هیچکس
شبهای تابستانی هیجده سالگیام را
به من باز پس نمیدهد.
هیچکس نمیداند
که اگر کسی با من بود
پاییز از فصلهای سال میرفت.
پاییز میرفت
و تو میآمدی
| ابراهیم منصفی |
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
شبهای تابستانی هیجده سالگیام را
به من باز پس نمیدهد.
هیچکس نمیداند
که اگر کسی با من بود
پاییز از فصلهای سال میرفت.
پاییز میرفت
و تو میآمدی
| ابراهیم منصفی |
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
آیا تو یک نفری؟
یا مجموعه نفراتی؟
یا ترکیبی از اشارههای سراسر تصادفی
از چهرههای عزیزی هستی که میشناختهام؟
#رضا_براهنی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
یا مجموعه نفراتی؟
یا ترکیبی از اشارههای سراسر تصادفی
از چهرههای عزیزی هستی که میشناختهام؟
#رضا_براهنی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
نگاه کنید
حالا برهنهام
نگاه کنید
هیچ کجای من رویین نیست
مگر که فریادم.
#بیژن_نجدی
.
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
حالا برهنهام
نگاه کنید
هیچ کجای من رویین نیست
مگر که فریادم.
#بیژن_نجدی
.
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
تحریر کرد
بر برگهای پوست آهو
بدبخت کاتبی که ندانست هیچگاه
از این دوازده کلمه
زن کیست ماه کیست؟
کو مرد کو فرشته ؟
تصویر کو تصور کو؟
"محمدعلی سپانلو"
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
بر برگهای پوست آهو
بدبخت کاتبی که ندانست هیچگاه
از این دوازده کلمه
زن کیست ماه کیست؟
کو مرد کو فرشته ؟
تصویر کو تصور کو؟
"محمدعلی سپانلو"
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
من
هر آنجایم که درد آنجاست
زیرا من
بر هر دانهی اشک
مصلوب شدهام.
"ولادیمیر مایاکوفسکی"
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
هر آنجایم که درد آنجاست
زیرا من
بر هر دانهی اشک
مصلوب شدهام.
"ولادیمیر مایاکوفسکی"
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
_
با ماهی سرخ رنگ لبهایش
در آب پریده رنگ سیمایش
آهسته و بیصدا شنا کردم.
"نادر نادرپور"
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
با ماهی سرخ رنگ لبهایش
در آب پریده رنگ سیمایش
آهسته و بیصدا شنا کردم.
"نادر نادرپور"
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
مرد ها وقتی عاشق میشوند
به دنیا میآیند
و زنها
عاشق که میشوند
میمیرند!...
ویسلاوا شیمبورسکا
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
به دنیا میآیند
و زنها
عاشق که میشوند
میمیرند!...
ویسلاوا شیمبورسکا
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
روزی دور
روزی نزدیک
روزی با همهی رودهای سرخِ سرگردان ِ وجودم به دریایی راه خواهم برد.
بهمن فرسی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
روزی نزدیک
روزی با همهی رودهای سرخِ سرگردان ِ وجودم به دریایی راه خواهم برد.
بهمن فرسی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
آری خستهام
و به نرمی لبخند میزنم بر خستگی،
که فقط همين است؛
در تن آرزويی برای خواب،
در روح تمنايی برای نيَنديشيدن...
#فرناندو_پسوآ
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
و به نرمی لبخند میزنم بر خستگی،
که فقط همين است؛
در تن آرزويی برای خواب،
در روح تمنايی برای نيَنديشيدن...
#فرناندو_پسوآ
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
خانهی خودم،
تبعیدگاه قلب خودم بود
من خویش را،
بر روی صفحهها متلاشی کردم...
#رضا_براهنی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
تبعیدگاه قلب خودم بود
من خویش را،
بر روی صفحهها متلاشی کردم...
#رضا_براهنی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
آفتاب را دوست دارم؛
به خاطر پیراهنت روی طناب رخت.
باران را؛
اگر میبارد بر چتر آبی تو...
#بیژن_نجدی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
به خاطر پیراهنت روی طناب رخت.
باران را؛
اگر میبارد بر چتر آبی تو...
#بیژن_نجدی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
من رفتهرفته همهچیز را کم میآورم
خورشید را از خودش
زمین را از خودش
و درمییابم که اندوهم دارایی من نیست
بدهی اجباری من است
و نوشتن جعلکردن پرداخت این بدهیست
شهرام شیدایی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
خورشید را از خودش
زمین را از خودش
و درمییابم که اندوهم دارایی من نیست
بدهی اجباری من است
و نوشتن جعلکردن پرداخت این بدهیست
شهرام شیدایی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
ما سرانجام توانستیم
پاییز را از تقویم جدا کنیم
اما
طعم لبان تو بر همهی لیوانها
و بشقابها حک شده بود
#احمدرضا_احمدی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
پاییز را از تقویم جدا کنیم
اما
طعم لبان تو بر همهی لیوانها
و بشقابها حک شده بود
#احمدرضا_احمدی
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
اینکه دوستم داشته باشی
مثل آن است که
عابری در پیاده رو
ناگهان در آغوشم بگیرد
همینقدر بعید
همینقدر ممکن...
#سوییت_ایونت
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
مثل آن است که
عابری در پیاده رو
ناگهان در آغوشم بگیرد
همینقدر بعید
همینقدر ممکن...
#سوییت_ایونت
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
در تنهايی بود كه پی برديم
چقدر تنها
و بیكس و كاريم
نه جگرگوشهای
نه دوستی
نه همدمی
نه خويشاوندی كه كوتاه كند
جمعههای طاقتفرسايمان را
#عباس_صفاری
■ شعرخوانی
● @Reading_poem
چقدر تنها
و بیكس و كاريم
نه جگرگوشهای
نه دوستی
نه همدمی
نه خويشاوندی كه كوتاه كند
جمعههای طاقتفرسايمان را
#عباس_صفاری
■ شعرخوانی
● @Reading_poem