Telegram Web Link
آیا بی‌خدا بودن اصلا مزیتی بر خداباور بودن دارد؟

پاسخ آستین کلاین:
این پرسش غریبی است. آیا باید در پی پاسخ این پرسش باشیم که واقعاً خدایی هست یا نه یا اینکه دل نگران فایده یا زیانی باشیم ممکن است برگزیدن این یا آن دیدگاه داشته باشد؟ شاید نکته‌ای هم در این سئوال باشد چه بسا منظور پرسش‌گر این باشد که بی‌خدا بودن دارای "مزیت" صحیح‌تر بودن هست یا نه. بخردانه است که بگوییم داشتن باوری که واقعیت را دقیق‌تر تبیین می‌کند "برتر" از داشتن باوری با دقت کمتر است. اگر منظور از پرسش این باشد، پس باید گفت که تا وقتی که خداباوران قادر نباشند دلایل خوب عقلانی، منطقی و تجربی برای باور به وجود خدا ارائه دهند، بی‌خدایی مزیت دارد. در نبود چنین دلایل موثق مؤیدی برای ادعاهای خداباوران، خداباوری معقول نیست و می‌دانیم در حالت کلی، بخت دقیق بودن باورهای معقول بیشتر از باورهای نامعقول است. نباید برای باور تئیستی استثنا قائل شویم.

یک طریق دیگر پاسخ‌گویی، این است که بگوییم بی‌خدایی همان مزیتی را دارد که شکاکیت در حالت کلّی دارد. هنگامی که به ادعایی فاقد شواهد کافی بر می‌خوریم، اگر آن را نپذیریم، خطر اینکه گول بخوریم، کلاه سرمان برود، یا تحمیق شویم کمتر است. هیچ تضمینی در کار نیست که روش شکاکانه همیشه به نتیجه‌گیری درست منجر شود، اما شکاکیت روش مناسبی برای حفظ صحت اندیشه و شخصیت و اجتناب از مسخّر دین فروشان شدن است.

اما گاهی ممکن است تئیست‌هایی که این سئوال را مطرح می‌کنند، منظور دیگری در ذهن داشته باشند. این پرسش خیلی شبیه سئوالی کسی است که استدلال قمارباز پاسکال دلیلی برای باور به وجود خدا می‌داند. طبق این استدلال، باور به وجود خدا "شرط بندی خوبی" است زیرا حتی اگر خدایی در کار نباشد، چیزی از دست نخواهیم داد اما اگر خدا موجود باشد و ما به او باور نیاورده باشیم به خاطر بی‌باوری‌مان تا ابد در آتش جهنم خواهیم سوخت.

این استدلال اشکالاتی جدی دارد و مبنایی عقلانی برای باور داشتن به خدا نیست. به همین خاطر کسی که پرسش بالا را با الهام از آن مطرح کند هم سئوال معقولی نکرده است. پرسش‌گر فرض می‌گیرد که باورها را می‌توان برپایه‌ی آنچه که فکر می‌کنیم به سودمان است "انتخاب کرد". حتی اگر این فرض هم درست باشد، معلوم نیست که چنین انتخابی به سودمان باشد.

در هر صورت، من توضیح داده‌ام که چگونه و چرا می‌توان مزیتی در بی‌خدایی یافت اما آیا زیانی هم در آن هست؟ بله، البته زیان‌هایی هم هست. بی‌خدا به ناچار در معرض سوءظن و بی‌اعتمادی بخش بزرگی از تئیست‌های جامعه است. بی‌خداها اغلب نمی‌توانند بی‌باوری‌شان را نزد همکاران، همسایه‌ها، دوستان، یا حتی خانواده‌شان ابراز کنند. حتی برخی بی‌خداها عاق والدین می‌شوند. بی‌خداها در معرض تبعیض‌ها و حماقت‌های بخش وسیعی از مردم هستند با این حال، هیچ یک از این دشواری‌ها دلیلی برای بی‌خدا نبودن نیست. بسیاری از مسیحیان و مسلمانان افتخار می‌کنند که چگونه همکیشان آنها به رغم تعقیب و آزار معارضان ایمان خود را حفظ کرده‌اند. پس چرا حفظ صداقت روشنفکری به‌رغم تعقیب و آزار ناشی از شکاکیت، یا بی‌باوری به خدا برای بی‌خداها هم مایه‌ی افتخار نباشند؟
@PublicExit
همه‌چیز از این بحث شروع شد که خدای چه کسی صلح‌طلب‌تر، مهربان‌تر و بخشنده‌تر است!
@PublicExit
#دنیل_ردکلیف| من دین‌دار نیستم، من یک خداناباور هستم. ولی، اگر دین بخواهد اثری بر قانون‌گذاری داشته باشد آنگاه یک خداناباور ستیزه‌جو خواهم بود!
@PublicExit
#ریچارد_داوکینز| چه تدبیر بی‌نظیری خدا دارد که امور خلقت را طوری چیده که شما هر جا زاده شده باشی، دین محلی همانجا همواره تنها دین راستین است!
@PublicExit
زوال جهان اسلام| حامد عبدالصمد- اسلام‌شناس مصری

انزوا و مشاهده‌ی طولانی سایه خود، تنها به ستایش از خود منجر نمی‌شود بلکه منجر به بیماری پارانویا هم می‌شود. هر نقدی که از برون به اسلام وارد می‌شود به عنوان اعلام جنگ برداشت می‌گردد؛ هر پرسش از درون خود اسلام به عنوان ارتداد و خیانت تعبیر می‌شود. هر چه یک جامعه بسته‌تر باشد، به همان اندازه نیز جهان خارج از خود را خصمانه‌تر ارزیابی می‌کند. مقررات اخلاقی سخت‌تر می‌شود و فشار بر هواداران خود فزونی می‌گیرد تا بدین‌گونه وفاداری بی‌قید و شرط آنها تضمین شود. مقررات برای حجاب فیزیکی و فکری نوشته می‌شود و دانش دوستی پیش از آن که زاده شود در نطفه خفه می‌گردد. در جامعه، ترس از مرتدان و بیگانگان و دشمنی با آنها دامن زده می‌شود.

هر چه این جوامع بسته‌ی اسلامی تأثیر جهان خارج را بیشتر بر خود احساس می‌کنند، به همان اندازه سخت‌گیری نسبت به اعضای جامعه‌ی خود و به ویژه کسانی که از صف خارج می‌شوند، بیشتر می‌گردد. جامعه‌ی منزوی با همبستگی، مراقبت و خاموشی، خود را حفظ می‌کند و سرانجام با تجاوز فرهنگی به خویشتن گور خود را می‌کند. اعمال ننگین از سوی رؤسای این خانواده‌ی بزرگ پرده‌پوشی می‌شود و رعایا هم به نوبه خود این آسیب‌های روانی را به تاریک‌خانه‌های قلب خود می‌رانند. هر کس این منطق را زیر پرسش ببرد، مرگ یا تبعید را به جان خریده است. در جهان اسلام، اغلب اصلاح‌گران دینی که برای دگرگونی تلاش کرده‌اند، جان خود را در این راه هزینه کرده‌اند، بسیاری از آنها نیز به غار بازگشتند و داوطلبانه خود را به زنجیر کشیدند و نگاه‌های خود را به سایه‌ها دوختند.
@PublicExit
#ولتر| کسانی که می‌توانند تو را به چرندیات معتقد کنند، می‌توانند تو را به انجام کارهای وحشیانه نیز وادار کنند!
@PublicExit
اگر فکر می‌کنی زندگی پس از مرگت از زندگی کنونی‌ت بهتر خواهد بود، تو واقعا زندگی نمی‌کنی. فقط منتظر مُردن هستی!
@PublicExit
اجازه بده ببینم چی شد:
از کامپیوتر و اینترنت و اسمارت‌فون که استفاده می‌کنید
وقتی مریض می‌شوید از دارو و علم پزشکی هم که استفاده می‌کنید
با هواپیما هم که مسافرت می‌کنید
با ماشین هم که رانندگی می‌کنید
در یک منزل مدرن با دستگاه اعلام خطر حریق و سیستم امنیت‌ش هم که زندگی می‌کنید
از شیر آب تصفیه هم که استفاده می‌کنید
لباس‌های تولیدات کارخانه‌های بزرگ هم که می‌پوشید
کلیسای محله‌‌ شما هم که از سیستم صدای مدرن و روز استفاده می‌کند
از الکتریسیته هم که استفاده می‌کنید
با اجاق گاز و فر هم که آشپزی می‌کنید
کلاً درون محیطی که به وسیله‌ علم احاطه شده و به آن وابسته است زندگی می‌کنید، اما می‌پندارید که دانشمندان فقط در مورد "فرگشت" اشتباه می‌کنند و دروغ می‌گویند؟

@PublicExit
#استیون_پینکر | طبیعی است که فکر کنیم موجودات زنده دست‌ساز یک طراح‌ هستند، اما هم‌چنین طبیعی بود که فکر کنیم خورشید به دور زمین می‌چرخد. غلبه بر برداشت‌های کودکانه به‌ منظور فهم اینکه چیزها واقعاً چگونه کار می‌کنند یکی از عالی‌ترین اشتیاق‌های انسان است.
@PublicExit
#کارل_یونگ| نمی‌دانیم آیا هیتلر می‌خواهد اسلام دیگری برپا کند یا خیر. او در راه است؛ به محمد می‌ماند. احساسات در آلمان اسلامی است؛ ستیزه‌گر و اسلامی. آن‌ها همگی با یک خدای وحشی مست شده‌اند!
@PublicExit
#زیگموند_فروید| دین سیستمی از توهمات دلنشین همراه با انکار واقعیت است، که جز در یک حالت اختلال وهمی شاد نمونه‌اش را نمی‌یابیم. فرمان یازدهم دین "نباید بپرسید" است!
@PublicExit
2024/06/30 21:35:50
Back to Top
HTML Embed Code: