Telegram Web Link
#مثبت_نویسندگی🎐
اگر می‌خواهید بنویسید باید حتماً دستور زبان خوبی داشته باشید؛ اما وقتی مشغول حرف زدن هستیم به‌ندرت به استفاده از دستور زبان درست می‌اندیشیم و دل‌نگران اشتباهات دستوری نیستیم. پس اگر تلاش کنید به جای «نوشتن» روی کاغذ «حرف بزنید» دیگر دل‌نگران دستور زبان و رعایت کردن قواعد نخواهید بود.
#ژول_سالزمن

❄️||@Radioensha
#بدانیم📌

🪗💫«پیشواز» بهار یا «پیشباز» بهار؟

🌸در نگاه اول هم «پیشباز» درست است و هم «پیشواز»؛ اما «پیشباز» در متن‌های گذشته به کسی گفته می‌شد که به استقبال مسافر یا میهمان می‌رفت و از فرط خوشحالی قبایش را از جلو می‌گشود. امروز آن کاربرد کنایی کلمه وجود ندارد و از طرفی به‌لحاظ آوایی «پیشواز» برای فارسی زبان امروز تلفظ آسان‌تری دارد. بنابراین، در فارسی معیار امروز «پیشواز» درست است.

#کلمه
-منبع
❄️||@Radioensha
#شعر_طوری💛
تمامی‌ الفاظ جهان را در اختیار داشتیم و
آن نگفتیم
که به کار آید
چرا که تنها یک سخن
یک سخن در میانه نبود:
                                     ـــ آزادی!

ما نگفتیم
تو تصویرش کن!
#شاملو
❄️||@Radioensha
•• #دیالوگ ••
- غم داری؟
- غم گیرم.

❄️||@Radioensha
#معرفی_کتاب📚
سال درخت، کتابی پر از شخصیت است. در داستان سال درخت با یک شجره‌نامه‌ی ابتدایی بلندبالا روبه‌رو می‌شویم که ممکن است کمی گیجمان کند. به هین دلیل در صفحه اول کتاب، شجره‌نامه‌ای قرار دارد که برای مطالعه سیر و روند داستان، لازم است. این شجره‌نامه‌ای امکان‌پذیر است فضای داستان صدساله تنهایی را به یادمان بیاورد. پیمان راوی داستان است. یکی از سه فرزند علی و زری. او که مدتی پیش در یک درگیری از بین رفته است، در کتاب، خواهر و برادرش، پریسا و پویا را خطاب قرار می دهد. در داستان سال درختان موضوعات بسیاری مانند مهاجرت، سنت‌گرایی و مدرنیته، انتقام و ... به چشم می‌خورد. اتفاقاتی که پیمان، راوی داستان در طول کتاب برایمان تعریف می‌کند، فلش‌بک‌هایی که به گذشته دارد و فلش فورواردهایی که به آینده می‌زند، از جذابیت‌های داستان سال درخت است.
رمان سال درخت، نوشته‌ی ضحی کاظمی داستان زندگی سه خواهر و برادر است. پیمانی که چند وقت پیش در یک درگیری چاقو خورده و ازبین رفته است، خواهر و برادرش را مخاطب قرار می‌دهد و داستان را تعریف می‌کند.
#سال_درخت
#ضحی_کاظمی
❄️📻||@Radioensha
#برشی_از_کتاب📚
بی‌فایده بود. برگشتنی نبودم. آمبولی یا سکته قلبی بعد از عمل. هرچه بود، راه بازگشتم را به زندگی، در یکی از رگ‌هایم مسدود کرده بود. پیرمرد ناشناس هم از ضربه‌های چاکو نامرده بود. پزشک قانوین تشخیصش این بود که از ترس سکته کرده است. پیش از اینکه بدنش شکافته شود و به زمین بیفتد، قلبش از کار افتاده بود. هیچکس برای بردنش نیامد. چند ماه بعد از رفتن پریسا، خانمی به نام جمیله بهروزی برای یافتن برادر گمشده‌اش از آمریکا عازم تهران می‌شود. بعد از گشتن همه بیمارستان‌ها و تیمارستان‌ها و زندان‌های آمریکا و تهران پزشکی قانونی تهران می‌آید. عکس پیرمرد بی‌نام و نشان کشته شده با عکسی که جمیله همراه دارد، مطابقت می‌کند. آدرس قبر برادرش را می‌گیرد. قطعه ۲۳۸. قبر کنار رضاخانی پرشکوه. مامان و بابا همان موقع، هزینه‌های دفن پیرمرد ناشناس را به عهده گرفته و صوابش را نثار روح من کرده بودند...
#سال_درخت
#ضحی_کاظمی
❄️📻||@Radioensha
#بدانیم📌

ناویراسته

روز گذشته درحدود صدها نفر در این پیاده‌روی شرکت کردند.

ویراسته

روز گذشته صدها نفر در این پیاده‌روی شرکت کردند.

🔰واژه‌هایی مانند ده‌ها، صدها و هزاران برای بیان تقریبی و حدودی به کار می‌رود. پس دیگر درست نیست که نوشته شود: نزدیک به هزاران، درحدود صدها.
- منبع: زین قند پارسی

❄️||@Radioensha
#نکته_نویسندگی🗒
همه چیز را درباره‌ی سوابق شخصیت یا وضعیت فعلی او در همان ابتدا نگویید. در شروع رمان فقط ده درصد اطلاعات را، که برای فهمیدن اتفافات کنونی داستان لازم است، افشا کنید و نود درصد آن را بگذارید زیر سطح داستان مخفی و مبهم بماند.
❄️||@Radioensha
#شعر_طوری💛
هی، فلانی!
زندگی شاید همین باشد‌ :)
#اخوان_ثالث

❄️||@Radioensha
Forwarded from آن‌ها (Maral Doosti)
شاید برای شما هم جالب باشد که بدانید، سرودن شاهنامه دقیقا چه تاریخی تمام شد؟

سر آمد کنون قصهٔ یزدگرد
به ماهِ سفندارمذ روز اِرد
ز هجرت شده پنج هشتاد بار
به نام جهان‌داورِ کردگار
از این پس نمیرم که من زنده‌ام
که تخمِ سخن را پراگنده‌ام

📌به ماه سفندارمذ= اسفند

📌روز اِرد= در ایران باستان، هر یک از روزهای ماه نامی داشت. به مثل روز ششم را خرداد یا روز بیست و یکم را رام می‌گفتند. روز ارد نام بیست و‌ پنجمین روز هر ماه بوده است.

📌ز هجرت شده (پنج هشتاد بار)= پنج ضربدر هشتاد برابر با ۴۰۰ است.

بعد از بررسی دست‌خط‌های موجود، از این چند بیت به این نتیجه می‌رسیم که ۲۵ اسفند ۴۰۰ هجری سرودن شاهنامه به پایان رسیده است.


#فردوسی‌ #مارال_دوستی
@anhaaparat
#واژه_شناسی🩵
ضرب‌الاجل👀
•• #دیالوگ ••
- چرا اینجا همه به فکر خودشونن؟
- چون بهمون یاد دادن اول خودمون. اولویتمون باید خودمون باشیم. چون اینجوری یادمون دادن.
بهمون یاد دادن خودخواه باشیم.

❄️||@Radioensha
#شعر_طوری🌈
مردم همه در شوق سال جدیدند و من
امسال هم بدون تو باید به سر کنم...
#محمدحسین_ارکان

🩷🌧||@Radioensha
#معرفی_کتاب📚
رمان ارتقا (Upgrade: A Novel)، نوشته‌ی بلیک کراوچ (Blake Crouch) به چنین توانمندی غیر قابل باوری رسیده است.
لوگان ابتدا نمی‌داند این تغییر بر اساس یک تغییر ناگهانی ژنتیکی‌ست یا خیر. اما به‌مرور درمی‌یابد که مغز او برای اهدافی خطرناک هک شده است. با این‌حال او باید بتواند از اتفاقات خارج از اراده‌اش پیشگیری کند، حتی اگر به بهای این باشد که به موجودی غیر انسان بدل شود. او حالا در حال تجربه‌ی زیستی متفاوتی‌ست و جهان پیرامون برایش جلوه‌ی تازه‌ای پیدا کرده. لوگان فرصت مناسبی یافته تا در مواجهه با خطری که بشریت را تهدید می‌کند به راهکاری خارق‌العاده و عجیب دست یابد.
رمان ارتقا از دیگر آثار پرطرفدار بلیک کراوچ با ترجمه‌ی هادی سالارزهی‌ست که از سوی نشر نون منتشر شده است. منتقدان و اهالی ادبیات به علت اینکه کتاب حاضر توانسته یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های بشر یعنی داشتن قابلیت‌های فراانسانی را به زیبایی به تصویر بکشد آن را اثری شگفت‌انگیز و رازآلود دانسته‌اند.
#ارتقا
#بلیک_کرواچ
🩷📻||@Radioensha
#برشی_از_کتاب📚
روزهایم را با فیلم دیدن روی تبلتم یا تمرکز برای خواندن سپری می‌کردم. اما بیشتر وسواس داشتم که داس چه بلایی داشت سرم می‌آورد. بیمارستان اجازه نمی‌داد همسر و دخترم با لباس محافظ وارد اتاقک پلاستیکی من بشوند. دیگر یک هفته شده بود؛ اصرار کردم که بگذارند آن‌ها را ببینم. دختر چهارده‌ساله‌ام از در محفظۀ پلاستیکی داخل شد. لباس محافظ خیلی برایش گشاد بود. کیف برزنتی‌ای از شانه‌اش آویزان بود.

#ارتقا
#بلیک_کرواچ
🩷📻||@Radioensha
#کارگاه_رمان_نویسی

🤫🪭× ۲ توصیه مهم از جولیا کامرون برای نوشتن

🌚× توصیه اول

🪻× توصیه اولی که من برای خودم به خاطر سپرده‌ام و همواره رعایت می‌کنم، در خصوص تمرین نویسندگی است.

🌝× جولیا کامرون در کتاب حق نوشتن در این باره می‌گوید:

🪻× نوشتن چیزی است که باید بارها و بارها انجام داد، چیزی که با تکرار بهبود پیدا می‌کند اما نیازی نیست عالی و کامل باشد. درست همان‌طور که معلم پیانو به شما می‌گوید کلیدها را تمرین کنید و این استمرار کلید کسب استادی در نواختن ساز است، من هم به عنوان معلم نگارش همین را گفته‌ام. تداوم و استمرار، کلید کسب استادی در نواختن سازی است که شما هستید.

🪻× از این رو من همواره سعی‌ام بر این است که هیچ روزی را بدون نوشتن و تمرین این کار سپری نکنم. البته با انجام این کار و به مرور بیشتر از اینکه از روی علاقه دست به نوشتن بزنم، از روی وابستگی و برای پیدا کردن حس خوب در روزهایم این کار را انجام می‌دهم.

🌚× توصیه دوم

🪻× توصیه دوم هم به اندازه توصیه اول مهم، مفید و مؤثر است. این توصیه بیشتر بر انفرادی بودن نویسندگی تأکید دارد و اینکه نیازی نیست بیش از حد پایبند و وابسته به توصیه‌ها و الگوهای نویسندگان دیگر باشیم.

🌝× جولیا کامرون در این خصوص توصیه می‌کند:

🪻× معجون شفابخش یک نویسنده، زهر هلاهل نویسنده دیگر است. بعضی از نویسنده‌ها بدون نوای موسیقی ملایم جاز در پس‌زمینه، نمی‌توانند بنویسند. نویسنده‌های دیگر با جاز نمی‌توانند بنویسند چون با گوش‌دادن به آن حواسشان پرت می‌شود. نویسنده‌های زیادی هم هستند که اصلاً از موسیقی استفاده نمی‌کنند.

🪻× برای بعضی از نویسنده‌ها، موسیقی محیط طبیعی مثل آواز پرنده‌های بیشه‌های جنگل‌های سبز یا صدای باد یا صدای ملایم و آرام‌بخش امواج دریا بهترین پس‌زمینه آوایی برای نوشتن است. عده‌ای هم موسیقی یکنواخت ملایم را ترجیح می‌دهند که باز باعث حواس‌پرتی عده دیگری از نویسنده‌ها می‌شود.


🪻× البته به‌نظرم موضوع موسیقی را که در این نوشته مدنظر جولیا کامرون هست، می‌توان به سایر شرایط و عوامل مؤثر بر نویسندگی هم بسط داد و به نوعی شرایط دست زدن به نوشتن را مسئله‌ای اختصاصی و منحصر به فرد برای هر کسی بسته به شرایط، علایق و حالاتش به حساب آورد.

حسین قربانی
-منبع
🩷📻||@Radioensha
#نکته_نویسندگی
روایت توضیح می‌دهد، اما گفت‌وگو افشا می‌کند و نشان می‌دهد. بدیهی است وقتی شخصیت داستان تنها است، نمی‌توانید عناصر را با هم ترکیب کنید؛ مگر اینکه شخصیت از آن نوع آدم‌هایی باشد که با خودش زیاد حرف می‌زند. شما باید صحنه‌هایی با بیش از یک شخصیت خلق کنید. چون همیشه برای خواننده بده بستان شخصیت‌ها جالب‌تر است تا افکار آن‌ها.

🩷🌧||@Radioensha
#شعر_طوری🌈

صبح امروزکسی گفت به من:
تو چقدر تنهایی!
گفتمش در پاسخ تو چقدر حساسی؛
تن من گر تنهاست، دل من با دلهاست،
دوستانی دارم بهتر از برگ درخت
که دعایم گویند و دعاشان گویم،
یادشان دردل من ، قلبشان منزل من.
صافی آب مرا یادتو انداخت،رفیق!
تو دلت سبز، لبت سرخ، چراغت روشن!
چرخ روزیت همیشه چرخان!
نفست داغ
تنت گرم
دعایت با من.

#سهراب_سپهری
🩷🌧||@Radioensha
#بدانیم📌

✂️چند جایگزین‌ فارسی
   
🩶استنباط           برداشت   
🩷استهلاک           فرسایش 
❤️استیجاری          کرایه‌ای 
🤍استیضاح          بازخواست 
🩵استیلا             چیرگی 
💚اسرار                رازها 
💜اسراف             ریخت‌وپاش، زیاده‌روی
🧡از قدیم             از دیرباز 
💛اساس               بنیاد 
💙اساسی              بنیادین 
🖤اسبق                پیشین 
💖استحصال        برداشت 
🤎استحضار          آگاهی 
-منبع: زین قند پارسی

🩷🌧||@Radioensha
2024/09/22 17:35:18
Back to Top
HTML Embed Code: