در ادامهی آنچه در تجربهها پیشتر مورد بحث مخالف و موافق قرار گرفت مقالهی ترجمان را اینجا بخوانید.
#تجربههای_روانپزشکانه
#تجربههای_روانپزشکانه
Forwarded from انصاف نیوز
➖ناصر مهدوی: عصبانیاند و به شرکتکنندگان در انتخابات انگ میزنند
▫️ جلالی ندوشن: میانهروی در هر شرایطی امکانپذیر نیست
ناصر مهدوی، استاد فلسفه و عرفان دانشگاه شهید بهشتی و دکتر امیرحسین جلالی ندوشن، روانپزشک اجتماعی، در گفتگو با انصاف نیوز از دلیل حملههای کلامی تحریمکنندگان و مشارکتجویان انتخابات علیه یکدیگر گفتند.
به باور ناصر مهدوی شرایطی که ما گرفتار آن شدهایم دو دلیل اصلی دارد. دلیل اول بیریشه بودن گفتوگو در تاریخ ماست آنطور که بزرگان ما همواره حقیقت را به طور مطلق نزد خود میدانستهاند. دلیل دیگر عصبانیت مفرط جامعه است که معلول رفتار نظام سیاسیست. این استاد فلسفه در پایان تاکید داشت: اخلاق زمانی مطرح میشود که شما اختیار دارید گویا این عصبانیت اختیار را از مردم ما گرفته است!
دکتر جلالی ندوشن نیز با تحلیل فضای دوقطبی سیاسی-اجتماعی موجود، مثلا در ماجرای رای دادن یا رای ندادن اخیر بین طرفداران مشارکت و طرفداران تحریم انتخابات، میگوید: شرکت کردن یا شرکت نکردن در انتخابات نوعی کنش و نشانهی سوژگی شهروند است به شرط اینکه شهروند در رفتار خود به صورتی عمل نکند که کنشگر ناآگاه هر جریان سیاسی یا وضعیتی اجتماعی باشد. جنگ و جدل اعضای یک خانواده یا جمعی دوستانه دستکم در حد درک من به کار کسانی میآید که فضای جامعه را قطبی و گرفتار وحشت و اضطراب پارانوئید میخواهند. بنابراین چه رای میدهیم یا نمیدهیم بهتر آن است که آن را بر انتخاب خود و بر سوژگی خویش متکی کنیم و از در افتادن در بازیهای کلان دیگران بپرهیزیم.
مهدوی: بزرگانمان هم حقیقت را «فقط» نزد خود میدیدند
ناصر مهدوی اولین دلیل کمتحملی مشارکتجویان و تحریمکنندگان انتخابات را اینطور شرح داد: علت کمتحملی ما بخشیاش ریشههای فرهنگی تاریخی دارد. هیچوقت گفتگو برای ما مهم نبوده است. علت هم این است که رهبران دینی و معلمان دینی ما که بیشترین نقش را در زندگی ما داشتهاند همیشه خود را مطلق و بیعیب دانستهاند. همین که کلماتی مانند اعلم، افضل، ارشد و امثالهم را به خود نسبت میدهند نشان از این امر است. بزرگان ما حقیقت را نزد خود میدانستهاند و به مخالفین احکام مختلف زندان و تبعید و مرگ و حذف میدادهاند.
تفاوت مردد و متخاصم، سوال و شبهه و…
ما در فضایی رشد کردهایم که انگار همیشه همه چیز از پیش روشن بوده و جایی برای تردید نبوده است. اگر کسی تردید میکرد او را از خود دور می کردیم. اگر دقت کرده باشید در ادبیات الهی ما هم عنوان خصم را استفاده میکردهایم. در مورد کسی که از چیزی پرسش میکند میگوییم پاسخ خصم را ندهید! هیچوقت به سوال احترام نگذاشتیم و آن را شبهه نام نهادیم. خصم از یک طرف و شبهه از یک طرف معنایش این است که حقیقت در این کشور روشن است. آنهایی هم که برایشان روشن نیست گمراهند.
اصلا منطقی به عنوان گفتوگو در تعلیم و تربیت بزرگان ما وجود نداشته است. نه تنها بین عوام بلکه بین روشنفکران ما هم وقتی اختلافی پیش میآید به قهر و جبههگیری کشیده میشود. شما ببینید این نامهنگاریهایی که در سطح بالای روشنفکری میکنند چقدر دردآور است!
ادامهی این گفتوگو
@ensafnews
▫️ جلالی ندوشن: میانهروی در هر شرایطی امکانپذیر نیست
ناصر مهدوی، استاد فلسفه و عرفان دانشگاه شهید بهشتی و دکتر امیرحسین جلالی ندوشن، روانپزشک اجتماعی، در گفتگو با انصاف نیوز از دلیل حملههای کلامی تحریمکنندگان و مشارکتجویان انتخابات علیه یکدیگر گفتند.
به باور ناصر مهدوی شرایطی که ما گرفتار آن شدهایم دو دلیل اصلی دارد. دلیل اول بیریشه بودن گفتوگو در تاریخ ماست آنطور که بزرگان ما همواره حقیقت را به طور مطلق نزد خود میدانستهاند. دلیل دیگر عصبانیت مفرط جامعه است که معلول رفتار نظام سیاسیست. این استاد فلسفه در پایان تاکید داشت: اخلاق زمانی مطرح میشود که شما اختیار دارید گویا این عصبانیت اختیار را از مردم ما گرفته است!
دکتر جلالی ندوشن نیز با تحلیل فضای دوقطبی سیاسی-اجتماعی موجود، مثلا در ماجرای رای دادن یا رای ندادن اخیر بین طرفداران مشارکت و طرفداران تحریم انتخابات، میگوید: شرکت کردن یا شرکت نکردن در انتخابات نوعی کنش و نشانهی سوژگی شهروند است به شرط اینکه شهروند در رفتار خود به صورتی عمل نکند که کنشگر ناآگاه هر جریان سیاسی یا وضعیتی اجتماعی باشد. جنگ و جدل اعضای یک خانواده یا جمعی دوستانه دستکم در حد درک من به کار کسانی میآید که فضای جامعه را قطبی و گرفتار وحشت و اضطراب پارانوئید میخواهند. بنابراین چه رای میدهیم یا نمیدهیم بهتر آن است که آن را بر انتخاب خود و بر سوژگی خویش متکی کنیم و از در افتادن در بازیهای کلان دیگران بپرهیزیم.
مهدوی: بزرگانمان هم حقیقت را «فقط» نزد خود میدیدند
ناصر مهدوی اولین دلیل کمتحملی مشارکتجویان و تحریمکنندگان انتخابات را اینطور شرح داد: علت کمتحملی ما بخشیاش ریشههای فرهنگی تاریخی دارد. هیچوقت گفتگو برای ما مهم نبوده است. علت هم این است که رهبران دینی و معلمان دینی ما که بیشترین نقش را در زندگی ما داشتهاند همیشه خود را مطلق و بیعیب دانستهاند. همین که کلماتی مانند اعلم، افضل، ارشد و امثالهم را به خود نسبت میدهند نشان از این امر است. بزرگان ما حقیقت را نزد خود میدانستهاند و به مخالفین احکام مختلف زندان و تبعید و مرگ و حذف میدادهاند.
تفاوت مردد و متخاصم، سوال و شبهه و…
ما در فضایی رشد کردهایم که انگار همیشه همه چیز از پیش روشن بوده و جایی برای تردید نبوده است. اگر کسی تردید میکرد او را از خود دور می کردیم. اگر دقت کرده باشید در ادبیات الهی ما هم عنوان خصم را استفاده میکردهایم. در مورد کسی که از چیزی پرسش میکند میگوییم پاسخ خصم را ندهید! هیچوقت به سوال احترام نگذاشتیم و آن را شبهه نام نهادیم. خصم از یک طرف و شبهه از یک طرف معنایش این است که حقیقت در این کشور روشن است. آنهایی هم که برایشان روشن نیست گمراهند.
اصلا منطقی به عنوان گفتوگو در تعلیم و تربیت بزرگان ما وجود نداشته است. نه تنها بین عوام بلکه بین روشنفکران ما هم وقتی اختلافی پیش میآید به قهر و جبههگیری کشیده میشود. شما ببینید این نامهنگاریهایی که در سطح بالای روشنفکری میکنند چقدر دردآور است!
ادامهی این گفتوگو
@ensafnews
انصاف نیوز
ناصر مهدوی: عصبانیاند و به شرکتکنندگان در انتخابات انگ میزنند
ناصر مهدوی ضمن تاکید بر غیراخلاقی بودن انگ زدن به مشارکتجویان در انتخابات گفت: اخلاق زمانی مطرح میشود که شما اختیار دارید عصبانیت مانع اختیار است
🗞 بازتاب
نگرانی از تجمع ترنسها در چهارراه پرتردد
نادعلی سخنگوی شورای شهر تهران گفته که باید فضایی برای «ترنسها» در نظر گرفته شود؛ و نباید آن ها در پرترددترین چهارراه کشور باشند. منظور وی چهارراه ولیعصر تهران است.
سخنگوی شورای شهر تهران با بیان اینکه حتما باید فضایی برای حضور ترنسها و دیگر افراد در نظر گرفته شود، گفت: ما صورت مساله را پاک نمیکنیم اما نباید فضای آن در پرترددترین چهارراه کشور باشد.
#تجربههای_روانپزشکانه
نگرانی از تجمع ترنسها در چهارراه پرتردد
نادعلی سخنگوی شورای شهر تهران گفته که باید فضایی برای «ترنسها» در نظر گرفته شود؛ و نباید آن ها در پرترددترین چهارراه کشور باشند. منظور وی چهارراه ولیعصر تهران است.
سخنگوی شورای شهر تهران با بیان اینکه حتما باید فضایی برای حضور ترنسها و دیگر افراد در نظر گرفته شود، گفت: ما صورت مساله را پاک نمیکنیم اما نباید فضای آن در پرترددترین چهارراه کشور باشد.
#تجربههای_روانپزشکانه
Forwarded from گروه آموزشی مانژه
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🗞 دیدگاه- پیشنهاد
#دکتر_سارا_گودرززاده. دستیار روانپزشکی
رواندرمانی برای دستیاران روانپزشکی: لازم یا لوکس؟
با توجه به حساس بودن رشتهی روانپزشکی در فرآیند تشخیص و درمان در محیطهای بیمارستان و درمانگاه، همیشه یکی از دل مشغولیهای افراد یافتن فرد مناسب برای مراجعه است.
سردرگمی افراد برای کمک گرفتن از روانشناس یا روانپزشک و مشاور در اقشار مختلف جامعه مشهود است. در این بین یکی از نگرانیها مراجعه به فردی درست است.
برخلاف رشتههای دیگر پزشکی، به نظر میرسد در رشتهی روانپزشکی بیشترین ارتباط انسانی بین مراجع و درمانگر وجود دارد و این ارتباط و ایجاد انتقال بر روی افراد اثر میگذارد. هرچند روانپزشکی چندان هم تافتهی جدا بافتهای از بقیهی رشتهها نیست، و دستیاران این رشته هم مشابه سایر رشتهها انرژی عمدهی خود را بر آموختن بیماریها و درمانها متمرکز میکنند و طبق برداشت شخصی من چون دیگر رشتهها، نوعی سردرگمی فردی برای حل و شناخت مشکلات زندگی شخصی وجود دارد. گویی حلال مشکلات دیگری شدن ولی دست و پا زدن در مشکلات خود...
شاید یافتن و شناختن مشکلات ابتدا برای خود دستیاران بتواند بسیار مفید باشد و به عبارتی ضرب المثل "کل اگر طبیب بودی/ سر خود دوا نمودی" را به یاد ما می اندازد.
در نهایت پیشنهاد من شروع درمان فردی برای دستیاران روانپزشکی از سال اول ورود به دستیاری چه به صورت فردی و یا گروهی است تا با شناخت گرههای فردی بتوان در نهایت برای خود و جامعه گامی مفیدتر برداشت. هر چند شاید برخی بگویند این پیشنهادی لوکس و فرعی است، و مثلا افزایش حقوق یا تغییر ساعات کاری امری لازمتر است.
امیدوارم همکاران و استادان به وادی بحث در این مورد وارد شوند، و برای #تجربههای_روانپزشکانه بنویسند.
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_سارا_گودرززاده. دستیار روانپزشکی
رواندرمانی برای دستیاران روانپزشکی: لازم یا لوکس؟
با توجه به حساس بودن رشتهی روانپزشکی در فرآیند تشخیص و درمان در محیطهای بیمارستان و درمانگاه، همیشه یکی از دل مشغولیهای افراد یافتن فرد مناسب برای مراجعه است.
سردرگمی افراد برای کمک گرفتن از روانشناس یا روانپزشک و مشاور در اقشار مختلف جامعه مشهود است. در این بین یکی از نگرانیها مراجعه به فردی درست است.
برخلاف رشتههای دیگر پزشکی، به نظر میرسد در رشتهی روانپزشکی بیشترین ارتباط انسانی بین مراجع و درمانگر وجود دارد و این ارتباط و ایجاد انتقال بر روی افراد اثر میگذارد. هرچند روانپزشکی چندان هم تافتهی جدا بافتهای از بقیهی رشتهها نیست، و دستیاران این رشته هم مشابه سایر رشتهها انرژی عمدهی خود را بر آموختن بیماریها و درمانها متمرکز میکنند و طبق برداشت شخصی من چون دیگر رشتهها، نوعی سردرگمی فردی برای حل و شناخت مشکلات زندگی شخصی وجود دارد. گویی حلال مشکلات دیگری شدن ولی دست و پا زدن در مشکلات خود...
شاید یافتن و شناختن مشکلات ابتدا برای خود دستیاران بتواند بسیار مفید باشد و به عبارتی ضرب المثل "کل اگر طبیب بودی/ سر خود دوا نمودی" را به یاد ما می اندازد.
در نهایت پیشنهاد من شروع درمان فردی برای دستیاران روانپزشکی از سال اول ورود به دستیاری چه به صورت فردی و یا گروهی است تا با شناخت گرههای فردی بتوان در نهایت برای خود و جامعه گامی مفیدتر برداشت. هر چند شاید برخی بگویند این پیشنهادی لوکس و فرعی است، و مثلا افزایش حقوق یا تغییر ساعات کاری امری لازمتر است.
امیدوارم همکاران و استادان به وادی بحث در این مورد وارد شوند، و برای #تجربههای_روانپزشکانه بنویسند.
#تجربههای_روانپزشکانه
تجربههای روانپزشکانه
🗞 پاسخی و گفتگویی با متن
#دکتر_علی_فیروزآبادی. روانپزشک
مشکل ماییم، ما مشکلیم!
دربارهی تجربهی #تجربهها
تجربهها آینهای بود و شد و است که تصویر خود ما را به خودمان نشان داد. زمانی در آن یادداشتهایی منتشر میشد که بیبدیل و در حد اعلای کیفیت در زمینههای مختلف بودند؛ از سینما تا سیاست و از ادبیات تا جامعهشناسی، و روانپزشکی و روانکاوی که دیگر جای خود داشت. تجربهها آنچه را که امروز از آن به عنوان فرهنگسازی یاد میکنند در مقطعی به خوبی انجام داد. اما چه حیف که خود فرزند و دستپروردهی فرهنگی بود و هست که رسم تساهل و تسامح در آن در گسترهی تاریخ جایگاهی نداشته است هرچه بوده تکفیر و تهدید و تحدید و حذف و داغ و درفش بوده است. مجتبی (#دکتر_مجتبی_ارحامصدر) و مرتضی (#دکتر_مرتضی_نخستین) دو سر طیفی فکری بودند که تراوشات ذهنی آنها به تجربهها رونق میداد. جای خالی آنها با رفتنشان هرگز پر نشد. ترک تجربهها از سوی آنها به ما یادآوری کرد که چه بسا اگر زمانی قدرت به دست یکی از این دو بیفتد فرمان به حذف دیگری میدهد. تجربهی تجربهها نشان داد که ما برای رسیدن به جامعهی آزاد راهی دراز در پیش داریم. #تجربهی #تجربههای_روانپزشکانه نشان داد که مشکل ما حکومت این و آن نیست؛ مشکل خود ماییم.
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_علی_فیروزآبادی. روانپزشک
مشکل ماییم، ما مشکلیم!
دربارهی تجربهی #تجربهها
تجربهها آینهای بود و شد و است که تصویر خود ما را به خودمان نشان داد. زمانی در آن یادداشتهایی منتشر میشد که بیبدیل و در حد اعلای کیفیت در زمینههای مختلف بودند؛ از سینما تا سیاست و از ادبیات تا جامعهشناسی، و روانپزشکی و روانکاوی که دیگر جای خود داشت. تجربهها آنچه را که امروز از آن به عنوان فرهنگسازی یاد میکنند در مقطعی به خوبی انجام داد. اما چه حیف که خود فرزند و دستپروردهی فرهنگی بود و هست که رسم تساهل و تسامح در آن در گسترهی تاریخ جایگاهی نداشته است هرچه بوده تکفیر و تهدید و تحدید و حذف و داغ و درفش بوده است. مجتبی (#دکتر_مجتبی_ارحامصدر) و مرتضی (#دکتر_مرتضی_نخستین) دو سر طیفی فکری بودند که تراوشات ذهنی آنها به تجربهها رونق میداد. جای خالی آنها با رفتنشان هرگز پر نشد. ترک تجربهها از سوی آنها به ما یادآوری کرد که چه بسا اگر زمانی قدرت به دست یکی از این دو بیفتد فرمان به حذف دیگری میدهد. تجربهی تجربهها نشان داد که ما برای رسیدن به جامعهی آزاد راهی دراز در پیش داریم. #تجربهی #تجربههای_روانپزشکانه نشان داد که مشکل ما حکومت این و آن نیست؛ مشکل خود ماییم.
#تجربههای_روانپزشکانه
تجربههای روانپزشکانه
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
تجربههای روانپزشکانه
🗞 دنبالهی آیا اختلال روانپزشکی، اختلال مغزی است؟
این ادعا با اینکه ممکن است نسبت به ادعایی محکم و قاطع که اسکیزوفرنیا را اختلالی کاملا مغزی میداند چندان دلچسب به نظر نرسد، ولی چند مزیت دارد. اولاً، این ادعا مبتنی بر داده است و میتوان آن را به چالش کشید و تغییراتی در نتایج انتظار داشت. به عنوان مثال، در اختلال مصرف الکل بیان اغلب ژنهای خطر مربوط به بافتهای کبدی و گوارشی است و در مغز بیان نمیشوند. شواهد جدید نشان میدهد خطر ژنتیکی برای اختلالات خوردن ممکن است تا حدی توسط فرآیندهای متابولیک تحت تاثیر قرار بگیرد. بنابراین، باتوجه به بیان متفاوت ژنها، اختلالات ماژور میتوانند تظاهرات متغیری از نظر ناتوانی.هایی مغزی داشته باشند.
دوم، از یک مفهوم پردردسر، یعنی فقدان تغییرات پاتولوژیک فاحش مغز در اسکیزوفرنیا در مقایسه با بیماری واقعی مغز در مفهوم قرن نوزدهمی آن، جلوگیری میکند.
سوم، این رویکرد به راحتی در یک چارچوب کثرتگرایانه و مبتنی برعلت قرار میگیرد و با اهمیت سایر مسیرهای اتیولوژیک بیماری روانپزشکی، مانند عوامل اجتماعی-محیطی سازگار است.
چهارم، این رویکرد این سوال پرچالش را که چگونه در سطح فیزیولوژی مغز، تنوع طبیعی را از بیماری تشخیص دهیم، کنار میگذارد. در عوض، ما از تفاوتهای موجود در تنوع ژنتیکی که بین موارد و گروههای کنترل مشاهده میشود، برای تشخیص تفاوتهای بیان ژن مربوطه استفاده میکنیم. البته این مدل یک محدودیت مهم دارد - کاملاً بر روی ژنتیک متمرکز است. یعنی به دو دلیل اول، تنوع در DNA ژنومی به دلیل زیستشناسی ما یک امتیاز است. تنوع ژنها می توانند بر خطر بیماری تأثیر بگذارند اما نه برعکس. دوم، در حال حاضر روشهای بسیارخوبی برای تشخیص میزان بیان خطر ژنتیکی در سطح بافت نسبت به سایر عوامل خطر، به عنوان مثال، خطر محیطی داریم. بنابراین، این رویکرد را نه به عنوان نتیجهگیری بلکه باید بهعنوان آغاز درنظر گرفت تا بر اساس یافتههای علمی، میزان وقوع بسترهای فیزیولوژیک کلیدی برای بیماریهای روانپزشکی در مغز را تعیین کند.
در خاتمه، به این سوال که آیا اختلالات روانپزشکی بیماری مغزی هستند یا خیر، نمیتوان به عنوان یک مشکل متافیزیکی با استفاده از ابزارهای فلسفی پاسخ قطعی داد. اگر به مدل قدیمی قرن نوزدهم بیماری مغز پایبند باشیم، به نظر من، سؤال اشتباهی میپرسیم. راه پیش رو این است که این سوال را به مدل قابل حل علمی تبدیل کنیم، به عنوان مثال در اینجا با پرسیدن اینکه ریسک فاکتورهای ژنتیکی اختلال در کدام قسمت از بدن بیان میشوند؟ یک پاسخ آزمایشی، حداقل در مورد اسکیزوفرنی، که گریزینگر را خشنود می کرد: "کاملاً در مغز است."
🧷 پایان. ۲/۲
#تجربههای_روانپزشکانه
این ادعا با اینکه ممکن است نسبت به ادعایی محکم و قاطع که اسکیزوفرنیا را اختلالی کاملا مغزی میداند چندان دلچسب به نظر نرسد، ولی چند مزیت دارد. اولاً، این ادعا مبتنی بر داده است و میتوان آن را به چالش کشید و تغییراتی در نتایج انتظار داشت. به عنوان مثال، در اختلال مصرف الکل بیان اغلب ژنهای خطر مربوط به بافتهای کبدی و گوارشی است و در مغز بیان نمیشوند. شواهد جدید نشان میدهد خطر ژنتیکی برای اختلالات خوردن ممکن است تا حدی توسط فرآیندهای متابولیک تحت تاثیر قرار بگیرد. بنابراین، باتوجه به بیان متفاوت ژنها، اختلالات ماژور میتوانند تظاهرات متغیری از نظر ناتوانی.هایی مغزی داشته باشند.
دوم، از یک مفهوم پردردسر، یعنی فقدان تغییرات پاتولوژیک فاحش مغز در اسکیزوفرنیا در مقایسه با بیماری واقعی مغز در مفهوم قرن نوزدهمی آن، جلوگیری میکند.
سوم، این رویکرد به راحتی در یک چارچوب کثرتگرایانه و مبتنی برعلت قرار میگیرد و با اهمیت سایر مسیرهای اتیولوژیک بیماری روانپزشکی، مانند عوامل اجتماعی-محیطی سازگار است.
چهارم، این رویکرد این سوال پرچالش را که چگونه در سطح فیزیولوژی مغز، تنوع طبیعی را از بیماری تشخیص دهیم، کنار میگذارد. در عوض، ما از تفاوتهای موجود در تنوع ژنتیکی که بین موارد و گروههای کنترل مشاهده میشود، برای تشخیص تفاوتهای بیان ژن مربوطه استفاده میکنیم. البته این مدل یک محدودیت مهم دارد - کاملاً بر روی ژنتیک متمرکز است. یعنی به دو دلیل اول، تنوع در DNA ژنومی به دلیل زیستشناسی ما یک امتیاز است. تنوع ژنها می توانند بر خطر بیماری تأثیر بگذارند اما نه برعکس. دوم، در حال حاضر روشهای بسیارخوبی برای تشخیص میزان بیان خطر ژنتیکی در سطح بافت نسبت به سایر عوامل خطر، به عنوان مثال، خطر محیطی داریم. بنابراین، این رویکرد را نه به عنوان نتیجهگیری بلکه باید بهعنوان آغاز درنظر گرفت تا بر اساس یافتههای علمی، میزان وقوع بسترهای فیزیولوژیک کلیدی برای بیماریهای روانپزشکی در مغز را تعیین کند.
در خاتمه، به این سوال که آیا اختلالات روانپزشکی بیماری مغزی هستند یا خیر، نمیتوان به عنوان یک مشکل متافیزیکی با استفاده از ابزارهای فلسفی پاسخ قطعی داد. اگر به مدل قدیمی قرن نوزدهم بیماری مغز پایبند باشیم، به نظر من، سؤال اشتباهی میپرسیم. راه پیش رو این است که این سوال را به مدل قابل حل علمی تبدیل کنیم، به عنوان مثال در اینجا با پرسیدن اینکه ریسک فاکتورهای ژنتیکی اختلال در کدام قسمت از بدن بیان میشوند؟ یک پاسخ آزمایشی، حداقل در مورد اسکیزوفرنی، که گریزینگر را خشنود می کرد: "کاملاً در مغز است."
🧷 پایان. ۲/۲
#تجربههای_روانپزشکانه
Forwarded from انجمن علمی روانپزشکان ایران
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
🗞 شعر
#دکتر_علی_فیروزآبادی. روانپزشک
می رسد ناگه بهار
چون غریبی بیقرار
مشت میکوبد به در
میکشد از دل هوار
من همانم .... تکسوار
باز کن در ... نیست کس در این دیار؟
تا بشوید از تن و جانم غبار
خستهی راهم بگیرد در کنار؟
من بهارم نو بهار....
باز میکوبد به در
خسته از رنج سفر
کس نباشد تا به او گوید خبر
هیچ کس نیست آنجا پشت در
ای بهار در به در .... پس کجا یابی ثمر؟
نیست پاسخ، نیست جز وهم و سکوت
میکند با خویش، نجوا نوبهار
من کجایم! من کجایم! پس کجا یابم قرار؟
نوبهار بینوا، مانده از رنج سفر
مینشیند پشت در
مانده از سرما و افسون بیخبر
هست آنسو پشت در
چشمها و گوشهایی کور و کر
این دیار تشنه ابر بهار، کم برگ و بار
مانده مدفون زیر این برف و غبار
خسته و محزون کشیده در کنار
تا کجا چرخش کند این روزگار
تا که باز آید بهار
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_علی_فیروزآبادی. روانپزشک
می رسد ناگه بهار
چون غریبی بیقرار
مشت میکوبد به در
میکشد از دل هوار
من همانم .... تکسوار
باز کن در ... نیست کس در این دیار؟
تا بشوید از تن و جانم غبار
خستهی راهم بگیرد در کنار؟
من بهارم نو بهار....
باز میکوبد به در
خسته از رنج سفر
کس نباشد تا به او گوید خبر
هیچ کس نیست آنجا پشت در
ای بهار در به در .... پس کجا یابی ثمر؟
نیست پاسخ، نیست جز وهم و سکوت
میکند با خویش، نجوا نوبهار
من کجایم! من کجایم! پس کجا یابم قرار؟
نوبهار بینوا، مانده از رنج سفر
مینشیند پشت در
مانده از سرما و افسون بیخبر
هست آنسو پشت در
چشمها و گوشهایی کور و کر
این دیار تشنه ابر بهار، کم برگ و بار
مانده مدفون زیر این برف و غبار
خسته و محزون کشیده در کنار
تا کجا چرخش کند این روزگار
تا که باز آید بهار
#تجربههای_روانپزشکانه