🗞 بازتاب
افزایش جریمهی مرکبسواران مست
هرچند پروین اعتصامی گفته است:
گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان
گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست
با این وجود محمد مخبر کفیل ریاست جمهوری قانون افزایش جریمههای رانندگی را ابلاغ نمود. بخشی از قانون که میتواند با حوزهی روانپزشکی مربوط باشد افزایش جریمهی رانندگی در حین مستی و تحت تاثیر روانگردان است. طبق این قانون جریمهی دو وضعیت که زیر عنوان «رانندگی در حالت بیارادگی و مصرف مواد موثر بر اراده» تعریف شده یک و نیم میلیون تومان یا ۱۵ میلیون ریال اعلام گردیده است. این دو وضعیت شامل «رانندگی در حالت بیارادگی و مصرف داروهای روانگردان و یا افیونی» و «رانندگی در حالت مستی و مصرف مسکرات» میباشد.
جوهر این ابلاغیه خشک نشده بود که پلیس راهور اعلام کرد نرخ جدید جریمهها فعلا اعمال نمیشود.
سردار سید تیمور حسینی رئیس پلیس راهور فراجا در خصوص ابلاغ جدول جریمهها از سوی هیئت دولت اعلام کرد: جدول جریمهها هنوز به پلیس راهور فراجا ابلاغ نشده است.
گفت: باید حد زند هشیار مردم، مست را
گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست
#تجربههای_روانپزشکانه
افزایش جریمهی مرکبسواران مست
هرچند پروین اعتصامی گفته است:
گفت: دیناری بده پنهان و خود را وارهان
گفت: کار شرع، کار درهم و دینار نیست
با این وجود محمد مخبر کفیل ریاست جمهوری قانون افزایش جریمههای رانندگی را ابلاغ نمود. بخشی از قانون که میتواند با حوزهی روانپزشکی مربوط باشد افزایش جریمهی رانندگی در حین مستی و تحت تاثیر روانگردان است. طبق این قانون جریمهی دو وضعیت که زیر عنوان «رانندگی در حالت بیارادگی و مصرف مواد موثر بر اراده» تعریف شده یک و نیم میلیون تومان یا ۱۵ میلیون ریال اعلام گردیده است. این دو وضعیت شامل «رانندگی در حالت بیارادگی و مصرف داروهای روانگردان و یا افیونی» و «رانندگی در حالت مستی و مصرف مسکرات» میباشد.
جوهر این ابلاغیه خشک نشده بود که پلیس راهور اعلام کرد نرخ جدید جریمهها فعلا اعمال نمیشود.
سردار سید تیمور حسینی رئیس پلیس راهور فراجا در خصوص ابلاغ جدول جریمهها از سوی هیئت دولت اعلام کرد: جدول جریمهها هنوز به پلیس راهور فراجا ابلاغ نشده است.
گفت: باید حد زند هشیار مردم، مست را
گفت: هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست
#تجربههای_روانپزشکانه
🗞 درنگ
#دکتر_افشین_احمدوند. روانپزشک
اول: دکتر جان، به دل نگیر !
یکی از همکاران برایم تعریف کرد که در پروندهی شکایت خانواده یک بیمار از خودش که بسیار طولانی هم شده بود پس از چند سال کش و قوس در نهایت حکم صادر شد و قرار شد مبلغی که اتفاقا زیاد هم نبود به خانوادهی شاکی تعلق گیرد.
از این همکار شناخت نزدیک دارم و گواهم که تخصص و اخلاق حرفهای او زبانزد است و از آن دسته از پزشکانی است که در نهایت تعهد هر آنچه بتواند برای بیمارانش انجام میدهد. این همکار ما گفت در جریان این پرونده قضایی آنقدر دچار استهلاک روانی شده است که دیگر توان و انگیزه کار کردن ندارد و تصمیم گرفته تخصص خود را ( که تخصص ارزنده و مورد نیازی هم هست) رها کرده و دیگر طبابت نکند.
نکته عجیب اینجاست که پس از صدور نهایی حکم، شاکی با او تماس گرفته و این جمله را بیان کرده:
« دکتر! ما شما رو در جریان این پرونده خیلی اذیت کردیم. حلال کنید!»
دوم: جانی که رفته، عشقی که مانده!
دیشب برای دیدن یک بیمار به بیمارستان رفتم. درحالیکه منتظر پایین آمدن آسانسور بودم متوجه یک پیرمرد حدوداً هفتاد ساله در کنارم شدم که روی صندلی چرخدار نشسته بود و سرم او در دست یک دختر جوان آویزان بود و دختر جوان دیگری هم تلفنی را جلوی دهان وی برای صحبت نگه داشته بود. زیر چشمی نگاهی به او انداختم. پاها و دستهای متورم، نفسی که بهسختی در آمد و شد بود و صدایی که معلوم بود برای خروجش باید تمام توانش را بهکار میانداخت، همه حاکی از وخامت وضعیت پیرمرد روستایی داشت. با کمال تعجب شنیدم که او پای تلفن میگفت:
« شما استقلالیها درست نمیشید! از رو نمیرید! حقتون بود …!»
برای نخستین بار واقعا با خودم فکر کردم که چرا این همه سال تا این حد فوتبال را دست کم گرفتهام!
سوم: خیابانهای با شکوه!
چندی پیش از یک خانم جوان که داشت دربارهی موضوع آشناییاش با یک جوان صحبت میکرد، واژهای تحت عنوان «پسرخیابانی» شنیدم که پیشتر نشنیده بودم. البته «دختر خیابانی» قبلاً به گوشم خورده بود ولی پسر نه!
اینطور رسم شده که گوینده این کلمات آنها را ناظر بر مفاهیم خوبی نمیداند ولی چیزی که متوجه نمیشوم این است که چرا این اتفاق افتاده و چرا کلمه «خیابان» در این واژهها آنها را منفی میکند!؟
با این دیدگاه میتوان از پسوند خیابان برای منفی کردن هر چیزی استفاده کرد: ماشینخیابانی، آدم خیابانی، گربه خیابانی و … که بنظرم اصلا درست نیست. شاید در یک خیابان خبری از رشد و ارتقاء نباشد ولی خیابانهای تکاملی هم داریم. خلاصه خیابان داریم تا خیابان!
سالها پیش در یک محلهی قدیمی تهران زندگی میکردیم که اصلا خیابان نداشت، بلکه چند تا کوچه باغ تنگ و یکی دوتا مسیر خاکی برای آمد و شد داشت. بعدها که در محله جدیدتری زندگی کردیم تازه به ارزشهای «خیابان» پی بردم و اکنون دیگر حاضر نیستم به آن مرحلهی «پیشا خیابانی» برگردم!
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_افشین_احمدوند. روانپزشک
اول: دکتر جان، به دل نگیر !
یکی از همکاران برایم تعریف کرد که در پروندهی شکایت خانواده یک بیمار از خودش که بسیار طولانی هم شده بود پس از چند سال کش و قوس در نهایت حکم صادر شد و قرار شد مبلغی که اتفاقا زیاد هم نبود به خانوادهی شاکی تعلق گیرد.
از این همکار شناخت نزدیک دارم و گواهم که تخصص و اخلاق حرفهای او زبانزد است و از آن دسته از پزشکانی است که در نهایت تعهد هر آنچه بتواند برای بیمارانش انجام میدهد. این همکار ما گفت در جریان این پرونده قضایی آنقدر دچار استهلاک روانی شده است که دیگر توان و انگیزه کار کردن ندارد و تصمیم گرفته تخصص خود را ( که تخصص ارزنده و مورد نیازی هم هست) رها کرده و دیگر طبابت نکند.
نکته عجیب اینجاست که پس از صدور نهایی حکم، شاکی با او تماس گرفته و این جمله را بیان کرده:
« دکتر! ما شما رو در جریان این پرونده خیلی اذیت کردیم. حلال کنید!»
