Telegram Web Link
Forwarded from بنویس :)
تمام شخصیت‌ها به چهارطریق باهم در ارتباطند و همدیگر را تعریف می‌کنند:
کارکرد داستانی، کهن‌الگو، مضمون، تقابل.

[پیش‌فرض یعنی: Premise]

منبع

✏️ @benevis_s
#کارگاه_رمان_نویسی

🩶🫧•• پرهیز از تکرار در نویسندگی.

🪷— دوباره‌گویی‌های غیر ضرور، از متانت و تأثیرگذاری متن می‌کاهد.
🪷— تکرار و دوباره‌گویی، دوگونه است: نویسنده، گاهی حرف خود را تکرار می‌کند و گاهی حرفی را که دیگران و دیگران، بارها گفته‌اند و نوشته‌اند و بازگویی آنها، بدون هیچ تغییر معناداری، تکرار مکررات است.
🪷— گاه در شیوه ارائه هم نوآوری نداریم؛ یعنی هم در فرم و هم در محتوا، مکررات را تکرار می‌کنیم.
🪷— نوآوری می‌تواند در محتوا باشد، یا در فرم و قالب، یا هر دو؛ اما خالی بودن از هر دو، معنایی جز تکرار و بیهودگی ندارد. اگر در معنا نوآوری نیست، به حتم و به ضرورت، باید در «طرز» باشد.

👤مدرسه نویسندگی.

🍂📻||@Radioensha
Forwarded from گزین‌گویه‌ها (بهروز صفرزاده)
مصدرسازی با اسم و صفت
فرایندِ ساختنِ مصدر از اسم‌ها و صفت‌ها از دیرباز در فارسی رایج بوده‌است.
امروزه نیز فارسی‌زبانان مصدرهایی چون پاکیدن، ترجمیدن، چاقیدن، زنگیدن، غشیدن، فلسفیدن، قبولاندن، کشفیدن، گازیدن، لمسیدن، و گُرخیدن را می‌سازند و به کار می‌برند.

شخصاً با این نوع واژه‌سازی موافق‌ام و آن را مایۀ پویایی و غنای هرچه بیش‌ترِ زبانمان می‌دانم.

نمونه‌های زیر را در متونِ کهنِ فارسی دیده‌ام:
اَندُهیدن: اندوه خوردن
بسامانیدن: سر و سامان دادن
دریغیدن: دریغ خوردن
زَنجیدن: به زنگی بودنِ خود نازیدن
شگفتانیدن: به شگفت آوردن
شگفتیدن: تعجب کردن
عَطسیدن: عطسه کردن
غرقیدن: غرق شدن
غَلَطیدن: غلط کردن؛ اشتباه کردن
فالیدن: فال گرفتن
فراموشانیدن: به فراموشی سپردن
فُرودن: فرودآمدن
قندیدن: شیرین‌سخنی کردن
گازیدن: گاز گرفتن
گُمانیدن: گمان کردن
گَنجیدن: به گنجِ خود نازیدن
گیجیدن: خود را به گیجی زدن
لافیدن: لاف زدن
لَبیدن: حرف زدن
مَحودن: محو کردن
نومیدن: نومید کردن
نهانیدن: نهان کردن
نیازیدن: نیازمند شدن

#بهروز صفرزاده
دوشنبه ۱۴۰۱/۵/۳
#واژه‌سازی
Forwarded from زین قند پارسی - علیرضا حیدری (علیرضا حیدری)
شکّرشکن شوند همه طوطیان هند
«زین قند پارسی» که به بنگاله می‌رود
حافظ


بشخصه/ بعینه

در آخر ترکیب‌های «بشخصه» و «بعینه» ضمیر سوم شخص مفرد عربی قرار دارد. از‌این‌رو، نباید آن‌ها را به شکل اول شخص به‌کار برد و نوشت:

من بعینه دیدم.
من بشخصه اعتقاد دارم. 

بلکه می‌شود نوشت:

من خودم دیدم.
من خودم اعتقاد دارم

با #زین_قند_پارسی  همراه شویم و هر روز یک نکتۀ ویرایشی بیاموزیم.
#علیرضا_حیدری
@qande_parsi
https://www.tg-me.com/qande_parsi
#کارگاه_رمان_نویسی

💔× چطور خواننده رو از مرگ یه شخصیت غمگین کنیم؟

🌇×ارتباطات عمیق
بذارید خواننده عمیقاً و از ته قلب با شخصیت‌ها ارتباط بگیره. گذشته‌ش، خصوصیاتش و ارتباطاتش رو طوری بسازید که خواننده بهش اهمیت بده.
برای مثال: مهربونی‌ها، رویاها و رابطه‌ی معنی‌دارش با یه شخصیت دیگه رو نشون بدید.

🌠× تاثیر
تاثیر احساسی‌ای رو که شخصیت روی بقیه‌ی شخصیت‌ها می‌ذاره، نشون بدید.
برای مثال: دوست صمیمی شخصیتتون از درون فروپاشی می‌کنه و به گردنبندی چنگ می‌زنه و محکم نگهش می‌داره که شخصیت بهش هدیه داده.

🏞× رویاهای نرسیده
نشون بدید چه رویاهایی داشت و بهشون نرسید و چه پتانسیل‌هایی داشت که ازشون استفاده نشد‌. این‌طور مرگ غم‌انگیزتر می‌شه.
برای مثال: فقط یه‌کم مونده بود تا به رویای نونوایی باز کردن برسه. برنامه‌ها و طرح‌هاش هنوز روی میزش پراکنده بودن.

🌃× زمان‌بندی
لحظه‌ای برای مرگ انتخاب کنید که غیرمنتظره‌ست و تاثیرش از همیشه بیشتره.
برای مثال: فقط یک ذره قبل از این‌که نجات پیدا کنه، مُرد.

🌉× حرف‌های آخر
بذارید حرف‌های آخرش حزن‌آور باشه.
برای مثال: آخرین حرفش، آخرین زمزمه‌ش این بود که «به خانواده‌ام بگین دوستشون دارم.»

🏙× نمادها
با نمادها مرگ رو عاطفی‌تر کنید.
برای مثال: باغچه‌ای که اون‌قدر با دلسوزی مراقبش بود، کم‌کم پژمرده شد.

🎇× کشمکشِ حل‌نشده
کشمکش‌های حل‌نشده می‌تونن اندوه و پشیمانی بیشتری به بار بیارن.
برای مثال: اون هیچ‌وقت با برادرش آشتی نکرد و حالا دیگه دیر بود.

منبع، @benevis_s

🍂📻||@Radioensha
Forwarded from گزین‌گویه‌ها (بهروز صفرزاده)
مصدرهای عتیقۀ فارسی

اَندَخسیدن
: پناه بردن؛ پناهیدن.

و بودند مردانی از آدمیان که می‌اَندَخسیدند به گروهی از پریان، پس بفزودشان سَفَه و طغیان.

سورۀ ۷۲، آیۀ ۶
تفسیرِ نَسَفی، به کوششِ عزیزالله جوینی، تهران: سروش، ۱۳۹۰، ص ۱۱۰۱.

گفت هرآینه بیندَخسم به کوه که نگاه داردم از آب.

سورۀ ۱۱، آیۀ ۴۳
همان، ص ۴۲۵.

و اگر بشورانَدت از شیطان شورشی، و بیاغالدت آغالِشی، به خدای تعالی اَندَخس، و از وی بترس.

سورۀ ۷، آیۀ ۲۰۰
همان، ص ۳۳۳.

#مصدر
4_5830189453146068159.mp4
24.3 MB
🪁🖇•• #ویدیو:
- مسترکلاس داستان‌نویسی¹
- هوشنگ مرادی کرمانی
-منبع

🍂📻||@Radioensha
4_5830189453146068170.mp4
44.2 MB
🪁🖇•• #ویدیو:
- مسترکلاس داستان‌نویسی²
- هوشنگ مرادی کرمانی
-منبع

🍂📻||@Radioensha
4_5830189453146068268.mp4
58.2 MB
🪁🖇•• #ویدیو:
- مسترکلاس داستان‌نویسی³
- هوشنگ مرادی کرمانی
-منبع

🍂📻||@Radioensha
4_5832587707049580234.mp4
20.2 MB
🪁🖇•• #ویدیو:
- مسترکلاس داستان‌نویسی⁴
- هوشنگ مرادی کرمانی
-منبع

🍂📻||@Radioensha
4_5837091306676950206.mp4
31.4 MB
🪁🖇•• #ویدیو:
- مسترکلاس داستان‌نویسی⁵
- هوشنگ مرادی کرمانی
-منبع

🍂📻||@Radioensha
Forwarded from گزین‌گویه‌ها (بهروز صفرزاده)
عیبِ پس‌وندِ مصدری در فارسی

در انگلیسی صدها مصدرِ بسیطِ تک‌هجایی هست:
be, do, go, run, set, sit, fail, rest, take, board, share, write.
اما در فارسی حتی یک مصدرِ بسیطِ تک‌هجایی هم نداریم. کوتاه‌ترین مصدرهای بسیطِ فارسی دوهجایی‌اند:
بردن، بستن، بودن، راندن، ساختن، کاشتن.

سرنوشتِ محتوم و تغییرناپذیرِ فارسی این است که تمامِ مصدرهایش ناگزیر باید به «-تن» یا «-دن» ختم شوند، حال آن‌که انگلیسی هر اسم و صفتی را می‌تواند، بدونِ افزودنِ پس‌وندِ مصدری، به عنوانِ مصدر و فعل هم به کار ببرد.
این مزیتی است برای انگلیسی که موجب می‌شود در واژه‌سازی و مصدرسازی چالاک‌تر و چابک‌تر از فارسی باشد.
فعلاً تصورناپذیر است که روزی فارسی از دستِ این پس‌وندِ مصدری خلاص شود. فرانسوی‌زبان‌ها هم در این زمینه با ما فارسی‌زبان‌ها هم‌دردند.

#فعل
#مصدر
📚چیزایی که باید برگردن به کتاب‌ها:

🌿 فصل‌های عنوان‌دار
🌿پشت کتاب خلاصه‌ش باشه، نه یه مشت ریویو
🌿نقشه و شجره‌نامه
🌿فهرست شخصیت‌ها و مکان‌ها و طرز تلفظشون
🌿شماره زدن روی عطف مجموعه کتاب‌ها
🌿فهرست مطالب
🌿خلاصه‌ی جلدهای قبلی مجموعه
🌿عطف هماهنگ مجموعه کتاب‌ها

#توییت
-منبع
🍂📻||@Radioensha
Forwarded from گزین‌گویه‌ها (بهروز صفرزاده)
به کسره‌ای که هرگز زاده نشد

تعدادی از واژه‌های مرکبِ فارسی در اصل ترکیبِ اضافی یا وصفی بوده‌اند، ولی از بدوِ تولد کسره‌شان محذوف بوده. به دیگر سخن، مادرزادی بی‌کسره بوده‌اند.
مثلاً واژۀ «نی‌شکر» در اصل ترکیبِ اضافیِ «نیِ شکر» بوده‌است.

پدربزرگ (پدرِ بزرگ)
پدرزن (پدرِ زن)
تبرزین (تبرِ زین)
توت‌فرنگی (توتِ فرنگی)
چوب‌دستی (چوبِ دستی)
خارشتر (خارِ شتر)
خواهرشوهر (خواهرِ شوهر)
دارچین (دارِ چین)
زغال‌سنگ (زغالِ سنگ)
زن‌بابا (زنِ بابا)
سرمایه (سرِ مایه)
صاحب‌نظر (صاحبِ نظر)
صورت‌حساب (صورتِ حساب)
قلم‌نی (قلمِ نی)
کاغذدیواری (کاغذِ دیواری)
مادربزرگ (مادرِ بزرگ)
مادرزن (مادرِ زن)
نمدزین (نمدِ زین)
نی‌شکر (نیِ شکر)
ولی‌عهد (ولیِ عهد)
ولی‌نعمت (ولیِ نعمت)

در متونِ کهنِ فارسی شواهدی برای «سراضرب» (سرای ضرب) و «قضاحاجت» (قضای حاجت) دیده‌ام.

#کسره
Forwarded from بنویس :)
🖌|• از بوکوفسکی چنین نقل‌شده:

🖊|• «برخی از من می‌پرسند که چه کار می‌کنم، چگونه می‌نویسم و آثار ادبی‌ام را خلق می‌کنم؟ و من به آنها پاسخ می‌دهم تنها کاری که لازم است انجام دهی این است که هیچ کاری نکنی! کافی است دست از تلاش برداری! این خیلی مهم است که تلاش نکنی، چه برای به دست آوردن یک کادیلاک، چه برای خلق یک اثر و چه برای جاودانگی. فقط کافی است که منتظر شوی و اگر اتفاق نیفتاد بیشتر منتظر شوی. درست مثل یک میخ روی دیوار. صبر می‌کنی تا خودش به سمت تو بیاید».

✏️ @benevis_s
2024/11/05 10:47:39
Back to Top
HTML Embed Code: