مصاحبه اختصاصی دکتر سینا عضدی، استاد مدرسه روابط بین الملل الیوت در ایالات متحده امریکا
با فصلنامه خاطرات سیاسی
درباره مناقشات اخیر بین ایران و اسرائیل
https://www.tg-me.com/Political_Quarterly
با فصلنامه خاطرات سیاسی
درباره مناقشات اخیر بین ایران و اسرائیل
https://www.tg-me.com/Political_Quarterly
از سینا عضدی پرسیده ایم:
1- برخی سیاست ورزان در داخل، حاکمیّت جمهوری اسلامی ایران را برای مجازات سخت اسرائیل از طرق نظامی تحت فشار گذاشتهاند. نظر شما در این باره به عنوان یک استاد ایرانی دانشگاه در آمریکا چیست؟
2- برخی دیگر، این بار در خارج، بر این باورند که دو کشور پیش از انقلاب یک دوران طلایی داشتند و این انقلاب بود که به آن دوران پایان داد. آیا واقعا پیش از انقلاب ما شاهد یک دوران طلایی در روابطمان با اسرائیل بودیم یا واقعیت پیچیدهتر از این بوده است؟
3- یکی از مزیّتهای رقابتی اسرائیل در عرصه جهانی، دیاسپورای قوی و متشکّل آن است. به نظر شما ایران چگونه میتواند از قابلیتهای بالقوه دیاسپورای خود در جهت پیشبرد منافع ملی استفاده کند؟ الزامات چنین راهبردی کدامها هستند؟ نخستین گام در این راه کدام است؟
4- به طور کلی، جایگاه ایران در منازعه اعراب با اسرائیل را چگونه ارزیابی میکنید؟
5-ایجاد یک خاورمیانه ثباتیافته ایرانی - عربی - عبری - ترکی را تا چه حد ممکن میدانید؟
مشروح این گفتگو بزودی در شماره 25 خاطرات سیاسی(تابستان 1403) منتشر خواهد شد.
https://www.tg-me.com/Political_Quarterly
1- برخی سیاست ورزان در داخل، حاکمیّت جمهوری اسلامی ایران را برای مجازات سخت اسرائیل از طرق نظامی تحت فشار گذاشتهاند. نظر شما در این باره به عنوان یک استاد ایرانی دانشگاه در آمریکا چیست؟
2- برخی دیگر، این بار در خارج، بر این باورند که دو کشور پیش از انقلاب یک دوران طلایی داشتند و این انقلاب بود که به آن دوران پایان داد. آیا واقعا پیش از انقلاب ما شاهد یک دوران طلایی در روابطمان با اسرائیل بودیم یا واقعیت پیچیدهتر از این بوده است؟
3- یکی از مزیّتهای رقابتی اسرائیل در عرصه جهانی، دیاسپورای قوی و متشکّل آن است. به نظر شما ایران چگونه میتواند از قابلیتهای بالقوه دیاسپورای خود در جهت پیشبرد منافع ملی استفاده کند؟ الزامات چنین راهبردی کدامها هستند؟ نخستین گام در این راه کدام است؟
4- به طور کلی، جایگاه ایران در منازعه اعراب با اسرائیل را چگونه ارزیابی میکنید؟
5-ایجاد یک خاورمیانه ثباتیافته ایرانی - عربی - عبری - ترکی را تا چه حد ممکن میدانید؟
مشروح این گفتگو بزودی در شماره 25 خاطرات سیاسی(تابستان 1403) منتشر خواهد شد.
https://www.tg-me.com/Political_Quarterly
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥واکنش وزیر پیشنهادی کار به انتقادها از گذشتهاش: اختلافات گذشته تمام شده است
🔹همانطور که آقای پزشکیان گفتند بر گذشتهها صلوات بفرستید. اختلافات مانند اختلافات یک خانه بود و گذشته باید عبرت آینده باشد.
🔹امیدواریم بتوانیم دورانی از وفاق ملی را رقم بزنیم.
https://www.tg-me.com/Political_Quarterly
🔹همانطور که آقای پزشکیان گفتند بر گذشتهها صلوات بفرستید. اختلافات مانند اختلافات یک خانه بود و گذشته باید عبرت آینده باشد.
🔹امیدواریم بتوانیم دورانی از وفاق ملی را رقم بزنیم.
https://www.tg-me.com/Political_Quarterly
Forwarded from اکبر گنجی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎥 استعفای علی لاریجانی از دبیری شورای عالی امنیت ملی به روایت مرعشی
🔸️حسین مرعشی ماجرای استعفای علی لاریجانی از دبیری شورای عالی امنیت ملی را توضیح داد: همان اتفاقی که بعدها برای منوچهر متکی افتاد برای علی لاریجانی هم افتاد!
🔸️حسین مرعشی ماجرای استعفای علی لاریجانی از دبیری شورای عالی امنیت ملی را توضیح داد: همان اتفاقی که بعدها برای منوچهر متکی افتاد برای علی لاریجانی هم افتاد!
Forwarded from سخنرانیها
✍️ داروین صبوری
🖊 ما یک روایت منصفانه به تاریخ بدهکاریم
@sokhanranihaa
محمدرضا شاه پهلوی پس از خروج از ایران در گفتوگویی تلویزیونی از حسرت خود در باب گذشته و آینده سخن میگوید. او اعتقاد دارد که اعطای فضای باز سیاسی زمانبندی مناسبی نداشت. میشد این پروژه را چندسال زودتر یا چند سالی هم دیرتر به سرانجام رسانید. او که تجربهٔ فضای باز سیاسی در دههٔ ۲۰ را در چنته داشت، میدانست که عملاً دهان تمام بدیلهای منتظر در پشت دروازههای سیاست حاکم در ایران، بوی سیر ارتجاع و پیاز سیاهی میدهند.
اینکه حتی نمیتوان از یک جریان مخالف در دوران پهلوی نام برد که عملاً خاستگاه امر مدرن را به تبلیغ نشسته باشد، جالب نیست؟ کدامیک از آنها در پس مبارزات مسلحانهٔ خود دنبال چیزی بودند که امروز به بار ننشسته باشد؟ حزب توده؟ پیکار؟ چریکهای فدایی؟ مجاهدین؟ جبههٔ ملی؟ بچهمسلمانهای حسینیهٔ ارشاد؟
زبان روایتگری در فرهنگ ایرانی نهتنها در شعر و حماسه و عرفان دچار افسانهسازی است، که روایتهای سیاسی ما نیز در آغوش افسانهها جا خوش کردهاند. این را راجر اسکروتن، فیلسوف سیاسی به خوبی فهمید. او در مقالهٔ «به یاد ایران» مینویسد:
«روشنفکران غربی مدام این افسانه که شاه ایران مسئول انقلاب است را تکرار کردند، درحالیکه مارکسیستها نقشهٔ این انقلاب را از سیسال قبل از آن ریخته بودند.»
اسکروتن فیلسوف ریزبینی بود. این افسانههای سیاسی دامان شاه را نیز گرفته بودند. همانطور که بعد از انقلاب، جماعتی پشیمان از شوری شوربای خود مدام زمزمه میکردند که اشتباه شاه این بود که شاپور بختیار را دیر به میدان آورد. اما اینگونه نبود؛ او هر زمان که دربهای سیاست را به روی آلترناتیوهای معرفتی خود باز میکرد، ائتلاف سیر و پیاز از جنازهٔ او رد میشد. گیرم کمی زود یا اندکی دیرتر.
رفیق کمونیست تاریخنویس ما، یرواند آبراهامیان در کتاب «ایران بین دو انقلاب» با اشاره به گزارش «خبرنگاری اروپایی» عقیده دارد که ارتش شاهنشاهی با هلیکوپترهای جنگی، مردم جنوب شهر را لت و پار کرده و کوهی از جنازه بر جای گذاشته است. او و رفقایش در افسانهسازی و شهیدسازی، در دستوپاکردن آمار برای خبرنگاران غربی، ید طولایی دارند. آنها هیچگاه به ساحت تاریخ شهروندی مخابره نکردند که رژیم پهلوی ارتش را برای کنترل اوضاع به خیابان آورد، چون که پلیس ضدشورش نداشت.
انقلاب ۵۷، پیروزی ایدهٔ پهلوی بود. این تنها سلسلهای در تاریخ ایران است که با شکست سیاسی، به پیروزی دست یافت. مهمترین وظیفهٔ تاریخی در نزد پهلوی، بدلساختن ما از امت به ملت بود، تولد مفهوم «مردم». مردم کسانی هستند که میتوانند برای آیندهٔ سیاسی خود تصمیم بگیرند. «نمیخواهید؟ میروم.»
برخی مدام در نوشتههای خود تکرار میکنند که آن جملهٔ «صدای انقلاب شما را شنیدم» اشتباهی تاریخی از جانب شاه و مشاوران او بود. من اما اینچنین باور ندارم؛ این جمله در تمام عمر تاریخ سیاسی- اجتماعی ما بیسابقه است. جایی است که مفهوم «ملت» به ظهور میرسد و امروز به تجربه دریافتیم که گوش شنوایی برای این صداها وجود ندارد. کسی به شما نمیگوید صدایتان را شنیدیم، هرچند که چنین گوشخراش و عیان باشد. ما یک روایت منصفانه به تاریخ بدهکاریم. تاریخ معاصر ما با تار سیبیلهای زرد چپهای مُصِر در نفهمیدن نوشته شد. این تاریخ آنقدر دچار افسانه و دوکسا گشته است که بدون تجربههای نوین اجتماعی، بدون محکخوردنهای اینگونهٔ تاریخی، قابلیت حذف و راستیآزمایی به خود نمیدید. این دوکسا را راجر اسکروتن دیده بود:
«چه کسی به یاد دارد که هزاران دانشجوی ایرانی در دانشگاههای غربی مشتاقانه مزخرفات مدشدهٔ مارکسیستی را در آغوش کشیدند؟ مدی که توسط «رادیکالهای در مبل راحتی نشسته» به آنها ارائه میشد و به شکلگیری کمپین شورش و دروغی انجامید که منجر به سقوط شاه شد… درست است، شاه حاکم مطلق بود ولی حاکمیت مطلق با حکومت ستمگرانه یکی نیست. حاکم مطلق ممکن است مجلس نمایندگان، دستگاه قضای مستقل و حتی مطبوعات آزاد و دانشگاه خودمختار را هدایت کند، چنانکه شاه تلاش داشت این کار را بکند. شاه به حاکمیت مطلق خود بهعنوان وسیلهای برای خلق و محافظت از چنین نهادهایی مینگریست. چرا هیچیک از عالمان سیاسی غربی به خود زحمت نداد به این نکته اشاره کند، یا نظریهای که به ما میگوید نباید تنها فرآیند دموکراتیک شدن را مهم قلمداد کرد، بلکه نهادهای محدودکننده و نیابتی که میتوانند بدون دموکراسی هم پا بگیرند نیز مهم هستند. چرا کسی در آن زمان به ما سفارش نکرد سیستم سیاسی ایران را با عراق و سوریه مقایسه کنیم؟»
داروین صبوری
جامعهشناس و نویسنده
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @andiiishe
🆑 #کانالسخنرانیها
🌹
🖊 ما یک روایت منصفانه به تاریخ بدهکاریم
@sokhanranihaa
محمدرضا شاه پهلوی پس از خروج از ایران در گفتوگویی تلویزیونی از حسرت خود در باب گذشته و آینده سخن میگوید. او اعتقاد دارد که اعطای فضای باز سیاسی زمانبندی مناسبی نداشت. میشد این پروژه را چندسال زودتر یا چند سالی هم دیرتر به سرانجام رسانید. او که تجربهٔ فضای باز سیاسی در دههٔ ۲۰ را در چنته داشت، میدانست که عملاً دهان تمام بدیلهای منتظر در پشت دروازههای سیاست حاکم در ایران، بوی سیر ارتجاع و پیاز سیاهی میدهند.
اینکه حتی نمیتوان از یک جریان مخالف در دوران پهلوی نام برد که عملاً خاستگاه امر مدرن را به تبلیغ نشسته باشد، جالب نیست؟ کدامیک از آنها در پس مبارزات مسلحانهٔ خود دنبال چیزی بودند که امروز به بار ننشسته باشد؟ حزب توده؟ پیکار؟ چریکهای فدایی؟ مجاهدین؟ جبههٔ ملی؟ بچهمسلمانهای حسینیهٔ ارشاد؟
زبان روایتگری در فرهنگ ایرانی نهتنها در شعر و حماسه و عرفان دچار افسانهسازی است، که روایتهای سیاسی ما نیز در آغوش افسانهها جا خوش کردهاند. این را راجر اسکروتن، فیلسوف سیاسی به خوبی فهمید. او در مقالهٔ «به یاد ایران» مینویسد:
«روشنفکران غربی مدام این افسانه که شاه ایران مسئول انقلاب است را تکرار کردند، درحالیکه مارکسیستها نقشهٔ این انقلاب را از سیسال قبل از آن ریخته بودند.»
اسکروتن فیلسوف ریزبینی بود. این افسانههای سیاسی دامان شاه را نیز گرفته بودند. همانطور که بعد از انقلاب، جماعتی پشیمان از شوری شوربای خود مدام زمزمه میکردند که اشتباه شاه این بود که شاپور بختیار را دیر به میدان آورد. اما اینگونه نبود؛ او هر زمان که دربهای سیاست را به روی آلترناتیوهای معرفتی خود باز میکرد، ائتلاف سیر و پیاز از جنازهٔ او رد میشد. گیرم کمی زود یا اندکی دیرتر.
رفیق کمونیست تاریخنویس ما، یرواند آبراهامیان در کتاب «ایران بین دو انقلاب» با اشاره به گزارش «خبرنگاری اروپایی» عقیده دارد که ارتش شاهنشاهی با هلیکوپترهای جنگی، مردم جنوب شهر را لت و پار کرده و کوهی از جنازه بر جای گذاشته است. او و رفقایش در افسانهسازی و شهیدسازی، در دستوپاکردن آمار برای خبرنگاران غربی، ید طولایی دارند. آنها هیچگاه به ساحت تاریخ شهروندی مخابره نکردند که رژیم پهلوی ارتش را برای کنترل اوضاع به خیابان آورد، چون که پلیس ضدشورش نداشت.
انقلاب ۵۷، پیروزی ایدهٔ پهلوی بود. این تنها سلسلهای در تاریخ ایران است که با شکست سیاسی، به پیروزی دست یافت. مهمترین وظیفهٔ تاریخی در نزد پهلوی، بدلساختن ما از امت به ملت بود، تولد مفهوم «مردم». مردم کسانی هستند که میتوانند برای آیندهٔ سیاسی خود تصمیم بگیرند. «نمیخواهید؟ میروم.»
برخی مدام در نوشتههای خود تکرار میکنند که آن جملهٔ «صدای انقلاب شما را شنیدم» اشتباهی تاریخی از جانب شاه و مشاوران او بود. من اما اینچنین باور ندارم؛ این جمله در تمام عمر تاریخ سیاسی- اجتماعی ما بیسابقه است. جایی است که مفهوم «ملت» به ظهور میرسد و امروز به تجربه دریافتیم که گوش شنوایی برای این صداها وجود ندارد. کسی به شما نمیگوید صدایتان را شنیدیم، هرچند که چنین گوشخراش و عیان باشد. ما یک روایت منصفانه به تاریخ بدهکاریم. تاریخ معاصر ما با تار سیبیلهای زرد چپهای مُصِر در نفهمیدن نوشته شد. این تاریخ آنقدر دچار افسانه و دوکسا گشته است که بدون تجربههای نوین اجتماعی، بدون محکخوردنهای اینگونهٔ تاریخی، قابلیت حذف و راستیآزمایی به خود نمیدید. این دوکسا را راجر اسکروتن دیده بود:
«چه کسی به یاد دارد که هزاران دانشجوی ایرانی در دانشگاههای غربی مشتاقانه مزخرفات مدشدهٔ مارکسیستی را در آغوش کشیدند؟ مدی که توسط «رادیکالهای در مبل راحتی نشسته» به آنها ارائه میشد و به شکلگیری کمپین شورش و دروغی انجامید که منجر به سقوط شاه شد… درست است، شاه حاکم مطلق بود ولی حاکمیت مطلق با حکومت ستمگرانه یکی نیست. حاکم مطلق ممکن است مجلس نمایندگان، دستگاه قضای مستقل و حتی مطبوعات آزاد و دانشگاه خودمختار را هدایت کند، چنانکه شاه تلاش داشت این کار را بکند. شاه به حاکمیت مطلق خود بهعنوان وسیلهای برای خلق و محافظت از چنین نهادهایی مینگریست. چرا هیچیک از عالمان سیاسی غربی به خود زحمت نداد به این نکته اشاره کند، یا نظریهای که به ما میگوید نباید تنها فرآیند دموکراتیک شدن را مهم قلمداد کرد، بلکه نهادهای محدودکننده و نیابتی که میتوانند بدون دموکراسی هم پا بگیرند نیز مهم هستند. چرا کسی در آن زمان به ما سفارش نکرد سیستم سیاسی ایران را با عراق و سوریه مقایسه کنیم؟»
داروین صبوری
جامعهشناس و نویسنده
.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @andiiishe
🆑 #کانالسخنرانیها
🌹
Forwarded from BBCPersian
🔻حسین کروبی، فرزند مهدی کروبی در واکنش به «تلاش رئیس جمهور و رئیس قوه قضائیه برای رفع حصر مهدی کروبی» از پدرش نقل کرده است که «رفع حصر تنهایی» نمیخواهد و هرگونه رفع حصری باید میرحسین موسوی را هم شامل شود.
🔹حسین کروبی در مصاحبه با انصاف نیوز، در پاسخ به پرسشی درباره اظهارات غلامحسین کرباسچی، شهردار پیشین تهران درباره رفع حصر گفته بود«خبرهای خوبی انشاءالله در راه است» گفت: « باید بگویم که در هفتهای گذشته یک پیغامی از طرف آقای پزشکیان رئیس جمهور و آقای اژهای رئیس قوه قضاییه داده شد که دنبال رفع حصر آقای کروبی هستیم و موافقیتهایی شده است. لذا پیرو این پیغام، ما نظر آقای کروبی را خواستیم که یک چنین چیزی گفته شده است.»
مهدی کروبی گفت که پدرش از تلاش روسای جمهور و قوه قضاییه برای رفع حصر تشکر کرده و گفته است که امیدوار است رفع حصر بهزودی انجام شود اما بهشرطی که با رفع حصر میرحسین موسوی همزمان باشد.
📷ایسنا
@BBCPersian
https://www.instagram.com/p/C_NT6B5u6xI/
🔻حسین کروبی، فرزند مهدی کروبی در واکنش به «تلاش رئیس جمهور و رئیس قوه قضائیه برای رفع حصر مهدی کروبی» از پدرش نقل کرده است که «رفع حصر تنهایی» نمیخواهد و هرگونه رفع حصری باید میرحسین موسوی را هم شامل شود.
🔹حسین کروبی در مصاحبه با انصاف نیوز، در پاسخ به پرسشی درباره اظهارات غلامحسین کرباسچی، شهردار پیشین تهران درباره رفع حصر گفته بود«خبرهای خوبی انشاءالله در راه است» گفت: « باید بگویم که در هفتهای گذشته یک پیغامی از طرف آقای پزشکیان رئیس جمهور و آقای اژهای رئیس قوه قضاییه داده شد که دنبال رفع حصر آقای کروبی هستیم و موافقیتهایی شده است. لذا پیرو این پیغام، ما نظر آقای کروبی را خواستیم که یک چنین چیزی گفته شده است.»
مهدی کروبی گفت که پدرش از تلاش روسای جمهور و قوه قضاییه برای رفع حصر تشکر کرده و گفته است که امیدوار است رفع حصر بهزودی انجام شود اما بهشرطی که با رفع حصر میرحسین موسوی همزمان باشد.
📷ایسنا
@BBCPersian
https://www.instagram.com/p/C_NT6B5u6xI/
Forwarded from رویداد۲۴
🔺قالیباف: برخی قلبشان راضی نیست دولت موفق شود
🔸کمینکردن برای شکست دولت خلاف رضایت حضرت آقاست.
🔸من در انتخابات رقیب بودم، اما امروز موفقیت دولت موفقیت اسلام و مردم است، کمک به دولت عین جوانمردی است.
🔸رئیس مجلس در هیئت رزمندگان اسلام، مشهد مقدس گفت: مواضع من یواشکی یا مبهم نیست، اگر نقد و اختلافی باشد که هست در جلسات دو نفره یا سران قوا پیگیری میکنم و لازم نیست همان ابتدا در صحن علنی و رسانهها بگوییم.
Rouydad24.ir
@rouydad24
🔸کمینکردن برای شکست دولت خلاف رضایت حضرت آقاست.
🔸من در انتخابات رقیب بودم، اما امروز موفقیت دولت موفقیت اسلام و مردم است، کمک به دولت عین جوانمردی است.
🔸رئیس مجلس در هیئت رزمندگان اسلام، مشهد مقدس گفت: مواضع من یواشکی یا مبهم نیست، اگر نقد و اختلافی باشد که هست در جلسات دو نفره یا سران قوا پیگیری میکنم و لازم نیست همان ابتدا در صحن علنی و رسانهها بگوییم.
Rouydad24.ir
@rouydad24
Forwarded from اکبر گنجی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 ببینید: جهت ثبت در تاریخ
🔹 دولت مرحوم رئیسی در این سه سال چه بر سر مردم آورد؟
https://www.tg-me.com/ganji_akbar
🔹 دولت مرحوم رئیسی در این سه سال چه بر سر مردم آورد؟
https://www.tg-me.com/ganji_akbar
Forwarded from جامعه نو
#الف
🏷 در کشور اوین!
🖋 شورای سردبیری:
دژخیم متولد اوین دوباره سربرآورده و ضحاکوار درحال لهکردن آدمهاست. نکاتی دربارهی دوران جدید اوین آشکار است: برخلاف نیمقرنپیش بدن دژخیمِ جدیدِ اوین بیرون از این زندان است و آروارهی سَری که در خلوتِ اعماق آن زندان حبسکشهای سیاسی را له میکند روی تنهای به بزرگی جامعهی بیسواد و هویتجوی بیرون از زندان استوار است.
اوایل بهار امسال یک همکلاس دوراندانشگاه که هویتجوی هوراکش بتِ بزرگ عوام در اوین است، سالروز تولد او را تبریک فرستادهبود. تاثیر اینگونه آدمها چیست؟ دیکتاتور و عقلکل شدن و توهم توانایی تصمیمگیری برای دیگران، حاصل دیدن همین تصاویر بیرونی در میان تودهی نادانان هویتجو از طریق اتصال راهدور به بتها است. فرقی نمیکند سلبریتی ورزشی باشد یا هنرپیشهی سینما و یا بازیگر اوین. زمینهی بتشدن و دستگاه استبداد راهانداختن، همیشه همین است: پذیرفتهبودن بیقید و شرط، پیشوابودن بدون لزوم پاسخگویی! همهی دیکتاتورها، حتی دیکتاتورهای کوتوله، چنین زاده میشوند.
اولین گامهای دیکتاتور در زمان درک این واقعیت بیرونی برداشته میشود که تودهی بیسواد حصار دفاعی «مصونیت از خطا» به دور او میکشند. از یک مستبد پنهان امامزاده درست میکنند، مجسمهاش را در ذهن میسازند و نقد رفتارهای او را حرام اعلام میکنند. دیکتاتورهای داخل اوین و امپراتوری سلطهشان بر همبندان نیز اینگونه شکل میگیرد.
فائزه هاشمی، زندانی سیاسی، که حالا دیگر ذیل نام پدرش نیست و زندگیاش او را به عنوان یک چهرهی قابل اعتنای سیاسی مطرح میکند، اندکی دربارهی امپراطوری ترس در اوین حرفزدهاست. شجاعت سیاسی بزرگی بهخرجداده؛ ارزش کارش بالاتر از ارزش حبسکشی سیاسی است و همانقدر که ممکناست مجربان زندانکشیده و پیامبر-دروغین-دیده تحسینش کنند، عوام و کسانی که بر ذهن عوام سوارند، لعنش خواهند کرد. منتظر باشید چهرهاش را گلمالی کنند. دژخیم اوین هنوز واکنشنشانندادهاست. دستگاه دیکتاتوری اوین خود را به کوچهیعلیچپ زدهاست که «منظورش من و نوچههایم نیست»!
اما چهرهی دژخیم برای همهی ناظران آشکار است. جز در صحبتهای خصوصی اسم اعضای «خونتای اوین» به زبان نمیآید. ترس از واکنش عوام خیلی قوی است. مدتی پیش در یکی از مطالب جامعهنو در نقد دستگاه امنیتی حکومت، فقط بهعنوان نمونهی عملکرد غلط دستگاه امنیتی بهاجبار نشانی یکی از نوچههای دژخیم را بدون اسم دادیم و حاصلش تهاجم عوام مجسمهپرست شد. درافتادن با دستگاه دیکتاتورها دشوار است!
اما نمیباید مقهور ترس شد. میباید بتهای برساختهی دستگاههای تبلیغاتی بیرون از ایران را، اگر نه از بلندی بهزیرانداخت، ولی نورافکن بر سیمایشان افکند. فائزه هاشمی اسم نبردهاست تا موضوع را شخصی نکند؛ ما نیز اسم نمیبریم و جز دربارهی مکانیزم شکلگیری دیکتاتوری دژخیم اوین هم چیزی نگفتیم. تنها راه درهمشکستن این دستگاه برای ساکنان کشور اوین نیز همین است: میباید به جملهای و یا اشارهای بگویند «بله، وجود سلطهاش بر حبسکشهایی که به دلایل سیاسی در اوین هستند، حس میشود». ارزش این کارشان از ارزش مقاومت در برابر ستم دستگاه سرکوب حکومت کمتر نیست. شجاعت را در گفتن حقیقت میباید آموخت.
اکنون دیگر کاملا آشکار است تحلیلهای پیشین جامعه نو دربارهی طیف خاصی از ساکنان کشور اوین، زنجیربانان آنها و دستگاه تبلیغات و «نفرپروری» دولتهای متخاصم با حکومت به واقعیت نزدیک است: قدرتطلب هویتجوی سیاسی عَلَم هیاهو علیه حکومت (بهویژه شخص اول آن) برمیدارد، دستگاه امنیتی این شگرد را درک نمیکند و متقاضی شهرت را به اوین میبرد، دستگاه تبلیغاتی بیرونی جزئیات ستم کرده و نکرده حکومت را بر او زیر ذرهبین میبرد، تشکیلات بینالمللی نفرپروری به او جایزه میدهند و آنقدر روی صحنه نگهشمیدارند تا عوامی که از پشتصحنه سیاست خبر ندارند، در ذهن خود از او پیامبر و پیشوای تقدیسشده و یا حداقل یک لیدر و پرچمدار معتمد بسازند. در بیرون که چنین شد، بقیهی کار در اوین آسان است. سلطهجوهای حقیرتر از دژخیم، دستگاه حکومتش بر سایرین، فضای ارعاب و اهرمهای بایکوت را فراهم میکنند. درافتادن با چنین دستگاهی در آن چهاردیواری، در کشور اوین، شجاعت بسیار میخواهد.
خوانندگان میدانند عادت نداریم و درست نمیدانیم برای ساکنان مقاوم زندان اختر یا برای رفقای سیاستمرد و دوستان دانشمند ساکن و گوشهنشین اوین و جاهای دیگر دائما هورا بکشیم و آنها را قهرمان بزرگ بنامیم یا مجسمهی شجاعت و قهرمانی از آنان بسازیم؛ اما برای خانم فائزه هاشمی چون بهاجبار نامش را بردیم و چون در قیاس با مایی که بیرون از حصار اوینایم، در کشوری دیکتاتوریتر و در فضایی فاشیستیتر زندگی و البته مقاومت شجاعانه میکند، دعای خیر و آرزوی سلامت و رهایی میکنیم.
🆔@jameeno
🏷 در کشور اوین!
🖋 شورای سردبیری:
دژخیم متولد اوین دوباره سربرآورده و ضحاکوار درحال لهکردن آدمهاست. نکاتی دربارهی دوران جدید اوین آشکار است: برخلاف نیمقرنپیش بدن دژخیمِ جدیدِ اوین بیرون از این زندان است و آروارهی سَری که در خلوتِ اعماق آن زندان حبسکشهای سیاسی را له میکند روی تنهای به بزرگی جامعهی بیسواد و هویتجوی بیرون از زندان استوار است.
اوایل بهار امسال یک همکلاس دوراندانشگاه که هویتجوی هوراکش بتِ بزرگ عوام در اوین است، سالروز تولد او را تبریک فرستادهبود. تاثیر اینگونه آدمها چیست؟ دیکتاتور و عقلکل شدن و توهم توانایی تصمیمگیری برای دیگران، حاصل دیدن همین تصاویر بیرونی در میان تودهی نادانان هویتجو از طریق اتصال راهدور به بتها است. فرقی نمیکند سلبریتی ورزشی باشد یا هنرپیشهی سینما و یا بازیگر اوین. زمینهی بتشدن و دستگاه استبداد راهانداختن، همیشه همین است: پذیرفتهبودن بیقید و شرط، پیشوابودن بدون لزوم پاسخگویی! همهی دیکتاتورها، حتی دیکتاتورهای کوتوله، چنین زاده میشوند.
اولین گامهای دیکتاتور در زمان درک این واقعیت بیرونی برداشته میشود که تودهی بیسواد حصار دفاعی «مصونیت از خطا» به دور او میکشند. از یک مستبد پنهان امامزاده درست میکنند، مجسمهاش را در ذهن میسازند و نقد رفتارهای او را حرام اعلام میکنند. دیکتاتورهای داخل اوین و امپراتوری سلطهشان بر همبندان نیز اینگونه شکل میگیرد.
فائزه هاشمی، زندانی سیاسی، که حالا دیگر ذیل نام پدرش نیست و زندگیاش او را به عنوان یک چهرهی قابل اعتنای سیاسی مطرح میکند، اندکی دربارهی امپراطوری ترس در اوین حرفزدهاست. شجاعت سیاسی بزرگی بهخرجداده؛ ارزش کارش بالاتر از ارزش حبسکشی سیاسی است و همانقدر که ممکناست مجربان زندانکشیده و پیامبر-دروغین-دیده تحسینش کنند، عوام و کسانی که بر ذهن عوام سوارند، لعنش خواهند کرد. منتظر باشید چهرهاش را گلمالی کنند. دژخیم اوین هنوز واکنشنشانندادهاست. دستگاه دیکتاتوری اوین خود را به کوچهیعلیچپ زدهاست که «منظورش من و نوچههایم نیست»!
اما چهرهی دژخیم برای همهی ناظران آشکار است. جز در صحبتهای خصوصی اسم اعضای «خونتای اوین» به زبان نمیآید. ترس از واکنش عوام خیلی قوی است. مدتی پیش در یکی از مطالب جامعهنو در نقد دستگاه امنیتی حکومت، فقط بهعنوان نمونهی عملکرد غلط دستگاه امنیتی بهاجبار نشانی یکی از نوچههای دژخیم را بدون اسم دادیم و حاصلش تهاجم عوام مجسمهپرست شد. درافتادن با دستگاه دیکتاتورها دشوار است!
اما نمیباید مقهور ترس شد. میباید بتهای برساختهی دستگاههای تبلیغاتی بیرون از ایران را، اگر نه از بلندی بهزیرانداخت، ولی نورافکن بر سیمایشان افکند. فائزه هاشمی اسم نبردهاست تا موضوع را شخصی نکند؛ ما نیز اسم نمیبریم و جز دربارهی مکانیزم شکلگیری دیکتاتوری دژخیم اوین هم چیزی نگفتیم. تنها راه درهمشکستن این دستگاه برای ساکنان کشور اوین نیز همین است: میباید به جملهای و یا اشارهای بگویند «بله، وجود سلطهاش بر حبسکشهایی که به دلایل سیاسی در اوین هستند، حس میشود». ارزش این کارشان از ارزش مقاومت در برابر ستم دستگاه سرکوب حکومت کمتر نیست. شجاعت را در گفتن حقیقت میباید آموخت.
اکنون دیگر کاملا آشکار است تحلیلهای پیشین جامعه نو دربارهی طیف خاصی از ساکنان کشور اوین، زنجیربانان آنها و دستگاه تبلیغات و «نفرپروری» دولتهای متخاصم با حکومت به واقعیت نزدیک است: قدرتطلب هویتجوی سیاسی عَلَم هیاهو علیه حکومت (بهویژه شخص اول آن) برمیدارد، دستگاه امنیتی این شگرد را درک نمیکند و متقاضی شهرت را به اوین میبرد، دستگاه تبلیغاتی بیرونی جزئیات ستم کرده و نکرده حکومت را بر او زیر ذرهبین میبرد، تشکیلات بینالمللی نفرپروری به او جایزه میدهند و آنقدر روی صحنه نگهشمیدارند تا عوامی که از پشتصحنه سیاست خبر ندارند، در ذهن خود از او پیامبر و پیشوای تقدیسشده و یا حداقل یک لیدر و پرچمدار معتمد بسازند. در بیرون که چنین شد، بقیهی کار در اوین آسان است. سلطهجوهای حقیرتر از دژخیم، دستگاه حکومتش بر سایرین، فضای ارعاب و اهرمهای بایکوت را فراهم میکنند. درافتادن با چنین دستگاهی در آن چهاردیواری، در کشور اوین، شجاعت بسیار میخواهد.
خوانندگان میدانند عادت نداریم و درست نمیدانیم برای ساکنان مقاوم زندان اختر یا برای رفقای سیاستمرد و دوستان دانشمند ساکن و گوشهنشین اوین و جاهای دیگر دائما هورا بکشیم و آنها را قهرمان بزرگ بنامیم یا مجسمهی شجاعت و قهرمانی از آنان بسازیم؛ اما برای خانم فائزه هاشمی چون بهاجبار نامش را بردیم و چون در قیاس با مایی که بیرون از حصار اوینایم، در کشوری دیکتاتوریتر و در فضایی فاشیستیتر زندگی و البته مقاومت شجاعانه میکند، دعای خیر و آرزوی سلامت و رهایی میکنیم.
🆔@jameeno
Forwarded from سیاست نگار
به مناسبت برکناری #محمد_مقیمی از ریاست دانشگاه تهران، بد نیست عنوان دو مقاله ایشان را بدانید:
"مدیریت بحران بر مبنای عذرخواهی به سبک سردار حاجیزاده"
و
"مدیریت به مثابه موکبداری"
بدانيد در سه سال حكمراني شرم آور دولت سيزدهم، چه عقب مانده هايي بر ما و علم و دانش و سياست و اقتصاد و فرهنگ ما مسلط شده بودند!
https://www.tg-me.com/siaasatnegaar
"مدیریت بحران بر مبنای عذرخواهی به سبک سردار حاجیزاده"
و
"مدیریت به مثابه موکبداری"
بدانيد در سه سال حكمراني شرم آور دولت سيزدهم، چه عقب مانده هايي بر ما و علم و دانش و سياست و اقتصاد و فرهنگ ما مسلط شده بودند!
https://www.tg-me.com/siaasatnegaar
Telegram
سیاست نگار
و قطار سیاست که چه خالی می رفت!
زاویه مانندی برای جستارهای سیاسی حسن اکبری بیرق و دیگران
زاویه مانندی برای جستارهای سیاسی حسن اکبری بیرق و دیگران
خروج هستهای از یکصدسال تنهایی
رامین پرهام
جواد خادم
بیش از چهار سالِ پیش، در ستونی در اورشلیم پُست، صاحبانِ این قلم، ضمنِ یادآوریِ این مهم که "راه باقیمانده [ایران تا مدرنیته] الزاماً 300 سالِ دیگر به درازا نخواهد کشید"، برگرفته از محتوایِ کلامِ محمود سریعالقلم در آبانِ 98 در مرکز پژوهشهایِ صلح در تهران؛ و پس از استدلالی ساختاری و تاریخی از فرجامِ تضادهایِ درونیِ نظامِ اسلامی در ایران، نتیجهگرفتیم که "از نادر خان تا رضا خان، تاریخِ ایران زنده به مردانی [بوده] قاطع، میهندوست و عملگرا، که با گروهی همسو و همفکر، همچون اقلیّتی ملّی و مصمّم، از ویرانههایِ دولتی مضمحل برخاستهاند تا دولتی نوین برای ملّتی کهن بسازند". و در گیرودارِ جنبشهایِ اعتراضیِ مردم نیز بارها گفتیم و برخلافِ جریانهایِ اصلی و عوامگرایِ اپوزیسیون تکرار کردیم که، "رئالیسم حکم میکند که به برآمدنِ اقلیتی ازاین دست از دلِ ویرانهدولتی الهی که طَمَع مثلِ خوره بجاناش افتاده و [ضرورتهایِ بیولوژیکی و فیزیکی] پوستِ متافیزیکِ پُرمدعایاش را غِلفتی کنده، کمک کنیم"، چراکه از نگاه ما، "سیاست همانا ممکن ساختنِ ضرورت است" و نه ممکنساختنِ توهماتی که جملگی، جز ارجاعاتِ مکرّر، ناهمگون و ناممکن به گذشتهای که هرگز بازنخواهدگشت، هیچ گامِ مؤثری در سپهرِ اندیشه و نظریهیِ سیاسی تاکنون برنداشتهاند. و درپایان و در تشریحِ نتیجهگیریِ خود تدقیقکردیم که "در ویراستِ قرنِ بیستویکیاش، اقلیتی این گونه میتواند ائتلافی باشد تکنوکراتیک و نظامی، ائتلافی بورژوآ در ماهیتِ جامعهشناختیاش و متّکی بر امیالِ خودجوشِ مردمی که کارد بطرزِ خطرناکی به استخوانشان رسیده؛ ائتلافی که میتواند و باید از همیآریِ چهرههایِ مدنیِ ایران برخوردار گردد، از ایرانی که در رشدِ ارگانیکِ خود برای نخستین بار در تاریخِ طویلاش، به دیاسپورآیی ورزیده نیز مجهز گردیده…"
.........................
@Political_Quarterly
رامین پرهام
جواد خادم
بیش از چهار سالِ پیش، در ستونی در اورشلیم پُست، صاحبانِ این قلم، ضمنِ یادآوریِ این مهم که "راه باقیمانده [ایران تا مدرنیته] الزاماً 300 سالِ دیگر به درازا نخواهد کشید"، برگرفته از محتوایِ کلامِ محمود سریعالقلم در آبانِ 98 در مرکز پژوهشهایِ صلح در تهران؛ و پس از استدلالی ساختاری و تاریخی از فرجامِ تضادهایِ درونیِ نظامِ اسلامی در ایران، نتیجهگرفتیم که "از نادر خان تا رضا خان، تاریخِ ایران زنده به مردانی [بوده] قاطع، میهندوست و عملگرا، که با گروهی همسو و همفکر، همچون اقلیّتی ملّی و مصمّم، از ویرانههایِ دولتی مضمحل برخاستهاند تا دولتی نوین برای ملّتی کهن بسازند". و در گیرودارِ جنبشهایِ اعتراضیِ مردم نیز بارها گفتیم و برخلافِ جریانهایِ اصلی و عوامگرایِ اپوزیسیون تکرار کردیم که، "رئالیسم حکم میکند که به برآمدنِ اقلیتی ازاین دست از دلِ ویرانهدولتی الهی که طَمَع مثلِ خوره بجاناش افتاده و [ضرورتهایِ بیولوژیکی و فیزیکی] پوستِ متافیزیکِ پُرمدعایاش را غِلفتی کنده، کمک کنیم"، چراکه از نگاه ما، "سیاست همانا ممکن ساختنِ ضرورت است" و نه ممکنساختنِ توهماتی که جملگی، جز ارجاعاتِ مکرّر، ناهمگون و ناممکن به گذشتهای که هرگز بازنخواهدگشت، هیچ گامِ مؤثری در سپهرِ اندیشه و نظریهیِ سیاسی تاکنون برنداشتهاند. و درپایان و در تشریحِ نتیجهگیریِ خود تدقیقکردیم که "در ویراستِ قرنِ بیستویکیاش، اقلیتی این گونه میتواند ائتلافی باشد تکنوکراتیک و نظامی، ائتلافی بورژوآ در ماهیتِ جامعهشناختیاش و متّکی بر امیالِ خودجوشِ مردمی که کارد بطرزِ خطرناکی به استخوانشان رسیده؛ ائتلافی که میتواند و باید از همیآریِ چهرههایِ مدنیِ ایران برخوردار گردد، از ایرانی که در رشدِ ارگانیکِ خود برای نخستین بار در تاریخِ طویلاش، به دیاسپورآیی ورزیده نیز مجهز گردیده…"
.........................
@Political_Quarterly
خروج هسته ای از تنهایی.docx
42.9 KB
مقاله رامین پرهام و جواد خادم
خروج هسته ای از یکصدسال تنهایی
https://www.tg-me.com/Political_Quarterly
خروج هسته ای از یکصدسال تنهایی
https://www.tg-me.com/Political_Quarterly
فرازهایی از مقاله
خروج هسته ای از یکصدسال تنهایی
به قلم: رامین پرهام و جواد خادم
🖌خروجِ هستهای از بحرانِ خودساختهیِ تنهایی، گامیست انقلابی و بسترساز برای چرخشِ تاریخی و فکریِ ایران از حاشیه به متن، از انزوا به مشارکت. این گام را باید در دو سطح داخلی و خارجی، ملی و جهانی، همزمان و با برنامهریزی برداشت.
🖌 نزدیک به پنج دهه پس از کژروی به بیراههای که برای درمانِ بیماریها و بدفهمیهایِ بیشمارِ ایران، سقوط در سازگارناپذیریِ متکبّرانه و مراجعه به عهد عتیق را تجویز کرد؛ بسترِ داخلی، متکّی به خواستِ مردم و تواناییِ بخشی تأثیرگذار از اِلیتها، برای مشارکت در سطوحِ ملی و جهانی آماده میشود.
🖌ایران راهی ندارد مگر خروج از عزلت. و خروجی از این دست، راه دیگری ندارد مگر از درِ عقلانیتِ فلسفی. یعنی از درِ فلسفه بهمعنایِ غربیِ آن: کاوش در چیستیِ جهان با روشِ علمی، اثباتپذیر و ابطالپذیر، و دوریجستن در این تفحصِ چسیتیِ جهانِ مادّی، از هرآنچه نه اثباتپذیر است و نه ابطالپذیر.
https://www.tg-me.com/Political_Quarterly
خروج هسته ای از یکصدسال تنهایی
به قلم: رامین پرهام و جواد خادم
🖌خروجِ هستهای از بحرانِ خودساختهیِ تنهایی، گامیست انقلابی و بسترساز برای چرخشِ تاریخی و فکریِ ایران از حاشیه به متن، از انزوا به مشارکت. این گام را باید در دو سطح داخلی و خارجی، ملی و جهانی، همزمان و با برنامهریزی برداشت.
🖌 نزدیک به پنج دهه پس از کژروی به بیراههای که برای درمانِ بیماریها و بدفهمیهایِ بیشمارِ ایران، سقوط در سازگارناپذیریِ متکبّرانه و مراجعه به عهد عتیق را تجویز کرد؛ بسترِ داخلی، متکّی به خواستِ مردم و تواناییِ بخشی تأثیرگذار از اِلیتها، برای مشارکت در سطوحِ ملی و جهانی آماده میشود.
🖌ایران راهی ندارد مگر خروج از عزلت. و خروجی از این دست، راه دیگری ندارد مگر از درِ عقلانیتِ فلسفی. یعنی از درِ فلسفه بهمعنایِ غربیِ آن: کاوش در چیستیِ جهان با روشِ علمی، اثباتپذیر و ابطالپذیر، و دوریجستن در این تفحصِ چسیتیِ جهانِ مادّی، از هرآنچه نه اثباتپذیر است و نه ابطالپذیر.
https://www.tg-me.com/Political_Quarterly
فصلنامه خاطرات سیاسی pinned «خروج هستهای از یکصدسال تنهایی رامین پرهام جواد خادم بیش از چهار سالِ پیش، در ستونی در اورشلیم پُست، صاحبانِ این قلم، ضمنِ یادآوریِ این مهم که "راه باقیمانده [ایران تا مدرنیته] الزاماً 300 سالِ دیگر به درازا نخواهد کشید"، برگرفته از محتوایِ کلامِ محمود…»