Telegram Web Link
.





و شاید از سر تنهای اش می گفت گرگ آمد
بیا باور کنیم این مرتبه فریاد چوپان را





🆔 @QaharAsi
من غلام قمرم، غیر قمر هیچ مگو
پیش من جز سخنِ شمع و شکر هیچ مگو

سخنِ رنج مگو، جز سخنِ گنج مگو
ور از این بی‌خبری، رنج مبر هیچ مگو

دوش دیوانه شدم، عشق مرا دید و بگفت
آمدم، نعره مزن، جامه مدر هیچ مگو

گفتم ای عشق من از چیز دگر می‌ترسم
گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو!

#مولانا


🆔 @QaharAsi
.



دلِ کس به کس نسوزد به محیط ما به حدی
که غزال چوچه اش را به پلنگ می فروشد




🆔 @QaharAsi
.


مگو ناخوش که پاسخ ناخوش آید
به کوه آواز خوش ده تا خوش آید


#شیخ‌محمود‌شبستری


🆔 @QaharAsi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
پاییز می‌رسد که مرا مبتلا کند
با رنگ‌های تازه مرا آشنا کند

پاییز می‌رسد که همانند سال پیش
خود را دوباره در دل قالیچه جا کند

او می‌رسد که از پس نه ماه انتظار
راز درخت باغچه را برملا کند

او قول داده است که امسال از سفر
اندوه‌های تازه بیارد، خدا کند

او می‌رسد که باز هم عاشق کند مرا
او قول داده است به قولش وفا کند

پاییز عاشق است، وَ راهی نمانده است
جز اینکه روز و شب بنشیند دعا کند

شاید اثر کند، وَ خداوندِ فصل ها
یک فصل را بخاطر او جا به جا کند

تقویم خواست از تو بگیرد بهار را
تقدیر خواست راه شما را جدا کند

خش خش ... ، صدای پای خزان است، یک نفر
در را به روی حضرت پاییز وا کند...

علیرضا بدیع

چینل وتس اپ ما👇

https://whatsapp.com/channel/0029VaCasTI4dTnRNigyOK0q
*آیا میدانستید که*


دانشمندان متعقدند که مغز انسان فقط به ابتدا و اتنهای کملات توجه مکینه برای هیمنه که شما الان 5 تا کلمه اشتباه رو درست خوندین ...
کجاست ساقی جان تا به هم زند ما را
بروبد از دلِ ما فکر دی و فردا را...

#مولانا



@QaharAsi
وصيت نامه وحشى بافقى !!

روز مرگم، هر که شيون کند از دور و برم دور کنيد
همه را مســــت و خراب از مــــی انــــگور کنيـــــد

مزد غـسـال مرا سيــــر شــــرابــــــش بدهيد
مست مست از همه جا حـــال خرابش بدهيد

بر مزارم مــگــذاريــد بـيـــايد واعــــــظ
پـيــر ميخانه بخواند غــزلــي از حــــافـــظ

جاي تلقــيـن به بالاي سرم دف بـــزنيـــد
شاهدي رقص کند جمله شما کـــف بزنيد

روز مرگــم وسط سينه من چـــاک زنيـد
اندرون دل مــن يک قـلمه تـاک زنـيـــــــد

روی قــبـــرم بنويـسيــد وفــــادار برفـــت
آن جگر سوخته خسته از اين دار برفــــت

#وحشی‌بافقی

🆔 @QaharAsi
قهار عاصی در مقدمة «گل ســورى»
از ماحول خودش می‌گوید که

من از زخمهايم
ســخن زده ام،
ســرود ســاز كرده ام
نه از بازیهای شــبانه باشــگاهها و درختستانها.
من از بى ســر انجامى مردمانى درد كشــيده ام
كه هيولايى از چهار ســوى، پوســت و
گوشتشــان را مــیدرد.
من از بيداد دســتانى به فرياد آمده ام كــه بيچاره ترينان را در
خاك مىكشند....


#قهارعاصی


🆔 @QaharAsi
.



چه بودی
رو نمودی
دل ببردی بیدلم کردی


حیدری وجودی


🆔 @QaharAsi
کس نشد پيدا که در بزمت مرا ياد آورد
مشت خاکم را مگر بر درگهت باد آورد

يک رفيق دستگيری در جهان پيدا نشد
تا به پای قصر شيرين نعش فرهاد آورد

در دل خوبان نمی بخشد اثر آيا چرا
سنگ را آه و فغان من به فرياد آورد

آرزوی مرغ دل زين شيوه حيرانم که چيست
تير خون آلود خود را نزد صياد آورد

در صف عشاق می بالد دل ناشاد من
گر به دشنامی لب لعلت مرا ياد آورد

دل کند لخت جگر را نذر چشم گلرخان
همچو آن طفلی که حلوا پيش استاد آورد

باشد آن روزی که آن شوخ فرامُش کار من
ياد از حال من غمگين ناشاد آورد

کيست تا از روی غمخواری درين دشت جنون
بهر دست و پای من زنجير فولاد آورد

عشقری از روی علم و فن نمی سازد غزل
اينقدر مضمون نو طبع خداداد آورد

صوفی غلام‌نبی عشقری
سکوت کرده ملتی
چه ناجوان حکومتی
نه خیزشی نه ارزشی
چه غفلتی چه غفلتی
وطن به دست ناکسان
و ما به قول این و آن
نشسته بی‌دم و دمان
چه علتی چه علتی؟
‏نه‌تابشی ز روزنی
نه‌‌پویشـی ز رویشـی
چه مردمان خودکشی
چه‌ذلتی چه‌ذلتی
به دام رفته آفتاب
وطن نشسته در عذاب
چه کشت خونی بی‌حساب
چه وحشتی چه دهشتی
‏به حق خود چه‌کرده‌ایم
که زنده زنده مرده‌ایم
‌به ظلم تن سپرده ایم
چه غیرتی چه همتی!
بر‌خیز هموطن زخواب
بیا به سمت انقلاب
که نیست چاره جز‌ شتاب
چه فرصتی چه فرصتی

#قهارعاصی
از عاشقانه های عاصی بخوانیم

اگر می‌شد که دردم را برایت گریه می‌کردم
زمین و آسمان را پیشِ پایت گریه می‌کردم

جوانی را، وفا را، عشق را، دیوانگی‌ها را
به نام آرزو در یک لقایت گریه می‌کردم

اگر می‌شد نمازِ عشق را پیشت ادا کردن
دو زانو می‌نشستم از جفایت گریه می‌کردم

لبانت گر به تکلیفی زِ نامم داغ می‌آمد
گل سرخی به تمهید صدایت گریه می‌کردم

اگر عیبی ترا نسبت نمی‌شد در تقلایم
بدآموزانه بر دربِ سرایت گریه می‌کردم

قهار عاصی

🆔 @QaharAsi
می‌وزد باد مهرگان در باغ
می‌وزاند ترانه‌هایم را
برگ‌ها زرد زرد می‌افتند
می‌نوازند شانه‌هایم را

باز از راه می‌رسد پاییز
دولت شاخ‌سار می‌ریزد
از برودوش بید و اسپیدار
صلت برگ و بار می‌ریزد

چنگ اندوه مطرب پاییز
سینه از ساز می‌کند خالی
سینه‌ی سهره را و ساری را
هم از آواز می‌کند خالی

آی‌ پاییز دوست‌داشتنی!
آی فصل عزیز زادن من!
آی سیمای خسته‌ی ویدا!
آی از آسمان فتادن من!

خسته از انتظار خویشتنم
ای شکوه شگفت شیداییم
هیچ او ملتفت شده‌ست تو را؟
آی پاییز! آی تنهاییم!

قهار عاصی
زیبا تر از آنی که به تشبیه بگنجی
نظم تن تو ریخت به هم قافیه‌ام را


#امید_صباغ


@QaharAsi
.


در بندم از آن دو زلف بند اندر بند
در ناله‌ام از لبان قند اندر قند

هر وعدهٔ دیدار تو هیچ اندر هیچ
آخر غم هجران تو چند اندر چند


#مولانا



🆔 @QaharAsi
.



چه شوخی می کند در سینه ما تیر مژگانش
هزاران مرتبه لاحـــول از وسواس شیطانش

چه امواج خروشان خـــرمن گیسوی او دارد
پریشـــان میکند ما را گهی زلف پریشــــانش



🆔
درگیر تو بودم که نمازم به قضا رفت در من غزلی درد کشید و سر زا رفت

سجاده گشودم که بخوانم غزلم را سمتی که تویی عقربه قبله نما رفت

در بین غزل نام تو را داد زدم ، داد آنگونه که تا آن سر این کوچه صدا رفت

بیرون زدم از خانه یکی پشت سرم گفت این وقت شب این شاعر دیوانه کجا رفت !؟

من بودم و زاهد به دوراهی که رسیدیم من سمت شما آمدم او سمت خدا رفت

با شانه شبی راهی زلفت شدم اما ..... من گم شدم و شانه پی کشف طلا رفت

در محفل شعر آمدم و رفتم و ... گفتند ناخوانده چرا آمد و ناخوانده چرا رفت !؟

می خواست بکوشد به فراموشی ات این شعر سوزاندمش آنگونه که دودش به هوا رفت

محمد « سلمانی »



🆔 @QaharAsi
2024/12/24 18:10:16
Back to Top
HTML Embed Code: