Telegram Web Link
#نکته_نویسندگی🗒
فصل اول رمان شما کتابتان را پرفروش خواهد کرد. فصل آخر رمانتان، رمان بعدی شما را پرفروش خواهد کرد.
#میکی_اسپیلین

❄️||@Radioensha
#شعر_طوری💛
چنین که عطر تنت ره به هر نسیم گرفته است...
تو با منی و نیازی به بوی پیرهنت نیست.

#سایه
❄️||@Radioensha
#مثبت_نویسندگی🎐
نویسنده موجودی است غریب، مخالف‌خوان و معنی‌ناپذیر. نوشتن، حرف‌نزدن است، و دم فروبستن. نوشتن، نعرهٔ بی‌صداست. نویسنده فروبسته دَم است اغلب، بیش‌تر گوش می‌دهد، کم‌تر حرف می‌زند. چون ممکن نیست که آدم بتواند دربارهٔ کتابی که نوشته یا حتی کتابی که مشغول نوشتنش است با کسی حرف بزند. غیرممکن است.

#مارگریت_دوراس

❄️||@Radioensha
🖌•[موضوع برای نوشتن👀]

🖇•• شخصیت اصلی، فرشته‌ی نگهبانیه که انسان‌ش دیشب خودکشی کرده. فرشته نمی‌دونه که به خاطر این کوتاهی در وظیفه چه مجازاتی توی بارگاه الهی براش رد می‌شه ولی وقتی فهمید بعد از خودکشی انسان‌ش، می‌تونه خودش رو توی آینه ببینه اوضاع وحشتناک‌تر شد. در صورتی که اون جسم مادی نداره و تا به امروز نمی‌تونسته خودش رو توی آینه ببینه و نباید هم بتونه. چه بلایی سرش اومده؟
🖇•• مرگ بوی خاصی داره. تا حالا کسی رو مثل خودم ندیدم ولی از وقتی که یادمه من بوی مرگ رو تشخیص می‌دادم و چند روزیه که مدام دارم این بو رو احساس می‌کنم. خیابون، فروشگاه، شهربازی، همه جا. ولی ظاهراً همه حالشون خوبه...
🖇•• درباره کسی بنویسید که به دور از تمدن انسان‌ها بزرگ شده. شیوه‌های ارتباطی معمول مردم رو بلد نیست و از قوانین دنیای انسان ها سر در نمیاره. اون چطوری فکر می‌کنه؟ ارزش‌ها، آرزوها و اندیشه‌های اون چی هستن؟

-منبع: بنویس
❄️||@Radioensha
•• #دیالوگ ••
- همیشه بودم. برای همه. وقتی غم داشتن، وقتی به یه گوش برای شنیدن نیاز داشتن، وقتی مشکل داشتن. برای همه بودم.
تمام خودم رو گذاشتم واسشون.
- اونا چیکار کردن؟
- به من فهموندن خیلی احمق بودم!

❄️||@Radioensha
#توئیت🔗
انقدر صبر نکن تا فکر همه‌چی رو کرده باشی و بعد بنویسی.
لازم نیست تمام جزئیات صحنه‌ها و شخصیت‌ها رو بدونی.
گاهی فقط خودت رو رها کن و بنویس، پاسخ‌ها به سراغت خواهند اومد.
توی اشتیاقت غرق شو با نوشته‌هات کیف کن.

هنگام بازنویسی و ویرایش، اشکالات و حفره‌ها رفع می‌شن، نگران نباش. فقط بنویس.
-منبع: بنویس

❄️||@Radioensha
#معرفی_کتاب📚
«ژان پل سارتر؛ هستی و نیستی» از مجموعه متون محوری فلسفه‌ی نشر زندگی روزانه است که که تاریخ فلسفه را از طریق بررسی و تفسیر آثار بنیادین آن روایت می‌کند. به این ترتیب که از هر فیلسوف بزرگ یک اثر انتخاب می‌شود که با بَرنهادها یا دیدگاه‌های انتقادی‌اش هنوز آن فیلسوف را، از برخی جهات، زنده یا قابل ذکر نگاه داشته است.
ژان پل سارتر (۱۹۰۵-۱۹۸۰) در میان اندیشمندان پیشرو سده‌ی بیستم جای می‌گیرد. رساله‌های فلسفی او تصویری بدیع از ماهیت انسان ارائه می‌دهند و از آن دفاع می‌کنند. وی همچنین رمان‌ها و نمایشنامه‌های موفقی نوشته که به بینش‌های فلسفی مهمش جنبه‌ی داستانی/نمایشی داده‌اند.
«هستی و نیستی» عنوان فرعیِ رساله‌ای درباره‌ی هستی‌شناسی پدیده‌شناختی از سارتر است که ویلیام آر. شرودر در این اثر بررسی می‌کند. سارتر پدیده‌شناسی اگزیستانسیالیست است؛ او بر این باور است که تجربه‌ی زیسته را می‌توان مستقیماً به شیوه‌ای توصیف کرد که به نتایج فلسفی مهمی بینجامد. نویسنده در این اثر ادعاهای کلیدی سارتر را واکاوی می‌کند و برخی از چالش‌برانگیزترین‌هایشان را توضیح می‌دهد.

#هستی‌و‌نیستی
#ژان_پل_سارتر
❄️📻||@Radioensha
#برشی_از_کتاب📚
برای اینکه به درستی بفهمیم چه می‌خواهیم انجام دهیم، باید بفهمیم چگونه به آنجایی که اکنون در آنیم، رسیده‌ایم.

#هستی‌و‌نیستی
#ژان_پل_سارتر
❄️📻||@Radioensha
#کارگاه_رمان_نویسی

🐸- چند توصیه‌ برای نوشتن خلاقانه

🐢۱. زاویه دید «اول شخص جمع»، یکی از خلاقانه‌ترین زاویه دیدها است. هرازگاهی از آن برای تمرین نوشتن روزانه استفاده کن. این زاویه دید به تو مجال می‌دهد تا به چیزها از منظر تازه‌ای نگاه کنی.

🐢۲. باید بتوانی میان اجزا به ظاهر نامرتبط ارتباطی پیدا کنی. یکی از نشانه‌های نبوغ ارتباط دادن میان امور نامتناسب است.

🐢۳. ساده بنویس اما یادت باشد قرار نیست حقیقت را ساده کنی. باید بتوانی تناقض‌ها و تضادها را با ظرافت نشان بدهی.

🐢۴.  وظیفه اصلی نویسنده فقط نقل گذشته‌ نیست بلکه پیش بینی آینده است.

🐢۵.  یک ربع از وقتت را صرف دست گرفتن کتاب کن. قدرت الهام بخشی سه صفحه کتاب کاغذی برابری می‌کند با سی گاه حتی سیصد صفحه کتاب غیرکاغذی.

-منبع: داستان‌نویس نوجوان🐋
❄️📻||@Radioensha
#واژه_شناسی🌊

🫧آبشار

💧آبشار مرکب است از آب + – شار (از شاریدن به معنی جاری شدن و ریختن).  شاریدن از مصدرهای عتیقه‌ی فارسی است که فسیل آن را از دوران مزوزوئیک یافته‌اند.  این « – شار» را در واژه‌ی سرشار (لب‌ریز) هم داریم؛  یعنی چیزی که پر می‌شود و مایع از لبه‌هایش بیرون می‌ریزد.  معادل انگلیسی آبشار waterfall است؛  یعنی جایی که آّّب فرومی‌ریزد.

🧴آفتابه

🧽تا حالا از خودتان پرسیده‌اید که آفتابه چه ربطی به آفتاب دارد؟  اگر پرسیده‌اید، طبعا” به جوابی هم نرسیده‌اید.  اکنون بدانید و آگاه باشید که آفتابه در واقع هیچ ربطی به آفتاب ندارد.  آفتابه در اصل آبتابه (آب + تابه) بوده‌است؛  یعنی ظرفی که آن را پر از آب می‌کنند.

🦠آنفولانزا

💊واژه‌ی آنفولانزا (influenza) در اصل ایتالیایی است و ظاهرا” از طریق فرانسوی یا انگلیسی وارد فارسی شده‌است.  این واژه در اصل به معنی تأثیر و نفوذ است (هم‌ریشه با influence انگلیسی).  وجه تسمیه‌ی آنفولانزا این است که اروپایی‌های خرافاتی قدیم این بیماری را ناشی از تأثیر ستاره‌ها می‌دانستند؛  بنابراین آنفولانزا یعنی بیماری ناشی از تأثیر ستاره‌ها!  در ضمن بهتر است آن را با همین املای آنفولانزا بنویسیم، نه آنفلوآنزا یا آنفلوانزا.

🌍استوا

🌎اِستِواء در عربی مصدر باب افتعال از ریشه‌ی «س‌و‌ی» و به معنی تساوی و برابری است.  خط فرضی استوا کره‌ی زمین را به دو نیم‌کره‌ی مساوی تقسیم می‌کند.  معادل انگلیسی آن یعنی equator هم از ریشه‌ی لاتینی و به معنی مساوی‌کننده و برابرکننده است.  بعضی‌ها این واژه را به‌اشتباه اُستُوا تلفظ می‌کنند.  (ظاهرا” تلفظش را با اُستُوار اشتباه گرفته‌اند.)

🐴الاغ

🕸تحول معنایی این واژه‌ی عزیز مصداقی است از تنزل انسان به حیوانیت یا نشستن راکب به‌جای‌ مرکب.  داستان از این قرار بوده که واژه‌ی ترکی الاغ در قدیم به معنی پیک و قاصد بود و خر یا اسبی را که پیک سوارش می‌شد «خر الاغ» یا «اسب الاغ» می‌گفتند.  کم‌کم کمال هم‌نشین در او اثر کرد و الاغ مترادف شد با خر.

💰بازرگان

💸بازرگان در اصل بازارگان (بازار + – گان) بوده؛  یعنی کسی که با بازار سر و کار دارد.

🦃بوقلمون‌صفت

🪺آدمِ بوقلمون‌صفت ثباتِ عقیده و رفتار ندارد و نان را به نرخِ روز می‌خورَد. راستی تاحالا فکر کرده‌اید چرا به چنین آدمی «بوقلمون‌صفت» می‌گویند؟ چه ربطی به بوقلمون دارد؟ نکته این‌جاست که بوقلمون در اصل به‌معنیِ آفتاب‌پرست است که نوعی بزمجه است و رنگ عوض می‌کند و خود را به رنگِ محیط درمی‌آورَد. این‌که چگونه نامِ خزنده‌ای به نامِ پرنده‌ای تبدیل شده از عجایب است. واژۀ «بوقلمون» تحریفی از یک واژۀ یونانی است که شکلِ انگلیسی‌اش chameleon است. این واژه از دو جزء تشکیل شده و روی‌هم‌رفته «شیرِ خاکی» معنی می‌دهد! شکلِ مُعَرّبِ قدیمی‌اش «خامالاوُن» است که در فرهنگ‌های قدیمیِ فارسی آمده‌است. در انگلیسی نیز مثلِ فارسی، chameleon هم به‌معنیِ آفتاب‌پرست است و هم به‌معنیِ آدمِ بوقلمون‌صفت.


- بهروز صفرزاده
❄️||@Radioensha
#نکته_نویسندگی🗒
شخصیت‌هایتان باید مثل همسایه‌هایتان برای شما واقعی بشوند. اگر برایتان واقعیت نداشته باشند، صد در صد خاطرجمع باشید که برای همسایه‌هایتان هم واقعی نخواهند بود. اگر برایتان واقعی باشند، می‌توانید دنیا را از دریچه‌ی چشم‌هایشان، به علاوه دریچه‌ی چشم‌های خودتان ببینید.
-تام کلانسی

❄️||@Radioensha
‌#شعر_طوری💛
هرروز بیشتر به تو دلبسته می‌شویم
عشق از شناخت می‌گذرد اتفاق نیست

#فاضل_نظری
❄️||@Radioensha
•• #دیالوگ ••
- می‌خوای تسلیم بشی؟
- چرا نشم؟ ادم یه جایی بالاخره باید تسلیم بشه دیگه.

❄️||@Radioensha
#شعر_طوری💛
گرچه غم و رنج من درازی دارد
عیش و طرب تو سرفرازی دارد
بر هردو مکن تکیه که دوران فلک
در پرده هزار گونه بازی دارد

#خیام
❄️||@Radioensha
#معرفی_کتاب📚
"آشغالدونی" داستانی است به قلم "غلامحسین ساعدی" که از دریچه ی نگاه اول شخص بیان می شود. این شخص علی است که پسری نوجوان و شهرستانی بوده و همراه پدرش به تکدی گری می پردازد. شخصیت دیگر داستان یک دلال خون فروش است که علی و پدرش حین گدایی به طور اتفاقی با او برخورد می کنند. او خون فقرا را در ازای پول دریافت می کند و حالا علی که حدودا هفده سال دارد، به همراه پدر بیمارش به محل خونگیری می رود تا خونشان را بفروشند. علی خون می دهد اما پدرش به دلیل بیماری نمی تواند و به پیشنهاد همان دلال به بیمارستانی می روند که همه چیز را برایشان تغییر خواهد داد. علی پس از ورود به محیط بیمارستان و آشنایی با پرسنل آنجا، کارهایی برای خودش دست و پا می کند که هر روز بیشتر او را از آن نوجوان فقیر و ساده به فردی تبهکار تبدیل می کند. او به دختری به نام زهرا دل می بازد و کم کم با فروش غذای دزدیده شده از بیمارستان، بردن فقرا برای فروختن خون و خبرچینی برای مامورهای امنیتی، روز به روز بیشتر در این منجلاب که نامش "آشغالدونی" است فرو می رود.

#آشغالدونی
#غلامحسین_ساعدی
❄️📻||@Radioensha
#برشی_از_کتاب📚
عصری بابام حالش خوب نبود، پای دیوار دراز کشیده بود و بریده بریده نفس می کشید. بعد چند بار بالا آوردن، رنگش برگشته، زرد شده بود، پای چشم هاش باد کرده بود، پلک هاش می لرزید و دست هاش بی خودی تکان می خورد. من نشسته بودم کنار جدول خیابان اوقاتم تلخ بود، حوصله نداشتم، منتظر بودم بابام خواب بره، بلند شم و سری به خیابان روبروئی بزنم که پر دار و درخت بود و رفت و آمد زیادی داشت. که صدای زهرا رو شنیدم. پشت نرده ها ایستاده بود و با نیش باز منو می پایید. بلند شدم و جلو رفتم. با صدای لوسی پرسید: «چه کار می کردی؟» گفتم: «هیچ کار.» دست منو گرفت تو مشتش و گفت: «حوصله ت سر رفته؟» جواب ندادم دستمو عقب کشیدم. دوربرشو نگاه کرد و گفت: «می خوای بیای تو، مریضخونه رو تماشا کنی؟» گفتم: «آره که می خوام.

#آشغالدونی
#غلامحسین_ساعدی
❄️📻||@Radioensha
#کارگاه_رمان_نویسی

«وجهِ وصفی» یا «فعلِ وصفی» چیست؟

«وجهِ وصفی» ساختِ صفتِ مفعولی (بنِ ماضی + -ه) است که به غلط به جای فعل به کار می‌رود.
مثال:
میوه‌ها را شسته، داخلِ سبد انداختم.
(در این‌جا «شسته» وجهِ وصفی است که به جای فعلِ ماضیِ «شُستم» به کار رفته‌است.)
درستش این است:
میوه‌ها را شُستم و داخلِ سبد انداختم.

مثالی دیگر:
شیشه‌ها را بالا کشیده، کولر را روشن کنید.
(یعنی شیشه‌ها را بالا بکشید و کولر را روشن کنید.)

مثالی دیگر:
پشتِ میز نشسته، شروع به خوردن می‌کنم.
(یعنی پشتِ میز می‌نشینم و شروع به خوردن می‌کنم.)

وجهِ وصفی یکی از غلط‌های نگارشیِ رایج است و باید از کاربردش پرهیز کرد.
-گزین گویه.
❄️📻||@Radioensha
#نکته_نویسندگی🗒
معمولا وقتی که می‌گذارم شخصیت‌ها جایم را بگیرند، کارم بهتر از آن می‌شود که بنشینم و سبک و سنگین کنم و تلاش کنم طرح چیزهایی را بریزم... وقتی شخصیت‌ها جای آدم را می‌گیرند، شما می‌خواهی پشت سرت را نگاه کنی تا ببینی که چه کسی دارد داستانت را می‌نویسد. واقعا این اتفاق می‌افتد.

#جوزف_وامبو
❄️||@Radioensha
4_5998922934201093350.mp4
7.3 MB
🪁🖇•• #ویدیو:
- چه عاملی باعث رشد شخصیت قهرمان در فیلمنامه می‌شود؟
- فریدون فرهودی🌱
- #فیلمنامه_نویسی
🎙||@Radioensha
2024/09/22 21:22:17
Back to Top
HTML Embed Code: