Telegram Web Link
هر آن چه از سرِ این شهرِ خسته می گذرد
شکسته می رسد، از ره گسسته می گذرد
خیالِ خاطرِ خوش جلوه بالِ عنقایی است
کز آسمانِ سرِ ما شکسته می گذرد
از این دیار، از این یادگارِ آبایی
زمانه،بقچهٔ امّید بسته، می گذرد
نه بانگِ مهر، نه بویِ صداقت است این جا
محبّت از برِ ما دست شُسته می گذرد
لوگر ۲ جوزایِ ۱۳۶۴

#قهارعاصی


🆔 @QaharAsi

چه کسم من؟ چه کسم من؟ که بسی وسوسه‌مندم
گه از این سوی کِشندم، گه از آن سوی کشندم

نفسی آتش سوزان، نفسی سیل گریزان
ز چه اصلم؟ ز چه فصلم؟ ز چه بازار خرندم؟

نفسی رهزن و غولم، نفسی تند و ملولم
نفسی زین دو برونم، که بر آن بامِ بلندم



#دیوان_شمس



🆔 @QaharAsi
به زیر ِ سایه ی زلف ِ تو آمده ست دلم
به غم بگوی که این خسته در پناه من است


#هوشنگ_ابتهاج

امشب از "زلف یار" بنویسید!


گروه مشاعره👇
@Mushaira_Group
@Mushaira_Group
چه کسی هردو لبم را به الف باز نمود؟
چه کسی جامه تقوا به تنم ساز نمود؟

ای معلم! که تو را دانش بسیار بود
جانِ شاگرد به فدایت؛ که سزاوار بود.



🆔 @QaharAsi
از پریشانی من گر خبرت نیست بپرس
هر سر زلف پریشان تو دعوای من است
سر زلفت پریشان از غم کیست؟
سیه پوشیده ای از ماتم کیست؟
دو چشمت روزگار من سیاه کرد
نگاهت آشنا در عالم کیست ؟
----------
پریشان حالم
پریشان حالم
-----------
مرا نه سر نه سامان آفریدن
پریشانم پریشان آفریدن
پریشان خاطران رفتند و در خاک
مرا از خاک ایشان آفریدن
-----------
پریشانم وای
پریشانم وای
-----------
دلم را سر به سر سودا گرفته
که در زلف بتان ماوا گرفته
ز بس نامردمی دیدیم ز مردم
دلم از مردم دنیا گرفته
----------
پریشان حالم
پریشان حالم
----------
گذر از کوچه ای یارت نکردی
چرا پرسان بیمارت نکردی
سرو و جان من پروانه خوی را
فدای شمع رخسارت نکردی
----------
پریشانم وای
پریشانم وای .......

دکلمه👇
Audio
دکلمه: آرزو احمدی
شعر: از پریشانی من گر خبرت نیست بپرس

کانال بهترین ها👇
https://www.tg-me.com/kanalbehtrin
چون قدم
در خیل مردان
میزنی مردانه باش




🆔 @QaharAsi
می نوشتم بیت رنگین رنگ اگر می داشتم
دامنی را می گرفتم چنگ اگر می داشتم

روش می شد اصطلاحاتی که در شعر من است
بر سر دیوان خود فرهنگ اگر می داشتم

قدرتم نبود که از میخانه ای ساغر کشم
گرم می کردم سر خود بنگ اگر می داشتم

ماه من امروز غمگینی، نمی دانم چرا
ساز می کردم برت سارنگ اگر می داشتم

یا ترا یا خویش را می کشتم حالا ای رقیب
همچو عیاران عالم ننگ اگر می داشتم


محفل ما از قدوم خشک او افسرده شد
می زدم بر فرق زاهد سنگ اگر می داشتم

چاپلوسی ناید از دستم به مانند رقیب
آشنایم می شدی نیرنگ اگر می داشتم


عشقری در سینه ی من سازهای بی صداست
می شنید اهل جهان آهنگ اگر می داشتم

...
عشقری

دکلمه 👇


🆔 @QaharAsi
Audio
دکلمه: آرزو احمدی
شعر: می نوشتم بیت رنگین رنگ اگر می داشتم

کانال بهترین ها👇
https://www.tg-me.com/kanalbehtrin
شب عاشقان بی‌دل چه شبی دراز باشد
تو بیا کز اول شب در صبح باز باشد

عجبست اگر توانم که سفر کنم ز دستت
به کجا رود کبوتر که اسیر باز باشد

ز محبتت نخواهم که نظر کنم به رویت
که محب صادق آنست که پاکباز باشد

به کرشمه عنایت نگهی به سوی ما کن
که دعای دردمندان ز سر نیاز باشد

سخنی که نیست طاقت که ز خویشتن بپوشم
به کدام دوست گویم که محل راز باشد


چه نماز باشد آن را که تو در خیال باشی
تو صنم نمی‌گذاری که مرا نماز باشد

نه چنین حساب کردم چو تو دوست می‌گرفتم
که ثنا و حمد گوییم و جفا و ناز باشد

دگرش چو بازبینی غم دل مگوی سعدی
که شب وصال کوتاه و سخن دراز باشد

قدمی که برگرفتی به وفا و عهد یاران
اگر از بلا بترسی قدم مجاز باشد

#سعدی

🆔 @QaharAsi
با ما چی کرد عشق که صد بار قلب مان
تا پای مرگ رفت ولی باز جان نداد....

بهزاد نجفی
چو از حد در گذشتن شرط ره نیست
اگر چه طاعت آمد جز گنه نیست

به اسراف آنکه گفتارش بلند است
اگرچه دُر فشاند ناپسند است


#میرحسین‌هروی


🆔 @QaharAsi
این جماعت که خویشتن بینند
فارغ از عقل و غافل از دینند

به سر و ریش جمله آدم روی
لیک ابلیس طبع و حیوان خوی


#میرحسین‌هروی


🆔 @QaharAsi
گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگیر
مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد


#حافظ
تا تو را جای شد ای سرو روان در دل من
هیچ کس می‌نپسندم که به جای تو بود



#سعدی


🆔 @QaharAsi
کس ندانم که در این شهر گرفتار تو نیست
مگر آن کس که به شهر آید و غافل برود


#حافظ


🆔 @QaharAsi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فرشته یادی بود ،فرشته خوابی بود...

ﻫﻨﮕﺎﻣﻪ ﺋﯽ ﺳﺒﺰ ﻣﺮﻏﺰﺍﺭ ﺁﺧﺮ ﺷﺪ
ﻣﻦ ﭼﺸﻢ ﺑﺮﺍﻩ ﻭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺁﺧﺮ ﺷﺪ
ﭘﺎﺋﯿﺰ ﺭﺳﯿﺪ ﻭ ﮔﻨﺪﻡ ﻫﺎ ﺩﺍﺱ ﺍﻓﺘﺎﺩ
ﺍﯼ ﯾﺎﺭ ﮐﺠﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺑﻬﺎﺭ ﺁﺧﺮ ﺷﺪ
ﻓﺮﺷﺘﻪ ﯾﺎﺩﯼ ﺑﻮﺩ، ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺧﻮﺍﺑﯽ ﺑﻮﺩ
ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺑﻮﺩ، ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺭﻓﺖ ﮐﻪ ﺭﻓﺖ
ﺍﯼ ﻣﺎﻩ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﻣﺮﺍ ﺩﯾﺪﯼ ﺍﮔﺮ
ﯾﺎ ﺯﺁﻥ ﮔﻞ ﻣﻦ ﺳﺮﺍﻍ ﺑﺸﻨﯿﺪﯼ ﺍﮔﺮ
ﺑﺮ ﮔﻮ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﻣﺎﻧﺖ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﺭﺍ
ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻪ ﺑﻐﻞ ﺑﺪﻭ ﺗﺎﺑﯿﺪﯼ ﺍﮔﺮ
ﺑﺮ ﺭﺍﻩ ﺗﻮ ﺑﻨﺸﺴﺘﻪ ﺟﻨﻮﻥ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻨﻢ
ﺩﺭﯾﺎ ﺩﺭﯾﺎ ﺳﺮﺷﮏ ﺧﻮﻥ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻨﻢ
ﺍﺯ ﻫﯿﭻ ﻣﺴﺎﻓﺮﯼ ﻧﯿﺎﺑﻢ ﺍﺛﺮﺕ
ﺩﺭ ﮐﻮﺗﻞ ﻋﺸﻖ ﺑﯿﺴﺘﻮﻥ ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻨﻢ
ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻏﺮﯾﺐ ﻭ ﺑﯽ ﻧﻮﺍ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﻢ
ﺑﯽ ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﻭ ﮐﻮﯼ ﺧﺪﺍ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﻢ
ﺍﯼ ﺟﻔﺖ ﻣﻦ ﺍﯼ ﻋﺰﯾﺰ ﺍﯼ ﻧﯿﻤﻪ ﺋﯽ ﻣﻦ
ﺧﺎﮐﻢ ﺑﺴﺮ ﺍﺯ ﺗﻮ ﮔﺮ ﺟﺪﺍ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﻢ
ﺗﺎ ﮐﯽ ﮐﻪ ﻧﯿﺎﯾﯽ ﻭ ﻣﻨﺖ ﯾﺎﺩ ﮐﻨﻢ
ﺗﺎ ﭼﻨﺪ ﺩﺭ ﺁﺭﺯﻭ ﺩﻟﻢ ﺷﺎﺩ ﮐﻨﻢ
ﺗﺎ ﮐﯽ ﮔﻞ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺭﻧﮕﯿﻦ ﺗﺮﺍ
ﺩﺭ ﺧﻢ ﺧﻢ ﮔﻮﭼﻪ ﺑﺎﻍ ﻓﺮﯾﺎﺩ ﮐﻨﻢ

#قهار #عاصی

🆔 @QaharAsi
❤️

در عشقِ تو ای خلاصهٔ زیبایی
با خاک یکی شدم، چه می‌فرمایی؟



#عطار
🆔 @QaharAsi
زندگی در صدف خویش گُهر ساختن است
از همین خاک جهانی دیگری ساختن است


#علامه_اقبال


🆔 @QaharAsi
2024/09/24 19:26:34
Back to Top
HTML Embed Code: