پروفسور محمد نقی زاده، متولد سال 1320 در تهران است. وی دانش آموخته مهندسی کشاورزی در سال 1344 از دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران ، و دارای دکترای اقتصاد کشاورزی از دانشگاه کیوتو است. سپس با سمت دستیاری در این دانشگاه و دانشیاری دانشکده حقوق و اقتصاد دانشگاه دولتی چیبا، تا مارس سال 1987 همکاری و از آوریل همان سال به سمت استاد اقتصاد دانشگاه « میجی گاکواین» منصوب شده که همچنان ادامه دارد. پروفسور نقی زاده آثار متعددی به زبان های فارسی و ژاپنی و انگلیسی دارد. آثاری که از وی به زبان فارسی منتشر شده عبارتند از: ژاپن و سیاست های امنیت اقتصادی آن، ژاپن و سیاست های اقتصادی جنگ و بازسازی آن، رویارویی دو نظام اقتصادی مبتنی ب بازار و بحران پولی- اقتصادی کشورهای شرق آسیا، و مبانی تفکرات اقتصادی و توسعه ژاپن ( دو جلد). کتاب های فوق توسط شرکت سهامی انتشار منتشر شده اند.آثار در دست انتشار ایشان: « مبانی فکری مدیریت اقتصاد ملی- مقایسه ای ژاپن، چین و ایران» ( شرکت سهامی انتشار).
روستاپژوهی، توسعه و ایران شناسی
پروفسور محمد نقی زاده، متولد سال 1320 در تهران است. وی دانش آموخته مهندسی کشاورزی در سال 1344 از دانشکده کشاورزی دانشگاه تهران ، و دارای دکترای اقتصاد کشاورزی از دانشگاه کیوتو است. سپس با سمت دستیاری در این دانشگاه و دانشیاری دانشکده حقوق و اقتصاد دانشگاه…
در کتاب حاضر این مباحث در خصوص اقتصاد ژاپن، چین و ایران مطرح شده است: آشنایی با مبانی اقتصاد ژاپن، روابط اقتصادی ایران و ژاپن و مقایسهی آن با بعضی کشورهای همجوار، اقتصاد چین و مبانی ریسکپذیری آن، مبانی فکری مدیریت اقتصاد ملی ایران، دلایل توسعهنیافتگی ایران و راهکارهایی به منظور بهبود وضعیت اقتصادی ایران. نویسنده معتقد است که توسعهی اقتصادی ژاپن مبتنی بر تداوم روحیهی تولید سختافزاری، تاکید بر ابداعگری مستمر یا تغییر به منظور توسعهی پایدار و تمایلات ناسیونالیستی فرهنگی اقتصادی از طریق آموزش و پرورش و اخلاق اجتماعی است. وی در خصوص اقتصاد چین به این موضوعات میپردازد: تشدید وابستگی چین به تکنولوژی و سرمایهگذاریهای مستقیم خارجی، جذب سرمایههای چینی خارج از چین، و افزایش صادرات و مصرف داخلی. نویسنده در خصوص توسعهنیافتگی اقتصاد ایران معتقد است که اقتصاد عصر تمدن صنعتی نیاز به بستر فرهنگی و فکری فلسفی خود دارد و در شورهزار تفکرات و فرهنگ سوداگری نمیروید، حتی اگر دارای عدهی کثیری اقتصاددان، ثروت طبیعی به اندازهی چند قاره و پنجاه سال تجربهی برنامهریزی باشد.
Forwarded from روستاپژوهی، توسعه و ایران شناسی
📕 کتاب «در جست وجوی شش هزار روز گم شده» اثر محمد نقی زاده
🔷 کتاب پیش رو، روایت شش هزار روز دوران رشد سریع هفتاد سال گذشتهی کشور ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم است؛
🔷ژاپن با وجود نیمقرن جنگ با همسایگان دور و نزدیک و فرود اولین و دومین بمب اتمی بر سر مردم آن که فقط در یک شب صد هزار نفر در هیروشیما به قتل رسیدند ظرف بیستوسه سال پس از پایان جنگ جهانی دوم به دومین اقتصاد سرمایهداری جهان آن روز تبدیل شد.
🔷ژاپن دچار بلا از جنگهای پنجاهساله (۱۸۹۵ تا ۱۹۴۵)، طوفان، سیل، سونامی، زلزلههای روزانه، آتشفشان و بمب اتمی همیشه چالشها را با اتکا بر خلاقیت، نه با شعار، که با عمل به فرصت دوچندان تبدیل کرده است، بدون آنکه مردمش از دولت گله کنند و همهی مصیبتها را به گردن این و آن یا حتی بمب اتمی بیندازند.
🔷 این کتاب، در واقع، روایت تلاش انسانهاست برای پیشرفت و ترقی، چه در سطح رهبران و نخبگان، چه در نهاد دولت و بخش خصوصی یا نیروهای نظامی در دوران جنگ و صلح، چه در سطح مردم کوچه و بازار روستاپژوهی، توسعه و ایران شناسی https://www.tg-me.com/RURALRESEARCHS
🔷 کتاب پیش رو، روایت شش هزار روز دوران رشد سریع هفتاد سال گذشتهی کشور ژاپن بعد از جنگ جهانی دوم است؛
🔷ژاپن با وجود نیمقرن جنگ با همسایگان دور و نزدیک و فرود اولین و دومین بمب اتمی بر سر مردم آن که فقط در یک شب صد هزار نفر در هیروشیما به قتل رسیدند ظرف بیستوسه سال پس از پایان جنگ جهانی دوم به دومین اقتصاد سرمایهداری جهان آن روز تبدیل شد.
🔷ژاپن دچار بلا از جنگهای پنجاهساله (۱۸۹۵ تا ۱۹۴۵)، طوفان، سیل، سونامی، زلزلههای روزانه، آتشفشان و بمب اتمی همیشه چالشها را با اتکا بر خلاقیت، نه با شعار، که با عمل به فرصت دوچندان تبدیل کرده است، بدون آنکه مردمش از دولت گله کنند و همهی مصیبتها را به گردن این و آن یا حتی بمب اتمی بیندازند.
🔷 این کتاب، در واقع، روایت تلاش انسانهاست برای پیشرفت و ترقی، چه در سطح رهبران و نخبگان، چه در نهاد دولت و بخش خصوصی یا نیروهای نظامی در دوران جنگ و صلح، چه در سطح مردم کوچه و بازار روستاپژوهی، توسعه و ایران شناسی https://www.tg-me.com/RURALRESEARCHS
روستاپژوهی، توسعه و ایران شناسی
Photo
(از مجموعۀ 2 جلدی)درجلد اول از مجموعهی حاضر که بر بررسی تفکرات اقتصادی ژاپن اختصاص دارد، نخست، تفکرات اقتصادی دوران "توکوگاوا" بررسی گردیده که عبارتاند از: زمینههای فکری فلسفی اقتصاد، تاثیرات کنفوسیوس به ویژه مکتب "سووشی" و تفکرات ناسیونالیستی مکتب دانش ملی، هلندشناسی، غربشناسی، و فعالیتهای اقتصادی به منزلهی پدیدهای حد از سیاست از سوی دولت مرکزی و حکومتهای محلی. پس از آن در کتاب، این مباحث مطرح گردیده است: تفکرات معتقد به کشاورزی به مثابهی بنیاد اقتصاد کشور، تغییر سیاستهای اقتصادی متاثر از توسعه اقتصاد بر اثر تشکیل و گسترش بازار در عصر فئودالیسم و توسعه و گسترش آن؛ چگونگی مواجههی جمعیت غیر سامورایی با اقتصادی بازار و راه و روش ادارهی آن؛ و چگونگی مسائلی چون رابطه میان منافع خصوصی و عمومی، و رابطهی میان اقتصاد و اخلاق و عقیده به برتری اخلاقی ملت ژاپن بر دیگر ملل آسیایی و مقابله با هرگونه نفوذ خارجی به هر قیمت. بخش دوم به بررسی تفکرات اقتصادی دوران میجی (1912 - 1868) اختصاص دارد که برخی تاثیرات آن بر روند توسعه اقتصادی ژاپن بررسی گردیده است. در بخش سوم، تفکرات عمدهی اقتصاددانان مارکسیست ژاپن بین دو جنگ جهانی و در بخش چهارم، تفکرات اقتصاددانان مدرن و غیر مارکسیست ژاپن بین دو جنگ جهانی بازگو شده است. این سوال پیش می آید که چه شد که بعضی از متفکران ژاپنی عصر میجی به تحولات فکری متفکران غربی علاقه مند گردیدند. تردیدی نیست که بخشی از تفکرات غربی برای این دسته از محققان ناآشنا بود، ولی بعضی از آنان نیز سعی در تغییر تفکرات غربی و مطابقت آن با شرایط ژاپن داشتند.
این امر گواه بر این است که جامعه ژاپن در عصر توکوگاوا دارای بعضی نظریات منسجم اقتصادی_اجتماعی به ویژه در امر تولید و رقابت های تولیدی بین حکوکت های محلی بوده است. به طوری که آن را قادر به ابداع نهادهای مربوط به اداره اقتصادی جامعه و افزایش تولید به به مدت بیش از دو قرن در شرایط انزوای مطلق نمود. لذا حضور تفکرات بومی اقتصاد مبتنی بر تولید و توزیع و ایجاد نهادهای لازمه آن حتی قبل از ایجاد حکومت ملی، معرفی علم اقتصاد مدرن و آغاز دوران تولید به شیوه سرمایه داری ژاپنی، زیربنای فکری_نهادی جامعه این کشور را برای بهره برداری از اقتصاد مدرن که علم و یا مهندسی تولید به شمار می آیند به خوبی فراهم آورده بود که هنوز هم آثار آن در پندار و کردار خانوار، بنگاه ها و دولت ژاپن به خوبی مشهود است.
این امر گواه بر این است که جامعه ژاپن در عصر توکوگاوا دارای بعضی نظریات منسجم اقتصادی_اجتماعی به ویژه در امر تولید و رقابت های تولیدی بین حکوکت های محلی بوده است. به طوری که آن را قادر به ابداع نهادهای مربوط به اداره اقتصادی جامعه و افزایش تولید به به مدت بیش از دو قرن در شرایط انزوای مطلق نمود. لذا حضور تفکرات بومی اقتصاد مبتنی بر تولید و توزیع و ایجاد نهادهای لازمه آن حتی قبل از ایجاد حکومت ملی، معرفی علم اقتصاد مدرن و آغاز دوران تولید به شیوه سرمایه داری ژاپنی، زیربنای فکری_نهادی جامعه این کشور را برای بهره برداری از اقتصاد مدرن که علم و یا مهندسی تولید به شمار می آیند به خوبی فراهم آورده بود که هنوز هم آثار آن در پندار و کردار خانوار، بنگاه ها و دولت ژاپن به خوبی مشهود است.
Forwarded from انجمن علمی دانشجویی علوم و مهندسی محیط زیست دانشگاه شهرکرد
دبیرخانه اولین همایش ملی دانش سنتی محیط زیست در ایران برگزار می کند:
🔰دانش و فرهنگ سنتی جاروبافی در ایران(تنوع، پراکنش جغرافیایی و طبقه بندی جاروهای سنتی ایران)
👤سخنران: دکتر فریدون عوفی
دکتری تخصصی اکوبیولوژی دریا
دانشیار پژوهشی و عضو هیئت علمی موسسه تحقیقات علوم شیلاتی کشور
📅 تاریخ برگزاری: دوشنبه ۲۰ فروردین ۱۴۰۳
⏰ ساعت برگزاری: ۲۰
📌 شرکت برای عموم آزاد و رایگان می باشد.
💻 مکان برگزاری: در بستر ادوب کانکت
https://meeting.sku.ac.ir/culturalandartistic/
📜 همراه با صدور گواهی معتبر
جهت ثبت نام به شماره زیر پیام ارسال کنید.
09389079614
💠 @confteki
🔰دانش و فرهنگ سنتی جاروبافی در ایران(تنوع، پراکنش جغرافیایی و طبقه بندی جاروهای سنتی ایران)
👤سخنران: دکتر فریدون عوفی
دکتری تخصصی اکوبیولوژی دریا
دانشیار پژوهشی و عضو هیئت علمی موسسه تحقیقات علوم شیلاتی کشور
📅 تاریخ برگزاری: دوشنبه ۲۰ فروردین ۱۴۰۳
⏰ ساعت برگزاری: ۲۰
📌 شرکت برای عموم آزاد و رایگان می باشد.
💻 مکان برگزاری: در بستر ادوب کانکت
https://meeting.sku.ac.ir/culturalandartistic/
📜 همراه با صدور گواهی معتبر
جهت ثبت نام به شماره زیر پیام ارسال کنید.
09389079614
💠 @confteki
بیست فروردین سالروز درگذشت منوچهر ستوده
هرچه میرفتیم راه بود
به جادهٔ چالوس افتادیم جادهای چارواداری بود، هنوز به دستور رضاشاه ماشینی نشده بود و از اتومبیل در این راه خبری نبود به خلاف امروز که هر دقیقه سی ماشین در حال آمد و رفت است. از میدانک و سرخهدر و گرمو گذشتیم و حسنکدر و ملک فالیز درآمدیم و از نسا که فقط یک کورهٔ آهنپزی داشت گذشتیم و به شاه پل و وله رسیدیم و از وله راه را گرداندیم و به طرف کهنهده و آزادبر رو آوردیم. در آزادبر شب را ماندیم و مهمان کدخدا اسدالله شدیم. این مرد خدا تمام شب را صرف ما کرد. چاک گیوههای پارهٔ ما را دوخت، بند ساکهای پارهشدهٔ ما را تعمیر کرد و حلقهٔ آهنی به ته هریک از چوبدستهای ما کوبید و ما را مرد راه کرد و سفارش کرد در گرآب به منزل ملا ایوب گرایی برویم. در شیب گردنهٔ عسلک به کهنه قبرستانی برخوردیم که پایههای چهارطاقهای آن برجا بود و دو سه سنگ قبر مورخ ۹۲۰ و ۹۳۱ و ۹۴۰ داشت، سرانجام بر گرآب رسیدیم. ساکنان گرآب بر بامها برآمده بودند و فریاد میکردند «هوی اِرمنی–هوی اِرمنی». از پیرزنی که سر راه بود منزل ملا ایوب گرایی را جویا شدیم. پیرزن پیش افتاد و ما را به منزل ملا ایوب رساند. در را کوبید و ملا ایوب را خواست. ملایی سفیدپوش، عرقچین به سر که موی سر و ریش او سفید بود در را گشود و ما را به داخل دعوت کرد. خانه تمیز و آراسته، رختخوابها در چادرشب پیچیده و به دیوار اطاق تکیه داده و کف اطاق از قالی مفروش بود. گفتگوی مخلص با ملا ایوب شروع شد. ملا از نجوم اطلاعی داشت و سخن از عطارد و زهره و مشتری به میان آمد، اما از اورانوس و نپتون اطلاعی نداشت. شکل مدار زمین را به دور خورشید پرسید. کاغذ و قلمی خواستم و برای او ترسیم کردم. خلاصه شام آوردند و خوردیم و خوابیدیم. صبح برخاستیم و پس از ادای فریضه صبحانه خوردیم و به راه افتادیم و به دهکدهٔ گته ده رسیدیم. از آنجا به لمبران و جوستان رسیدیم. جوستان جوزستان بوده و درختان گردوی کهن فراوانی داشت. استراحتی کردیم و چای خوردیم. از جوستان به تکیه رسیدیم که امامزادهای داشت و دو جفت درهای کندهکاری داشت که دیدنی بود. راه را ادامه دادیم و آرام آرام خود را به «شهرک» طالقان رساندیم. کولبارههای سنگین نفس ما را قطع کرده بود برای صرف چای به قهوهخانهٔ ده رفتیم در قهوهخانه به شکرالله چاروادار برخوردیم سه قاطر او را به کرا گرفتیم، هر قاطر به یک تومان که ما را به گازرخان برساند. گردنهٔ الورز در سر راه است و بالا رفتن از آن کار حضرت فیل، به چشمهٔ عزیز و نگار که گوسفندسرا بود رسیدیم شب را در گوسفندسرا خوابیدیم و فردا پای در راه گردنه نهادیم. هرچه میرفتیم راه بود.
[البرزکوه، نگارش و گردآوری دکتر منوچهر ستوده، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۸۹، ص ۱۷–۱۶]
هرچه میرفتیم راه بود
به جادهٔ چالوس افتادیم جادهای چارواداری بود، هنوز به دستور رضاشاه ماشینی نشده بود و از اتومبیل در این راه خبری نبود به خلاف امروز که هر دقیقه سی ماشین در حال آمد و رفت است. از میدانک و سرخهدر و گرمو گذشتیم و حسنکدر و ملک فالیز درآمدیم و از نسا که فقط یک کورهٔ آهنپزی داشت گذشتیم و به شاه پل و وله رسیدیم و از وله راه را گرداندیم و به طرف کهنهده و آزادبر رو آوردیم. در آزادبر شب را ماندیم و مهمان کدخدا اسدالله شدیم. این مرد خدا تمام شب را صرف ما کرد. چاک گیوههای پارهٔ ما را دوخت، بند ساکهای پارهشدهٔ ما را تعمیر کرد و حلقهٔ آهنی به ته هریک از چوبدستهای ما کوبید و ما را مرد راه کرد و سفارش کرد در گرآب به منزل ملا ایوب گرایی برویم. در شیب گردنهٔ عسلک به کهنه قبرستانی برخوردیم که پایههای چهارطاقهای آن برجا بود و دو سه سنگ قبر مورخ ۹۲۰ و ۹۳۱ و ۹۴۰ داشت، سرانجام بر گرآب رسیدیم. ساکنان گرآب بر بامها برآمده بودند و فریاد میکردند «هوی اِرمنی–هوی اِرمنی». از پیرزنی که سر راه بود منزل ملا ایوب گرایی را جویا شدیم. پیرزن پیش افتاد و ما را به منزل ملا ایوب رساند. در را کوبید و ملا ایوب را خواست. ملایی سفیدپوش، عرقچین به سر که موی سر و ریش او سفید بود در را گشود و ما را به داخل دعوت کرد. خانه تمیز و آراسته، رختخوابها در چادرشب پیچیده و به دیوار اطاق تکیه داده و کف اطاق از قالی مفروش بود. گفتگوی مخلص با ملا ایوب شروع شد. ملا از نجوم اطلاعی داشت و سخن از عطارد و زهره و مشتری به میان آمد، اما از اورانوس و نپتون اطلاعی نداشت. شکل مدار زمین را به دور خورشید پرسید. کاغذ و قلمی خواستم و برای او ترسیم کردم. خلاصه شام آوردند و خوردیم و خوابیدیم. صبح برخاستیم و پس از ادای فریضه صبحانه خوردیم و به راه افتادیم و به دهکدهٔ گته ده رسیدیم. از آنجا به لمبران و جوستان رسیدیم. جوستان جوزستان بوده و درختان گردوی کهن فراوانی داشت. استراحتی کردیم و چای خوردیم. از جوستان به تکیه رسیدیم که امامزادهای داشت و دو جفت درهای کندهکاری داشت که دیدنی بود. راه را ادامه دادیم و آرام آرام خود را به «شهرک» طالقان رساندیم. کولبارههای سنگین نفس ما را قطع کرده بود برای صرف چای به قهوهخانهٔ ده رفتیم در قهوهخانه به شکرالله چاروادار برخوردیم سه قاطر او را به کرا گرفتیم، هر قاطر به یک تومان که ما را به گازرخان برساند. گردنهٔ الورز در سر راه است و بالا رفتن از آن کار حضرت فیل، به چشمهٔ عزیز و نگار که گوسفندسرا بود رسیدیم شب را در گوسفندسرا خوابیدیم و فردا پای در راه گردنه نهادیم. هرچه میرفتیم راه بود.
[البرزکوه، نگارش و گردآوری دکتر منوچهر ستوده، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۳۸۹، ص ۱۷–۱۶]
يادى از استاد منوچهر ستوده در سالگرد در گذشتشان - درباره دکتر منوچهر ستوده ( تاریخدان، جغرافیدان و ادیب و ایرانشناس)
ستوده در تاریخ ۲۸ تیر ۱۲۹۲ در تهران متولد شد. پدرش خلیل نام داشت و در بازارچه سرچشمه، کوچ صدیقالدوله از بخش عودلاجان از محلههای قدیم تهران زندگی میکردند. خانوادهاش اصالتا اهل مازندران بودند. پدربزرگ او آقا شیخ موسی از یاسل نور که منطقهای ییلاقی و کوهستانی است با پسرعموهایش به تهران آمد. مادرش اهل تفرش است. پدرش بیست و پنج ساله بود که پدربزرگ او فوت کرد و مسئولیت بازماندگان خانواده به گردن او افتاد. وی برای گذران زندگی مدتی در یک دکان قنادی شاگرد بود و پس از مدتی در زمان تأسیس مدرسه ابتدایی آمریکایی در تهران ریاست این مدرسه را به عهده گرفت.
ستوده تا سن چهارسالگی در محله سرچشمه زندگی کرد. در سن هفت سالگی به مدرسه ابتدایی آمریکایی رفت و دوره شش ساله ابتدایی را در این مدرسه گذراند. وی در دوران تحصیل در دبیرستان البرز کتابدار کتابخانه دبیرستان هم بود. سال ۱۳۱۳ وارد دانشسرای عالی شد و نزد استادانی چون سید محمد مشکات و علی اکبر شهابی درس خواند. نخستین مقاله خود را در ۱۳۱۵ درباره «مطالعات تاریخی و جغرافیایی- مسافرت به قلعه الموت» نوشت.
در سال ۱۳۱۷ درجه لیسانس در رشته ادبیات فارسی را دریافت کرد. در همین دوره در اداره فرهنگ گیلان و دبیرستان شرف تهران تدریس میکرد. در سال ۱۳۲۴ با فاطمه (شکوه اقدس) شمشیرگران ازدواج کرد.[۳] در سال ۱۳۲۹ از رساله دکتری خود زیر نظر استاد بدیعالزمان فروزانفر با عنوان «قلاع اسماعیلیه در رشتهکوههای البرز» دفاع کرد.
در سال ۱۳۳۰ بنا به دعوت انجمن فولبرایت برای سفر مطالعاتی به آمریکا رفت. در سال ۱۳۳۱ به عضویت جامعه ملی جغرافیای آمریکا درآمد؛ و در سال بعد به عضویت انجمن ایرانشناسی به ریاست ابراهیم پورداود درآمد. در سالهای بعد آموختن زبان پهلوی را در محضر دکتر ابراهامیان آغاز کرد. همچنین نخستین کتاب خود را با عنوان فرهنگ گیلکی در سلسله انتشارات انجمن ایرانشناسی در سال ۱۳۳۲ انتشار داد.
در طی سالهای بعد چندین سفر مطالعاتی به خارج از کشور داشت و ارتقاء به درجه استادیاری دانشگاه تهران و بعد دانشیاری و انتقال به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و عضویت در گروه تاریخ و سرانجام ارتقاء به درجه استادی در سال ۱۳۵۴ از جمله اتفاقات زندگی او در این سالها بودهاست. ستوده در طی همین سالها تا سال ۱۳۸۱ در کنگرههای مهم ایرانشناسی همچون کنگره بینالمللی تاریخ و هنر و باستانشناسی ایران در دانشگاه آکسفورد و کنگره بینالمللی ابوریحان در پاکستان سخنرانی کرد. سفر به چین و آسیای میانه از دیگر فعالیتهای سالهای اوایل دهه ۱۳۶۰ استاد بود.
ستوده ساکن کوی نارنج (سی سرا) سلمان شهر بود. وی تابستانها در روستای کوشکک لورا در جاده چالوس و زمستان در خانه دیگری که بسیار ساده بود در سیسرا (نزدیک چالوس) زندگی میکرد. خانهاش بسیار ساده بود و اتاقش در خانه ییلاقی کوشکک جز یک زیلو و یک دست رخت خواب چیزی نداشت. او با رادیو و تلویزیون میانهای نداشت.
منوچهر ستوده (ایرانشناس، جغرافیدان تاریخ شناس، استاد دانشگاه تهران و پژوهشگر برجستهٔ ایرانی) در 20 فروردین ماه 1395 در سن 103 سالگی درگذشت. منبع: کانال ایران بوم
ستوده در تاریخ ۲۸ تیر ۱۲۹۲ در تهران متولد شد. پدرش خلیل نام داشت و در بازارچه سرچشمه، کوچ صدیقالدوله از بخش عودلاجان از محلههای قدیم تهران زندگی میکردند. خانوادهاش اصالتا اهل مازندران بودند. پدربزرگ او آقا شیخ موسی از یاسل نور که منطقهای ییلاقی و کوهستانی است با پسرعموهایش به تهران آمد. مادرش اهل تفرش است. پدرش بیست و پنج ساله بود که پدربزرگ او فوت کرد و مسئولیت بازماندگان خانواده به گردن او افتاد. وی برای گذران زندگی مدتی در یک دکان قنادی شاگرد بود و پس از مدتی در زمان تأسیس مدرسه ابتدایی آمریکایی در تهران ریاست این مدرسه را به عهده گرفت.
ستوده تا سن چهارسالگی در محله سرچشمه زندگی کرد. در سن هفت سالگی به مدرسه ابتدایی آمریکایی رفت و دوره شش ساله ابتدایی را در این مدرسه گذراند. وی در دوران تحصیل در دبیرستان البرز کتابدار کتابخانه دبیرستان هم بود. سال ۱۳۱۳ وارد دانشسرای عالی شد و نزد استادانی چون سید محمد مشکات و علی اکبر شهابی درس خواند. نخستین مقاله خود را در ۱۳۱۵ درباره «مطالعات تاریخی و جغرافیایی- مسافرت به قلعه الموت» نوشت.
در سال ۱۳۱۷ درجه لیسانس در رشته ادبیات فارسی را دریافت کرد. در همین دوره در اداره فرهنگ گیلان و دبیرستان شرف تهران تدریس میکرد. در سال ۱۳۲۴ با فاطمه (شکوه اقدس) شمشیرگران ازدواج کرد.[۳] در سال ۱۳۲۹ از رساله دکتری خود زیر نظر استاد بدیعالزمان فروزانفر با عنوان «قلاع اسماعیلیه در رشتهکوههای البرز» دفاع کرد.
در سال ۱۳۳۰ بنا به دعوت انجمن فولبرایت برای سفر مطالعاتی به آمریکا رفت. در سال ۱۳۳۱ به عضویت جامعه ملی جغرافیای آمریکا درآمد؛ و در سال بعد به عضویت انجمن ایرانشناسی به ریاست ابراهیم پورداود درآمد. در سالهای بعد آموختن زبان پهلوی را در محضر دکتر ابراهامیان آغاز کرد. همچنین نخستین کتاب خود را با عنوان فرهنگ گیلکی در سلسله انتشارات انجمن ایرانشناسی در سال ۱۳۳۲ انتشار داد.
در طی سالهای بعد چندین سفر مطالعاتی به خارج از کشور داشت و ارتقاء به درجه استادیاری دانشگاه تهران و بعد دانشیاری و انتقال به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران و عضویت در گروه تاریخ و سرانجام ارتقاء به درجه استادی در سال ۱۳۵۴ از جمله اتفاقات زندگی او در این سالها بودهاست. ستوده در طی همین سالها تا سال ۱۳۸۱ در کنگرههای مهم ایرانشناسی همچون کنگره بینالمللی تاریخ و هنر و باستانشناسی ایران در دانشگاه آکسفورد و کنگره بینالمللی ابوریحان در پاکستان سخنرانی کرد. سفر به چین و آسیای میانه از دیگر فعالیتهای سالهای اوایل دهه ۱۳۶۰ استاد بود.
ستوده ساکن کوی نارنج (سی سرا) سلمان شهر بود. وی تابستانها در روستای کوشکک لورا در جاده چالوس و زمستان در خانه دیگری که بسیار ساده بود در سیسرا (نزدیک چالوس) زندگی میکرد. خانهاش بسیار ساده بود و اتاقش در خانه ییلاقی کوشکک جز یک زیلو و یک دست رخت خواب چیزی نداشت. او با رادیو و تلویزیون میانهای نداشت.
منوچهر ستوده (ایرانشناس، جغرافیدان تاریخ شناس، استاد دانشگاه تهران و پژوهشگر برجستهٔ ایرانی) در 20 فروردین ماه 1395 در سن 103 سالگی درگذشت. منبع: کانال ایران بوم
Forwarded from روستاپژوهی، توسعه و ایران شناسی
حالا که سال ها گذشته شاید نسل غریبی به نظر بیایند. نسلی که در جست و جو بود. وجب به وجب ایران را می گشت و می دید و ثبت می کرد. جای جای خاک ایران را می رفتند و می دانستند که این خاک، ناشناخته زیاد دارد و تشنه ی شناختن بودند. جلال آل احمدی بود که در میان روستاها و ده کوره های طالقان با پای پیاده، کوهنوری و پیاده روی می کرد تا «تات نشین های بلوک زهرا» را بنویسد. منوچهر ستوده ای بود که با پای پیاده از تهران تا الموت می رفت تا قلعه ی حسن صباح را جست و جو کند (سال های دهه ی ۲۰) و پایان نامه ی درسی اش را بنویسد. منوچهر ستوده ای که از آستارا در منتهی الیه غرب دریای خزر پای پیاده راه افتاده بود و روستا به روستای خطه ی شمال را تا منتهی الیه شرق و گرگان و بندر ترکمن در نور دیده بود تا کتاب ده جلدی «از آستارا تا استرآباد» را بنویسد. نادر ابراهیمی بود که عاشق ان هصخره های دست نایافتنی «علم کوه» را بالا می رفت تا بعد ها متن ها و شعرهایی در ستایش ایران بنویسد و ایرج افشار بود که بار ها و بار ها در گوشه گوشه ی خاک ایران پرسه زده بود./ پیمان حقیقت طلب. کانال روستاپژوهی https://www.tg-me.com/RURALRESEARCHS
«ابیانه» یاقوت فلات مرکزی ایران/ سودای جهانی شدن محقق میشود؟ این گزارش را در لینک مقابل بخوانید: https://mehrnews.com/x34HkC
Forwarded from جغرافیا و زمین شناسی
🌊🇮🇷 مستند "خلیج فارس"،
🎬 کاری ارزشمند از اُرُد عطاپور،
حاوی اسناد مکتوب صوتی و تصویری در حقانیت نام خلیج فارس
دهم اردیبهشت روز ملی خلیج_فارس و اخراج پرتغالی_ها از تنگه_هرمز خجسته باد
خلیج_پارس سومین خلیج بزرگ دنیا و سرشار از منابع نفت و گاز است
خلیج_تا_همیشه_پارس
🌊🇮🇷 مستند "خلیج فارس"،
🎬 کاری ارزشمند از اُرُد عطاپور،
حاوی اسناد مکتوب صوتی و تصویری در حقانیت نام خلیج فارس
دهم اردیبهشت روز ملی خلیج_فارس و اخراج پرتغالی_ها از تنگه_هرمز خجسته باد
خلیج_پارس سومین خلیج بزرگ دنیا و سرشار از منابع نفت و گاز است
خلیج_تا_همیشه_پارس
Telegram
روز معلم.pdf
149.4 KB
بازنشر یادی از استادم دکتر عبدالرضا رکن الدین افتخاری استاد بازنشسته جغرافیا و برنامه ریزی روستایی دانشگاه تربیت مدرس تهران به مناسبت فرارسیدن روز معلم
یازدهم اردیبهشتماه سالروز درگذشت محمّد بهمنبیگی
بهمنبیگی از زمانی که دیگر دستی در کار آموزش عشایری نداشت به مطالعۀ درونی نسبت به ایل و عشیره پرداخت و به آنچه خو کرده و موجب دگرگونی زندگی نسل جوان ایلی شده بود میاندیشید. پس فرصت یافت که یادداشتهای دلپذیری را به قلم تابناک خود بنویسد. ولی دلیری برای چاپ آنها نداشت. نوعی احتیاط را پسند خاطر خود کرده بود، نمیخواست نابهنگام برایش زبانزدی به وجود آورده شود.
در آن ایام مجلۀ آینده منتشر میشد. یکی از روزها که از شیراز به تهران آمده بود لطف کرد و به خانهام آمد. مقداری نوشته همراهش بود. گفت این نوشتهها حاصل زندگی نوین من است از گذشته. داستانهایی است حقیقی مربوط به آنچه بر ایل گذشته است. گفتم چرا چاپ نمیکنی؟ گفت: شاید بیموقع باشد، چون نمیدانم از آن چه برخاسته خواهد شد. گفتم یکی را بخوان. قصۀ «آل» را خواند. چون برایم بسیار دلانگیز و جذاب بود گفتم بده تا در آینده چاپ کنم. با ناراحتی و کمرغبتی رضایت داد. چون در آینده (۱۳۶۶) چاپ شد مورد تحسین بسیار قرار گرفت. پس دو قصۀ دیگر: «ترلان» و «کرزاکنون» هم به چاپ رسید. پس از آن کتاب بخارای من، ایل من ظهور کرد که بسیار مطلوب قرار گرفت و به قدرت او در نویسندگی و بینایی او در مباحث اجتماعی بهطور شاخص زبانزد شد. پس از آن هم دو مجموعۀ دیگر منتشر کرد که یکی از آنها نوشتههایی گویا بود از آنچه او در راه سوادآموزی به ایلات انجام داد. همه درسهای تاریخ بود.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ج ۲، ص ۱۵۴۴-۱۵۴۵]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
بهمنبیگی از زمانی که دیگر دستی در کار آموزش عشایری نداشت به مطالعۀ درونی نسبت به ایل و عشیره پرداخت و به آنچه خو کرده و موجب دگرگونی زندگی نسل جوان ایلی شده بود میاندیشید. پس فرصت یافت که یادداشتهای دلپذیری را به قلم تابناک خود بنویسد. ولی دلیری برای چاپ آنها نداشت. نوعی احتیاط را پسند خاطر خود کرده بود، نمیخواست نابهنگام برایش زبانزدی به وجود آورده شود.
در آن ایام مجلۀ آینده منتشر میشد. یکی از روزها که از شیراز به تهران آمده بود لطف کرد و به خانهام آمد. مقداری نوشته همراهش بود. گفت این نوشتهها حاصل زندگی نوین من است از گذشته. داستانهایی است حقیقی مربوط به آنچه بر ایل گذشته است. گفتم چرا چاپ نمیکنی؟ گفت: شاید بیموقع باشد، چون نمیدانم از آن چه برخاسته خواهد شد. گفتم یکی را بخوان. قصۀ «آل» را خواند. چون برایم بسیار دلانگیز و جذاب بود گفتم بده تا در آینده چاپ کنم. با ناراحتی و کمرغبتی رضایت داد. چون در آینده (۱۳۶۶) چاپ شد مورد تحسین بسیار قرار گرفت. پس دو قصۀ دیگر: «ترلان» و «کرزاکنون» هم به چاپ رسید. پس از آن کتاب بخارای من، ایل من ظهور کرد که بسیار مطلوب قرار گرفت و به قدرت او در نویسندگی و بینایی او در مباحث اجتماعی بهطور شاخص زبانزد شد. پس از آن هم دو مجموعۀ دیگر منتشر کرد که یکی از آنها نوشتههایی گویا بود از آنچه او در راه سوادآموزی به ایلات انجام داد. همه درسهای تاریخ بود.
[نادرهکاران: سوگنامۀ ناموران فرهنگی و ادبی (۱۳۰۴-۱۳۸۹)، ایرج افشار، زیر نظر بهرام، کوشیار و آرش افشار، به کوشش محمود نیکویه، تهران: انتشارات دکتر محمود افشار، ۱۴۰۰، ج ۲، ص ۱۵۴۴-۱۵۴۵]
بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار؛ تعمیم زبان فارسی، تحکیم وحدت ملّی و تمامیت ارضی
Forwarded from فرهنگ و آداب و رسوم مردم ایران زمین (الهام کیانپور)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from روستاپژوهی، توسعه و ایران شناسی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مستندی به یاد محمد بهمن بیگی بنیانگذار آموزش و پرورش عشایری " کلید مشکلات ما در لابه لای الفبا خفته است و من اینک شما را به یک قیام مقدس دعوت می کنم، قیام برای باسواد کردن مردم"
روستاپژوهی، توسعه و ایران شناسی https://www.tg-me.com/RURALRESEARCHS
روستاپژوهی، توسعه و ایران شناسی https://www.tg-me.com/RURALRESEARCHS
Forwarded from روستاپژوهی، توسعه و ایران شناسی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
❇️ استاد زنده یاد محمد بهمن بیگی بنیانگذار آموزش و پرورش عشایری در ایران و بزرگمردی از ایل قشقایی، یکی از مفاخر این مرز و بوم است. وی در مدت سی سال چنان انقلابی در زمینه تعلیم و تربیت فرزندان به وجود آوردکه نامش در جهان به مدیر کل افسانهای مشهور شد و نشان افتخار یونسکو را از آن خود کرد! برای معلمهای بهمن بیگی که پرچم علم و دانش را در چادر سفید که نماد اقتدار و تعلیمات عشایر بود و در بین عشایر ایران در دامنه های زیبای سهند و سبلان: دنا، البرز، دماوند، زردکوه و زاگرس برافراشتند. روزگار فرزندان عشایر را دگرگون کردند تا جایی که برای نوجوانان و جوانان ایلیاتی، تخته سیاه و گچ سفید نقش تفنگ و فشنگ پیدا کرد. این کلیپ یکی از تاثیرگذارترین سخنرانی های وی درباره انتقاد از اوضاع جهانی است که به سمت بمب های ویرانگر و جنگ افروزی پیش رفته و به مقام معلم و تعلیم و تربیت و صلح اهمیت اهمیتی نمی دهد. https://www.tg-me.com/RURALRESEARCHS