🗞 درنگ
#دکتر_افشین_احمدوند. روانپزشک
درخواست ضامندار!
مراجع میانسالی را دیدم که پس از پایان ویزیت گفت: «آقای دکتر! یک نامه بدهید که بیمارستان چاقوی مرا پس بدهند!»
پس از توضیح او متوجه شدم که قضیه این است که حدود بیست سال پیش، من دستور بستری او را دادهام و هنگام بستری چاقوی ضامندار مورد علاقهاش ضبط شده است و حالا او پس از این همه سال دنبال چاقویش آمده و از آنجا که خیلی اصرار کرد به یکی از دانشجویانی که آنجا بود گفتم درخواستی بدین شرح برای مدیریت بیمارستان بنویسد:
« مدیریت محترم بیمارستان!
با توجه به اینکه چاقوی مورد علاقهی آقای... سالها پیش توسط بیمارستان ضبط شده و با عنایت به اینکه اکنون قول میدهند از چاقوی مذکور تنها برای امور عام المنفعه نظیر پوست کندن سیب زمینی و ... استفاده کنند لذا خواهشمند است در صورت موجود بودن به ایشان عودت داده شود.»
خودم، تمام دانشجویان، دستیارم و از همه جالبتر خود بیمار همه باهم زدیم زیر خنده. مرد میانسال هم با خوشحالی نامه را گرفت و رفت!
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_افشین_احمدوند. روانپزشک
درخواست ضامندار!
مراجع میانسالی را دیدم که پس از پایان ویزیت گفت: «آقای دکتر! یک نامه بدهید که بیمارستان چاقوی مرا پس بدهند!»
پس از توضیح او متوجه شدم که قضیه این است که حدود بیست سال پیش، من دستور بستری او را دادهام و هنگام بستری چاقوی ضامندار مورد علاقهاش ضبط شده است و حالا او پس از این همه سال دنبال چاقویش آمده و از آنجا که خیلی اصرار کرد به یکی از دانشجویانی که آنجا بود گفتم درخواستی بدین شرح برای مدیریت بیمارستان بنویسد:
« مدیریت محترم بیمارستان!
با توجه به اینکه چاقوی مورد علاقهی آقای... سالها پیش توسط بیمارستان ضبط شده و با عنایت به اینکه اکنون قول میدهند از چاقوی مذکور تنها برای امور عام المنفعه نظیر پوست کندن سیب زمینی و ... استفاده کنند لذا خواهشمند است در صورت موجود بودن به ایشان عودت داده شود.»
خودم، تمام دانشجویان، دستیارم و از همه جالبتر خود بیمار همه باهم زدیم زیر خنده. مرد میانسال هم با خوشحالی نامه را گرفت و رفت!
#تجربههای_روانپزشکانه
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🗞 تلخدرنگ
این ویدئوی کوتاه را تماشا کنید، به دنبال یادداشت روزنامهنگار که به نقل از اینستاگرام او خواندید.
پذیرای نقد و نظرها هستیم.
#تجربههای_روانپزشکانه
این ویدئوی کوتاه را تماشا کنید، به دنبال یادداشت روزنامهنگار که به نقل از اینستاگرام او خواندید.
پذیرای نقد و نظرها هستیم.
#تجربههای_روانپزشکانه
📨 روایت کابل
#دکتر_رامین_رادفر. پزشک پژوهشگر اعتیاد
سفرنوشت افغانستان عصر نوطالبان
حکایت جاندردی و جگرکوبی قومی
آخرین باری که پیش از هفتهی قبل در کابل باشم شش ماه قبل از سقوط دولت سابق افغانستان یا به قول مردم افغانستان- جمهوریت-بود و تجربهی تکانها و لرزشهای حملات موشکی و خمپارهای طالبان پشت دروازههای کابل حتی وقتی در خودروی ضد گلوله بودیم، برای منی که نوجوانیام در دوران جنگ ۸ ساله سپری شده، خیلی خوشایند نبود. این نوبت باز هم در کسوت مشاور سازمان ملل اما در زمان " امارات" بود آنچنان که مردم افغانستان مینامندشان. تغییرات مرتبط با فعالیتهای آموزشی من اگرچه آنچنان نبود که قابل مدیریت و مدارا نباشد ولی چنان بود که در چشم بیاید، از گذاشتن پارتیشن در سالن بین خانمها و آقایان تا الزام به تغییر نام دوره از "مداخلات سایکوسوشیال" به "مداخلات رفتاری" چرا که در یک ولایت دیگر در کارگاه دیگری که نام " سایکوسوشیال" را به یدک میکشیده درباره " خشونت مبتنی بر جنسیت" صحبت شده، و به مذاق امرا خوش نیامده بود، تا تقاضای کارشناسان بومی برای اجتناب از پرداختن به مسائل جنسی در حضور مشترک خانمها و آقایان، چرا که چندنفری هستند که شاید مشکلساز بشوند و اعتراض بکنند. با این حال تغییراتی که مردم عادی شاهدند به نظر به نفع سلامت روانشان شده است! تقریبا کسی نیست که وقتی تفاوت با دوران جمهوریت را بپرسی پاسخ ندهد که هم امنیت زیاد شده، هم دزدی و فساد مسئولین کم! و این هر دو آرامش مختصری به روانشان داده است. بعد از بیش از چهار دهه جنگ و سالها غارت سیستماتیک منابع داخلی کشور و کمکهای بین المللی، این طالبان جهش یافتهی عصر نوطالبان پذیرفته که زنان الزاما روبنده نداشته باشند، به تنهایی در سطح شهر تردد کنند، با سازمان ملل و دولتها مدارا کند، به گونهای که در حال حاضر ارزش افغانی نسبت به جمهوریت بهتر شده است، مراودهی مالی با دنیا امکانپذیر است که این مورد خصوصا برای بسیاری که منبع درآمدشان عمدتا حوالههای مالی نزدیکانشان در کشورهای دیگر است بسیار مهم است. نوطالب یاد گرفته که قرار نیست هرکاری را خودش بکند، در نتیجه ادارهی فرودگاهش را به امارات متحده عربی داده است و نتیجهاش شده فرودگاهی که حداقل در مشاهدهی من در پروازهای یک روزش تاخیری نبود، و مدیریت مسافرگیری یک بویینگ ۷۳۷ به مراتب بهتر از همتایانشان در فرودگاه امام خمینی صورت میگرفت، بدون شک! و یا بازسازی شاهراه اصلی کشور بین کابل و قندهار را به یک شرکت چینی واگذار کرده، که در ازای منافع بهرهبرداری معدنی، با چه سرعتی هم در حال کار کردن هستند.
با اینحال به نظر میآید در دو مورد قطعا تصمیم ندارند تغییری در رویه سابقشان بدهند: حرام بودن موسیقی و آلات و ادواتش و تحصیل دختران بیش از شش کلاس! مورد آخر شاید در بسیاری از جمعیت روستایی کابل و حتی اقوام پشتون شهرنشین مسالهای نباشد، ولی برای بسیاری از خانوادهها مشکلساز شده است، خواه پزشکی باشد که در مقر سازمان ملل کار میکند و سه دخترش الان در منزل هستند، خواه رانندهای که به دنبال ممری برای خروج از کشور است تا دو دو دخترش توان ادامه تحصیل داشته باشند به امید آیندهای بهتر.
این سفر به یادم آورد که اینبار که یک مهاجر افغانستانی را میبینم به این فکر کنم شاید خوش نداشته محلهی وزیر اکبرخان؛ جنگلک یا ارزانسرا را ترک کند و فقط به این دلیل مهاجرت کرده است تا فرصتی برای دخترش فراهم کند که ادامهی تحصیل نماید. شاید به قول بیماری در بلخ که گفت آدم چرا مواد مصرف میکند دکتر صاحب رامین؟ یا "جان درد" دارد یا "جگرکوب" شده است، این مهاجر نیز "جان درد" دارد و "جگرکوب" شده است!
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_رامین_رادفر. پزشک پژوهشگر اعتیاد
سفرنوشت افغانستان عصر نوطالبان
حکایت جاندردی و جگرکوبی قومی
آخرین باری که پیش از هفتهی قبل در کابل باشم شش ماه قبل از سقوط دولت سابق افغانستان یا به قول مردم افغانستان- جمهوریت-بود و تجربهی تکانها و لرزشهای حملات موشکی و خمپارهای طالبان پشت دروازههای کابل حتی وقتی در خودروی ضد گلوله بودیم، برای منی که نوجوانیام در دوران جنگ ۸ ساله سپری شده، خیلی خوشایند نبود. این نوبت باز هم در کسوت مشاور سازمان ملل اما در زمان " امارات" بود آنچنان که مردم افغانستان مینامندشان. تغییرات مرتبط با فعالیتهای آموزشی من اگرچه آنچنان نبود که قابل مدیریت و مدارا نباشد ولی چنان بود که در چشم بیاید، از گذاشتن پارتیشن در سالن بین خانمها و آقایان تا الزام به تغییر نام دوره از "مداخلات سایکوسوشیال" به "مداخلات رفتاری" چرا که در یک ولایت دیگر در کارگاه دیگری که نام " سایکوسوشیال" را به یدک میکشیده درباره " خشونت مبتنی بر جنسیت" صحبت شده، و به مذاق امرا خوش نیامده بود، تا تقاضای کارشناسان بومی برای اجتناب از پرداختن به مسائل جنسی در حضور مشترک خانمها و آقایان، چرا که چندنفری هستند که شاید مشکلساز بشوند و اعتراض بکنند. با این حال تغییراتی که مردم عادی شاهدند به نظر به نفع سلامت روانشان شده است! تقریبا کسی نیست که وقتی تفاوت با دوران جمهوریت را بپرسی پاسخ ندهد که هم امنیت زیاد شده، هم دزدی و فساد مسئولین کم! و این هر دو آرامش مختصری به روانشان داده است. بعد از بیش از چهار دهه جنگ و سالها غارت سیستماتیک منابع داخلی کشور و کمکهای بین المللی، این طالبان جهش یافتهی عصر نوطالبان پذیرفته که زنان الزاما روبنده نداشته باشند، به تنهایی در سطح شهر تردد کنند، با سازمان ملل و دولتها مدارا کند، به گونهای که در حال حاضر ارزش افغانی نسبت به جمهوریت بهتر شده است، مراودهی مالی با دنیا امکانپذیر است که این مورد خصوصا برای بسیاری که منبع درآمدشان عمدتا حوالههای مالی نزدیکانشان در کشورهای دیگر است بسیار مهم است. نوطالب یاد گرفته که قرار نیست هرکاری را خودش بکند، در نتیجه ادارهی فرودگاهش را به امارات متحده عربی داده است و نتیجهاش شده فرودگاهی که حداقل در مشاهدهی من در پروازهای یک روزش تاخیری نبود، و مدیریت مسافرگیری یک بویینگ ۷۳۷ به مراتب بهتر از همتایانشان در فرودگاه امام خمینی صورت میگرفت، بدون شک! و یا بازسازی شاهراه اصلی کشور بین کابل و قندهار را به یک شرکت چینی واگذار کرده، که در ازای منافع بهرهبرداری معدنی، با چه سرعتی هم در حال کار کردن هستند.
با اینحال به نظر میآید در دو مورد قطعا تصمیم ندارند تغییری در رویه سابقشان بدهند: حرام بودن موسیقی و آلات و ادواتش و تحصیل دختران بیش از شش کلاس! مورد آخر شاید در بسیاری از جمعیت روستایی کابل و حتی اقوام پشتون شهرنشین مسالهای نباشد، ولی برای بسیاری از خانوادهها مشکلساز شده است، خواه پزشکی باشد که در مقر سازمان ملل کار میکند و سه دخترش الان در منزل هستند، خواه رانندهای که به دنبال ممری برای خروج از کشور است تا دو دو دخترش توان ادامه تحصیل داشته باشند به امید آیندهای بهتر.
این سفر به یادم آورد که اینبار که یک مهاجر افغانستانی را میبینم به این فکر کنم شاید خوش نداشته محلهی وزیر اکبرخان؛ جنگلک یا ارزانسرا را ترک کند و فقط به این دلیل مهاجرت کرده است تا فرصتی برای دخترش فراهم کند که ادامهی تحصیل نماید. شاید به قول بیماری در بلخ که گفت آدم چرا مواد مصرف میکند دکتر صاحب رامین؟ یا "جان درد" دارد یا "جگرکوب" شده است، این مهاجر نیز "جان درد" دارد و "جگرکوب" شده است!
#تجربههای_روانپزشکانه
📨 درنگ بالینی
#خورشید_خدابندهلو. درمانگر تحلیلی
ماسک
گاهی دردها نجاتت میدهند، همانطور که گاهی تو را میبلعند. شاید «فقر»، «اضطراب جدایی» یا «کرونا» یکی از آنها باشد. کرونا از آسمان نازل شد، برای تو که میخواستی با مادر در یک تن زندگی کنی. مادرت هیچ جا نمیرود.فقر نجاتت داد، با مادری که در خانه، کش ماسک پرس میکند، خانهای داری با دیوارهایی که تا سقفش جعبههای ماسک بالا رفته است.
مادرت را میچسبی و الاکنگی تکان میخوری تا نرود، اما دستش زیر دستگاه پرس کش ماسک زخمی میشود و سنگین و مقصر سقوط میکنی.
کسی فکر نمیکند تو روزها و روزها صورت مادرت را نمیبینی، مادر خم شده روی دستگاه پرس، هفته ای صدها و هزارها ماسک تحویل میدهد. اما باز هم معلوم نیست در این وانفسای کرونا شاید خوششانس بودهای که در اتاقی با صدها جعبهی ماسک زندگی میکنی. تو به مادر میچسبی. میچسبی. میچسبی تا شاید یکبار برگردد و تو هراسان نشوی که نکند دستش زیر دستگاه پِرِس شده؛ در حالی که فقط میخواسته تو را نگاه کند.
بعضی چیزها همزمان که نجاتت میدهند تو را میبلعند، و از آن دسته چشمان آبی آسمانی در این مرز و بوم است. آدمها تو را که میبینند پشت ماسک صورتیات برای آبی چشمانت و برق چشم نواز موهایت ذوق میکنند و تو نمیدانی در کدامین سرزمینی؟
نمیدانی اگر مادربزرگت کارگر دستپاک سالیان یک روانپزشک نبود چه کسی تو را برای اضطراب جدایی نزد روانشناس کودک میبرد.
تو نمیدانی که وقتی برای جبران هزینهی جلساتت در بازار سیاه بدون ماسک خفه میشویم تو گرانترین کادوی ممکن را آوردهای، یک جعبه ماسک!
بهار!
بهار قشنگ!
بهار گلبهی!
نترس!
مهربانیات تو را نجات میدهد.
کسی ترکت نمیکند.
باید با «احساساتت» شروع کنیم.
اما تو فقط میدانی «خوشحالی» نترسیدن است و «ناراحتی» شبیه ترسیدن است…
تو حق داری!
بترس!
بهار!
نترس!
حرف بزن!
بگذار شکوفههای بهاری از لبخندت که ماسک اجازه نداد هرگز جز در گوشهی چشمانت نمودش را ببینم، بیرون بزند…
بهار!
بخند! اما من گریه میکنم، وقتی تو به رسم رشدت کفش من، خودت و همبازیهایت را جفت میکنی.
بهار!
بخند!
اما من گریه میکنم، وقتی تو در تمام نمایشهای کودکانهات، پنج صبح برای کار به کارگاه میروی.
بهار!
بترس!
دنیای تو خیلی ترسناک است.
از مادرت
از پشتش
جدا نشو! اگر جدا شوی ممکن است ببینی او هم هراسان اشک میریزد.
ماسک!
عجب مأمن گرمی!
برای پنهان ماندن پشت این همه ترس!
#تجربههای_روانپزشکانه
#خورشید_خدابندهلو. درمانگر تحلیلی
ماسک
گاهی دردها نجاتت میدهند، همانطور که گاهی تو را میبلعند. شاید «فقر»، «اضطراب جدایی» یا «کرونا» یکی از آنها باشد. کرونا از آسمان نازل شد، برای تو که میخواستی با مادر در یک تن زندگی کنی. مادرت هیچ جا نمیرود.فقر نجاتت داد، با مادری که در خانه، کش ماسک پرس میکند، خانهای داری با دیوارهایی که تا سقفش جعبههای ماسک بالا رفته است.
مادرت را میچسبی و الاکنگی تکان میخوری تا نرود، اما دستش زیر دستگاه پرس کش ماسک زخمی میشود و سنگین و مقصر سقوط میکنی.
کسی فکر نمیکند تو روزها و روزها صورت مادرت را نمیبینی، مادر خم شده روی دستگاه پرس، هفته ای صدها و هزارها ماسک تحویل میدهد. اما باز هم معلوم نیست در این وانفسای کرونا شاید خوششانس بودهای که در اتاقی با صدها جعبهی ماسک زندگی میکنی. تو به مادر میچسبی. میچسبی. میچسبی تا شاید یکبار برگردد و تو هراسان نشوی که نکند دستش زیر دستگاه پِرِس شده؛ در حالی که فقط میخواسته تو را نگاه کند.
بعضی چیزها همزمان که نجاتت میدهند تو را میبلعند، و از آن دسته چشمان آبی آسمانی در این مرز و بوم است. آدمها تو را که میبینند پشت ماسک صورتیات برای آبی چشمانت و برق چشم نواز موهایت ذوق میکنند و تو نمیدانی در کدامین سرزمینی؟
نمیدانی اگر مادربزرگت کارگر دستپاک سالیان یک روانپزشک نبود چه کسی تو را برای اضطراب جدایی نزد روانشناس کودک میبرد.
تو نمیدانی که وقتی برای جبران هزینهی جلساتت در بازار سیاه بدون ماسک خفه میشویم تو گرانترین کادوی ممکن را آوردهای، یک جعبه ماسک!
بهار!
بهار قشنگ!
بهار گلبهی!
نترس!
مهربانیات تو را نجات میدهد.
کسی ترکت نمیکند.
باید با «احساساتت» شروع کنیم.
اما تو فقط میدانی «خوشحالی» نترسیدن است و «ناراحتی» شبیه ترسیدن است…
تو حق داری!
بترس!
بهار!
نترس!
حرف بزن!
بگذار شکوفههای بهاری از لبخندت که ماسک اجازه نداد هرگز جز در گوشهی چشمانت نمودش را ببینم، بیرون بزند…
بهار!
بخند! اما من گریه میکنم، وقتی تو به رسم رشدت کفش من، خودت و همبازیهایت را جفت میکنی.
بهار!
بخند!
اما من گریه میکنم، وقتی تو در تمام نمایشهای کودکانهات، پنج صبح برای کار به کارگاه میروی.
بهار!
بترس!
دنیای تو خیلی ترسناک است.
از مادرت
از پشتش
جدا نشو! اگر جدا شوی ممکن است ببینی او هم هراسان اشک میریزد.
ماسک!
عجب مأمن گرمی!
برای پنهان ماندن پشت این همه ترس!
#تجربههای_روانپزشکانه
🗞 درنگ
#دکتر_افشین_احمدوند. روانپزشک
خدا این کشور را از دروغ، دشمن، خشکسالی و کنکور حفظ کند!
سالهای سال است که درگیر درمان عوارض و عواقب روانشناختی کنکور نه تنها برای به اصطلاح خود «کنکوریها» بلکه خانواده و بستگان آنها هستم ولی بهنظرم امسال سازمان سنجش تصمیم گرفته که کار این جوانان و خانوادههای آنها را یکسره کند!
از زمان اعلام کارنامهی کنکور ۱۴۰۳ بهطور بیسابقهای مراجعین که معمولا پس از اعلام نهایی نتایج میآمدند افزایش یافته و اینگونه که این جوانان میگویند امسال آشفتگی در محاسبه تراز و نمرات، بر احساس بیعدالتی که همیشه وجود داشت، سوار شده و این رنج بیپایان را دو صد چندان نموده است.
اگر اوضاع به همین شکل پیش برود امسال سونامی «اختلال پس از کنکور » را خواهیم داشت!
«خدا شر کنکور را از سر مردم این سرزمین بردارد !»
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_افشین_احمدوند. روانپزشک
خدا این کشور را از دروغ، دشمن، خشکسالی و کنکور حفظ کند!
سالهای سال است که درگیر درمان عوارض و عواقب روانشناختی کنکور نه تنها برای به اصطلاح خود «کنکوریها» بلکه خانواده و بستگان آنها هستم ولی بهنظرم امسال سازمان سنجش تصمیم گرفته که کار این جوانان و خانوادههای آنها را یکسره کند!
از زمان اعلام کارنامهی کنکور ۱۴۰۳ بهطور بیسابقهای مراجعین که معمولا پس از اعلام نهایی نتایج میآمدند افزایش یافته و اینگونه که این جوانان میگویند امسال آشفتگی در محاسبه تراز و نمرات، بر احساس بیعدالتی که همیشه وجود داشت، سوار شده و این رنج بیپایان را دو صد چندان نموده است.
اگر اوضاع به همین شکل پیش برود امسال سونامی «اختلال پس از کنکور » را خواهیم داشت!
«خدا شر کنکور را از سر مردم این سرزمین بردارد !»
#تجربههای_روانپزشکانه
🗞 تازهها
فرصتها و چالشهای مصرف سمگلوتاید در روانپزشکی
برگردان فارسی: #تجربههای_روانپزشکانه
افراد مبتلا به بیماریهای شدید روان (SMI) گرفتار میزان بسیار بالایی از بیماریهای متابولیک میشوند؛ ۳ نفر از هر ۴ نفر اضافه وزن یا چاقی دارند، و همزمان شیوع دیابت نوع ۲ (T2D) در این جمعیت چندین برابر بیشتر از جمعیت عمومی است. به همین دلیل، افراد مبتلا به SMI به طور متوسط ۱۵ تا ۲۰ سال زودتر از دیگران بر اثر بیماریهای قلبی عروقی (CVD) فوت میکنند. آنتیسایکوتیکها پایهی اصلی درمان در SMI هستند و برای سایر بیماریهای روانپزشکی نیز به طور گستردهای تجویز میشوند. در حالی که چندین عامل از جمله خطر بیولوژیکی ذاتی، نوع سبک زندگی و عدم دسترسی به مراقبت، به احتمال خطر میزان بالای بیماریهای متابولیک میافزاید، استفاده از آنتیسایکوتیکها (در تمام کلاسها و داروها) به وضوح با عوارض متابولیک شدید مانند افزایش وزن، دیسلیپیدمی و خطر دیابت مرتبط است.
افزایش وزن برای بیماران ناراحتکننده است و با کیفیت زندگی پایینتر، انگخوردن، موانع اجتماعی و کاهش شناختی همراه است؛ همچنین میتواند به تبعیت کمتر از درمان منجر شود که به نتایج نامطلوب روانپزشکی در SMI میانجامد. از طرفی، حتی کاهش وزن کم (حدود ۵٪ از وزن بدن) میتواند خطر ابتلا به CVD و T2D را کاهش داده و کیفیت زندگی و احتمالاً شناخت را بهبود بخشد. با این حال، بیماریهای متابولیک در SMI بسیار کمتر از حد مطلوب درمان میشوند. استراتژیهای رفتاری برای مقابله با مشکلی به این بزرگی ناکارآمد و کممقیاس هستند. در مورد داروهای فارماکولوژیک، متفورمین بیشتر مورد مطالعه قرار گرفته و اثربخشی آن در جلوگیری و درمان اختلالات متابولیک ناشی از آنتیسایکوتیکها اثبات شده است، در حالی که سایر داروها شواهد متناقض یا نگرانیهای تحملپذیری دارند. با وجود پروفایل ایمنی، کاهش وزن مرتبط با استفاده از متفورمین معمولاً محدود است (۵٪-۳٪ در اکثر مطالعات) و گامهای بعدی برای افرادی که به متفورمین پاسخ نمیدهند یا نیاز به کاهش وزن بیشتری دارند، نامشخص است.
آگونیستهای گیرندهی پپتید-1 شبیه گلوکاگون (GLP-1RAs)، از جمله سمگلوتاید، کلاس جدیدی از داروها هستند که اثرات GLP-1، یک پپتید اندوژن سنتز شده در مخاط روده، را تقلید میکنند. GLP-1 ترشح گلوکاگون را کاهش داده و ترشح انسولین را به صورت وابسته به گلوکز تحریک میکند، تخلیه معده را به تأخیر میاندازد و با ایجاد احساس سیری، مصرف غذا را کاهش میدهد. تغییرات در احساس سیری، همراه با اثرات لیپولیتیک، به کاهش وزن و چربی احشایی کمک میکنند.
مطالعهی بزرگ STEP عمدتاً افراد مبتلا به SMI را از مطالعه حذف کردهاند. سمگلوتاید در حال حاضر در چندین مطالعهی جاری در جمعیت مبتلا به SMI در سراسر جهان مورد بررسی قرار میگیرد و اگرچه نتایج این مطالعات هنوز در دسترس نیست، ما یک سری موارد (N=۱۲) منتشر شده که شواهد اولیه از ایمنی و اثربخشی کاهش وزن سمگلوتاید (کاهش وزن متوسط ۸/۷٪ در ۱۲ ماه) در افراد مبتلا به SMI دریافتکنندهی آنتیسایکوتیکها را که وزن آنها هنگام مصرف متفورمین ثابت مانده بود، نشان میدهد. امید به کاهش وزن قابل توجه و کاهش خطر CVD سمگلوتاید را به عنوان یک تغییر دهندهی بازی احتمالی در جمعیتی که به شدت در معرض نتایج نامطلوب قلبیعروقی قرار دارند، معرفی کرده است. البته این خوشبینی بدون ملاحظات نیست. پژوهشهای مختلف در مطالعهیSTEP نشان دادند که سمگلوتاید ایمن و قابل تحمل است؛ علائم گوارشی خفیف تا متوسط به عنوان شایعترین عوارض جانبی گزارش شدهاند. با این حال، گزارشهای اولیه از سایر عوارض جانبی بالقوه جدی، مانند خودکشی و گاستروپارزی و همچنین چالشهای مرتبط با دسترسی و موجودیت در درمان طولانیمدت، به عنوان نگرانیها مطرح شدهاند، به ویژه در جمعیت مبتلا به SMI.
مدارک دربارهی خطر خودکشی با سمگلوتاید اولیه و متناقض است. گزارشهای مصرفکنندگان که هماکنون در اروپا و جاهای دیگر مورد بررسی قرار دارند، مطرح شده است. با این حال، نویسندگان یک مقاله در مجله Nature Medicine گزارش کردند که در یک گروه از ۲۴۰۶۱۸ بیمار دارای اضافه وزن یا چاقی و ۱۵۸۹۸۵۵ بیمار مبتلا به T2D که سمگلوتاید یا داروهای غیر GLP-1RA تجویز شده بود، خطر ایدهپردازی خودکشی ناگهانی و عودکننده در هر دو گروه با استفاده از سمگلوتاید کمتر بوده است.
📎 لطفاً ورق بزنید...
#تجربههای_روانپزشکانه
فرصتها و چالشهای مصرف سمگلوتاید در روانپزشکی
برگردان فارسی: #تجربههای_روانپزشکانه
افراد مبتلا به بیماریهای شدید روان (SMI) گرفتار میزان بسیار بالایی از بیماریهای متابولیک میشوند؛ ۳ نفر از هر ۴ نفر اضافه وزن یا چاقی دارند، و همزمان شیوع دیابت نوع ۲ (T2D) در این جمعیت چندین برابر بیشتر از جمعیت عمومی است. به همین دلیل، افراد مبتلا به SMI به طور متوسط ۱۵ تا ۲۰ سال زودتر از دیگران بر اثر بیماریهای قلبی عروقی (CVD) فوت میکنند. آنتیسایکوتیکها پایهی اصلی درمان در SMI هستند و برای سایر بیماریهای روانپزشکی نیز به طور گستردهای تجویز میشوند. در حالی که چندین عامل از جمله خطر بیولوژیکی ذاتی، نوع سبک زندگی و عدم دسترسی به مراقبت، به احتمال خطر میزان بالای بیماریهای متابولیک میافزاید، استفاده از آنتیسایکوتیکها (در تمام کلاسها و داروها) به وضوح با عوارض متابولیک شدید مانند افزایش وزن، دیسلیپیدمی و خطر دیابت مرتبط است.
افزایش وزن برای بیماران ناراحتکننده است و با کیفیت زندگی پایینتر، انگخوردن، موانع اجتماعی و کاهش شناختی همراه است؛ همچنین میتواند به تبعیت کمتر از درمان منجر شود که به نتایج نامطلوب روانپزشکی در SMI میانجامد. از طرفی، حتی کاهش وزن کم (حدود ۵٪ از وزن بدن) میتواند خطر ابتلا به CVD و T2D را کاهش داده و کیفیت زندگی و احتمالاً شناخت را بهبود بخشد. با این حال، بیماریهای متابولیک در SMI بسیار کمتر از حد مطلوب درمان میشوند. استراتژیهای رفتاری برای مقابله با مشکلی به این بزرگی ناکارآمد و کممقیاس هستند. در مورد داروهای فارماکولوژیک، متفورمین بیشتر مورد مطالعه قرار گرفته و اثربخشی آن در جلوگیری و درمان اختلالات متابولیک ناشی از آنتیسایکوتیکها اثبات شده است، در حالی که سایر داروها شواهد متناقض یا نگرانیهای تحملپذیری دارند. با وجود پروفایل ایمنی، کاهش وزن مرتبط با استفاده از متفورمین معمولاً محدود است (۵٪-۳٪ در اکثر مطالعات) و گامهای بعدی برای افرادی که به متفورمین پاسخ نمیدهند یا نیاز به کاهش وزن بیشتری دارند، نامشخص است.
آگونیستهای گیرندهی پپتید-1 شبیه گلوکاگون (GLP-1RAs)، از جمله سمگلوتاید، کلاس جدیدی از داروها هستند که اثرات GLP-1، یک پپتید اندوژن سنتز شده در مخاط روده، را تقلید میکنند. GLP-1 ترشح گلوکاگون را کاهش داده و ترشح انسولین را به صورت وابسته به گلوکز تحریک میکند، تخلیه معده را به تأخیر میاندازد و با ایجاد احساس سیری، مصرف غذا را کاهش میدهد. تغییرات در احساس سیری، همراه با اثرات لیپولیتیک، به کاهش وزن و چربی احشایی کمک میکنند.
مطالعهی بزرگ STEP عمدتاً افراد مبتلا به SMI را از مطالعه حذف کردهاند. سمگلوتاید در حال حاضر در چندین مطالعهی جاری در جمعیت مبتلا به SMI در سراسر جهان مورد بررسی قرار میگیرد و اگرچه نتایج این مطالعات هنوز در دسترس نیست، ما یک سری موارد (N=۱۲) منتشر شده که شواهد اولیه از ایمنی و اثربخشی کاهش وزن سمگلوتاید (کاهش وزن متوسط ۸/۷٪ در ۱۲ ماه) در افراد مبتلا به SMI دریافتکنندهی آنتیسایکوتیکها را که وزن آنها هنگام مصرف متفورمین ثابت مانده بود، نشان میدهد. امید به کاهش وزن قابل توجه و کاهش خطر CVD سمگلوتاید را به عنوان یک تغییر دهندهی بازی احتمالی در جمعیتی که به شدت در معرض نتایج نامطلوب قلبیعروقی قرار دارند، معرفی کرده است. البته این خوشبینی بدون ملاحظات نیست. پژوهشهای مختلف در مطالعهیSTEP نشان دادند که سمگلوتاید ایمن و قابل تحمل است؛ علائم گوارشی خفیف تا متوسط به عنوان شایعترین عوارض جانبی گزارش شدهاند. با این حال، گزارشهای اولیه از سایر عوارض جانبی بالقوه جدی، مانند خودکشی و گاستروپارزی و همچنین چالشهای مرتبط با دسترسی و موجودیت در درمان طولانیمدت، به عنوان نگرانیها مطرح شدهاند، به ویژه در جمعیت مبتلا به SMI.
مدارک دربارهی خطر خودکشی با سمگلوتاید اولیه و متناقض است. گزارشهای مصرفکنندگان که هماکنون در اروپا و جاهای دیگر مورد بررسی قرار دارند، مطرح شده است. با این حال، نویسندگان یک مقاله در مجله Nature Medicine گزارش کردند که در یک گروه از ۲۴۰۶۱۸ بیمار دارای اضافه وزن یا چاقی و ۱۵۸۹۸۵۵ بیمار مبتلا به T2D که سمگلوتاید یا داروهای غیر GLP-1RA تجویز شده بود، خطر ایدهپردازی خودکشی ناگهانی و عودکننده در هر دو گروه با استفاده از سمگلوتاید کمتر بوده است.
📎 لطفاً ورق بزنید...
#تجربههای_روانپزشکانه
Forwarded from چهلمین همایش انجمن علمی روانپزشکان ایران
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🗞 شعر
#دکتر_احسان_نجفیان. روانپزشک
مخمور نگاهت سرِ میخانه ندارد
در سر هوس ساغر و پیمانه ندارد
چون بوی گل روی تو در باغ دل افتاد
شوقی به شمیم گل و ریحانه ندارد
مستی نگاهت ... پیمانه ندارد
زیبایی رویت ... ریحانه ندارد
چون متحد کشور دل عشق تو باشد
بیم از خطر لشکر بیگانه ندارد
ویران شود آنجا که ندارد اثر از تو
بی تو دو جهان ارزش شکرانه ندارد
مستی نگاهت ... پیمانه ندارد
زیبایی رویت... ریحانه ندارد
آن سینه که در آتش این عشق نهان سوخت
در حنجره جز نعرهی مستانه ندارد
گویند که عشقت همه از جنس جنون است
عاقل خبری از دل دیوانه ندارد
مستی نگاهت... پیمانه ندارد
زیبایی رویت... ریحانه ندارد
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_احسان_نجفیان. روانپزشک
مخمور نگاهت سرِ میخانه ندارد
در سر هوس ساغر و پیمانه ندارد
چون بوی گل روی تو در باغ دل افتاد
شوقی به شمیم گل و ریحانه ندارد
مستی نگاهت ... پیمانه ندارد
زیبایی رویت ... ریحانه ندارد
چون متحد کشور دل عشق تو باشد
بیم از خطر لشکر بیگانه ندارد
ویران شود آنجا که ندارد اثر از تو
بی تو دو جهان ارزش شکرانه ندارد
مستی نگاهت ... پیمانه ندارد
زیبایی رویت... ریحانه ندارد
آن سینه که در آتش این عشق نهان سوخت
در حنجره جز نعرهی مستانه ندارد
گویند که عشقت همه از جنس جنون است
عاقل خبری از دل دیوانه ندارد
مستی نگاهت... پیمانه ندارد
زیبایی رویت... ریحانه ندارد
#تجربههای_روانپزشکانه
Forwarded from موسسهی روانتحلیلی همراه
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🗞 درنگ
#دکتر_افشین_احمدوند. روانپزشک
◼️ یک
هستیم یا فکر میکنیم هستیم؟!
از سر ناچاری یک سریال جنایی آلمانی را دنبال میکردم، که کار کشیده شد به یک فرقهی دور افتاده، بالای کوههای آلپ، رییس فرقه در مذاکره با کارگاه اصلی فیلم وارد یک دیالوگ فلسفی آخر الزمانی شد و در بخشی از این گفتگو گفت:
«همهی تمدنها اگر آمادگی نداشته باشند روزی از بین خواهند رفت مثل ایران ( پرزین)، مصر و ...»
ظاهراً از نگاه دیگران تمدنهایی مانند ایران از بین رفتهاند.
با این روز و روزگاری هم که ما داریم، شاید هم واقعا از بین رفته ایم ولی خودمان خبر نداریم!
◼️ گدایی با طعم نهیلیسم!
اتوبوس در قم توقف کوتاهی کرد. بیدرنگ یک مرد میانسال در طلب کمک، وارد شد و بهسرعت و در حالی که شعر زیر را میخواند از کنارم رد شد:
«عاقبت خاك شود حسن جمال من و تو
خوب و بد میگذرد واي به حال من و تو
قرعه امروز به نام من و فردا دگری
مي خورد تير اجل بر پر و بال من و تو»
انگار گداهای قدیم بیشتر به زندگی امیدوار بودند چون برای سلامتی، فرزندان بیشتر، رزق و روزی و اینجور چیزها دعا میکردند!
توصیه میکنم دولت محترم بیشتر به وضعیت گداهای مملکت توجه کند!
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_افشین_احمدوند. روانپزشک
◼️ یک
هستیم یا فکر میکنیم هستیم؟!
از سر ناچاری یک سریال جنایی آلمانی را دنبال میکردم، که کار کشیده شد به یک فرقهی دور افتاده، بالای کوههای آلپ، رییس فرقه در مذاکره با کارگاه اصلی فیلم وارد یک دیالوگ فلسفی آخر الزمانی شد و در بخشی از این گفتگو گفت:
«همهی تمدنها اگر آمادگی نداشته باشند روزی از بین خواهند رفت مثل ایران ( پرزین)، مصر و ...»
ظاهراً از نگاه دیگران تمدنهایی مانند ایران از بین رفتهاند.
با این روز و روزگاری هم که ما داریم، شاید هم واقعا از بین رفته ایم ولی خودمان خبر نداریم!
◼️ گدایی با طعم نهیلیسم!
اتوبوس در قم توقف کوتاهی کرد. بیدرنگ یک مرد میانسال در طلب کمک، وارد شد و بهسرعت و در حالی که شعر زیر را میخواند از کنارم رد شد:
«عاقبت خاك شود حسن جمال من و تو
خوب و بد میگذرد واي به حال من و تو
قرعه امروز به نام من و فردا دگری
مي خورد تير اجل بر پر و بال من و تو»
انگار گداهای قدیم بیشتر به زندگی امیدوار بودند چون برای سلامتی، فرزندان بیشتر، رزق و روزی و اینجور چیزها دعا میکردند!
توصیه میکنم دولت محترم بیشتر به وضعیت گداهای مملکت توجه کند!
#تجربههای_روانپزشکانه