🗞 بخش سوم و آخر. امید. جلالی ندوشن
ژان پل سارتر، فیلسوف اگزیستانسیالیست، معتقد بود که امید از میل به آزادی و تعیین سرنوشت ناشی میشود. سارتر معتقد بود که امید به افراد این امکان را میدهد که از شرایط خاص خود فراتر رفته و خود را به آیندهای از امکانات فرافکنی کنند. از منظر اخلاقی، امید با مسئولیتپذیری و با خیر آمیخته است.
امانوئل کانت، فیلسوف آلمانی، امید را یک فضیلت خلاقی ضروری میدانست، زیرا افراد را به انجام وظایف خود و تلاش برای یک جامعه عادلانه برمیانگیزد.
الیس الصبح بقریب: قرآن مجید
ناژدلا مندلشتام در کتاب «امید ضد امید» با ترجمهی بیژن اشتری مینویسد:
«مواجههی ما با آن نیروهای غیرمنطقیای که به صورتی ناگزیر و به شدت هولآور بر ما حکومت کردند، بر اذهان ما به صورت ریشهای اثر گذاشت. بسیاری از ما آنچه در اطرافمان رخ میداد را پذیرفته بودیم و حتی عده ای به ضروری بودن آن باور داشتیم.»
«این احساس بر همگی ما مستولی شده بود که هیچ راه برگشتی وجود ندارد. این احساسی بود برآمده از تجربیات گذشته مان، نگرانی هایمان درباره ی آینده و خواب هیپنوتیزمی ما در زمان حال.»
« باید یادآوری کنم همهی ما به ویژه اگر در شهرها زندگی میکردیم در یک وضعیت نزدیک به خواب هیپنوتیزمی به سر میبردیم. واقعا متقاعد شده بودیم که وارد یک «عصر جدید» شدهایم و هیچ انتخاب دیگری جز تن دادن به محتومیت تاریخی نداریم.»
و سرانجام پیام کوتاه روانکاو ایرانی گهر همایونپور به آیین گشایش چهارمین کنگرهی روانکاوی که شهریور امسال برگزار شد گویای نکتهای است که از درون آن میتوان به پرسشهایی نو رسید.
دکتر گهر همایونپور میگوید: افسوس « زیستن و اندیشیدن در جهانی ناآرام»، حقیقتا نفرین جغرافیای ما بوده و امروز بیش از همیشه و در این دوران خاص و تاریخ سرنوشتساز جغرافیای ما و بیتردید تمامی جهان، بیش از پیش به چشم می آید. پادزهر این نفرین برای من همیشه همان مفهوم « Radical hope” یا امید بنیادی بوده است که به هیچ وجه نمیباید با «امید » اشتباه شود.
به قول جاناتان لیر و کتاب خارق العادهاش :« Radical hope; Ethics in the face of cultural devastation»
امید بنیادی در رویارویی با ویرانی مطلق ، از دست دادنهای باور ناپذیر و سقوطهای فرهنگی، پدیدار میشود. در رویارویی با از دست دادنهای تحمل ناپذیر، از همان گونهای که اینروزها بیش از پیش، با آن آشنا شدهایم، لیر نگرشی را مطرح میکند که عمل به آن امیدوارانه است، آنهم در غیاب هر گونه توجیه منطقی برای امیدواری و نبود سازههای مفهومی که امکان شکلگیری آیندهای بهتری را میسر می کنند.
و سرانجام...
پرومتئوس آتش را از خدای زئوس دزدید که باعث خشم خدای برتر شد. به نوبهی خود، زئوس جعبهای ایجاد کرد که حاوی انواع شرارت بود، بدون اینکه گیرنده جعبه بداند. پاندورا پس از اخطار در جعبه را باز کرد و تعداد زیادی ارواح مضر را آزاد نمود که طاعون، بیماریها و بدیها را بر بشر وارد میکردند. ارواح حرص، حسادت، نفرت، بیاعتمادی، اندوه، خشم، انتقام، شهوت و ناامیدی پراکنده شدهاند و به دنبال عذاب انسان هستند. با این حال، درون جعبه، یک روح شفابخش منتشر نشده به نام Hope نیز وجود داشت. از قدیمالایام، مردم دریافتهبودند که روح امید، قدرت شفای دردها را دارد و به آنها کمک میکند تا رنجها، بیماریها، بلایا، فقدانها و دردهای ناشی از ارواح و رویدادهای بدخواهانه را تحمل کنند.
📎 پایان. ۳/۳
متن ویراستهی سخنرانی در بیمارستان امام حسین تهران. مجتمع روانپزشکی. آذر ۱۴۰۲
#تجربههای_روانپزشکانه
ژان پل سارتر، فیلسوف اگزیستانسیالیست، معتقد بود که امید از میل به آزادی و تعیین سرنوشت ناشی میشود. سارتر معتقد بود که امید به افراد این امکان را میدهد که از شرایط خاص خود فراتر رفته و خود را به آیندهای از امکانات فرافکنی کنند. از منظر اخلاقی، امید با مسئولیتپذیری و با خیر آمیخته است.
امانوئل کانت، فیلسوف آلمانی، امید را یک فضیلت خلاقی ضروری میدانست، زیرا افراد را به انجام وظایف خود و تلاش برای یک جامعه عادلانه برمیانگیزد.
الیس الصبح بقریب: قرآن مجید
ناژدلا مندلشتام در کتاب «امید ضد امید» با ترجمهی بیژن اشتری مینویسد:
«مواجههی ما با آن نیروهای غیرمنطقیای که به صورتی ناگزیر و به شدت هولآور بر ما حکومت کردند، بر اذهان ما به صورت ریشهای اثر گذاشت. بسیاری از ما آنچه در اطرافمان رخ میداد را پذیرفته بودیم و حتی عده ای به ضروری بودن آن باور داشتیم.»
«این احساس بر همگی ما مستولی شده بود که هیچ راه برگشتی وجود ندارد. این احساسی بود برآمده از تجربیات گذشته مان، نگرانی هایمان درباره ی آینده و خواب هیپنوتیزمی ما در زمان حال.»
« باید یادآوری کنم همهی ما به ویژه اگر در شهرها زندگی میکردیم در یک وضعیت نزدیک به خواب هیپنوتیزمی به سر میبردیم. واقعا متقاعد شده بودیم که وارد یک «عصر جدید» شدهایم و هیچ انتخاب دیگری جز تن دادن به محتومیت تاریخی نداریم.»
و سرانجام پیام کوتاه روانکاو ایرانی گهر همایونپور به آیین گشایش چهارمین کنگرهی روانکاوی که شهریور امسال برگزار شد گویای نکتهای است که از درون آن میتوان به پرسشهایی نو رسید.
دکتر گهر همایونپور میگوید: افسوس « زیستن و اندیشیدن در جهانی ناآرام»، حقیقتا نفرین جغرافیای ما بوده و امروز بیش از همیشه و در این دوران خاص و تاریخ سرنوشتساز جغرافیای ما و بیتردید تمامی جهان، بیش از پیش به چشم می آید. پادزهر این نفرین برای من همیشه همان مفهوم « Radical hope” یا امید بنیادی بوده است که به هیچ وجه نمیباید با «امید » اشتباه شود.
به قول جاناتان لیر و کتاب خارق العادهاش :« Radical hope; Ethics in the face of cultural devastation»
امید بنیادی در رویارویی با ویرانی مطلق ، از دست دادنهای باور ناپذیر و سقوطهای فرهنگی، پدیدار میشود. در رویارویی با از دست دادنهای تحمل ناپذیر، از همان گونهای که اینروزها بیش از پیش، با آن آشنا شدهایم، لیر نگرشی را مطرح میکند که عمل به آن امیدوارانه است، آنهم در غیاب هر گونه توجیه منطقی برای امیدواری و نبود سازههای مفهومی که امکان شکلگیری آیندهای بهتری را میسر می کنند.
و سرانجام...
پرومتئوس آتش را از خدای زئوس دزدید که باعث خشم خدای برتر شد. به نوبهی خود، زئوس جعبهای ایجاد کرد که حاوی انواع شرارت بود، بدون اینکه گیرنده جعبه بداند. پاندورا پس از اخطار در جعبه را باز کرد و تعداد زیادی ارواح مضر را آزاد نمود که طاعون، بیماریها و بدیها را بر بشر وارد میکردند. ارواح حرص، حسادت، نفرت، بیاعتمادی، اندوه، خشم، انتقام، شهوت و ناامیدی پراکنده شدهاند و به دنبال عذاب انسان هستند. با این حال، درون جعبه، یک روح شفابخش منتشر نشده به نام Hope نیز وجود داشت. از قدیمالایام، مردم دریافتهبودند که روح امید، قدرت شفای دردها را دارد و به آنها کمک میکند تا رنجها، بیماریها، بلایا، فقدانها و دردهای ناشی از ارواح و رویدادهای بدخواهانه را تحمل کنند.
📎 پایان. ۳/۳
متن ویراستهی سخنرانی در بیمارستان امام حسین تهران. مجتمع روانپزشکی. آذر ۱۴۰۲
#تجربههای_روانپزشکانه
Forwarded from روانپزشکی پویاییشناختی
🔆 «شب حبیبالله قاسمزاده»
هفتصد-و-بیست-و-دومین شب از سلسله شبهای بخارا اختصاص یافته است به تجلیل از مقام علمی استاد دکتر حبیبالله قاسمزاده که در ساعت پنج بعدازظهر یکشنبه سوم دیماه ۱۴۰۲ در تالار فردوسی خانهی اندیشمندان علوم انسانی برگزار میشود.
🔉 کانال تلگرامی سلامت روان و جامعه
🌄 صفحهی اینستاگرامی سلامت روان و جامعه
.
هفتصد-و-بیست-و-دومین شب از سلسله شبهای بخارا اختصاص یافته است به تجلیل از مقام علمی استاد دکتر حبیبالله قاسمزاده که در ساعت پنج بعدازظهر یکشنبه سوم دیماه ۱۴۰۲ در تالار فردوسی خانهی اندیشمندان علوم انسانی برگزار میشود.
🔉 کانال تلگرامی سلامت روان و جامعه
🌄 صفحهی اینستاگرامی سلامت روان و جامعه
.
◼️ یاد دکتر کامبیز بدیع
آیندهنگاری مبتنی بر فنون شناختی
شفیعا محمدعلی. رحیمی مقدم محمد. بدیع کامبیز
هدف مقاله ارائه چارچوبی برای آیندهنگاری با تمرکز بر نقش رویکردهای شناختی و ترکیب آن با مفهوم نقشهی شناختی فازی است. چارچوب پیشنهادی از سه مرحلهی پیشآیندهنگاری، اصلی و پساآیندهنگاری تشکیل میشود. در مرحلهی اصلی آیندهنگاری به منظور تعیین آیندهی مطلوب، تمرکز محوری بر نقش تصور و شهود در ترسیم آینده در ذهن خبرگان، به تصویر کشیدن تصورات خبرگان در قالب یک نقشهی شناختی فازی اجتماعی متأثر از متغیرهای دور و نزدیک از بافتهای داخلی و خارجی مرتبط با موضوع است. از نقاط قوت این چارچوب میتوان به نمایش سیر تکاملی شناخت خبرگان از موضوع آینده، از جمعآوری دادهها تا به تصویر کشیدن نقشهها و تحلیل و تجمیع آنها، به منظور دستیابی به دانش و فهم دربارهی آینده و شکلگیری خرد درباره موضوع آینده اشاره نمود. این مهم با شناسایی آیندههای محتمل و تعیین آیندهی مطلوب در مرحلة اصلی آیندهنگاری چارچوب پیشنهادی محقق میشود. به علاوه استفاده از نقشهی شناختی، نقش متغیرها و توالی آنها در آیندهی مطلوب را شفاف نموده و امکان برنامهریزی متغیرهای کنترلپذیر برای دستیابی به آیندهی مطلوب را فراهم میآورد. اعتبارسنجی تحقیق، با بررسی اهمیت مؤلفه های چارچوب پیشنهادی براساس روش آنتروپی شانون و نیز مقایسهی این چارچوب با سایر چارچوبهای مطالعه شده براساس عوامل کلیدی و دریافت نظرات خبرگان انجام شده است.
مجلهی مطالعات راهبردی. ۱۳۹۲
#تجربههای_روانپزشکانه
آیندهنگاری مبتنی بر فنون شناختی
شفیعا محمدعلی. رحیمی مقدم محمد. بدیع کامبیز
هدف مقاله ارائه چارچوبی برای آیندهنگاری با تمرکز بر نقش رویکردهای شناختی و ترکیب آن با مفهوم نقشهی شناختی فازی است. چارچوب پیشنهادی از سه مرحلهی پیشآیندهنگاری، اصلی و پساآیندهنگاری تشکیل میشود. در مرحلهی اصلی آیندهنگاری به منظور تعیین آیندهی مطلوب، تمرکز محوری بر نقش تصور و شهود در ترسیم آینده در ذهن خبرگان، به تصویر کشیدن تصورات خبرگان در قالب یک نقشهی شناختی فازی اجتماعی متأثر از متغیرهای دور و نزدیک از بافتهای داخلی و خارجی مرتبط با موضوع است. از نقاط قوت این چارچوب میتوان به نمایش سیر تکاملی شناخت خبرگان از موضوع آینده، از جمعآوری دادهها تا به تصویر کشیدن نقشهها و تحلیل و تجمیع آنها، به منظور دستیابی به دانش و فهم دربارهی آینده و شکلگیری خرد درباره موضوع آینده اشاره نمود. این مهم با شناسایی آیندههای محتمل و تعیین آیندهی مطلوب در مرحلة اصلی آیندهنگاری چارچوب پیشنهادی محقق میشود. به علاوه استفاده از نقشهی شناختی، نقش متغیرها و توالی آنها در آیندهی مطلوب را شفاف نموده و امکان برنامهریزی متغیرهای کنترلپذیر برای دستیابی به آیندهی مطلوب را فراهم میآورد. اعتبارسنجی تحقیق، با بررسی اهمیت مؤلفه های چارچوب پیشنهادی براساس روش آنتروپی شانون و نیز مقایسهی این چارچوب با سایر چارچوبهای مطالعه شده براساس عوامل کلیدی و دریافت نظرات خبرگان انجام شده است.
مجلهی مطالعات راهبردی. ۱۳۹۲
#تجربههای_روانپزشکانه
◼️ یاد دکتر کامبیز بدیع
کنکاشی در گسترۀ هوش مصنوعی
ایسنا در خرداد ۱۴۰۲ گزارشی از سخنرانی دکتر کامبیز بدیع در سیوچهارمین کرسی آزاداندیشی دانشگاه تهران با عنوان «کنکاشی در گسترۀ هوش مصنوعی» ارائه داده است.
بخشی از این گزارش را در ادامه با هم بخوانیم.
دکتر کامبیز بدیع درباره «طرحوارههای هوش مصنوعی» با تأکید بر پارادایمها گفت: در گذر زمان، گذاری از مقوله آگهش به مقوله رایانش و در نهایت به مقوله هوشمندی داشتهایم. اگر این دو مقوله آگهش و رایانش مطرح نمیشد به هوش نمیرسیدیم. هر فردی با پیشفرضهایش تصوری از هوش دارد؛ هوش اساساً به شما امکان و قابلیت حل مسائل، بازشناسی، تفسیر و درک از رویدادهای محیطی و ایجاد تعادل با محیط به نحو معقول را ارائه میکند.
وی افزود: در هوش مصنوعی سه طرحواره (پارادایم) نمادگرایی، پیوندگرایی و تعاملگرایی وجود دارند که بر سه عنصر نماد، پیوند و تعامل استوارند. پیششرط اصلی نمادگرایی قائل بودن به مفهوم برای مسئله است. یک طرحواره عنوان تخصصی خود را از فلسفه میگیرد زیرا پیش از هر چیزی این طرحواره یک نگاه فلسفی است که در هر حوزهای مانند علم، علوم سازمانی و ... میتواند خود را نشان دهد.
دکتر بدیع پیوندگرایی را شبکههای عصبی تعریف و بیان کرد: این شبکهها با نسل قبل متفاوتاند و علم داده اهمیت خاصی پیدا کردهاست. این اهمیت به حدی است که در شکل یک طرحواره كمورد نظر برخی قرار گرفته است. سیستم باید ۰پیوند داشته باشد تا بتواند بین دادههای ورودی و طبقات مفاهیم پیوند ایجاد کند. خودتنظیمگری و نظارت دو رویکرد تنظیم هر چه کارآمدتر این پیوند است. شبکههای عصبی مصنوعی مصادیق بارزی از طراحی پیوندگرایی است.
وی درباره طرحواره تعاملگرایی گفت: تعامل به این معناست که یک کارگزار در جایگاه اندیشهورزی خود با توجه به بازخوردهایی از محیط و امکانات بهتر عمل کند. نعامل در نشر دانستهها در محیط بسیار مهم است و هر کارگزار با دیگری برای بهتر شدن امور باید تعامل ایجاد کند. کامل نبودن در دانستهها تعامل را ضروری میکند. تعاملات با هدف حل مسئله و پرورانیدن کارگزاران کارآمد رخ میدهد که هدف دوم، هدف آموزش است. در نتیجه یک معلم میتواند فضایی ایجاد کند که افراد مختلف از آن توشه بردارند و پرورش پیدا کنند. یعنی پروراندن از اهداف تعامل است.
استاد و معاون سابق پژوهشی پژوهشگاه ارتباطات و فناوری اطلاعات با استفاده از تمثیل کلونی مورچهها در شکل دادن یک شبکه هوشمند گفت: این مدل میتواند در بهینهسازی مؤثر باشد. حرکت به سمت بهینه بسیار مهم است. کوشش بر آن است که به سمت بهتر شدن حرکت کنیم.
#تجربههای_روانپزشکانه
کنکاشی در گسترۀ هوش مصنوعی
ایسنا در خرداد ۱۴۰۲ گزارشی از سخنرانی دکتر کامبیز بدیع در سیوچهارمین کرسی آزاداندیشی دانشگاه تهران با عنوان «کنکاشی در گسترۀ هوش مصنوعی» ارائه داده است.
بخشی از این گزارش را در ادامه با هم بخوانیم.
دکتر کامبیز بدیع درباره «طرحوارههای هوش مصنوعی» با تأکید بر پارادایمها گفت: در گذر زمان، گذاری از مقوله آگهش به مقوله رایانش و در نهایت به مقوله هوشمندی داشتهایم. اگر این دو مقوله آگهش و رایانش مطرح نمیشد به هوش نمیرسیدیم. هر فردی با پیشفرضهایش تصوری از هوش دارد؛ هوش اساساً به شما امکان و قابلیت حل مسائل، بازشناسی، تفسیر و درک از رویدادهای محیطی و ایجاد تعادل با محیط به نحو معقول را ارائه میکند.
وی افزود: در هوش مصنوعی سه طرحواره (پارادایم) نمادگرایی، پیوندگرایی و تعاملگرایی وجود دارند که بر سه عنصر نماد، پیوند و تعامل استوارند. پیششرط اصلی نمادگرایی قائل بودن به مفهوم برای مسئله است. یک طرحواره عنوان تخصصی خود را از فلسفه میگیرد زیرا پیش از هر چیزی این طرحواره یک نگاه فلسفی است که در هر حوزهای مانند علم، علوم سازمانی و ... میتواند خود را نشان دهد.
دکتر بدیع پیوندگرایی را شبکههای عصبی تعریف و بیان کرد: این شبکهها با نسل قبل متفاوتاند و علم داده اهمیت خاصی پیدا کردهاست. این اهمیت به حدی است که در شکل یک طرحواره كمورد نظر برخی قرار گرفته است. سیستم باید ۰پیوند داشته باشد تا بتواند بین دادههای ورودی و طبقات مفاهیم پیوند ایجاد کند. خودتنظیمگری و نظارت دو رویکرد تنظیم هر چه کارآمدتر این پیوند است. شبکههای عصبی مصنوعی مصادیق بارزی از طراحی پیوندگرایی است.
وی درباره طرحواره تعاملگرایی گفت: تعامل به این معناست که یک کارگزار در جایگاه اندیشهورزی خود با توجه به بازخوردهایی از محیط و امکانات بهتر عمل کند. نعامل در نشر دانستهها در محیط بسیار مهم است و هر کارگزار با دیگری برای بهتر شدن امور باید تعامل ایجاد کند. کامل نبودن در دانستهها تعامل را ضروری میکند. تعاملات با هدف حل مسئله و پرورانیدن کارگزاران کارآمد رخ میدهد که هدف دوم، هدف آموزش است. در نتیجه یک معلم میتواند فضایی ایجاد کند که افراد مختلف از آن توشه بردارند و پرورش پیدا کنند. یعنی پروراندن از اهداف تعامل است.
استاد و معاون سابق پژوهشی پژوهشگاه ارتباطات و فناوری اطلاعات با استفاده از تمثیل کلونی مورچهها در شکل دادن یک شبکه هوشمند گفت: این مدل میتواند در بهینهسازی مؤثر باشد. حرکت به سمت بهینه بسیار مهم است. کوشش بر آن است که به سمت بهتر شدن حرکت کنیم.
#تجربههای_روانپزشکانه
جایزهی چراغ که یک جایزهی مردم نهاد است و به مروجان علم اهدا میشود، امسال یک روانپزشک را در میان منتخبان خود دارد؛ دکتر آذرخش مکری. جایزه در سال ۱۴۰۱ به دکتر مکری اهدا شده بود و در سال جاری در مراسمی که اجرای آن بعد سه سال ممکن شد، به دکتر مکری اهدا گردید.
دکتر آذرخش مکری پنجشنبهی گذشته ۳۰ آذر نیز از سوی انجمن علمی رواندرمانی ایران مورد تقدیر قرار گرفته بود.
مکری در سالهای گذشته با حضور در فضای مجازی و بحث پیرامون کتابهای مهم منتشر شده در حیطهی علوم رفتاری و اعصاب و روان نگاه تازهای را که جامعه ایران و متخصصان سایر رشتهها اعطا نمود.
کوششهای یک نفره او از چشم اهل علم و فرهنگ دور نمانده است.
#تجربههای_روانپزشکانه
دکتر آذرخش مکری پنجشنبهی گذشته ۳۰ آذر نیز از سوی انجمن علمی رواندرمانی ایران مورد تقدیر قرار گرفته بود.
مکری در سالهای گذشته با حضور در فضای مجازی و بحث پیرامون کتابهای مهم منتشر شده در حیطهی علوم رفتاری و اعصاب و روان نگاه تازهای را که جامعه ایران و متخصصان سایر رشتهها اعطا نمود.
کوششهای یک نفره او از چشم اهل علم و فرهنگ دور نمانده است.
#تجربههای_روانپزشکانه
معرفی کتابی تازه
ذهن چینی
نوشتهی روانکاو بریتانیایی کریستوفر بولاس
مترجم: دکتر سحر اعلایی
نشر: ققنوس
سال چاپ: ۱۴۰۲
معرفی را در ادامه بخوانید لطفاً
#تجربههای_روانپزشکانه
ذهن چینی
نوشتهی روانکاو بریتانیایی کریستوفر بولاس
مترجم: دکتر سحر اعلایی
نشر: ققنوس
سال چاپ: ۱۴۰۲
معرفی را در ادامه بخوانید لطفاً
#تجربههای_روانپزشکانه
🗞 معرفی کتابی تازه
ذهن چینی
نوشتهی روانکاو بریتانیایی کریستوفر بولاس
مترجم: دکتر سحر اعلایی
نشر: ققنوس
سال چاپ: ۱۴۰۲
کریستوفر بولاس در کتاب ذهن چینی میکوشد به یاری روانکاوی فروید، وینیکات، خان، یونگ و روزنفلد دو تفکر شرقی و غربی را که چند هزار سال پیش از هم منشعب شدهاند دوباره با یکدیگر آشتی دهد. بولاس بر این تصور است که هرچند تقسیمهای سادهانگارانۀ جهان به شیوههای مختلف تفکری دقیق نیستند و حتی ممکن است رهزن باشند، اما معتقد است شیوههای تفکر در شرق آسیا و غرب تفاوتهایی با یکدیگر دارند و بر بخشهای متفاوت ذهن تأکید میکنند. این دو بخش ذهن زمانی با یکدیگر وحدت داشتند اما طی چند هزار سال گذشته از هم فاصله گرفتهاند. با این همه، این دو شیوۀ تفکر به یمن ظهور روانکاوی در اواخر قرن نوزدهم و تحولات بعدی آن به یکدیگر نزدیک میشوند.
بولاس چگونه تفکر غربی و شرقی را به آغوش یکدیگر بازمیگرداند؟
او در سفری فکری و سهمرحلهای، که با سفر واقعی او به ژاپن و کرۀ جنوبی همراه است، آرامآرام بخش شرقی ذهن خود را کشف میکند و به شباهتهای آن با بخش غربی ذهن خود (آموزههای روانکاوی) پی میبرد. در مرحلۀ اول سفر فکری خود، پیش از آن که عازم ژاپن و کره شود، هنگام مطالعه دربارۀ فرهنگهای شرقی پیشانگارههایی پرورانده است. در آن زمان نمیدانسته که این فرمی از بازخوانی است، زیرا عناصر ذهنیای که در شرق رشد یافته بودند بخشی از ذهن او و اذهان مردم سراسر جهان بودند. با این همه، در مرحلۀ دوم فکری خود با سفر به ژاپن و تجربۀ زندۀ ذهن ژاپنی چیزی را درمییابد که تأثیری عمیق بر او مینهد، با این که هنوز از آن فهمی روشن ندارد. سرانجام در واپسین مرحلۀ سفر فکری خویش، پس از آن که سفر به شرق دور را به اتمام رساند، بار دیگر به متون بنیادین فرهنگهای شرقی بازگشته، دریافت خود را مفهومپردازی میکند.
کتاب ذهن چینی در سه بخش با عناوین «پیشانگارهها»، «دریافتها» و «مفهومپردازیها» روایتگر سفر آفاقی و انفسی کریستوفر بولاس به شرق و کشف وحدت ذهن شرقی و غربی است.
#تجربههای_روانپزشکانه
ذهن چینی
نوشتهی روانکاو بریتانیایی کریستوفر بولاس
مترجم: دکتر سحر اعلایی
نشر: ققنوس
سال چاپ: ۱۴۰۲
کریستوفر بولاس در کتاب ذهن چینی میکوشد به یاری روانکاوی فروید، وینیکات، خان، یونگ و روزنفلد دو تفکر شرقی و غربی را که چند هزار سال پیش از هم منشعب شدهاند دوباره با یکدیگر آشتی دهد. بولاس بر این تصور است که هرچند تقسیمهای سادهانگارانۀ جهان به شیوههای مختلف تفکری دقیق نیستند و حتی ممکن است رهزن باشند، اما معتقد است شیوههای تفکر در شرق آسیا و غرب تفاوتهایی با یکدیگر دارند و بر بخشهای متفاوت ذهن تأکید میکنند. این دو بخش ذهن زمانی با یکدیگر وحدت داشتند اما طی چند هزار سال گذشته از هم فاصله گرفتهاند. با این همه، این دو شیوۀ تفکر به یمن ظهور روانکاوی در اواخر قرن نوزدهم و تحولات بعدی آن به یکدیگر نزدیک میشوند.
بولاس چگونه تفکر غربی و شرقی را به آغوش یکدیگر بازمیگرداند؟
او در سفری فکری و سهمرحلهای، که با سفر واقعی او به ژاپن و کرۀ جنوبی همراه است، آرامآرام بخش شرقی ذهن خود را کشف میکند و به شباهتهای آن با بخش غربی ذهن خود (آموزههای روانکاوی) پی میبرد. در مرحلۀ اول سفر فکری خود، پیش از آن که عازم ژاپن و کره شود، هنگام مطالعه دربارۀ فرهنگهای شرقی پیشانگارههایی پرورانده است. در آن زمان نمیدانسته که این فرمی از بازخوانی است، زیرا عناصر ذهنیای که در شرق رشد یافته بودند بخشی از ذهن او و اذهان مردم سراسر جهان بودند. با این همه، در مرحلۀ دوم فکری خود با سفر به ژاپن و تجربۀ زندۀ ذهن ژاپنی چیزی را درمییابد که تأثیری عمیق بر او مینهد، با این که هنوز از آن فهمی روشن ندارد. سرانجام در واپسین مرحلۀ سفر فکری خویش، پس از آن که سفر به شرق دور را به اتمام رساند، بار دیگر به متون بنیادین فرهنگهای شرقی بازگشته، دریافت خود را مفهومپردازی میکند.
کتاب ذهن چینی در سه بخش با عناوین «پیشانگارهها»، «دریافتها» و «مفهومپردازیها» روایتگر سفر آفاقی و انفسی کریستوفر بولاس به شرق و کشف وحدت ذهن شرقی و غربی است.
#تجربههای_روانپزشکانه