایم به شاخهها گیر کند
میترسم بیدار شوم و ببینم
زنی هستم در ایران
افسردگیام طبیعی است
اما کاری کن رضا جان پاییز تمام شود
نمیدانم اگر مرگ بیاید
اول گلویم را میفشارد
یا دلم را...
الهام اسلامی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
من آرزوی بال نخواهم کرد
اندیشهی محال نخواهم کرد
خورشید را خیال نخواهم کرد
یک ذرّه قیل و قال نخواهم کرد
هر کار خواستی بکن اصلاً تو!!
من خستهام... سؤال نخواهم کرد...
سید مهدی موسوی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
اندیشهی محال نخواهم کرد
خورشید را خیال نخواهم کرد
یک ذرّه قیل و قال نخواهم کرد
هر کار خواستی بکن اصلاً تو!!
من خستهام... سؤال نخواهم کرد...
سید مهدی موسوی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
از خانه که میآیی
یک دستمال سفید،
پاکتی سیگار، گزینه شعر فروغ
و تحملی طولانی بیاور
احتمال گریستن ما بسیار است.
سید علی صالحی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
یک دستمال سفید،
پاکتی سیگار، گزینه شعر فروغ
و تحملی طولانی بیاور
احتمال گریستن ما بسیار است.
سید علی صالحی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
و تکهتکه شدن، راز آن وجود متحدی بود
که از حقیرترین ذرههایش آفتاب به دنیا آمد.
فروغ فرخزاد
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
که از حقیرترین ذرههایش آفتاب به دنیا آمد.
فروغ فرخزاد
■ شعرخوانی
● @Reading_poem