☞@PublicExit☜
◾️جهاد نکاح رسواییِ بزرگ تفکّر اسلامی
یکی از رسواییهای بزرگ تفکّر اسلامی، فتوای جهاد نکاح است که اولین بار در طی جنگ داخلی سوریه برای حمایت از اسلامگرایان مخالف رژیم بشار اسد صادر شد.
در این فتوا، به زنان مسلمان توصیه شده که برای خدمت به اسلام، به صورت گروهی خود را در اختیار مجاهدین اسلامی قرار دهند. بسیاری از مسلمانان خصوصاً شیعیانی که طرفدار رژیم بشار اسد بودند بلافاصله این حکم را غیرشرعی دانسته و رد کردند. امّا واقعیّت این است که در پشت این نوع روسپیگری نظامی، اعتبار شرعی و مذهبی وجود دارد!
مفتیان این فتوا را بر اساس یکی از معتبرترین احادیث صادر کرده بودند. در صحیح بخاری و مسلم می خوانیم:
▪️"عبدالله بن مسعود میگوید که با نبی اکرم به جهاد رفته بودیم و همسرانمان همراه ما نبودند. لذا گفتیم: آیا خود را اخته نکنیم؟ آن حضرت ما را از این کار بازداشت و بعد از آن به ما اجازه داد تا در برابر یک قطعه پارچه هم که شده است که با زنان برای مدّتی معیّن ازدواج کنیم. آنگاه عبدالله بن مسعود این آیه را تلاوت کرد: ای مؤمنان چیزهای پاکیزهای را که خداوند برای شما حلال ساخته است حرام نکنید. همانا خداوند تجاوز کنندگان را دوست ندارد" (صحیح مسلم، کتاب ۱۴ باب ۱۲).
جالب اینجاست که آخوندهای شیعی که طرفدار ازدواج موقّت هستند به همین احادیث برای ازدواج موقّت متوسل میشوند و با همین احادیث مسخره، سنیها جهاد نکاح را مشروع ساختهاند تا یک موقع به مجاهدین مسلمان بد نگذرد.
مشخصاً در پشت این احادیث و فتواها یک دیدگاه واقعی دربارهء اسلام وجود دارد. اسلام چیزی جز تنظیم مسائل جنسی و خانوادگی برای مردان مسلمان نیست. بسیاری از احادیث و آیات نگران میل جنسی و مسائل زیرشکمی پیامبر و پیروان محمد است.
چگونه زنان را از آن خود کنند (با جهاد، با خریدن کنیز، با ازدواج در قبال مهریه). چه زمانی به زنان نزدیک شوند. چگونه زنان را طلاق دهند. چگونه با زنان نزدیکی کنند. چگونه مسائل بهداشتی را در امور جنسی رعایت کنند. چگونه برای کسب کنیز و اسیران زن جهاد کنند و غیره.
در زمان محمد نیز به خاطر جنگهای بسیار و کسب اسیران زن و تلفات مسلمانان در جنگ، شهر مدینه پر از زن شده بود و تنظیم و بازتوزیع این زنان موجب شد که محمد قوانین بسیاری را برای مسائل زناشویی تنظیم کند و از جمله آن اعمال حجاب به زنان بود.
☞@PublicExit☜
◾️جهاد نکاح رسواییِ بزرگ تفکّر اسلامی
یکی از رسواییهای بزرگ تفکّر اسلامی، فتوای جهاد نکاح است که اولین بار در طی جنگ داخلی سوریه برای حمایت از اسلامگرایان مخالف رژیم بشار اسد صادر شد.
در این فتوا، به زنان مسلمان توصیه شده که برای خدمت به اسلام، به صورت گروهی خود را در اختیار مجاهدین اسلامی قرار دهند. بسیاری از مسلمانان خصوصاً شیعیانی که طرفدار رژیم بشار اسد بودند بلافاصله این حکم را غیرشرعی دانسته و رد کردند. امّا واقعیّت این است که در پشت این نوع روسپیگری نظامی، اعتبار شرعی و مذهبی وجود دارد!
مفتیان این فتوا را بر اساس یکی از معتبرترین احادیث صادر کرده بودند. در صحیح بخاری و مسلم می خوانیم:
▪️"عبدالله بن مسعود میگوید که با نبی اکرم به جهاد رفته بودیم و همسرانمان همراه ما نبودند. لذا گفتیم: آیا خود را اخته نکنیم؟ آن حضرت ما را از این کار بازداشت و بعد از آن به ما اجازه داد تا در برابر یک قطعه پارچه هم که شده است که با زنان برای مدّتی معیّن ازدواج کنیم. آنگاه عبدالله بن مسعود این آیه را تلاوت کرد: ای مؤمنان چیزهای پاکیزهای را که خداوند برای شما حلال ساخته است حرام نکنید. همانا خداوند تجاوز کنندگان را دوست ندارد" (صحیح مسلم، کتاب ۱۴ باب ۱۲).
جالب اینجاست که آخوندهای شیعی که طرفدار ازدواج موقّت هستند به همین احادیث برای ازدواج موقّت متوسل میشوند و با همین احادیث مسخره، سنیها جهاد نکاح را مشروع ساختهاند تا یک موقع به مجاهدین مسلمان بد نگذرد.
مشخصاً در پشت این احادیث و فتواها یک دیدگاه واقعی دربارهء اسلام وجود دارد. اسلام چیزی جز تنظیم مسائل جنسی و خانوادگی برای مردان مسلمان نیست. بسیاری از احادیث و آیات نگران میل جنسی و مسائل زیرشکمی پیامبر و پیروان محمد است.
چگونه زنان را از آن خود کنند (با جهاد، با خریدن کنیز، با ازدواج در قبال مهریه). چه زمانی به زنان نزدیک شوند. چگونه زنان را طلاق دهند. چگونه با زنان نزدیکی کنند. چگونه مسائل بهداشتی را در امور جنسی رعایت کنند. چگونه برای کسب کنیز و اسیران زن جهاد کنند و غیره.
در زمان محمد نیز به خاطر جنگهای بسیار و کسب اسیران زن و تلفات مسلمانان در جنگ، شهر مدینه پر از زن شده بود و تنظیم و بازتوزیع این زنان موجب شد که محمد قوانین بسیاری را برای مسائل زناشویی تنظیم کند و از جمله آن اعمال حجاب به زنان بود.
☞@PublicExit☜
@PublicExit
مذهب توسط مردم عادی به عنوان حقیقت، توسط خردمندان، غلط و باطل و توسط قانونگذاران، مفید در نظر گرفته شده است!
مذهب توسط مردم عادی به عنوان حقیقت، توسط خردمندان، غلط و باطل و توسط قانونگذاران، مفید در نظر گرفته شده است!
☞@PublicExit☜
شیعه: جعل در جعلیات
شیعه سکتی است برآمده از جعل جعلیات. این سکت مذهبی نه تنها به یک پیامبر جعلی مانند محمد بسنده نکرده است، بلکه برای خود از اخلاف علی، امامان متعددی را نیز تراشیده است که آنها را معصوم میپندارند. این در حالی است که تقریباً هیچ فاکت و اعتبار مذهبی در پشت ادعای امامت و جانشین بودن علی نیست.
هنگامی که محمد دچار بیماری شد که به مرگ او منجر گشت، ابوبکر را به عنوان جانشین خود برای ادارهء مدینه انتخاب کرد. البته این انتخاب، وصیّتی برای انتخاب ابوبکر به خلافت نیست، امّا مشخصاً تأکید صریحی بود بر اینکه نفر دوم در اسلام ابوبکر است.
شیعیان با ساخت یک حدیث جعلی ادعا میکنند که یکبار محمد در هنگام بازگشت به مدینه، در راه علی را به عنوان جانشین خود انتخاب کرد و شیعیان این روز را به عنوان عید غدیر جشن میگیرند. کاملاً نپذیرفتنی است که محمد علی را به عنوان خلیفه در نظر داشته امّا وقتی دچار بیماری مهلکی میشود شخص دیگری را به جانشینی انتخاب کند.
یک رسواگر دیگر نیز برای سکت شیعه وجود دارد: عایشه. محمد در هنگام بیماری در خانه عایشه بود و این زن تمام مدّت در کنار وی بوده و از وی پرستاری کرده است. هنگامی که بعد از مرگ محمد (مطابق سیره ابن هشام) عدهء قلیلی ادعای خلافت علی را کردند، عایشه تصریح کرد که مطلقاً محمد سخنی از خلافت علی نبرده است.
در حالی که احادیث به هیچ عنوان مؤید خلافت علی و بحث امامت نیست، علمای شیعه برای توجیه سکت خود به سراغ قرآن میروند. کاری که معمولاً مسلمانان برای توجیهات خود انجام میدهند. چه چیزی بهتر از تفسیر آزادانه متنی مغشوش و مبهم؟
آنها واژهء امام (به معنای پیشوا) را از آیه زیر استخراج کردهاند:
و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتى بيازمود و وى آن همه را به انجام رسانيد [خدا به او] فرمود من تو را پيشواى مردم قرار دادم [ابراهيم] پرسيد از دودمانم [چطور] فرمود پيمان من به بيدادگران نمیرسد (سورهء بقره آیه ۱۲۴).
این البته شکل کاملاً تحریف شدهای از داستان ابراهیم در انجیل است که در آن یهوه به ابراهیم وعده می دهد که از وی قومی بزرگ و پیروز خواهد ساخت. در هر حال، در اینجا خدا به ابراهیم میگوید که او را پیشوای مردم خواهد کرد. معلوم نیست این چه ربطی به مقام و منزلتی مانند امام دارد. علمای شیعه ادعا میکنند که مقامی مانند امامت وجود دارد که به ابراهیم اعطا شده و چیزی جز مقام پیامبری است!
جالب اینجاست که خدا تصریح میکند که امامت به نوادگان ابراهیم نمیرسد و مطابق ادعای محمد که میگوید از نسل ابراهیم است. پس این مقام نباید به علی و نوادگانش هم برسد!
تفسیر مضحک دیگر از آیه زیر است:
اى كسانى كه ايمان آوردهايد خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد پس هر گاه در امرى [دينى] اختلاف نظر يافتيد اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد آن را به [كتاب] خدا و [سنت] پيامبر [او] عرضه بداريد اين بهتر و نيكفرجامتر است (سورهء نساء آیه ۵۹).
علمای شیعه ادعا میکنند که در اینجا منظور از اولی الامر علی هست! مشخصاً در اینجا منظور کسانی است که فرمانده و صاحبین شما هستند. آیا عجیب است که در جامعهای طایفهای و بردهدار و البته نظامی مسلمانان صدر اسلام، عدهای اولی الامر باشند؟
ابوتراب؟
یکی از الطافی که محمد به علی داشته است اعطای لقب ابوتراب به اوست! در واقع این لقب یک توهین است. هم تاریخ طبری و هم سیره ابن هشام نقل میکنند که علی در نخلستان بنی ملدج در لای خاک و خاشاک به خواب رفته بود، محمد که کارش داشته او را در اینجا یافته به او میگوید ای ابوتراب برخیز. در دوران بنیامیه، بسیاری علی را با این لقب دست میانداختند. منابع شیعه ادعا میکنند که اینها جعلیات بنیامیه است و در واقع ابوتراب یعنی صاحب خاک و سرزمین.
عدهای از ایرانیان امروزی با اینکه مذهبی نیستند، شیعه را تدبیری ساخته ایرانیان برای نجات از دست اقتدار اعراب میدانند. آیا چنین بوده است؟ صرف نظر از اینکه دلایل تاریخی پیدایش این فرقه چه بود، ابلهانه است که این فرقهگری را امری مترقی بدانیم و تصور کنیم توانستهایم با این کار مذهبی مجزا بدون نیاز به اعراب بیابیم. مذهب را باید با تمامی فرقهها و جعلیاتش به دور انداخت. این شرط ضروری بلوغ فکری هر ملّتی است.
☞@PublicExit☜
شیعه: جعل در جعلیات
شیعه سکتی است برآمده از جعل جعلیات. این سکت مذهبی نه تنها به یک پیامبر جعلی مانند محمد بسنده نکرده است، بلکه برای خود از اخلاف علی، امامان متعددی را نیز تراشیده است که آنها را معصوم میپندارند. این در حالی است که تقریباً هیچ فاکت و اعتبار مذهبی در پشت ادعای امامت و جانشین بودن علی نیست.
هنگامی که محمد دچار بیماری شد که به مرگ او منجر گشت، ابوبکر را به عنوان جانشین خود برای ادارهء مدینه انتخاب کرد. البته این انتخاب، وصیّتی برای انتخاب ابوبکر به خلافت نیست، امّا مشخصاً تأکید صریحی بود بر اینکه نفر دوم در اسلام ابوبکر است.
شیعیان با ساخت یک حدیث جعلی ادعا میکنند که یکبار محمد در هنگام بازگشت به مدینه، در راه علی را به عنوان جانشین خود انتخاب کرد و شیعیان این روز را به عنوان عید غدیر جشن میگیرند. کاملاً نپذیرفتنی است که محمد علی را به عنوان خلیفه در نظر داشته امّا وقتی دچار بیماری مهلکی میشود شخص دیگری را به جانشینی انتخاب کند.
یک رسواگر دیگر نیز برای سکت شیعه وجود دارد: عایشه. محمد در هنگام بیماری در خانه عایشه بود و این زن تمام مدّت در کنار وی بوده و از وی پرستاری کرده است. هنگامی که بعد از مرگ محمد (مطابق سیره ابن هشام) عدهء قلیلی ادعای خلافت علی را کردند، عایشه تصریح کرد که مطلقاً محمد سخنی از خلافت علی نبرده است.
در حالی که احادیث به هیچ عنوان مؤید خلافت علی و بحث امامت نیست، علمای شیعه برای توجیه سکت خود به سراغ قرآن میروند. کاری که معمولاً مسلمانان برای توجیهات خود انجام میدهند. چه چیزی بهتر از تفسیر آزادانه متنی مغشوش و مبهم؟
آنها واژهء امام (به معنای پیشوا) را از آیه زیر استخراج کردهاند:
و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتى بيازمود و وى آن همه را به انجام رسانيد [خدا به او] فرمود من تو را پيشواى مردم قرار دادم [ابراهيم] پرسيد از دودمانم [چطور] فرمود پيمان من به بيدادگران نمیرسد (سورهء بقره آیه ۱۲۴).
این البته شکل کاملاً تحریف شدهای از داستان ابراهیم در انجیل است که در آن یهوه به ابراهیم وعده می دهد که از وی قومی بزرگ و پیروز خواهد ساخت. در هر حال، در اینجا خدا به ابراهیم میگوید که او را پیشوای مردم خواهد کرد. معلوم نیست این چه ربطی به مقام و منزلتی مانند امام دارد. علمای شیعه ادعا میکنند که مقامی مانند امامت وجود دارد که به ابراهیم اعطا شده و چیزی جز مقام پیامبری است!
جالب اینجاست که خدا تصریح میکند که امامت به نوادگان ابراهیم نمیرسد و مطابق ادعای محمد که میگوید از نسل ابراهیم است. پس این مقام نباید به علی و نوادگانش هم برسد!
تفسیر مضحک دیگر از آیه زیر است:
اى كسانى كه ايمان آوردهايد خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد پس هر گاه در امرى [دينى] اختلاف نظر يافتيد اگر به خدا و روز بازپسين ايمان داريد آن را به [كتاب] خدا و [سنت] پيامبر [او] عرضه بداريد اين بهتر و نيكفرجامتر است (سورهء نساء آیه ۵۹).
علمای شیعه ادعا میکنند که در اینجا منظور از اولی الامر علی هست! مشخصاً در اینجا منظور کسانی است که فرمانده و صاحبین شما هستند. آیا عجیب است که در جامعهای طایفهای و بردهدار و البته نظامی مسلمانان صدر اسلام، عدهای اولی الامر باشند؟
ابوتراب؟
یکی از الطافی که محمد به علی داشته است اعطای لقب ابوتراب به اوست! در واقع این لقب یک توهین است. هم تاریخ طبری و هم سیره ابن هشام نقل میکنند که علی در نخلستان بنی ملدج در لای خاک و خاشاک به خواب رفته بود، محمد که کارش داشته او را در اینجا یافته به او میگوید ای ابوتراب برخیز. در دوران بنیامیه، بسیاری علی را با این لقب دست میانداختند. منابع شیعه ادعا میکنند که اینها جعلیات بنیامیه است و در واقع ابوتراب یعنی صاحب خاک و سرزمین.
عدهای از ایرانیان امروزی با اینکه مذهبی نیستند، شیعه را تدبیری ساخته ایرانیان برای نجات از دست اقتدار اعراب میدانند. آیا چنین بوده است؟ صرف نظر از اینکه دلایل تاریخی پیدایش این فرقه چه بود، ابلهانه است که این فرقهگری را امری مترقی بدانیم و تصور کنیم توانستهایم با این کار مذهبی مجزا بدون نیاز به اعراب بیابیم. مذهب را باید با تمامی فرقهها و جعلیاتش به دور انداخت. این شرط ضروری بلوغ فکری هر ملّتی است.
☞@PublicExit☜
@PublicExit
دین در مقدار کم باعث کوری موقت میشود و در مقدار بالا باعث مرگ و جنگ میشود. لطفاً دور از دسترس کودکان نگهداری شود!
دین در مقدار کم باعث کوری موقت میشود و در مقدار بالا باعث مرگ و جنگ میشود. لطفاً دور از دسترس کودکان نگهداری شود!
☞@PublicExit☜
◾️شیعه و مسئلهء شفاعت
▫️یکی از معضلات سکت مذهبی شیعه، مسئلهء شفاعت است. وقتی به تفاوت یکتاپرستی محمد و قریش نگاه میکنیم، میبینیم که تنها تفاوت در شفاعت نزد فرشتگان مؤنث است. در واقع اعراب قریش بتپرست نبودند و بتها را نمیپرستیدند بلکه بتها در واقع نمادهای فرشتگان خدا بودند و آنها از فرشتگان نزد خدا شفاعت میجستند.
▫️کل پایهء مذهب محمد روی نفی همین شفاعت استوار بود. او معتقد بود که اولاً این فرشتگان مرد هستند و نه زن و ثانیاً اینکه شفاعت آنها تأثیری نزد خدا ندارد. بنابراین اسلام قویاً شفاعت را رد میکند در حالی که سکت مذهبی شیعه تمام و کمال بر شفاعت از امامان استوار است.
▪️شیعیان البته از آشفتگی سخنان محمد در قرآن استفاده کرده و ادعا میکنند که شفاعت مطلقاً رد نشده است. برای مثال سایت اسلامی اندیشهء قم (اسم این سایت شما را فریب ندهد. علمی تخیلی نیست) ادعا میکند که این دسته از آیات، شفاعت را به طور مطلق نفی نمیكند و آن یک آیه بیش نیست آنجا كه میفرماید:
ای افراد با ایمان از آنچه ما روزی شما كردیم، انفاق كنید پیش از آن كه روزی فرا رسد كه در آن داد و ستد و پیوند دوستی و شفاعت وجود ندارد، و افراد كافر ستمگرانند (سورهء بقره آیه ۴۸).
▪️خوب مسلماً این یک دروغ احمقانه است. قرآن بارها شفاعت را به طور مطلق رد کرده است. آیات متعددی در نفی شفاعت وجود دارد:
از روزی بترسید که کسی به داد کسی نرسد و غرامت پذیرفته نشود و شفاعت سودی نبخشد و یاری نشوند. (سورهء بقره آیه ۱۲۳).
ای کسانی که ایمان آوردید، از آنچه به شما روزی دادیم انفاق کنید پیش از آنکه روزی بیاید که در آن نه معاملهای است، نه رفاقتی و نه شفاعتی و کافران ستمگرند. (سورهء بقره آیه ۲۵۴).
به بندگانم که ایمان آوردند بگو که نماز را بپا دارند و از آنچه روزیشان دادیم پنهان و پیدا انفاق کنند، پیش از آنکه روزی بیاید که نه معاملهای باشد، نه رفاقتی. (سورهء ابراهیم آیه ۳۱).
روزی که کسی برای کسی اختیاری ندارد، و در آن روز فرمان از آن خداست. (سورهء انفطار آیه ۱۹).
روزی که رازها فاش شود. پس او را [انسان را] نه نیرویی باشد نه یاوری. (سورهء طارق آیه ۹ و ۱۰).
خدا را آنچنان که باید نشناختهاند. روز قیامت زمین یکسره در قبضهء اوست و آسمانها به دست او در هم پیچیده میشود. او منزه و برتر است از آنچه شریک میکنند (سورهء زمر آیه ۶۷).
تنها نزد ما آمدید، همان گونه که بار اول شما را آفریدیم و آنچه را به شما دادیم پشت سرتان گذاشتید. شفیعانتان را که گمان میکردید در کارتان شریکند با شما نمیبینیم. پیوندتان گسیخت و آنچه میپنداشتید بر باد رفت (سورهء انعام آیه ۹۴).
خدا كسى است كه آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است در شش هنگام آفريد آنگاه بر عرش [قدرت] استيلا يافت براى شما غير از او سرپرست و شفاعتگرى نيست آيا باز هم پند نمیگيريد (سورهء سجده آیه ۴).
آيا غير از خدا شفاعتگرانى براى خود گرفتهاند بگو آيا هر چند اختيار چيزى را نداشته باشند و نيانديشند (سورهء زمر آیه ۴۳).
بگو شفاعت يكسره از آن خداست فرمانروايى آسمانها و زمين خاص اوست سپس به سوى او باز گردانيده میشويد (سورهء زمر آیه ۴۴).
آیات فوق همه نشان میدهد داور در قیامت خداوند یکتاست و شفاعت و واسطهگری وجود ندارد.
▪️با این حال، در قرآن آیاتی هم هست که به نظر میرسد شفاعت خوب و به اذن و اجازه خدا هم ممکن است!
آنچه فراروى آنان و آنچه پشت سرشان است میداند و جز براى كسى كه [خدا] رضايت دهد شفاعت نمیكنند و خود از بيم او هراسانند (سورهء انبیاء آیه ۲۸).
[آنان] اختيار شفاعت را ندارند جز آن كس كه از جانب [خداى] رحمان پيمانى گرفته است (سورهء مریم آیه ۸۷).
▫️شیعیان ادعا میکنند که این بتها و یهودیان هستند که اختیار شفاعت ندارند وگرنه چیزی به نام شفیع مجاز هم وجود دارد. هر تفسیری که بخواهند بکنند از دو حال خارج نیست: یا قرآن تناقض گفته است چون در یک جا مشخصاً میگویند که به جز خدا شفیعی نیست و در جای دیگری میگوید که به اذن خدا کسی میتواند شفاعت دهد. یا اینکه مطلقاً شفاعت رد میشود.
▫️در واقع قریش بتپرست نبود و تنها تفاوتش با یکتاپرستی ساختگی محمد، همین مسئلهء شفاعت نزد فرشتگان مؤنث بود. امروزه مسلمانان ادعا میکنند که اعراب قبل از اسلام، سنگ و بت و ... میپرستیدند. این گزافهگویی کامل است و مانند این است که بگوئیم مسلمانان امروزی کعبه و حجرالاسود را میپرستند. بتها در واقع خدا محسوب نمیشدند بلکه مجسمههای فرشتگان خدا بودند.
▫️آیا مجسمه ساختن از فرشتگان و شفاعت کردن نزد آنان فرقی با قبر ساختن و شفاعتکردن از یک انسان دارد؟ آیا قائل شدن یک خانه برای خدا فرقی با قائل شدن چند فرشته مؤنث برای او دارد؟ در واقع تفاوت توحید ساختگی محمد با مذهب قریش، تنها سر کلمات و نمادهاست.
☞@PublicExit☜
◾️شیعه و مسئلهء شفاعت
▫️یکی از معضلات سکت مذهبی شیعه، مسئلهء شفاعت است. وقتی به تفاوت یکتاپرستی محمد و قریش نگاه میکنیم، میبینیم که تنها تفاوت در شفاعت نزد فرشتگان مؤنث است. در واقع اعراب قریش بتپرست نبودند و بتها را نمیپرستیدند بلکه بتها در واقع نمادهای فرشتگان خدا بودند و آنها از فرشتگان نزد خدا شفاعت میجستند.
▫️کل پایهء مذهب محمد روی نفی همین شفاعت استوار بود. او معتقد بود که اولاً این فرشتگان مرد هستند و نه زن و ثانیاً اینکه شفاعت آنها تأثیری نزد خدا ندارد. بنابراین اسلام قویاً شفاعت را رد میکند در حالی که سکت مذهبی شیعه تمام و کمال بر شفاعت از امامان استوار است.
▪️شیعیان البته از آشفتگی سخنان محمد در قرآن استفاده کرده و ادعا میکنند که شفاعت مطلقاً رد نشده است. برای مثال سایت اسلامی اندیشهء قم (اسم این سایت شما را فریب ندهد. علمی تخیلی نیست) ادعا میکند که این دسته از آیات، شفاعت را به طور مطلق نفی نمیكند و آن یک آیه بیش نیست آنجا كه میفرماید:
ای افراد با ایمان از آنچه ما روزی شما كردیم، انفاق كنید پیش از آن كه روزی فرا رسد كه در آن داد و ستد و پیوند دوستی و شفاعت وجود ندارد، و افراد كافر ستمگرانند (سورهء بقره آیه ۴۸).
▪️خوب مسلماً این یک دروغ احمقانه است. قرآن بارها شفاعت را به طور مطلق رد کرده است. آیات متعددی در نفی شفاعت وجود دارد:
از روزی بترسید که کسی به داد کسی نرسد و غرامت پذیرفته نشود و شفاعت سودی نبخشد و یاری نشوند. (سورهء بقره آیه ۱۲۳).
ای کسانی که ایمان آوردید، از آنچه به شما روزی دادیم انفاق کنید پیش از آنکه روزی بیاید که در آن نه معاملهای است، نه رفاقتی و نه شفاعتی و کافران ستمگرند. (سورهء بقره آیه ۲۵۴).
به بندگانم که ایمان آوردند بگو که نماز را بپا دارند و از آنچه روزیشان دادیم پنهان و پیدا انفاق کنند، پیش از آنکه روزی بیاید که نه معاملهای باشد، نه رفاقتی. (سورهء ابراهیم آیه ۳۱).
روزی که کسی برای کسی اختیاری ندارد، و در آن روز فرمان از آن خداست. (سورهء انفطار آیه ۱۹).
روزی که رازها فاش شود. پس او را [انسان را] نه نیرویی باشد نه یاوری. (سورهء طارق آیه ۹ و ۱۰).
خدا را آنچنان که باید نشناختهاند. روز قیامت زمین یکسره در قبضهء اوست و آسمانها به دست او در هم پیچیده میشود. او منزه و برتر است از آنچه شریک میکنند (سورهء زمر آیه ۶۷).
تنها نزد ما آمدید، همان گونه که بار اول شما را آفریدیم و آنچه را به شما دادیم پشت سرتان گذاشتید. شفیعانتان را که گمان میکردید در کارتان شریکند با شما نمیبینیم. پیوندتان گسیخت و آنچه میپنداشتید بر باد رفت (سورهء انعام آیه ۹۴).
خدا كسى است كه آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است در شش هنگام آفريد آنگاه بر عرش [قدرت] استيلا يافت براى شما غير از او سرپرست و شفاعتگرى نيست آيا باز هم پند نمیگيريد (سورهء سجده آیه ۴).
آيا غير از خدا شفاعتگرانى براى خود گرفتهاند بگو آيا هر چند اختيار چيزى را نداشته باشند و نيانديشند (سورهء زمر آیه ۴۳).
بگو شفاعت يكسره از آن خداست فرمانروايى آسمانها و زمين خاص اوست سپس به سوى او باز گردانيده میشويد (سورهء زمر آیه ۴۴).
آیات فوق همه نشان میدهد داور در قیامت خداوند یکتاست و شفاعت و واسطهگری وجود ندارد.
▪️با این حال، در قرآن آیاتی هم هست که به نظر میرسد شفاعت خوب و به اذن و اجازه خدا هم ممکن است!
آنچه فراروى آنان و آنچه پشت سرشان است میداند و جز براى كسى كه [خدا] رضايت دهد شفاعت نمیكنند و خود از بيم او هراسانند (سورهء انبیاء آیه ۲۸).
[آنان] اختيار شفاعت را ندارند جز آن كس كه از جانب [خداى] رحمان پيمانى گرفته است (سورهء مریم آیه ۸۷).
▫️شیعیان ادعا میکنند که این بتها و یهودیان هستند که اختیار شفاعت ندارند وگرنه چیزی به نام شفیع مجاز هم وجود دارد. هر تفسیری که بخواهند بکنند از دو حال خارج نیست: یا قرآن تناقض گفته است چون در یک جا مشخصاً میگویند که به جز خدا شفیعی نیست و در جای دیگری میگوید که به اذن خدا کسی میتواند شفاعت دهد. یا اینکه مطلقاً شفاعت رد میشود.
▫️در واقع قریش بتپرست نبود و تنها تفاوتش با یکتاپرستی ساختگی محمد، همین مسئلهء شفاعت نزد فرشتگان مؤنث بود. امروزه مسلمانان ادعا میکنند که اعراب قبل از اسلام، سنگ و بت و ... میپرستیدند. این گزافهگویی کامل است و مانند این است که بگوئیم مسلمانان امروزی کعبه و حجرالاسود را میپرستند. بتها در واقع خدا محسوب نمیشدند بلکه مجسمههای فرشتگان خدا بودند.
▫️آیا مجسمه ساختن از فرشتگان و شفاعت کردن نزد آنان فرقی با قبر ساختن و شفاعتکردن از یک انسان دارد؟ آیا قائل شدن یک خانه برای خدا فرقی با قائل شدن چند فرشته مؤنث برای او دارد؟ در واقع تفاوت توحید ساختگی محمد با مذهب قریش، تنها سر کلمات و نمادهاست.
☞@PublicExit☜
@PublicExit
اسلام کوهستانی است که ۱۴۰۰ سال است تکان نخورده با غارهایی در ضلالت بیانتها که هیچ دری به سوی فتوحات تمدن جدید نگشوده است.
اسلام کوهستانی است که ۱۴۰۰ سال است تکان نخورده با غارهایی در ضلالت بیانتها که هیچ دری به سوی فتوحات تمدن جدید نگشوده است.
🔆 تفاوت الله مکّه و مدینه
☀️ برای مطالعه کامل این مقاله instant view را در پایین پست لمس کنید.
☞@PublicExit☜
goo.gl/2zifGe
☀️ برای مطالعه کامل این مقاله instant view را در پایین پست لمس کنید.
☞@PublicExit☜
goo.gl/2zifGe
Telegraph
تفاوت الله مکّه و مدینه
اکثریّت احکام دینی که امروز به عنوان اسلام میشناسیم همگی بعد از هجرت محمّد وضع شدهاند. امّا محمّد در مکّه، پیش از هجرت و رسیدن به مقام رهبری سیاسی و اجتماعی یثرب، موعظهگری با اخلاقیات مسیحی بود. بنابراین در وهلهء اول برای بررسی نفوذ مسیحیت در محمّد در…
@PublicExit
هرگز به کسی اعتماد نکنید که میتواند پس از انجام هر کار غیر اخلاقی وجدانش را با طلب بخشش از دوست خیالی خودش خدا آسوده سازد.
هرگز به کسی اعتماد نکنید که میتواند پس از انجام هر کار غیر اخلاقی وجدانش را با طلب بخشش از دوست خیالی خودش خدا آسوده سازد.
@PublicExit
با ارزیابی تفسیرهای الهیدانان از مفهومهای دینی، نتیجهای که هر کسی ناچار میشود بگیرد این است که خدا بیشتر انسانها را در حقیقت برای چپاندن در جهنم آفریده است.
با ارزیابی تفسیرهای الهیدانان از مفهومهای دینی، نتیجهای که هر کسی ناچار میشود بگیرد این است که خدا بیشتر انسانها را در حقیقت برای چپاندن در جهنم آفریده است.
☞@PublicExit☜
▪️اسطورهء دانشمندان اسلامی
آخوندها و وطنپرستان در پشتیبانی از این دروغ بزرگ با یکدیگر همدست هستند. ادعا میشود که غرب بعد از شکست در جنگ صلیبی از خود سؤال کردند که دلایل شکستشان چه بوده و جواب را در علم و دانش مسلمانان یافتند. سپس آن را از دانشمندان اسلامی آموختند و اکنون آخوندها ادعا میکنند که تمدن و علم غرب بر روی شالودههای تفکّر و علمی استوار است که در جهان اسلام پا گرفته است.
این ادعا فانتزی بیش نیست. اولاً بین شکست در جنگ صلیبی و شکوفایی علم تجربی در غرب قرنها فاصله هست (حداقل حدود چهار صد سال). ثانیاً آنچه ما به عنوان دانشهای اسلامی میشناسیم در واقع به هیچ عنوان اسلامی نیستند بلکه چیزی نیستند جز تکرار فلسفه و فیزیک ارسطویی به علاوهء پیشرفتهای در جبر و هندسه و رصد ستارگان. ثالثاً و مهمتر از همه اینکه روش علم تجربی که ما امروزه میشناسیم نه بر شالودهء دانش سنتی و قدیمی بلکه علیه آن و با گسست از آن شکوفا شد.
این صحت دارد که اسکولاستیکها یا مدرسیون در غرب ترجمههای آثار ارسطو را ابتدا از مسلمانان بازپس گرفتند. امّا بعدها نسخههای معتبر و بهتری پیدا شد و ترجمههایی که از روی منابع مسلمانان بود کنار گذاشته شد. امّا جالب اینجاست که به هیچ عنوان فلسفهء اسلامی نتوانسته بود از فلسفهء ارسطویی فراتر برود و هنوز هم نتوانسته است. آنها فقط مشتی لاطائلات مذهبی را به این فلسفه اضافه کردند. آخوندها در حوزه هنوز یاد می گیرند که جهان از چهار عنصر آب و خاک و باد و آتش تشکیل شده است. به جای مکانیک نیوتونی حرکت قسری و طبیعی را میآموزند و تصور میکنند که اشیاء از جوهر و عرض تشکیل شدهاند.
به طور مثال چند نمونه از به اصطلاح علم دانشمندان اسلامی یا ایرانی را ذکر میکنیم. البته واضح است که این دانشمندان هیچ ربطی به اسلام ندارند. همراه با ارسطو آنها قویاً معتقد بودند که زمین مرکز جهان است. هفت دریا و هفت آسمان و هفت اقلیم داریم. مانند ارسطو تصور میکردند که ستارگان و سیارات حرکت دایرهای دارند و برخی از آنها مانند فارابی تصور میکردند که این اجرام سماوی اصلاً مادی نیستند. در آن زمان انسانها هیچ درکی هم از بدن انسان نداشتند و حتی سیستم جریان خون (حرکت خون از قلب به اندامها و...) را هم کشف و درک نکرده بودند. نقش اندامها برای آنان واضح نبود. آنها تنها درگیر مباحثی مانند این بودند که معاد جسمانی است یا روحانی، جهان قدیم است یا نه، وحدت و کثرت چگونه با هم توضیح داده میشوند و مانند این. تنها پیشرفتهای معدودی در جبر و هندسه رخ داد چرا که این علوم نیازی به تجربه نداشتند.
مشخصاً وطنپرستان و ملایان به دلایل مختلف در دفاع از وطن یا اسلام علاقه دارند که بر اعتبار علمی این دانشمندان مبالغه کنند. امّا اگر بخواهیم دقیق باشیم به معنای امروزی کلمه آنان دانشمند نبودند چرا که علم مدرن در آن زمان هنوز پدید نیامده بود.
واقعیّت این است که اسلام مانع بسیار بزرگی بر سر راه پیشرفت علم، هنر و فلسفه بود. هم اسلام و هم مسیحیت فلسفه را در خدمت خود گرفتند و تمامی هم و غم فیلسوفان صرف آن شد که وجود موجود ناممکنی مانند خدا را ثابت کنند یا حتی بدتر بتوانند وجود تناقضات آشکار در مذهب مانند معجزات را توجیه کنند. اسلام به طور کامل مخالف هنر و زیبایی است. نقاشی و مجسمهسازی به بهانهء نشانههایی از بتپرستی کنار گذاشته شد. موسیقی مطربی و گناهی بزرگ شمرده میشد. تئاتر نیز از دیرباز در خاورمیانه رواج چندانی نداشت. تنها هنر ممکن معماری بود که آن نیز باید در خدمت ساخت مساجد و آرامگاهها به کار می رفت.
آخرین نمونهء این اسطورهسازی ها از دانشمندان ایرانی، دکتر حسابی است که به دروغ ادعا میشود شاگرد اینشتین بوده است در حالی که او به عنوان یک فیزیکدان دسته چندم تنها چند مدرک گردآوری کرده و هیچ دستاوردی هم در علم فیزیک به ارمغان نیاورده است.
به جای تعصّب و مبالغه بهتر است که واقعیّت را بپذیریم. ما تا کنون اسیر جهل و خرافات بودهایم. فلسفه، علم و دانش متعلّق به همه انسانهاست و نباید آن را صرفاً محصول فرهنگ و تفکّر غربیان تصور کنیم. بنابراین باید بدون تعصّب علم و هر گفتهء صحیحی را از هر کسی بپذیریم. یک انسان با شخصیّت برای اثبات شخصیّت خود روی حرفها و اعمال خود تکیّه میکند و نه اینکه شخصیّت کاذب یک وطنپرست را با جهل تاریخ برای خود بسازد.
#Amin_Ghazaei
☞@PublicExit☜
▪️اسطورهء دانشمندان اسلامی
آخوندها و وطنپرستان در پشتیبانی از این دروغ بزرگ با یکدیگر همدست هستند. ادعا میشود که غرب بعد از شکست در جنگ صلیبی از خود سؤال کردند که دلایل شکستشان چه بوده و جواب را در علم و دانش مسلمانان یافتند. سپس آن را از دانشمندان اسلامی آموختند و اکنون آخوندها ادعا میکنند که تمدن و علم غرب بر روی شالودههای تفکّر و علمی استوار است که در جهان اسلام پا گرفته است.
این ادعا فانتزی بیش نیست. اولاً بین شکست در جنگ صلیبی و شکوفایی علم تجربی در غرب قرنها فاصله هست (حداقل حدود چهار صد سال). ثانیاً آنچه ما به عنوان دانشهای اسلامی میشناسیم در واقع به هیچ عنوان اسلامی نیستند بلکه چیزی نیستند جز تکرار فلسفه و فیزیک ارسطویی به علاوهء پیشرفتهای در جبر و هندسه و رصد ستارگان. ثالثاً و مهمتر از همه اینکه روش علم تجربی که ما امروزه میشناسیم نه بر شالودهء دانش سنتی و قدیمی بلکه علیه آن و با گسست از آن شکوفا شد.
این صحت دارد که اسکولاستیکها یا مدرسیون در غرب ترجمههای آثار ارسطو را ابتدا از مسلمانان بازپس گرفتند. امّا بعدها نسخههای معتبر و بهتری پیدا شد و ترجمههایی که از روی منابع مسلمانان بود کنار گذاشته شد. امّا جالب اینجاست که به هیچ عنوان فلسفهء اسلامی نتوانسته بود از فلسفهء ارسطویی فراتر برود و هنوز هم نتوانسته است. آنها فقط مشتی لاطائلات مذهبی را به این فلسفه اضافه کردند. آخوندها در حوزه هنوز یاد می گیرند که جهان از چهار عنصر آب و خاک و باد و آتش تشکیل شده است. به جای مکانیک نیوتونی حرکت قسری و طبیعی را میآموزند و تصور میکنند که اشیاء از جوهر و عرض تشکیل شدهاند.
به طور مثال چند نمونه از به اصطلاح علم دانشمندان اسلامی یا ایرانی را ذکر میکنیم. البته واضح است که این دانشمندان هیچ ربطی به اسلام ندارند. همراه با ارسطو آنها قویاً معتقد بودند که زمین مرکز جهان است. هفت دریا و هفت آسمان و هفت اقلیم داریم. مانند ارسطو تصور میکردند که ستارگان و سیارات حرکت دایرهای دارند و برخی از آنها مانند فارابی تصور میکردند که این اجرام سماوی اصلاً مادی نیستند. در آن زمان انسانها هیچ درکی هم از بدن انسان نداشتند و حتی سیستم جریان خون (حرکت خون از قلب به اندامها و...) را هم کشف و درک نکرده بودند. نقش اندامها برای آنان واضح نبود. آنها تنها درگیر مباحثی مانند این بودند که معاد جسمانی است یا روحانی، جهان قدیم است یا نه، وحدت و کثرت چگونه با هم توضیح داده میشوند و مانند این. تنها پیشرفتهای معدودی در جبر و هندسه رخ داد چرا که این علوم نیازی به تجربه نداشتند.
مشخصاً وطنپرستان و ملایان به دلایل مختلف در دفاع از وطن یا اسلام علاقه دارند که بر اعتبار علمی این دانشمندان مبالغه کنند. امّا اگر بخواهیم دقیق باشیم به معنای امروزی کلمه آنان دانشمند نبودند چرا که علم مدرن در آن زمان هنوز پدید نیامده بود.
واقعیّت این است که اسلام مانع بسیار بزرگی بر سر راه پیشرفت علم، هنر و فلسفه بود. هم اسلام و هم مسیحیت فلسفه را در خدمت خود گرفتند و تمامی هم و غم فیلسوفان صرف آن شد که وجود موجود ناممکنی مانند خدا را ثابت کنند یا حتی بدتر بتوانند وجود تناقضات آشکار در مذهب مانند معجزات را توجیه کنند. اسلام به طور کامل مخالف هنر و زیبایی است. نقاشی و مجسمهسازی به بهانهء نشانههایی از بتپرستی کنار گذاشته شد. موسیقی مطربی و گناهی بزرگ شمرده میشد. تئاتر نیز از دیرباز در خاورمیانه رواج چندانی نداشت. تنها هنر ممکن معماری بود که آن نیز باید در خدمت ساخت مساجد و آرامگاهها به کار می رفت.
آخرین نمونهء این اسطورهسازی ها از دانشمندان ایرانی، دکتر حسابی است که به دروغ ادعا میشود شاگرد اینشتین بوده است در حالی که او به عنوان یک فیزیکدان دسته چندم تنها چند مدرک گردآوری کرده و هیچ دستاوردی هم در علم فیزیک به ارمغان نیاورده است.
به جای تعصّب و مبالغه بهتر است که واقعیّت را بپذیریم. ما تا کنون اسیر جهل و خرافات بودهایم. فلسفه، علم و دانش متعلّق به همه انسانهاست و نباید آن را صرفاً محصول فرهنگ و تفکّر غربیان تصور کنیم. بنابراین باید بدون تعصّب علم و هر گفتهء صحیحی را از هر کسی بپذیریم. یک انسان با شخصیّت برای اثبات شخصیّت خود روی حرفها و اعمال خود تکیّه میکند و نه اینکه شخصیّت کاذب یک وطنپرست را با جهل تاریخ برای خود بسازد.
#Amin_Ghazaei
☞@PublicExit☜
@PublicExit
اگر میشد به متولیان مذهب تشیّع، فکر کردن و به پیروان آنان کمی شعور تزریق کرد، به حتم بخش وسیعی از جهان روی آرامش به خود میدید.
اگر میشد به متولیان مذهب تشیّع، فکر کردن و به پیروان آنان کمی شعور تزریق کرد، به حتم بخش وسیعی از جهان روی آرامش به خود میدید.
من با خدا مشکلی ندارم. مشکل من با کسانی است که خود را چشم و گوش و شعور خدایی میخوانند. من هیچگاه به رؤیت خدایی که در هستی توصیف میشود باور نداشتم و ندارم. خدا عنصری است کر و کور و لال و کودن.
هیچ امری خطرناکتر از کتابِ این شیادان هرزه نیست که توانستند اخلاق بشری را به حیلهء کتاب خالقی کر و کور و لال و کودن به فاحشه خانهای مقدس مبدل کنند.
شعورِ دینمدارانِ کتابدار برای اجرای احکام غیر انسانی، فاحشه خانهای قانونمند است که قاضیانش را دیوثان بالفطره تاریخ شکل دادهاند.
#misra_ashevan
☞@PublicExit☜
هیچ امری خطرناکتر از کتابِ این شیادان هرزه نیست که توانستند اخلاق بشری را به حیلهء کتاب خالقی کر و کور و لال و کودن به فاحشه خانهای مقدس مبدل کنند.
شعورِ دینمدارانِ کتابدار برای اجرای احکام غیر انسانی، فاحشه خانهای قانونمند است که قاضیانش را دیوثان بالفطره تاریخ شکل دادهاند.
#misra_ashevan
☞@PublicExit☜
@PublicExit
ایمان چیزی نیست بجز اجازهای که مردم مذهبی به خودشان میدهند تا وقتی دلایلشان مردود میشود، همچنان معتقد بمانند.
ایمان چیزی نیست بجز اجازهای که مردم مذهبی به خودشان میدهند تا وقتی دلایلشان مردود میشود، همچنان معتقد بمانند.
چه علّتی غیر از مرگ خرد میتواند داشته باشد که یک مذهبی با دیوار راز و نیاز میکند و مذهبیِ دیگر به دیوار سنگ میزند؟
در اورشلیم یک دیوار باستانی وجود دارد که یهودیان بر این باورند که دیوار بجا مانده از کاخ سلیمان است و نام آن "کُتل" است. هر ساله هزاران نفر یهودی و حتی مسیحی به زیارت این دیوار میروند و با این دیوار راز و نیاز میکنند و در جرز دیوار عریضهنامه میگذارند. برای نمونه از اوباما یا پاپ میتوان نام بُرد.
در مکّه دیواری است که آن را "جمره" مینامند. مسلمانان بر این باورند که شیطان در درون این دیوار خانه دارد یا آن را نماد شیطان میدانند و هر ساله هزاران مسلمان به این دیوار سنگ میزنند.
هر سال که میگذرد، شمار زیارتکنندگان کُتل افزایش مییابد و هر سال که میگذرد، شمار پرتابکنندگان سنگ به دیوار جمره رو به افزون است.
هیج خردمندی در جهان با یک دیوار راز و نیاز نمیکند و هیج خردمندی در جهان به یک دیوار سنگ نمیزند. تنها مذهب است که خرد آدمی را از میان میبرد و آدمی را وادار میکند که به دیوارها عشق بورزند و از دیوارها حتی به صورت سمبلیک کینه داشته باشند.
☞@PublicExit☜
در اورشلیم یک دیوار باستانی وجود دارد که یهودیان بر این باورند که دیوار بجا مانده از کاخ سلیمان است و نام آن "کُتل" است. هر ساله هزاران نفر یهودی و حتی مسیحی به زیارت این دیوار میروند و با این دیوار راز و نیاز میکنند و در جرز دیوار عریضهنامه میگذارند. برای نمونه از اوباما یا پاپ میتوان نام بُرد.
در مکّه دیواری است که آن را "جمره" مینامند. مسلمانان بر این باورند که شیطان در درون این دیوار خانه دارد یا آن را نماد شیطان میدانند و هر ساله هزاران مسلمان به این دیوار سنگ میزنند.
هر سال که میگذرد، شمار زیارتکنندگان کُتل افزایش مییابد و هر سال که میگذرد، شمار پرتابکنندگان سنگ به دیوار جمره رو به افزون است.
هیج خردمندی در جهان با یک دیوار راز و نیاز نمیکند و هیج خردمندی در جهان به یک دیوار سنگ نمیزند. تنها مذهب است که خرد آدمی را از میان میبرد و آدمی را وادار میکند که به دیوارها عشق بورزند و از دیوارها حتی به صورت سمبلیک کینه داشته باشند.
☞@PublicExit☜
@PublicExit
چرا من باید خدا را دوست داشته باشم؟ خدا وقتی تنها پسرش را مثل یک تکه از گوشتِ گوساله آویزان کرد. من به این فکر میافتم که با من میخواهد چکار کند!
چرا من باید خدا را دوست داشته باشم؟ خدا وقتی تنها پسرش را مثل یک تکه از گوشتِ گوساله آویزان کرد. من به این فکر میافتم که با من میخواهد چکار کند!
☞@PublicExit☜
آیا ما هرچه داریم از حقانیت اسلام داریم؟ چگونه از خود تهی و از دیگران پر میشویم؟ آیا ظلمت هر اعتقادی حقیت آن اعتقاد است؟
با دندان دیگری نه میتوان گاز گرفت و نه میتوان جوید و جز نشخوار محفوظات دائرةالمعارفی مگر چیز دیگری که جامد و ایستاست چیزی دیگری خواهیم داشت؟ اینکه ما آثار غربی را حتی در متون اصلی بخوانیم و بشناسیم و عملاً پیاده کنیم تا پویاتر شویم یا ترجمهء آنها را بخوانیم؛ آنگاه در منش، پندار و رفتار درونی خودمان، همان راه کوبیده شدهء نزدیک یکصد و پنجاه سال گذشته را که صدها بار بینتیجه کوبیدهایم و دهاتیمنش راه یکنواخت را دنبال کنیم، فقط بیتمیزی و سطحیت ذهنی خودمان را نشان میدهیم و دادهایم.
تنها تحول واقعی در این راه دراز تاریخی، سرنگونیمان از چالهء زرتشت ساسانی به چاه جهل و خرافات اسلام و جهل و پریشانی فکر و بیفرجامی بوده است؟ نام این را گذاشتهایم پیشرفت! برای اینکه در دورهء اسلامی به دانش دست یافتهایم و خروارها حکیم و متکلم و ادیب و شاعر انبار کردهایم در طویلهء تاریخمان؟
پیش از آنکه به برنایی فکری خودمان را عادت دهیم و از راه رفتگان به بازیافت حقیقتی کاذب گام نهیم بهتر میبود از راههای صعب سخرهنورد شویم تا برنا شویم، در اندیشدن و نه اینکه خودمان را و ذهنمان را پر از محفوظات کنیم که چه؟ که با فرهنگ هستیم؟ کدام فرهنگ؟ کدام تکنولوژی در جهت رفاه مردم؟
بهداشت عمومی و مجانی؟ شادیآفرینی در بطن یک ملت؟ آموزش و پرورش که اصلیترین پایههای سرزندگی و برنایی و توانایی فرهنگ یک ملت است؟ به چه؟ بجز تولید اندیشهء هراس کاذب از دشمنی خیالی و مسلح شدن به ابزار و ادوات کشتار جمعی و جنگ برادر کشی و مذهبی؟ کدام اعتقاد و کدام روشنایی در درون جامعه؟
هر قدر گفتهها و نوشتههایمان را از نامها و الگوهای متفکرین غربی انباشته کنیم، پیش از آنکه خودمان را بیابیم و دریابیم بیشتر خود را میفریبیم و دروغگوتر میشویم و خوشخیالتر و تفکر غربی را در درونمان بیشتر مخدوش میکنیم.
گیریم که اصلاً و مطلقاً و منحصراً چنین باشد و فرهنگ ما فقط و فقط در دورهء اسلامی شکفته شده، چه نتیجهای از این دانشها گرفته و میگیریم؟ اینکه ما هرچه اساسی داریم از حقانیت اسلام داریم؟ خب اساسیها کدامند؟ دانش فضایی؟ پژوهشهای رفاه عمومی؟ اقتصاد سالم؟ معضلات ما در کجاست؟ و آسیبهای اجتماعی و اقتصادی ما را اسلام تماماً حل و فصل کرده؟ اعتیاد را کلاً ریشه کن کرد؟
مثلی بزنیم؛ به عقل هیچ مسیحی درخور اعتنا نمیرسد که پدیدارهای هنری، علمی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه را چون در مسیحیت رخ داده است از برکت دین مسیح و دال بر حقانیت دین مسیح بداند، هرچند هنر نقاشی و تزئین کلیساها به مسیحیت نسبت داده شود در صورتی که کلیسا و روحانیتِ مسیحی نخستین گیرندهء فرهنگ رومی یونانی و باز دمندهء آن در اروپا بوده است، چنین استدلال و استنتاجی در مورد پدیدههای فرهنگی به منزلهء تراوش حقیقت دین مبین، فقط به عقل ناپرسا و اسلامبارهء ما میرسد و هر علت پرسایی و جویندگی را مسر هستیم که از شکم اسلام بزایانیم و خودمان بشویم مامای زاعو و این بلاهت و نابخردی خودمان را روشنفکری و پیشرفت بیانگاریم!
Aramesh Doostdar
☞@PublicExit☜
آیا ما هرچه داریم از حقانیت اسلام داریم؟ چگونه از خود تهی و از دیگران پر میشویم؟ آیا ظلمت هر اعتقادی حقیت آن اعتقاد است؟
با دندان دیگری نه میتوان گاز گرفت و نه میتوان جوید و جز نشخوار محفوظات دائرةالمعارفی مگر چیز دیگری که جامد و ایستاست چیزی دیگری خواهیم داشت؟ اینکه ما آثار غربی را حتی در متون اصلی بخوانیم و بشناسیم و عملاً پیاده کنیم تا پویاتر شویم یا ترجمهء آنها را بخوانیم؛ آنگاه در منش، پندار و رفتار درونی خودمان، همان راه کوبیده شدهء نزدیک یکصد و پنجاه سال گذشته را که صدها بار بینتیجه کوبیدهایم و دهاتیمنش راه یکنواخت را دنبال کنیم، فقط بیتمیزی و سطحیت ذهنی خودمان را نشان میدهیم و دادهایم.
تنها تحول واقعی در این راه دراز تاریخی، سرنگونیمان از چالهء زرتشت ساسانی به چاه جهل و خرافات اسلام و جهل و پریشانی فکر و بیفرجامی بوده است؟ نام این را گذاشتهایم پیشرفت! برای اینکه در دورهء اسلامی به دانش دست یافتهایم و خروارها حکیم و متکلم و ادیب و شاعر انبار کردهایم در طویلهء تاریخمان؟
پیش از آنکه به برنایی فکری خودمان را عادت دهیم و از راه رفتگان به بازیافت حقیقتی کاذب گام نهیم بهتر میبود از راههای صعب سخرهنورد شویم تا برنا شویم، در اندیشدن و نه اینکه خودمان را و ذهنمان را پر از محفوظات کنیم که چه؟ که با فرهنگ هستیم؟ کدام فرهنگ؟ کدام تکنولوژی در جهت رفاه مردم؟
بهداشت عمومی و مجانی؟ شادیآفرینی در بطن یک ملت؟ آموزش و پرورش که اصلیترین پایههای سرزندگی و برنایی و توانایی فرهنگ یک ملت است؟ به چه؟ بجز تولید اندیشهء هراس کاذب از دشمنی خیالی و مسلح شدن به ابزار و ادوات کشتار جمعی و جنگ برادر کشی و مذهبی؟ کدام اعتقاد و کدام روشنایی در درون جامعه؟
هر قدر گفتهها و نوشتههایمان را از نامها و الگوهای متفکرین غربی انباشته کنیم، پیش از آنکه خودمان را بیابیم و دریابیم بیشتر خود را میفریبیم و دروغگوتر میشویم و خوشخیالتر و تفکر غربی را در درونمان بیشتر مخدوش میکنیم.
گیریم که اصلاً و مطلقاً و منحصراً چنین باشد و فرهنگ ما فقط و فقط در دورهء اسلامی شکفته شده، چه نتیجهای از این دانشها گرفته و میگیریم؟ اینکه ما هرچه اساسی داریم از حقانیت اسلام داریم؟ خب اساسیها کدامند؟ دانش فضایی؟ پژوهشهای رفاه عمومی؟ اقتصاد سالم؟ معضلات ما در کجاست؟ و آسیبهای اجتماعی و اقتصادی ما را اسلام تماماً حل و فصل کرده؟ اعتیاد را کلاً ریشه کن کرد؟
مثلی بزنیم؛ به عقل هیچ مسیحی درخور اعتنا نمیرسد که پدیدارهای هنری، علمی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه را چون در مسیحیت رخ داده است از برکت دین مسیح و دال بر حقانیت دین مسیح بداند، هرچند هنر نقاشی و تزئین کلیساها به مسیحیت نسبت داده شود در صورتی که کلیسا و روحانیتِ مسیحی نخستین گیرندهء فرهنگ رومی یونانی و باز دمندهء آن در اروپا بوده است، چنین استدلال و استنتاجی در مورد پدیدههای فرهنگی به منزلهء تراوش حقیقت دین مبین، فقط به عقل ناپرسا و اسلامبارهء ما میرسد و هر علت پرسایی و جویندگی را مسر هستیم که از شکم اسلام بزایانیم و خودمان بشویم مامای زاعو و این بلاهت و نابخردی خودمان را روشنفکری و پیشرفت بیانگاریم!
Aramesh Doostdar
☞@PublicExit☜
به طور کل در بحث با مسلمانان با سه دسته از افراد مواجه هستیم:
۱- دستهای که به هیچوجه نمیفهمند که فهمی هم هست!
۲- دستهای که علمشان را از طریق امور تبلیغی کسب کردهاند، نه منابع تحقیقی!
۳- دستهای که میفهمند، اما منافعشان آنها را نفهم نگه میدارد!
این دستهء آخری از همه خطرناکتر هستند، چرا که: خودشان را به عمد به خواب زدهاند. بیدار کردن این دسته امری ناممکن است!
☞@PublicExit☜
۱- دستهای که به هیچوجه نمیفهمند که فهمی هم هست!
۲- دستهای که علمشان را از طریق امور تبلیغی کسب کردهاند، نه منابع تحقیقی!
۳- دستهای که میفهمند، اما منافعشان آنها را نفهم نگه میدارد!
این دستهء آخری از همه خطرناکتر هستند، چرا که: خودشان را به عمد به خواب زدهاند. بیدار کردن این دسته امری ناممکن است!
☞@PublicExit☜
@PublicExit
تمامی ادیان وعدهء پاداش اخروی برای فضایل روحی و معنوی میدهند اما هیچ پاداشی برای فضایل عقلی و شعور در نظر نمیگیرند!
تمامی ادیان وعدهء پاداش اخروی برای فضایل روحی و معنوی میدهند اما هیچ پاداشی برای فضایل عقلی و شعور در نظر نمیگیرند!
شومینهء توهمات
چطور بریدن از باورهای مذهبی برای مؤمنین دشوار است؟
تصویر یک شومینه که با چوب میسوزد برای همهء ما دلپذیر است. بو و گرمایش واقعاً یک شب فوقالعاده در میان سرمای زمستان میسازد. با این وجود نشان داده شده است که سوزاندن چوب، از خطرناکترین کارهای ممکن است.
چوب با سوختن خودش موادی بسیار خطرناک و سرطانزا آزاد میکند که از خانهء شما خارج نمیشوند و اگر هم بشوند به خانهء همسایهها میروند. سوزاندن چوب باعث آلایندگی هوای شهرهاست به خصوص در مناطق رو به رشد. در نهایت اینکه چوب به عنوان گرمابخش از سیگار هم خطرناکتر است.
وقتی به کسانی که دور آتش شومینه حلقه زدهاند چنین واقعیاتی را توضیح میدهید، فقط مشتهای گره کرده تحویل میگیرید. همه دوست دارند در دنیایی زندگی کنند که آتش شومینهء هیزمی، یک کار مضر به محیط زیست و سلامت خودشان نباشد.
☞@PublicExit☜
چطور بریدن از باورهای مذهبی برای مؤمنین دشوار است؟
تصویر یک شومینه که با چوب میسوزد برای همهء ما دلپذیر است. بو و گرمایش واقعاً یک شب فوقالعاده در میان سرمای زمستان میسازد. با این وجود نشان داده شده است که سوزاندن چوب، از خطرناکترین کارهای ممکن است.
چوب با سوختن خودش موادی بسیار خطرناک و سرطانزا آزاد میکند که از خانهء شما خارج نمیشوند و اگر هم بشوند به خانهء همسایهها میروند. سوزاندن چوب باعث آلایندگی هوای شهرهاست به خصوص در مناطق رو به رشد. در نهایت اینکه چوب به عنوان گرمابخش از سیگار هم خطرناکتر است.
وقتی به کسانی که دور آتش شومینه حلقه زدهاند چنین واقعیاتی را توضیح میدهید، فقط مشتهای گره کرده تحویل میگیرید. همه دوست دارند در دنیایی زندگی کنند که آتش شومینهء هیزمی، یک کار مضر به محیط زیست و سلامت خودشان نباشد.
☞@PublicExit☜
@PublicExit
یک انسان دیندار فقط میتواند به نابودسازی عمیق ذهن کودکان بپردازد و آنها را بـا وحشت، تعصب و موهومپرستی پُر کند، آن هم از زمانی که مغز کودکان در حال شکلگیری است!
یک انسان دیندار فقط میتواند به نابودسازی عمیق ذهن کودکان بپردازد و آنها را بـا وحشت، تعصب و موهومپرستی پُر کند، آن هم از زمانی که مغز کودکان در حال شکلگیری است!