Telegram Web Link
@PublicExit
به نظرت، اخلاقی و منصفانه یا منطقی است که فرزندِ فرزندِ فرزندِ... فرزندِ فرزندت به خاطر گناه تو تنبیه شوند؟
قطام، سویهء امتناع تاریخ

قطام، به دو دلیل سویهء منفی تاریخ است. یکم، به خاطرِ زن بودن. زیرا زن، اگر در مرد استحاله نشود، منحرف شمرده می‌شود و اگر به صورت فعال در اجتماع ظاهر شود، برچسبِ "فاحشه" می‌خورد. بدیهی است که قطام و هر زنِ آزادی در چارچوبِ دین و اخلاق مردانه محکوم است. حتی بر تن خویش مالکیت ندارد. تصور کنید اگر قطام یا هر زنِ دیگری مثل محمد هم‌زمان با نُه نفر به صورتِ علنی بخوابد و یا مثلِ امام‌حسن با صدها زن هم‌بستر شود، در این صورت مطلقاً فاحشه خوانده خواهد شد.

دوم، به خاطر اینکه همکار قتلِ علی بوده است. همکاری در کشتنِ خلیفهء مسلمانان، بنفسه کار منفی شمرده می‌شود. اما حتی در این مورد نیز برخورد تبعیض‌آمیز صورت می‌گیرد و قطام به خاطر زن بودنش محکوم مضاعف است. عملِ سیاسی او تفسیر جنسی می‌شود. آسان‌ترین راه برای کم‌اهمیت جلوه دادنِ این عمل سیاسی این است که از سوی محدثین و تاریخ‌نگاران اسلامی برچسب غیر اخلاقی زده شود، همان برخوردی که با زنان فعال از سوی دینداران در زمان حاضر صورت می‌گیرد.

@PublicExit

تمامی این‌ها اما از اهمیت قطام نمی‌کاهد. او، تنها "زنِ خلیفه‌کشِ تاریخ" است. غُرورِ زنانگی در او به حدی بود که به کمتر از آرایش‌کردنِ لبان خود به خونِ سرخِ فرقِ علی، که یکی از بزرگ‌ترین جلادان تاریخ بشر است، قناعت نکرد. قطام، امتناع مطلق است. زیبایی او نیز نه در تن او، بلکه در همین روح و فکرِ آزاد اوست، که نه تنها کشتزار بودن را نمی‌پذیرد، بلکه با تمام وجود و به بهای به خطر انداختنِ جان خود برای براندازی کشتزارگرانِ زن تلاش کرد.

زنان آزاد در تاریخ اسلام وجود دارند. عایشه نیز از زنانِ بزرگِ تاريخ است. وی سیاست‌مداری برجسته بود، ولی نتوانست از سیاست فراتر برود و در قلمرو عشق گام بگذارد. در برخی موارد عایشه فقط به خاطر کارهای سیاسی، سویهء منفی تاریخ تلقی شده است.

در قطام اما عشق و سیاست با هم پیوند می‌خورد و تا آن‌جا که به تاریخِ اسلام ارتباط دارد، زنِ آزادتر از او وجود ندارد. قطام هم مالک تنش بود و عشقش را آزاد انتخاب کرد و هم در عین حال آنقدر خود را در عشق گم نکرد که سیاست را از یاد ببرد. قطام، ترکیب هنری بدن و تفکر و عشق و سیاست است. در بازی سیاسی کمتر از براندازی جانشینِ محمد را نیز در شأن خود نمی‌دانست.

مسخره‌کردن یا لعنت‌فرستادن بر قطام، بیهوده و به یک معنا مسخره‌کردن و لعنت‌فرستادن بر آزادی زنانه است. اگر محمد و خلفایش حق دارند با بی‌شمار زن و کنیز بخوابند و چنین‌کاری برای آن‌ها لعنت و نفرت به بار نمی‌آورد، قطام و هر زن دیگر نیز حق دارد. محکومیتِ همخوابگی متعدد در صورتی معنای اخلاقی دارد که شامل زن و مرد هردو شود، در غیر این صورت، تبعیضِ جنسیتی آشکار خواهد بود.

@PublicExit
@PublicExit
اگر کسی گفت با خدا در ارتباط است، شما هم بگویید ارتباط دارید و خدا گفته که آن شخص دروغ می‌گوید!
چرا خدا فقط برای خاورمیانه پیامبر فرستاده؟

خیلی از دوستان از این سؤال جهت به چالش کشیدن فرستاده شدن پیامبر از طرف خدا استفاده می‌کنند و استدلال می‌کنند اگر هدف ارشاد بشر به صورت کلی است پس باید برای همه نقاط جغرافیایی که اتفاقاً جمعیت بیشتری هم از بنی‌اسرائیل یا کل خاورمیانه دارد پیامبر فرستاده می‌شد.

وقتی تاریخ بقیه تمدن‌ها مثل رم، یونان، مصر، هند، بومیان امریکا و... را بررسی می‌کنیم همهء این تمدن‌ها تا حدی نزدیک به هم دچار چند خدا و خرافه و زن‌ستیزی و ... هستند و اعراب مشرک‌تر یا خرافه‌پرست‌تر یا زن‌ستیزتر از بقیهء تمدن‌ها نبودند پس چرا خدا باید این همه پیامبر برای بنی‌اسرائیل و اعراب بفرستد و فقط به فکر ارشاد آنان باشد؟

@PublicExit

هر جامعه‌ای متفکرانی داشته که نوع برخورد مردم هر جامعه با متفکرانش متفاوت بوده مثلاً مردم یونان به راحتی سقراط‌ها و افلاطون‌ها را می‌پذیرفتند و می‌توانستند بپذیرند که یک انسان می‌تواند تفکرات متعالی داشته باشد و از تفکراتش پیروی کرد ولی جوامعی هم وجود داشتند که فقط از خدایان پیروی می‌کردند و اگر قرار بود از غیر خدا پیروی کنند حتماً این غیر خدا باید فرستادهء خدا می‌بوده و فرد می‌بایست ثابت کند که خدا او را فرستاده.

مثلاً در مصر فرعون‌ها ادعای خدا داشتند یا در ژاپن پادشاهان خود را منصوب به خانواده خدایان معرفی می‌کردند حتی در ایران نوار صوتی که از مظفرالدین شاه باقی مانده خود را سایه خدا معرفی می‌کند و تقریباً در همهء سرزمین‌های دیگر هم شاهان خود را خدا یا منصوب خدا معرفی می‌کردند تا احکام‌شان قابل اجرا باشد. در بیشتر قبایل بدوی هم جادوگر یا طبیب نقش رابط خدا را داشته.

در بین مردم بنی‌اسرائیل و اعراب هم متفکران جهت تائید گرفتن و مقبول شدن فرامین‌شان مجبور بودند منبع تفکرات‌شان را از چیزی ماورایی اعلام کنند تا مردم تفکرات‌شان را پذیرا باشند و این سنت به جایی می‌رسد که متفکری که خواستار اصلاح جامعه خود بوده خودش هم دچار این توهم می‌شده که افکارش حاصل الهام آفریدگار بی‌همتاست.

مسلماً اگر بنی‌اسرائیل و اعراب می‌توانستند چون یونانیان یا چینی‌ها و هندی‌ها که کنفسیوس و بودا را به عنوان انسان متفکر قبول کردند وجود فرد دانا بدون الهام گرفتن از علم لایزال موجودی ماورایی را درک می‌کردند امروز ما با صنف پیامبران مواجه نبودیم.

@PublicExit
@PublicExit
داعش، طالبان، القاعده، بوکو حرام مسلمان نیستند؟

این موضوع را به یکی از اعضای گروه‌شان بگو و اگر زنده ماندی بیا و پاسخ‌شان را به من بگو!
@PublicExit
آویزان شدن به مغلطهء "توهین به باور" آخرین حربهء خشک‌مغزان دینی در هنگام خالی شدن از هرگونه گفتگوی منطقی می‌باشد.
داعش همچون وضعیتِ تاریخی

به نظر می‌رسد تضاد اسلام و عصر جدید بی‌حد و حصر شده است، آن قدر كه اسلام در نظر خود مسلمانان زشت و بدچهره به نظر می‌رسد. نسل جدید نه قرآن را قبول دارند، نه احادیث و سنت را، نه اسناد و متونِ تاریخی را. هر آنچه مربوط به اسلام است از نظر آن‌ها بمثابهء توهین می‌ماند.

اگر از قرآن بیاوریم می‌گویند به تفسیر و حدیث بایست مراجعه کرد. اگر به تفسیر و حدیث استناد کنیم می‌گویند یگانه متنِ قابل اعتبار قرآن است. ارجاع به متون غیر اسلامی را توهین می‌دانند. سخن خامنه‌ای و علمای قم و نجف و عربستان سعودی و پاکستان و ملاهای افغانستان را قبول ندارند و رفض و سب می‌دانند.

بدیهی است که این وضعیتِ سر درگم جز گنگسترهای دینی چون داعش و طالبان و ولایت فقیه تولید نمی‌کند. هیچ شاخص و معیاری برای تأیید و رد اسلامی بودن یک عمل وجود ندارد. این وضعیت ترحم‌برانگیز است. همه قرآن در جيب و تفنگ در دست، سرگردان و الله‌اكبرگويان دنبالِ نخود سیاه می‌دوند.

نتیجتاً اینکه اگر نگاه تجربی داشته باشيم، داعش فقط يک گروهِ سياسي نيست، یک وضعیتِ است؛ وضعیتی که مسلمانان گرد جسد اسلام حلقهء ماتم زده‌اند تا شاید جانش دهند، ولی دورانش تمام شده و مرده و دیگر زنده نخواهد شد!

@PublicExit
@PublicExit
تمسخرِ دین یکی از واجب‌ترین چیزهاست. آغازِ رهایی انسان، توانایی خنده به قدرت الهی است!
آلت‌پرستیِ اسلامی!

این عکس حجرالاسود از زوایه نزدیک‌ است. این سنگ یک متر و نيم بلند‌تر از زمین در گوشهء کعبه چسپانده شده است. مسلمانان بر این باور‌ند که قبلاً در هوا معلق بوده است و به همین خاطر باید شکلِ تعلیق خود را حفظ کنند. از پیامبر اسلام نقل شده است که این سنگ زبان و قلب دارد و در روز قیامت بر مسلمان بودن زائران شهادت می‌دهد. مطابق احکام حج در کتاب‌های فقهی طواف از همین جا شروع می‌شود، حاجی‌ها باید آن را ببوسند و خود را بر آن بمالند.

اینکه دین نه تنها عقل، بلکه منابع بصریِ ادراک آدم‌ها را تعطیل و تحریف می‌کند بحث دیگر است ولی از هر منظر بنگریم شکل فعلی حجرالاسود نوعی آلت پرستی و استعلایی سازیِ لای پای زن است. آدمی چه قدر گمراه شده و منحرف باشد که پول مصرف کند، خود را به اینجا برساند، این سنگ را ببوسد، خود را بر آن بمالد و تصور کند این کار ثواب دارد و از گناه پاک می‌شود؟ حالا چند مسلمان پیدا می‌شوند که چرا به اسلام توهین می‌کنید، بی‌آنکه به این بیاندیشند که اسلام از ریشه توهین به انسان و شعور و آگاهی است.

@PublicExit
@PublicExit
مؤمن: کنجکاو هستم بدانم که آتئیست‌ها موقع سکس چگونه ناله می‌کنند؟ می‌گویند: "آه فرگشت".

خداناباور: آتئیست‌ها یگانه کسانی هستند که می‌توانند موقع سکس فریاد بزنند: "آه خدای من". زیرا دینداران نباید اسم خدا را بیهوده به زبان بیاورند!
ملا و اسلحه

دنیای اسلام را سلاح و ملا خراب کرده‌اند. ملا با نشخوار "خشونت‌نامه/قرآن" و احادیث روح و روان مردم را فاسد و جامعه را متوهم کرده است. قدرت‌های بزرگ با فرستادن سلاح، این توهم متراکم‌شده را آزاد می‌کنند. نتیجه همین است که می‌بینیم: میل لایتناهیِ کشتارهای بزرگ‌تر، زیرا کشتار، کشتار می‌آورد و با هر جنگی سطحِ آستانهء ارضای میلِ خشونت و کشتار بالا می‌رود.

نهیلیسم الاهیاتی بهشت موعود در این روزها در لذتِ کشتار تجربه می‌شود و کیف‌آورتر از آن نیست که مسلمانان همدیگر را بکشند و یا تماشاگرِ صحنه‌ای باشند که هم‌کیش‌شان توسط سلاح‌های هوشمندِ قدرت‌های بزرگ کشته و شهرها و خانه‌هایشان ویران شود. فقط قرآن و ملا کافی است که یک جامعه نابود شوند، ترکیبِ این عناصر ویران‌گر با سلاح‌های مدرن و برنامه‌های تخریبیِ سازمان‌های بزرگِ امنیتیِ جهانی، ویرانی‌های اخلاقی و اجتماعی و بزرگی را رقم زده است که امروز به چشم می‌بینیم.

بزرگ‌ترین کشفِ سیاسی قدرت‌های جهانی، قرآن و ملا است. آیات و روایاتی که پیش از این با شمشیر و حدید حرف می‌زدند، اکنون به زبان سلاح‌های اتوماتیک و بمب و موشک و سلاح‌‌های تخریبیِ مردن حرف می‌زنند. وجه فاجعه‌بار ماجرا این است که به رغم این‌همه ویرانی و تباهی، هنوز مردم به آیه‌های ترس و ترور باور دارند و ساده‌لوحانه و تقدیرباورانه می‌کوشند در پناهِ نهیلیسم الاهیاتی و نصایح و مواعظ ملاها خود را به ساحلِ نجات برسانند.

@PublicExit
@PublicExit
من به خدایی که امروز یک کودکِ گرسنه را سیر نمی‌کند، اما وعدهء بهشت فردا را به کودکان می‌دهد، نیازی ندارم!
زن‌ستیزیِ اسلامی

چرا وقتی محمد با دختر شش ساله می‌خوابد، زينب عروس و زنِ فرزند خوانده‌اش را به زنی می‌گیرد، "روسپی" نیست ولی برای قطام به خاطر همکاری در کشتنِ علی جلادِ تاریخ، پروندهء روسپی‌گری ساخته می‌شود؟ انصاف ما در کجاست؟ این پرونده‌سازی برای قطام همان کلیشهء عامی است که هر زنِ فعال و با اراده‌ای را برچسبِ روسپی‌گری می‌زند. زن‌ستیز، بیانی جز برچسب اخلاقی به زن ندارد.

روسپی‌گری، تعریف خاصی دارد: فروشِ بدن در برابرِ پول، نه ارتباطِ جنسیِ متنوع. نفس روابط متنوع را اگر روسپی‌گری بدانیم، محمد "ابر روسپی تاریخ" خواهد بود و امام حسن پُورن استاری كه به روايت خود شيعيان با حدود دو هزار زن خوابيده است. در واقع بایست به قطام بیش از فاطمه زهرا و دیگر زنان هم عصرش احترام قائل شد. زیرا گذشته از کشتن علی که اگر زنده می‌ماند خون‌های بیشتری می‌ریخت، این حق قانونی، اخلاقی و انسانیِ قطام بود که انتقام پدر و برادرش را از علی بگیرد. فقط یک انسان‌ستیز است که عمل فوق‌العاده سیاسی قطام را که به حاکمیتِ بنی‌هاشم برای همیشه پایان داد، "روسپی‌گری" می‌پندارد. یک مدافع ستم و بی‌عدالتی است که تصور می‌کند خونِ علی سرخ‌تر از خون پدر و برادر قطام است. فقط یک نژادگراست که خون علی را رنگين‌تر از خون پدر و برادر مقتولِ قطام می‌داند.

روسپی‌گری آن نیست که نظامِ سیاسی‌ طایفه‌ای را ویران کند و بر باورِ سياسی نقطهء پايان نهد كه فضیلتِ انسانی و حق حاكميت را بر بنیاد برتری خونی و نژادی توجیه می‌کند. قطام روسپی نیست، یک قهرمان است. قهرمانی که فاطمه زهرا را تحقیر می‌کند. قطام سوژه است نه ابژه. آزاده و مالک بدنش بود. بدنش نه مال خدا بود، نه ملک و کشتزار محمد و علی و خلفاء. به عنوان يک انسان آزاده حق داشت موضوع لذت و عشقش را خودش انتخاب كند. قطام در قتل كسی سهم گرفت که فاطمه دختر محمد، ماشینِ جوجه‌کشیِ او بود!

@PublicExit
داستان واقعی یونس

در کتاب مقدس به عنوان حرف بی‌نقص و شائبهء خدا آمده است: پس از اینکه یونس پیامبر به دریا انداخته شد، برای سه روز درون شکم یک نهنگ زنده ماند. این حرف با توجه به نکات زیر غیر ممکن به نظر می‌رسد:

۱- دو دسته نهنگ وجود دارد: وال‌هایی که پلانکتون می‌خورند و وال‌هایی که طعمه‌شان را شکار می‌کنند!

۲- رفتن به درون شکمِ یک والِ پلانکتون‌خوار ممکن نیست، زیرا یک مرد مجبور است از مری وال که تنها چند اینچ قطر دارد بگذرد!

۳- یک نهنگ شکارچی، چهار محفظهء شکمی مملو از آنزیم‌های گوارشی دارد، برای اینکه یک مرد وارد آن شود، باید ابتدا از دندان‌ها و سپس از آنزیم‌های تجزیه کننده جان سالم به در ببرد!

۴- در آخر هیچ هوایی جز گاز متان درون شکم یک وال نیست که این موضوع به راحتی باعث مرگ انسان می‌شود!

صرف گفته شدن اینکه یونس درون شکم یک نهنگ رفته است، باعث نمی‌شود که چنین اتفاقی واقعاً رخ داده باشد!

@PublicExit
ابن مُلجم مرادی

ابن مُلجم مرادی به دلیل کشتنِ علی‌بن ابی‌طالب در تاریخ اسلام محکوم شناخته شده است. اما اگر قرار باشد از یک کشتنِ عادلانه در تاریخِ اسلام نام ببریم، کشتنِ علی توسط ابن ملجم است. اگر علی به خود حق می‌داد با تیغ دو دم خود فرق انسان‌ها را بشکافد، ابن ملجم نیز حق داشت فرق او را بشکافد. به روایت شیعه و سنی، ‌علی بی‌شمار انسان را سر برید. بی‌شمار زن را بیوه و بی‌شمار کودک را یتیم کرد. بی‌شمار خانه را خراب کرد. این‌همه اما عطش کشتار او را فروکش نکرد. به کشتارها و خون‌ریزی‌های بیش‌تر می‌اندیشید.

ابن ملجم با کشتنِ علی این جلادترین مرد تاریخ در مقام منجی ظاهر شد. جانِ بی‌شمار انسانی را که قرار بود توسط علی کشته شود نجات داد. قلبِ داغدار بی‌شمار انسان را تسلی بخشید. شب‌ها و روزهای بسیار شمشیرش را تیز کرد تا بزرگ‌ترین جلاد تاریخ آدمی و آدم‌کشِ قسیُ‌القلبی را از پای در آورد.

تجویز کشتنِ انسان در مجموع خطاست، ولی کشتنِ علی که آدم‌کشی را قاعدهء زندگی و یگانه رسالتش می‌دانست، نه فقط کاری خطا نبود بلکه نوعی دادخواهیِ تاریخی از قربانیان کشته شده توسط علی و نجات‌دادن جان انسان‌هایی بود که از خطر شمشیر او در امان نبودند. یک انسان بی‌طرف نمی‌تواند کشتنِ هزاران انسان توسط علی را نادیده گیرد و در عزای این جلاد بر سر و سینه زند و اشک ریزد.

اگر متون تاریخی و روایت‌های اسلامی را مبنا قرار دهیم، جلادتر از علی در تاریخ اسلام سراغ نداریم. روزها آدم می‌کشت و شب‌ها ریاکارانه به نماز اين رياكاریِ دينی می‌ایستاد. علی آن‌قدر بی‌رحمانه آدم کشت که ملاعمر و بغدادی به گرد او هم نمی‌رسند. اما اگر ملاعمر و بغدادی را ستمگر و سزاوار نابودی و کشتن بدانیم، علی نیز سزاوار کشتن بود. بحث و سخن روی تفسيرهای متفاوت از كشتن نيست، نفسِ كشتنِ انسان به خاطرِ دين و خدا جنايتِ انسانی است!

@PublicExit
@PublicExit
ما روی تکه‌سنگی گردِ یکی از صد میلیارد ستاره می‌گردیم. گونهء ما یکی از نصفِ میلیارد گونه‌ای می‌باشد که تا الان زیسته است. شانس به دنیا آمدن ما تقریباً یک روی چهارصد تریلیون است‌. شما خاص نیستید، اما فوق‌العاده خوش‌شانس هستید. از زندگی‌تان لذت ببرید، چون زیست دیگری نخواهید داشت!
آفرینشِ مسخره و مبتذل

اگر دانايی ما قادر به درک رازهای آفرینش نیست، پس ما چگونه به این رازها می‌اندیشیم؟ اگر ما ساخته و پرداختهء خداوند هستیم و از جوهر دانایی‌اش سلول‌های مغزی ما در حرکت‌اند، پس چگونه ما بایست در شناخت رازهای جهان هستی نادان باشیم؟ اگر آدمی (غیر از آن گروه از جاهلان و دیوانگان) نادان است، پس خداوند که هستی‌بخشِ انسان است، نیز نادان می‌باشد! پس ما بر پایه‌های جهل به وجود آمده‌ایم و از این‌ رو خداوند نیز جاهل و پایه‌های آفرینش طبق منطقش بر مبنای جهالت گذارده شده است!

خداوند که می‌توانست خمیر مایهء بی‌دردی و نامیرایی را به صورت کامل در مغز آدمی بکار ببرد و از عدم آگاهی رازهای هستی رهایی بخشد، چرا آفریدهء خود را نادان آفرید و از آغاز دانا و آگاه به همهء رازهای جهان نیافرید؟ این بازی هول‌انگیز تولد و مرگ (کودکی و جوانی و پیری)، چه نوع منطق و معادلهء مسخره‌ای است که خداوند در وجود انسان و نبات و حیوان به ودیعه گذاشته است؟

این چه ظلم و بی‌عدالتی است که خداوند نطفه‌ای را از کمرگاه مرد وارد زهدان زن می‌کند و اعجاب‌آورترین آفرینش دوباره را از سلول تا جنینی در وجود زن به جنبش در می‌آورد و سپس از تخمه‌ای و اسپرمی با برنامه‌ریزی قبلی موجودی را باز می‌آفریند و آن‌همه اعصاب و ماهیچه و عروق و رگ و پی و آب و خون و دستگاه‌های شگفت‌انگیز در تن و سر آدمی قرار می‌دهد و به رشد وا می‌دارد و آنگاه هنگامی که از مرحلهء تحول جسمانی به مرحلهء رشد عقلانی و سالمندی می‌رسد، تمامی دستگاه‌های مکانیکی بدن او از کار می‌ایستد و مرگ خط بطلان روی همهء آنچه که مثلاً هفتاد سال رشد کرده و کامل شده، می‌کِشد و همه‌چیز به پایان می‌رسد؟ این چه آفرینش مسخره و مبتذل و ابلهانه‌ای است که خداوند را مبتکر آن می‌دانید؟

@PublicExit
@PublicExit
می‌گویند بازی‌های کامپیوتری خشونت‌زا هستند، ولی صدها سال پیش ما مردم را به بهانهء جادوگری زنده می‌سوزاندیم، گویی همهء ما آشغال هستیم!
2024/10/01 22:22:13
Back to Top
HTML Embed Code: