#معرفی_کتاب 📚
سعید علامیان(۱۳۳۴-) پژوهشگر است. «برای تاریخ میگویم» مجموعه خاطرات محسن رفیقدوست، از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سالهای (۱۳۶۸ ـ ۱۳۵۷) است.
#برای_تاریخ_میگویم
#سعید_علامیان
🎙|| @radioensha
سعید علامیان(۱۳۳۴-) پژوهشگر است. «برای تاریخ میگویم» مجموعه خاطرات محسن رفیقدوست، از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سالهای (۱۳۶۸ ـ ۱۳۵۷) است.
#برای_تاریخ_میگویم
#سعید_علامیان
🎙|| @radioensha
#کارگاه_شعر📝
✍🏽| آرایه تلمیح
ارایه تلمیح فرقش با تضمین اینه که تو تلمیح میایم اشاره میکنیم به ( داستان تاریخی / ایه / حدیث)
اشاره هست فقط
تضمین کپی میکردیم اون چیز رو
➖مثال
پدرم روضه رضوان(بهشت) به دو گندم بفروخت
ناخلف باشم اگر من به جوی نفروشم
(اشاره به داستان بهشت)
ما ز بالاییم و بالا میرویم
ما ز دریاییم و دریا میرویم
(اشاره به آیه)
چنین گفت پیغمبر راست گوی
ز گهواره تا گور دانش بجوی
(اشاره به حدیث)
#شعر_نویسی
🌸||@Radioensha
✍🏽| آرایه تلمیح
ارایه تلمیح فرقش با تضمین اینه که تو تلمیح میایم اشاره میکنیم به ( داستان تاریخی / ایه / حدیث)
اشاره هست فقط
تضمین کپی میکردیم اون چیز رو
➖مثال
پدرم روضه رضوان(بهشت) به دو گندم بفروخت
ناخلف باشم اگر من به جوی نفروشم
(اشاره به داستان بهشت)
ما ز بالاییم و بالا میرویم
ما ز دریاییم و دریا میرویم
(اشاره به آیه)
چنین گفت پیغمبر راست گوی
ز گهواره تا گور دانش بجوی
(اشاره به حدیث)
#شعر_نویسی
🌸||@Radioensha
#شعر_طوری💛
هرگز از یاد نبردم من مدهوش تو را
من نه آنم که توان کرد فراموش تو را
#مسیح_کاشانی
🌸|| @Radioensha
هرگز از یاد نبردم من مدهوش تو را
من نه آنم که توان کرد فراموش تو را
#مسیح_کاشانی
🌸|| @Radioensha
#برشی_از_کتاب 📚
اما خودش میگوید: «من در این انقلاب سمتی انتخاب کردم که هیچکس نمیتواند مرا از این سمت عزل بکند؛ من عملۀ انقلابم.» در یکی از جلسات، قبل از شروع مصاحبه، صحبتی پیش آمد و از او شنیدم که میگفت: «در سال ۱۳۲۹، دهساله بودم که در منزل مرحوم آیتالله کاشانی چای میدادم. در همان سن و سال، رفتوآمدهای مرحوم نواب صفوی و اطرافیانش را زیر نظر داشتم و دقیقاً یادم است که با مرحوم کاشانی در مورد ترور رزمآرا و نخستوزیری مصدق صحبت میکردند.» حاج محسن رفیقدوست در خانوادهای مذهبی ـ سنتی در جنوب شهر تهران به دنیا آمد. دهساله بود که با فداییان اسلام آشنا و در یازده سالگی همراه با جمعی از فداییان اسلام در مسجد لرزاده دستگیر شد. وقتی افسر کلانتری او را در جمع تجمعکنندگان ضد شاه میبیند و با تعجب علت دستگیریاش را جویا میشود، مأمور دستگیرکننده میگوید: «این پسر خیلی شلوغ میکرد!»
#برای_تاریخ_میگویم
#سعید_علامیان
🎙|| @radioensha
اما خودش میگوید: «من در این انقلاب سمتی انتخاب کردم که هیچکس نمیتواند مرا از این سمت عزل بکند؛ من عملۀ انقلابم.» در یکی از جلسات، قبل از شروع مصاحبه، صحبتی پیش آمد و از او شنیدم که میگفت: «در سال ۱۳۲۹، دهساله بودم که در منزل مرحوم آیتالله کاشانی چای میدادم. در همان سن و سال، رفتوآمدهای مرحوم نواب صفوی و اطرافیانش را زیر نظر داشتم و دقیقاً یادم است که با مرحوم کاشانی در مورد ترور رزمآرا و نخستوزیری مصدق صحبت میکردند.» حاج محسن رفیقدوست در خانوادهای مذهبی ـ سنتی در جنوب شهر تهران به دنیا آمد. دهساله بود که با فداییان اسلام آشنا و در یازده سالگی همراه با جمعی از فداییان اسلام در مسجد لرزاده دستگیر شد. وقتی افسر کلانتری او را در جمع تجمعکنندگان ضد شاه میبیند و با تعجب علت دستگیریاش را جویا میشود، مأمور دستگیرکننده میگوید: «این پسر خیلی شلوغ میکرد!»
#برای_تاریخ_میگویم
#سعید_علامیان
🎙|| @radioensha
#نقد_متون🔍
متن ارسالی برای نقد: 📋👇🏼
صدای قدمهایش را در آن سالن شلوغ و پر از سر و صدا میشنید.
سرش پایین بود و به پوتینهای سیاه مورد علاقهاش نگاه میکرد اما درواقع نگاهش پی آنها نبود؛ در فکر و خیال غرق بود.
هوای سالن گرم بود، قطرات عرق روی گردنش سُرسره بازی میکردند اما دستبند نقرهای رنگی که مچهایش را در برگرفته بود، حس خنکا را منتقل میکرد.
موهایش که همیشه بلند بودند اکنون به تازگی جوانه زدهبودند و لباسهای شیک، جای خود را به لباسی گشاد و راه راه داده بودند.
روی صندلی های آبی رنگ نشست؛ انتظارِ شنیدنِ صدایش از دهان یکی از مسئولین را مانند سیگاری که همیشه بر لبهایش داشت میکشید.
سیگار انتظارش به پایان رسید!
وارد اتاق شد؛ در جایگاهش ایستاد.
اینبار سرش پایین نبود، با چشمانی ریز و نگاهی سرکش تمامی چهرههای مقابل دو گوی قهوهای رنگش را زیرنظر داشت.
سوال کردند.
پاسخ داد.
حکم گفته شد؛ اعدام بود.
قبول کرد.
ضربات محکم مُشتهای قلبش را شنید.
محکم ایستاد.
محکم قدم برداشت.
موهایی افشان که شب در سیاهی آن گم میشد، ابروهایی کشیده و پهن، چشمانی که دریا را در خود جای داده بود، لبانی خوش فرم که قرمزی آن هر لبی را برای چشیدن طعمش به وسوسه میانداخت و بدنی که تمام دستها قادر بودند روی آن زیباترین ساز را بنوازند...
این آخرین تصویری بود که در ذهنش به رقص در آمده بود.
محکم لبخند زد.
محکم گام برداشت.
از پناه گرفتن در آغوش آن اغواگر راضی بود. از چشیدن طعم لبهایش خرسند بود. از اینکه او را تمام و کمال برای خود کرده بود رضایت داشت؛ حتی اگر مالک شدنش به اعدام شدنش منجر میشد.
بـهــآر
🎙|| رادیو انشا موج اف ام ردیف نویسندگی:)
متن بالا رو نقد کنید و به لینک زیر بفرستید
https://www.tg-me.com/BChatBot?start=sc-35894-7ubf1KO
متن ارسالی برای نقد: 📋👇🏼
صدای قدمهایش را در آن سالن شلوغ و پر از سر و صدا میشنید.
سرش پایین بود و به پوتینهای سیاه مورد علاقهاش نگاه میکرد اما درواقع نگاهش پی آنها نبود؛ در فکر و خیال غرق بود.
هوای سالن گرم بود، قطرات عرق روی گردنش سُرسره بازی میکردند اما دستبند نقرهای رنگی که مچهایش را در برگرفته بود، حس خنکا را منتقل میکرد.
موهایش که همیشه بلند بودند اکنون به تازگی جوانه زدهبودند و لباسهای شیک، جای خود را به لباسی گشاد و راه راه داده بودند.
روی صندلی های آبی رنگ نشست؛ انتظارِ شنیدنِ صدایش از دهان یکی از مسئولین را مانند سیگاری که همیشه بر لبهایش داشت میکشید.
سیگار انتظارش به پایان رسید!
وارد اتاق شد؛ در جایگاهش ایستاد.
اینبار سرش پایین نبود، با چشمانی ریز و نگاهی سرکش تمامی چهرههای مقابل دو گوی قهوهای رنگش را زیرنظر داشت.
سوال کردند.
پاسخ داد.
حکم گفته شد؛ اعدام بود.
قبول کرد.
ضربات محکم مُشتهای قلبش را شنید.
محکم ایستاد.
محکم قدم برداشت.
موهایی افشان که شب در سیاهی آن گم میشد، ابروهایی کشیده و پهن، چشمانی که دریا را در خود جای داده بود، لبانی خوش فرم که قرمزی آن هر لبی را برای چشیدن طعمش به وسوسه میانداخت و بدنی که تمام دستها قادر بودند روی آن زیباترین ساز را بنوازند...
این آخرین تصویری بود که در ذهنش به رقص در آمده بود.
محکم لبخند زد.
محکم گام برداشت.
از پناه گرفتن در آغوش آن اغواگر راضی بود. از چشیدن طعم لبهایش خرسند بود. از اینکه او را تمام و کمال برای خود کرده بود رضایت داشت؛ حتی اگر مالک شدنش به اعدام شدنش منجر میشد.
بـهــآر
🎙|| رادیو انشا موج اف ام ردیف نویسندگی:)
متن بالا رو نقد کنید و به لینک زیر بفرستید
https://www.tg-me.com/BChatBot?start=sc-35894-7ubf1KO
4_5864064543109417559.pdf
831.7 KB
#مقاله🗞
- چهجوری شخصیت اصلی قوی خلق کنیم؟
<📙> شخصیت قوی در داستان از اهمیت زیادی برخورداره، به قدری که یا خواننده با تمام دیالوگها و حرفهاش دیوونه میشه، یا رمانمون نصفه رها میکنه.
- منبع در فایل ذڪر شده!
🎙||@Radioensha
- چهجوری شخصیت اصلی قوی خلق کنیم؟
<📙> شخصیت قوی در داستان از اهمیت زیادی برخورداره، به قدری که یا خواننده با تمام دیالوگها و حرفهاش دیوونه میشه، یا رمانمون نصفه رها میکنه.
- منبع در فایل ذڪر شده!
🎙||@Radioensha
#کارگاه_رمان_نویسی
✍🏽| نکاتی دربارهی نوشتن، بخش پایانی
داستان کوتاه / داستان بلند و رمان📚
📝برای نوشتن یک داستان، چه چیزهایی را باید دانست؟
1️⃣- قانون:
پیروی نویسنده از قوانین و چهارچوبها نه تنها بد نیست بلکه به محتوای واضحتری خواهد رسید؛ منظور عدم استفاده از روش های زیرزمینی و شکستن چهارچوبها است. استفاده کردن از کلمات رکیک و نامناسب نه تنها به مخاطب کمکی نخواهد کرد بلکه به بخشی ناقص از داستان تبدیل می شود.
2️⃣- شیوه:
شیوه در داستان به معنای رعایت کلمات و جملات است به گونهای که هر جملهای در چه مکان و موقعیتی به کار رود، گاهی اوقات نویسنده زمان مشخصی برای داستان ندارد و زمان آینده و گذشته را فراموش میکند و از شاخهای به شاخهای دیگر می پرد. شیوه را باید دانست تا مخاطب را از داستان پرت نکنیم. قبلا به لفظ قلم اشاره کرده بودیم که آن هم بخشی از اصول و شیوه است. گاهی اوقات نویسنده به اشتباه چندین سبک و قالب داستان را باهم مخلوط می کند و این کار از شیوه داستان پیروی نمی کند.
3️⃣- فن بیان:
برای یک نویسنده بسیار مهم است که چگونه روی کاغذ سخنانش را به نمایش میگذارد، نوشتهی نویسنده باید به گونهای باشد که مخاطب را جذب خودش کرده و در بعضی از موارد به او درسهایی بیاموزد. فن بیان در اصل قدرت کلام و قدرت قلم نویسنده است تا بتواند داستان را هرچه قویتر و دلنشینتر به مخاطب ارائه دهد.
4️⃣- مطالعه مجدد:
مطالعه بخشی جدا نشدنی از داستان است به این منظور که اگر بخواهیم یک داستان خوب بنویسم بایستی مطالعه خوب داسته باشیم تا به قلم نویسندگان دیگر آشنا شویم.
5️⃣- اقتصاد نویسندگی:
اقتصاد نویسندگی به معنی عدم استفاده از کلمات اضافه و قصار در یک داستان است، یک نویسنده در نوشتن باید خسیس باشد! به این معنی؛ کلمات اضافه را که بیشتر مواقع در اشعار استفاده میشود، در قالب داستان نیاورد و فقط به تعریف داستان ادامه دهد.
6️⃣- ستون و پیرنگ داستان:
واژهٔ پیرنگ در داستان به معنای روایت حوادث داستان با تأکید رابطه میباشد. واژهٔ پیرنگ توسط جمال میرصادقی برای این معنی از هنر نقّاشی وام گرفته شدهاست؛ همانند طرحی که نقّاشان بر روی کاغذ میکشند و بعد آن را کامل میکنند یا پی ساختمان که معماران میریزند و از روی آن ساختمان بنا میکنند، واضحتر بگویم؛ ساختارِ طرح شامل شروع، ناپایداری، گسترش، تعلیق، نقطهی اوج، گرهگشایی، پایان است.
7️⃣- فرم:
مثلاً در داستان، شروع چگونه باشد و پايان به چه شكل و نثر داستان را چگونه انتخاب كنيم، جنس كلمات چگونه باشد اسم و صفت را چگونه انتخاب كنيم. در كجا از لحن استفاده كنيم، چگونه يك صحنه را شروع كنيم و به پايان برسانيم. فرمهای بزرگ و كوچك در كنار هم قرار میگيرند و در كليت به وحدت میرسند تا يك فرم كلي را به وجود بياورند.
بنابراين ارتباط فرم با محتوا بسيار ديالكتيكي است. اگر محتوا نباشد، فرم تنها، بيهودهگويی خواهد بود. اما اينكه اخيرا عدهای از نويسندگان ما سراغ پيچيده نوشتن رفتهاند و بعضاً هم تازهكارند و كم تجربه به ادبيات داستانی معاصر ما لطمه زده است.
مباحثی چون پستمدرنيسم و ساختارگرایی در وضع كنونی ما تأثيری بر ادبيات ما نخواهد گذاشت.
در کل فرم به معنای رعایت مطالبی است که گفتهایم که بتواند " حس " مخاطب را برانگیزد.
👤دانیال خیاطی
#رمان_نویسی
#ایده
🎙||@Radioensha
✍🏽| نکاتی دربارهی نوشتن، بخش پایانی
داستان کوتاه / داستان بلند و رمان📚
📝برای نوشتن یک داستان، چه چیزهایی را باید دانست؟
1️⃣- قانون:
پیروی نویسنده از قوانین و چهارچوبها نه تنها بد نیست بلکه به محتوای واضحتری خواهد رسید؛ منظور عدم استفاده از روش های زیرزمینی و شکستن چهارچوبها است. استفاده کردن از کلمات رکیک و نامناسب نه تنها به مخاطب کمکی نخواهد کرد بلکه به بخشی ناقص از داستان تبدیل می شود.
2️⃣- شیوه:
شیوه در داستان به معنای رعایت کلمات و جملات است به گونهای که هر جملهای در چه مکان و موقعیتی به کار رود، گاهی اوقات نویسنده زمان مشخصی برای داستان ندارد و زمان آینده و گذشته را فراموش میکند و از شاخهای به شاخهای دیگر می پرد. شیوه را باید دانست تا مخاطب را از داستان پرت نکنیم. قبلا به لفظ قلم اشاره کرده بودیم که آن هم بخشی از اصول و شیوه است. گاهی اوقات نویسنده به اشتباه چندین سبک و قالب داستان را باهم مخلوط می کند و این کار از شیوه داستان پیروی نمی کند.
3️⃣- فن بیان:
برای یک نویسنده بسیار مهم است که چگونه روی کاغذ سخنانش را به نمایش میگذارد، نوشتهی نویسنده باید به گونهای باشد که مخاطب را جذب خودش کرده و در بعضی از موارد به او درسهایی بیاموزد. فن بیان در اصل قدرت کلام و قدرت قلم نویسنده است تا بتواند داستان را هرچه قویتر و دلنشینتر به مخاطب ارائه دهد.
4️⃣- مطالعه مجدد:
مطالعه بخشی جدا نشدنی از داستان است به این منظور که اگر بخواهیم یک داستان خوب بنویسم بایستی مطالعه خوب داسته باشیم تا به قلم نویسندگان دیگر آشنا شویم.
5️⃣- اقتصاد نویسندگی:
اقتصاد نویسندگی به معنی عدم استفاده از کلمات اضافه و قصار در یک داستان است، یک نویسنده در نوشتن باید خسیس باشد! به این معنی؛ کلمات اضافه را که بیشتر مواقع در اشعار استفاده میشود، در قالب داستان نیاورد و فقط به تعریف داستان ادامه دهد.
6️⃣- ستون و پیرنگ داستان:
واژهٔ پیرنگ در داستان به معنای روایت حوادث داستان با تأکید رابطه میباشد. واژهٔ پیرنگ توسط جمال میرصادقی برای این معنی از هنر نقّاشی وام گرفته شدهاست؛ همانند طرحی که نقّاشان بر روی کاغذ میکشند و بعد آن را کامل میکنند یا پی ساختمان که معماران میریزند و از روی آن ساختمان بنا میکنند، واضحتر بگویم؛ ساختارِ طرح شامل شروع، ناپایداری، گسترش، تعلیق، نقطهی اوج، گرهگشایی، پایان است.
7️⃣- فرم:
مثلاً در داستان، شروع چگونه باشد و پايان به چه شكل و نثر داستان را چگونه انتخاب كنيم، جنس كلمات چگونه باشد اسم و صفت را چگونه انتخاب كنيم. در كجا از لحن استفاده كنيم، چگونه يك صحنه را شروع كنيم و به پايان برسانيم. فرمهای بزرگ و كوچك در كنار هم قرار میگيرند و در كليت به وحدت میرسند تا يك فرم كلي را به وجود بياورند.
بنابراين ارتباط فرم با محتوا بسيار ديالكتيكي است. اگر محتوا نباشد، فرم تنها، بيهودهگويی خواهد بود. اما اينكه اخيرا عدهای از نويسندگان ما سراغ پيچيده نوشتن رفتهاند و بعضاً هم تازهكارند و كم تجربه به ادبيات داستانی معاصر ما لطمه زده است.
مباحثی چون پستمدرنيسم و ساختارگرایی در وضع كنونی ما تأثيری بر ادبيات ما نخواهد گذاشت.
در کل فرم به معنای رعایت مطالبی است که گفتهایم که بتواند " حس " مخاطب را برانگیزد.
👤دانیال خیاطی
#رمان_نویسی
#ایده
🎙||@Radioensha
#کارگاه_فیلمنامه_نویسی
«لاگلاین»
📚🌱مهمترین نکته برای نوشتن لاگ لاین، این است که مسأله مهم و اساسی درام خود را به صورت یک مأموریت ارائه دهید. مأموریت مهمی برای کاراکتر اصلی که البته باید به گونهای غیر ممکن به نظر آید. چنین لاگلاینی میتواند مخاطب را وادار کند عملکرد آن را به طور منحنی دراماتیک پیگیری و اورا تا به پایان رساندن مأموریتش همراهی کرده و از این همراهی، نهایت لذت را ببرد.
🎙|| @Radioensha
«لاگلاین»
📚🌱مهمترین نکته برای نوشتن لاگ لاین، این است که مسأله مهم و اساسی درام خود را به صورت یک مأموریت ارائه دهید. مأموریت مهمی برای کاراکتر اصلی که البته باید به گونهای غیر ممکن به نظر آید. چنین لاگلاینی میتواند مخاطب را وادار کند عملکرد آن را به طور منحنی دراماتیک پیگیری و اورا تا به پایان رساندن مأموریتش همراهی کرده و از این همراهی، نهایت لذت را ببرد.
🎙|| @Radioensha
#نکته_نویسندگی
🙌اگر نویسنده ی نوقلم هستید،حتما این کار را انجام دهید!
🌻:::::🌻
🧏♀راه های مختلف را امتحان کنید...
به یک سبک و نوع از نوشتن بسنده نکنید...
ممکن است شما در ابتدای مسیر نوشتنتان، مطالبی با مضامین عاشقانه بنویسید اما به نوشته های نویسنده ی دیگری که دراماتیک می نویسد،علاقه مند باشید.شما هم امتحان کنید...چه اشکالی دارد این سبک را هم تجربه کنید. شاید بهتر از متن های عاشقانه تان از آب دربیاید...شاید شما هم در این نوع و سبکِ نوشتن،استعداد داشته باشید...
💁♀هر چند بارها تاکید شده که سبک خودتان را در نوشتن کشف کنید اما برای یک بار هم که شده،حداقل یک بار،سبک های مختلفی که به آن علاقه مند هستید را امتحان کنید،امتحانش ضرری ندارد...شاید این کار،دروازه ای جدید به روی شما باز کند....✌️
👍جرئت کنید و این کار را انجام دهید.🌱
🎙|| @radioensha
🙌اگر نویسنده ی نوقلم هستید،حتما این کار را انجام دهید!
🌻:::::🌻
🧏♀راه های مختلف را امتحان کنید...
به یک سبک و نوع از نوشتن بسنده نکنید...
ممکن است شما در ابتدای مسیر نوشتنتان، مطالبی با مضامین عاشقانه بنویسید اما به نوشته های نویسنده ی دیگری که دراماتیک می نویسد،علاقه مند باشید.شما هم امتحان کنید...چه اشکالی دارد این سبک را هم تجربه کنید. شاید بهتر از متن های عاشقانه تان از آب دربیاید...شاید شما هم در این نوع و سبکِ نوشتن،استعداد داشته باشید...
💁♀هر چند بارها تاکید شده که سبک خودتان را در نوشتن کشف کنید اما برای یک بار هم که شده،حداقل یک بار،سبک های مختلفی که به آن علاقه مند هستید را امتحان کنید،امتحانش ضرری ندارد...شاید این کار،دروازه ای جدید به روی شما باز کند....✌️
👍جرئت کنید و این کار را انجام دهید.🌱
🎙|| @radioensha
#کارگاه_رمان_نویسی
✨چگونه یک داستان کوتاه خوب بنویسیم؟
قدم دوم: قلب مخاطب را نشانه بگیرید:
تأثیرگذارترین داستانهای کوتاه آنهایی هستند که باعث برانگیخته شدن احساسات عمیق در مخاطب میشوند.
ولی چه چیزی باعث برانگیختن احساسات مخاطب میشود؟ دقیقا همان چیزهایی که شما را احساسی میکنند:
▫️عشق
▫️رستگاری
▫️عدالت
▫️آزادی
▫️فداکاری قهرمانانه
▫️بقیه را شما حدس بزنید.
قدم سوم: دامنهی خود را محدود کنید:
البته ناگفته نماند که بین یک رمان 450 صفحهای (صدهزار کلمهای) و یک داستان کوتاه 10 صفحهای (دوهزار کلمهای) تفاوت فاحشی وجود دارد.
🌱ممکن است نویسندهای گسترهای وسیع از وقایع را در یک داستان جا دهد و چندین دهه را به واسطهی شخصیتهای زیاد پوشش دهد.
دیگری ممکن است با تنها دو درصد از تعداد کلمات نویسندهی قبلی یک داستان جمع و جور و گیرا در مورد یک بحران روحی بنویسد که تنها یک شروع، میانه و پایان دارد. طبیعتاً این انتخاب شدیداً تعداد شخصیتها، صحنهها و حتی نکات پیرنگ داستان را محدود خواهد کرد.
بهترین داستانهای کوتاه تنها بخش کوتاهی از زندگی شخصیت اصلی را در بر میگیرند.
این بخش اغلب تحتتأثیر تنها یک صحنه یا اتفاق است که سؤال عمیقتر شما، موضوع داستان و پیام شما را برملا میکند.
نکاتی برای محکمکاری:
▫️اگر شخصیت اصلی به یک همراه برای بیان عقایدش احتیاج دارد، دو شخصیت همراه برایش ننویسید! هرجا که میتوانید دو شخصیت را باهم ترکیب کنید.
▫️از توضیحات طولانی دوری کنید فقط آنقدری بنویسید که خواننده شروع به تجسم کند.
▫️صحنههای جابجایی شخصیتها را حذف کنید. برای خواننده مهم نیست که شخصیت داستان چطور به جایی میرسد. میتوانید به سادگی بنویسید: در آن بعدازظهر علی دوستش را در رستورانی ملاقات کرد.
هدف شما این است که با به تصویر کشیدن اتفاقی تکاندهنده که به خودی خود نشانگر تصویری بزرگتر است، به یک پایان قاطع برسید.
👤حسام معینی
#رمان_نویسی
#ایده
🎙||@Radioensha
✨چگونه یک داستان کوتاه خوب بنویسیم؟
قدم دوم: قلب مخاطب را نشانه بگیرید:
تأثیرگذارترین داستانهای کوتاه آنهایی هستند که باعث برانگیخته شدن احساسات عمیق در مخاطب میشوند.
ولی چه چیزی باعث برانگیختن احساسات مخاطب میشود؟ دقیقا همان چیزهایی که شما را احساسی میکنند:
▫️عشق
▫️رستگاری
▫️عدالت
▫️آزادی
▫️فداکاری قهرمانانه
▫️بقیه را شما حدس بزنید.
قدم سوم: دامنهی خود را محدود کنید:
البته ناگفته نماند که بین یک رمان 450 صفحهای (صدهزار کلمهای) و یک داستان کوتاه 10 صفحهای (دوهزار کلمهای) تفاوت فاحشی وجود دارد.
🌱ممکن است نویسندهای گسترهای وسیع از وقایع را در یک داستان جا دهد و چندین دهه را به واسطهی شخصیتهای زیاد پوشش دهد.
دیگری ممکن است با تنها دو درصد از تعداد کلمات نویسندهی قبلی یک داستان جمع و جور و گیرا در مورد یک بحران روحی بنویسد که تنها یک شروع، میانه و پایان دارد. طبیعتاً این انتخاب شدیداً تعداد شخصیتها، صحنهها و حتی نکات پیرنگ داستان را محدود خواهد کرد.
بهترین داستانهای کوتاه تنها بخش کوتاهی از زندگی شخصیت اصلی را در بر میگیرند.
این بخش اغلب تحتتأثیر تنها یک صحنه یا اتفاق است که سؤال عمیقتر شما، موضوع داستان و پیام شما را برملا میکند.
نکاتی برای محکمکاری:
▫️اگر شخصیت اصلی به یک همراه برای بیان عقایدش احتیاج دارد، دو شخصیت همراه برایش ننویسید! هرجا که میتوانید دو شخصیت را باهم ترکیب کنید.
▫️از توضیحات طولانی دوری کنید فقط آنقدری بنویسید که خواننده شروع به تجسم کند.
▫️صحنههای جابجایی شخصیتها را حذف کنید. برای خواننده مهم نیست که شخصیت داستان چطور به جایی میرسد. میتوانید به سادگی بنویسید: در آن بعدازظهر علی دوستش را در رستورانی ملاقات کرد.
هدف شما این است که با به تصویر کشیدن اتفاقی تکاندهنده که به خودی خود نشانگر تصویری بزرگتر است، به یک پایان قاطع برسید.
👤حسام معینی
#رمان_نویسی
#ایده
🎙||@Radioensha
#شعر_طوری💛
هدف از خلقت این عضو فقط دیدن بود
ظاهرا چشمِ شما میل به کُشتن دارد!
#سیروس_عبدی
🌸|| @Radioensha
هدف از خلقت این عضو فقط دیدن بود
ظاهرا چشمِ شما میل به کُشتن دارد!
#سیروس_عبدی
🌸|| @Radioensha
🪶• مثمر / ثمر
🦦• مُثمِر بهمعنای "ثمردهنده" است:
🪵• بنابراین "مثمرثمر" حشو قبیح است.
🌳• باید مثمر را بهتنهایی بهکار برد
و بهتر است بهجای آن از:
🍂• ثمربخش، سودبخش، سودمند
و نظایر آن استفاده شود.
#املا
🎙||@Radioensha
🦦• مُثمِر بهمعنای "ثمردهنده" است:
🪵• بنابراین "مثمرثمر" حشو قبیح است.
🌳• باید مثمر را بهتنهایی بهکار برد
و بهتر است بهجای آن از:
🍂• ثمربخش، سودبخش، سودمند
و نظایر آن استفاده شود.
#املا
🎙||@Radioensha
#مثبت_نویسندگی🎐
چند مزیت نوشتن:" آدمی را از بیهدفی و هیچی که از بزرگترین دردهاست نجات میدهد. ذهن را تقویت میکند. به انسان آرامش میدهد. به بشریت کمک میکند. توانایی درک را بیشتر میکند و... ."
#مصطفی_باقرزاده
🌸||@Radioensha
چند مزیت نوشتن:" آدمی را از بیهدفی و هیچی که از بزرگترین دردهاست نجات میدهد. ذهن را تقویت میکند. به انسان آرامش میدهد. به بشریت کمک میکند. توانایی درک را بیشتر میکند و... ."
#مصطفی_باقرزاده
🌸||@Radioensha
#کارگاه_شعر📝
🦋| آرایه تشخیص
دوستان این آرایه هم مثل آرایه های قبل خیلیی کاربردی و مهمه
ببینید تشخیص عبارت است از :
جان بخشی
شخصیت بخشی
آدم نمایی
به عبارت دیگر
نسبت دادن ویژگی های انسانی به غیر انسان
که غیر انسان شامل :
اشیا
گیاهان
حیوانات هست
برای مثال
➖شب تار روشنی را بزور از من گرفت(اشیا)
گرفتن چیزی بزور بیشتر یک ویژگی انسانی هست که اینجا گفته شب اینکارو کرده که شب انسان نیست و جز اشیا حساب میشه
➖چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد(گیاهان)
چشم داشتن مال انسانه و اینجا به گل نرگس نسبت داده شد
نگران شدن هم ویژگی انسان که باز اینجا به غیر انسان نسبت داده شد
➖پرنده به روی بهار خندید(حیوانات)
خندیدن کار انسان ولی اینجا گفت پرنده
روی بهار اگر منظورش فصل بهار باشه هم تشخیص داره چون چهره ویژگی انسانی
🤍| تنها خدا و ابلیس هستن که اگر ویژگی های انسانی رو بهشون بدیم تشخیص حساب نمیشه
چند مثال که جا بیفته قشنگ
الهی آگاهیم ده❎
ابلیس وی را فریب داد❎
غزال تیزپا دوید❎
غزال تیزپا با نگاهش میگفت که خونم را مریز✅
سنبل زیبا رویید❎
سنبل زیبا مهربانیش را از سوسن دریغ نکرد✅
صدای قارقار دروغ میآید❎
در مورد اخر اومده صدای قارقار رو به دروغ نسبت داده ولی قارقار ویژگی انسانی نیست که بگیم تشخیص.
#شعر_نویسی
🌸||@Radioensha
🦋| آرایه تشخیص
دوستان این آرایه هم مثل آرایه های قبل خیلیی کاربردی و مهمه
ببینید تشخیص عبارت است از :
جان بخشی
شخصیت بخشی
آدم نمایی
به عبارت دیگر
نسبت دادن ویژگی های انسانی به غیر انسان
که غیر انسان شامل :
اشیا
گیاهان
حیوانات هست
برای مثال
➖شب تار روشنی را بزور از من گرفت(اشیا)
گرفتن چیزی بزور بیشتر یک ویژگی انسانی هست که اینجا گفته شب اینکارو کرده که شب انسان نیست و جز اشیا حساب میشه
➖چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد(گیاهان)
چشم داشتن مال انسانه و اینجا به گل نرگس نسبت داده شد
نگران شدن هم ویژگی انسان که باز اینجا به غیر انسان نسبت داده شد
➖پرنده به روی بهار خندید(حیوانات)
خندیدن کار انسان ولی اینجا گفت پرنده
روی بهار اگر منظورش فصل بهار باشه هم تشخیص داره چون چهره ویژگی انسانی
🤍| تنها خدا و ابلیس هستن که اگر ویژگی های انسانی رو بهشون بدیم تشخیص حساب نمیشه
چند مثال که جا بیفته قشنگ
الهی آگاهیم ده❎
ابلیس وی را فریب داد❎
غزال تیزپا دوید❎
غزال تیزپا با نگاهش میگفت که خونم را مریز✅
سنبل زیبا رویید❎
سنبل زیبا مهربانیش را از سوسن دریغ نکرد✅
صدای قارقار دروغ میآید❎
در مورد اخر اومده صدای قارقار رو به دروغ نسبت داده ولی قارقار ویژگی انسانی نیست که بگیم تشخیص.
#شعر_نویسی
🌸||@Radioensha
#نکته_نویسندگی
پاسخ به یک پرسش‼️❕❗️
👩من شاعرم و در حال حاضر،توان هزینه کردن برای چاپ کتابم را ندارم...چگونه برای اشعارم مخاطب پیدا کنم؟
✅پاسخ:👇
🗝سعی کنید اشعارتان را درفضای مجازی مانند اینستاگرام،تلگرام ،وبلاگ و هرجای دیگری که فکر می کنید مخاطبان شما می توانند آنجا حضور داشته باشند،به اشتراک بگذارید تا تعداد بیشتری از افراد با شما و شعر های شما آشنا شوند....هم چنین می توانید در محافل ادبی شرکت کنید و شعر هایتان را بخوانید تا هم شناخته شوید و هم در تعامل با دیگر شاعران، ایرادات کارتان برطرف شود☘
🎙|| @radioensha
پاسخ به یک پرسش‼️❕❗️
👩من شاعرم و در حال حاضر،توان هزینه کردن برای چاپ کتابم را ندارم...چگونه برای اشعارم مخاطب پیدا کنم؟
✅پاسخ:👇
🗝سعی کنید اشعارتان را درفضای مجازی مانند اینستاگرام،تلگرام ،وبلاگ و هرجای دیگری که فکر می کنید مخاطبان شما می توانند آنجا حضور داشته باشند،به اشتراک بگذارید تا تعداد بیشتری از افراد با شما و شعر های شما آشنا شوند....هم چنین می توانید در محافل ادبی شرکت کنید و شعر هایتان را بخوانید تا هم شناخته شوید و هم در تعامل با دیگر شاعران، ایرادات کارتان برطرف شود☘
🎙|| @radioensha
#بدانیم📌
🧠📄 | کمونیسیم چیست؟
🧷تاریخچه این مکتب:
این ایسم توسط ولادیمیر لِنین؛ رهبر و بنیان گذار حکومت شوروی سابق پایه گذاری شد. خیلی نگذشت(۷سال)که دار فانی را وداع گفت و ژوزِف اِستالین اومد جاش.
📍چی باعث شد این مکتبِ کمونیسم به دیگر مناطق جهان وارد بشه:
➖تو قرن ۱۸ و ۱۹ لیبرالیسم به وجود میاد که توضیحش رو در پستهای قبل دادیم !
در واقع در زمانِ لیبرالیسم اولیه بود که جنبش های فکریای مثل سوسیالیسم و مارکسیسم و کمونیسم روی کار میان و میشن جِبه مخالفِ لیبرالیسم ! که اوجِ این درگیریها، توی فرانسه بود !
📍کمونیسم بر چه اساسی پایه گذاری شد:
➖ایسم کمونیسم بر پایه اصالت اشتراک بنیان گذاری شد.
خب اصالت اشتراک یعنی چی؟🤔
📌یعنی جامعهای که در اون مالکیت خصوصی بر ابزار تولید لغو شده و طبقات اجتماعی، پول و دولت وجود نداره. به عبارت دیگه هیچ چیزی \پول، شغل، دانش، توانایی های بدنی.../ در جامعه کمونیسم آدمها رو از هم متمایز نمیکنه و همه با هم یک ردیف و یک طبقه هستن !
📍خب چطوری اینکار رو انجام دادن!؟🧐
مثلا من اگه ۲۰۰ دلار درآمد داشتم و یک کارخونه دار ۵۰ میلیون دلار، درآمد همه مردمشون رو جمع میکردن و سر ماه یا سال میومدن این پول بین همه به طور مساوی تقسیم میکردن.
🖌به نوعی میخواستن جوری تقسیم پول کنن که هیییچ فقیری تو جامعه پیدا نشه. هیییچ وجه تمایزی نباشه.
خب🧐🤔
مشکل کجا بود که نتونست این ایسم بقا پیدا کنه؟ آخه بعضی از تحلیلگران شرقی و غربی میگفتن دنیا با کمونیسم شوروی و لیبرالیسم آمریکایی پایان مییابد.
منبع: تری آر
🎙||@Radioensha
🧠📄 | کمونیسیم چیست؟
🧷تاریخچه این مکتب:
این ایسم توسط ولادیمیر لِنین؛ رهبر و بنیان گذار حکومت شوروی سابق پایه گذاری شد. خیلی نگذشت(۷سال)که دار فانی را وداع گفت و ژوزِف اِستالین اومد جاش.
📍چی باعث شد این مکتبِ کمونیسم به دیگر مناطق جهان وارد بشه:
➖تو قرن ۱۸ و ۱۹ لیبرالیسم به وجود میاد که توضیحش رو در پستهای قبل دادیم !
در واقع در زمانِ لیبرالیسم اولیه بود که جنبش های فکریای مثل سوسیالیسم و مارکسیسم و کمونیسم روی کار میان و میشن جِبه مخالفِ لیبرالیسم ! که اوجِ این درگیریها، توی فرانسه بود !
📍کمونیسم بر چه اساسی پایه گذاری شد:
➖ایسم کمونیسم بر پایه اصالت اشتراک بنیان گذاری شد.
خب اصالت اشتراک یعنی چی؟🤔
📌یعنی جامعهای که در اون مالکیت خصوصی بر ابزار تولید لغو شده و طبقات اجتماعی، پول و دولت وجود نداره. به عبارت دیگه هیچ چیزی \پول، شغل، دانش، توانایی های بدنی.../ در جامعه کمونیسم آدمها رو از هم متمایز نمیکنه و همه با هم یک ردیف و یک طبقه هستن !
📍خب چطوری اینکار رو انجام دادن!؟🧐
مثلا من اگه ۲۰۰ دلار درآمد داشتم و یک کارخونه دار ۵۰ میلیون دلار، درآمد همه مردمشون رو جمع میکردن و سر ماه یا سال میومدن این پول بین همه به طور مساوی تقسیم میکردن.
🖌به نوعی میخواستن جوری تقسیم پول کنن که هیییچ فقیری تو جامعه پیدا نشه. هیییچ وجه تمایزی نباشه.
خب🧐🤔
مشکل کجا بود که نتونست این ایسم بقا پیدا کنه؟ آخه بعضی از تحلیلگران شرقی و غربی میگفتن دنیا با کمونیسم شوروی و لیبرالیسم آمریکایی پایان مییابد.
منبع: تری آر
🎙||@Radioensha