دوم: جانی که رفته، عشقی که مانده!
دیشب برای دیدن یک بیمار به بیمارستان رفتم. درحالیکه منتظر پایین آمدن آسانسور بودم متوجه یک پیرمرد حدوداً هفتاد ساله در کنارم شدم که روی صندلی چرخدار نشسته بود و سرم او در دست یک دختر جوان آویزان بود و دختر جوان دیگری هم تلفنی را جلوی دهان وی برای صحبت نگه داشته بود. زیر چشمی نگاهی به او انداختم. پاها و دستهای متورم، نفسی که بهسختی در آمد و شد بود و صدایی که معلوم بود برای خروجش باید تمام توانش را بهکار میانداخت، همه حاکی از وخامت وضعیت پیرمرد روستایی داشت. با کمال تعجب شنیدم که او پای تلفن میگفت:
« شما استقلالیها درست نمیشید! از رو نمیرید! حقتون بود …!»
برای نخستین بار واقعا با خودم فکر کردم که چرا این همه سال تا این حد فوتبال را دست کم گرفتهام!
سوم: خیابانهای با شکوه!
چندی پیش از یک خانم جوان که داشت دربارهی موضوع آشناییاش با یک جوان صحبت میکرد، واژهای تحت عنوان «پسرخیابانی» شنیدم که پیشتر نشنیده بودم. البته «دختر خیابانی» قبلاً به گوشم خورده بود ولی پسر نه!
اینطور رسم شده که گوینده این کلمات آنها را ناظر بر مفاهیم خوبی نمیداند ولی چیزی که متوجه نمیشوم این است که چرا این اتفاق افتاده و چرا کلمه «خیابان» در این واژهها آنها را منفی میکند!؟
با این دیدگاه میتوان از پسوند خیابان برای منفی کردن هر چیزی استفاده کرد: ماشینخیابانی، آدم خیابانی، گربه خیابانی و … که بنظرم اصلا درست نیست. شاید در یک خیابان خبری از رشد و ارتقاء نباشد ولی خیابانهای تکاملی هم داریم. خلاصه خیابان داریم تا خیابان!
سالها پیش در یک محلهی قدیمی تهران زندگی میکردیم که اصلا خیابان نداشت، بلکه چند تا کوچه باغ تنگ و یکی دوتا مسیر خاکی برای آمد و شد داشت. بعدها که در محله جدیدتری زندگی کردیم تازه به ارزشهای «خیابان» پی بردم و اکنون دیگر حاضر نیستم به آن مرحلهی «پیشا خیابانی» برگردم!
#تجربههای_روانپزشکانه
📨 داستان کوتاه
#دکتر_حمید_یوسفی. روانپزشک
سرنوشت تو
ترسیدهای؟ از که؟
از جهان؟ من جهانات
از گرسنگی؟ من گندمات
از بیابان؟ من بارانات
از زمان؟ من کودکیات
از سرنوشت؟
من هم از سرنوشت میترسم
باید وقتی از در میآمد تو، سرش را خم میکرد. بله خم میکرد اما با خشم. با ناراحتی و دلخوری. نه این که آدم مغروری باشد ( درستتر، بود... نه، نبود. آدم مغروری نبود). سربلندی را دوست داشت و کیست که دوست نداشته باشد؟
زرنگ بود، و کاری. وقتی که ما در اورژانسبیمارستان سینا، از دیدن مریض ترومایی غش میکردیم، او وردست دکتر زرگر داشت جراحی می کرد، تازه زمان اینترنی...
خوب! میخواهم بگویم همه چیز دست ما نیست رفیق. آن آخوندی که در مجلس برادر کوچکتر تو میگفت العبد یدبر والله یقدر...و آن داستان که از زبان یکی در جمع دوستانه تعریف کرد...داستان؟ نه... گزین گویهای بود که دیگر همه آن را از بر بودیم:
رفقا، زندگانی آیندۀ ما دستخوش تصادف و اتفاق است. دور روزگار بر سر ما چرخها خواهد زد و تغییرات بیشمار خواهد نمود؛ چه بسا که تقدیر ما چیز دیگر باشد. ِ امروز کار بسزا این است که با یکدیگر عهد کنیم هر چه در آینده برای ما پیش آید، جانب دوستی را نگاه داشته، از کمک به یکدیگر فروگذاری ننماییم.
من البته دوست نزدیکاش نبودم... کم و بیش میدیدماش. با یکی از سال پایینیها، چو افتد و دانی، در محوطهای که بچههای دانشگاه تهران حریم مهرورزی میگفتند رابطه را شروع کرد و خوب، بعدش زندگی و بچهای که خیلی زود سر و کله اش پیدا شد. میتوانست از آن جراحهای پنجه طلا بشود که نشد. متاهل شده بود و باید کار می کرد. پس با زن و بچه رفتند طرح حوالی زاهدان و برگشتند همین تجریش خراب شده، مطب زدند. خانم دکتر بیشتر زنان میدید و رفیق ما همه چی. بیشتر البته، کار ترک اعتیاد میکرد که درآمد خوبی داشت، اما یک بار به خودم گفت که چاه مستراح هم باز میکنیم و میخندید، تلخ خندهای...
خسته شدی؟ قضیه عبد و تقدیر و این چیزا را یادت ماند؟
پسرش بزرگ شده بود، و میخواست هر طور شده برود آن ور آب. زن و شوهر طلاق صوری گرفتند و پسر معافیت کفالت گرفت و پرواز. خانم دکتر گویا فیلش یاد هندوستان کرده بود، دیگر به زندگی برنگشت. رفت سراغ عشق و حال خودش با یک دکتر جوان و خوش تیپ. با خانه و ماشین و همهی زندگی که به اسمش بود. دکتر همه چیزش را به او داده بود و خودش فقط مثل خر کار میکرد. کار کار کار...
خوب آخر سر جایی نداشت برود. در همان مطب تجریش ماند و مریض دید و افتاد تو خط دادسرا چرا که یا باید جواب شکایتهای خانم دکتر را میداد یا دنبال مریضهایی میافتاد که خانم دکتر و رفیقاش تیر کرده بودند و دائم از دکتر داستان ما شکایت قصور میکردند. یادم نمیرود یک بار زنگ زد، گفت زود بلند شو بیا. با فیش حقوقیات. پاس گرفتم و دویدم. نفهمیدم چطور رسیدم به زیر زمین دادسرا که آن آدم قد بلند را با دستبند بسته بودند به شوفاژ. گریهام گرفته بود، یعنی این بود تقدیر؟
آخرین بار تابستان پارسال رفتم دم مطب. پلمب شده بود. زنگ زدم. جواب نمیداد. چند ماه مرتب زنگ زدم. زنگ می خورد بدون هیچ پاسخی. در تلگرام و واتساپ پیام دادم: هیچ خبری نبود.
بعد عید، در درمانگاه نشسته بودم که یکی از مریضهای قدیمی آمد. دکتر را میشناخت.
از آقای دکتر خبر دارید؟
- مگر نشنیدهاید خبرش را که فوت شده.
کجا؟
- مطب خودش. می گویند داخل وان سکته کرده... الله اعلم.
این کلام را که گفت یاد آن کلام افتادم که
العبد ... بله آقای دکتر!
پینوشت:
شعر ابتدای داستان. محمد ماغوط. ترجمهی نجمه حسینیان
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_حمید_یوسفی. روانپزشک
سرنوشت تو
ترسیدهای؟ از که؟
از جهان؟ من جهانات
از گرسنگی؟ من گندمات
از بیابان؟ من بارانات
از زمان؟ من کودکیات
از سرنوشت؟
من هم از سرنوشت میترسم
باید وقتی از در میآمد تو، سرش را خم میکرد. بله خم میکرد اما با خشم. با ناراحتی و دلخوری. نه این که آدم مغروری باشد ( درستتر، بود... نه، نبود. آدم مغروری نبود). سربلندی را دوست داشت و کیست که دوست نداشته باشد؟
زرنگ بود، و کاری. وقتی که ما در اورژانسبیمارستان سینا، از دیدن مریض ترومایی غش میکردیم، او وردست دکتر زرگر داشت جراحی می کرد، تازه زمان اینترنی...
خوب! میخواهم بگویم همه چیز دست ما نیست رفیق. آن آخوندی که در مجلس برادر کوچکتر تو میگفت العبد یدبر والله یقدر...و آن داستان که از زبان یکی در جمع دوستانه تعریف کرد...داستان؟ نه... گزین گویهای بود که دیگر همه آن را از بر بودیم:
رفقا، زندگانی آیندۀ ما دستخوش تصادف و اتفاق است. دور روزگار بر سر ما چرخها خواهد زد و تغییرات بیشمار خواهد نمود؛ چه بسا که تقدیر ما چیز دیگر باشد. ِ امروز کار بسزا این است که با یکدیگر عهد کنیم هر چه در آینده برای ما پیش آید، جانب دوستی را نگاه داشته، از کمک به یکدیگر فروگذاری ننماییم.
من البته دوست نزدیکاش نبودم... کم و بیش میدیدماش. با یکی از سال پایینیها، چو افتد و دانی، در محوطهای که بچههای دانشگاه تهران حریم مهرورزی میگفتند رابطه را شروع کرد و خوب، بعدش زندگی و بچهای که خیلی زود سر و کله اش پیدا شد. میتوانست از آن جراحهای پنجه طلا بشود که نشد. متاهل شده بود و باید کار می کرد. پس با زن و بچه رفتند طرح حوالی زاهدان و برگشتند همین تجریش خراب شده، مطب زدند. خانم دکتر بیشتر زنان میدید و رفیق ما همه چی. بیشتر البته، کار ترک اعتیاد میکرد که درآمد خوبی داشت، اما یک بار به خودم گفت که چاه مستراح هم باز میکنیم و میخندید، تلخ خندهای...
خسته شدی؟ قضیه عبد و تقدیر و این چیزا را یادت ماند؟
پسرش بزرگ شده بود، و میخواست هر طور شده برود آن ور آب. زن و شوهر طلاق صوری گرفتند و پسر معافیت کفالت گرفت و پرواز. خانم دکتر گویا فیلش یاد هندوستان کرده بود، دیگر به زندگی برنگشت. رفت سراغ عشق و حال خودش با یک دکتر جوان و خوش تیپ. با خانه و ماشین و همهی زندگی که به اسمش بود. دکتر همه چیزش را به او داده بود و خودش فقط مثل خر کار میکرد. کار کار کار...
خوب آخر سر جایی نداشت برود. در همان مطب تجریش ماند و مریض دید و افتاد تو خط دادسرا چرا که یا باید جواب شکایتهای خانم دکتر را میداد یا دنبال مریضهایی میافتاد که خانم دکتر و رفیقاش تیر کرده بودند و دائم از دکتر داستان ما شکایت قصور میکردند. یادم نمیرود یک بار زنگ زد، گفت زود بلند شو بیا. با فیش حقوقیات. پاس گرفتم و دویدم. نفهمیدم چطور رسیدم به زیر زمین دادسرا که آن آدم قد بلند را با دستبند بسته بودند به شوفاژ. گریهام گرفته بود، یعنی این بود تقدیر؟
آخرین بار تابستان پارسال رفتم دم مطب. پلمب شده بود. زنگ زدم. جواب نمیداد. چند ماه مرتب زنگ زدم. زنگ می خورد بدون هیچ پاسخی. در تلگرام و واتساپ پیام دادم: هیچ خبری نبود.
بعد عید، در درمانگاه نشسته بودم که یکی از مریضهای قدیمی آمد. دکتر را میشناخت.
از آقای دکتر خبر دارید؟
- مگر نشنیدهاید خبرش را که فوت شده.
کجا؟
- مطب خودش. می گویند داخل وان سکته کرده... الله اعلم.
این کلام را که گفت یاد آن کلام افتادم که
العبد ... بله آقای دکتر!
پینوشت:
شعر ابتدای داستان. محمد ماغوط. ترجمهی نجمه حسینیان
#تجربههای_روانپزشکانه
🗞 بازتاب
#زینب-نصیری. مددکار اجتماعی. مدیر کل سابق سلامت شهرداری تهران
نامهای به رییس جمهور آینده
در باب فقدان سیاستهای مهاجرتی
ایران یکی از مهمترین کشورهای پذیرای مهاجران و پناهندگان افغانستانی است. طبق آخرین سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، تعداد مهاجرین افغانستانی یک میلیون و ۵۸۳ هزار و ۹۷۹ نفر اعلام گردیده است که اگرچه مشخص نیست که این آمار مهاجران غیرقانونی را نیز شامل گردیده یا خیر، اما مشخص است که مهاجران افغانستانی رتبه یک جمعیت مهاجر ایران را به خود اختصاص داده و پس از آن بیشترین تعداد مهاجران را جمعیت متعلق به کشورهای عراق، پاکستان، آذربایجان، ترکمنستان، ارمنستان و ترکیه تشکیل می دهند. این در حالی است که معضل مهاجرت های قانونی و فقدان قوانین مهاجرتی شفاف و پاسخگو به نیازهای کشور یکی از مسائل اجتماعی مهم در دهه های اخیر تلقی می گردد.
آقا یا خانم رئیس جمهور!
ما مددکاران اجتماعی بارها شاهد فقدان سیاست های مراقبتی و حمایتی از کودکان اتباع دارای معلولیت، بیمار و .. بوده ایم که همه سازمان ها، از پذیرش مسئولیت در قبال آن ها شانه خالی می کنند. ما مددکاران اجتماعی بارها شاهد فقدان دسترسی اتباع به شبکه های رسمی اقتصادی کشور و عدم امکان دسترسی آن ها به امکانات و تسهیلات شهری مثل خدمات بانکی و بهداشتی بوده ایم که راه حلی جز سوق این افراد به سمت راهکارهای غیرقانونی برای آن نمی توان متصور بود.
خانم یا آقای رئیس جمهور!
در شرایط فقدان سیاست گذاری فعالانه، مهاجرت های غیرقانونی پیامدی جز گسترش حاشیه نشینی و سکونت گاههای غیررسمی، فقر و افزایش انواع مسائل اجتماعی به دنبال ندارد.
حضور مهاجران در مشاغل دشوار، با دستمزدهای پائین، در شرایط بسیار بد و غیر استاندارد و بهره گیری از کودکان زیر ۱۸ سال در این مشاغل، نتیجه ی فقدان سیاست گذاری موثری است که از سویی شرایط غیر انسانی را برای مهاجران فراهم کرده و از سوی دیگر با کاهش دستمزد، به نفع کارفرمایان و به ضرر کارگر غیرماهر ایرانی است.
آقا یا خانم رئیس جمهور!
پذیرش مهاجرین ذاتا خوب یا بد نیست بلکه بستگی به زیرساخت، بستر و سیاست هایی دارد که آن را شکل می دهد و ضمن بهره گیری از فرصت های آن موجب کاهش اثرات و پیامدهای منفی ناشی از آن می گردد.
فارغ از رویکردهای مختلف دولت ها به پدیده مهاجرت، به نظر می رسد در تمامی کشورها حاکمیت بازیگر اصلی در تدوین سیاست های مرتبط با مهاجرت است. سیاست گذاری در این حوزه تا آنجائی اهمیت دارد که شاخص (MIPEX) Migration Integration Policy Index که معیاری بین المللی است، سیاست های حمایتی یا سلبی کشورها را در مواجهه با مهاجران ارزیابی کرده و میزان دسترسی مهاجران به مراقبت های بهداشتی، قوانین شهروندی، سیاست های ضدتبعیض، سیاست های آموزشی چند فرهنگی و .. را گزارش می کند.
سخن آخر
در شرایط فقدان سیاستگذاری فعالانه در حوزه مهاجرت، نه تنها شهروندان از حضور مهاجران احساس نارضایتی و عدم امنیت دارند، بلکه مهاجران نیز با انواع نابرابری ها و فقدان دسترسی به منابع و امکاناتی رو به رو هستند که نه تنها حقوق اولیه و انسانی آن ها را دستخوش چالش می کند، بلکه در پاره ای شرایط موجبات سوق آن ها به انواع نابهنجاری های اجتماعی را فراهم می کند. در چنین شرایطی به جای آنکه با برنامه ریزی و سیاست گذاری درست از فرصت حضور مهاجران به نفع توسعه کشور استفاده گردد، انواع نگرانی ها بستری برای عدم پذیرش آن ها از سوی شهروندان را فراهم می آورد.
لذا انتظار می رود ضمن توجه به دلایل و پیامدهای جریان های ورودی و خروجی مهاجران به/از کشور، ضمن اتخاذ سیاست های مهاجرتی فعال در راستای سازماندهی مهاجرت های قانونی مبتنی بر نیاز بازار کار و ویژگی های جمعیتی کشور، با ایجاد ظرفیت های دیپلماتیک و تقویت روابط سیاسی و فرهنگی با کشورهای مهاجرفرست، زمینه کنترل مهاجرت های غیرقانونی فراهم گردیده و به این وضعیت بی سامان، پرابهام و بی توجه به حرمت، کرامت و حقوق انسانی آحاد مردم پایان داده شود.
منبع یادداشت: شرق
#تجربههای_روانپزشکانه
#زینب-نصیری. مددکار اجتماعی. مدیر کل سابق سلامت شهرداری تهران
نامهای به رییس جمهور آینده
در باب فقدان سیاستهای مهاجرتی
ایران یکی از مهمترین کشورهای پذیرای مهاجران و پناهندگان افغانستانی است. طبق آخرین سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۵، تعداد مهاجرین افغانستانی یک میلیون و ۵۸۳ هزار و ۹۷۹ نفر اعلام گردیده است که اگرچه مشخص نیست که این آمار مهاجران غیرقانونی را نیز شامل گردیده یا خیر، اما مشخص است که مهاجران افغانستانی رتبه یک جمعیت مهاجر ایران را به خود اختصاص داده و پس از آن بیشترین تعداد مهاجران را جمعیت متعلق به کشورهای عراق، پاکستان، آذربایجان، ترکمنستان، ارمنستان و ترکیه تشکیل می دهند. این در حالی است که معضل مهاجرت های قانونی و فقدان قوانین مهاجرتی شفاف و پاسخگو به نیازهای کشور یکی از مسائل اجتماعی مهم در دهه های اخیر تلقی می گردد.
آقا یا خانم رئیس جمهور!
ما مددکاران اجتماعی بارها شاهد فقدان سیاست های مراقبتی و حمایتی از کودکان اتباع دارای معلولیت، بیمار و .. بوده ایم که همه سازمان ها، از پذیرش مسئولیت در قبال آن ها شانه خالی می کنند. ما مددکاران اجتماعی بارها شاهد فقدان دسترسی اتباع به شبکه های رسمی اقتصادی کشور و عدم امکان دسترسی آن ها به امکانات و تسهیلات شهری مثل خدمات بانکی و بهداشتی بوده ایم که راه حلی جز سوق این افراد به سمت راهکارهای غیرقانونی برای آن نمی توان متصور بود.
خانم یا آقای رئیس جمهور!
در شرایط فقدان سیاست گذاری فعالانه، مهاجرت های غیرقانونی پیامدی جز گسترش حاشیه نشینی و سکونت گاههای غیررسمی، فقر و افزایش انواع مسائل اجتماعی به دنبال ندارد.
حضور مهاجران در مشاغل دشوار، با دستمزدهای پائین، در شرایط بسیار بد و غیر استاندارد و بهره گیری از کودکان زیر ۱۸ سال در این مشاغل، نتیجه ی فقدان سیاست گذاری موثری است که از سویی شرایط غیر انسانی را برای مهاجران فراهم کرده و از سوی دیگر با کاهش دستمزد، به نفع کارفرمایان و به ضرر کارگر غیرماهر ایرانی است.
آقا یا خانم رئیس جمهور!
پذیرش مهاجرین ذاتا خوب یا بد نیست بلکه بستگی به زیرساخت، بستر و سیاست هایی دارد که آن را شکل می دهد و ضمن بهره گیری از فرصت های آن موجب کاهش اثرات و پیامدهای منفی ناشی از آن می گردد.
فارغ از رویکردهای مختلف دولت ها به پدیده مهاجرت، به نظر می رسد در تمامی کشورها حاکمیت بازیگر اصلی در تدوین سیاست های مرتبط با مهاجرت است. سیاست گذاری در این حوزه تا آنجائی اهمیت دارد که شاخص (MIPEX) Migration Integration Policy Index که معیاری بین المللی است، سیاست های حمایتی یا سلبی کشورها را در مواجهه با مهاجران ارزیابی کرده و میزان دسترسی مهاجران به مراقبت های بهداشتی، قوانین شهروندی، سیاست های ضدتبعیض، سیاست های آموزشی چند فرهنگی و .. را گزارش می کند.
سخن آخر
در شرایط فقدان سیاستگذاری فعالانه در حوزه مهاجرت، نه تنها شهروندان از حضور مهاجران احساس نارضایتی و عدم امنیت دارند، بلکه مهاجران نیز با انواع نابرابری ها و فقدان دسترسی به منابع و امکاناتی رو به رو هستند که نه تنها حقوق اولیه و انسانی آن ها را دستخوش چالش می کند، بلکه در پاره ای شرایط موجبات سوق آن ها به انواع نابهنجاری های اجتماعی را فراهم می کند. در چنین شرایطی به جای آنکه با برنامه ریزی و سیاست گذاری درست از فرصت حضور مهاجران به نفع توسعه کشور استفاده گردد، انواع نگرانی ها بستری برای عدم پذیرش آن ها از سوی شهروندان را فراهم می آورد.
لذا انتظار می رود ضمن توجه به دلایل و پیامدهای جریان های ورودی و خروجی مهاجران به/از کشور، ضمن اتخاذ سیاست های مهاجرتی فعال در راستای سازماندهی مهاجرت های قانونی مبتنی بر نیاز بازار کار و ویژگی های جمعیتی کشور، با ایجاد ظرفیت های دیپلماتیک و تقویت روابط سیاسی و فرهنگی با کشورهای مهاجرفرست، زمینه کنترل مهاجرت های غیرقانونی فراهم گردیده و به این وضعیت بی سامان، پرابهام و بی توجه به حرمت، کرامت و حقوق انسانی آحاد مردم پایان داده شود.
منبع یادداشت: شرق
#تجربههای_روانپزشکانه
شرق
در باب فقدان سیاستهای مهاجرتی
خانم یا آقای رئیسجمهور بر اساس آمار سازمان ملل متحد در سال 2005، بیش از 195 میلیون نفر مهاجر بینالمللی وجود داشته است. در حقیقت از هر 133 نفر بر روی کره زمین، یک نفر مهاجر است! و مهاجرت پدیدهای اجتنابناپذیر در تمامی کشورها تلقی میشود
🗞 شعر
#دکتر_احسان_نجفیان(ا.طوفان). روانپزشک
رنجها و غصههای روزگار
زاده از جبر اند، یا از اختیار
آنچه ناشی گشته از جبر زمان
نیست در آن اختیاری بیگمان
چون نباشی در وقوعش کارهای
جز پذیرش نیست راه چارهای
غصه بر جبر زمان بیهوده است
خرم آن قلبی کزان آسوده است
گاه رنجی میرسد از راه جبر
گاه باید کرد در آن رنج، صبر
گاه جایز نیست صبر بی دلیل
پس نباید ماند بیکار و ذلیل
در کجا اندیشه میآید به کار؟
در همانجایی که باشد اختیار
اختیارِ انتخابِ راه خود
سوی ماه خود و شاید چاه خود
اختیار تو دلیل بودن است
انفعالت بیهُده فرسودن است
چون که کردی راه خود را انتخاب
دل قوی کن بگذر از هر پیچ و تاب
گر چه با جبر آمدی در این جهان
گرچه اسرار جهان باشد نهان
گرچه رنجی آمد از جبر زمان
در کف جبر زمانه در نمان
غصه باید خورد اگر با اختیار
ماندهای در رنجِ جبر روزگار
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_احسان_نجفیان(ا.طوفان). روانپزشک
رنجها و غصههای روزگار
زاده از جبر اند، یا از اختیار
آنچه ناشی گشته از جبر زمان
نیست در آن اختیاری بیگمان
چون نباشی در وقوعش کارهای
جز پذیرش نیست راه چارهای
غصه بر جبر زمان بیهوده است
خرم آن قلبی کزان آسوده است
گاه رنجی میرسد از راه جبر
گاه باید کرد در آن رنج، صبر
گاه جایز نیست صبر بی دلیل
پس نباید ماند بیکار و ذلیل
در کجا اندیشه میآید به کار؟
در همانجایی که باشد اختیار
اختیارِ انتخابِ راه خود
سوی ماه خود و شاید چاه خود
اختیار تو دلیل بودن است
انفعالت بیهُده فرسودن است
چون که کردی راه خود را انتخاب
دل قوی کن بگذر از هر پیچ و تاب
گر چه با جبر آمدی در این جهان
گرچه اسرار جهان باشد نهان
گرچه رنجی آمد از جبر زمان
در کف جبر زمانه در نمان
غصه باید خورد اگر با اختیار
ماندهای در رنجِ جبر روزگار
#تجربههای_روانپزشکانه
Forwarded from سخنرانیهای گروه روانپزشکی
🔆 سخنرانی: برگی از تاریخ روانپزشکی ایران
🔸 سخنرانان: دکتر سید مهدی حسنزاده، دکتر مهدی نصر اصفهانی
➖ پوشه صوتی سخنرانی دکتر سید مهدی حسنزاده
➖پوشه صوتی سخنرانی دکتر مهدی نصر اصفهانی
-
🔸 سخنرانان: دکتر سید مهدی حسنزاده، دکتر مهدی نصر اصفهانی
➖ پوشه صوتی سخنرانی دکتر سید مهدی حسنزاده
➖پوشه صوتی سخنرانی دکتر مهدی نصر اصفهانی
-
🗞 بازتاب
#دکتر_علی_فیروزآبادی. روانپزشک
قرار کور
راهی به سوی گشودن چشمها در رابطه؟
دونفر را درنظر بگیرید که در اتاقی که به شکل مطلق تاریک است نشستهاند. هیچیک تصویری از دیگری ندارند. با توافق یکدیگر شمعی روشن میکنند. یکدیگر را درنور کم سوی شمع ورانداز میکنند. احساسات متفاوت و متناقضی در هر یک جریان پیدا میکند. نور اندک شمع اجازه نمیدهد رنگ چهره، موها و چشمان طرف مقابل را به خوبی تشخیص دهند. آرام آرام شروع به سخن گفتن میکنند و آشنایی ابتدایی شکل میگیرد. پس ازگذشت مدتی حس میکنند پرسشهایی وجود دارد که نیاز به روشنایی بیشتری دارد. ازخود می پرسند که آیا ارزش دارد که چنین تجربهای را ادامه دهند؟ یا نه، درهمان نور اندک هم چیزی که بتواند توجه و کنجکاوی آنها را جلب کند وجود نداشته؟
قرار کور رفتن به سوی ملاقات با کسی است که او را نمیشناسیم. امروزه وقت زیادی از تعاملات انسانها با یکدیگر در فضای مجازی میگذرد. نسبت به عصر ماقبل اینترنت فضای کمتری برای ارتباطات رودروی انسانی حتی در محیط خانواده به وجود میآید. چشمها به جای نگریستن به چشم دیگری به صفحه مانیتور خیره است. قرار کور شاید یک راه حل برای غلبه براین فقر ارتباطی مابین انسانها باشد. مهم است که نسبت به چنین رابطهای دیدگاهی واقعبینانه داشته باشیم. لازم نیست هرقرار کوری بدل به رابطهای رومانتیک شود اما میتواند راهی به سوی شناخت بیشتر انسانی دیگر و تجربه دوستی تازهای باشد.
قرار کور شبیه یک پروژه تحقیقاتی است که پیامد آن روشن نیست در هردو، موضوع ناآشنا است و ما دانشی اندک و گاه در حد صفر نسبت به آن داریم. تمایل به شناخت، سایقی است که راهبر ما در هردو این رفتارها است. محقق باید عینیگرایی و بیطرفی خود را در طول تحقیق حفظ کند، صرف نظر از این که نتیجه مثبت یا منفی باشد او باید با آغوش باز نتایج را بپذیرد. همانند قرار کور، تحقیق سفری هیجانآنگیز در مسیر کشف و کنکاش است.
قرار کور، ملاقات میان دو فرد است که پیش از این یکدیگر را ندیدهاند و هیچ قطعیتی در مورد پیامد این ملاقات ندارند، به طرزی مشابه پژوهش نیز شامل بررسی موضوعات جدیدی است که دانشی اندک در مورد آن وجود دارد. در هر دو، عطش برای شناخت و تمایل به درکی عمیقتر ازموضوع وجود دارد. همانند یک فرد درگیر درقرار کور که احتمال شکلگیری یک رابطه معنیدار را میدهد، یک محقق باید نسبت به نتایج تحقیق ذهنی باز داشته باشد.
یکی از کلیدیترین شباهتها میان قرار کور و تحقیقات علمی نیاز به خنثیبودن است. محقق باید به روش خود، شیوه جمعآوری دادهها، و توان خود در تجزیه و تحلیل دادهها اعتقاد داشته باشد. همچنین باید بتواند به اعتبار نتایج و قابلیت اعتماد آنها تکیه کند.
در یک قرار کور موفقیتآمیز، هردو طرف میتوانند چیزی تازه از یکدیگر بفهمند و درکی عمیقتر نسبت به علایق هم پیدا کنند. به طرزی مشابه، تحقیق علمی درکی وسیعتر نسبت به موضوع ایجاد میکند که زمینههای نوینی را پیش چشمانمان میگشاید.
اما علیرغم این شباهتها، تفاوتهای مهمی میان این دو وجود دارد در قرار کور هردوطرف ماجرا به شکلی فعال در این فرآیند مشارکت دارند و تعامل آنها بر پیامد نهایی تاثیرگذار است. در تحقیق، محقق عامل اولیه تصمیمگیرنده است و دادههایی که گرد میآورد و تحلیل میکند تعیینکننده نتیجه تحقیق است. پیامد قرار کور شخصی و ذهنی است در حالی که پیامد تحقیق علمی، عینی و مبتنی بر دادهها است. شفافیت در یک تحقیق علمی اصلی اساسی است به شکلی که برای دیگران قابل تکرار باشد در حالی که در قرار کور چنین چیزی لازم نیست.
آنچه در قرار کور وجهی پررنگ دارد ابهام و عدم قطعیت مطلق حاکم بر آن است. تو شناختی از آن که منتظر دیدنش هستی نداری. پس تصویری ذهنی برخاسته از تصورات و انتظارات خود میسازی. درعشق در یک نگاه احساسی شکل میگیرد که از برخورد صاعقهوار یک تصویر عینی که به شکلی تصادفی بر ذهنیتی که ریشه در گذشته فرد دارد منتج میشود. همچنانکه که فروید زمانی گفت هر عشقی درحقیقت یک بازیابی دوباره ابژهای است که درگذشته جا مانده است. در قرار کور عشقی در کار نیست. بلکه فرصتی است که فرد به خود میدهد تا شاید رابطهای عاشقانه شکل گیرد. هردو سوی ماجرا خود را در معرض آزمون قضاوت از سوی دیگری قرار میدهد. اگر در عشق در یک نگاه با فرافکنی ساده و بازتاب یک طرفه تصویر گذشته برابژه کنونی روبرو هستیم در قرار کور یک همانندسازی فرافکنانهی دو سویه رخ میدهد که هریک در تصویری که در ذهن دیگری میسازد دخیل است. گویی در آن واحد آن چنان که زمانی اریک برن مطرح کرد شش فرد وجود دارند. آن چیزی که در تصور خویش از خود داریم، آن چه در تصور دیگری شکل میگیرد و آن چه خود واقعی ما را شکل می دهد.
❌ پایان بخش اول. بقیه: طی روز
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_علی_فیروزآبادی. روانپزشک
قرار کور
راهی به سوی گشودن چشمها در رابطه؟
دونفر را درنظر بگیرید که در اتاقی که به شکل مطلق تاریک است نشستهاند. هیچیک تصویری از دیگری ندارند. با توافق یکدیگر شمعی روشن میکنند. یکدیگر را درنور کم سوی شمع ورانداز میکنند. احساسات متفاوت و متناقضی در هر یک جریان پیدا میکند. نور اندک شمع اجازه نمیدهد رنگ چهره، موها و چشمان طرف مقابل را به خوبی تشخیص دهند. آرام آرام شروع به سخن گفتن میکنند و آشنایی ابتدایی شکل میگیرد. پس ازگذشت مدتی حس میکنند پرسشهایی وجود دارد که نیاز به روشنایی بیشتری دارد. ازخود می پرسند که آیا ارزش دارد که چنین تجربهای را ادامه دهند؟ یا نه، درهمان نور اندک هم چیزی که بتواند توجه و کنجکاوی آنها را جلب کند وجود نداشته؟
قرار کور رفتن به سوی ملاقات با کسی است که او را نمیشناسیم. امروزه وقت زیادی از تعاملات انسانها با یکدیگر در فضای مجازی میگذرد. نسبت به عصر ماقبل اینترنت فضای کمتری برای ارتباطات رودروی انسانی حتی در محیط خانواده به وجود میآید. چشمها به جای نگریستن به چشم دیگری به صفحه مانیتور خیره است. قرار کور شاید یک راه حل برای غلبه براین فقر ارتباطی مابین انسانها باشد. مهم است که نسبت به چنین رابطهای دیدگاهی واقعبینانه داشته باشیم. لازم نیست هرقرار کوری بدل به رابطهای رومانتیک شود اما میتواند راهی به سوی شناخت بیشتر انسانی دیگر و تجربه دوستی تازهای باشد.
قرار کور شبیه یک پروژه تحقیقاتی است که پیامد آن روشن نیست در هردو، موضوع ناآشنا است و ما دانشی اندک و گاه در حد صفر نسبت به آن داریم. تمایل به شناخت، سایقی است که راهبر ما در هردو این رفتارها است. محقق باید عینیگرایی و بیطرفی خود را در طول تحقیق حفظ کند، صرف نظر از این که نتیجه مثبت یا منفی باشد او باید با آغوش باز نتایج را بپذیرد. همانند قرار کور، تحقیق سفری هیجانآنگیز در مسیر کشف و کنکاش است.
قرار کور، ملاقات میان دو فرد است که پیش از این یکدیگر را ندیدهاند و هیچ قطعیتی در مورد پیامد این ملاقات ندارند، به طرزی مشابه پژوهش نیز شامل بررسی موضوعات جدیدی است که دانشی اندک در مورد آن وجود دارد. در هر دو، عطش برای شناخت و تمایل به درکی عمیقتر ازموضوع وجود دارد. همانند یک فرد درگیر درقرار کور که احتمال شکلگیری یک رابطه معنیدار را میدهد، یک محقق باید نسبت به نتایج تحقیق ذهنی باز داشته باشد.
یکی از کلیدیترین شباهتها میان قرار کور و تحقیقات علمی نیاز به خنثیبودن است. محقق باید به روش خود، شیوه جمعآوری دادهها، و توان خود در تجزیه و تحلیل دادهها اعتقاد داشته باشد. همچنین باید بتواند به اعتبار نتایج و قابلیت اعتماد آنها تکیه کند.
در یک قرار کور موفقیتآمیز، هردو طرف میتوانند چیزی تازه از یکدیگر بفهمند و درکی عمیقتر نسبت به علایق هم پیدا کنند. به طرزی مشابه، تحقیق علمی درکی وسیعتر نسبت به موضوع ایجاد میکند که زمینههای نوینی را پیش چشمانمان میگشاید.
اما علیرغم این شباهتها، تفاوتهای مهمی میان این دو وجود دارد در قرار کور هردوطرف ماجرا به شکلی فعال در این فرآیند مشارکت دارند و تعامل آنها بر پیامد نهایی تاثیرگذار است. در تحقیق، محقق عامل اولیه تصمیمگیرنده است و دادههایی که گرد میآورد و تحلیل میکند تعیینکننده نتیجه تحقیق است. پیامد قرار کور شخصی و ذهنی است در حالی که پیامد تحقیق علمی، عینی و مبتنی بر دادهها است. شفافیت در یک تحقیق علمی اصلی اساسی است به شکلی که برای دیگران قابل تکرار باشد در حالی که در قرار کور چنین چیزی لازم نیست.
آنچه در قرار کور وجهی پررنگ دارد ابهام و عدم قطعیت مطلق حاکم بر آن است. تو شناختی از آن که منتظر دیدنش هستی نداری. پس تصویری ذهنی برخاسته از تصورات و انتظارات خود میسازی. درعشق در یک نگاه احساسی شکل میگیرد که از برخورد صاعقهوار یک تصویر عینی که به شکلی تصادفی بر ذهنیتی که ریشه در گذشته فرد دارد منتج میشود. همچنانکه که فروید زمانی گفت هر عشقی درحقیقت یک بازیابی دوباره ابژهای است که درگذشته جا مانده است. در قرار کور عشقی در کار نیست. بلکه فرصتی است که فرد به خود میدهد تا شاید رابطهای عاشقانه شکل گیرد. هردو سوی ماجرا خود را در معرض آزمون قضاوت از سوی دیگری قرار میدهد. اگر در عشق در یک نگاه با فرافکنی ساده و بازتاب یک طرفه تصویر گذشته برابژه کنونی روبرو هستیم در قرار کور یک همانندسازی فرافکنانهی دو سویه رخ میدهد که هریک در تصویری که در ذهن دیگری میسازد دخیل است. گویی در آن واحد آن چنان که زمانی اریک برن مطرح کرد شش فرد وجود دارند. آن چیزی که در تصور خویش از خود داریم، آن چه در تصور دیگری شکل میگیرد و آن چه خود واقعی ما را شکل می دهد.
❌ پایان بخش اول. بقیه: طی روز
#تجربههای_روانپزشکانه
🗞 بخش دوم یادداشت قرار کور
#دکتر_علی_فیروزآبادی. روانپزشک
تا چه حد تصورات و انتظارات دو سوی رابطه به هم نزدیک است؟ تا چه حد این پتانسیل وجود دارد که بتوان روی این رابطه سرمایهگذاری فکری و احساسی کرد تا شاید در آینده به بار بنشیند؟ آیا آن را به شکل یک رابطه موقتی و تنها برای سرگرم شدن میبینیم یا نگاهی جدی به آن داریم؟
مفهوم قرارکور به دهه ها قبل برمیگردد. در ابتدا این ملاقاتها از سوی دوستان و خانوادهها در روزگاری که آدمها فرصتهای کمی داشتند برای انتخاب شریک زندگی آینده خود ترتیب داده میشد. با پیشرفت و تحول جامعه این مفهوم نیز تکامل پیدا کرد و در قرن بیستم سازمانها و نهادهایی برای آن به وجود آمدند که به آن حالتی رسمیتر دادند. با ورود به عصر اینترنت و روابط مجازی مفهوم قرار کور نیز به شکل مجدد دچار تحول شد اما ایده اصلی آن همچنان همان است. امروزه درقرار کور شیوههای سنتی با عناصر عصر دیجیتال تلفیق میشوند. هنجارهای اجتماعی در مورد رابطه و ملاقات درطول سالیان تغییر یافتهاند اما آن چه ثابت مانده است حس هیجان و احتمالات نهفته در دیدن فردی است که پیش از این او را نمیشناختیم. به این عرصه باید با ذهنی باز وارد شد. قرار کور موقعیتی است که از حوزه امن خود قدمی فراتر گذاشته و دنیای دیگری را جستجو و کشف کنیم. برای آن که هردوطرف رابطه احساس امنیت کنند مکان انتخاب شده بهتر است مکانی عمومی باشد. به فردی ازافراد خانواده یا یک دوست بهتر است در این مورد اطلاع داده شود و او بداند که ما به کجا میرویم. شکلگیری حس اعتماد اهمیتی اساسی دارد بنابراین به شکل زودهنگام به سراغ اطلاعات شخصی یکدیگر نباید رفت. اصالت و صداقت و پرهیز از نقش بازی کردن در ملاقات اولیه مهم است. با سوالات بازی که پاسخ آن بله یا نه نباشد بهتر است شروع کرد که موجب تداوم گفت وگو شود. گوش دادن فعالانه ضروری است علاقه خود به آن چه را که میشنویم نشان میدهیم در عین حال تعادل در گفت و گو را حفظ کرده و به طرف مقابل هم اجازه حرف زدن از خود میدهیم.
از رفتن به سراغ مطالبی مناقشه برانگیز خودداری باید کرد. درنهایت اگر احساس کردیم که رابطه آن چنان که انتظار داشتیم به جلو نمیرود آن را به شکلی صادقانه و محبتآمیز با طرف مقابل درمیان میگذاریم. به حس غریزی خود باید اعتماد کنیم اگرحس خوبی نداشتیم در خاتمه دادن به جلسه و ترک محل نباید تردید کنیم. امکاناتی را که برای رفت و آمد به سرقرار داریم باید درنظر گرفته و به شکل مستقل عمل کنیم. قرار نیست از وسیله طرف مقابل برای این منظور استفاده کنیم. پس ازملاقات اول اگر احساس مناسبی داشته و تمایل به دیدن دوباره یکدیگر داریم آن را مطرح میکنیم، درغیر این صورت، باز هم به شکلی صادقانه باید آن را بیان کرد. روشن کردن تکلیف طرف مقابل و قرار ندادن وی در ابهام و سرگردانی عملی مودبانه و انسانی است. به تجربهای که ازاین ملاقات داشتیم میتوان اندیشید و ازخود بپرسیم که برای ما چه داشته است و از آن چه یاد گرفتهایم. برای تصمیمگیری درمورد قرار دوم عجله نباید به خرج داد. باید به خود فرصتی برای پردازش اطلاعات و درک آن چه تجربه کردیم دهیم.
عصر دیجیتال چشماندازهای نوینی فراروی قرار کور گشود و پویایی آن را تحت تاثیرقرار داده است. قرار کوربرخط on line اغلب با استفاده از منابع اینترنتی همراه است که در آنها پروفایل و اطلاعاتی از افراد ازقبل وجود دارد. بنابراین در عصر اینترنت چنین قرارهایی دیگر خیلی کور نیست و به فرد اجازه میدهد تا براساس علائق خود دست به انتخابی از قبل بزند. علاوه بر آن منابع بالقوه انتخاب را به شدت گسترده میکند. از آن سو اطلاعاتی که در پروفایل افراد وجود دارد گاه ذهنیتی سطحی ازفرد مقابل میسازد که میتواند برواقعبینی ما تاثیر بگذارد.
به قرار کور تنها باید به عنوان فرصتی برای شناخت نگریست. فرصتی که بتواند چشمان ما را برخود و دیگری باز کند. در پرتو نوری که اندک اندک فضای تاریک حاکم بر ملاقات را روشن میکند امکانی برای انتخاب به وجود میآید.
🧷 پایان بخش دوم. ادامه در بخش سوم
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_علی_فیروزآبادی. روانپزشک
تا چه حد تصورات و انتظارات دو سوی رابطه به هم نزدیک است؟ تا چه حد این پتانسیل وجود دارد که بتوان روی این رابطه سرمایهگذاری فکری و احساسی کرد تا شاید در آینده به بار بنشیند؟ آیا آن را به شکل یک رابطه موقتی و تنها برای سرگرم شدن میبینیم یا نگاهی جدی به آن داریم؟
مفهوم قرارکور به دهه ها قبل برمیگردد. در ابتدا این ملاقاتها از سوی دوستان و خانوادهها در روزگاری که آدمها فرصتهای کمی داشتند برای انتخاب شریک زندگی آینده خود ترتیب داده میشد. با پیشرفت و تحول جامعه این مفهوم نیز تکامل پیدا کرد و در قرن بیستم سازمانها و نهادهایی برای آن به وجود آمدند که به آن حالتی رسمیتر دادند. با ورود به عصر اینترنت و روابط مجازی مفهوم قرار کور نیز به شکل مجدد دچار تحول شد اما ایده اصلی آن همچنان همان است. امروزه درقرار کور شیوههای سنتی با عناصر عصر دیجیتال تلفیق میشوند. هنجارهای اجتماعی در مورد رابطه و ملاقات درطول سالیان تغییر یافتهاند اما آن چه ثابت مانده است حس هیجان و احتمالات نهفته در دیدن فردی است که پیش از این او را نمیشناختیم. به این عرصه باید با ذهنی باز وارد شد. قرار کور موقعیتی است که از حوزه امن خود قدمی فراتر گذاشته و دنیای دیگری را جستجو و کشف کنیم. برای آن که هردوطرف رابطه احساس امنیت کنند مکان انتخاب شده بهتر است مکانی عمومی باشد. به فردی ازافراد خانواده یا یک دوست بهتر است در این مورد اطلاع داده شود و او بداند که ما به کجا میرویم. شکلگیری حس اعتماد اهمیتی اساسی دارد بنابراین به شکل زودهنگام به سراغ اطلاعات شخصی یکدیگر نباید رفت. اصالت و صداقت و پرهیز از نقش بازی کردن در ملاقات اولیه مهم است. با سوالات بازی که پاسخ آن بله یا نه نباشد بهتر است شروع کرد که موجب تداوم گفت وگو شود. گوش دادن فعالانه ضروری است علاقه خود به آن چه را که میشنویم نشان میدهیم در عین حال تعادل در گفت و گو را حفظ کرده و به طرف مقابل هم اجازه حرف زدن از خود میدهیم.
از رفتن به سراغ مطالبی مناقشه برانگیز خودداری باید کرد. درنهایت اگر احساس کردیم که رابطه آن چنان که انتظار داشتیم به جلو نمیرود آن را به شکلی صادقانه و محبتآمیز با طرف مقابل درمیان میگذاریم. به حس غریزی خود باید اعتماد کنیم اگرحس خوبی نداشتیم در خاتمه دادن به جلسه و ترک محل نباید تردید کنیم. امکاناتی را که برای رفت و آمد به سرقرار داریم باید درنظر گرفته و به شکل مستقل عمل کنیم. قرار نیست از وسیله طرف مقابل برای این منظور استفاده کنیم. پس ازملاقات اول اگر احساس مناسبی داشته و تمایل به دیدن دوباره یکدیگر داریم آن را مطرح میکنیم، درغیر این صورت، باز هم به شکلی صادقانه باید آن را بیان کرد. روشن کردن تکلیف طرف مقابل و قرار ندادن وی در ابهام و سرگردانی عملی مودبانه و انسانی است. به تجربهای که ازاین ملاقات داشتیم میتوان اندیشید و ازخود بپرسیم که برای ما چه داشته است و از آن چه یاد گرفتهایم. برای تصمیمگیری درمورد قرار دوم عجله نباید به خرج داد. باید به خود فرصتی برای پردازش اطلاعات و درک آن چه تجربه کردیم دهیم.
عصر دیجیتال چشماندازهای نوینی فراروی قرار کور گشود و پویایی آن را تحت تاثیرقرار داده است. قرار کوربرخط on line اغلب با استفاده از منابع اینترنتی همراه است که در آنها پروفایل و اطلاعاتی از افراد ازقبل وجود دارد. بنابراین در عصر اینترنت چنین قرارهایی دیگر خیلی کور نیست و به فرد اجازه میدهد تا براساس علائق خود دست به انتخابی از قبل بزند. علاوه بر آن منابع بالقوه انتخاب را به شدت گسترده میکند. از آن سو اطلاعاتی که در پروفایل افراد وجود دارد گاه ذهنیتی سطحی ازفرد مقابل میسازد که میتواند برواقعبینی ما تاثیر بگذارد.
به قرار کور تنها باید به عنوان فرصتی برای شناخت نگریست. فرصتی که بتواند چشمان ما را برخود و دیگری باز کند. در پرتو نوری که اندک اندک فضای تاریک حاکم بر ملاقات را روشن میکند امکانی برای انتخاب به وجود میآید.
🧷 پایان بخش دوم. ادامه در بخش سوم
#تجربههای_روانپزشکانه
🗞 بخش سوم و آخر قرار کور
#دکتر_علی_فیروزآبادی. روانپزشک
شاید قرار کور مقدمهای برای شکلگیری چیزی شود که از دید بسیاری ناسازهای ناسازگار و تناقضآمیز است: عشق عاقلانه. اما آن چه باید مد نظر قرارداد این است که همانگونه که در تحقیق علمی بیطرفی صددرصد وجود ندارد و شخصیت، پیشینه، انتظارات و اعتقادات محقق به شکلی ناخودآگاه میتوانند برفرایند تحقیق اثر گذاشته و عینیگرایی محقق را تحت تاثیر قرار دهند. در قرار کور نیز ذهن به منزلهی لوح سفید عمل نمیکند. پیش از دیدن فرد مقابل به ویژه در عصر ارتباطات ضمیرناخودآگاه فرد تصویری هرچند مبهم از دیگری شکل داده که میتواند به شکلی مثبت یا منفی ارزیابی او را متاثر کند. هم محقق و هم کسی که خود را در معرض چنین ملاقاتی قرار میدهد باید از این سازوکارهای ذهن آگاه باشد. در تحقیقات علمی تکرارپذیری اصلی است که اعتبار آن را بالا میبرد اما در قرار کور تنها یک رابطه منحصربه فرد وجود دارد.
تجارب گذشته، تعارضاتی که پشت سرگذاشتهایم، پروندههای بسته نشده دوران کودکی و انتظارات برآورده نشده از والدینمان همگی بر روابط کنونی ما سایه میاندازند. شناخت هرچه بیشتر این عوامل میتواند به ما دیدی واقعبینانه بخشد که دخالت پیشداوریهای ذهنیمان را به حداقل برساند.
🧷 پایان. بخش سوم و آخر
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_علی_فیروزآبادی. روانپزشک
شاید قرار کور مقدمهای برای شکلگیری چیزی شود که از دید بسیاری ناسازهای ناسازگار و تناقضآمیز است: عشق عاقلانه. اما آن چه باید مد نظر قرارداد این است که همانگونه که در تحقیق علمی بیطرفی صددرصد وجود ندارد و شخصیت، پیشینه، انتظارات و اعتقادات محقق به شکلی ناخودآگاه میتوانند برفرایند تحقیق اثر گذاشته و عینیگرایی محقق را تحت تاثیر قرار دهند. در قرار کور نیز ذهن به منزلهی لوح سفید عمل نمیکند. پیش از دیدن فرد مقابل به ویژه در عصر ارتباطات ضمیرناخودآگاه فرد تصویری هرچند مبهم از دیگری شکل داده که میتواند به شکلی مثبت یا منفی ارزیابی او را متاثر کند. هم محقق و هم کسی که خود را در معرض چنین ملاقاتی قرار میدهد باید از این سازوکارهای ذهن آگاه باشد. در تحقیقات علمی تکرارپذیری اصلی است که اعتبار آن را بالا میبرد اما در قرار کور تنها یک رابطه منحصربه فرد وجود دارد.
تجارب گذشته، تعارضاتی که پشت سرگذاشتهایم، پروندههای بسته نشده دوران کودکی و انتظارات برآورده نشده از والدینمان همگی بر روابط کنونی ما سایه میاندازند. شناخت هرچه بیشتر این عوامل میتواند به ما دیدی واقعبینانه بخشد که دخالت پیشداوریهای ذهنیمان را به حداقل برساند.
🧷 پایان. بخش سوم و آخر
#تجربههای_روانپزشکانه
🗞 درنگ
#دکتر_افشین_احمدوند. روانپزشک
واقعا دیر شد!
چندین دهه پیگیری اخبار و بحث در باره سیاست و … فکر میکنم منجر به شکل گیری یک توانایی جدید در من شده است: «هیچ و پوچ شناسی!»
واقعا اگر این توانایی را سالها پیش داشتم وقت خود را صرف خواندن و شنیدن حرف های خیلیها نمیکردم !
واقعا در تعجبم که چرا بعضی سخنان افراد شناخته شده قبلا اینقدر سطح بالا بنظرم میرسید ولی اکنون پوچ و توخالی !
تاسف بیشترم هم این است که نه تنها برخی سخنان «پوچ» بوده یعنی درست نبوده بلکه خیلی از آنها حتی «هیچ» بوده یعنی اصلا چیزی در آن نبوده و باز از همه اینها تاسفآورتر اینکه به حرفهای حسابی عدهای هم بی توجهی کردهام که اکنون بر درستی آنها واقف شدهام.
لذا پیشنهاد میکنیم دو واحد درسی جدید تحت عنوان «هیچ و پوچ شناسی» در همه رشتهها از همان سالهای آغاز تحصیل تدریس شود تا نسلهای بعدی مجبور نشوند که در آستانه دهه هفتم زندگی به چنین اعترافات دیرهنگامی دست بزنند!
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_افشین_احمدوند. روانپزشک
واقعا دیر شد!
چندین دهه پیگیری اخبار و بحث در باره سیاست و … فکر میکنم منجر به شکل گیری یک توانایی جدید در من شده است: «هیچ و پوچ شناسی!»
واقعا اگر این توانایی را سالها پیش داشتم وقت خود را صرف خواندن و شنیدن حرف های خیلیها نمیکردم !
واقعا در تعجبم که چرا بعضی سخنان افراد شناخته شده قبلا اینقدر سطح بالا بنظرم میرسید ولی اکنون پوچ و توخالی !
تاسف بیشترم هم این است که نه تنها برخی سخنان «پوچ» بوده یعنی درست نبوده بلکه خیلی از آنها حتی «هیچ» بوده یعنی اصلا چیزی در آن نبوده و باز از همه اینها تاسفآورتر اینکه به حرفهای حسابی عدهای هم بی توجهی کردهام که اکنون بر درستی آنها واقف شدهام.
لذا پیشنهاد میکنیم دو واحد درسی جدید تحت عنوان «هیچ و پوچ شناسی» در همه رشتهها از همان سالهای آغاز تحصیل تدریس شود تا نسلهای بعدی مجبور نشوند که در آستانه دهه هفتم زندگی به چنین اعترافات دیرهنگامی دست بزنند!
#تجربههای_روانپزشکانه
Forwarded from انجمن علمی روانپزشکان ایران
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from انجمن علمی روانپزشکان ایران
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM