Telegram Web Link
انتشار چاپ دوم وادی‌های شور، اثر جناب استاد دکتر احمد سید احمد جلیلی رییس اسبق انجمن علمی روان‌پزشکان ایران بعد از ۲۶ سال‌.

قرائت در شهر بادگیرها من به زودی در #تجربه‌های_روان‌پزشکانه
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
در شهر بادگیرها
از مجموعه‌ی وادی‌های شور
با صدا و تصویر استاد دکتر جلیلی شاعر

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
در چهاردهمین برنامه «مستندات یکشنبه» سینماتک خانه هنرمندان ایران با نمایش مستند «رویای بنفشه‌ها» ساخته اسماعیل میهن‌دوست، مسئله مهاجرت از منظر روانشناختی مورد بحث قرار گرفت.

به گزارش روابط‌عمومی خانه هنرمندان ایران، چهاردهمین برنامه «مستندات یکشنبه» سینماتک خانه هنرمندان ایران، بعد از ظهر روز یکشنبه، ۷ خرداد ماه ۱۴۰۲ به نخستین نمایش عمومی فیلم مستند «رویای بنفشه‌ها» به کارگردانی اسماعیل میهن‌دوست در سالن استاد ناصری خانه هنرمندان ایران اختصاص داشت و با پایان نمایش فیلم، کارگردان و امیرحسین جلالی ندوشن روانپزشک و روان‌درمانگر درباره این مستند به بحث و گفتگو پرداختند و سامان بیات پژوهشگر سینما مدیریت نشست را بر عهده داشت.‌ متن کامل خبر را اینجا بخوانید.

jalalinadoushan.com

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
کانال میز نفت، این تصویر را که متعلق به بازدید شهید محمد جواد تندگویان، وزیر اسبق نفت از بیمارستان رازی کنونی(روانی امین‌آباد سابق) است، به تاریخ ثبت شهریور ۱۳۵۹ بازنشر کرده است.

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه

🆔 @mizenaft
🗞 شعر

#دکتر_هلن_شاهخواه‌. روان‌‌پزشک

ای هوشیاران زمین
بوی یاءس می‌آید
بوی لغزش اندام ماهی‌ها
در ساحل آغوش دلتنگی،
و بوی هزار اندوه بارانی
در پیچ و خم انسانیت!
آری!
بوی یاءس می‌آید
و این‌گونه مرا در خود فرو می‌برد.

ای سرهای بریده از جهل
که از داغ اندوهتان
سقف آسمان به زمین رسیده‌ست!
ای کاش ما را ببخشید
ما که خفتگان عصر ِ مرده‌ایم!
که در لابلای واژه‌های بیسر
و سراب هم آغوشی ِ عشق
در خواب ِ بیداری مانده‌ایم!

ای صاحبان سرهای بزرگ!
این انتظار
روزی ما را خواهد کشت...
مگر این خیال محال
دست از گریبان ِ عدم بردارد!
تا بر شاخه‌های تکیده‌ی شجاعت
نور زندگی بتابد ُ
از سینه‌ی آزاد مادران ِ زمین
دخترانی پرورش یابند
که بر تار موهایشان،
سنجاق ِ آگاهی‌ست...
آن‌وقت،
بوسههای معصوم خیابان‌ها
بوی "دوستت دارم" می‌دهند
و دهان‌ها،
پر از واژه‌ی امید است
و در نگاه مردم شهر
عشق جرم نیست!
که مرهمی ست،
بر رنج‌های بی‌شمار بشریت...

ای ابرهای دلتنگ
خاطرات روزهای گذشته،
در انتظار سیلاب اشک‌های شماست...
ای کاش ببارید
که ما مدت‌هاست
از هیاهوی بارانها،
و دلفریبی رنگین‌کمانها،
و گام‌های استوار از شوق ُ
خورشید گرمابخش ِ آزادی،
دور مانده‌ایم...

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
Saman Tavakoli, M.D.

I am honored to be elected as the Chair of the Psychoanalysis in Psychiatry Section (PIP) of the World Psychiatric Association (WPA) for the next triennium (2023-2026). For the newly elected Chair, other Officers, and Committee Members, terms of office will begin after the end of the current one’s term.

The PIP officially began in 2002, finding its place as one of the WPA Scientific Sections after a long process coordinated by Daniel Simon Kipman (France) and Allan Tasman, who served as the founding Chair and Co-Chair of the Section. Currently, it consists of nearly eighty members representing different countries worldwide. The WPA Scientific Sections, and the PIP among them, are directed by Chair, Co-Chair, Secretary, and Executive Committee Members elected for three years.

The PIP aims to explore how psychoanalysis may enrich the daily clinical practice of psychiatry and provide a forum for interdisciplinary trans-theoretical discussions. Section members study links between the theory and practice of psychodynamic psychiatry, neuroscience, social sciences, the humanities, and clinical research.

Since its establishment, the PIP has been working under the leadership of Daniel Simon Kipman (France, 2002-2008), Florence Quartier (Switzerland, 2008-2014), Michel Botbol (France, 2014-2017), and Hervé Granier (France, 2017-2023).

I have had the opportunity of being a member of the Section (since 2017) and serving as its Secretary (2020-2023).

I look forward to collaborating with the entire membership, Officers, Executive Committee, Consultants, and Advisors of the Section:

Co-Chair:
– Paola Mieli (USA)

Secretary:
– Mario Edouardo Costa Pereira (Brazil)

Executive Committee:
– Fabian Guenole (France)
– Petrin Redyani Luckman (Indonesia)
– Silvia Olarte (USA)
– Dusica Lecic Tosevski (Serbia)
– Hachem Tyal (Morocco)

Chair Emeritus and Consultant (ex-officio):
– Michel Botbol (France)
– Hervé Granier (France)

Advisors (ex-officio):
– César Alfonso (USA)
– Maria Ammon (Germany)
– Graciela Onofrio (Argentina)

🔉 کانال تلگرامی سلامت روان و جامعه

🌄 صفحه‌ی اینستاگرامی سلامت روان و جامعه
.
🗞 تبریک

انتخاب دکتر سامان توکلی به عنوان رییس سکشن روانکاوی انجمن جهانی روان‌‌پزشکی را تبریک می‌گوییم.

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
🗞 تازه‌ها

#دکتر_آویشن_مهدوی. دستیار روان‌‌پزشکی

غلبه بر اضطراب مرگ؛ درک زندگی و میراثمان

مقاله‌ی تازه‌ای با عنوان Overcoming death anxiety: Understanding our lives and legacies در مجله MD psychiatry در ماه می 2023 چاپ شده است. ترجمه‌ی چکیده‌ای از مقاله در ادامه می‌آید.‌

بیماران بسیاری برای درک مفهوم زندگی خود به ما مراجعه می‌کنند. به طورمثال بیمار می‌پرسد: «اگر امروز می‌مردم، آیا زندگی‌ام به اندازه کافی خوب بود؟» یا "وقتی بمیرم، چگونه به گذشته نگاه و در مورد انتخاب‌هایم قضاوت خواهم کرد؟"
اضطراب مرگ احساسی تداعی کننده پایان زندگی و یادآور دائمی این واقعیت است که هر لحظه می‌تواند پایان زندگی باشد. تنها در داستان‌های علمی تخیلی، می توان به عقب بازگشت و گذشته را به امید آینده‌ای بهتر ترمیم کرد. زمان فقط در یک جهت می‌رود و مرگ نتیجه طبیعی زندگی است.
مرگ ممکن است هدفی مانند تکامل ژنی داشته باشد، اما حتی با این اصل و دلیل هم نمی‌توان حتمی بودن مرگ را پذیرفت. مردم می‌میرند و این واقعیت اضطراب‌آور زندگی است. اضطراب مرگ می‌تواند به ویژه در دنیای به هم متصل امروزی بیشتر قابل لمس باشد. در دنیای اخبار مداوم، ممکن است بسیاری احساس کنند اگر به دلیل گرم شدن زمین آواره نشده‌اند یا پناهنده جنگی نیستند، شایسته‌ی دیده و شنیده شدن نیز نیستند. این مساله را می‌توان میان جامعه‌ی پزشکی نیز حس کرد که چالش‌های سلامت روان ناشی از شرایط سخت خودشان را شایسته برچسب‌گذاری یک اختلال روانی نمی‌دانند، بنابراین احساسات خود را به عنوان «فرسودگی شغلی» درنظر می‌گیرند و خود را سزاوار همدردی و توجه برای داشتن اختلالات بالینی قابل توجه مانند افسردگی نمی‌دانند. برعکس این حالت در افراد مشهور وجود دارد، برخی از آنان چنان زندگی عجیب و غریبی دارند که دستاوردهای ساده‌تر دیگران در مقایسه با آنها بیهوده به نظر می‌رسد. چمن‌های باغچه همسایه همیشه سبزتر به نظر می‌رسند، در حالی که ما اکنون در رسانه‌های اجتماعی دائماً در معرض چمن‌های کاملاً آراسته هستیم. این ایده که موفقیت‌ها و دردهای ما هر دو پوچ هستند، می‌تواند منجر به اضطراب مرگ بسیار محسوسی شود -اگر هیچ یک از کارهایی که انجام می‌دهم اهمیتی نداشته باشد، زندگی من هرگز مهم نخواهد بود، یا زندگی من هرگز مهم نخواهد بود زیرا هرگز تعداد کافی "لایک" یا "بازدید" در رسانه‌های اجتماعی برای اینکه زندگی یک فرد ارزش زندگی کردن داشته باشد، را نخواهم داشت. در دنیای امروز قرار گرفتن مداوم در معرض اخبار و رسانه‌های اجتماعی می‌تواند باعث احساس بی‌فایده بودن و اضطراب مرگ محسوس شود. با این حال آنچه ما به جای می‌گذاریم، می‌تواند به عنوان راهی برای کاهش اضطراب مرگ باشد.
مردم چگونه مرا به یاد خواهند آورد؟ آیا مردم مرا به یاد خواهند آورد یا مانند سایه‌ای در خاطره دور نزدیکانم محو خواهم شد؟ ایده فراموش شدن یا گم شدن برای برخی غیر قابل تحمل است و می‌تواند یک نیروی محرکه قوی برای "نام‌آوری" باشد. از این گذشته، تا زمانی که در حافظه و/یا ژن‌های دیگران باشید، می‌توان استدلال کرد که شما واقعاً نمرده‌اید. بنابراین میراث به عنوان شکلی از ابژه انتقالی پس از مرگ عمل می‌کند. راهی برای آرام کردن ترس‌هایمان در مورد اینکه چگونه ما را به یاد می‌آورند. برای بسیاری، احساس رضایت نسبت به چیزی که از خود باقی می‌گذارند (میراثشان) راهی برای کنترل اضطراب مرگ است.

🔖 در حالی که دانش روان‌پزشکی مدرن با درک بهتر نوروبیولوژی انسان، پاتوفیزیولوژی بیماری‌های روانی، و گسترش دارو-درمانی‌های جدید به پیشرفت خود ادامه می‌دهد، روان‌پزشک امروزی نباید حقایق اساسی انسانیت را که زمانی جزء اصلی روان‌پزشکی بود فراموش کند. اضطراب مرگ یکی از این حقایق است. عامل استرس‌زای مهمی که همه ما با آن روبرو خواهیم شد. یادآوری دائمی این موضوع که زندگی پایان دارد باعث اضطراب مرگ می‌شود.
بیماران اغلب به پزشک مراجعه می کنند تا به دنبال تایید زندگی خود باشند. به کمک درمان میتوان بینش افراد در مورد رفتارهای دفاعی و تعریف از خوب زندگی کردن را پردازش کرد.

🔑 ورق بزنید...

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
🗞 ادامه‌ی تازه‌ها

با تمرکز بر زندگی ارزشمند، می‌توان اضطراب مرگ را کاهش و احساس رضایت به دست آورد.
مورد آقای ب این را نشان می‌دهد. او یک نویسنده‌ی ۷۲ ساله با سابقه طولانی اضطراب، که یک بار در کودکی کابوسی شبیه به کارتون زیبای خفته دیده بود. او در رویای خود از پلکانی مارپیچ در یک قلعه بالا می‌رود و دوک نخ‌ریسی را لمس می‌کند و به زندگی خود پایان می‌دهد. ترس او از مرگ متعاقباً در طول زندگی‌اش سر به فلک کشید. او مبتلا به بیماری قلبی است. اگرچه در شرایط پایداری قرار دارد اما دائماً می‌ترسد که در خواب دچار حمله قلبی شود و بمیرد. او آنقدر نگران بیدار نشدن در صبح است که به خواب رفتن تقریباً برایش غیرممکن است.
آقای ب ازدواج نکرده و جز خواهری که در ایالت دیگری زندگی می‌کند و یک سگ، خانواده و دوستی ندارد.
او نگران است که اگر صبح از خواب بیدار نشود، چه اتفاقی برای سگش می‌افتد، اما شاید ناراحت‌کننده‌ترین چیز برایش این باشد که "کارهای باقی مانده و همچنین چیزهای زیادی برای نوشتن دارم!" او به‌عنوان نویسنده‌ای ماهر، به نوشتن ادامه می‌دهد و امیدوار است که در طول زندگی‌اش رمان‌های بیشتری منتشر کند. جای تعجب نیست که شخصی بدون شبکه اجتماعی قوی از مرگ بترسد و تحت فشار باشد تا قبل از فرود آمدن پرده، به نوعی در جهان اثر بگذارد. این ترسناک است که فکر کنیم حتی بدون ما نیز زندگی ادامه دارد.
با جلب توجه آقای ب، به این مساله که اضطراب همیشگی‌اش ریشه در ترس از مرگ دارد، توانست بینش بیشتری در مورد رفتارهای دفاعی خود به دست آورد. در فرایند درمان او با مواجهه با اضطراب مرگش و پردازش تعریفش از زندگی خوب، به فقدان ارتباط اجتماعی خود به‌عنوان عمل تضعیف‌کننده اذعان کرد و گام‌های مهمی برای رفع آن برداشت. او توانست با تأکید کمتر بر فهرست کارها و آرزوهایش بر یک زندگی رضایت‌بخش‌تر تمرکز کند.
در آخرین جلسات، او اعتراف کرد از مرگ ناگهانی قلبی کمتر می‌ترسد و متوجه شده است که اضطراب کلی او به شدت کاهش یافته است. او به این نتیجه رسید که تجربه‌ی داشتن روابط معنادار در لحظه حال به او شادی بیشتری می دهد تا اینکه زمان باقی مانده را صرف حفظ هویت برای آینده خود کند. به نظر ابتدایی می‌رسد، اما اگر به درونمان نگاه کنیم، ممکن است متوجه شویم که همه ما به طور مشابهی رنج می‌بریم: چقدر از اعمال، افکار و ترس‌های روزانه ما با خطر مرگ مرتبط است؟
 
🔑 پایان

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
اثر ادوارد مونک
کودک بیمار

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
Forwarded from روانپزشکان
👥 افراد صاحب صلاحیت برای ارائه درمان با تحریک مغناطیسی مغزی فراجمجمه‌ای مکرر (rTMS)

👤 http://ravanpezeshkan.com/rtms

👤 متن کامل استاندارد خدمت rTMS
🗞 روان‌‌پزشکی در خاطرات سیاستمداران

هشدار پزشکان: احتمال افسردگی است.

آقای خاتمی گفت، تحت تأثیر فشارهای کار و اعتراضات، ناراحتی عصبی پیدا کرده و به دستور اطبا، به طور مرتب داروی آرام‌بخش مصرف می‌کند. اطبا گفته‌اند که اگر نکند، ممکن است تبدیل به افسردگی شود.

خاطرات هاشمی رفسنجانی. ١۴ خرداد ١٣٧٩

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
اعلان آغاز فعالیت گروه آموزشی مانژه
(رویکردی تطبیقی در روان‌درمانی‌ روانکاوانه)

پرده بگردان و بزن ساز نو

گروه آموزشی مانژه که در تاریخ ۱۷خرداد ۱۴۰۲ آغاز خود را خبر می‌دهد زاییده‌ی نیازی است که در اکوسیستم تفکر روان‌کاوی ایران لمس می‌شود. «گروه آموزشی مانژه» بر آن است که زیست روانکاوانه‌ی خود را در بستر رو به تکامل همین زیست-بوم مشق کرده‌ و با تکیه به اهداف زیر تاسیس این گروه را اعلام می‌نماید.

۱. رویکردهای شخصی ما متنوع اما ابزار همزیستی ما با یکدیگر دیالوگ خواهد بود. روان‌کاوی تطبیقی در مورد جدال و گفتگو در روان‌کاوی است. تعارضات فکری، شخصی و نهادی در تاریخ روان‌کاوی وجود داشته، اما در کنار آن‌ها تلاش‌های خلاقانه‌ای برای برقراری درک و ارتباط بین دیدگاه‌های مختلف نیز وجود دارد. اکنون و با نزدیک شدن عمر موج نوی ترویج فرهنگ روانکاوی در میان ایرانیان به دو دهه، زمان آن رسیده که انزوا و گوشه‌نشینی مکتبی و نهادی به موانست و هم‌زبانی تطبیقی و میان موسسه‌ای تبدیل گردد.

۲. مانژه فقط یک برنامه‌ی درسی و آموزشی نیست،‌ بلکه پیشنهادی فروتنانه به جامعه‌ی روانکاوی ایران نیز خواهد بود.
بی‌‌تردید باور ما این است که ایجاد گشتالت و یکپارچگی تئوری‌ها و صداهای متفاوت در رویکردهای روانکاوانه و پذیرش اینکه می‌توان همه‌ی رویکردها را در کنار هم پذیرفت، در بهترین حالت تصویری آیینه‌ای و به‌عبارتی امری خیالین است، اما نسبت رویکردهای روانکاوانه با یکدیگر چگونه است؟ به‌نظر می‌رسد آنچه تفکرات متفاوت روانکاوانه را به‌وجود می‌آورد متفکری‌ است که به این اندیشه‌ها می‌اندیشد و در بستر زمانی و تاریخی خاص خود به آن‌ها جان می‌بخشد و آن‌ها را به کلام و مفهوم درمی‌آورد. به بیان بهتر، نسبت تئوری‌ها، ایده‌ها و آرای روانکاوانه بیشتر از آنکه قرار باشد همزمان در کنار هم به یکپارچگی‌ای برسند، یکدیگر را خلق، نفی و حفظ می‌کنند.
از این رو در گروه آموزشی مانژه خواهیم کوشید فضایی فراهم شود تا این اندیشه‌ها در نسبت و ارتباط با یکدیگر بازمعنابخشی شوند و صدای جدیدی باشد برای بازاندیشی اندیشه‌های روانکاوانه به‌صورت تطبیقی (Comparative).

۳. دستور کار مانژه علاوه بر دوره‌های آموزشی کوتاه‌مدت، میان‌مدت، و بلند مدت، پژوهش است. پژوهش‌های میان‌مکتبی در روانکاوی، پژوهش‌های فرهنگی، و مطالعات میان‌رشته‌ای با نگاهی تام و تمام به زمینه‌ی بومی کنش روانکاوانه در دل فرهنگ‌های متنوع همزیست در ایران فرهنگی و ایران سرزمینی مدنظر ماست‌. مانژه سهم بافتار سیاسی-اجتماعی و روح زمانه را نادیده نمی‌گیرد و به گفت‌گو و اثر متقابل درون و بیرون نگاهی جدی دارد.

۴. مسولیت‌پذیری اجتماعی دستور کار دیگر ما است. مانژه غیرانتفاعی نیست، اما امکان‌پذیر کردن آموزش روانکاوی استاندارد و باکیفیت برای همه‌ی آنان که اشتیاق وافی دارند و دسترسی عادلانه‌‌تر به خدمات درمانی روانکاوانه برای طیف گسترده‌تر از افراد علاقه‌مند به دانستن در مورد خود از طریق اعطای گرنت، سوبسید و بورسیه مدنظر ما خواهد بود.

۵. هیچ مرزی برای آموختن در نظر نداریم. مانژه میزبان مدرسانی از همه‌ی مکتب‌ها، موسسه‌ها و از درون و بیرون ایران خواهد شد.

۶. علاوه بر اهتمام به آموزش روان‌درمانی‌ روانکاوانه که در آن نگاه تطبیقی و سویه‌های دیالوگ‌محور پر رنگ است، مانژه توانمندسازی درمانگران ایرانی در زمینه‌ی روان‌درمانی روانکاوانه‌ی کودک و نوجوان را به شکل ویژه در دستور کار قرار خواهد داد.‌

۷. اشتیاق ما این است که به اندازه‌ی توان خودمان رواج تفکر تحلیلی و روانکاوی در ایران را ممکن‌‌تر کنیم. آموزش تحلیلی در ایران با وجود تلاش‌های سازنده‌ی تمام گروه‌های تحلیلی موجود و چهره‌های شاخصی که سال‌ها عمر خود را صرف آبادانی سرزمین روانکاوی ایران کردند، همچنان برای بارورتر شدن به بازاندیشی و تفکر نیازمند است. ارتقای کیفیت آموزش و در محور و مرکز قرار دادن خلق ذهن و زبان روانکاوانه در روان‌پژوهان می‌تواند دستور کاری برای همکاری گروه‌های تحلیلی در آینده‌ی روانکاوی ایران باشد.

۱۷ خرداد ۱۴۰۲

مریم اصل‌ذاکر
شهاب شیرخدا
آزاده قائمی
فروغ ادریسی
امیر حسین جلالی ندوشن



برای اطلاع از فراخوان اولین دوره‌ی آموزشی جامع روان‌درمانی روانکاوانه، کارگاه‌های فصل تابستان و‌دیگر برنامه‌ها لطفا به کانال مانژه بپیوندید.
🗞 تازه‌ها

#دکتر_ستاره_اسماعیلی. دستیار روان‌‌پزشکی

داستانی که می‌تواند روان‌‌پزشکی را متحول کند
منبع: واشنگتن پست

آپریل بورل دانشجوی حسابداری در دانشگاه مریلند شرقی بود. اما پس از یک حادثه در ۲۱ سالگی، ناگهان دچار سایکوز شده و در توهمات دیداری و شنیداری گم شد. این مدرس سابق دبیرستان دیگر نمی توانست ارتباط برقرار کند، حمام برود، یا از خود مراقبت کند. آپریل در نوجوانی در بالتیمور بزرگ ‌شد. از همان ابتدا به حسابرسی علاقه مند بود، دفترچه حساب پدرش تنظیم و در جمع‌آوری اجاره املاک به پدر کمک می‌کرد. او کمک کرد تا پدرش ده‌ها ملک اجاره‌ای خود را بازسازی کرده، پریزها را سیم‌کشی کند، و برای تعمیر و قیر از پشت بام‌ بالا می‌رفت. او بسیار درسخوان بود و در صورت گرفتن نمره B در کلاس ناامید می‌شد. آپریل از سلامت کلی برخوردار بود و هیچ نشانه‌ای از ناراحتی روانی فراتر از دردهای عادی رشد نوجوانان را نشان نمی‌داد. پدرش در ارتش خدمت کرده بود و با نامادری و یکی از هفت خواهر و برادرش زندگی می کرد.
اما در سال ۱۹۹۵ خانواده آپریل تماس تلفنی ترسناکی از اساتیدش دریافت کردند. جزئیات مبهم بود، اما به نظر می‌رسید که آپریل تجربه دردناکی را تجربه کرده که منجر به بستری بیمارستان شده و سرانجام اسکیزوفرنیا تشخیص داده شد.
علی رغم تلاش خانواده در مراقبت از آپریل در سال ۲۰۰۰، خانواده اش احساس کردند او را از دست داده‌اند، درنتیجه او برای مراقبت طولانی مدت به مرکز نگهداری روان‌پزشکی در مریلند رفت. در دنیای سایکوتیک خود محبوس شد. اغلب به نظر می‌رسید که او با انگشتانش محاسبه می‌کند و با خود در زمینه معاملات مالی حرف می‌زند. دیگر قادر به شناختن خانواده نبود و نمی‌خواست کسی او را لمس کند و یا در آغوش گیرد.
وقتی برای آپریل تشخیص اسکیزوفرنیا داده شد، ساندر مارکس مدیر روان‌پزشکی دانشگاه کلمبیا، هنوز یک دانشجوی پزشکی در دانشگاه آمستردام بود. پدر و مادرش هر دو روان‌پزشک بودند. او در کنار روان‌پزشکی و بیماران بزرگ شد واغلب درکودکی در محل کار والدین، بازی می‌کرد، درنتیجه هرگز از بیماران یا استیگما نمی‌ترسید. او به عنوان محقق یک بیمارستان دولتی در نیویورک، (مرکز روان‌پزشکی Pilgrim ) با شدیدترین بیماران روان‌پزشکی را انتخاب کرد. در اولین روزهای حضورش آپریل را ملاقات کرد. آپریل فقط خیره می‌شد و یکجا می‌ایستاد. دوش نمی‌گرفت، بیرون نمی‌رفت، نمی‌خندید و پرستارها به اجبار او را حرکت می‌دادند. مارکس در آن زمان در موقعیتی نبود که بتواند به او کمک کند. او به حرفه خود ادامه داد ولی هیچ وقت آپریل، زن جوانی که در ایستگاه پرستاری یخ زده بود را فراموش نکرد. "او اولین کسی بود که من به عنوان یک بیمار دیدم و تا به امروز، بیمارترین بیماری‌ست که تا به حال دیده‌ام"
نزدیک به دو دهه بعد راه‌های آنها دوباره تلاقی ‌کرد و در سال ۲۰۱۸، یک برخورد تصادفی دیگر منجر به چندین اکتشاف پزشکی شد، مانند صحنه‌ای از فیلم و کتاب معروف « Awakenings (۱۹۹۰) » که از بیداری بیماران کاتاتونیک الهام گرفته شده بود.
بیست سال بعد، زمانی که مارکس برای خود آزمایشگاهی داشت، یکی از همکاران خود را تشویق کرد که در زمانی را با بیماران پیلگریم بگذراند. آنتونی زغبی به صورت تصادفی با آپریل برخورد کرد و در بازگشت مشاهدات خود را برای مارکس بازگو نمود. مارککس بلافاصله آپریل را شناخت و از شنیدن عدم تغییر بیماری که نزدیک به دو دهه قبل دیده بود، متحیر شد. دراین سالها داروهای آنتی سایکوتیک، تثبیت‌کننده‌های خلق و درمان با ECT  همگی بی‌فایده بودند.
 
در سال ۲۰۱۶ مارکس رضایت خانواده آپریل را برای انجام یک کار پزشکی کامل دریافت کرد. او یک تیم چند رشته‌ای متشکل از بیش از ۷۰ متخصص (روان‌پزشک، نورولوژیست، نوروایمونولوژیست، روماتولوژیست، متخصصان اخلاق پزشکی ) از کلمبیا و سراسر جهان را تشکیل داد تا بفهمند چه اتفاقی در حال رخ دادن است.
اولین شواهد قطعی در آزمایش خون نشان داد که سیستم ایمنی بدن او مقادیر فراوان و انواع آنتی‌بادی‌هایی تولید می‌کند که به بدن او حمله می‌کنند. اسکن‌های مغزی شواهدی را نشان داد که این آنتی‌بادی‌ها به لوب‌های تمپورال مغز او آسیب می‌رسانند، نواحی که در اسکیزوفرنیا و سایکوز نقش دارند. به این ترتیب فرضیه‌ای مطرح شد که این آنتی‌بادی‌ها ممکن است گیرنده‌هایی را تغییر داده باشند که گلوتامات را به هم متصل می‌کند و نحوه ارسال سیگنال‌ نورون‌ها به یکدیگر مختل شده باشد.
با وجود تمام علائم بالینی اسکیزوفرنیا، تیم تحقیقاتی معتقد بود که علت اصلی بیماری آپریل لوپوس است، یک اختلال خود ایمنی پیچیده که در آن سیستم ایمنی بدن آنتی‌بادی‌های زیادی تولید می‌کند که به پوست، مفاصل، کلیه‌ها یا سایر اندام‌ها حمله می‌کنند. اما علائم آپریل معمولی نبودند زیرا به نظر می‌رسید که لوپوس فقط بر مغز او تأثیر می‌گذارد.

🧷 لطفاً ورق بزنید... ۱/۳
🗞 تازه‌ها. داستانی که می‌تواند.... ۲

چند بیمار دیگر مانند آپریل از دست رفته و به عنوان غیرقابل درمان شناخته شده بودند؟ مارکس گفت: «ما نمی دانیم چند نفر از این افراد در آنجا هستند.  اما یک نفر جلوی ما نشسته و باید به او کمک کنیم.
تیم پزشکی شروع به کار کرده و ایمونوتراپی آغاز شد . هر ماه به مدت شش ماه، آپریل پالس استروئید داخل وریدی به مدت پنج روز، به‌علاوه یک دوز سیکلوفسفامید، دریافت کرد و ریتوکسیماب اضافه شد و تقریباً بلافاصله علائم بهبود را نشان داد .
به عنوان بخشی از آزمون شناختی مونترال (MoCA) از او خواسته شد که یک ساعت ترسیم کند و نتایچ به شکل زیر بود.
با وجود این بهبود، روان پریشی او باقی ماند بنابراین برخی از اعضای تیم تصمیم گرفتند آپریل را به مرکز روانپزشکی بازگردانند. در آن زمان، مارکس مجبور بود به خانه خود در هلند برود درحالیکه می‌ترسید که در غیاب او، آپریل به پیلگریم بازگردانده شود.
مارکس در آخرین ورود به بیمارستان جهت ویزیت انتظار داشت آپریل را به حالت کاتاتونیک ببیند. اما آپریل دیگر آنجا نبود ودر عوض، زن دیگری در اتاق نشسته بود. انگار آپریل پس از ۲۰ سال بیدار شده بود.
در سال ۲۰۲۲، آپریل از نظر روانی صلاحیت یافت تا خود را از بیمارستان روانی که نزدیک به دو دهه در آن زندگی کرده بود، ترخیص و به یک مرکز توانبخشی نقل مکان کرد. بعد از برداشتن محدودیت های ملاقات مربوط به کووید، سال گذشته خانواده ی آپریل با شادی او را در یک مرکز توانبخشی ملاقات کردند. او دوران کودکی‌اش در بالتیمور، نمرات مدرسه، و ساقدوش بودن در عروسی برادرش را نیز به یاد می‌آورد – (ظاهراً همه چیز تا زمانی که فرآیندهای التهابی خودایمنی روی مغزش تأثیر بگذارند). آنها بسیار خوشحال بودند، زیرا هیچ زمانی او را به این شکل ندیده بودند.
پس از بهبودی غیرمنتظره آپریل، جستجو برای پیدا کردن بیماران دارای آنتی بادی خودایمنی آغاز شد. چند ماه بعد، آنکا اسکاناس ، روماتولوژیست و مدیر مرکز لوپوس کلمبیا، که در تیم درمان آپریل حضور داشت، مورد دیگری را پیدا کرد.
وقتی دیواین کروز ۹ ساله بود، شروع به شنیدن صداها کرد. در ابتدا صداها با هم دعوا کردند. اما وقتی بزرگتر شد، صداها درباره او صحبت می کردند و  یک شب، صداها او را تشویق کردند که خود را بکشد. زن جوان بیش از ده سال برای درمان علائمش که شامل توهمات دیداری و شنیداری و همچنین هذیان هایی بود که او را از داشتن یک زندگی عادی باز می داشت، به بیمارستان مراجعه میکرد. سرانجام برای دیواین اختلال اسکیزوافکتیو و ناتوانی ذهنی تشخیص داده شد. داروهای آنتی سایکوتیک، لیتیوم، کلونازپام، آتیوان و بنزتروپین علی‌رغم عوارض جانبی بسیار، تمام علائم وی را برطرف نکردند. همچنین دیواین در سن ۱۴ سالگی مبتلا به لوپوس تشخیص داده شد، اگرچه پزشکان هرگز ارتباطی بین این بیماری و اختلال روان‌پزشکی او  نیافته بودند.
زمانی که مارکس و تیمش دیواین را پیدا کردند، او ۲۰ ساله بود و این توهم را داشت که علیرغم آزمایش‌های متعدد بارداری منفی، باردار است.
در آگوست گذشته، تیم پزشکی ایمونوساپرسورهای ماهانه، کورتیکواستروئیدها و داروهای کموتراپی را تجویز کردند، رژیمی مشابه آنچه در آپریل چند سال قبل داده شده بودکه موجب نشانه های چشمگیری از بهبودی در او شد. پس از چندین درمان، دیواین شروع به درک این موضوع کرد که صداهای موجود در سر او با صداهای واقعی متفاوت است، نشانه ای از اینکه او دوباره با واقعیت ارتباط برقرار کرده
آخرین تزریقات در ژانویه بود.دو ماه بعد، او به اندازه کافی خوب بود که با یک خبرنگار ملاقات کردو گفت "من احساس می کنم شخصی هستم که قرار بود در تمام زندگی ام باشم." با وجود از دست دادن حدود ۱۰ سال از زندگی خود را بر اثر بیماری، جزئیات زیادی را به خاطر می آورد. چون در کودکی نمی‌دانست چگونه برای خانواده‌اش توضیح دهد که چه می‌گذرد، اغلب را در اتاقش و تنها بود.احساس میکرد در حال لال شدن است و والدین متوجه منظور او نمی‌شوند. دیواین صداها و تصاویر اغلب آزاردهنده ای را که توهم داشت به یاد آورد: دستی که از سقف دراز کشیده بود در حالی که در رختخواب دراز کشیده بود، پرستار خزنده با سر کج و دندان های سیاه که در بیمارستان به او نزدیک شد. فکر می کردم که دنیا در حال پایان است و پلیس برای دستگیری من آمده...

🧷 لطفاً ورق بزنید... ۲/۳

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
🗞 تازه‌ها. داستانی که می‌تواند.... ۳ و آخر

به گفته مارکس بهبودی او به چند دلیل قابل توجه بود. صداها و توهم های دیداری متوقف شد و دیگر معیارهای تشخیصی برای اختلال اسکیزوافکتیو یا ناتوانی ذهنی را نداشت. دیواین در ارزیابی شناختی نه تنها یک ساعت کامل ترسیم کرد، بلکه از وضعیت پزشک نیز پرسید!
 
اما مهمتر از آن، دیواین اکنون تشخیص می دهد که توهمات قبلی او واقعی نبودند. این آگاهی عمیقی است که بسیاری از بیماران سایکوتیک هرگز به این درک نمی رسند.
امروز دیواین با مادرش زندگی می کند و زندگی فعال و متعهدانه‌تری دارد. به مادرش در آشپزی کمک می‌کند، به خواربارفروشی می‌رود و حتی از بچه‌های کوچک خواهر و برادرش مراقبت می‌کند، مسئولیت‌هایی که خانواده‌اش هرگز قبل از بهبودی به او نسپرده بودند.
مارکس و سایر پزشکان معتقدند که احتمالاً تعداد بیشتری از بیماران وجود دارند که شرایط روانی آنها ناشی از مسائل خود ایمنی است یا با این بیماری تشدید می شود. درحال حاضر موضوع بحث در جامعه علمی اینست که در نهایت این تحقیقات به چه تعداد از مردم کمک خواهد کرد. با اینحال هیجان را در مورد پتانسیل درک بهتر آنچه در مغز در طول بیماری روانی جدی می گذرد برانگیخته است. مارکس معتقد است که آزمایش‌های خونی بسیار حساس و ارزان برای تشخیص آنتی‌بادی‌های مختلف باید به بخشی از پروتکل غربالگری استاندارد روان‌پریشی تبدیل شود.
The Washington Post, June 2023
http://ow.ly/Mkl650OEe9t

🧷 پایان. ۳/۳

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
کتاب "مهاجرت و هویت" به آشفتگی، تحول ودرمان در مهاجران می‌پردازد.  سلمان اختر خاطرنشان می‌کند که مهاجرت از کشوری به کشور دیگر تأثیرات ماندگاری بر هویت فرد دارد. اختر به ایده‌آل‌سازی و بی‌ارزش‌سازی، نزدیکی و فاصله، امید و نوستالژی، فضای انتقالی ذهن، تغییر سوپرایگو و تحول زبانی مهاجر می‌پردازد. زمانی که اقشار مختلف جامعه، دانشجویان و حتی اساتید دانشگاه را در تلاش برای مهاجرت می دیدم، این کتاب را خواندم و با توجه به جذابیتش تصمیم به ترجمه آن گرفتم. قسمتی از جذابیت کتاب، روایتهای مهاجران و جلسات درمان آنها است که شامل مهاجران ایرانی هم می شد که تحت روان‌درمانی اختر قرار گرفته بودند.
من بسیار متاسفم که مجبور شدم برای مجوز گرفتن از ارشاد،  تمامی موارد مرتبط با مهاجران ایرانی را حذف کنم، متاسفم که تیغ وزارت ارشاد به شعر " ریشه در خاک" از فریدون مشیری هم رحم نکرد و مجبور شدم از مقدمه کتاب حذف کنم.
امیدوارم که در چاپ بعدی کتاب، در فضایی به دور از این همه خفقان، بتوانم کتاب را به خیل عظیم آشنایانی که برای آسایش بیشتر مهاجرت کردند، تقدیم کنم. جمله ای که در صفحه اول کتاب نوشته شده بود و سانسور شد.

دکتر فائزه شیخ‌مونسی
🗞 شعر

#دکتر_عطیه_مجیدی. دستیار روان‌‌پزشکی

بعد رفتن شازده کوچولو
ما ماندیم و گل سرخی نیمه‌جان
و روباهی که هیچ وقت اهلی نشد
دیگر فرصتی نمانده
آخرین گلبرگ گل سرخ که بیفتد
برای همیشه طلسم خواهیم شد

#تجربه‌های_روان‌پزشکانه
2024/09/23 20:27:12
Back to Top
HTML Embed Code: