#کارگاه_فیلمنامه_نویسی🎥
در پی ریزی فیلمنامه،چندین مرحله وجود دارد.تعداد این مراحل به تجربه،شهرت و عادات کاری نویسنده بستگی دارد.
در ابتدا طرح اولیه نوشته میشود که همانطور که از اسمش بر می آید،چیزی در حدود ۲صفحه یا حداکثر ۱۵صفحه یا بیشتر است.
طرح اولیه،توصیف مجهز و بنیادین«طرح»داستان است.در طرح اولیه،گفت گوها نوشته نمی شوند و شخصیتها به طور خلاصه مورد اشاره قرار می گیرند و پرداخت انها سطحی است یا اینکه اصلا پرداخت نشده اند مگر آنکه این پرداخت،خمیر مایه ی اصلی داستان باشد.
معمولا تهیه طرح اولیه فیلمنامه،خواه اقتباس از رمان باشد یا فیلمنامه ای بکر و دست اول،وظیفه ی متن خوان است که توسط کارگزار ادبی یا ویرایشگر داستان برای تهیه کننده استخدام می شود.
🌸||@Radioensha
در پی ریزی فیلمنامه،چندین مرحله وجود دارد.تعداد این مراحل به تجربه،شهرت و عادات کاری نویسنده بستگی دارد.
در ابتدا طرح اولیه نوشته میشود که همانطور که از اسمش بر می آید،چیزی در حدود ۲صفحه یا حداکثر ۱۵صفحه یا بیشتر است.
طرح اولیه،توصیف مجهز و بنیادین«طرح»داستان است.در طرح اولیه،گفت گوها نوشته نمی شوند و شخصیتها به طور خلاصه مورد اشاره قرار می گیرند و پرداخت انها سطحی است یا اینکه اصلا پرداخت نشده اند مگر آنکه این پرداخت،خمیر مایه ی اصلی داستان باشد.
معمولا تهیه طرح اولیه فیلمنامه،خواه اقتباس از رمان باشد یا فیلمنامه ای بکر و دست اول،وظیفه ی متن خوان است که توسط کارگزار ادبی یا ویرایشگر داستان برای تهیه کننده استخدام می شود.
🌸||@Radioensha
#نکته_نویسندگی 🗒
آیا تا به حال شده که از دور کسی را ستایش کنید، اما وقتی تصادفا حرفهای آن شخص را شنیدید حس کنید او همانی نیست که تصور میکردید؟
بنابراین بهتر است بعد از معرفی، و هر چه که میتوانید زودتر، به شخصیتها اجازه بدهید حرف بزنند. وقتی خیلی دیر نیگذارید حرف بزنند، خواننده میبیند او اصلا آن آدمی نیست که در ذهنش مجسم کرده و توقع داشته که باشد.
#گفت_و_گو_نویسی
🎙|| @radioensha
آیا تا به حال شده که از دور کسی را ستایش کنید، اما وقتی تصادفا حرفهای آن شخص را شنیدید حس کنید او همانی نیست که تصور میکردید؟
بنابراین بهتر است بعد از معرفی، و هر چه که میتوانید زودتر، به شخصیتها اجازه بدهید حرف بزنند. وقتی خیلی دیر نیگذارید حرف بزنند، خواننده میبیند او اصلا آن آدمی نیست که در ذهنش مجسم کرده و توقع داشته که باشد.
#گفت_و_گو_نویسی
🎙|| @radioensha
『رادیو انشا✒️』
#کارگاه_رمان_نویسی ⚔📚•• اکشن در سه مرحله! 🍋🌼•• اغلب، نویسندگان یک نبرد بزرگ را تصور می کنند و احساس میکنند که مجبورند آن را با دقت و با جزئیات خسته کننده بنویسند. 💡•• نبرد یک صحنه اکشن نیست. نبرد چیزی است که در پسزمینه یک صحنه اکشن اتفاق میافتد. صحنههای…
#کارگاه_رمان_نویسی
🍯 دو|~ به یاد داشته باشید که صحبت کنید
مردم هنگامی که به آنها حمله میشود فریاد میزنند و گریه میکنند و فحش میدهند.
اگر شکست بخورند فحش میدهند یا ناله میکنند.
⟨🪂🌪⟩ هرگز اجازه ندهید صحنه اکشن شما در سکوت اتفاق بیفتد.
همیشه باید در هر قسمت از کتاب شما دیالوگ وجود داشته باشد، حتی صحنههای اکشن!
حتی در ماموریتهای مخفی کاری، میتوانید شخصیتها را وادار به صحبت کنید. آنها میتوانند در مورد روز خود چت کنند یا ناخواسته اطلاعاتی را در اختیار دیگران بگذارند.
اگر هیچ چیز دیگری نباشد، قهرمان شما میتواند در حالی که بیصدا عمل میکند، یک مونولوگ درونی داشته باشد.
🍯 سه|~ آن را مختصر نگه دارید
حداکثر باید دو یا سه صفحه باشد.
مطمئن باشید برخی از نویسندگان از کارهای بیشتری فرار میکنند، اما آنها بهترین از بهترینها هستند.
همانطور که قبلاً گفتم، خوانندگان تمایل دارند از بخشهای سنگین اکشن کتاب بگذرند. بنابراین، باید خواننده را با وقفه هایی برای گفتگو یا سایر مهلتها از اقدام بی امان نگه دارید.
⟨☕️📻⟩ به صحنههای اکشن عالی در فیلمها فکر کنید و توجه داشته باشید که چگونه کارگردان همیشه در نبردها به افراد دیگر علاقه دارد.
👤 کریستوفر لوک دین
#رمان_نویسی
#ایده
🎙||@Radioensha
🍯 دو|~ به یاد داشته باشید که صحبت کنید
مردم هنگامی که به آنها حمله میشود فریاد میزنند و گریه میکنند و فحش میدهند.
اگر شکست بخورند فحش میدهند یا ناله میکنند.
⟨🪂🌪⟩ هرگز اجازه ندهید صحنه اکشن شما در سکوت اتفاق بیفتد.
همیشه باید در هر قسمت از کتاب شما دیالوگ وجود داشته باشد، حتی صحنههای اکشن!
حتی در ماموریتهای مخفی کاری، میتوانید شخصیتها را وادار به صحبت کنید. آنها میتوانند در مورد روز خود چت کنند یا ناخواسته اطلاعاتی را در اختیار دیگران بگذارند.
اگر هیچ چیز دیگری نباشد، قهرمان شما میتواند در حالی که بیصدا عمل میکند، یک مونولوگ درونی داشته باشد.
🍯 سه|~ آن را مختصر نگه دارید
حداکثر باید دو یا سه صفحه باشد.
مطمئن باشید برخی از نویسندگان از کارهای بیشتری فرار میکنند، اما آنها بهترین از بهترینها هستند.
همانطور که قبلاً گفتم، خوانندگان تمایل دارند از بخشهای سنگین اکشن کتاب بگذرند. بنابراین، باید خواننده را با وقفه هایی برای گفتگو یا سایر مهلتها از اقدام بی امان نگه دارید.
⟨☕️📻⟩ به صحنههای اکشن عالی در فیلمها فکر کنید و توجه داشته باشید که چگونه کارگردان همیشه در نبردها به افراد دیگر علاقه دارد.
👤 کریستوفر لوک دین
#رمان_نویسی
#ایده
🎙||@Radioensha
#مثبت_نویسندگی🎐
برای خلق اثر خوب، نوشتن طبق قواعد و منطق کافی نیست، نویسندگی یعنی با چشمِ دل دیدن و با اشک دیده نوشتن، یعنی عشقبازی با کلمات و پرواز در آسمان خیال.
#ندا_ملائی
🌸||@Radioensha
برای خلق اثر خوب، نوشتن طبق قواعد و منطق کافی نیست، نویسندگی یعنی با چشمِ دل دیدن و با اشک دیده نوشتن، یعنی عشقبازی با کلمات و پرواز در آسمان خیال.
#ندا_ملائی
🌸||@Radioensha
#شعر_طوری💛
حـالِ حالا را نبیـن "مـا هم بـهاری داشتیم"
یک نـفر ما را چُنین پاییــزِ بـی کاشانه کرد
#شاهین_پورعلی_اکبر
🌸|| @Radioensha
حـالِ حالا را نبیـن "مـا هم بـهاری داشتیم"
یک نـفر ما را چُنین پاییــزِ بـی کاشانه کرد
#شاهین_پورعلی_اکبر
🌸|| @Radioensha
Forwarded from 『رادیو انشا✒️』
🎭شخصیتپردازی
#تمرین
با توجه به تصویر، بر اساس سلیقه فردی خود، مشخصات و ویژگیهای شخصیت را بنویسید. مثلا برای او نام و نام خانوادگی انتخاب کنید.
به همین طریق، موارد زیر را کامل کنید:
. سن
. شغل
. تحصیلات
. توانمندیها و مهارتها
. ضعفها و محدودیتها
. ویژگیهای اخلاقی و شخصیتی
. پیشداستان (حوادث مهم گذشته)
شخصیت یکی از عناصر ضروری داستان است. با تکرار این تمرین، مجموعهای از شخصیتهای گوناگون خواهیم داشت. همین اندوخته ارزشمند، یاریگر ما در داستانپردازی است.
مثلا با پنج یا شش شخصیت، میتوان رمان طراحی کرد. برای این کار، باید از خود بپرسیم: چه ماجرایی این شخصیتهای گوناگون را به هم متصل و مرتبط میکند؟
#شخصیت_پردازی
منبع
🎙||@Radioensha
#تمرین
با توجه به تصویر، بر اساس سلیقه فردی خود، مشخصات و ویژگیهای شخصیت را بنویسید. مثلا برای او نام و نام خانوادگی انتخاب کنید.
به همین طریق، موارد زیر را کامل کنید:
. سن
. شغل
. تحصیلات
. توانمندیها و مهارتها
. ضعفها و محدودیتها
. ویژگیهای اخلاقی و شخصیتی
. پیشداستان (حوادث مهم گذشته)
شخصیت یکی از عناصر ضروری داستان است. با تکرار این تمرین، مجموعهای از شخصیتهای گوناگون خواهیم داشت. همین اندوخته ارزشمند، یاریگر ما در داستانپردازی است.
مثلا با پنج یا شش شخصیت، میتوان رمان طراحی کرد. برای این کار، باید از خود بپرسیم: چه ماجرایی این شخصیتهای گوناگون را به هم متصل و مرتبط میکند؟
#شخصیت_پردازی
منبع
🎙||@Radioensha
『رادیو انشا✒️』
#نقد_متون🔍 متن ارسالی برای نقد: 📋👇🏼 با یک کت لی مشکی، تیشرت مشکی، شلوار مشکی و الاستار های مشکی روی یکی از صندلی های گوشه بار نشسته بودم، باز هم برای نجات از افکار تاریک در یک بار خودم را پیدا…
نگارش:
🪴 نیمفاصله رو رعایت کن.
صندلی های❌ صندلیهای✅
میبینم❌ میبینم✅
🪴 دونقطه غلطه.
اگه میخوای به کار ببری از سه نقطه استفاده کن.
🪴 - آمریکانو مینوشند و میخوانند..❌
- آمریکانو مینوشند و میخوانند.✅
- هه!..❌ هه!✅
🪴 متن یه جاهایی محاوره و ادبی قاطی شده، یا فقط ادبی یا فقط محاوره بنویس.
🪴 برای علامت دیالوگ فقط از آندرلاین ( _ ) یا خط تیره ( - ) استفاده کن، از نظر من دومی صحیحتره.
🪴 بهتره متن به زبان ادبی باشه و دیالوگ،ها به صورت محاوره، اینجوری مخاطب بیشتر ارتباط میگیره.
در صورتی نوشتن دیالوگ به ادبی درسته که مثلا در باستان یا خیلی قدیم اتفاق افتاده باشه.
🪴میون متن ادبی، کلمه خارجی نیار!
ترند نه مشهور!😫🙁
محتوا:
🪴 من با شخصیت خیلی ارتباط گرفتم و احساسشو درک کردم، عالی بود.❤️🩹👏🏻
🪴 قسمتهایی از داستانت برام عجیب بود، شخصیت نویسندت منو به فکر فرو برد.
قلمت جاوید و موفق باشی🤗🌿
🎙||@Radioensha
🪴 نیمفاصله رو رعایت کن.
صندلی های❌ صندلیهای✅
میبینم❌ میبینم✅
🪴 دونقطه غلطه.
اگه میخوای به کار ببری از سه نقطه استفاده کن.
🪴 - آمریکانو مینوشند و میخوانند..❌
- آمریکانو مینوشند و میخوانند.✅
- هه!..❌ هه!✅
🪴 متن یه جاهایی محاوره و ادبی قاطی شده، یا فقط ادبی یا فقط محاوره بنویس.
🪴 برای علامت دیالوگ فقط از آندرلاین ( _ ) یا خط تیره ( - ) استفاده کن، از نظر من دومی صحیحتره.
🪴 بهتره متن به زبان ادبی باشه و دیالوگ،ها به صورت محاوره، اینجوری مخاطب بیشتر ارتباط میگیره.
در صورتی نوشتن دیالوگ به ادبی درسته که مثلا در باستان یا خیلی قدیم اتفاق افتاده باشه.
🪴میون متن ادبی، کلمه خارجی نیار!
ترند نه مشهور!😫🙁
محتوا:
🪴 من با شخصیت خیلی ارتباط گرفتم و احساسشو درک کردم، عالی بود.❤️🩹👏🏻
🪴 قسمتهایی از داستانت برام عجیب بود، شخصیت نویسندت منو به فکر فرو برد.
قلمت جاوید و موفق باشی🤗🌿
🎙||@Radioensha
#نکته_نویسندگی 🗒
🌀 چند توصیف برای نشان دادن خلق و خوی شخصیت:
• توصیف ظاهر
• توصیف واکنش خود شخصیت به ظاهرش
• توصیف نوع پوشاک
• توصیف جزئیات خانهی شخصیت
• توصیف سلیقههای شخصیت
• توصیف عادتهای وسواسگونهی شخصیت
• توصیف نوع روابط شخصیت با دیگران
#شخصیتپردازی_پویا
🎙|| @radioensha
🌀 چند توصیف برای نشان دادن خلق و خوی شخصیت:
• توصیف ظاهر
• توصیف واکنش خود شخصیت به ظاهرش
• توصیف نوع پوشاک
• توصیف جزئیات خانهی شخصیت
• توصیف سلیقههای شخصیت
• توصیف عادتهای وسواسگونهی شخصیت
• توصیف نوع روابط شخصیت با دیگران
#شخصیتپردازی_پویا
🎙|| @radioensha
#کارگاه_رمان_نویسی
🌸💪🏻•• شش نکته برای نوشتن دیالوگ قدرتمند!
‹یک🌻› شخصیتهای خود را بشناسید.
هنگامی که شخصیتهای خود را از درون و بیرون میشناسید، توسعه صدای منحصر به فرد آنها در مکالمه بسیار آسان تر است.
پاسخ دادن به سؤالات توسعه شخصیت میتواند به شما در درک عمیق شخصیتهای خود کمک کند. در حالی که ممکن است هرگز تمام جزئیات را در داستان خود ننویسید، این به شکل گیری صدای شخصیتهای شما کمک میکند.
📙🍊|× وقتی شخصیتهای شما به خوبی توسعه یافته باشند، آسان و طبیعی است که بدانید در هر موقعیتی چه میتوانند بگویند. این کار شما را به عنوان یک نویسنده بسیار آسان میکند! همچنین به مخاطبان شما کمک می کند تا با شخصیتهای شما نیز ارتباط برقرار کنند.
‹دو🌻› به گفتگوی خود یک هدف بدهید
وقتی شخصیتها صحبت میکنند، بهتر است دلیل خوبی داشته باشد. اگر به مکالمات روزمره بین افراد گوش دهید، بدون هیچ هدف واقعی میتواند بسیار خسته کننده و پیش پا افتاده باشد.
📘🦋|× از صحبتهای کوچک بین شخصیتهای خود اجتناب کنید، زیرا این به احتمال زیاد فقط خوانندگان شما را خسته میکند و واقعاً بینش زیادی در مورد شخصیت شخصیت ارائه نمیدهد. همانطور که انتظار ندارید در یک مکالمه واقعی زندگی، چیزهای زیادی یاد بگیرید، نمیتوانید از خوانندگان خود انتظار داشته باشید که از یک دیالوگ بیهدف با شخصیتهای شما پیوندی فوری ایجاد کنند.
اگر دیالوگ به اعماق ذهن، شخصیت و انگیزه های آنها نرود، خوانندگان شما احساس نزدیکی به شخصیتهای شما نخواهند داشت.
شما میخواهید هنگام نوشتن مطمئن شوید که هر کلمهای که شخصیتهای شما می گویند دلیل روشنی برای گفته شدن دارد. اگر تبادل دیالوگ بین دو شخصیت ضروری نیست، به تجدید نظر در صحنه فکر کنید تا آنچه در مورد آن صحبت میکنند باعث ایجاد انتظار یا تعلیق شود.
#رمان_نویسی
#ایده
🎙||@Radioensha
🌸💪🏻•• شش نکته برای نوشتن دیالوگ قدرتمند!
‹یک🌻› شخصیتهای خود را بشناسید.
هنگامی که شخصیتهای خود را از درون و بیرون میشناسید، توسعه صدای منحصر به فرد آنها در مکالمه بسیار آسان تر است.
پاسخ دادن به سؤالات توسعه شخصیت میتواند به شما در درک عمیق شخصیتهای خود کمک کند. در حالی که ممکن است هرگز تمام جزئیات را در داستان خود ننویسید، این به شکل گیری صدای شخصیتهای شما کمک میکند.
📙🍊|× وقتی شخصیتهای شما به خوبی توسعه یافته باشند، آسان و طبیعی است که بدانید در هر موقعیتی چه میتوانند بگویند. این کار شما را به عنوان یک نویسنده بسیار آسان میکند! همچنین به مخاطبان شما کمک می کند تا با شخصیتهای شما نیز ارتباط برقرار کنند.
‹دو🌻› به گفتگوی خود یک هدف بدهید
وقتی شخصیتها صحبت میکنند، بهتر است دلیل خوبی داشته باشد. اگر به مکالمات روزمره بین افراد گوش دهید، بدون هیچ هدف واقعی میتواند بسیار خسته کننده و پیش پا افتاده باشد.
📘🦋|× از صحبتهای کوچک بین شخصیتهای خود اجتناب کنید، زیرا این به احتمال زیاد فقط خوانندگان شما را خسته میکند و واقعاً بینش زیادی در مورد شخصیت شخصیت ارائه نمیدهد. همانطور که انتظار ندارید در یک مکالمه واقعی زندگی، چیزهای زیادی یاد بگیرید، نمیتوانید از خوانندگان خود انتظار داشته باشید که از یک دیالوگ بیهدف با شخصیتهای شما پیوندی فوری ایجاد کنند.
اگر دیالوگ به اعماق ذهن، شخصیت و انگیزه های آنها نرود، خوانندگان شما احساس نزدیکی به شخصیتهای شما نخواهند داشت.
شما میخواهید هنگام نوشتن مطمئن شوید که هر کلمهای که شخصیتهای شما می گویند دلیل روشنی برای گفته شدن دارد. اگر تبادل دیالوگ بین دو شخصیت ضروری نیست، به تجدید نظر در صحنه فکر کنید تا آنچه در مورد آن صحبت میکنند باعث ایجاد انتظار یا تعلیق شود.
#رمان_نویسی
#ایده
🎙||@Radioensha
#شعر_طوری💛
هـوا گرفته و من هـم گرفته ام بـه بغل
هـوای گریـه که یـعنی تـو نیسـتی بغلم
#شاهین_پورعلی_اکبر
🌸|| @Radioensha
هـوا گرفته و من هـم گرفته ام بـه بغل
هـوای گریـه که یـعنی تـو نیسـتی بغلم
#شاهین_پورعلی_اکبر
🌸|| @Radioensha
#کارگاه_فیلمنامه_نویسی🎥
برخی از نویسندگان معروف و صاحب تجربه،مستقیما به نوشتن فیلمنامه ی نهایی می پردازند.اما بیشتر نویسندگان ترجیح میدهند که در ابتدا طرح کامل فیلمنامه را بنویسند.نویسندگان دیگری هم هستند که ترجیح میدهند کار را مرحله به مرحله انجام دهند،به ویژه اگر فیلمنامه به صورت مشترک باشد.
برای این منظور،ابتدا«طرح مرحله ای»فیلمنامه را پی ریزی میکنند.این طرح از تعدادی جمله یا پاراگراف کوتاه تشکیل می شود که به ترتیب شماره گذاری شده اند و گسترش سکانس به سکانس خط اصلی داستان فیلمنامه و همچنین طرح فرعی ان را ترسیم میکنند.
این شیوه به ویژه هنگامی مفید است که فیلمنامه اقتباسی از رمان است،زیرا در رمان،شخصیتها کاملا پرداخت شده اند و موقعیتهایی در ان وجود دارد که براحتی خود را به بازسازی سینمایی می سپارند.
🌸||@Radioensha
برخی از نویسندگان معروف و صاحب تجربه،مستقیما به نوشتن فیلمنامه ی نهایی می پردازند.اما بیشتر نویسندگان ترجیح میدهند که در ابتدا طرح کامل فیلمنامه را بنویسند.نویسندگان دیگری هم هستند که ترجیح میدهند کار را مرحله به مرحله انجام دهند،به ویژه اگر فیلمنامه به صورت مشترک باشد.
برای این منظور،ابتدا«طرح مرحله ای»فیلمنامه را پی ریزی میکنند.این طرح از تعدادی جمله یا پاراگراف کوتاه تشکیل می شود که به ترتیب شماره گذاری شده اند و گسترش سکانس به سکانس خط اصلی داستان فیلمنامه و همچنین طرح فرعی ان را ترسیم میکنند.
این شیوه به ویژه هنگامی مفید است که فیلمنامه اقتباسی از رمان است،زیرا در رمان،شخصیتها کاملا پرداخت شده اند و موقعیتهایی در ان وجود دارد که براحتی خود را به بازسازی سینمایی می سپارند.
🌸||@Radioensha
#شعر_طوری💛
کهن شود همه کس را به روزگار ارادت
مگر مرا که همان عشقِ اول است و زیادت
شنیدمت که نظر میکنی به حال ضعیفان
تبم گرفت و دلم خوش به انتظار عیادت
#سعدی
🌸|| @Radioensha
کهن شود همه کس را به روزگار ارادت
مگر مرا که همان عشقِ اول است و زیادت
شنیدمت که نظر میکنی به حال ضعیفان
تبم گرفت و دلم خوش به انتظار عیادت
#سعدی
🌸|| @Radioensha
#معرفی_کتاب 📚
پروژه شادی نام کتابی است که شاد زیستن را از زاویه های مختلف بررسی کرده است.این کتاب شمارا به سفری شگفت انگیز میبرد و با دستورالعمل هایی کمک تان می کند از زندگی مکانیکی خود فاصله بگیرید و نگاهی به درون تان بیاندازید.
مسیر شادی برای هرکسی متفاوت است،به همین دلیل به همه پیشنهاد می کند کتابی درباره مسیر خوشحالی شان بنویسند.اما اگر رسیدن به خوشحالی برای هرکسی یک مسیر منحصر دارد، پس خواندن این کتاب به چه دردی می خورد؟
اگر مسیرخوشحالی برای هرکسی متفاوت است، اما خواندن تجربیات دیگران کمک می کند تا راحت تر دراین مسیر حرکت کنیم.
#پروژه_شادی
#گریچن_رابین
🎙|| @radioensha
پروژه شادی نام کتابی است که شاد زیستن را از زاویه های مختلف بررسی کرده است.این کتاب شمارا به سفری شگفت انگیز میبرد و با دستورالعمل هایی کمک تان می کند از زندگی مکانیکی خود فاصله بگیرید و نگاهی به درون تان بیاندازید.
مسیر شادی برای هرکسی متفاوت است،به همین دلیل به همه پیشنهاد می کند کتابی درباره مسیر خوشحالی شان بنویسند.اما اگر رسیدن به خوشحالی برای هرکسی یک مسیر منحصر دارد، پس خواندن این کتاب به چه دردی می خورد؟
اگر مسیرخوشحالی برای هرکسی متفاوت است، اما خواندن تجربیات دیگران کمک می کند تا راحت تر دراین مسیر حرکت کنیم.
#پروژه_شادی
#گریچن_رابین
🎙|| @radioensha
#شعر_طوری💛
اگر دستم به ناحق رفته در زلف تو معذورم
برای دستهای تنگ، ایمانی نمی ماند
#حسین_زحمتکش
🌸|| @Radioensha
اگر دستم به ناحق رفته در زلف تو معذورم
برای دستهای تنگ، ایمانی نمی ماند
#حسین_زحمتکش
🌸|| @Radioensha
#برشی_از_کتاب 📚
شادی نه فضیلت است، نه لذت، نه این و نه آن. بلکه به مفهوم رشد است. همه ما وقتی شاد هستیم که در حال رشد باشیم. تنها رسیدن به هدف شادی نمی آورد. بلکه مرحله مبارزه برای رسیدن به هدف که همان رشد است شادی به همراه دارد
#گریچن_رابین
#پروژه_شادی
🎙|| @radioensha
شادی نه فضیلت است، نه لذت، نه این و نه آن. بلکه به مفهوم رشد است. همه ما وقتی شاد هستیم که در حال رشد باشیم. تنها رسیدن به هدف شادی نمی آورد. بلکه مرحله مبارزه برای رسیدن به هدف که همان رشد است شادی به همراه دارد
#گریچن_رابین
#پروژه_شادی
🎙|| @radioensha
#نقد_متون🔍
متن ارسالی برای نقد: 📋👇🏼
در آغوش شلوغی بیپایان اتوبوس بی حرکت ایستاده ام جای سوزن انداختن نیست و اتوبوس در همهمه پر سر و صدا و کر کننده ای فرو رفته است .
با نگاهی گذرا به هرکدام از مسافران ، به سمت صندلی های پشتی که تعدادی از آنها خالی هستند می روم . روی صندلی تک نفره و زوار در رفته ی نارنجی رنگ می نشینم و سرم را به پنجره تکیه می دهم . احساس می کنم پاهایم رمقی برای تکان خوردن ندارند .
با بی تفاوتی نگاهی به اطراف می اندازم . خانم مسنی که کنار پنجره نشسته بود و دستان پیر و چروکیده اش را روی عصای ارزان قیمت و چوبی اش می کشید . او مدام با روی خندان برمی گشت و به صندلی کناری اش نگاه می کرد انگار فکر می کرد کسی آنجاست اما بعد که بر می گشت و صندلی خالی را می دید ، ناامید و سرخورده آه می کشید . او بارها و بارها این کار را تکرار کرد و سرافکنده تر از قبل انتظار پایان راه را می کشید . وقتی بر می گشت می توانستم پوست شل صورت و چشمان آبی غمزده اش را ببینم . انگار روی آسمان چشمانش را لایه ای از ابرهای تیره گرفته باشد و هر لحظه امکان بارش سیلی از اشک کویر گونه هایش را تهدید کند . وقتی برای آخرین بار سرش را برگرداند و لبخندش خشک شد حس کردم آنقدر غم برای اشک ریختن دارد که می تواند کل اتوبوس را غرق کند . بغض گلویم را گرفته بود و می خواستم به جای تمام اشک نریختن هایش گریه کنم . چشمانم را بستم و نگاهم را از او دزدیدم تا مبادا حس کند به او ترحم شده است .
نگاهم را به مادری دوختم که سعی داشت فرزند کوچکش را آرام کند . از لباس های کهنه اش می شد فهمید وضع مالی خوبی ندارند . خستگی اش را می شد از چشمان نیمه بازش و صدای تحلیل رفتهاش تشخیص داد . بچه را بغل گرفته بود و تکان می داد اما با کمی دقت می توانستی برق الماس گونه ای را روی چهرهاش ببینی . انگار داشت اشک هایش را پشت گریه نوزاد پنهان ، و صدایش را پشت صدای فرزندش خفه می کرد . هر از گاهی لب هایش را گاز می گرفت تا مبادا صدای زار زدنش بلند شود . انگار به قدری خسته بود که می توانست همانجا با تمام صداهای گوش خراش اطراف به راحتی بخوابد . انگار سنگینی نگاه دلسوزانه ام را حس کرد که نگاهش را برگرداند و با اشک به من لبخند زد . لبخندی به تقلید از او زدم و با خجالت چشمان بی پروایم را به سمت دیگری هدایت کردم .
این بار چشم هایم مرد پیری را انتخاب کردند که با کت و شلوار طوسی رنگ کنار پسر تقریباً بیست ساله ای نشسته بود پسر که انگار نگران پدربزرگش بود دست او را گرفته بود و می فشرد . پیرمرد خشک و سرد بود و بیرون را تماشا می کرد . او خشک بود اما چشمانش غم داشت . می توانستم از روی پلاستیک پر از دارویی که در دستش بود حدس بزنم که چرا انقدر غمگین است . او بیمار بود . سرفههای گاه و بیگاهش این حدس را ثابت می کرد . معلوم بود به بیماری تنفسی و سختی دچار شده است که حتی نمی خواست لحظهای بخندد یا گریه کند . او دلش نمی خواست لحظهای را از دیدن دنیا دست بردارد . او فکر می کرد دیگر نمیتواند این شگفتی ها را ببیند . خانم میانسالی که کنار پسر نشسته بود و به گمانم مادرش بود با خستگی دست روی پیشانیاش گذاشته بود و فکر می کرد . انگار او هم داشت به عقیده پیرمرد فکر میکرد . آنقدر گریه کرده بود و نخوابیده بود که چشمانش قرمز شده بود . می توانستم اشکهایی را که در چشمش برق می زنند ببینم . مطمئن بودم اگر پلک بزند قطره های اشک جاری میشوند . پسر دست مادرش را گرفت و فشرد، با نگاهی اطمینان بخش به او نگریست و سر مادرش را بوسید .
اتوبوس با وجود تمام سر و صداهای اطراف در اقیانوسی از سکوت غرق شده بود . شاید چون مشکلاتی که برای مسافران این اتوبوس به وجود آمده بود وزنش را دو برابر کرده بود و ما را به اعماق زمین برده بود .
- نوتلا
🎙|| رادیو انشا موج اف ام ردیف نویسندگی:)
متن بالا رو نقد کنید و به لینک زیر بفرستید
https://www.tg-me.com/BChatBot?start=sc-35894-7ubf1KO
متن ارسالی برای نقد: 📋👇🏼
در آغوش شلوغی بیپایان اتوبوس بی حرکت ایستاده ام جای سوزن انداختن نیست و اتوبوس در همهمه پر سر و صدا و کر کننده ای فرو رفته است .
