Mix by audio-joiner.com
<unknown>
تجربهها بنا دارد از این پس برخی مقالات و یادداشت ها را در قالب پادکست نیز عرضه کند. #دکتر_مرتضی_نخستین با صدای خود آغاز کنندهی این راه تازه است. او مقالهاش برای دکتر محمدتقی یاسمی را خوانده است.
آهنگ ابتدایی پادکست
کشتی میرود،ساختهی انور براهیم، از آلبوم سفر سحرگاه
موسیقی میانی پادکست، الله مزار (کردی خراسانی)، با صدای علیرضا قربانی
موسیقی پایانی، هشت باد، کمانچهی سوکراتیس سینوپولوس
شعر کامل دکتر یاسمی در آرشیو تجربههای روانپزشکانه موجود است. اینجا بخوانید.
#تجربههای_روانپزشکانه
آهنگ ابتدایی پادکست
کشتی میرود،ساختهی انور براهیم، از آلبوم سفر سحرگاه
موسیقی میانی پادکست، الله مزار (کردی خراسانی)، با صدای علیرضا قربانی
موسیقی پایانی، هشت باد، کمانچهی سوکراتیس سینوپولوس
شعر کامل دکتر یاسمی در آرشیو تجربههای روانپزشکانه موجود است. اینجا بخوانید.
#تجربههای_روانپزشکانه
🗞 بازنشر
واسطههای روان شناسی اجتماعی جنگ و صلح
چکیدهی مقاله در کنگرهی صلح. شیراز. آبان ۱۳۹۷
#دکتر_محمدتقی_یاسمی
جنگ ادامهی سیاست به روشهای دیگر است. در شروع و تداوم جنگها عوامل سیاسی، اقتصادی، ایدیولوژیک و اجتماعی نقش اصلی را دارند و سایهی تاریخ نیز بر جنگها سنگینی میکند. اما در نهایت انسانهایی هستند که در تصمیمگیریها نقش عمده دارند، انسانهایی هستند که میجنگند و انسانهای بیشتری که قربانی میشوند. هنگامی که انسان مطرح میشود سلامت روانی اجتماعی او به عنوان عامل واسطهای در جنگ و صلح اهمیت بسیاری پیدا میکند. متاسفانه پژوهشهای متعدد نشان میدهد انسانها قابل دستکاری شدن در جهت اعمال خشونت هستند. برای حفظ صلح، باید سازوکارهای سلامتساز را در انسانها شناخت ولی نباید در دام روانشناسیگرایی (پسیکولوژیسم) صرف افتاد.
انسانها موجوداتی اجتماعی هستند که به طور معمول به جنگ نمیپردازند و از کشتار پرهیز میکنند. اما پژوهشها و مشاهدات مستند متعدد به نحو شگفتانگیزی بالا بودن استعداد دستکاری شدن، تابعیت محض از اتوریته برای اعمال خشونت و کشتار و پتانسیل اپیدمیک شدن این رفتارها را نشان داده است. شروع کشتار برای انسان سالم دشوار است ولی تداوم کشتار آسان است، و گاه پایان دادن به آن دشوارتر است.
فراهم آوردن امکان مشارکت در سرنوشت، کاهش تبعیض و استانداردهای دوگانه و بهبود شرایط اقتصادی، اشتغال و عدالت اجتماعی در سطح جهانی و آموزش مجموعه مهارتهای زندگی مانند تقویت هویت، همدلی، تفکر نقاد و خلاق، حل مساله و قاطعیتآموزی به انسانها از سنین پایین میتواند هم در حفظ صلح و یافتن راه حلهای جایگزین جنگ و هم در پیشگیری از تهاجم دیگران موثر باشد.
حمایت گروههای وسیعی از مردم از سیاستمداران پوپولیست پدیدهی نگران کنندهای در سطح جهان شده است. نیاز به اقدامهای چند جانبه در سطح جهان برای کار روی عوامل زمینهساز این مشکل اجتماعی بیش از همیشه حس میشود. سیاستگزارانی که عموما کنترل بر احساسات و هیجانهای خود را ندارند و در دستکاری تودههای مردم مهارت دارند احتمال بروز جنگها را افزایش میدهد. صلح دوستان جهان باید راهکارهایی برای افزایش کیفیت سرمایه انسانی و مهارتهای مردم در تفکیک پوپولیستها از مصلحین واقعی اجتماعی بیابند و بتوانند با قدرت رسانهای آنها نیز رقابت کنند.
اقدامهای فوق الذکر در سطح کلان و ارتقای سلامت روان مثبت در همه جوامع میتواند به صلح پایدار کمک کند.
#یاد
#دکتر_محمدتقی_یاسمی
#بازنشر
#تجربههای_روانپزشکانه
واسطههای روان شناسی اجتماعی جنگ و صلح
چکیدهی مقاله در کنگرهی صلح. شیراز. آبان ۱۳۹۷
#دکتر_محمدتقی_یاسمی
جنگ ادامهی سیاست به روشهای دیگر است. در شروع و تداوم جنگها عوامل سیاسی، اقتصادی، ایدیولوژیک و اجتماعی نقش اصلی را دارند و سایهی تاریخ نیز بر جنگها سنگینی میکند. اما در نهایت انسانهایی هستند که در تصمیمگیریها نقش عمده دارند، انسانهایی هستند که میجنگند و انسانهای بیشتری که قربانی میشوند. هنگامی که انسان مطرح میشود سلامت روانی اجتماعی او به عنوان عامل واسطهای در جنگ و صلح اهمیت بسیاری پیدا میکند. متاسفانه پژوهشهای متعدد نشان میدهد انسانها قابل دستکاری شدن در جهت اعمال خشونت هستند. برای حفظ صلح، باید سازوکارهای سلامتساز را در انسانها شناخت ولی نباید در دام روانشناسیگرایی (پسیکولوژیسم) صرف افتاد.
انسانها موجوداتی اجتماعی هستند که به طور معمول به جنگ نمیپردازند و از کشتار پرهیز میکنند. اما پژوهشها و مشاهدات مستند متعدد به نحو شگفتانگیزی بالا بودن استعداد دستکاری شدن، تابعیت محض از اتوریته برای اعمال خشونت و کشتار و پتانسیل اپیدمیک شدن این رفتارها را نشان داده است. شروع کشتار برای انسان سالم دشوار است ولی تداوم کشتار آسان است، و گاه پایان دادن به آن دشوارتر است.
فراهم آوردن امکان مشارکت در سرنوشت، کاهش تبعیض و استانداردهای دوگانه و بهبود شرایط اقتصادی، اشتغال و عدالت اجتماعی در سطح جهانی و آموزش مجموعه مهارتهای زندگی مانند تقویت هویت، همدلی، تفکر نقاد و خلاق، حل مساله و قاطعیتآموزی به انسانها از سنین پایین میتواند هم در حفظ صلح و یافتن راه حلهای جایگزین جنگ و هم در پیشگیری از تهاجم دیگران موثر باشد.
حمایت گروههای وسیعی از مردم از سیاستمداران پوپولیست پدیدهی نگران کنندهای در سطح جهان شده است. نیاز به اقدامهای چند جانبه در سطح جهان برای کار روی عوامل زمینهساز این مشکل اجتماعی بیش از همیشه حس میشود. سیاستگزارانی که عموما کنترل بر احساسات و هیجانهای خود را ندارند و در دستکاری تودههای مردم مهارت دارند احتمال بروز جنگها را افزایش میدهد. صلح دوستان جهان باید راهکارهایی برای افزایش کیفیت سرمایه انسانی و مهارتهای مردم در تفکیک پوپولیستها از مصلحین واقعی اجتماعی بیابند و بتوانند با قدرت رسانهای آنها نیز رقابت کنند.
اقدامهای فوق الذکر در سطح کلان و ارتقای سلامت روان مثبت در همه جوامع میتواند به صلح پایدار کمک کند.
#یاد
#دکتر_محمدتقی_یاسمی
#بازنشر
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_محمدتقی_یاسمی در کنگرهی صلح و سلامت. شیراز. آبان ۱۳۹۷
#یاد
#دکتر_محمدتقی_یاسمی
#بازنشر
#تجربههای_روانپزشکانه
#یاد
#دکتر_محمدتقی_یاسمی
#بازنشر
#تجربههای_روانپزشکانه
امروز سهشنبه و در میانهی پرونده-یادی که برای نکوداشت خدمات دکتر محمدتقی یاسمی گشودهایم گزارش- شرحی داریم از یک رویداد و از یک مستند.
فردا ادامهی یادداشتهای پروندهی دکتر یاسمی را دنبال خواهیم کرد. احتمالا این دفتر این هفته بسته نخواهد شد و هفتهی آینده هم ادامه خواهد یافت.
#تجربههای_روانپزشکانه
فردا ادامهی یادداشتهای پروندهی دکتر یاسمی را دنبال خواهیم کرد. احتمالا این دفتر این هفته بسته نخواهد شد و هفتهی آینده هم ادامه خواهد یافت.
#تجربههای_روانپزشکانه
🗒 ارغنون
#دکتر_ندا_مسجدی. روانپزشک. تهران
دربارهی مستند پروژهی ازدواج
پروژه ازدواج-شبیه نامش- تلاقی علم و هنر است. آنجا که گزارههای بدیهی وقتی پای احساس آدمی به میان میآید، زیر سوال میرود و عمیقترین شکها به دل راه مییابد. آنجا که ترازوی عدالت، تعادل همیشگیاش بر هم میخورد و برای بازگشت به آن، معادلات جدیدی نیاز است. یک کفه، باور انعطاف ناپذیری است که بیمار روانپزشکی را تهی از هرگونه اختیار میبیند و کفهای دیگر انسان است. انسان با همهی عواطفی که میتواند داشته باشد. دلتنگ میشود. راه رفتن در بازار را دوست دارد. خرید پارچههای رنگارنگ را و گرفتن دست دیگری را، و بستنی خوردن را. چیزهای سادهی کم اهمیتی که گاهی چنان دور از دست مینماید که رنجی عظیم بر رنج بیماری میافزاید.
پروژهی ازدواج داستان حسرتهای به ظاهر سادهای ست که در بستری عاشقانه روایت میشود. حسرتهایی که گاهی پشت حجاب دلسوزی و صلاح دیگری را دانستن برای همیشه گم میشود.
داستان فیلم، در مرکز نگهداری بیماران روانپزشکیِ سرای احسان میگذرد. از آنجا که برای اکثر آنها (خوشبینانه نمیخواهم بگویم همهشان) امیدی به خروج از مرکز و بازگشت به جامعه نیست، مسوولان به این فکر میافتند که در قالب یک پروژهی کنترل شده، امکان ازدواج بیماران را بررسی کنند. شبیه هر تغییری، موافقین و مخالفینی دارد و فیلم در جایگاهی نظارهگر، به دنبال اثبات یا رد فرضیات نیست؛ بلکه اصل، اجازهی روایت و دیده شدن است؛ آنچه مشاهدهپذیری مینامیم.
بیماران روانپزشکی به دلایل متعدد از جامعه حذف میشوند و این زندگی پشت درهای بسته، هم از آنها و زندگیهایشان خیالات غریب برای دیگران میسازد؛ و هم امکان معاشرت و دیده شدنشان را -به عنوان یک انسان- دورتر میکند. بنابراین یکی از بزرگترین دستاوردهای این فیلم، کمک به مشاهدهپذیری آنهاست که به زعم من اولین قدم برای حل مشکلات مربوط به کیفیت زندگیشان است.
به همین دلایل، سال گذشته تصمیم گرفتیم قبل از اکران عمومی و طی یک رویداد در پروژه مهروان -حرکتی برای ارتقای حقوق انسانی بیماران روانپزشکی- این فیلم را با حضور عوامل در بیمارستان روزبه اکران کنیم. خوشبختانه شنیدن روند آفرینش فیلم و گفتوگوی عوامل با کادر درمان روانپزشکی، تجربهای بینظیر از برهم کنش دنیای علم و هنر بود. کادر درمان به واسطهی دانش نظری و هنرمند با داشتن زاویه نگاهی دیگر میتوانند برای ارتقای کیفیت زندگی بیماران تعامل سازندهای داشته باشند. امید است با دیده شدن هر چه بیشتر مستندهایی از این دست، انگیزه برای سازندگان قویتر شود و بستر چالشهای نو و بازتعریف مسائل مربوط به بیماران فراهم گردد.
مستند مورد نقل در این یادداشت را در این پیوند میتوانید تماشا کنید.
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_ندا_مسجدی. روانپزشک. تهران
دربارهی مستند پروژهی ازدواج
پروژه ازدواج-شبیه نامش- تلاقی علم و هنر است. آنجا که گزارههای بدیهی وقتی پای احساس آدمی به میان میآید، زیر سوال میرود و عمیقترین شکها به دل راه مییابد. آنجا که ترازوی عدالت، تعادل همیشگیاش بر هم میخورد و برای بازگشت به آن، معادلات جدیدی نیاز است. یک کفه، باور انعطاف ناپذیری است که بیمار روانپزشکی را تهی از هرگونه اختیار میبیند و کفهای دیگر انسان است. انسان با همهی عواطفی که میتواند داشته باشد. دلتنگ میشود. راه رفتن در بازار را دوست دارد. خرید پارچههای رنگارنگ را و گرفتن دست دیگری را، و بستنی خوردن را. چیزهای سادهی کم اهمیتی که گاهی چنان دور از دست مینماید که رنجی عظیم بر رنج بیماری میافزاید.
پروژهی ازدواج داستان حسرتهای به ظاهر سادهای ست که در بستری عاشقانه روایت میشود. حسرتهایی که گاهی پشت حجاب دلسوزی و صلاح دیگری را دانستن برای همیشه گم میشود.
داستان فیلم، در مرکز نگهداری بیماران روانپزشکیِ سرای احسان میگذرد. از آنجا که برای اکثر آنها (خوشبینانه نمیخواهم بگویم همهشان) امیدی به خروج از مرکز و بازگشت به جامعه نیست، مسوولان به این فکر میافتند که در قالب یک پروژهی کنترل شده، امکان ازدواج بیماران را بررسی کنند. شبیه هر تغییری، موافقین و مخالفینی دارد و فیلم در جایگاهی نظارهگر، به دنبال اثبات یا رد فرضیات نیست؛ بلکه اصل، اجازهی روایت و دیده شدن است؛ آنچه مشاهدهپذیری مینامیم.
بیماران روانپزشکی به دلایل متعدد از جامعه حذف میشوند و این زندگی پشت درهای بسته، هم از آنها و زندگیهایشان خیالات غریب برای دیگران میسازد؛ و هم امکان معاشرت و دیده شدنشان را -به عنوان یک انسان- دورتر میکند. بنابراین یکی از بزرگترین دستاوردهای این فیلم، کمک به مشاهدهپذیری آنهاست که به زعم من اولین قدم برای حل مشکلات مربوط به کیفیت زندگیشان است.
به همین دلایل، سال گذشته تصمیم گرفتیم قبل از اکران عمومی و طی یک رویداد در پروژه مهروان -حرکتی برای ارتقای حقوق انسانی بیماران روانپزشکی- این فیلم را با حضور عوامل در بیمارستان روزبه اکران کنیم. خوشبختانه شنیدن روند آفرینش فیلم و گفتوگوی عوامل با کادر درمان روانپزشکی، تجربهای بینظیر از برهم کنش دنیای علم و هنر بود. کادر درمان به واسطهی دانش نظری و هنرمند با داشتن زاویه نگاهی دیگر میتوانند برای ارتقای کیفیت زندگی بیماران تعامل سازندهای داشته باشند. امید است با دیده شدن هر چه بیشتر مستندهایی از این دست، انگیزه برای سازندگان قویتر شود و بستر چالشهای نو و بازتعریف مسائل مربوط به بیماران فراهم گردد.
مستند مورد نقل در این یادداشت را در این پیوند میتوانید تماشا کنید.
#تجربههای_روانپزشکانه
دکتر یاسمی. تجربههای ایرانی
<unknown>
دکتر محمدتقی یاسمی در وبینار خدمات سلامت روان در جریان همهگیری کووید ۱۹؛ تجربههای ایرانی که روز پنجشنبه ۱۶ مرداد ۱۳۹۹ برگزار شد مجموعه فعالیتهایی را که برای ارتقاء توجه به موضوع سلامت روان در جریان مدیریت همهگیری در سطح ستادی انجام شده شرح داد، و بر این نکته تاکید کرد که روان پزشکان و متخصصان سلامت روان نقش خود را در حکم افرادی که صرفاً بیمار ببینند و تنش و عوارض را کاهش دهند نباید تقلیل بخشند.
#یاد
#دکتر_محمدتقی_یاسمی
#بازتاب
#تجربههای_روانپزشکانه
#یاد
#دکتر_محمدتقی_یاسمی
#بازتاب
#تجربههای_روانپزشکانه
📨 یادی از خدمات دکتر محمدتقی یاسمی. چهار
#دکتر_فاطمه_کاظمیخالدی. دستیار روانپزشکی. تهران
" فکر کرده اینجا سوییسه؟"
این جمله و جملههای مشابه را بارها در این دو سال به عنوان دستیار روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی از زبان کسانی که با وی کار کردهاند شنیدهام. حرفهایی که گاهی از روی خستگی گفته شده. چون به واقع اینجا سوییس نیست. اما او بهتر از همهی ما میدانست سوییس چگونه است و کار کردن در یک بیمارستان دولتی آموزشی با شرایط کذا چگونه. سالها در ژنو تا زمان بازنشستگی در سازمان بهداشت جهانی مسئول ارشد در زمینهی پیشگیری و مدیریت اختلالات سلامت روان بوده است. سپس به ایران برمیگردد و مجددا با گروه روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی همکاری میکند و در بیمارستانی که میداند شباهتی به سوییس ندارد. اما این باعث نشد در این گمانهی رایج بیفتد که محیطی که کمبودهایی متناسب با جامعهی در حال توسعه دارد افراد را لایق این خدمات میکند. او برای بیمارانش بیش از آن چه که بر آنها روا میشد حق قائل بود. دستیارانی که دورهای با ایشان گذراندند میدانند که سختگیرانهترین موضع برایش حق و احترام به بیمار است. از سر زدن شبانه به بخش روانپزشکی پس از زلزلهی تهران تا پیگیری مسائل مالی بیمارانش جوانهی امید برای تغییر را در دل ما دستیارانی که فضای راکدی برای جریان بهتر شدن را حس میکنیم میکاشت. اینها اما گوشهای از تجربهی غنی ما در این زمان کوتاه با اوست. او ادبیات، ریاضی، موسیقی و فلسفه را میداند و اگر کسی از شاگردانش مشتاق باشد ساعتها مانند دو دوست گفتگویشان به درازا میکشد. به واقع او به بیمارانش، به آموزش دادن و شاگردانش عشق میورزد و انتهای هر کلاس میگوید دوستتان دارم. با اینکه بازنشستگی ما را از ادامهی شاگردی مستقیم ایشان محروم کرده اما کلاس درس ما با او تمام نشده است...
#یاد
#دکتر_محمدتقی_یاسمی
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_فاطمه_کاظمیخالدی. دستیار روانپزشکی. تهران
" فکر کرده اینجا سوییسه؟"
این جمله و جملههای مشابه را بارها در این دو سال به عنوان دستیار روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی از زبان کسانی که با وی کار کردهاند شنیدهام. حرفهایی که گاهی از روی خستگی گفته شده. چون به واقع اینجا سوییس نیست. اما او بهتر از همهی ما میدانست سوییس چگونه است و کار کردن در یک بیمارستان دولتی آموزشی با شرایط کذا چگونه. سالها در ژنو تا زمان بازنشستگی در سازمان بهداشت جهانی مسئول ارشد در زمینهی پیشگیری و مدیریت اختلالات سلامت روان بوده است. سپس به ایران برمیگردد و مجددا با گروه روانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی همکاری میکند و در بیمارستانی که میداند شباهتی به سوییس ندارد. اما این باعث نشد در این گمانهی رایج بیفتد که محیطی که کمبودهایی متناسب با جامعهی در حال توسعه دارد افراد را لایق این خدمات میکند. او برای بیمارانش بیش از آن چه که بر آنها روا میشد حق قائل بود. دستیارانی که دورهای با ایشان گذراندند میدانند که سختگیرانهترین موضع برایش حق و احترام به بیمار است. از سر زدن شبانه به بخش روانپزشکی پس از زلزلهی تهران تا پیگیری مسائل مالی بیمارانش جوانهی امید برای تغییر را در دل ما دستیارانی که فضای راکدی برای جریان بهتر شدن را حس میکنیم میکاشت. اینها اما گوشهای از تجربهی غنی ما در این زمان کوتاه با اوست. او ادبیات، ریاضی، موسیقی و فلسفه را میداند و اگر کسی از شاگردانش مشتاق باشد ساعتها مانند دو دوست گفتگویشان به درازا میکشد. به واقع او به بیمارانش، به آموزش دادن و شاگردانش عشق میورزد و انتهای هر کلاس میگوید دوستتان دارم. با اینکه بازنشستگی ما را از ادامهی شاگردی مستقیم ایشان محروم کرده اما کلاس درس ما با او تمام نشده است...
#یاد
#دکتر_محمدتقی_یاسمی
#تجربههای_روانپزشکانه
🗞 دربارهی هفتهی آینده
تجربهها شنبهی آینده ۱۵ مرداد با یادداشتی دیگر در پرونده- یاد #دکتر_محمدتقی_یاسمی بهروز خواهد شد. روزهای تاسوعا و عاشورا تجربهها منتشر نمیشود و کار را روز سهشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۱ از سر خواهیم گرفت.
#تجربههای_روانپزشکانه
تجربهها شنبهی آینده ۱۵ مرداد با یادداشتی دیگر در پرونده- یاد #دکتر_محمدتقی_یاسمی بهروز خواهد شد. روزهای تاسوعا و عاشورا تجربهها منتشر نمیشود و کار را روز سهشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۱ از سر خواهیم گرفت.
#تجربههای_روانپزشکانه
🗞 دربارهی امروز و این هفته
امروز دو بخش دیگر که آخرین بخشهای یادکرد #دکتر_محمدتقی_یاسمی را است خواهیم خواند. #دکتر_امیرحسین_جلالیندوشن و #ریحانه_جفاریان_بحری از تجربههای خود با دکتر یاسمی نوشتهاند.
از این به بعد نمیتوانیم پذیرای یادداشت تازهای باشیم. اگر چیزی رسید در بخش روانهای روشن طی هفتههای آینده درج خواهد شد.
یکشنبه و دوشنبه تجربهها تعطیل است. سهشنبه در ارغنون #دکتر_سعید_شاهزیدی ما را با دو سریال جدید که با روانپزشکی ارتباط دارد آشنا میکند. یکی از این دو قصهی ترکیبی مخدر را بازگو میکند و حیلتهای بیگفارما را. گویا همه چیز یک جورهایی با دکتر یاسمی این روزها پیوند خورده! ربطش را در یادداشت جلالی ندوشن میتوانید دنبال کنید.
چهارشنبه هم در تازهها #دکتر_زهرا_محدث_اردبیلی ما را با تازهای از آکادمیای روانپزشکی آشنا میکند و اینگونه پروندهی شمارهی پنجم مجله در دور تازه بسته میشود.
#تجربههای_روانپزشکانه
امروز دو بخش دیگر که آخرین بخشهای یادکرد #دکتر_محمدتقی_یاسمی را است خواهیم خواند. #دکتر_امیرحسین_جلالیندوشن و #ریحانه_جفاریان_بحری از تجربههای خود با دکتر یاسمی نوشتهاند.
از این به بعد نمیتوانیم پذیرای یادداشت تازهای باشیم. اگر چیزی رسید در بخش روانهای روشن طی هفتههای آینده درج خواهد شد.
یکشنبه و دوشنبه تجربهها تعطیل است. سهشنبه در ارغنون #دکتر_سعید_شاهزیدی ما را با دو سریال جدید که با روانپزشکی ارتباط دارد آشنا میکند. یکی از این دو قصهی ترکیبی مخدر را بازگو میکند و حیلتهای بیگفارما را. گویا همه چیز یک جورهایی با دکتر یاسمی این روزها پیوند خورده! ربطش را در یادداشت جلالی ندوشن میتوانید دنبال کنید.
چهارشنبه هم در تازهها #دکتر_زهرا_محدث_اردبیلی ما را با تازهای از آکادمیای روانپزشکی آشنا میکند و اینگونه پروندهی شمارهی پنجم مجله در دور تازه بسته میشود.
#تجربههای_روانپزشکانه
📨 یادی از خدمات دکتر محمدتقی یاسمی. پنج
#دکتر_امیرحسین_جلالیندوشن. روانپزشک. تجربهها
سپیدهدم مکتب انتقادی روانپزشکیِ ایران
حقیقتا نمیتوانم اندوه عمیق خود را از بازنشستگی اجباری دکتر یاسمی و از کنارنشستگی اختیاری سالیان اخیر وی پنهان کرده و آشکار نسازم. زمانی او در گروههای مجازی روانپزشکان گرم و جدی حضور داشت. یاسمی در قبیلهی مردمانی است که نگاه انتقادی دارند، باورهای خود را دنبال میکنند و پروایی از مخالفت با مد و روند زمانه ندارند. او زمانی که به ایران بازگشت چند چیز را که عادی شده بود در پرسش جدی گرفت و با چالشهایی طوفانی روبرو کرد؛ اول رواج روانکاوی که علیه آن و در نقد و ردش در فضای مجازی فراوان نوشت، و دستکم در حد اطلاع من در یک مناظره پیرامون آن شرکت کرد و چند نوبت هم علیه آن یا در نقد آن سخنرانی نمود. دوم در مورد حضور پررنگ شرکتهای دارویی در مجامع علمی، بیمارستانهای دانشگاهی و کنگرههای انجمن علمی روانپزشکان ایران به میدان آمد، سخنرانی کرد، و در نوشتن راهنمایی در مورد حد و حدود حضور شرکتها در هیات مدیرهی انجمن علمی روانپزشکان نقش مهمی داشت، و سوم به مخالفت با آنچه ابراهیم توفیق ژانر خلقیات ایرانی نامیده پرداخت و در فضای مجازی کوشید در انبار کاه ناامیدی و تلخکامی سوزن امید بیابد، و نشان دهد ایرانیان هنوز در قافلهی جهانیان میتوانند میداندار باشند.
طی این روزها نمیدانم دکتر محمدتقی یاسمی که احتمالا دلشکسته باز به ایران فکر میکند، هنوز امیدوار است یا نه، اما اگر این کلمات را بخواند امیدوارم بداند هر چند نه چندان کامیاب اما او سنگ بنای مکتب انتقادی را در روانپزشکیِ ایران گذاشته. تلخی هوایی که در اتمسفر ما در آمد و شد است دلها را خموده و نگاهها را تیره کرده، کسی را رمقی نیست اما اگر روز برآید تردید ندارم از همین خاکستر، ققنوس بر خواهد شد.
اما شخصا به دلایلی روش و نگاه او را در مواردی در پرسش دارم. هر چند همین پرسشها اهمیت کار یاسمی را در برانگیختن دغدغههایی جدی در روانپزشکیِ ایران نشان میدهد. چون این نگاه انتقادی میوهی درختی است که او کاشته.
۱. به باور من دکتر یاسمی نمیتوانست بپذیرد جامعهای که شاید گونهی دیگری آن را باور داشت تغییر کرده. او روانکاوی را یک مد و ادا و اطوار پولدارهای وینی اول قرن بیستم و نوکیسههای تهرونی دههی ۹۰ و ابتدای قرن جدید شمسی میداند. اما داستان این نیست. جامعهی ایران نه به گواه انگارههای خیالبافانهی رومانتیک، بلکه به شهادت روندهای به دست آمده از پژوهشهای اجتماعی قدرتمند، زلزلههایی را تجربه کرده و در سر، خیال سونامیهایی را میپزد. آدم ایرانی سال ۱۳۹۵ به باور من هیچگاه در خیال و ذهن محمدتقی یاسمی که عمری به ایرانی عشق ورزیده نمیتواند بنشیند و جا خوش کند. روانکاوی با همهی اما و اگر گفتمانی خلق کرده که میدان جدی به اندیشهای میدهد که در فرضهای دکتر یاسمی نمیتواند راهی به مقصود یابد.
۲. دکتر یاسمی با کوهی تجربه از ایران رفت و با سینهای پر از دانش و آموخته و سری پر از اشتیاق به ایران بازگشت. وقتی آمد خیلیها را خوشآمد. او اگر چه خوش آمد ولی خوش نرفت. همان جامعهای که تغییر کرده بود و زبانی دیگر یافته بود، نمیتوانست و نتوانست به زبانی مشترک با مصلحی رادیکال که یاسمی بود برسد. این شد که در محل کار او در موردش میگفتند فکر میکند اینجا سوییس است. همین نقل، همه آن چه را من مراد دارم بیان میکند.
رفت و متاسفانه صدایی به اعتراض برنخاست. رفتن بیسروصدای یاسمی گواهی است از تباهی و تراژدی عصری که در آن به سر میبریم. کاش این چنین نبود. کاش جامعه همانی بود که یاسمی میخواست و میگفت. در آن صورت امروز او بود و چنان که باید قدر مییافت. افسوس.
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_امیرحسین_جلالیندوشن. روانپزشک. تجربهها
سپیدهدم مکتب انتقادی روانپزشکیِ ایران
حقیقتا نمیتوانم اندوه عمیق خود را از بازنشستگی اجباری دکتر یاسمی و از کنارنشستگی اختیاری سالیان اخیر وی پنهان کرده و آشکار نسازم. زمانی او در گروههای مجازی روانپزشکان گرم و جدی حضور داشت. یاسمی در قبیلهی مردمانی است که نگاه انتقادی دارند، باورهای خود را دنبال میکنند و پروایی از مخالفت با مد و روند زمانه ندارند. او زمانی که به ایران بازگشت چند چیز را که عادی شده بود در پرسش جدی گرفت و با چالشهایی طوفانی روبرو کرد؛ اول رواج روانکاوی که علیه آن و در نقد و ردش در فضای مجازی فراوان نوشت، و دستکم در حد اطلاع من در یک مناظره پیرامون آن شرکت کرد و چند نوبت هم علیه آن یا در نقد آن سخنرانی نمود. دوم در مورد حضور پررنگ شرکتهای دارویی در مجامع علمی، بیمارستانهای دانشگاهی و کنگرههای انجمن علمی روانپزشکان ایران به میدان آمد، سخنرانی کرد، و در نوشتن راهنمایی در مورد حد و حدود حضور شرکتها در هیات مدیرهی انجمن علمی روانپزشکان نقش مهمی داشت، و سوم به مخالفت با آنچه ابراهیم توفیق ژانر خلقیات ایرانی نامیده پرداخت و در فضای مجازی کوشید در انبار کاه ناامیدی و تلخکامی سوزن امید بیابد، و نشان دهد ایرانیان هنوز در قافلهی جهانیان میتوانند میداندار باشند.
طی این روزها نمیدانم دکتر محمدتقی یاسمی که احتمالا دلشکسته باز به ایران فکر میکند، هنوز امیدوار است یا نه، اما اگر این کلمات را بخواند امیدوارم بداند هر چند نه چندان کامیاب اما او سنگ بنای مکتب انتقادی را در روانپزشکیِ ایران گذاشته. تلخی هوایی که در اتمسفر ما در آمد و شد است دلها را خموده و نگاهها را تیره کرده، کسی را رمقی نیست اما اگر روز برآید تردید ندارم از همین خاکستر، ققنوس بر خواهد شد.
اما شخصا به دلایلی روش و نگاه او را در مواردی در پرسش دارم. هر چند همین پرسشها اهمیت کار یاسمی را در برانگیختن دغدغههایی جدی در روانپزشکیِ ایران نشان میدهد. چون این نگاه انتقادی میوهی درختی است که او کاشته.
۱. به باور من دکتر یاسمی نمیتوانست بپذیرد جامعهای که شاید گونهی دیگری آن را باور داشت تغییر کرده. او روانکاوی را یک مد و ادا و اطوار پولدارهای وینی اول قرن بیستم و نوکیسههای تهرونی دههی ۹۰ و ابتدای قرن جدید شمسی میداند. اما داستان این نیست. جامعهی ایران نه به گواه انگارههای خیالبافانهی رومانتیک، بلکه به شهادت روندهای به دست آمده از پژوهشهای اجتماعی قدرتمند، زلزلههایی را تجربه کرده و در سر، خیال سونامیهایی را میپزد. آدم ایرانی سال ۱۳۹۵ به باور من هیچگاه در خیال و ذهن محمدتقی یاسمی که عمری به ایرانی عشق ورزیده نمیتواند بنشیند و جا خوش کند. روانکاوی با همهی اما و اگر گفتمانی خلق کرده که میدان جدی به اندیشهای میدهد که در فرضهای دکتر یاسمی نمیتواند راهی به مقصود یابد.
۲. دکتر یاسمی با کوهی تجربه از ایران رفت و با سینهای پر از دانش و آموخته و سری پر از اشتیاق به ایران بازگشت. وقتی آمد خیلیها را خوشآمد. او اگر چه خوش آمد ولی خوش نرفت. همان جامعهای که تغییر کرده بود و زبانی دیگر یافته بود، نمیتوانست و نتوانست به زبانی مشترک با مصلحی رادیکال که یاسمی بود برسد. این شد که در محل کار او در موردش میگفتند فکر میکند اینجا سوییس است. همین نقل، همه آن چه را من مراد دارم بیان میکند.
رفت و متاسفانه صدایی به اعتراض برنخاست. رفتن بیسروصدای یاسمی گواهی است از تباهی و تراژدی عصری که در آن به سر میبریم. کاش این چنین نبود. کاش جامعه همانی بود که یاسمی میخواست و میگفت. در آن صورت امروز او بود و چنان که باید قدر مییافت. افسوس.
#تجربههای_روانپزشکانه
📨 یادی از خدمات دکتر محمدتقی یاسمی. شش
#ریحانه_جفاریان_بحری. روانشناس بالینی. تهران
تازه به عنوان روانشناس طرحی در بیمارستان طالقانی در بخش سایکوسوماتیک مشغول به کار شده بودم. حس غریبی داشتم. یکروز با دکتر یاسمی هم قدم شدم. شروع به صحبت دربارهی رشته روانشناسی کردند. همدلانه بود و خوب بود. به مرور دوست داشتم بیشتر با ایشان آشنا و همصحبت شوم. برای من قاطع و جدی بودن در کار، صراحت بیان، نگاه انسانی به بیمار، احترام به کارکنان بخش، مهربانی در عین اقتدار، مسئولیت پذیری در آموزش دستیاران روانپزشکی، اولویت دادن و داشتن اشتیاق به ویزیت بیماران، و البته ارتباط خوب با بیماران ستودنی و خوشایند بود. یکبار شنیدم به یکی از دستیاران گفتند ابتدا حال بیمار مهم است و بعد کلاس آموزشی. وقتی زمان ویزیت بیمار میشد همیشه در اتاق مصاحبه را میزدند و اجازه میگرفتند و این جمله قشنگ را میگفتند که: «دخترم میتونیم بیاییم داخل؟».
با اینکه این افتخار نصیبم نشد که دکتر یاسمی استاد دانشگاهی من شوند ولی به عنوان یک همکار، از هر فرصتی برای شاگردی از ایشان بهره بردم؛ چه در زمانی که در بخش بیمار میدیدند و چه وقتی با بیمار در راهرو بخش قدم میزدند، یا در برنامههای هفتگی آموزشی دستیاران و در سخنرانی در کنگرهها و ...
امید دارم بخشی حتی کوچکی از این آموختهها را در زندگی سر لوحهام قرار دهم و باز هم فرصتی دست دهد از ایشان بیاموزم.
#تجربههای_روانپزشکانه
#ریحانه_جفاریان_بحری. روانشناس بالینی. تهران
تازه به عنوان روانشناس طرحی در بیمارستان طالقانی در بخش سایکوسوماتیک مشغول به کار شده بودم. حس غریبی داشتم. یکروز با دکتر یاسمی هم قدم شدم. شروع به صحبت دربارهی رشته روانشناسی کردند. همدلانه بود و خوب بود. به مرور دوست داشتم بیشتر با ایشان آشنا و همصحبت شوم. برای من قاطع و جدی بودن در کار، صراحت بیان، نگاه انسانی به بیمار، احترام به کارکنان بخش، مهربانی در عین اقتدار، مسئولیت پذیری در آموزش دستیاران روانپزشکی، اولویت دادن و داشتن اشتیاق به ویزیت بیماران، و البته ارتباط خوب با بیماران ستودنی و خوشایند بود. یکبار شنیدم به یکی از دستیاران گفتند ابتدا حال بیمار مهم است و بعد کلاس آموزشی. وقتی زمان ویزیت بیمار میشد همیشه در اتاق مصاحبه را میزدند و اجازه میگرفتند و این جمله قشنگ را میگفتند که: «دخترم میتونیم بیاییم داخل؟».
با اینکه این افتخار نصیبم نشد که دکتر یاسمی استاد دانشگاهی من شوند ولی به عنوان یک همکار، از هر فرصتی برای شاگردی از ایشان بهره بردم؛ چه در زمانی که در بخش بیمار میدیدند و چه وقتی با بیمار در راهرو بخش قدم میزدند، یا در برنامههای هفتگی آموزشی دستیاران و در سخنرانی در کنگرهها و ...
امید دارم بخشی حتی کوچکی از این آموختهها را در زندگی سر لوحهام قرار دهم و باز هم فرصتی دست دهد از ایشان بیاموزم.
#تجربههای_روانپزشکانه
☕️ دعوت
مشتاقیم تمام شما خوانندگان ارجمند به ویژه روانپزشکان، و دستیاران روانپزشکی را دعوت کنیم کنار ما باشید و گاهی یادداشتی بنویسید. تجربهها در دورهی تازه که این هفته به عدد پنج میرسد بیشتر بر یادداشتهای کوتاهتر استوار خواهد شد. در هر روز بر یک حیطهی معین تکیه میکنیم.
شنبه: روایتهای بالینی
یکشنبه: روانهای روشن (تاملات و تالمات در روانپزشکی ایران)
دوشنبه: روزها (روانپزشکی امر روزمره)
سهشنبه: ارغنون ( حیطههای میانرشتهای)
چهارشنبه: تازهها( ترجمهی مقالات روز)
در دور جدید، امید داریم بخشی از تجربهی خوب سالهای ابتدای مجله را نیز بازسازی کنیم. هیات تحریریهی این مجله میتواند تمام جامعهی روانپزشکی باشد و البته در مجله به روی میهمانانی ارجمند از خانوادهی سلامت روان باز است و حضور آنان مغتنم.
#تجربههای_روانپزشکانه
مشتاقیم تمام شما خوانندگان ارجمند به ویژه روانپزشکان، و دستیاران روانپزشکی را دعوت کنیم کنار ما باشید و گاهی یادداشتی بنویسید. تجربهها در دورهی تازه که این هفته به عدد پنج میرسد بیشتر بر یادداشتهای کوتاهتر استوار خواهد شد. در هر روز بر یک حیطهی معین تکیه میکنیم.
شنبه: روایتهای بالینی
یکشنبه: روانهای روشن (تاملات و تالمات در روانپزشکی ایران)
دوشنبه: روزها (روانپزشکی امر روزمره)
سهشنبه: ارغنون ( حیطههای میانرشتهای)
چهارشنبه: تازهها( ترجمهی مقالات روز)
در دور جدید، امید داریم بخشی از تجربهی خوب سالهای ابتدای مجله را نیز بازسازی کنیم. هیات تحریریهی این مجله میتواند تمام جامعهی روانپزشکی باشد و البته در مجله به روی میهمانانی ارجمند از خانوادهی سلامت روان باز است و حضور آنان مغتنم.
#تجربههای_روانپزشکانه
🗞 ارغنون
#دکتر_سعید_شاهزیدی. روانپزشک. آباده
معرفی دو سریال تلویزیونی
ا. حیلتهای بیگفارما
سریال دوپسیک Dopesick محصول ۲۰۲۱ در هشت قسمت، روایتی واقعی از بزرگترین شیوع اعتیاد به مادهای به نام اُکسی کانتین در آمریکاست که در ربع قرن اخیر شروع و به اوج رسیده است. دوپسیک به حالتی گفته میشود که فرد معتاد درد میکشد و نیاز شدیدی به دارویش دارد. تفاوت بارز و اصلی این مجموعه با موارد مشابه آن در حوزهی اعتیاد، نقش شرکت داروسازی پرودو و مالکین ثروتمندش- خاندان سکلر- در پروژهی تولید و توزیع بیوقفهی این داروی مخدر می باشد، تا جایی که بسیاری از پزشکان، متخصصین سلامت و مردم اسیر شهوت شهرت و ثروت و قدرت این خانواده و به خصوص ریچارد سکلر -مالک مولتی میلیاردر آمریکایی- گردیدهاند. سریال با این مونولوگ ریچارد سکلر رو به دوربین شروع میشود: «برای مدت زیادی انجمن پزشکان امریکا درد مزمن را نادیده گرفته و این باعث همهگیری درد شد. وقتی با درد زندگی میکنیم نمیتونیم خود حقیقیمون باشیم و در بهترین شرایط خودمون باشیم. اصلا زندگی نمیکنیم. چون درد بر توانایی اندیشیدن و احساساتمون غلبه میکنه حتی بر عشق» و با این افکار سعی در راضی نمودن ما در پروژهی عظیمش دارد. اکثر افرادی که در این سریال نمایش داده میشوند درگیر اعتیاد هستند؛ عدهای به مادهی مخدر، عدهی معدودی به قدرت و پول و مقام و البته همگی از درد و رنجهای درونی و روانی عذاب میبینند. نقش سازمان غذا و داروی آمریکا به عنوان معتبرترین مرجع تایید تولید و توزیع دارو و برچسبهای هشدار مثل جعبهی سیاه هشدار دارو در این پروندهی مهم جنایی و قضایی و البته اجتماعی-فرهنگی، و اقتصادی دنیا بسیار مورد تردید قرار میگیرد و ما را به فکر میاندازد که شرکتهای دارویی برای فروش هرچه بیشتر محصولات خود از چه یافتههای علمی معتبری و براساس چه تحقیقاتی جهت رضایت و اقناع جامعهی علمی تخصصی مخاطب خود و در درجهی بعد بیماران و مشتریان محصول خود بهره و سود میجویند. همچنین با آشنایی هرچه بیشتر با سازوکارهای شرکتهای فروش شبکهای (نتوورک مارکتینگ) میتوان تئوری بنیادین برخی از این سودجوییها را شناسایی نمود. چیزی که امروزه حتی در ایران در مورد بسیاری از محصولات بهداشتی و حتی غذایی در حال انجام شدن است.
۲. مرثیهای بر یک رویا
سریال دوم به نام ترک تحصیل Dropout محصول ۲۰۲۲ در هشت قسمت، داستانی واقعی از یکی از بزرگترین کلاهبرداریهای اخیر دنیا است که در حوزهی تشخیص بیماری ها صورت گرفته است؛ داستان زندگی الیزابت هولمز که در بیست سال اخیر پا به عرصهی تجارت نهاد و چند سال قبل هم عنوان جوانترین زن ثروتمند خودساختهی دنیا را به خود اختصاص داد. او که استعداد و نبوغ و هوش خیلی خوبی دارد و در دانشگاه استنفورد پذیرفته میشود، خیال میکند با تقلید از اسطورههایی مانند بیل گیتس و استیو جابز و مارک زاکربرگ- با ترک تحصیل هرچه سریعتر میتواند مدارج ترقی مالی را در مدت کوتاهی طی نماید ولی ماجرا به شکل دیگری پیش می رود. شرکت ترانوس که ترکیبی از دو کلمه تریتمنت به معنی درمان و دیاگنوز به معنی تشخیص است، شرکتی است که با مدیریت خانم هولمز در کمتر از بیست سال گذشته توانسته ثروت عظیمی کسب نماید و البته باز هم مثل سریال دوپسیک در اینجا هم نقش سازمان غذا و داروی آمریکا به عنوان مرجع رسیدگی به صلاحیت علمی این مجوعه زیر سوال میرود و در نهایت ما را با این سوال مواجه مینماید که چگونه میشود دوزهای متفاوتی از برخی داروها در طی زمان دیگر تولید نمیشوند و دوزهای جدیدی به بازار عرضه میشوند و آیا پشتوانه علمی در این موارد وجود دارد یا سوددهی بیشتر شرکتهای دارویی مطرح است؟
کما اینکه در ایران چگونه می شود که دیگر ارزانترین داروها هم به سختی در دسترس عموم قرار میگیرند ولی میتوان برندهای خارجی داروهای گرانتر را تهیه نمود؟ و در نهایت در همهگیری کرونا رقابت عجیب و غریب شرکتها در تولید و عرضه واکسن قابل فهمتر میشود! و اینکه احتمالا چرا واکسنهایی که مدتی به وفور وارد میشدند الان در دوزهای یادآور از لیست واکسنهای موجود خارج شدهاند. سلامت انسانها مهمتر است یا باز هم ما در حال فروش سلامت خود به جیب ثروتمندان هستیم؟
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_سعید_شاهزیدی. روانپزشک. آباده
معرفی دو سریال تلویزیونی
ا. حیلتهای بیگفارما
سریال دوپسیک Dopesick محصول ۲۰۲۱ در هشت قسمت، روایتی واقعی از بزرگترین شیوع اعتیاد به مادهای به نام اُکسی کانتین در آمریکاست که در ربع قرن اخیر شروع و به اوج رسیده است. دوپسیک به حالتی گفته میشود که فرد معتاد درد میکشد و نیاز شدیدی به دارویش دارد. تفاوت بارز و اصلی این مجموعه با موارد مشابه آن در حوزهی اعتیاد، نقش شرکت داروسازی پرودو و مالکین ثروتمندش- خاندان سکلر- در پروژهی تولید و توزیع بیوقفهی این داروی مخدر می باشد، تا جایی که بسیاری از پزشکان، متخصصین سلامت و مردم اسیر شهوت شهرت و ثروت و قدرت این خانواده و به خصوص ریچارد سکلر -مالک مولتی میلیاردر آمریکایی- گردیدهاند. سریال با این مونولوگ ریچارد سکلر رو به دوربین شروع میشود: «برای مدت زیادی انجمن پزشکان امریکا درد مزمن را نادیده گرفته و این باعث همهگیری درد شد. وقتی با درد زندگی میکنیم نمیتونیم خود حقیقیمون باشیم و در بهترین شرایط خودمون باشیم. اصلا زندگی نمیکنیم. چون درد بر توانایی اندیشیدن و احساساتمون غلبه میکنه حتی بر عشق» و با این افکار سعی در راضی نمودن ما در پروژهی عظیمش دارد. اکثر افرادی که در این سریال نمایش داده میشوند درگیر اعتیاد هستند؛ عدهای به مادهی مخدر، عدهی معدودی به قدرت و پول و مقام و البته همگی از درد و رنجهای درونی و روانی عذاب میبینند. نقش سازمان غذا و داروی آمریکا به عنوان معتبرترین مرجع تایید تولید و توزیع دارو و برچسبهای هشدار مثل جعبهی سیاه هشدار دارو در این پروندهی مهم جنایی و قضایی و البته اجتماعی-فرهنگی، و اقتصادی دنیا بسیار مورد تردید قرار میگیرد و ما را به فکر میاندازد که شرکتهای دارویی برای فروش هرچه بیشتر محصولات خود از چه یافتههای علمی معتبری و براساس چه تحقیقاتی جهت رضایت و اقناع جامعهی علمی تخصصی مخاطب خود و در درجهی بعد بیماران و مشتریان محصول خود بهره و سود میجویند. همچنین با آشنایی هرچه بیشتر با سازوکارهای شرکتهای فروش شبکهای (نتوورک مارکتینگ) میتوان تئوری بنیادین برخی از این سودجوییها را شناسایی نمود. چیزی که امروزه حتی در ایران در مورد بسیاری از محصولات بهداشتی و حتی غذایی در حال انجام شدن است.
۲. مرثیهای بر یک رویا
سریال دوم به نام ترک تحصیل Dropout محصول ۲۰۲۲ در هشت قسمت، داستانی واقعی از یکی از بزرگترین کلاهبرداریهای اخیر دنیا است که در حوزهی تشخیص بیماری ها صورت گرفته است؛ داستان زندگی الیزابت هولمز که در بیست سال اخیر پا به عرصهی تجارت نهاد و چند سال قبل هم عنوان جوانترین زن ثروتمند خودساختهی دنیا را به خود اختصاص داد. او که استعداد و نبوغ و هوش خیلی خوبی دارد و در دانشگاه استنفورد پذیرفته میشود، خیال میکند با تقلید از اسطورههایی مانند بیل گیتس و استیو جابز و مارک زاکربرگ- با ترک تحصیل هرچه سریعتر میتواند مدارج ترقی مالی را در مدت کوتاهی طی نماید ولی ماجرا به شکل دیگری پیش می رود. شرکت ترانوس که ترکیبی از دو کلمه تریتمنت به معنی درمان و دیاگنوز به معنی تشخیص است، شرکتی است که با مدیریت خانم هولمز در کمتر از بیست سال گذشته توانسته ثروت عظیمی کسب نماید و البته باز هم مثل سریال دوپسیک در اینجا هم نقش سازمان غذا و داروی آمریکا به عنوان مرجع رسیدگی به صلاحیت علمی این مجوعه زیر سوال میرود و در نهایت ما را با این سوال مواجه مینماید که چگونه میشود دوزهای متفاوتی از برخی داروها در طی زمان دیگر تولید نمیشوند و دوزهای جدیدی به بازار عرضه میشوند و آیا پشتوانه علمی در این موارد وجود دارد یا سوددهی بیشتر شرکتهای دارویی مطرح است؟
کما اینکه در ایران چگونه می شود که دیگر ارزانترین داروها هم به سختی در دسترس عموم قرار میگیرند ولی میتوان برندهای خارجی داروهای گرانتر را تهیه نمود؟ و در نهایت در همهگیری کرونا رقابت عجیب و غریب شرکتها در تولید و عرضه واکسن قابل فهمتر میشود! و اینکه احتمالا چرا واکسنهایی که مدتی به وفور وارد میشدند الان در دوزهای یادآور از لیست واکسنهای موجود خارج شدهاند. سلامت انسانها مهمتر است یا باز هم ما در حال فروش سلامت خود به جیب ثروتمندان هستیم؟
#تجربههای_روانپزشکانه
شبم از بی ستارگی، شب گور
در دلم پرتو ستارهی دور
آذرخشم گهی نشانه گرفت
گه تگرگم به تازیانه گرفت
بر سرم آشیانه بست کلاغ
آسمان تیره گشت چون پر زاغ
مرغ شبخوان که با دلم میخواند
رفت و این آشیانه خالی ماند
آهوان گم شدند در شب دشت
آه از آن رفتگان بیبرگشت
#سایه
#ابتهاج
تسلیت.
#سایه هم رفت...
#تجربههای_روانپزشکانه
در دلم پرتو ستارهی دور
آذرخشم گهی نشانه گرفت
گه تگرگم به تازیانه گرفت
بر سرم آشیانه بست کلاغ
آسمان تیره گشت چون پر زاغ
مرغ شبخوان که با دلم میخواند
رفت و این آشیانه خالی ماند
آهوان گم شدند در شب دشت
آه از آن رفتگان بیبرگشت
#سایه
#ابتهاج
تسلیت.
#سایه هم رفت...
#تجربههای_روانپزشکانه
🧷 امروز تجربهها
#دکتر_زهرا_محدث_اردبیلی یک مقالهی خواندنی از جاما، ترجمه کرده. قرار بود این ترجمه که به رغم رسم معمول تازهها بلند و مفصل است امروز درج شود. آن را به فردا موکول میکنیم و امروز را به یاد سایه میگذرانیم. نوشته و شعری از #دکتر_امید_دشتگلی را امروز خواهید خواند.
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_زهرا_محدث_اردبیلی یک مقالهی خواندنی از جاما، ترجمه کرده. قرار بود این ترجمه که به رغم رسم معمول تازهها بلند و مفصل است امروز درج شود. آن را به فردا موکول میکنیم و امروز را به یاد سایه میگذرانیم. نوشته و شعری از #دکتر_امید_دشتگلی را امروز خواهید خواند.
#تجربههای_روانپزشکانه
📨 یاد سایه در تجربهها
#دکتر_امید_دشتگلی. روانپزشک. ملبورن
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
از وقتی به یاد دارم با ما زندگی میکرد. پیش از آن که خواهرم به دنیا بیاید؛ وقتی در دامنههای زاگرس قدم میزدیم و پدر «گالیا» را برایمان دکلمه میکرد. وقتی زیر نفیر بمب و موشک در خوزستان مادرم «در نهفت پردهی شب دختر خورشید» را میخواند و به فردایی بهتر امیدمان میداد.
وقتی عشق را برای نخستین بار آزمودم و «نشود فاش کسی آن چه میان من و توست» را هزاران بار در دل زمزمه کردم.
سایه، سرگذشت ایمان و اعتماد و عشق و صلابت است در سرزمینی که بیتردید روزی دوباره «رشک بهار» خواهد شد.
دیدار با او برایم آرزویی دستنایافتنی بود. سایه برایم مردی بود چون فردوسی و خیام که تنها در دنیای ذهن میتوانستم با آنها باشم. بی اغراق، شاید یکی از بزرگترین آرزوهای برآورده شدهام، ملاقات با او بوده است.
سایه همان گونه بود که تجسمش کرده بودم: محاسنی که زیبایی لبخندش را دوچندان میکند، چهرهاش را چون پیری فرزانه آراسته بود. مغرور بود و فروتن، مهربان و جدی، واقعی و اسرارآمیز.
برای من و مادر و همسرم در استکانهای کمرباریک چای ریخت و از زندگیمان پرسید. فهمید که من و مادرم شعر میگوییم. با علاقه به اشعارمان گوش داد و خیلی رک و راست از من ایرادهایی گرفت و شعر مادرم را ستود.
ساعتی درباره شعر و به ویژه شعر کلاسیک فارسی سخن گفت. ساعتی که گویی چکیده عمری شاعریش بود که به ما ارزانی داشت.
سایه اسطورهی زنده زمانهی ماست. مردی که عمرش را به تمامی زیسته و تا زبان دری زنده است، او نیز در دلهای مردمان این خاک خواهد زیست.
یادگار گرانبهایی که از او دارم عکسی با اوست. دوستی که مرا به شوخی استاد صدا میزند، روزی این عکس را دید و گفت: «بهبه! استاد در کنار استاد». دلم لرزید و این چند بیت را همان دم در پاسخ به او سرودم:
من بیمایه کجا و غزل و آیهی او؟
بختم آن بوده که یک دم بشوم سایهی او
پیر راه است و چراغش قلم و آتش شعر
«ارغوان بیرق گلگون» و هم آرایهی او
زنده کرد او به دمش شعر عجم را چه عجب!
حافظ درّ دری بوده و پیرایهی او
نرسد دست من کودک بیچارهی خرد
به نگاهش که حقیریم و نه همپایهی او
مادر پیر فلک را بنگر تا که چه زاد
شیر شعر است و به نخچیر شکر دایهی او
خانهاش دیر مغان است و دلش کوی امید
شهریار است و سخن رامش و سرمایهی او
#تجربههای_روانپزشکانه
#دکتر_امید_دشتگلی. روانپزشک. ملبورن
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
از وقتی به یاد دارم با ما زندگی میکرد. پیش از آن که خواهرم به دنیا بیاید؛ وقتی در دامنههای زاگرس قدم میزدیم و پدر «گالیا» را برایمان دکلمه میکرد. وقتی زیر نفیر بمب و موشک در خوزستان مادرم «در نهفت پردهی شب دختر خورشید» را میخواند و به فردایی بهتر امیدمان میداد.
وقتی عشق را برای نخستین بار آزمودم و «نشود فاش کسی آن چه میان من و توست» را هزاران بار در دل زمزمه کردم.
سایه، سرگذشت ایمان و اعتماد و عشق و صلابت است در سرزمینی که بیتردید روزی دوباره «رشک بهار» خواهد شد.
دیدار با او برایم آرزویی دستنایافتنی بود. سایه برایم مردی بود چون فردوسی و خیام که تنها در دنیای ذهن میتوانستم با آنها باشم. بی اغراق، شاید یکی از بزرگترین آرزوهای برآورده شدهام، ملاقات با او بوده است.
سایه همان گونه بود که تجسمش کرده بودم: محاسنی که زیبایی لبخندش را دوچندان میکند، چهرهاش را چون پیری فرزانه آراسته بود. مغرور بود و فروتن، مهربان و جدی، واقعی و اسرارآمیز.
برای من و مادر و همسرم در استکانهای کمرباریک چای ریخت و از زندگیمان پرسید. فهمید که من و مادرم شعر میگوییم. با علاقه به اشعارمان گوش داد و خیلی رک و راست از من ایرادهایی گرفت و شعر مادرم را ستود.
ساعتی درباره شعر و به ویژه شعر کلاسیک فارسی سخن گفت. ساعتی که گویی چکیده عمری شاعریش بود که به ما ارزانی داشت.
سایه اسطورهی زنده زمانهی ماست. مردی که عمرش را به تمامی زیسته و تا زبان دری زنده است، او نیز در دلهای مردمان این خاک خواهد زیست.
یادگار گرانبهایی که از او دارم عکسی با اوست. دوستی که مرا به شوخی استاد صدا میزند، روزی این عکس را دید و گفت: «بهبه! استاد در کنار استاد». دلم لرزید و این چند بیت را همان دم در پاسخ به او سرودم:
من بیمایه کجا و غزل و آیهی او؟
بختم آن بوده که یک دم بشوم سایهی او
پیر راه است و چراغش قلم و آتش شعر
«ارغوان بیرق گلگون» و هم آرایهی او
زنده کرد او به دمش شعر عجم را چه عجب!
حافظ درّ دری بوده و پیرایهی او
نرسد دست من کودک بیچارهی خرد
به نگاهش که حقیریم و نه همپایهی او
مادر پیر فلک را بنگر تا که چه زاد
شیر شعر است و به نخچیر شکر دایهی او
خانهاش دیر مغان است و دلش کوی امید
شهریار است و سخن رامش و سرمایهی او
#تجربههای_روانپزشکانه