#نکته_نویسندگی🗒
گفتوگوهایی که نه طرح داستان را پیش میبرند، نه شخصیتپردازی میکنند و نه تنشی در داستان ایجاد میکنند خستهکننده هستند.
#گفتگونویسی
🍂📻||@Radioensha
گفتوگوهایی که نه طرح داستان را پیش میبرند، نه شخصیتپردازی میکنند و نه تنشی در داستان ایجاد میکنند خستهکننده هستند.
#گفتگونویسی
🍂📻||@Radioensha
Forwarded from آنها
«گزدُم» بوده، شده کژدم رفته به عربی، برگشته شده «عقرب».
گز + دم=حشرهای که با دمش شکار میکنه.
#مارال_دوستی #کشف_کلمه
@anhaaparat
گز + دم=حشرهای که با دمش شکار میکنه.
#مارال_دوستی #کشف_کلمه
@anhaaparat
#نکته_نویسندگی🗒
مواردی که در ویرایش گفتوگوها باید به آنها توجه کنید:
- گفتوگوی هر شخصیت باید با گفتوگوی قبلی شخصیت قبلی و گفتوگوی شخصیت بعدی ارتباط داشته باشد؛ مگر اینکه شخصیتی اختلال ذهن داشته باشد یا حواسپرت یا مست باشد و...
- گفتوگوهایتان را مرور کنید و تنش و تعلیق را در آنها وارد کنید و اگر درگیری در آنها نیست، درگیری در آنها به وجود بیاورید.
- اگر در جاهایی چیزی یا اطلاعاتی را در روایت گفتهاید یا در حادثه نشان دادهاید از تکرار مجدد آن در گفتوگو خودداری کنید.
#گفتگونویسی
🍂📻||@Radioensha
مواردی که در ویرایش گفتوگوها باید به آنها توجه کنید:
- گفتوگوی هر شخصیت باید با گفتوگوی قبلی شخصیت قبلی و گفتوگوی شخصیت بعدی ارتباط داشته باشد؛ مگر اینکه شخصیتی اختلال ذهن داشته باشد یا حواسپرت یا مست باشد و...
- گفتوگوهایتان را مرور کنید و تنش و تعلیق را در آنها وارد کنید و اگر درگیری در آنها نیست، درگیری در آنها به وجود بیاورید.
- اگر در جاهایی چیزی یا اطلاعاتی را در روایت گفتهاید یا در حادثه نشان دادهاید از تکرار مجدد آن در گفتوگو خودداری کنید.
#گفتگونویسی
🍂📻||@Radioensha
•• #دیالوگ ••
- حتی وقتایی که حالِ خودم خیلی بد بود، بغض گلوم رو میگرفت، حتی وقتایی که از اضطراب شدید چندین بار میرفتم دستشویی، همون وقتهایی که اگه یکی بغلم میکرد بغضم می ترکید؛ دقیقا همون وقتها، اگه یکی از آدمها حالش خوب نبود هرجور میشد خودمو بهش میرسوندم و سعی میکردم حالش رو بهتر کنم.
ولی به خودم اومدم دیدم تو حال بدیام هیچ کس نیست. حتی هیچ کس نمیپرسه خوبی. شاید خوب نباشم.
🍂📻||@Radioensha
- حتی وقتایی که حالِ خودم خیلی بد بود، بغض گلوم رو میگرفت، حتی وقتایی که از اضطراب شدید چندین بار میرفتم دستشویی، همون وقتهایی که اگه یکی بغلم میکرد بغضم می ترکید؛ دقیقا همون وقتها، اگه یکی از آدمها حالش خوب نبود هرجور میشد خودمو بهش میرسوندم و سعی میکردم حالش رو بهتر کنم.
ولی به خودم اومدم دیدم تو حال بدیام هیچ کس نیست. حتی هیچ کس نمیپرسه خوبی. شاید خوب نباشم.
🍂📻||@Radioensha
#شعر_طوری🌈
ناله را هرچند می خواهم که پنهانی کشم
سینه می گوید که من تنگ آمدم، فریاد کن
#امیرخسرو_دهلوی
🍂📻||@Radioensha
ناله را هرچند می خواهم که پنهانی کشم
سینه می گوید که من تنگ آمدم، فریاد کن
#امیرخسرو_دهلوی
🍂📻||@Radioensha
#معرفی_کتاب 📚
میز چهارنفره مجموعهای از داستانهای کوتاه است که نگاهی گذرا به برخی از مشکلات مردم جامعه دارد.
#میز_چهار_نفره
#ندا_ملائی
جهت تهیه کتاب به سایت www.rohanpub.ir یا آیدی اینستا instagram.com/rohan_pub مراجعه فرمایید.
🍂📻|| @radioensha
میز چهارنفره مجموعهای از داستانهای کوتاه است که نگاهی گذرا به برخی از مشکلات مردم جامعه دارد.
#میز_چهار_نفره
#ندا_ملائی
جهت تهیه کتاب به سایت www.rohanpub.ir یا آیدی اینستا instagram.com/rohan_pub مراجعه فرمایید.
🍂📻|| @radioensha
#برشی_از_کتاب📚
گوشه اتاقک مچاله شده بود. از زیر در که کمی با زمین فاصله داشت سوز بدی میآمد. دست و پایش گِز گز میکرد. احساس میکرد دیگر هرگز نمیتواند راه برود. بند بند وجودش درد میکرد و دلش بهم میخورد. به باریکه نوری که از لای در به داخل میتابید چشم دوخته بود و به این فکر میکرد که چطور خواهد مُرد؟
#میز_چهار_نفره
#ندا_ملائی
🍂📻||@Radioensha
گوشه اتاقک مچاله شده بود. از زیر در که کمی با زمین فاصله داشت سوز بدی میآمد. دست و پایش گِز گز میکرد. احساس میکرد دیگر هرگز نمیتواند راه برود. بند بند وجودش درد میکرد و دلش بهم میخورد. به باریکه نوری که از لای در به داخل میتابید چشم دوخته بود و به این فکر میکرد که چطور خواهد مُرد؟
#میز_چهار_نفره
#ندا_ملائی
🍂📻||@Radioensha
『رادیو انشا✒️』
#کارگاه_رمان_نویسی ✒️📚— روش اصولی نوشتن داستان. 💌🪴|× پله پنجم: طراحی دقیق شخصیتها (متناسب با حوادث) 🪸🐠|× در این مرحله، باید با انتخاب شخصیتهای مهم و محوری داستان، شناسنامه آنها را دقیق طراحی کرد. 🦋🦕|× شخصیتهای مهم و محوری داستان، در اکثر موارد اینها…
#کارگاه_رمان_نویسی
📓🪙— روش اصولی نوشتن داستان.
🩵✈️|× پله ششم: طراحی دقیق حوادث (متناسب با شناسنامه شخصیتها)
📗🧃|× قبلا آموختیم که حوادث داستان باید با ویژگی شخصیتها متناسب باشد. بنابراین برای طراحی حوادث، ناچار باید به شناسنامه شخصیتها مراجعه کرد.
🍪📙|× شخصیت علی را در نظر بگیرید که خستگی و بیحوصلگی، جزء ویژگیهای اصلی اوست. روش غیرحرفهای آن است که مدام بنویسیم:
علی برای تامین هزینههای زندگیاش، بعد از اداره مسافرکشی میکرد. در نتیجه، هر روز خسته و کوفته به خانه میآمد. چون حوصله نداشت. سریع ناهار میخورد و میخوابید.
💙🚲|× این روش، خالی از خلاقیت است. برای نمایش خستگی و بیحوصلگی علی، تا حد ممکن بهتر است حادثه طراحی کرد؛ مثلا میتوان یکی از مسافران را با او سر کرایه درگیر کرد. آنگاه نشان داد که علی از سر بیحوصلگی از خیر چک و چانه زدن با مسافر میگذرد و حرف او را میپذیرد.
مثلا میتوان نشان داد که ماشین علی غبارآلود است؛ ولی او حال ندارد آن را بشوید یا به کارواش سر کوچه ببرد.
🎸🥤|× طراحی حوادث، امتیازهای متعددی دارد؛ یکی این که داستان را به جریان طبیعی زندگی نزدیک میکند.
🍕🫧|× دیگر این که مانع مداخله بیحساب و کتاب راوی در داستان میشود. در ضمن، داستان را از شعارزدگی نجات میدهد.
👤 نردبان داستان، نوشته سعید تارم.
🍂📻||@Radioensha
📓🪙— روش اصولی نوشتن داستان.
🩵✈️|× پله ششم: طراحی دقیق حوادث (متناسب با شناسنامه شخصیتها)
📗🧃|× قبلا آموختیم که حوادث داستان باید با ویژگی شخصیتها متناسب باشد. بنابراین برای طراحی حوادث، ناچار باید به شناسنامه شخصیتها مراجعه کرد.
🍪📙|× شخصیت علی را در نظر بگیرید که خستگی و بیحوصلگی، جزء ویژگیهای اصلی اوست. روش غیرحرفهای آن است که مدام بنویسیم:
علی برای تامین هزینههای زندگیاش، بعد از اداره مسافرکشی میکرد. در نتیجه، هر روز خسته و کوفته به خانه میآمد. چون حوصله نداشت. سریع ناهار میخورد و میخوابید.
💙🚲|× این روش، خالی از خلاقیت است. برای نمایش خستگی و بیحوصلگی علی، تا حد ممکن بهتر است حادثه طراحی کرد؛ مثلا میتوان یکی از مسافران را با او سر کرایه درگیر کرد. آنگاه نشان داد که علی از سر بیحوصلگی از خیر چک و چانه زدن با مسافر میگذرد و حرف او را میپذیرد.
مثلا میتوان نشان داد که ماشین علی غبارآلود است؛ ولی او حال ندارد آن را بشوید یا به کارواش سر کوچه ببرد.
🎸🥤|× طراحی حوادث، امتیازهای متعددی دارد؛ یکی این که داستان را به جریان طبیعی زندگی نزدیک میکند.
🍕🫧|× دیگر این که مانع مداخله بیحساب و کتاب راوی در داستان میشود. در ضمن، داستان را از شعارزدگی نجات میدهد.
👤 نردبان داستان، نوشته سعید تارم.
🍂📻||@Radioensha
#نکته_نویسندگی🗒
بسیاری از نویسندگان به اشتباه گمان میکنند داستان باید آینهی واقعیت باشد. اما در واقع داستان باید، مانند یک غربال، واقعیت را از صافی بگذراند تا فقط عصارهی واقعیت به خواننده ارائه شود.
دین کونتز
🍂📻||@Radioensha
بسیاری از نویسندگان به اشتباه گمان میکنند داستان باید آینهی واقعیت باشد. اما در واقع داستان باید، مانند یک غربال، واقعیت را از صافی بگذراند تا فقط عصارهی واقعیت به خواننده ارائه شود.
دین کونتز
🍂📻||@Radioensha
4_5899880674822719152.mp4
7.1 MB
🌧#ویدیو
☕️🧳— اولین بار، چه کسی یا چه چیزی شما را پای کاغذ و قلم نشاند؟
🌚💌|× در این ویدئو، محمود دولتآبادی، خالق رمان ده جلدی «کلیدر» اولین جرقههای نویسندگیاش را به یاد میآورد.
🍂📻||@Radioensha
☕️🧳— اولین بار، چه کسی یا چه چیزی شما را پای کاغذ و قلم نشاند؟
🌚💌|× در این ویدئو، محمود دولتآبادی، خالق رمان ده جلدی «کلیدر» اولین جرقههای نویسندگیاش را به یاد میآورد.
🍂📻||@Radioensha
Forwarded from بنویس :)
•[📚]• چطور دیالوگهای شخصیت نابینا رو بنویسیم؟
📘|• اگه عادت دارید دیالوگهای شخصیتهای بینا رو بنویسید، شاید چنین جزئیاتی رو لابهلای دیالوگها بنویسید: نوازش موها، نیشخند، ادا درآوردن.
📗|• اما اگه داستان رو از زاویهدید شخصیتی نابینا مینویسید، نمیتونه حرکتها و احساسات مخاطبش رو ببینه و این جملهها باید حذف بشن.
📒|• البته توصیفها و جملههای کوتاه لابهلای دیالوگها، برای داستان مهماند. اونا لحن شخصیت رو تعیین میکنن و دیالوگهای طولانی رو به تکههای کوچک تقسیم میکنن. لازم نیست (و نباید) کامل حذفشون کنید. فقط لازمه بیشتر مراقب باشید که چطور مینویسیدشون.
📙|• میتونید حرکتهای خود شخصیت نابینا رو بنویسید؛ لازم نیست بدن خودش رو ببینه که بفهمه داره چیکار میکنه. اما درمورد بقیهی شخصیتها، بیشتر روی لحن گفتار و صداها و شیوه تلفظشون تمرکز کنید. فقط چیزهایی رو بنویسید که شخصی نابینا میتونه متوجهشون بشه.
•[📚]• بایدها و نبایدهای نوشتن شخصیت نابینا:
❌نذارید درمان نابیناییش، گرهگشاییِ داستان باشه.
✅بذارید بهعنوان شخصی معلول بتونه خوب و کامیاب زندگی کنه.
❌نذارید برای «دیدن» بقیهی شخصیتها صورت اونا رو لمس کنه. در زندگی واقعی اینجور نیست، مگر شاید با بچهها.
✅بذارید از بو و شیوه صحبت و صدای دیگران اونا رو تشخیص بده.
❌بهش قدرتی فراطبیعی که نابینا بودنش رو خنثی میکنه، ندید.
✅اگه داستانتون ابرقهرمانانهست، ابرقهرمان نابینا بنویسید. بذارید نابیناییش واقعاً ناتوانیای باشه که برای مردم هست، نه کمکدست.
❌شخصیتهای نابینا رو فقط بهخاطر نابینا بودن قربانی جلوه ندید.
✅بذارید شخصیتهای نابینا داستان عمیق خودشون رو داشته باشن که همهی دلشکستگیها و درد و فقدانی رو داره که هر شخصیت دیگری در داستان میتونه تجربه کنه.
❌نذارید کل هویت شخصیت، ناله از نابیناییش باشه.
✅اگه شخصیت به تازگی بیناییش رو از دست داده، سوگواری واقعگرایانهش رو بنویسید.
❌ننویسید نتیجهی نابینایی تیزتر شدن بقیهی حواسه. بیشتر نابینا یا کمبینایان این طور نیستند.
✅بنویسید که شخصیت نابینا به بقیهی حواسش تکیه میکنه تا دنیا رو بشناسه.
❌نذارید شخصیت نابینا کاملاً بیمصرف یا آویزان بقیهی شخصیتها باشه.
✅نشون بدید که شخصیت نابینا میتونه فردی مستقل باشه.
❌نگهداری بقیه شخصیتها از شخصیت نابینا مثل یک بچه رو عادی جلوه ندید.
✅نشون بدید که دیگران با شخصیت نابینا همراهی میکنن، مثلاً به محض ورود اعلام میکنن که اومدن یا با سروصدا نشون میدن کجان یا چیزهای جالب محیط رو توصیف میکنن.
❌اگه تجربهی زیسته ندارید، از روی خودتون فرض نکنید زندگیِ یک فرد نابینا چطوره.
✅تحقیق کنید و درباره مسائل مختلف زندگی نابینایان مثل سگ راهنما، سبک زندگی، عادتها، فناوریها، و کشمکشهای اونا مطالعه کنید.
•[📚]• نکتههای پایانی:
📒|• فکر نکنید خوانندههای نابینا نخواهید داشت. افراد نابینا کتاب میخونن (در واقع گوش میکنن).
📙|• به احتمال زیاد افراد نابینا داستان شما رو درباره شخصیت نابینا خواهند خوند. شاید دقیقاً به همین دلیل بخوان بخوننش.
📕|• مطمئن بشید که در اثرتون بهشون احترام گذاشتید.
📘|• ادبیات داستانی راه خوبی برای فرار از واقعیته. تمام افراد به حاشیه راندهشده لایقاند نمایش خودشون در داستانها رو ببینن.
📗|• اگه شخصیت نابیناتون کلیشهی کاریکاتوریه یا فقط بهخاطر نابینا بودن قربانیایه که ازش سوءاستفاده میشه، خوندنش برای شخص نابینا (یا هر فرد همدرد) جالب نخواهد بود.
📒|• در واقع دارید احساس ناامنی و پارانویای افرادی رو که میخواید نمایش بدید پررنگ میکنید و از تجربهی زیسته و ترسهای اونا برای ایجاد هیجان سطحی سوءاستفاده میکنید.
📙|• وقت بذارید و تحقیق کنید. هر قشری رو به درستی نمایش بدید. سعی کنید که بتاریدر نابینا بیابید یا ازشون توصیه بخواید. ممکنه نظرات خوبی برای واقعگرایانهتر کردن شخصیتتون داشته باشن.
📕|• ممکنه سخت باشه، اما بهتون باور دارم. پیروز باشید!
•[📚]• پایان
✏️ @benevis_s
📘|• اگه عادت دارید دیالوگهای شخصیتهای بینا رو بنویسید، شاید چنین جزئیاتی رو لابهلای دیالوگها بنویسید: نوازش موها، نیشخند، ادا درآوردن.
📗|• اما اگه داستان رو از زاویهدید شخصیتی نابینا مینویسید، نمیتونه حرکتها و احساسات مخاطبش رو ببینه و این جملهها باید حذف بشن.
📒|• البته توصیفها و جملههای کوتاه لابهلای دیالوگها، برای داستان مهماند. اونا لحن شخصیت رو تعیین میکنن و دیالوگهای طولانی رو به تکههای کوچک تقسیم میکنن. لازم نیست (و نباید) کامل حذفشون کنید. فقط لازمه بیشتر مراقب باشید که چطور مینویسیدشون.
📙|• میتونید حرکتهای خود شخصیت نابینا رو بنویسید؛ لازم نیست بدن خودش رو ببینه که بفهمه داره چیکار میکنه. اما درمورد بقیهی شخصیتها، بیشتر روی لحن گفتار و صداها و شیوه تلفظشون تمرکز کنید. فقط چیزهایی رو بنویسید که شخصی نابینا میتونه متوجهشون بشه.
•[📚]• بایدها و نبایدهای نوشتن شخصیت نابینا:
❌نذارید درمان نابیناییش، گرهگشاییِ داستان باشه.
✅بذارید بهعنوان شخصی معلول بتونه خوب و کامیاب زندگی کنه.
❌نذارید برای «دیدن» بقیهی شخصیتها صورت اونا رو لمس کنه. در زندگی واقعی اینجور نیست، مگر شاید با بچهها.
✅بذارید از بو و شیوه صحبت و صدای دیگران اونا رو تشخیص بده.
❌بهش قدرتی فراطبیعی که نابینا بودنش رو خنثی میکنه، ندید.
✅اگه داستانتون ابرقهرمانانهست، ابرقهرمان نابینا بنویسید. بذارید نابیناییش واقعاً ناتوانیای باشه که برای مردم هست، نه کمکدست.
❌شخصیتهای نابینا رو فقط بهخاطر نابینا بودن قربانی جلوه ندید.
✅بذارید شخصیتهای نابینا داستان عمیق خودشون رو داشته باشن که همهی دلشکستگیها و درد و فقدانی رو داره که هر شخصیت دیگری در داستان میتونه تجربه کنه.
❌نذارید کل هویت شخصیت، ناله از نابیناییش باشه.
✅اگه شخصیت به تازگی بیناییش رو از دست داده، سوگواری واقعگرایانهش رو بنویسید.
❌ننویسید نتیجهی نابینایی تیزتر شدن بقیهی حواسه. بیشتر نابینا یا کمبینایان این طور نیستند.
✅بنویسید که شخصیت نابینا به بقیهی حواسش تکیه میکنه تا دنیا رو بشناسه.
❌نذارید شخصیت نابینا کاملاً بیمصرف یا آویزان بقیهی شخصیتها باشه.
✅نشون بدید که شخصیت نابینا میتونه فردی مستقل باشه.
❌نگهداری بقیه شخصیتها از شخصیت نابینا مثل یک بچه رو عادی جلوه ندید.
✅نشون بدید که دیگران با شخصیت نابینا همراهی میکنن، مثلاً به محض ورود اعلام میکنن که اومدن یا با سروصدا نشون میدن کجان یا چیزهای جالب محیط رو توصیف میکنن.
❌اگه تجربهی زیسته ندارید، از روی خودتون فرض نکنید زندگیِ یک فرد نابینا چطوره.
✅تحقیق کنید و درباره مسائل مختلف زندگی نابینایان مثل سگ راهنما، سبک زندگی، عادتها، فناوریها، و کشمکشهای اونا مطالعه کنید.
•[📚]• نکتههای پایانی:
📒|• فکر نکنید خوانندههای نابینا نخواهید داشت. افراد نابینا کتاب میخونن (در واقع گوش میکنن).
📙|• به احتمال زیاد افراد نابینا داستان شما رو درباره شخصیت نابینا خواهند خوند. شاید دقیقاً به همین دلیل بخوان بخوننش.
📕|• مطمئن بشید که در اثرتون بهشون احترام گذاشتید.
📘|• ادبیات داستانی راه خوبی برای فرار از واقعیته. تمام افراد به حاشیه راندهشده لایقاند نمایش خودشون در داستانها رو ببینن.
📗|• اگه شخصیت نابیناتون کلیشهی کاریکاتوریه یا فقط بهخاطر نابینا بودن قربانیایه که ازش سوءاستفاده میشه، خوندنش برای شخص نابینا (یا هر فرد همدرد) جالب نخواهد بود.
📒|• در واقع دارید احساس ناامنی و پارانویای افرادی رو که میخواید نمایش بدید پررنگ میکنید و از تجربهی زیسته و ترسهای اونا برای ایجاد هیجان سطحی سوءاستفاده میکنید.
📙|• وقت بذارید و تحقیق کنید. هر قشری رو به درستی نمایش بدید. سعی کنید که بتاریدر نابینا بیابید یا ازشون توصیه بخواید. ممکنه نظرات خوبی برای واقعگرایانهتر کردن شخصیتتون داشته باشن.
📕|• ممکنه سخت باشه، اما بهتون باور دارم. پیروز باشید!
•[📚]• پایان
✏️ @benevis_s
#نکته_نویسندگی🗒
به حرفهای مردم گوش کنید. دو نفر را نمیبینید که دقیقا مثل هم حرف بزنند. نوع انتخاب کلمات و موضاعاتی که دربارهی آن حرف میزنند و طرز بیان آنها نشان میدهد کجا بزرگ شدهاند و میزان تحصیلات آنها، نوع شغل و طبقهی اجتماعی آنها و خیلی چیزهای دیگر آنها چیست. وقتی میدانید شخصیت داستان شما چه کسی است و از کجا آمده و قیافهاش چه جوری است، باید به طور حسی بفهمید چه میگوید و چگونه میگوید. اگر آدمهای داستان شما از درون شخصیتها حرف نمیزنند، به این دلیل است که آنها را خوب نمیشناسید یا وقت کافی برای گوش دادن به طرز صحبت مردم نگذاشتهاید.
#گفتگونویسی
🍂📻||@Radioensha
به حرفهای مردم گوش کنید. دو نفر را نمیبینید که دقیقا مثل هم حرف بزنند. نوع انتخاب کلمات و موضاعاتی که دربارهی آن حرف میزنند و طرز بیان آنها نشان میدهد کجا بزرگ شدهاند و میزان تحصیلات آنها، نوع شغل و طبقهی اجتماعی آنها و خیلی چیزهای دیگر آنها چیست. وقتی میدانید شخصیت داستان شما چه کسی است و از کجا آمده و قیافهاش چه جوری است، باید به طور حسی بفهمید چه میگوید و چگونه میگوید. اگر آدمهای داستان شما از درون شخصیتها حرف نمیزنند، به این دلیل است که آنها را خوب نمیشناسید یا وقت کافی برای گوش دادن به طرز صحبت مردم نگذاشتهاید.
#گفتگونویسی
🍂📻||@Radioensha
#توئیت🔗
ادیب برومند یهجا برمیگرده میگه «نخواهمت که ببینم اسیر غصه زمانی...» و به نظر من اینطوری یه بار دیگه عشق رو تعریف میکنه.
یعنی برمیگرده به طرفش میگه تو فقط شاد باش، غصه نخور، همهچی درست میشه. اگه نشد ما همو داریم. یاد بگیرین همچین باشین خلاصه.
-باران گودرزی✨
🍂📻||@Radioensha
ادیب برومند یهجا برمیگرده میگه «نخواهمت که ببینم اسیر غصه زمانی...» و به نظر من اینطوری یه بار دیگه عشق رو تعریف میکنه.
یعنی برمیگرده به طرفش میگه تو فقط شاد باش، غصه نخور، همهچی درست میشه. اگه نشد ما همو داریم. یاد بگیرین همچین باشین خلاصه.
-باران گودرزی✨
🍂📻||@Radioensha
#شعر_طوری🌈
جمعه و غصه و تنهایی و بی حوصلگی
تازه این اول ظهر است و وغروبش در پیش
#مهدی_امیری
-هورداد
🍂📻||@Radioensha
جمعه و غصه و تنهایی و بی حوصلگی
تازه این اول ظهر است و وغروبش در پیش
#مهدی_امیری
-هورداد
🍂📻||@Radioensha
#معرفی_کتاب📚
دیزی دختری است که در دهه شصت در لس آنجلس رشد میکند، مخفیانه به کلابها میرود و رویای خوانندگی در سر میپروراند. گروه شش و حاشیههای موسیقی هیجانانگیزند، اما او بیش از هر چیزی عاشق راکاندرول است. در بیستسالگی صدایش مخاطبها را به خود جذب میکند و او بهقدری به توانایی خودش ناآگاه است که مردم بهخاطرش به کارهای دیوانهکنندهای دست میزنند.
دیزی جونز و گروه شش بهقدری جذاب است که از همان صفحات ابتدایی میدانید چقدر این کتاب خاص و متفاوت است! تیلور جنکینز رید بینش و شعر را وارد داستانی کاملاً منحصربهفرد و عمیقاً اصیل میکند؛ داستانی که با تمام نبوغ و وسوسه و خلاقیتش شما را به دنیای راک دهه هفتاد میبرد. در حدی که حس میکنید آنجا حضور دارید.
#دیزی_جونز
#تیلور_جنکینزرید
-عکس از Baran book
🍂📻||@Radioensha
دیزی دختری است که در دهه شصت در لس آنجلس رشد میکند، مخفیانه به کلابها میرود و رویای خوانندگی در سر میپروراند. گروه شش و حاشیههای موسیقی هیجانانگیزند، اما او بیش از هر چیزی عاشق راکاندرول است. در بیستسالگی صدایش مخاطبها را به خود جذب میکند و او بهقدری به توانایی خودش ناآگاه است که مردم بهخاطرش به کارهای دیوانهکنندهای دست میزنند.
دیزی جونز و گروه شش بهقدری جذاب است که از همان صفحات ابتدایی میدانید چقدر این کتاب خاص و متفاوت است! تیلور جنکینز رید بینش و شعر را وارد داستانی کاملاً منحصربهفرد و عمیقاً اصیل میکند؛ داستانی که با تمام نبوغ و وسوسه و خلاقیتش شما را به دنیای راک دهه هفتاد میبرد. در حدی که حس میکنید آنجا حضور دارید.
#دیزی_جونز
#تیلور_جنکینزرید
-عکس از Baran book
🍂📻||@Radioensha
『رادیو انشا✒️』
#کارگاه_رمان_نویسی 📓🪙— روش اصولی نوشتن داستان. 🩵✈️|× پله ششم: طراحی دقیق حوادث (متناسب با شناسنامه شخصیتها) 📗🧃|× قبلا آموختیم که حوادث داستان باید با ویژگی شخصیتها متناسب باشد. بنابراین برای طراحی حوادث، ناچار باید به شناسنامه شخصیتها مراجعه کرد. …
#کارگاه_رمان_نویسی
🌎📘— روش اصولی نوشتن داستان.
🌋🚚|× پله هفتم: طراحی دقیق زمان و مکان داستان.
☀️🥂|× برای نوشتن داستان باید حتما بدانید ماجرا در کجا رخ میدهد؛ در کشوری مُدرن یا در دهکدهای دور از تمدن؟ در هتل یا زیر درختان زیتون؟
🌚🔗|× همچنین، باید حتما بدانید ماجرا چه وقتی رخ میدهد؛ در قرن هجدهم یا در دوره معاصر؟ تابستان یا زمستان؟ در هوای بارانی یا آفتابی؟
❤️🩹📕|× هر یک از موقعیتهای زمانی و مکانی، امکانات و محدودیتهای خاص خود را دارد. در نتیجه، با شناخت تاریخ و جغرافیای داستان، قلمرو داستاننویس مشخص میشود.
- مثلا اگر داستان در زمان فتحعلی شاه قاجار باشد، از موبایل و تلفن نمیتوان استفاده کرد.
🐸🌱|× اگر داستان در دوره معاصر باشد، از روی اثر انگشت شخصیت، میتوان هویت او را تشخیص داد. در حالی که چنین امکانی در زمان فتحعلی شاه، در اختیار داستاننویس نخواهد بود.
همین ویژگیها، قاعده بازی را برای داستاننویس معین میکند.
🤍🦙|× بهتر است موقعیت زمانی و مکانی داستان نیز، متناسب با ماجرا و شخصیتهای داستان باشد.
- مثلا داستانهای وحشتناک، در مکانهای متروک، آب و هوای مهآلود و شبهنگام جلوه بهتری خواهد داشت.
منبع: نردبان داستان، نوشته سعید تارم.
🍂📻||@Radioensha
🌎📘— روش اصولی نوشتن داستان.
🌋🚚|× پله هفتم: طراحی دقیق زمان و مکان داستان.
☀️🥂|× برای نوشتن داستان باید حتما بدانید ماجرا در کجا رخ میدهد؛ در کشوری مُدرن یا در دهکدهای دور از تمدن؟ در هتل یا زیر درختان زیتون؟
🌚🔗|× همچنین، باید حتما بدانید ماجرا چه وقتی رخ میدهد؛ در قرن هجدهم یا در دوره معاصر؟ تابستان یا زمستان؟ در هوای بارانی یا آفتابی؟
❤️🩹📕|× هر یک از موقعیتهای زمانی و مکانی، امکانات و محدودیتهای خاص خود را دارد. در نتیجه، با شناخت تاریخ و جغرافیای داستان، قلمرو داستاننویس مشخص میشود.
- مثلا اگر داستان در زمان فتحعلی شاه قاجار باشد، از موبایل و تلفن نمیتوان استفاده کرد.
🐸🌱|× اگر داستان در دوره معاصر باشد، از روی اثر انگشت شخصیت، میتوان هویت او را تشخیص داد. در حالی که چنین امکانی در زمان فتحعلی شاه، در اختیار داستاننویس نخواهد بود.
همین ویژگیها، قاعده بازی را برای داستاننویس معین میکند.
🤍🦙|× بهتر است موقعیت زمانی و مکانی داستان نیز، متناسب با ماجرا و شخصیتهای داستان باشد.
- مثلا داستانهای وحشتناک، در مکانهای متروک، آب و هوای مهآلود و شبهنگام جلوه بهتری خواهد داشت.
منبع: نردبان داستان، نوشته سعید تارم.
🍂📻||@Radioensha
Forwarded from گزینگویهها (بهروز صفرزاده)
رایجترین غلطهای املایی
املای سمتِراست غلط و املای سمتِچپ درست است.
۱. آنفلوآنزا ← آنفولانزا
۲. ابولفضل ← ابوالفضل
۳. ارازل و اوباش ← اراذل و اوباش
۴. اصراف ← اسراف
۵. اصطحکاک ← اصطکاک
۶. اطاق ← اتاق
۷. اطراق ← اتراق
۸. الحمدالله ← الحمدلله
۹. الزاماً ← لزوماً
۱۰. الویت ← اولویت
۱۱. انشاالله ← انشاءالله
۱۲. انظباط ← انضباط
۱۳. باطری ← باتری
۱۴. بلاخره ← بالاخره
۱۵. بلیط ← بلیت
۱۶. بهشخصه ← بشخصه
۱۷. بیاندازد ← بیندازد
۱۸. بیمهابا ← بیمحابا
۱۹. بیوفتد ← بیفتد
۲۰. پاچهخواری ← پاچهخاری
۲۱. پلمپ ← پلمب
۲۲. پیشخوان ← پیشخان
۲۳. تحتالفظی ← تحتاللفظی
۲۴. تزئین ← تزیین
۲۵. توفان ← طوفان
۲۶. جداناپذیر ← جداییناپذیر
۲۷. چرخ و فلک ← چرخِفلک
حاظر ← حاضر
۲۸. حدالامکان ← حتیالامکان
خلاء ← خلأ
۲۹. خوار و بار ← خواربار
خواستگاه ← خاستگاه
۳۰. درد و دل ← دردِدل
۳۱. دوبی ← دبی
۳۲. ذغال ← زغال
۳۳. راجبه ← راجع به
۳۴. رزالت ← رذالت
۳۵. رزل ← رذل
۳۶. رزیلانه ← رذیلانه
۳۷. زیباشناسی ← زیباییشناسی
۳۸. سانتریفیوژ ← سانتریفوژ
۳۹. سایبان ← سایهبان
۴۰. سپاسگذار ← سپاسگزار
۴۱. سئوال ← سؤال
۴۲. ضربالعجل ← ضربالاجل
۴۳. طپش ← تپش
۴۴. طپیدن ← تپیدن
۴۵. علاقمند ← علاقهمند
۴۶. غلطیدن ← غلتیدن
۴۷. فارق از ← فارغ از
فارقالتحصیل ← فارغالتحصیل
۴۸. فنآوری ← فناوری
۴۹. قاعل ← قائل
۵۰. قوائد ← قواعد
۵۱. لشگر ← لشکر
۵۲. مابهازا ← مابازا
۵۳. ماکارانی ← ماکارونی
۵۴. مبداء ← مبدأ
۵۵. متالوژی ← متالورژی
۵۶. متنابهی ← معتنابهی
۵۷. مذبور ← مزبور
۵۸. مرحم ← مرهم
۵۹. مشمولذمه ← مشغولذِمه
۶۰. مصلیِ تهران ← مصلای تهران
۶۱. ملات ← ملاط
۶۲. ملقمه ← ملغمه
۶۳. منشاء ← منشأ
۶۴. مُنقّص ← مُنغّص
۶۵. نیاندازد ← نیندازد
۶۶. نیوفتد ← نیفتد
۶۷. وحله ← وهله
۶۸. ویالون ← ویولن
۶۹. یا ابوالفضل ← یا اباالفضل
۷۰. یهو ← یههو (یکهو)
#املا
املای سمتِراست غلط و املای سمتِچپ درست است.
۱. آنفلوآنزا ← آنفولانزا
۲. ابولفضل ← ابوالفضل
۳. ارازل و اوباش ← اراذل و اوباش
۴. اصراف ← اسراف
۵. اصطحکاک ← اصطکاک
۶. اطاق ← اتاق
۷. اطراق ← اتراق
۸. الحمدالله ← الحمدلله
۹. الزاماً ← لزوماً
۱۰. الویت ← اولویت
۱۱. انشاالله ← انشاءالله
۱۲. انظباط ← انضباط
۱۳. باطری ← باتری
۱۴. بلاخره ← بالاخره
۱۵. بلیط ← بلیت
۱۶. بهشخصه ← بشخصه
۱۷. بیاندازد ← بیندازد
۱۸. بیمهابا ← بیمحابا
۱۹. بیوفتد ← بیفتد
۲۰. پاچهخواری ← پاچهخاری
۲۱. پلمپ ← پلمب
۲۲. پیشخوان ← پیشخان
۲۳. تحتالفظی ← تحتاللفظی
۲۴. تزئین ← تزیین
۲۵. توفان ← طوفان
۲۶. جداناپذیر ← جداییناپذیر
۲۷. چرخ و فلک ← چرخِفلک
حاظر ← حاضر
۲۸. حدالامکان ← حتیالامکان
خلاء ← خلأ
۲۹. خوار و بار ← خواربار
خواستگاه ← خاستگاه
۳۰. درد و دل ← دردِدل
۳۱. دوبی ← دبی
۳۲. ذغال ← زغال
۳۳. راجبه ← راجع به
۳۴. رزالت ← رذالت
۳۵. رزل ← رذل
۳۶. رزیلانه ← رذیلانه
۳۷. زیباشناسی ← زیباییشناسی
۳۸. سانتریفیوژ ← سانتریفوژ
۳۹. سایبان ← سایهبان
۴۰. سپاسگذار ← سپاسگزار
۴۱. سئوال ← سؤال
۴۲. ضربالعجل ← ضربالاجل
۴۳. طپش ← تپش
۴۴. طپیدن ← تپیدن
۴۵. علاقمند ← علاقهمند
۴۶. غلطیدن ← غلتیدن
۴۷. فارق از ← فارغ از
فارقالتحصیل ← فارغالتحصیل
۴۸. فنآوری ← فناوری
۴۹. قاعل ← قائل
۵۰. قوائد ← قواعد
۵۱. لشگر ← لشکر
۵۲. مابهازا ← مابازا
۵۳. ماکارانی ← ماکارونی
۵۴. مبداء ← مبدأ
۵۵. متالوژی ← متالورژی
۵۶. متنابهی ← معتنابهی
۵۷. مذبور ← مزبور
۵۸. مرحم ← مرهم
۵۹. مشمولذمه ← مشغولذِمه
۶۰. مصلیِ تهران ← مصلای تهران
۶۱. ملات ← ملاط
۶۲. ملقمه ← ملغمه
۶۳. منشاء ← منشأ
۶۴. مُنقّص ← مُنغّص
۶۵. نیاندازد ← نیندازد
۶۶. نیوفتد ← نیفتد
۶۷. وحله ← وهله
۶۸. ویالون ← ویولن
۶۹. یا ابوالفضل ← یا اباالفضل
۷۰. یهو ← یههو (یکهو)
#املا