با نگاهی گذرا به هرکدام از مسافران ، به سمت صندلی های پشتی که تعدادی از آنها خالی هستند می روم . روی صندلی تک نفره و زوار در رفته ی نارنجی رنگ می نشینم و سرم را به پنجره تکیه می دهم . احساس می کنم پاهایم رمقی برای تکان خوردن ندارند .
با بی تفاوتی نگاهی به اطراف می اندازم . خانم مسنی که کنار پنجره نشسته بود و دستان پیر و چروکیده اش را روی عصای ارزان قیمت و چوبی اش می کشید . او مدام با روی خندان برمی گشت و به صندلی کناری اش نگاه می کرد انگار فکر می کرد کسی آنجاست اما بعد که بر می گشت و صندلی خالی را می دید ، ناامید و سرخورده آه می کشید . او بارها و بارها این کار را تکرار کرد و سرافکنده تر از قبل انتظار پایان راه را می کشید . وقتی بر می گشت می توانستم پوست شل صورت و چشمان آبی غمزده اش را ببینم . انگار روی آسمان چشمانش را لایه ای از ابرهای تیره گرفته باشد و هر لحظه امکان بارش سیلی از اشک کویر گونه هایش را تهدید کند . وقتی برای آخرین بار سرش را برگرداند و لبخندش خشک شد حس کردم آنقدر غم برای اشک ریختن دارد که می تواند کل اتوبوس را غرق کند . بغض گلویم را گرفته بود و می خواستم به جای تمام اشک نریختن هایش گریه کنم . چشمانم را بستم و نگاهم را از او دزدیدم تا مبادا حس کند به او ترحم شده است .
نگاهم را به مادری دوختم که سعی داشت فرزند کوچکش را آرام کند . از لباس های کهنه اش می شد فهمید وضع مالی خوبی ندارند . خستگی اش را می شد از چشمان نیمه بازش و صدای تحلیل رفتهاش تشخیص داد . بچه را بغل گرفته بود و تکان می داد اما با کمی دقت می توانستی برق الماس گونه ای را روی چهرهاش ببینی . انگار داشت اشک هایش را پشت گریه نوزاد پنهان ، و صدایش را پشت صدای فرزندش خفه می کرد . هر از گاهی لب هایش را گاز می گرفت تا مبادا صدای زار زدنش بلند شود . انگار به قدری خسته بود که می توانست همانجا با تمام صداهای گوش خراش اطراف به راحتی بخوابد . انگار سنگینی نگاه دلسوزانه ام را حس کرد که نگاهش را برگرداند و با اشک به من لبخند زد . لبخندی به تقلید از او زدم و با خجالت چشمان بی پروایم را به سمت دیگری هدایت کردم .
این بار چشم هایم مرد پیری را انتخاب کردند که با کت و شلوار طوسی رنگ کنار پسر تقریباً بیست ساله ای نشسته بود پسر که انگار نگران پدربزرگش بود دست او را گرفته بود و می فشرد . پیرمرد خشک و سرد بود و بیرون را تماشا می کرد . او خشک بود اما چشمانش غم داشت . می توانستم از روی پلاستیک پر از دارویی که در دستش بود حدس بزنم که چرا انقدر غمگین است . او بیمار بود . سرفههای گاه و بیگاهش این حدس را ثابت می کرد . معلوم بود به بیماری تنفسی و سختی دچار شده است که حتی نمی خواست لحظهای بخندد یا گریه کند . او دلش نمی خواست لحظهای را از دیدن دنیا دست بردارد . او فکر می کرد دیگر نمیتواند این شگفتی ها را ببیند . خانم میانسالی که کنار پسر نشسته بود و به گمانم مادرش بود با خستگی دست روی پیشانیاش گذاشته بود و فکر می کرد . انگار او هم داشت به عقیده پیرمرد فکر میکرد . آنقدر گریه کرده بود و نخوابیده بود که چشمانش قرمز شده بود . می توانستم اشکهایی را که در چشمش برق می زنند ببینم . مطمئن بودم اگر پلک بزند قطره های اشک جاری میشوند . پسر دست مادرش را گرفت و فشرد، با نگاهی اطمینان بخش به او نگریست و سر مادرش را بوسید .
اتوبوس با وجود تمام سر و صداهای اطراف در اقیانوسی از سکوت غرق شده بود . شاید چون مشکلاتی که برای مسافران این اتوبوس به وجود آمده بود وزنش را دو برابر کرده بود و ما را به اعماق زمین برده بود .
- نوتلا
🎙|| رادیو انشا موج اف ام ردیف نویسندگی:)
متن بالا رو نقد کنید و به لینک زیر بفرستید
https://www.tg-me.com/BChatBot?start=sc-35894-7ubf1KO
『رادیو انشا✒️』
#کارگاه_رمان_نویسی 🌸💪🏻•• شش نکته برای نوشتن دیالوگ قدرتمند! ‹یک🌻› شخصیتهای خود را بشناسید. هنگامی که شخصیتهای خود را از درون و بیرون میشناسید، توسعه صدای منحصر به فرد آنها در مکالمه بسیار آسان تر است. پاسخ دادن به سؤالات توسعه شخصیت میتواند به شما…
#کارگاه_رمان_نویسی
‹سه🌻› به یاد داشته باشید که گفتگو همیشه واقع بینانه نیست.
یکی از بزرگترین اشتباهاتی که نویسنده مرتکب میشود این است که به بسیاری از «ام و ایه» و دیگر عبارات رایج روز به نوشته اضافه میکند. گویش چیز دیگری است که باید از آن اجتناب کرد، زیرا خواندن آن ممکن است گیج کننده و دردناک باشد.
📒🌸|× چیزهای خوشایندی مانند «سلام» و «حالت چطوره؟» می تواند خوانندگان را نیز خسته کند. شما می خواهید گفتگوی شما سریع و متحرک باشد، می خواهید مستقیماً به عمل بروید.
‹چهار🌻› درک کنید که برچسبهای گفتگوی خسته کننده مشکلی ندارند.
در مدرسه به ما یاد میدهند که از انواع مترادفهای مختلف برای کلمه «گفته» استفاده کنیم. با این حال، مطالعات نشان داده است که خوانندگان با کلمه «گفته» به عنوان یک نقطه برخورد میکنند. آنها حتی در استفاده متوجه آن نمیشوند. اگر کلمات طولانی و پیچیده بنویسید میتواند منجر به خستگی خواننده شود.
⟨🌤🌼⟩ کلماتی مانند: پرسید، گفت، پاسخ داد.
اگر تکراری شد، استفاده از آنها را متوقف کنید و آن را با جملاتی که از عمل استفاده میکنند، جدا کنید. به یاد داشته باشید که همیشه لازم نیست آنها را در هر پاراگراف قرار دهید، به خصوص اگر واضح باشد که چه کسی صحبت میکند.
‹پنج🌻› در حین نوشتن دیالوگ، قالب بندی و نقطه گذاری را ساده نگه دارید.
آیا میخواهید خوانندگان خود را سریع خاموش کنید؟ پاراگرافهای کوچک و دیالوگهای عظیم بنویسید!
⟨🍒🤡⟩ دیالوگ خود را به جملات کوتاه و مختصر تقسیم کنید که مستقیماً به اصل مطلب میرسد. یک پاراگراف هنگام نوشتن دیالوگ هرگز نباید بیش از دو یا سه جمله داشته باشد.
‹شش🌻› مطالعه و تمرین کنید تا نحوه دیالوگ نویسی را بیاموزید!
هرچه بیشتر مطالعه و تمرین دیالوگ نویسی داشته باشید، تجربه بیشتری خواهید داشت. تجربه بیشتر در نوشتن دیالوگ به شما کمک میکند تا به طور طبیعی مکالمات را در داستانهای خود بگنجانید.
👥 منبع: سایت نوشته شده فکر کن.
#رمان_نویسی
#ایده
🎙||@Radioensha
‹سه🌻› به یاد داشته باشید که گفتگو همیشه واقع بینانه نیست.
یکی از بزرگترین اشتباهاتی که نویسنده مرتکب میشود این است که به بسیاری از «ام و ایه» و دیگر عبارات رایج روز به نوشته اضافه میکند. گویش چیز دیگری است که باید از آن اجتناب کرد، زیرا خواندن آن ممکن است گیج کننده و دردناک باشد.
📒🌸|× چیزهای خوشایندی مانند «سلام» و «حالت چطوره؟» می تواند خوانندگان را نیز خسته کند. شما می خواهید گفتگوی شما سریع و متحرک باشد، می خواهید مستقیماً به عمل بروید.
‹چهار🌻› درک کنید که برچسبهای گفتگوی خسته کننده مشکلی ندارند.
در مدرسه به ما یاد میدهند که از انواع مترادفهای مختلف برای کلمه «گفته» استفاده کنیم. با این حال، مطالعات نشان داده است که خوانندگان با کلمه «گفته» به عنوان یک نقطه برخورد میکنند. آنها حتی در استفاده متوجه آن نمیشوند. اگر کلمات طولانی و پیچیده بنویسید میتواند منجر به خستگی خواننده شود.
⟨🌤🌼⟩ کلماتی مانند: پرسید، گفت، پاسخ داد.
اگر تکراری شد، استفاده از آنها را متوقف کنید و آن را با جملاتی که از عمل استفاده میکنند، جدا کنید. به یاد داشته باشید که همیشه لازم نیست آنها را در هر پاراگراف قرار دهید، به خصوص اگر واضح باشد که چه کسی صحبت میکند.
‹پنج🌻› در حین نوشتن دیالوگ، قالب بندی و نقطه گذاری را ساده نگه دارید.
آیا میخواهید خوانندگان خود را سریع خاموش کنید؟ پاراگرافهای کوچک و دیالوگهای عظیم بنویسید!
⟨🍒🤡⟩ دیالوگ خود را به جملات کوتاه و مختصر تقسیم کنید که مستقیماً به اصل مطلب میرسد. یک پاراگراف هنگام نوشتن دیالوگ هرگز نباید بیش از دو یا سه جمله داشته باشد.
‹شش🌻› مطالعه و تمرین کنید تا نحوه دیالوگ نویسی را بیاموزید!
هرچه بیشتر مطالعه و تمرین دیالوگ نویسی داشته باشید، تجربه بیشتری خواهید داشت. تجربه بیشتر در نوشتن دیالوگ به شما کمک میکند تا به طور طبیعی مکالمات را در داستانهای خود بگنجانید.
👥 منبع: سایت نوشته شده فکر کن.
#رمان_نویسی
#ایده
🎙||@Radioensha