آدمهایی که داغ عزیز دیدن رو از نزدیک ملاقات کردین؟ یه ترکیب بیتفاوتی و غمی تو چهرشونه که منو خیلی میترسونه. ارتباط داشتن با این آدما هم خیلی سخته، یبار تو زندگیشون تا ته سیاهی و غم رفتن و دووم آوردن، همین تجربه شجاعشون کرده و بهشون یاد داده هر درد و فقدانی رو میشه تحمل کرد.
@radio_caption
@radio_caption
یدونه از ریلز سمیها برای خنده داشتم میدیدم آخرش گفت "رفیق اگر یه روز عاشق شدی و متاهل بدان مهرت نرود هرگز از دل، نه پیری جدا میکند تو را از من نه دوری و مرگ." الان دارم گریه میکنم.
@radio_caption
@radio_caption
امیدوارم اینو قبول داشته باشید که «غم و افسردگی تابستانه» به مراتب بیشتر و سختتر از «غم و افسردگی پاییز و زمستان» هستش.
@radio_caption
@radio_caption
دیگه وضعیت از ایران و ایرانی خستم گذشته، من به کل از تمام تفکرات و سیستم انسانی خستم. انسان یک اختراع ناموفقه، یک طرح تاریخ مصرف گذشته و فاسد که دیگه باید بندازیش دور. ایرانی و غیر ایرانی هم نداره. این پروژه شکست خورده و امیدوارم هر چه زودتر به آغوش انقراض بره.
@radio_caption
@radio_caption
بدترین اتفاقی که تو زندگی بعد از ایرانی بودن میتونه رخ بده اینکه با دوست صمیمیت فاصله داشته باشی.
@radio_caption
@radio_caption
ایده های زیادی دارم ولی وقتی بزرگ میشن و میخوام با ذوق و شوق از خونه راهیشون کنم به مسیر عمل، یه غول گنده توی جاده ایستاده و اسمش "خب اینکارو هم کردی تهش که چی" هست. این موجود با زمزمه ی "مطمئنی این کاریه که میخوای تا آخر عمر انجامش بدی؟ و گیریم موفق شدی بهترین نتیجه رو هم گرفتی، واقعا خوشحال میشی؟ حالا سی سال دیگه داری چی کار میکنی؟" ایده هام رو ضعیف میکنه و میبلعه. هی گنده تر میشه و دیگه کل جاده رو بسته.
گاهی صدای پاشو از پنجره میشنوم. یا گرمی نفس های متعفنشو پشت گردنم حس میکنم.
میخواد منم ببلعه...
@radio_caption
گاهی صدای پاشو از پنجره میشنوم. یا گرمی نفس های متعفنشو پشت گردنم حس میکنم.
میخواد منم ببلعه...
@radio_caption
پنیک نکن خوشگلم، تازه اول هفتهاس. الان میریم خونه و به همه کارهامون میرسیم. (نمیرسیم و گریه میکنیم)
@radio_caption
@radio_caption
- هیچچیزی نمیخوای؟
چرا. یک چیز میخوام. یک تپهی بلند و سبز که روش بشینم، و یک عالمه باد. باد. تنها چیزی که میتونه محیا نگهم داره. تنها چیزی که دوست دارم. تنها چیزی که باعث میشه لبخند بزنم. یک سبد پر از شلیل، و باد.
@radio_caption
چرا. یک چیز میخوام. یک تپهی بلند و سبز که روش بشینم، و یک عالمه باد. باد. تنها چیزی که میتونه محیا نگهم داره. تنها چیزی که دوست دارم. تنها چیزی که باعث میشه لبخند بزنم. یک سبد پر از شلیل، و باد.
@radio_caption