Telegram Web Link
در نهضت عظیم دو بازویش
من گریه‌ام گرفته که آخر
آخر چرا پرنده به دنیا نیامدم؟


رضا براهنی


■ شعرخوانی
@Reading_poem
و زیباترین خمیازه را كبریت كشید
به گاهِ افروختن
تا سیمای تو حادثه‌ای باشد
در میان تاریكی.


بیژن الهی


■ شعرخوانی
@Reading_poem
نکند
روزی برسد
عزای ما تمام شود
اما
آنقدر دیر
که رقصیدن را
فراموش کرده باشیم؟!


مرجان وفایی


■ شعرخوانی
@Reading_poem
اگر چه دل به کسی داد،
جان ماست هنوز...


سعدی


■ شعرخوانی
@Reading_poem
چانه‌ها
دمی از جنبش باز نمی‌ماند؛
بی‌آنکه از تمامی صداها
یک صدا آشنای تو باشد.


احمد شاملو


■ شعرخوانی
@Reading_poem
جانم فدای زلف تو، آن‌دم که پرسمت
کاین چیست؟ موی بافته؟ گویی که دامِ توست.


امير خسرو دهلوی


■ شعرخوانی
@Reading_poem
نفس بگشا
تا نشانم دهی
راه من
از آه توست.


یدالله رویایی


■ شعرخوانی
@Reading_poem
برای زیستن هنوز بهانه دارم
من هنوز می‌توانم به قلبم که فرسوده است
فرمان بدهم که تو را دوست داشته باشد
به قلبم فرمان می‌دهم
میوه‌های زمستانی را برای تابستان ذخیره کنند
تو در تابستان از راه برسی
سبدهای میوه را که وصیت‌نامه‌ی من است
از زمین بی‌برکت و فرسوده برداری
از قلب بیمارم می‌خواهم تا آمدن تو بتپد.


احمدرضا احمدی


■ شعرخوانی
@Reading_poem
چرا به ياد نمی‌آورم؟
روبروی هم نشستن و گريستن،
روبروی هم نشستن و دريا را ديدن،
ديگر از جهان
چيزی به يادمان نخواهد آمد.


سید علی صالحی


■ شعرخوانی
@Reading_poem
هنگامی که
نفس‌های باکره‌ات
در مدار روح گلوله مخدوش می‌شود
به یاد آر که
قلب سنگی من
در اقصای فریاد تو می‌تپد.


بهرام اردبیلی‏


■ شعرخوانی
@Reading_poem
تو بر کرانه‌ی عالم
درون خویش به یغما فتاده‌ای
که «ز این هزار هزاران
یکی نگفت که بر شانه‌ات چه می‌گذرد.»


محمد مختاری


■ شعرخوانی
@Reading_poem
گر عشق نبودی و غم عشق نبودی
چندین سخن نغز كه گفتی؟ كه شنودی؟
ور باد نبودی كه سر زلف ربودی
رخساره معشوق به عاشق، كه نمودی؟


شهاب‌‌الدین سهروردی


■ شعرخوانی
@Reading_poem
ناگهان احساس می‌کنم که همه
تنهایم گذاشته‌اند و رفته‌اند
شاید نام دیگرِ مرگ همین باشد
هیچ‌گاه نمی‌دانستم
که از تنها مُردن این‌همه می‌ترسم
زمان چه‌گونه جای مرا خواهد گرفت؟


شهرام شیدایی


■ شعرخوانی
@Reading_poem
گیرم برون از من
تاکِ شب
از انگورِ صدها کهکشان، پُر بار
گیرم خُمِ مهتاب هم، سرشار...

من با که نوشم
دُردِ شادی یا غمِ خود را
وقتی‌ که مستی چون تو
هم‌‌پیمانه‌‌ی من نیست؟


اسماعیل خویی


■ شعرخوانی
@Reading_poem
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود
ز هر چه رنگ تعلق پذیرد آزادست


حافظ


■ شعرخوانی
@Reading_poem
از مرز خوابم می‌گذشتم،
سایه تاریک یک نیلوفر
روی همه این ویرانه افتاده بود
کدامین باد بی‌پروا
دانه این نیلوفر را
به سرزمین خواب من آورد؟


سهراب سپهری


■ شعرخوانی
@Reading_poem
مرا که شانه‌ام از حمل آفتاب خم است
بجز پناه دو دست تو سایبانی نیست
به سوگواری این چشم‌های سرگردان
به غیر چشم سیاه تو نوحه‌خوانی نیست


قیصر امین‌پور


■ شعرخوانی
@Reading_poem
آه، باران
ای امید جان بیداران؛
بر پلیدی‌ها، که ما عمری‌ست در گرداب آن غرقیم
آیا چیره خواهی شد؟


فریدون مشیری


■ شعرخوانی
@Reading_poem
می‌خواست فریاد بزند.
دیگر نمی‌توانست.
کسی نبود که بشنودش؛
کسی نمی‌خواست بشنود.


یانیس ریتسوس


■ شعرخوانی
@Reading_poem
عاشقان به طعنه
روز جمعه را صدا می‌کنند
صدای عاشقان را می‌شنوم
در انتهای کوچه‌ی بن‌بست
به عاشقان می‌رسم
مهمانان در هنگام خداحافظی
می گویند: عاشقان در یک غروب آدینه
به خواب رفتند
هنوز کسی آن ها را
بیدار نکرده است
چهره‌ام را در آینه دفن می‌کنم
امروز جمعه است.


احمدرضا احمدی


■ شعرخوانی
@Reading_poem
2024/11/15 14:27:30
Back to Top
HTML Embed Code: