Audio
پادکست تجربهها
مشکل حکایتی است که تقریر می کنند
نوشتهی #دکتر_مرتضی_نخستین
صدای پادکست: دکتر ماجده السادات اسدی
موسیقی ابتدایی: لالایی کردی ساختهی کیهان کلهر
#تجربههای_روانپزشکانه
مشکل حکایتی است که تقریر می کنند
نوشتهی #دکتر_مرتضی_نخستین
صدای پادکست: دکتر ماجده السادات اسدی
موسیقی ابتدایی: لالایی کردی ساختهی کیهان کلهر
#تجربههای_روانپزشکانه
امروز در ارغنون
بررسی نمایشنامهی آتشسوزیها (Incendies)
نویسنده: وجدی معود (به انگلیسی Wajdi Mouawad)
مترجم: محمدرضا خاکی
نشر روزبهان
یک نمایشنامه بسیار بیرحم، با پایانی وحشتناک.
#تجربههای_روانپزشکانه
بررسی نمایشنامهی آتشسوزیها (Incendies)
نویسنده: وجدی معود (به انگلیسی Wajdi Mouawad)
مترجم: محمدرضا خاکی
نشر روزبهان
یک نمایشنامه بسیار بیرحم، با پایانی وحشتناک.
#تجربههای_روانپزشکانه
فردا روز جهانی صلح است،
جنگ، برنده ندارد.
حقیقت به کنار، ما در جهان مجازی هم به تلخی میجنگیم، اما،
جنگ، برنده ندارد.
فردا روز جهانی صلح است.
#تجربههای_روانپزشکانه
جنگ، برنده ندارد.
حقیقت به کنار، ما در جهان مجازی هم به تلخی میجنگیم، اما،
جنگ، برنده ندارد.
فردا روز جهانی صلح است.
#تجربههای_روانپزشکانه
🗞 ارغنون
#دکتر_کاوه_علوی. روانپزشک. تجربهها
بررسی و معرفی نمایشنامهی آتشسوزیها
«آتشسوزیها» داستان پیچیدهای دارد. نوال مروان در ۶۵ سالگی میمیرد، در حالی که پنج سال آخر زندگی خود را به سکوت گذرانده و هیچ حرفی نزده است. وکیل او فرزندان دوقلویش (ژان و سیمون) را فرامیخواند. دو نامه از مادر باقی مانده و یک خودنویس و یک کت. اما نامهها ارث فرزندان نیستند. «نامهها» وظیفه آنها هستند و ژان و سیمون باید آنها را به دست پدر و برادری برسانند که هرگز از وجود آنها آگاه نبودهاند و نمیدانند باید کجا بیابندشان. وقتی آنها این کار را انجام بدهند، نامه سومی به آنها داده خواهد شد که انتهای سکوت نوال است و خطاب به فرزندانش نوشته شده است. آشفتگی روانی فرزندان از همین جلسه ملاقات با وکیل شروع میشود و آنها بی آنکه توان مقاومتی داشته باشند، رهسپار سفری ادیسهوار میشوند تا حقایقی را درباره خودشان، والدینشان و اصالتشان دریابند که تحمل دانستن آن دشوارتر از هر تصوری است.
از نظر تکنیکی نمایشنامه خصوصیات ویژهای دارد: ابتدا روی جزئیاتی ظاهراً بیاهمیت از زندگی روزمره ژان و سیمون متمرکز میشود که بعداً معنا خواهند شد: شخصیتهایی غریب و خشن و غیرصمیمی که ریشه در نسب آنها دارد. شخصیتهایی که بازتاب صفات خشونتآمیز و سبعانه والدین هستند. خود این والدین در بستر جغرافیاییِ خاصی پرورش یافتهاند که همیشه زاینده جنگها و خونریزیها بوده: خاور میانه (نویسنده تنها یک جا اشارهای غیرمستقیم به لبنان دارد و میتوان داستان را متعلق به هر کشوری در دل خاور میانه دانست). از طرفی داستان سیر خطی منظمی ندارد. گاه نوال نوجوان را در کنار فرزندان جوانش میبینیم و گاه سه نوال، در مقطع زمانی، همزمان سخن میگویند. صحنههای نمایشنامه پیچیده و متنوع به نظر میرسند (داشتم فکر میکردم این لوکیشنها در صحنه تئاتر چگونه خلق میشوند). همچنین گفتوگوها گاهی به درازا میکشند و حتی بیش از اینکه دیالوگ باشند، مونولوگهایی طولانی و ایدئولوژیزده هستند.
نمایشنامه «آتشسوزیها» درباره خشونتهای پیاپی و بسیار شدید است. درباره کشتار و نسلکشی. نبرد برادر با برادر و هموطنان با هم. زاده شدن و پرورش یافتن در دل جنگ. جنگهای داخلی لبنان که بعداً با هجوم نیروهای خارجی تخریب بیشتری هم ایجاد میکند. شخصیتهای اصلی نمایشنامه، همه شخصیتهای «انتهایی» هستند: نوال، سیمون، ژان، نیهاد و سودا. شخصیتهایی که کارشان وسط ندارد و صفاتشان در شدیدترین شکل بروز میکند و شاید همین خصوصیات باعث میشود گاهی شخصیتها قابل درک نباشند. مثل شخصیت سیمون در ابتدای نمایشنامه که بهشدت خشن و بیاعتنا به مادر و فاقد هرگونه احساسات توصیف میشود.
اما شخصیت «نوال» پیچیدهترین شخصیت داستان است. او از کودکی معصوم و محکوم به سکوت و بیسوادی به دختری عاشق و بعد مبارزی خشن با شهوت قدرتمند انتقام تبدیل میشود. فردی که کلماتش گلولههای تفنگ او هستند. اما به موازات همین رویکرد استعاری به خواندن و نوشتن، او تفنگ دست میگیرد تا بکشد و بعد توسط همین عصیان کشتار قربانی میشود. نوال کودکی بیش نبود که مادربزرگش به او گفت: «هیچوقت قبول نکن؛ اما برای قبول نکردن باید حرف زدن بلد باشی. پس جرأت داشته باش و خودت رو قوی کن. پس به حرفای این پیرزن در حال مرگ گوش کن: خواندن یاد بگیر! نوشتن یاد بگیر! حساب کردن یاد بگیر! حرف زدن یاد بگیر! درس بخوان! برای اینکه مثل ما نشی، این تنها شانسته. به من قول بده.» و نوال همین کار را میکند. او به سودا، دختری که همراه او و بهشکلی مرید او است، میگوید: «اینا ]حروف الفباء[ مثل ابزار جنگن. مثل گلوله میمونن. تو باید همیشه خوب بشناسیشون. جوری که اونا رو یکی بعد از دیگری قرار بدی و باهاشون کلمه بسازی.»
«آتشسوزیها» (در عربی، الحرائق) داستانی است که درون خواننده شعلهور میشود.
نمایشنامه «آتشسوزیها» دومین قسمت از یک چهارگانه (تترالوژی) نمایشی است و توسط وجدی معود (متولد ۲۹۶۸ در لبنان)، نویسنده لبنانی-کانادایی در سال ۲۰۰۳ نوشته شده و یک اقتباس سینمایی بسیار موفق از آن در سال ۲۰۱۰ توسط Denis Villeneuve هم ساخته شده است. او این داستان را از زندگی «سهی بشارت»، فعال سیاسی و زندانی کمونیست لبنانی، الهام گرفته. سهی بشارت کسی است که در سال ۱۹۸۸ و زمانی که تنها ۲۱ سال داشت، تلاش کرد آنتوان لحد، ژنرال ارتش جنوب لبنان را که به اسرائیلیها نزدیک بود، را ترور کند. او موفق نشد و سالها در زندان «خیام»، در جنوب لبنان، اسیر بود. خود نویسنده هم زاده لبنان است که برای فرار از همین جنگهای داخلی لبنان بود که به فرانسه گریخت و بعد ساکن کانادا شد. وجدی معود پیش از نوشتن این نمایشنامه با سهی بشارت دیداری داشته است.
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_کاوه_علوی. روانپزشک. تجربهها
بررسی و معرفی نمایشنامهی آتشسوزیها
«آتشسوزیها» داستان پیچیدهای دارد. نوال مروان در ۶۵ سالگی میمیرد، در حالی که پنج سال آخر زندگی خود را به سکوت گذرانده و هیچ حرفی نزده است. وکیل او فرزندان دوقلویش (ژان و سیمون) را فرامیخواند. دو نامه از مادر باقی مانده و یک خودنویس و یک کت. اما نامهها ارث فرزندان نیستند. «نامهها» وظیفه آنها هستند و ژان و سیمون باید آنها را به دست پدر و برادری برسانند که هرگز از وجود آنها آگاه نبودهاند و نمیدانند باید کجا بیابندشان. وقتی آنها این کار را انجام بدهند، نامه سومی به آنها داده خواهد شد که انتهای سکوت نوال است و خطاب به فرزندانش نوشته شده است. آشفتگی روانی فرزندان از همین جلسه ملاقات با وکیل شروع میشود و آنها بی آنکه توان مقاومتی داشته باشند، رهسپار سفری ادیسهوار میشوند تا حقایقی را درباره خودشان، والدینشان و اصالتشان دریابند که تحمل دانستن آن دشوارتر از هر تصوری است.
از نظر تکنیکی نمایشنامه خصوصیات ویژهای دارد: ابتدا روی جزئیاتی ظاهراً بیاهمیت از زندگی روزمره ژان و سیمون متمرکز میشود که بعداً معنا خواهند شد: شخصیتهایی غریب و خشن و غیرصمیمی که ریشه در نسب آنها دارد. شخصیتهایی که بازتاب صفات خشونتآمیز و سبعانه والدین هستند. خود این والدین در بستر جغرافیاییِ خاصی پرورش یافتهاند که همیشه زاینده جنگها و خونریزیها بوده: خاور میانه (نویسنده تنها یک جا اشارهای غیرمستقیم به لبنان دارد و میتوان داستان را متعلق به هر کشوری در دل خاور میانه دانست). از طرفی داستان سیر خطی منظمی ندارد. گاه نوال نوجوان را در کنار فرزندان جوانش میبینیم و گاه سه نوال، در مقطع زمانی، همزمان سخن میگویند. صحنههای نمایشنامه پیچیده و متنوع به نظر میرسند (داشتم فکر میکردم این لوکیشنها در صحنه تئاتر چگونه خلق میشوند). همچنین گفتوگوها گاهی به درازا میکشند و حتی بیش از اینکه دیالوگ باشند، مونولوگهایی طولانی و ایدئولوژیزده هستند.
نمایشنامه «آتشسوزیها» درباره خشونتهای پیاپی و بسیار شدید است. درباره کشتار و نسلکشی. نبرد برادر با برادر و هموطنان با هم. زاده شدن و پرورش یافتن در دل جنگ. جنگهای داخلی لبنان که بعداً با هجوم نیروهای خارجی تخریب بیشتری هم ایجاد میکند. شخصیتهای اصلی نمایشنامه، همه شخصیتهای «انتهایی» هستند: نوال، سیمون، ژان، نیهاد و سودا. شخصیتهایی که کارشان وسط ندارد و صفاتشان در شدیدترین شکل بروز میکند و شاید همین خصوصیات باعث میشود گاهی شخصیتها قابل درک نباشند. مثل شخصیت سیمون در ابتدای نمایشنامه که بهشدت خشن و بیاعتنا به مادر و فاقد هرگونه احساسات توصیف میشود.
اما شخصیت «نوال» پیچیدهترین شخصیت داستان است. او از کودکی معصوم و محکوم به سکوت و بیسوادی به دختری عاشق و بعد مبارزی خشن با شهوت قدرتمند انتقام تبدیل میشود. فردی که کلماتش گلولههای تفنگ او هستند. اما به موازات همین رویکرد استعاری به خواندن و نوشتن، او تفنگ دست میگیرد تا بکشد و بعد توسط همین عصیان کشتار قربانی میشود. نوال کودکی بیش نبود که مادربزرگش به او گفت: «هیچوقت قبول نکن؛ اما برای قبول نکردن باید حرف زدن بلد باشی. پس جرأت داشته باش و خودت رو قوی کن. پس به حرفای این پیرزن در حال مرگ گوش کن: خواندن یاد بگیر! نوشتن یاد بگیر! حساب کردن یاد بگیر! حرف زدن یاد بگیر! درس بخوان! برای اینکه مثل ما نشی، این تنها شانسته. به من قول بده.» و نوال همین کار را میکند. او به سودا، دختری که همراه او و بهشکلی مرید او است، میگوید: «اینا ]حروف الفباء[ مثل ابزار جنگن. مثل گلوله میمونن. تو باید همیشه خوب بشناسیشون. جوری که اونا رو یکی بعد از دیگری قرار بدی و باهاشون کلمه بسازی.»
«آتشسوزیها» (در عربی، الحرائق) داستانی است که درون خواننده شعلهور میشود.
نمایشنامه «آتشسوزیها» دومین قسمت از یک چهارگانه (تترالوژی) نمایشی است و توسط وجدی معود (متولد ۲۹۶۸ در لبنان)، نویسنده لبنانی-کانادایی در سال ۲۰۰۳ نوشته شده و یک اقتباس سینمایی بسیار موفق از آن در سال ۲۰۱۰ توسط Denis Villeneuve هم ساخته شده است. او این داستان را از زندگی «سهی بشارت»، فعال سیاسی و زندانی کمونیست لبنانی، الهام گرفته. سهی بشارت کسی است که در سال ۱۹۸۸ و زمانی که تنها ۲۱ سال داشت، تلاش کرد آنتوان لحد، ژنرال ارتش جنوب لبنان را که به اسرائیلیها نزدیک بود، را ترور کند. او موفق نشد و سالها در زندان «خیام»، در جنوب لبنان، اسیر بود. خود نویسنده هم زاده لبنان است که برای فرار از همین جنگهای داخلی لبنان بود که به فرانسه گریخت و بعد ساکن کانادا شد. وجدی معود پیش از نوشتن این نمایشنامه با سهی بشارت دیداری داشته است.
#تجربههای_روانپزشکانه
🗞 تازهها
#دکتر_مهنوش_مهدیار. دستیار روانپزشکی. تجربهها
شیوع مصرف نادرست (Misuse) آرامبخش تجویزی و همبستگی بین گروههای سنی در ایالات متحده
استفاده نادرست (یعنی استفاده به روشهایی که توسط پزشک در نظر گرفته نشده یا مصرف بدون نسخه) از داروهای آرامبخش (به عنوان مثال، آلپرازولام، زولپیدم) مورد مطالعه قرار نگرفته است، همچنین تحقیقات کمی که ارتباط سوء مصرف را شناسایی کرده باشند، انجام شده است. شناسایی همبستگیهای کلیدی میتواند زیرگروههایی را شناسایی کند که احتمال بیشتری برای سوء استفاده دارند و امکان درمان هدفمند را فراهم میکند. این مطالعه با استفاده از دادههای نمایشگر ملی، میزان شیوع مصرف و سوءمصرف و همبستگیهای سوءمصرف در گروههای سنی ایالات متحده را بررسی میکند.
داده ها از نظرسنجی ملی ۲۰۱۶-۲۰۱۵ در مورد مصرف مواد مخدر و سلامت (تعداد = ۱۱۴۰۴۳) بود. تجزیه و تحلیل از رگرسیون لجستیک مبتنی بر طراحی برای استفاده نادرست از آرامبخش در سال گذشته با شرکتکنندگان یا کسانی که در سال گذشته استفاده میکردند، مرتبط است. همبستگی سوء مصرف در ماه گذشته در افرادی که سوء مصرف طی سال گذشته داشتند، مورد بررسی قرار گرفت.
جوانان (۲۵-۱۸سال) بیشترین شیوع سوء مصرف از داروهای آرامبخش را در سالهای گذشته و ماههای گذشته داشتند، به طوری که ۴۲/۸ درصد از افرادی که در سالهای گذشته مصرف کرده بودند نیز درگیر سوء مصرف بودند. همبستگی سلامت روان با سوء مصرف در سال گذشته مرتبط بود، در حالی که مصرف مواد، به ویژه سوء مصرف مواد افیونی، هم با سوء مصرف سال گذشته و هم در ماه گذشته مرتبط بود. قدرت همبستگی مصرف مواد به احتمال زیاد بر اساس گروه سنی متفاوت بود، به طور کلی افراد مسن (۶۵ سال و بالاتر) همبستگی معنی دار کمتری داشتند.
این مطالعه نشان میدهد که بزرگسالان جوان و افرادی که از مواد دیگر استفاده میکنند، به احتمال زیاد درگیر استفاده نادرست از داروهای آرامبخش هستند. به طور خاص، کسانی که سابقه خودکشی داشتند و سوء مصرف مواد افیونی را گزارش کردند، با توجه به نرخ بالای سوء مصرف و افزایش خطر مصرف بیش از حد ناشی از داروهای آرام بخش، زیرگروهی نگران کننده هستند. مداخلات مبتنی بر محل کار برای بزرگسالان جوان و پیشگیری جهانی مبتنی بر مدرسه ممکن است برای محدود کردن استفاده نادرست آرامبخش در این گروهها ضروری باشد.
مقالهای از مجلهی رفتار اعتیادی که البته خیلی تازه نبود، اما به موضوعی مهم اشاره دارد.
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_مهنوش_مهدیار. دستیار روانپزشکی. تجربهها
شیوع مصرف نادرست (Misuse) آرامبخش تجویزی و همبستگی بین گروههای سنی در ایالات متحده
استفاده نادرست (یعنی استفاده به روشهایی که توسط پزشک در نظر گرفته نشده یا مصرف بدون نسخه) از داروهای آرامبخش (به عنوان مثال، آلپرازولام، زولپیدم) مورد مطالعه قرار نگرفته است، همچنین تحقیقات کمی که ارتباط سوء مصرف را شناسایی کرده باشند، انجام شده است. شناسایی همبستگیهای کلیدی میتواند زیرگروههایی را شناسایی کند که احتمال بیشتری برای سوء استفاده دارند و امکان درمان هدفمند را فراهم میکند. این مطالعه با استفاده از دادههای نمایشگر ملی، میزان شیوع مصرف و سوءمصرف و همبستگیهای سوءمصرف در گروههای سنی ایالات متحده را بررسی میکند.
داده ها از نظرسنجی ملی ۲۰۱۶-۲۰۱۵ در مورد مصرف مواد مخدر و سلامت (تعداد = ۱۱۴۰۴۳) بود. تجزیه و تحلیل از رگرسیون لجستیک مبتنی بر طراحی برای استفاده نادرست از آرامبخش در سال گذشته با شرکتکنندگان یا کسانی که در سال گذشته استفاده میکردند، مرتبط است. همبستگی سوء مصرف در ماه گذشته در افرادی که سوء مصرف طی سال گذشته داشتند، مورد بررسی قرار گرفت.
جوانان (۲۵-۱۸سال) بیشترین شیوع سوء مصرف از داروهای آرامبخش را در سالهای گذشته و ماههای گذشته داشتند، به طوری که ۴۲/۸ درصد از افرادی که در سالهای گذشته مصرف کرده بودند نیز درگیر سوء مصرف بودند. همبستگی سلامت روان با سوء مصرف در سال گذشته مرتبط بود، در حالی که مصرف مواد، به ویژه سوء مصرف مواد افیونی، هم با سوء مصرف سال گذشته و هم در ماه گذشته مرتبط بود. قدرت همبستگی مصرف مواد به احتمال زیاد بر اساس گروه سنی متفاوت بود، به طور کلی افراد مسن (۶۵ سال و بالاتر) همبستگی معنی دار کمتری داشتند.
این مطالعه نشان میدهد که بزرگسالان جوان و افرادی که از مواد دیگر استفاده میکنند، به احتمال زیاد درگیر استفاده نادرست از داروهای آرامبخش هستند. به طور خاص، کسانی که سابقه خودکشی داشتند و سوء مصرف مواد افیونی را گزارش کردند، با توجه به نرخ بالای سوء مصرف و افزایش خطر مصرف بیش از حد ناشی از داروهای آرام بخش، زیرگروهی نگران کننده هستند. مداخلات مبتنی بر محل کار برای بزرگسالان جوان و پیشگیری جهانی مبتنی بر مدرسه ممکن است برای محدود کردن استفاده نادرست آرامبخش در این گروهها ضروری باشد.
مقالهای از مجلهی رفتار اعتیادی که البته خیلی تازه نبود، اما به موضوعی مهم اشاره دارد.
#تجربههای_روانپزشکانه
روانپزشکان همراه مردم. ۱
دکتر آذرخش مکری برای همدردی با مردمی که ماتمزده و خشمگین و زیر فشار روزگار سخت و تلخ زندگی سپری میکنند رایگان پای حرف آنان مینشیند و مشورت روانپزشکی میدهد.
#تجربههای_روانپزشکانه
دکتر آذرخش مکری برای همدردی با مردمی که ماتمزده و خشمگین و زیر فشار روزگار سخت و تلخ زندگی سپری میکنند رایگان پای حرف آنان مینشیند و مشورت روانپزشکی میدهد.
#تجربههای_روانپزشکانه
روانپزشکان همراه مردم. ۲
دکتر سیدکاظم ملکوتی نکتهای را انتشار داده که در چند سال گذشته توسط روانپزشکان اجتماعی و در برخی بیانیههای انجمن علمی روانپزشکان ایران مورد تاکید قرار گرفته، و متاسفانه نادیده گرفته شده.
#تجربههای_روانپزشکانه
دکتر سیدکاظم ملکوتی نکتهای را انتشار داده که در چند سال گذشته توسط روانپزشکان اجتماعی و در برخی بیانیههای انجمن علمی روانپزشکان ایران مورد تاکید قرار گرفته، و متاسفانه نادیده گرفته شده.
#تجربههای_روانپزشکانه
روانپزشکان همراه مردم. ۳
انجمن علمی روانپزشکان ایران به رییسجمهور نامه نوشته و ضمن تحلیل شرایط جاری کشور از نقطه نظر عوامل تهدیدکننده سلامت روانی، تجدیدنظر اساسی در قوانین مربوط به اجبار در پوشش بانوان را خواستار شده است.
#تجربههای_روانپزشکانه
انجمن علمی روانپزشکان ایران به رییسجمهور نامه نوشته و ضمن تحلیل شرایط جاری کشور از نقطه نظر عوامل تهدیدکننده سلامت روانی، تجدیدنظر اساسی در قوانین مربوط به اجبار در پوشش بانوان را خواستار شده است.
#تجربههای_روانپزشکانه
روانپزشکان همراه مردم. ۴
انجمن علمی روانپزشکان ایران علاوه بر نامهنگاری به رییسجمهور، در همراهی با سه انجمن علمی دیگر از جمله انجمن علمی رواندرمانی ایران، بیانیهای در تبیین شرایط کشور و آثار زیانبار برخوردهای سلبی با شهروندان امضا نموده است.
#تجربههای_روانپزشکانه
انجمن علمی روانپزشکان ایران علاوه بر نامهنگاری به رییسجمهور، در همراهی با سه انجمن علمی دیگر از جمله انجمن علمی رواندرمانی ایران، بیانیهای در تبیین شرایط کشور و آثار زیانبار برخوردهای سلبی با شهروندان امضا نموده است.
#تجربههای_روانپزشکانه
روانپزشکان همراه مردم. ۵
در پویشی با عنوان همدلی روانپزشکان و روانشناسان کشور، گروهی از همکاران روانشناس و روانپزشک اعلام کردهاند به اقشار کم برخوردار خدمات رایگان جهت کاهش آسیبهای تروما خواهند داد.
#تجربههای_روانپزشکانه
در پویشی با عنوان همدلی روانپزشکان و روانشناسان کشور، گروهی از همکاران روانشناس و روانپزشک اعلام کردهاند به اقشار کم برخوردار خدمات رایگان جهت کاهش آسیبهای تروما خواهند داد.
#تجربههای_روانپزشکانه
🗞 بازتاب
#دکتر_امیرحسین_جلالیندوشن. روانپزشک. تجربهها
اضطراب ارشاد
مشاهدات شخصی در جامعه، رصد حال و احوال مراجعان و تکیه بر پژوهشهای جهانی از وضعیتهای مشابه نشان میدهد، وقتی فضای اجتماعی توأم با احساس ناامنی، بیآیندگی و زوال باشد، قاعدتا آثار روانی زیادی خواهد داشت، چرا که برای اینکه بتوانیم آینده را بسازیم، نیازمند داشتن تصویری هستیم که حداقلی از آرامش و امنیت برای ما به همراه داشته باشد. همه اتفاقات سالهای گذشته بهویژه مورد خانم مهسا امینی کاملا موقعیتی نابسامان کننده ایجاد میکند. بعد از ماجرای مرگ مهسا امینی، شاهد این هستیم که زنان در خیابان احساس ناامنی میکنند. من از برخی مراجعانم شنیدم که احساس میکنند هر آن ممکن است در معرض خطر قرار بگیرند. و این نکتهی مهمی را پیش میکشد. وقتی نهادی باید پاسبان امنیت عمومی باشد، ولی بازنمود تصویر آن در افکار عمومی خلافش باشد، تهدید روانی بزرگی است. اینکه مردم حس کنند کسی که باید مراقب من باشد، ممکن است دستی از آستین دربیاورد و یقه من را بگیرد پیامدهای اجتماعی و روانی این موضوع میتواند فوقالعاده زیانبار باشد.
خلاصه اینکه وقتی نام نهادی که باید پاسبان امنیت عمومی باشد، اما بازنمود آن در اذهان عمومی خلاف آن میشود، این مساله برای امنیت روانی جامعه و احساس تعلق به کشور و شهر یک تهدید بسیار بزرگ روانشناختی است و دود آن بیشتر از آنکه بهچشم مردم برود، چنین نهادهایی را تهدید میکند. البته این دود بهچشم مردم هم خواهد رفت، چرا که احساس میکنند والد/نهادی که قرار است مراقب آنها باشد، بدانان آسیب میزند. این وضعیت از هرچیزی بدتر است. ما این روزها با شوخیهایی روبهروایم که بسیار معنادار است، ازجمله اینکه «دخترتان را خودتان به مدرسه ببرید، چون در خیابان پلیس است» و... اینها نشانههای بسیار وخیمی است. این یک شاخص مهم است و نیاز هم نیست که بسنجیم مردم از این وضعیت چقدر دچار تنش شدهاند، بلکه همین واکنشها نشانهای روانشناختی است که مزاج جامعه را نشان میدهد و از نقطهنظر پیامدهای اجتماعی میتواند فوقالعاده زیانبار باشد. اینکه «مهسا امینی» سکته کرده یا ضربه خورده، بازی با کلمات و سرکار گذاشتن دستگاهی است که میخواهد شرایط را مدیریت کند، اما اتفاق اصلی جای دیگری رخ داده که در این موضوع متفاوت از وضعیتهای دیگر در حال تجربه آن هستیم. «پلیس همواره بهعنوان نیرویی شناخته میشود که در مسائل روزمره شهروندان حضور دارد. و قرار است با حضور او امنیت احساس شود، اما زمانی که در جامعهای مردم عادی از پلیس بترسند، این مساله خطرناک خواهد بود و برای این وضعیت باید فکری کاملا جدی و اساسی شود.
اما درباره آسیبهایروانی ناشی از ماجرایی که برای مهسا امینی رخ داده، زود است قضاوتی داشته باشیم. اما بیتردید آن چیزی که با رصد فضای مجازی و رسانهها دیده میشود، شاهد آثار زیانبار و جدیای از پیامدهای این اتفاق خواهیم بود. البته طی دودو نیم سال گذشته، آسیبهای ناشی از پاندمی کووید-۱۹ هم وجود داشته است.
ما طی سالهای گذشته در ایران شاهد حجم روبهافزایش مراجعه برای دریافت خدمات روانشناختی هستیم. بخشی از این مساله ممکن است محاسبه نشود، چراکه در اینمدت افراد اشتغالآنلاین هم داشتهاند، اما واقعیت این است که بیشتر افرادی که فعالیت آزاد دارند، وقتآزاد ندارند و با میزانزیادی از ساعات اضافهکار هم، این وقتاضافه برای آنها وجود ندارد. بخش عمده مراجعهکنندگان برای دریافت خدمات روانشناختی، و مطالعات هم نشان میدهد، یکی بزرگترین آسیبها در بحرانها متوجه زنان است.
ویراستهی گفتوگو با روزنامهی هممیهن
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_امیرحسین_جلالیندوشن. روانپزشک. تجربهها
اضطراب ارشاد
مشاهدات شخصی در جامعه، رصد حال و احوال مراجعان و تکیه بر پژوهشهای جهانی از وضعیتهای مشابه نشان میدهد، وقتی فضای اجتماعی توأم با احساس ناامنی، بیآیندگی و زوال باشد، قاعدتا آثار روانی زیادی خواهد داشت، چرا که برای اینکه بتوانیم آینده را بسازیم، نیازمند داشتن تصویری هستیم که حداقلی از آرامش و امنیت برای ما به همراه داشته باشد. همه اتفاقات سالهای گذشته بهویژه مورد خانم مهسا امینی کاملا موقعیتی نابسامان کننده ایجاد میکند. بعد از ماجرای مرگ مهسا امینی، شاهد این هستیم که زنان در خیابان احساس ناامنی میکنند. من از برخی مراجعانم شنیدم که احساس میکنند هر آن ممکن است در معرض خطر قرار بگیرند. و این نکتهی مهمی را پیش میکشد. وقتی نهادی باید پاسبان امنیت عمومی باشد، ولی بازنمود تصویر آن در افکار عمومی خلافش باشد، تهدید روانی بزرگی است. اینکه مردم حس کنند کسی که باید مراقب من باشد، ممکن است دستی از آستین دربیاورد و یقه من را بگیرد پیامدهای اجتماعی و روانی این موضوع میتواند فوقالعاده زیانبار باشد.
خلاصه اینکه وقتی نام نهادی که باید پاسبان امنیت عمومی باشد، اما بازنمود آن در اذهان عمومی خلاف آن میشود، این مساله برای امنیت روانی جامعه و احساس تعلق به کشور و شهر یک تهدید بسیار بزرگ روانشناختی است و دود آن بیشتر از آنکه بهچشم مردم برود، چنین نهادهایی را تهدید میکند. البته این دود بهچشم مردم هم خواهد رفت، چرا که احساس میکنند والد/نهادی که قرار است مراقب آنها باشد، بدانان آسیب میزند. این وضعیت از هرچیزی بدتر است. ما این روزها با شوخیهایی روبهروایم که بسیار معنادار است، ازجمله اینکه «دخترتان را خودتان به مدرسه ببرید، چون در خیابان پلیس است» و... اینها نشانههای بسیار وخیمی است. این یک شاخص مهم است و نیاز هم نیست که بسنجیم مردم از این وضعیت چقدر دچار تنش شدهاند، بلکه همین واکنشها نشانهای روانشناختی است که مزاج جامعه را نشان میدهد و از نقطهنظر پیامدهای اجتماعی میتواند فوقالعاده زیانبار باشد. اینکه «مهسا امینی» سکته کرده یا ضربه خورده، بازی با کلمات و سرکار گذاشتن دستگاهی است که میخواهد شرایط را مدیریت کند، اما اتفاق اصلی جای دیگری رخ داده که در این موضوع متفاوت از وضعیتهای دیگر در حال تجربه آن هستیم. «پلیس همواره بهعنوان نیرویی شناخته میشود که در مسائل روزمره شهروندان حضور دارد. و قرار است با حضور او امنیت احساس شود، اما زمانی که در جامعهای مردم عادی از پلیس بترسند، این مساله خطرناک خواهد بود و برای این وضعیت باید فکری کاملا جدی و اساسی شود.
اما درباره آسیبهایروانی ناشی از ماجرایی که برای مهسا امینی رخ داده، زود است قضاوتی داشته باشیم. اما بیتردید آن چیزی که با رصد فضای مجازی و رسانهها دیده میشود، شاهد آثار زیانبار و جدیای از پیامدهای این اتفاق خواهیم بود. البته طی دودو نیم سال گذشته، آسیبهای ناشی از پاندمی کووید-۱۹ هم وجود داشته است.
ما طی سالهای گذشته در ایران شاهد حجم روبهافزایش مراجعه برای دریافت خدمات روانشناختی هستیم. بخشی از این مساله ممکن است محاسبه نشود، چراکه در اینمدت افراد اشتغالآنلاین هم داشتهاند، اما واقعیت این است که بیشتر افرادی که فعالیت آزاد دارند، وقتآزاد ندارند و با میزانزیادی از ساعات اضافهکار هم، این وقتاضافه برای آنها وجود ندارد. بخش عمده مراجعهکنندگان برای دریافت خدمات روانشناختی، و مطالعات هم نشان میدهد، یکی بزرگترین آسیبها در بحرانها متوجه زنان است.
ویراستهی گفتوگو با روزنامهی هممیهن
#تجربههای_روانپزشکانه
روانپزشکان همراه مردم. ۶
یادداشت کوتاه اینستاگرامی دکتر امیرحسین مدبرنیا روانپزشک ایرانی
#تجربههای_روانپزشکانه
یادداشت کوتاه اینستاگرامی دکتر امیرحسین مدبرنیا روانپزشک ایرانی
#تجربههای_روانپزشکانه
🗞 روزها
#دکتر_افشین_احمدوند. روانپزشک. کاشان
«فقط یک نصیحت! »
به حکمرانان کشور تنها یک نصیحت میکنم، نه میگویم در بحث حجاب سختگیری را ادامه دهید نه میگویم ندهید، نه میگویم برجام را امضا کنید نه میگویم امضا نکنید، نه میگویم....
هیچ چیز درباره هیچ چیز نمیگویم و هیچ نظری در باره سیاستهای خرد و کلان نمیفهمم چون هیچگاه نظر امثال بنده را در این موارد نخواستهاند ، و اینگونه بنظر میرسد که خسروان ایران صلاح کار خود بهتر از هرکس میدانند، هرچند اگر در این سالهای طولانی گوشه چشمی هم به امثال ما داشتند و البته اگر امان هم می دادند با کمال میل برای علاقهای که به سرزمین آباء و اجدادی خود داشتیم هر آنچه که می دانستیم و به قول معروف به عقلمان میرسید در طبق اخلاص گذاشته و تقدیم می کردیم . البته اکنون زمان این گلایه پیشنهاد نیست. تنها یک نصیحت و در عین حال هشداری از روی تجربه به آنان دارم:
« سعی کنید هیچ خونی ریخته نشود.»
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_افشین_احمدوند. روانپزشک. کاشان
«فقط یک نصیحت! »
به حکمرانان کشور تنها یک نصیحت میکنم، نه میگویم در بحث حجاب سختگیری را ادامه دهید نه میگویم ندهید، نه میگویم برجام را امضا کنید نه میگویم امضا نکنید، نه میگویم....
هیچ چیز درباره هیچ چیز نمیگویم و هیچ نظری در باره سیاستهای خرد و کلان نمیفهمم چون هیچگاه نظر امثال بنده را در این موارد نخواستهاند ، و اینگونه بنظر میرسد که خسروان ایران صلاح کار خود بهتر از هرکس میدانند، هرچند اگر در این سالهای طولانی گوشه چشمی هم به امثال ما داشتند و البته اگر امان هم می دادند با کمال میل برای علاقهای که به سرزمین آباء و اجدادی خود داشتیم هر آنچه که می دانستیم و به قول معروف به عقلمان میرسید در طبق اخلاص گذاشته و تقدیم می کردیم . البته اکنون زمان این گلایه پیشنهاد نیست. تنها یک نصیحت و در عین حال هشداری از روی تجربه به آنان دارم:
« سعی کنید هیچ خونی ریخته نشود.»
#تجربههای_روانپزشکانه
🗞 روزها
#دکتر_علی_فیروزآبادی. روانپزشک. تجربهها
نگاهی روانپزشکانه بر احوال خیابان، این روزها
رویدادهایی که در روزهای اخیر جامعه ما را متاثر کرده است فارغ از هیجانات کوتاهمدتی که از هر سو برانگیخته میکند میتواند درسهای ارزشمندی برای آینده این مرز و بوم داشته باشد. هیجانات اغلب بر رفتار آدمی تاثیری بیشتر از عقل دارند. سرکوبی هیجانات در طول زمان قابلیت این را دارند که انسانها را به نارنجکی آماده انفجار بدل کند. در روزهای گذشته ما با نسلی روبرو هستیم که مطالبات انباشتهای در طول سالیان در دل حمل کردهاند و این مطالبات انرژی سهمگینی چون انرژی آب پشت یک سد دارد. این انرژی را میتوان به کار گرفت و در خدمت زایش و خلاقیت قرار داد در غیر این گگصورت بیم آن میرود که سیلی ویرانگر به راه بیفتد که هرچیزی را بر سر راه خود به ویرانی بکشد. دستی که مشت شده و در هوا به گردش در میآید قدرت خود را از سد شدن انرژی میگیرد که میتوانست سمت و سویی خلاقانه پیدا کند. افراد مولد و خلاق در بستر جامعهای شکل میگیرند که به افراد خود حس هدفمندی و آزادی بدهد. اگر این فرایند سد شود با تخریب روبرو میشویم که تنها جایگزین خلاقیت است. چنین انرژی را باید به رسمیت شناخت و به آن حرمت گذاشت.
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_علی_فیروزآبادی. روانپزشک. تجربهها
نگاهی روانپزشکانه بر احوال خیابان، این روزها
رویدادهایی که در روزهای اخیر جامعه ما را متاثر کرده است فارغ از هیجانات کوتاهمدتی که از هر سو برانگیخته میکند میتواند درسهای ارزشمندی برای آینده این مرز و بوم داشته باشد. هیجانات اغلب بر رفتار آدمی تاثیری بیشتر از عقل دارند. سرکوبی هیجانات در طول زمان قابلیت این را دارند که انسانها را به نارنجکی آماده انفجار بدل کند. در روزهای گذشته ما با نسلی روبرو هستیم که مطالبات انباشتهای در طول سالیان در دل حمل کردهاند و این مطالبات انرژی سهمگینی چون انرژی آب پشت یک سد دارد. این انرژی را میتوان به کار گرفت و در خدمت زایش و خلاقیت قرار داد در غیر این گگصورت بیم آن میرود که سیلی ویرانگر به راه بیفتد که هرچیزی را بر سر راه خود به ویرانی بکشد. دستی که مشت شده و در هوا به گردش در میآید قدرت خود را از سد شدن انرژی میگیرد که میتوانست سمت و سویی خلاقانه پیدا کند. افراد مولد و خلاق در بستر جامعهای شکل میگیرند که به افراد خود حس هدفمندی و آزادی بدهد. اگر این فرایند سد شود با تخریب روبرو میشویم که تنها جایگزین خلاقیت است. چنین انرژی را باید به رسمیت شناخت و به آن حرمت گذاشت.
#تجربههای_روانپزشکانه
🗞 شعر
#دکتر_علی_فیروزآبادی. روانپزشک. تجربهها
غمینم...
غمین چون موسیقی موریکونه
غمین چون پروست در اتاق تاریک خانه
غمینم
چون گلستان وقتی که فروغ دیگر نمیخواند
غمین چون آیدا آن گاه که شاملو نمیسراید
غمینم
چو آیدین رها شده بر تل کتابهای سوخته
چو اورهان خیره با نگاهی به در دوخته
غمینم
چون مسافری جا مانده از پرواز
غمین چون خنیاگری ملول و شکسته ساز
غمینم
چو برزگری در تمنای آب
غمین چو تشنهلبی در بیابان به جستجوی سراب
غمین چو دریاچهای که خشک شده
غمین چو زمینی که خالی از کشت شده
غمینم
چون اخوان در غم و اندوه دخترش
غمین چو سایه در تنهایی روزهای آخرش
غمینم
چو بوسنیچ رها شده در زمان پسین
غمین چو زیدان پس از ترک زمین
غمینم
چو حامد در انتظار ریرایش
غمین چو مادری در اندوه ژینایش....
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_علی_فیروزآبادی. روانپزشک. تجربهها
غمینم...
غمین چون موسیقی موریکونه
غمین چون پروست در اتاق تاریک خانه
غمینم
چون گلستان وقتی که فروغ دیگر نمیخواند
غمین چون آیدا آن گاه که شاملو نمیسراید
غمینم
چو آیدین رها شده بر تل کتابهای سوخته
چو اورهان خیره با نگاهی به در دوخته
غمینم
چون مسافری جا مانده از پرواز
غمین چون خنیاگری ملول و شکسته ساز
غمینم
چو برزگری در تمنای آب
غمین چو تشنهلبی در بیابان به جستجوی سراب
غمین چو دریاچهای که خشک شده
غمین چو زمینی که خالی از کشت شده
غمینم
چون اخوان در غم و اندوه دخترش
غمین چو سایه در تنهایی روزهای آخرش
غمینم
چو بوسنیچ رها شده در زمان پسین
غمین چو زیدان پس از ترک زمین
غمینم
چو حامد در انتظار ریرایش
غمین چو مادری در اندوه ژینایش....
#تجربههای_روانپزشکانه
ارغنون
#دکتر_کاوه_علوی. روانپزشک. تجربهها
معرفی یک کتاب: شوروی علیه شوروی
ولادیمیر ووینوویچ (Vladimir Voinovich؛ ۲۰۱۸-۱۹۳۲) متولد تاجیکستان شوروی است. بیشتر عمر خود را بهعنوان نویسنده به مبارزه با سیاستهای کمونیستی دولت شوروی اختصاص داد و با اینکه یک رماننویس بود، هیچگاه پیکان تند انتقاداتش را که با چاشنی طنز آغشته بود، پنهان نکرد. او تا آنجا پیش رفت که در سال ۱۹۸۰ از شوروی اخراج شد و تابعیتش را هم از دست داد (او در یکی از فصلهای کتابش به اهمیت «تابعیت» یا «پاسپورت» شوروی و از دست دادن آن اشاره کرده است). ووینوویچ در غربت به نوشتن ادامه داد و شاید کمی بر خلاف سبک همیشگیاش، در سال ۱۹۸۵ کتابی به نام The Anti-Soviet Soviet Union را منتشر کرد که مجموعهای بود از مقالات و داستانهای کوتاهش، با سبکی واقعگرایانه، اما با درونمایههای قدرتمند طنز و گاهی آمیخته با حس تخیل. ووینوویچ در سال ۱۹۹۰ و با سیاستهای جدید فرهنگی پوتین به شوروی (این بار روسیه) برگشت، اما همچنان یک منتقد باقی ماند.
کتاب «شوروی علیه شوروی» اگرچه بهشکل مجموعه مقالات و داستان نوشته شده، یک کتاب تحلیلی قدرتمند است. تحلیلی که در دل توصیفات نویسنده از شرایط اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی اتحاد جماهیر شوروی دوران پستاستالینیستی (عمدتاً دوران خروشچف و برژنف) بهشکلی نیمهپنهان ارائه میشود و همین سبب میشود خواننده احساس نکند در برابر یک تحلیلگر سیاسی یا معلم دانشگاه قرار گرفته است. او نشان میدهد سیاستهایی که یک دولت «شورایی» را شکل داده و راه آرمانهایی در ابتدا جذاب را پیش گرفته، چگونه به سلاحی علیه خودش تبدیل و مایه فروپاشی خودش میشود (جالب است که این کتاب پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نوشته شده است). فصلهای کتاب طوری نوشته شده که لازم نیست کتاب از ابتدا تا انتها، بهترتیب، خوانده شود و خواندن هر مقاله / داستان بهخودیِخود جذاب و خواندنی است.
نویسنده کتاب را با توصیف جامعهی شوروی بهعنوان یک «بشکه» آغاز میکند. جامعهای بسته که هر کس درون آن از دنیای بیرون بیخبر است و آرامش سطحی و ظاهری را به هرگونه مبارزه و رقابتی ترجیح میدهد. او در ادامه، توصیف میکند که چگونه حتی روشنفکران و نویسندگان جامعهی شوروی از سادهترین رخدادهای جامعه ناآگاهند و چگونه حکومت بهاشکال ملموس یا ناملموس تمام برونداد این طبقه را کنترل میکند. او نشان میدهد چگونه سیاستهای بسته و انقباضی دولتهای کمونیستی کشاورزی را به نابودی کشانده و مردم را فقیر و فقیرتر کرده است.
با این حال، اولاً این متون با تخیل نویسنده هم آلوده شده و از طرف دیگر، نویسنده آن را بیرون از خاک شوروی نوشته است. به این ترتیب، راستیآزمایی محتوای کتاب چندان ممکن نیست و ممکن است آن را نتیجه بلندپروازی داستاننویسی بسیار پرکار برای شهرت بیشتر دانست. از سوی دیگر، بیشتر کتابهایی که دربارهی جوامع بسته کمونیستی (شوروی، چین، کرهشمالی، آلبانی و ویتنام) نوشته و به فارسی برگردانده شده و البته بیشتر آنها داستانی (رمان یا داستان کوتاه) هستند، محتوایی تقریباً موافق هم دارند. شاید این موضوع هم تأییدی بر متن کتاب حاضر باشد و هم برای خوانندگانی که تجربهی مطالعه کتابهای مشابه پیشین را داشتهاند، کمی تکراری به نظر بیاید. با این حال، نگران نباشید! خواندن این کتاب در هر حال، جذابیتی درونی دارد و خواننده را پشیمان نخواهد کرد.
کتاب «شوروی علیه شوروی» با ترجمه شیوای بیژن اشتری، در ۳ قسمت و ۳۸۸ صفحه، در سال ۱۳۹۹ توسط نشر ثالث منتشر و بارها تجدید چاپ شده است.
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_کاوه_علوی. روانپزشک. تجربهها
معرفی یک کتاب: شوروی علیه شوروی
ولادیمیر ووینوویچ (Vladimir Voinovich؛ ۲۰۱۸-۱۹۳۲) متولد تاجیکستان شوروی است. بیشتر عمر خود را بهعنوان نویسنده به مبارزه با سیاستهای کمونیستی دولت شوروی اختصاص داد و با اینکه یک رماننویس بود، هیچگاه پیکان تند انتقاداتش را که با چاشنی طنز آغشته بود، پنهان نکرد. او تا آنجا پیش رفت که در سال ۱۹۸۰ از شوروی اخراج شد و تابعیتش را هم از دست داد (او در یکی از فصلهای کتابش به اهمیت «تابعیت» یا «پاسپورت» شوروی و از دست دادن آن اشاره کرده است). ووینوویچ در غربت به نوشتن ادامه داد و شاید کمی بر خلاف سبک همیشگیاش، در سال ۱۹۸۵ کتابی به نام The Anti-Soviet Soviet Union را منتشر کرد که مجموعهای بود از مقالات و داستانهای کوتاهش، با سبکی واقعگرایانه، اما با درونمایههای قدرتمند طنز و گاهی آمیخته با حس تخیل. ووینوویچ در سال ۱۹۹۰ و با سیاستهای جدید فرهنگی پوتین به شوروی (این بار روسیه) برگشت، اما همچنان یک منتقد باقی ماند.
کتاب «شوروی علیه شوروی» اگرچه بهشکل مجموعه مقالات و داستان نوشته شده، یک کتاب تحلیلی قدرتمند است. تحلیلی که در دل توصیفات نویسنده از شرایط اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی اتحاد جماهیر شوروی دوران پستاستالینیستی (عمدتاً دوران خروشچف و برژنف) بهشکلی نیمهپنهان ارائه میشود و همین سبب میشود خواننده احساس نکند در برابر یک تحلیلگر سیاسی یا معلم دانشگاه قرار گرفته است. او نشان میدهد سیاستهایی که یک دولت «شورایی» را شکل داده و راه آرمانهایی در ابتدا جذاب را پیش گرفته، چگونه به سلاحی علیه خودش تبدیل و مایه فروپاشی خودش میشود (جالب است که این کتاب پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی نوشته شده است). فصلهای کتاب طوری نوشته شده که لازم نیست کتاب از ابتدا تا انتها، بهترتیب، خوانده شود و خواندن هر مقاله / داستان بهخودیِخود جذاب و خواندنی است.
نویسنده کتاب را با توصیف جامعهی شوروی بهعنوان یک «بشکه» آغاز میکند. جامعهای بسته که هر کس درون آن از دنیای بیرون بیخبر است و آرامش سطحی و ظاهری را به هرگونه مبارزه و رقابتی ترجیح میدهد. او در ادامه، توصیف میکند که چگونه حتی روشنفکران و نویسندگان جامعهی شوروی از سادهترین رخدادهای جامعه ناآگاهند و چگونه حکومت بهاشکال ملموس یا ناملموس تمام برونداد این طبقه را کنترل میکند. او نشان میدهد چگونه سیاستهای بسته و انقباضی دولتهای کمونیستی کشاورزی را به نابودی کشانده و مردم را فقیر و فقیرتر کرده است.
با این حال، اولاً این متون با تخیل نویسنده هم آلوده شده و از طرف دیگر، نویسنده آن را بیرون از خاک شوروی نوشته است. به این ترتیب، راستیآزمایی محتوای کتاب چندان ممکن نیست و ممکن است آن را نتیجه بلندپروازی داستاننویسی بسیار پرکار برای شهرت بیشتر دانست. از سوی دیگر، بیشتر کتابهایی که دربارهی جوامع بسته کمونیستی (شوروی، چین، کرهشمالی، آلبانی و ویتنام) نوشته و به فارسی برگردانده شده و البته بیشتر آنها داستانی (رمان یا داستان کوتاه) هستند، محتوایی تقریباً موافق هم دارند. شاید این موضوع هم تأییدی بر متن کتاب حاضر باشد و هم برای خوانندگانی که تجربهی مطالعه کتابهای مشابه پیشین را داشتهاند، کمی تکراری به نظر بیاید. با این حال، نگران نباشید! خواندن این کتاب در هر حال، جذابیتی درونی دارد و خواننده را پشیمان نخواهد کرد.
کتاب «شوروی علیه شوروی» با ترجمه شیوای بیژن اشتری، در ۳ قسمت و ۳۸۸ صفحه، در سال ۱۳۹۹ توسط نشر ثالث منتشر و بارها تجدید چاپ شده است.
#تجربههای_روانپزشکانه