درک شدن خیلی حس ظریف و قشنگیه. اون لحظه که میفهمی دیگه لازم نیست تقلا بکنی تا فهمیده بشی، انگار در آغوش گرفته شدی.
@radio_caption
@radio_caption
به یه طریقی اضطراب رو میزنی کنار و میری اونور اتاق میشینی، توی آرامش و سکوت اتاق، همینطور که اضطراب هنوز داره نگاهت میکنه، یه صدای نزدیکشوندهای از داخل دیوار پشت سرت حس میکنی. پلک میزنی، و چشمات که باز میشه میبینی مالیخولیا با چهرهای صد هزار ساله، کنارت نشسته و دستهای درازش رو چند دور دور بدنت پیچیده و پژواک صدای گریههاش رو که مثل صدای گریه بچه ۲ سالهست، از اعماق وجودت میشنوی.
@radio_caption
@radio_caption
به این فکر کن که تو داشتی برنامه میچیدی که چجوری خوشحالش کنی، اون داشته برنامه میچیده که چجوری تمومش کنه.
@radio_caption
@radio_caption
حالا نشستی داری واسه دردای خودت گریه میکنی یهو یکی رندوم پیام میده فلانی خوش به حالت تو داری ارزوهای منو زندگی میکنی. لایک ای کاش میشد فقط یک روز جای من زندگی کنی عزیزم ببینم این همه دردی که من میکشم رو میتونی تحمل کنی و زنده باشی یا نه
@radio_caption
@radio_caption
یکی از چیزایی که واقعا ناراحتم میکنه اینه که خودمو دوباره تو شرایط روحیای ببینم که قبلا هم اونجوری بودم و کلی تلاش کردم برا دراومدن ازش ولی خب نتونستم خودمو خوب نگه دارم و بازم اون حال بده برگشته.
@radio_caption
@radio_caption
انسان هیچوقت نمیتونه پیشبینی کنه اضطراب تا کجا میتونه نفوذ کنه. یک لحظه به خودت میای میبینی اضطراب نشسته کنارت و با خنجر داره خیلی آروم دور تا دور پوستت رو باز میکنه. پوستت رو که کامل درآورد و کالبد خونی و سرخت پدیدار شد، با زبونش که پر از پرز تیزه، شروع میکنه به لیس زدن گوشت و استخونت و تو هیچ کاری نمیتونی بکنی جز تماشا کردن رنج و سکرات بیپایانی که تا اعماق تاریک و متروک وجودت امتداد پیدا میکنه.
@radio_caption
@radio_caption
نمیخوام قبول کنم انسان های موردعلاقم آدمای کصشری شدن. نه. باور نمیکنم. شما خوب بودید که.
@radio_caption
@radio_caption
خودمونیم آدم زنگ بزنه ۱۲۳، پشتِ خط منتظر بمونه تا به یک مشاور وصل شه که بگه: "سلام. ببخشید من مایلم خودم رو ﷼ کنم. تماس گرفتم شما منصرفم کنید." خیلی یک جوری نیست؟ به شخصه ترجیح میدم ﷼ شم تا تو این موقعیت باشم.
@radio_caption
@radio_caption