موساد و ساواک؛ دوستی و همکاری
🔹«در عرض این مدت که در ایران بودهام، روابط ایران و اسرائیل بسیار خوب و حسنه بوده و شاهنشاه آریامهر کمکهای زیادی به اسرائیل نمودهاند. دلم میخواست عموم اطلاع داشته باشند، ولی وضع طوری بوده که در جراید منعکس نگردیده است.» این، سخنان مئیر عزری، نماینده اسرائیل در ایران در مراسم خداحافظیاش در سال ۵۲ بود. زمانی که رابطه با اسرائیل، چنان قبح داشت که ایرانِ شاهنشاهی از ترس واکنشهای اجتماعی، روابط سیاسیاش با اسرائیل را بطور پنهانی پیش میبرد.
🔹هرچند مئیر عزری برای بهبود نگاه ایرانیان به اسرائیل تلاشهای خوبی داشت، اما روابط ایران شاهنشاهی با اسرائیل، بیش از آن که سیاسی و علنی باشد، امنیتی و پنهانی بود. ساواک و موساد اهداف مشترکی داشتند که برای پیشبردش سالها فعالیت مشترک کرده بودند. موساد در ایران یک نماینده دائم داشت، سفرهای متعددی در سطح روسای دو سرویس اطلاعاتی و مدیران عالیرتبه انجام میشد و برخی پرسنل ساواک برای دورههای آموزشی راهی اسرائیل میشدند. علاوه بر موساد، وابستگی نظامی اسرائیل در تهران نیز روابط گرم و عمیقی با ارتش ایران برقرار کرده بود و سفرهای متعددی بین طرفین انجام میشد.
🔹طرح «کریستال» که در واقع جمعآوری اطلاعات پنهان از سه کشور مصر، عراق و سوریه بود از سال ۴۵ شروع شده بود. با توجه به اینکه در آن سالها ایران، تابعی از بلوک غرب بود و عراق بعثی نیز به شوروی متمایل بود؛ عراق به تنهایی هم برای ایران و اسرائیل یک هدف اطلاعاتی مهم و مشترک بود. «شبکه شمال» که کارش جمعآوری اطلاعات از سازمانهای لشگری و کشوری عراق بود، از سال ۴۶ هدایت اسرائیل و ایران زیر نظر مسعود بارزانی، فرزند ملامصطفی فعال بود. علاوه بر این مستشاران اسرائیلی نیز در کنار بارزانیها در کردستان عراق مستقر بودند.
🔹همچنین سالها بود موساد با استقرار یک پایگاه عملیاتی در آبادان، توانسته بود چرخهی امنی برای خروج غیرقانونی یهودیان عراق از خاک آن کشور، ورود به ایران و اعزامشان به اسرائیل ایجاد کند. این کار از طریق پایگاه آبادان که در ادبیات امنیتی ساواک و موساد، پایگاه جنوب نامیده میشد صورت میگرفت. این پایگاه اواخر دهه ۱۳۳۰ ایجاد شد و هدفش آموزش فعالیت جمعآوری اطلاعاتی برونمرزی به ساواک بود. موساد علاوه بر این پایگاه، دو پایگاه دیگر در کردستان و ایلام در اختیار داشت. ساواک علاوه بر تامین پشتیبانی و امور مالی این پایگاهها، مدارک جعلی ایرانی برای تردد افسران موساد را نیز در اختیار آنان قرار میداد.
📸عکس: تیمسار کاوه رئیس ادارهکل هفتم ساواک و عزری
@psri_ir
🔹«در عرض این مدت که در ایران بودهام، روابط ایران و اسرائیل بسیار خوب و حسنه بوده و شاهنشاه آریامهر کمکهای زیادی به اسرائیل نمودهاند. دلم میخواست عموم اطلاع داشته باشند، ولی وضع طوری بوده که در جراید منعکس نگردیده است.» این، سخنان مئیر عزری، نماینده اسرائیل در ایران در مراسم خداحافظیاش در سال ۵۲ بود. زمانی که رابطه با اسرائیل، چنان قبح داشت که ایرانِ شاهنشاهی از ترس واکنشهای اجتماعی، روابط سیاسیاش با اسرائیل را بطور پنهانی پیش میبرد.
🔹هرچند مئیر عزری برای بهبود نگاه ایرانیان به اسرائیل تلاشهای خوبی داشت، اما روابط ایران شاهنشاهی با اسرائیل، بیش از آن که سیاسی و علنی باشد، امنیتی و پنهانی بود. ساواک و موساد اهداف مشترکی داشتند که برای پیشبردش سالها فعالیت مشترک کرده بودند. موساد در ایران یک نماینده دائم داشت، سفرهای متعددی در سطح روسای دو سرویس اطلاعاتی و مدیران عالیرتبه انجام میشد و برخی پرسنل ساواک برای دورههای آموزشی راهی اسرائیل میشدند. علاوه بر موساد، وابستگی نظامی اسرائیل در تهران نیز روابط گرم و عمیقی با ارتش ایران برقرار کرده بود و سفرهای متعددی بین طرفین انجام میشد.
🔹طرح «کریستال» که در واقع جمعآوری اطلاعات پنهان از سه کشور مصر، عراق و سوریه بود از سال ۴۵ شروع شده بود. با توجه به اینکه در آن سالها ایران، تابعی از بلوک غرب بود و عراق بعثی نیز به شوروی متمایل بود؛ عراق به تنهایی هم برای ایران و اسرائیل یک هدف اطلاعاتی مهم و مشترک بود. «شبکه شمال» که کارش جمعآوری اطلاعات از سازمانهای لشگری و کشوری عراق بود، از سال ۴۶ هدایت اسرائیل و ایران زیر نظر مسعود بارزانی، فرزند ملامصطفی فعال بود. علاوه بر این مستشاران اسرائیلی نیز در کنار بارزانیها در کردستان عراق مستقر بودند.
🔹همچنین سالها بود موساد با استقرار یک پایگاه عملیاتی در آبادان، توانسته بود چرخهی امنی برای خروج غیرقانونی یهودیان عراق از خاک آن کشور، ورود به ایران و اعزامشان به اسرائیل ایجاد کند. این کار از طریق پایگاه آبادان که در ادبیات امنیتی ساواک و موساد، پایگاه جنوب نامیده میشد صورت میگرفت. این پایگاه اواخر دهه ۱۳۳۰ ایجاد شد و هدفش آموزش فعالیت جمعآوری اطلاعاتی برونمرزی به ساواک بود. موساد علاوه بر این پایگاه، دو پایگاه دیگر در کردستان و ایلام در اختیار داشت. ساواک علاوه بر تامین پشتیبانی و امور مالی این پایگاهها، مدارک جعلی ایرانی برای تردد افسران موساد را نیز در اختیار آنان قرار میداد.
📸عکس: تیمسار کاوه رئیس ادارهکل هفتم ساواک و عزری
@psri_ir
Telegram
📸.
هشت شوال؛ سالروز تخریب بقیع توسط وهابیها
🔹چهار روز پیش از اجرای مراسم تاجگذاری رضاشاه در ایران، روز ۳۱ فروردین ۱۳۰۵، عبدالعزیز ابن سعود، حاکم وهابی نجد، به مقابر مقدس بقیع و اماکن مذهبی دیگر در مکه و مدینه یورش برد و آنها را تخریب کرد. البته خبر این واقعه با چند ده روز فاصله از طریق روحانیون نجف و نه از مجاری دیپلماتیک به ایران رسید، با این حال فشار روحانیت و افکار عمومی برای مقابله به مثل با ابن سعود از نخستین ماه زمامداری رضاشاه به دولت و دربار وارد شد.
🔹مستوفی الممالک رئیس الوزرا مجبور شد از طرف هیأت دولت بیانیه ای علیه ابن سعود و وهابیها صادر کند و رضاشاه هم تمام امور مرتبط با تعرض به بقاع متبرکه مکه و مدینه را به کمیسیون دوازده نفرهای تحت عنوان «کمیسیون دفاع حرمین شریفین» تفویض نمود. روابط سیاسی مابین ایران و حکومت ابن سعود تیره و تار شده بود و وزارت امور خارجه دست به دامان نمایندگان انگلستان شد تا بلکه از طریق آنها بتواند با فاجعه آفرینی حاکم نجد مقابله کند، اما تنها جوابی که از انگلیسیها می شنید این بود که «دولت انگلستان در مسائل مذهبی مسلمانان دخالت نمی کند»
📄بخشی از مقدمهی کتاب «روزشمار تاریخ معاصر ایران جلد ششم، سال ۱۳۰۵» چاپ موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
📸تصویر: عکسی از قبرستان بقیع که در سال ۱۲۸۶ شمسی توسط یک عکاس هندی ثبت شده است.
🧷فایل با کیفیت این تصویر را از اینــــجا دانلود کنید
@psri_ir
🔹چهار روز پیش از اجرای مراسم تاجگذاری رضاشاه در ایران، روز ۳۱ فروردین ۱۳۰۵، عبدالعزیز ابن سعود، حاکم وهابی نجد، به مقابر مقدس بقیع و اماکن مذهبی دیگر در مکه و مدینه یورش برد و آنها را تخریب کرد. البته خبر این واقعه با چند ده روز فاصله از طریق روحانیون نجف و نه از مجاری دیپلماتیک به ایران رسید، با این حال فشار روحانیت و افکار عمومی برای مقابله به مثل با ابن سعود از نخستین ماه زمامداری رضاشاه به دولت و دربار وارد شد.
🔹مستوفی الممالک رئیس الوزرا مجبور شد از طرف هیأت دولت بیانیه ای علیه ابن سعود و وهابیها صادر کند و رضاشاه هم تمام امور مرتبط با تعرض به بقاع متبرکه مکه و مدینه را به کمیسیون دوازده نفرهای تحت عنوان «کمیسیون دفاع حرمین شریفین» تفویض نمود. روابط سیاسی مابین ایران و حکومت ابن سعود تیره و تار شده بود و وزارت امور خارجه دست به دامان نمایندگان انگلستان شد تا بلکه از طریق آنها بتواند با فاجعه آفرینی حاکم نجد مقابله کند، اما تنها جوابی که از انگلیسیها می شنید این بود که «دولت انگلستان در مسائل مذهبی مسلمانان دخالت نمی کند»
📄بخشی از مقدمهی کتاب «روزشمار تاریخ معاصر ایران جلد ششم، سال ۱۳۰۵» چاپ موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
📸تصویر: عکسی از قبرستان بقیع که در سال ۱۲۸۶ شمسی توسط یک عکاس هندی ثبت شده است.
🧷فایل با کیفیت این تصویر را از اینــــجا دانلود کنید
@psri_ir
Telegram
📸.
موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی pinned «🔻احسان طبـــری، از تـــوده تا خــــــدا 🔹نهم اردیبهشت ۱۳۶۸، احسان طبری از سران حزب توده ایران، در سن هفتاد و سه سالگی در تهران درگذشت. طبری هم از نظر سابقهی تشکیلاتی و هم از نظر سواد تئوریک، جزو چهرههای برجستهی «مارکسیسم ایرانی» بود. عضویت در گروه معروف…»
دستنوشته منتشرنشده شهیدمطهری در سال ۴۲ در بازداشتگاه
🔹پس از سخنرانی امامخمینی در ۱۳ خرداد ۱۳۴۲، علاوه بر خود ایشان و حضرات آیات سید حسن قمی وبهاءالدین محلاتی، ۱۱ روحانی دیگر از جمله آیتالله محمدتقی فلسفی، مرتضی مطهری، عبدالحسین دستغیب و ناصر مکارم شیرازی نیز بطور موقت بازداشت و به زندان موقت شهربانی تهران منتقل میشوند.
🔹حجتالاسلام محسن محدثزاده قمی، فرزند مرحوم شیخ عباس قمی نیز یکی از بازداشتشدگان است که در آن ایام از افراد حاضر میخواهد در دفتری که دارد، به یادگار برایش نوشتهای بنویسند. موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی در سالگرد شهادت استاد شهید مرتضی مطهری، تصویر و متن دستنوشته ایشان را منتشر میکند.
تصویر و متن این دستنوشته را اینـــجا ببینید
@psri_ir
🔹پس از سخنرانی امامخمینی در ۱۳ خرداد ۱۳۴۲، علاوه بر خود ایشان و حضرات آیات سید حسن قمی وبهاءالدین محلاتی، ۱۱ روحانی دیگر از جمله آیتالله محمدتقی فلسفی، مرتضی مطهری، عبدالحسین دستغیب و ناصر مکارم شیرازی نیز بطور موقت بازداشت و به زندان موقت شهربانی تهران منتقل میشوند.
🔹حجتالاسلام محسن محدثزاده قمی، فرزند مرحوم شیخ عباس قمی نیز یکی از بازداشتشدگان است که در آن ایام از افراد حاضر میخواهد در دفتری که دارد، به یادگار برایش نوشتهای بنویسند. موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی در سالگرد شهادت استاد شهید مرتضی مطهری، تصویر و متن دستنوشته ایشان را منتشر میکند.
تصویر و متن این دستنوشته را اینـــجا ببینید
@psri_ir
Telegram
📸.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تلاش علمی و تعبد عملی
شهیدمطهری به روایت آیتالله خامنهای
🔹اردیبهشت ۱۳۵۸ استاد آیتالله مطهری توسط گروه فرقان ترور شده و به شهادت رسید. آیتالله خامنهای که در سالهای پیش از انقلاب از روحانیون و مبارزین مشهد بود، هم بواسطه فعالیتهای مبارزاتی و هم بواسطه فعالیتهای علمی و پژوهشی اسلامی با شهید مطهری در تعامل بود.
🔹سالها بعد وقتی آیتالله خامنهای رئیسجمهور بود، در گفتگویی با حجتالاسلام محقق داماد، جواد لاریجانی و غلامعلی حدادعادل به بیان برخی خاطرات و نکات درباره شهید مطهری پرداخت.
📽نسخه با کیفیت این فیلم را در کانال آپارات ما ببینید
@psri_ir
شهیدمطهری به روایت آیتالله خامنهای
🔹اردیبهشت ۱۳۵۸ استاد آیتالله مطهری توسط گروه فرقان ترور شده و به شهادت رسید. آیتالله خامنهای که در سالهای پیش از انقلاب از روحانیون و مبارزین مشهد بود، هم بواسطه فعالیتهای مبارزاتی و هم بواسطه فعالیتهای علمی و پژوهشی اسلامی با شهید مطهری در تعامل بود.
🔹سالها بعد وقتی آیتالله خامنهای رئیسجمهور بود، در گفتگویی با حجتالاسلام محقق داماد، جواد لاریجانی و غلامعلی حدادعادل به بیان برخی خاطرات و نکات درباره شهید مطهری پرداخت.
📽نسخه با کیفیت این فیلم را در کانال آپارات ما ببینید
@psri_ir
بازجویی یکسطری حاجآقا روحالله
🔹دادگاه نظامی در حال تکمیل پرونده آیتالله خمینی بود. ده صبح ۲۵ خرداد ۱۳۴۲ نمایندگان ساواک و لشکر یک گارد، خود را به پادگان بیسیم رساندند تا سوالاتی از زندانی بکنند، «لیکن مشارالیه از دادن جواب خودداری فرمودند.» این دومین باری بود که «زندانی» بازجویان را دست خالی برمی گرداند. بار اول در برگه بازجویی فقط یک جمله نوشت: «چون استقلال قضایی در ایران نیست و قضات محترم در تحت فشار هستند، نمیتوانم به بازپرسی جواب دهم.»
🔹بار دوم «اظهارات مذکور را مجددا تأیید و اضافه می کند: استنباط نمودهام که شما من را محکوم می کنید، لذا چه لزومی دارد که به سؤالات جواب دهم؛ و چنانچه دادگاهی تشکیل گردد، اگر از قضات دادگستری در دادگاه متشکله حضور نداشته باشند، اینجانب در آنجا نیز از جواب خودداری خواهم نمود.»
🔹نقل دیگری از آیتالله خمینی در دست است که چنین بازگفته شده است: «من در آنجا بازجویی پس نمیدادم. به آنها می گفتم: من شما را قبول ندارم؛ تشکیلات شما را تشکیلات حق و قانون نمیدانم؛ شما هر کاری میخواهید بکنید. فوقش میخواهید اعدامم کنید، اعدام کنید؛ من یک کلمه هم جواب نمیدهم. میگفتند: نخیر باید جواب بدهید. گفتم: خیر من جواب نمیدهم، برای اینکه قانون و عدالتی در کار نیست. گفتند چرا قانون در کار نیست؟ گفتم: آیا وزارت دادگستری این وظیفه را نداشت که در حادثه مدرسه فیضیه لااقل بیاید یک پرونده درست بکند؛ بگوید یک عده آمدند اینجا طلبهها را زدند و آن فجایع را به بار آوردند، چطور شما از کنار این قضیه گذشتید؟ پس معلوم میشود این همه تشکیلات دادگستری شما همه اش تشریفات است؛ هیچ عدالت و قانون در آن نیست. چرا شما جریان مدرسه فیضیه را تعقیب نکردید؛ ولو به قول شما کشاورزان بودند! بالاخره یک مسألهای در این کشور اتفاق افتاده است؛ تا جواب مرا ندهید من به شما جواب نمیدهم. باز هم اصرار کرد، من با تشر گفتم: پاشو برو او هم برخاست و رفت.»
📄الف لام خمینی، صص ۳۳۵-۳۳۶
📸تصویر: بازجویی یکسطری امام خمینی در خرداد ۱۳۴۲
@psri_ir
🔹دادگاه نظامی در حال تکمیل پرونده آیتالله خمینی بود. ده صبح ۲۵ خرداد ۱۳۴۲ نمایندگان ساواک و لشکر یک گارد، خود را به پادگان بیسیم رساندند تا سوالاتی از زندانی بکنند، «لیکن مشارالیه از دادن جواب خودداری فرمودند.» این دومین باری بود که «زندانی» بازجویان را دست خالی برمی گرداند. بار اول در برگه بازجویی فقط یک جمله نوشت: «چون استقلال قضایی در ایران نیست و قضات محترم در تحت فشار هستند، نمیتوانم به بازپرسی جواب دهم.»
🔹بار دوم «اظهارات مذکور را مجددا تأیید و اضافه می کند: استنباط نمودهام که شما من را محکوم می کنید، لذا چه لزومی دارد که به سؤالات جواب دهم؛ و چنانچه دادگاهی تشکیل گردد، اگر از قضات دادگستری در دادگاه متشکله حضور نداشته باشند، اینجانب در آنجا نیز از جواب خودداری خواهم نمود.»
🔹نقل دیگری از آیتالله خمینی در دست است که چنین بازگفته شده است: «من در آنجا بازجویی پس نمیدادم. به آنها می گفتم: من شما را قبول ندارم؛ تشکیلات شما را تشکیلات حق و قانون نمیدانم؛ شما هر کاری میخواهید بکنید. فوقش میخواهید اعدامم کنید، اعدام کنید؛ من یک کلمه هم جواب نمیدهم. میگفتند: نخیر باید جواب بدهید. گفتم: خیر من جواب نمیدهم، برای اینکه قانون و عدالتی در کار نیست. گفتند چرا قانون در کار نیست؟ گفتم: آیا وزارت دادگستری این وظیفه را نداشت که در حادثه مدرسه فیضیه لااقل بیاید یک پرونده درست بکند؛ بگوید یک عده آمدند اینجا طلبهها را زدند و آن فجایع را به بار آوردند، چطور شما از کنار این قضیه گذشتید؟ پس معلوم میشود این همه تشکیلات دادگستری شما همه اش تشریفات است؛ هیچ عدالت و قانون در آن نیست. چرا شما جریان مدرسه فیضیه را تعقیب نکردید؛ ولو به قول شما کشاورزان بودند! بالاخره یک مسألهای در این کشور اتفاق افتاده است؛ تا جواب مرا ندهید من به شما جواب نمیدهم. باز هم اصرار کرد، من با تشر گفتم: پاشو برو او هم برخاست و رفت.»
📄الف لام خمینی، صص ۳۳۵-۳۳۶
📸تصویر: بازجویی یکسطری امام خمینی در خرداد ۱۳۴۲
@psri_ir
Telegram
📸.
قرار سرفرازی در زندان ساواک
سحرگاه ۲۶ خرداد ۱۳۴۴، چهار تن از اعضای هیأتهای مؤتلفه اسلامی اعدام شدند. پس از تصویب کاپیتولاسیون آمریکایی و دستور امام خمینی به عدم سکوت، رژیم شاه امام را تبعید کرد و برای حسنعلی منصور، عامل مستقیم آمریکا برای چند پروژه در ایران، برخی نمایندگان امام همچون آیتالله بهشتی و همچنین آیتالله میلانی، مرجع حاضر در ایران، حکم اعدام را صادر کردند.
قراری میان اعضای گروه اجراکننده حکم حسنعلی منصور بود که اگر بازداشت شدند و اعتراف نکرده بودند، هنگام عکاسی چشم را به سوی بالا بگردانند. این تصویر که در روز ۴ بهمن ۱۳۴۳، سه روز پس از عملیات، گرفته شده است، نشان میدهد که آنها به خوبی مقاومت کرده بودند.
لو رفتن هویت شهید محمد بخارایی و دستگیری دو رفیق او از طریق کارت تحصیلیاش انجام شده بود؛ کارتی که بخارایی بهمنظور ایجاد پوشش در عملیات اعدام انقلابی حسنعلی منصور، نخستوزیر وقت، در بهمن ۱۳۴۳ در جیب خود گذاشته بود. شهید بخارایی با وجود تمام شکنجههای ماموران ساواک، لب به سخن نگشود و خود را معرفی نکرده بود، اما همین کارت تحصیلی که در جیبش بود منتهی به شناساییاش شد.
شهید مهدی عراقی درباره این ماجرا گفته: «بخارایی را میآورند شهربانی. فورا از طرف وزیر دادگستری، حکمت، بازپرس فوقالعاده مأموریت پیدا میکند که بیاید بازپرسی بکند، زیر نظر فیلسوفی، دادستان تهران. تا نزدیک ساعت ۳ بعدازظهر هرچه از بخارایی [میخواهند مطلبی] بفهمند، چیزی از او گیرشان نمیآید... در بازرسی بدنی که از این کرده بودند یک کارت تحصیلی از توی جیبش درآورده بودند که مال مدرسه خزائلی بود که شبانه میرفت کلاس. میروند آنجا، آدرسی که این داده بود آدرس از مدرسه خزائلی میگیرند، دکانش را آدرس داده بود. میروند در دکانش، اوستایش را میگیرند و آن بنده خدا هم میگوید این بابا امشب شب عروسیش است، دیشب از من اجازه گرفته که امشب عروسی دارم، عقدکنان دارم و از این حرفها. آنها هم میگویند آره بلند شو بیا امشب عروسی خوبی دارد، آدرس خانهاش کجاست؟ تازه آنجا متوجه میشود که جریان چی بوده، آدرس خانه را میدهد. میروند در خانه، مادر محمد را بر میدارند و میآورند شهربانی.»
بعد از آن ساواکیها به آدرس رفقایش پی بردند و دو شهید دیگر نیز بازداشت شدند. مقاومت آنها به حدی بود که شهید صادق امانی، فرمانده عملیات، تا چند روز لو نرفت. در نهایت رژیم پهلوی از طریق دیگری به هویت و محل حضور او پی برد.
📸تصویر: صفحه اول روزنامه اطلاعات ۴ بهمن ۱۳۴۳
@psri_ir
سحرگاه ۲۶ خرداد ۱۳۴۴، چهار تن از اعضای هیأتهای مؤتلفه اسلامی اعدام شدند. پس از تصویب کاپیتولاسیون آمریکایی و دستور امام خمینی به عدم سکوت، رژیم شاه امام را تبعید کرد و برای حسنعلی منصور، عامل مستقیم آمریکا برای چند پروژه در ایران، برخی نمایندگان امام همچون آیتالله بهشتی و همچنین آیتالله میلانی، مرجع حاضر در ایران، حکم اعدام را صادر کردند.
قراری میان اعضای گروه اجراکننده حکم حسنعلی منصور بود که اگر بازداشت شدند و اعتراف نکرده بودند، هنگام عکاسی چشم را به سوی بالا بگردانند. این تصویر که در روز ۴ بهمن ۱۳۴۳، سه روز پس از عملیات، گرفته شده است، نشان میدهد که آنها به خوبی مقاومت کرده بودند.
لو رفتن هویت شهید محمد بخارایی و دستگیری دو رفیق او از طریق کارت تحصیلیاش انجام شده بود؛ کارتی که بخارایی بهمنظور ایجاد پوشش در عملیات اعدام انقلابی حسنعلی منصور، نخستوزیر وقت، در بهمن ۱۳۴۳ در جیب خود گذاشته بود. شهید بخارایی با وجود تمام شکنجههای ماموران ساواک، لب به سخن نگشود و خود را معرفی نکرده بود، اما همین کارت تحصیلی که در جیبش بود منتهی به شناساییاش شد.
شهید مهدی عراقی درباره این ماجرا گفته: «بخارایی را میآورند شهربانی. فورا از طرف وزیر دادگستری، حکمت، بازپرس فوقالعاده مأموریت پیدا میکند که بیاید بازپرسی بکند، زیر نظر فیلسوفی، دادستان تهران. تا نزدیک ساعت ۳ بعدازظهر هرچه از بخارایی [میخواهند مطلبی] بفهمند، چیزی از او گیرشان نمیآید... در بازرسی بدنی که از این کرده بودند یک کارت تحصیلی از توی جیبش درآورده بودند که مال مدرسه خزائلی بود که شبانه میرفت کلاس. میروند آنجا، آدرسی که این داده بود آدرس از مدرسه خزائلی میگیرند، دکانش را آدرس داده بود. میروند در دکانش، اوستایش را میگیرند و آن بنده خدا هم میگوید این بابا امشب شب عروسیش است، دیشب از من اجازه گرفته که امشب عروسی دارم، عقدکنان دارم و از این حرفها. آنها هم میگویند آره بلند شو بیا امشب عروسی خوبی دارد، آدرس خانهاش کجاست؟ تازه آنجا متوجه میشود که جریان چی بوده، آدرس خانه را میدهد. میروند در خانه، مادر محمد را بر میدارند و میآورند شهربانی.»
بعد از آن ساواکیها به آدرس رفقایش پی بردند و دو شهید دیگر نیز بازداشت شدند. مقاومت آنها به حدی بود که شهید صادق امانی، فرمانده عملیات، تا چند روز لو نرفت. در نهایت رژیم پهلوی از طریق دیگری به هویت و محل حضور او پی برد.
📸تصویر: صفحه اول روزنامه اطلاعات ۴ بهمن ۱۳۴۳
@psri_ir
Telegram
📸.
سرنوشت جنایتکار فروغ جاویدان
🔹در جریان حمله پلیس آلبانی به مقر اشرف ۳، پایگاه مجاهدین خلق در آلبانی، یکی از اعضای این گروه به نام «عبدالوهاب فرجینژاد جهرمی» کشته شد. فرجینژاد که در میان مجاهدین با نام مستعار «فرمانده افشین» و «علی مستشاری» شناخته میشد، از فرماندهان بخش نظامی مجاهدین پس از شروع جنگ مسلحانه در سال ۱۳۶۰ بود. مریم رجوی او را که به بیش از ۶۰ ترور موفق مشهور بود، از برترین فرماندهان نظامی سازمان معرفی کرده بود. او مسئولیتهای مختلفی در سازمان داشت؛ از فرماندهی در عملیات فروغ جاویدان و مسئولیت قرارگاه جلولا در نزدیکی مرز ایران تا آموزش تیمهای ترور اعزامی به ایران و عضویت در تیم حفاظت مسعود رجوی.
🔹مجید محمدی، از اعضای بریده سازمان، نشست سالگرد ۳۰ خرداد در قرارگاه اشرف را به یاد میآورد که فرجینژاد بهعنوان یکی از افراد باسابقه در عملیاتهای ترور، در آن صحبت کرده بود. فرجینژاد میگفت: «شاخص ما برای ترور چند مورد بوده؛ اول اینکه شخص ریش داشته باشد، دوم اینکه یقه پیراهن وی کامل بسته باشد. در این دو مورد برای ما کاملا مسجل میشد که وی یا پاسدار بوده یا طرفدار این حکومت. برای ما کاملا روشن بود و نیازی به پرسش و پاسخ نداشتیم و عمل ترور را انجام و او را به رگبار میبستیم.»
🔹اما شاید کمتر کسی بداند که فرجینژاد یکی از صحنههای خونین تاریخ ایران در عملیات فروغ جاویدان در سال ۱۳۶۷ را رقم زده است. او معاون تیپ خطشکن مجاهدین بود که باید از سرپلذهاب تا کرند را اشغال میکرد. صمد نظری، یکی دیگر از بریدههای سازمان، مینویسد: «حدود ۳۵ نفر از سربازان در روز دوم خود را تسلیم نیروهای سازمان منافقین به فرماندهی فردی به نام افشین (عبدالوهاب فرجی) کردند. فرمانده به آنها دستبند و چشمبند زد و در گوشهای جمعشان کرد. تعدادی از آنها به دلیل تشنگی مستمرا از نگهبانان تقاضای آب میکردند. یکی از فرماندههای دستهها به فرمانده خود اطلاع داد که آنها آب میخواهند. فرمانده افشین با اشاره دست به دوتا از تیربارچیها اشاره کرد و گفت «به اسرا آب بدهید.» تیربارچیها بیرحمانه تمامی اسرا را به رگبار بستند.»
.
🔹این اقدام جنایتکارانه فرجینژاد، تا سالها بعد یکی از افتخارات او در سازمان بود. هادی شبانی، راننده رئیس وقت شورای مرکزی مجاهدین که در عملیات فروغ جاویدان در واحد توپخانه مشغول بود، با اشاره به این جنایت فرجینژاد میگوید «اجساد روی هم ریخته شد و از آن عکس گرفتند. این عکس تا مدتها بهعنوان یکی از مهمترین دستاوردهای عملیات فروغ جاویدان در جلسات معرفی میشد.»
@psri_ir
🔹در جریان حمله پلیس آلبانی به مقر اشرف ۳، پایگاه مجاهدین خلق در آلبانی، یکی از اعضای این گروه به نام «عبدالوهاب فرجینژاد جهرمی» کشته شد. فرجینژاد که در میان مجاهدین با نام مستعار «فرمانده افشین» و «علی مستشاری» شناخته میشد، از فرماندهان بخش نظامی مجاهدین پس از شروع جنگ مسلحانه در سال ۱۳۶۰ بود. مریم رجوی او را که به بیش از ۶۰ ترور موفق مشهور بود، از برترین فرماندهان نظامی سازمان معرفی کرده بود. او مسئولیتهای مختلفی در سازمان داشت؛ از فرماندهی در عملیات فروغ جاویدان و مسئولیت قرارگاه جلولا در نزدیکی مرز ایران تا آموزش تیمهای ترور اعزامی به ایران و عضویت در تیم حفاظت مسعود رجوی.
🔹مجید محمدی، از اعضای بریده سازمان، نشست سالگرد ۳۰ خرداد در قرارگاه اشرف را به یاد میآورد که فرجینژاد بهعنوان یکی از افراد باسابقه در عملیاتهای ترور، در آن صحبت کرده بود. فرجینژاد میگفت: «شاخص ما برای ترور چند مورد بوده؛ اول اینکه شخص ریش داشته باشد، دوم اینکه یقه پیراهن وی کامل بسته باشد. در این دو مورد برای ما کاملا مسجل میشد که وی یا پاسدار بوده یا طرفدار این حکومت. برای ما کاملا روشن بود و نیازی به پرسش و پاسخ نداشتیم و عمل ترور را انجام و او را به رگبار میبستیم.»
🔹اما شاید کمتر کسی بداند که فرجینژاد یکی از صحنههای خونین تاریخ ایران در عملیات فروغ جاویدان در سال ۱۳۶۷ را رقم زده است. او معاون تیپ خطشکن مجاهدین بود که باید از سرپلذهاب تا کرند را اشغال میکرد. صمد نظری، یکی دیگر از بریدههای سازمان، مینویسد: «حدود ۳۵ نفر از سربازان در روز دوم خود را تسلیم نیروهای سازمان منافقین به فرماندهی فردی به نام افشین (عبدالوهاب فرجی) کردند. فرمانده به آنها دستبند و چشمبند زد و در گوشهای جمعشان کرد. تعدادی از آنها به دلیل تشنگی مستمرا از نگهبانان تقاضای آب میکردند. یکی از فرماندههای دستهها به فرمانده خود اطلاع داد که آنها آب میخواهند. فرمانده افشین با اشاره دست به دوتا از تیربارچیها اشاره کرد و گفت «به اسرا آب بدهید.» تیربارچیها بیرحمانه تمامی اسرا را به رگبار بستند.»
.
🔹این اقدام جنایتکارانه فرجینژاد، تا سالها بعد یکی از افتخارات او در سازمان بود. هادی شبانی، راننده رئیس وقت شورای مرکزی مجاهدین که در عملیات فروغ جاویدان در واحد توپخانه مشغول بود، با اشاره به این جنایت فرجینژاد میگوید «اجساد روی هم ریخته شد و از آن عکس گرفتند. این عکس تا مدتها بهعنوان یکی از مهمترین دستاوردهای عملیات فروغ جاویدان در جلسات معرفی میشد.»
@psri_ir
Telegram
📸.
چمران چطور ضدجاسوسی انقلاب را راه انداخت
🔹مصطفی چمران را شاید خیلیها به تاسیس ستاد جنگهای نامنظم و عهدهداری وزیر دفاع در دولت موقت بشناسند یا به کسب مدارج عالی تحصیلی در دانشگاه برکلی یا سفر به لبنان و دلدادگیاش به امام موسی صدر. سیاسیترها هم شاید بدانند عضو نهضت آزادی خارج از کشور بوده و دوست ابراهیم یزدی؛ اما یکی از فرازهای زندگی شهید چمران که کمتر به آن پرداخته شده، مسئولیتش در امور مربوط به ضدجاسوسی پس از انقلاب بود.
🔹مصطفی چمران در دولت موقت، پس از ابراهیم یزدی، عهدهدار «معاونت امور انقلاب» میشود؛ معاونتی که یکی از مهمترین وظایف آن، سرپرستی اداراتکل دوم (جمعآوری خارجی)، هفتم (بررسی خارجی) و هشتم (ضدجاسوسی) ساواک منحله در زیرمجموعه نخستوزیری است. ساواک اگرچه پیش از پیروزی انقلاب منحل شده بود و اعضای ادارهکل سوم (امنیت داخلی) که شکنجهها و جنایتهای فراوانی مرتکب شده بودند، تحت تعقیب قرار گرفتند، اما ادارهکل ضدجاسوسی مورد نیاز حکومت جدید بود تا سرویسهای بیگانه نتوانند به انقلاب لطمه بزنند. چمران مدیران این ادارهکل را یافت و فراخواند و آنها را به همکاری با حکومت انقلابی دعوت کرد.
🔹یکی از اعضای پیشین ساواک نقش شهید چمران در برپایی دستگاه اطلاعاتی دولت موقت را چنین توصیف میکند: «ظاهرا دکتر چمران، تیمسار [علیاصغر فاضل] علوی را خواسته بود و گفته بود این تشکیلات اطلاعاتی ضدجاسوسی را مجددا جمع و سازماندهی کنید. ایشان هم قرار شد بچههای ضدجاسوسی، اطلاعات خارجی و بچههای فنی (که کارشان ورود پنهان و شنود و اینها بود) بررسی کند و افرادی که سالم و قابل تعامل هستند را در الگویی مجددا سازماندهی کند. آقای علوی هم یک طرح چهل پنجاه صفحهای خطاب به دکتر چمران نوشته بود که با این ترکیب میتوان کار را شروع کرد و بعدا توسعه داد... در کنار این روند، دکتر چمران با آقایان [سرتیپ علیاکبر] فرازیان از ادارهکل دوم و آقای [سرتیپ علیمحمد] کاوه از ادارهکل هفتم و برخی دیگر، جلساتی داشت و از آنها هم اطلاعات میگرفت. با هرکدامشان هم هوشمندانه تعامل میکرد.»
🔹راهاندازی دستگاه اطلاعاتی دولت موقت از سوی شهید چمران منتهی به خنثیسازی شماری از طرحهای امنیتی در سال نخست انقلاب شد. شاید شناختهشدهترین واقعه، بازداشت محمدرضا سعادتی، عضو عالیرتبه سازمان مجاهدین خلق، در اردیبهشت ۱۳۵۸ بود؛ درست در زمانی که مجموعهای از اسناد سری ایران را به افسر اطلاعاتی شوروی تحویل میداد.
@psri_ir
🔹مصطفی چمران را شاید خیلیها به تاسیس ستاد جنگهای نامنظم و عهدهداری وزیر دفاع در دولت موقت بشناسند یا به کسب مدارج عالی تحصیلی در دانشگاه برکلی یا سفر به لبنان و دلدادگیاش به امام موسی صدر. سیاسیترها هم شاید بدانند عضو نهضت آزادی خارج از کشور بوده و دوست ابراهیم یزدی؛ اما یکی از فرازهای زندگی شهید چمران که کمتر به آن پرداخته شده، مسئولیتش در امور مربوط به ضدجاسوسی پس از انقلاب بود.
🔹مصطفی چمران در دولت موقت، پس از ابراهیم یزدی، عهدهدار «معاونت امور انقلاب» میشود؛ معاونتی که یکی از مهمترین وظایف آن، سرپرستی اداراتکل دوم (جمعآوری خارجی)، هفتم (بررسی خارجی) و هشتم (ضدجاسوسی) ساواک منحله در زیرمجموعه نخستوزیری است. ساواک اگرچه پیش از پیروزی انقلاب منحل شده بود و اعضای ادارهکل سوم (امنیت داخلی) که شکنجهها و جنایتهای فراوانی مرتکب شده بودند، تحت تعقیب قرار گرفتند، اما ادارهکل ضدجاسوسی مورد نیاز حکومت جدید بود تا سرویسهای بیگانه نتوانند به انقلاب لطمه بزنند. چمران مدیران این ادارهکل را یافت و فراخواند و آنها را به همکاری با حکومت انقلابی دعوت کرد.
🔹یکی از اعضای پیشین ساواک نقش شهید چمران در برپایی دستگاه اطلاعاتی دولت موقت را چنین توصیف میکند: «ظاهرا دکتر چمران، تیمسار [علیاصغر فاضل] علوی را خواسته بود و گفته بود این تشکیلات اطلاعاتی ضدجاسوسی را مجددا جمع و سازماندهی کنید. ایشان هم قرار شد بچههای ضدجاسوسی، اطلاعات خارجی و بچههای فنی (که کارشان ورود پنهان و شنود و اینها بود) بررسی کند و افرادی که سالم و قابل تعامل هستند را در الگویی مجددا سازماندهی کند. آقای علوی هم یک طرح چهل پنجاه صفحهای خطاب به دکتر چمران نوشته بود که با این ترکیب میتوان کار را شروع کرد و بعدا توسعه داد... در کنار این روند، دکتر چمران با آقایان [سرتیپ علیاکبر] فرازیان از ادارهکل دوم و آقای [سرتیپ علیمحمد] کاوه از ادارهکل هفتم و برخی دیگر، جلساتی داشت و از آنها هم اطلاعات میگرفت. با هرکدامشان هم هوشمندانه تعامل میکرد.»
🔹راهاندازی دستگاه اطلاعاتی دولت موقت از سوی شهید چمران منتهی به خنثیسازی شماری از طرحهای امنیتی در سال نخست انقلاب شد. شاید شناختهشدهترین واقعه، بازداشت محمدرضا سعادتی، عضو عالیرتبه سازمان مجاهدین خلق، در اردیبهشت ۱۳۵۸ بود؛ درست در زمانی که مجموعهای از اسناد سری ایران را به افسر اطلاعاتی شوروی تحویل میداد.
@psri_ir
Telegram
📸.
Forwarded from موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
برای نخستینبار منتشر میشود:
اسناد کامل سفارت آمریکا از شهید بهشتی
🔹در روزهای پس از تسخیر لانه جاسوسی و تب افشاگری دانشجویان پیرو خط امام درباره تعاملات پشت پرده برخی چهرههای میدان سیاست ایران با سفارت آمریکا و سازمان سیا، انتشار «اسناد آیتالله بهشتی»، یکی از محورهای جوسازی مجاهدینخلق و مخالفین حزب جمهوری بود. اسنادی که علیرغم اصرار شهیدبهشتی برای انتشارشان، هرگز توسط دانشجویان پیرو خط امام منتشر نشد و مسکوت ماند. در حاشیهی این مسکوتماندن بود که شایعات زیادی درباره تعاملات دکتربهشتی و آمریکاییها توسط مخالفانش به خصوص منافقین بر سر زبانها میافتاد.
🔹خاستگاه این جوسازیها، حرفهای مبهم اعضای نهضتآزادی پس از افشای تعاملاتشان با سفارت آمریکا بود که مدعی بودند در دیدارهایشان با اعضای سفارت و ژنرال هایزر «آقایان دیگری» نیز شرکت داشتهاند. شیخ علی تهرانی، روحانی نزدیک به سازمان مجاهدین خلق و بنیصدر، دیماه ۵۸ در نامهای به امام با نام بردن از آقایان بهشتی، خامنهای و هاشمی نوشته بود «خوب است از اعضای شورای لانه جاسوسی بخواهند پرونده دو نفر از اینها را که با امیرانتظام شریکند ارائه دهند.»
🔹یک سال بعد در دی ماه ۱۳۵۹ هفتهنامه مجاهد در یادداشتی با عنوان «ماجراهای پشتپرده گروگانگیری» که مدعی بود به قلم یکی از دانشجویان پیرو خط امام است ادعاهایی درباره جزئیات ماجرای تسخیر سفارت امریکا منتشر کرد. یکی از مطالبی که در آن یادداشت منتشرشده بود، کلیشهی چرکنویس ترجمه سندی متعلق به دیدار آیتالله بهشتی با مامورین سفارت آمریکا بود. این سلسله یادداشت نشان از دسترسی سازمان مجاهدین خلق به اسناد لانه و نفوذ بین دانشجویان پیرو خط امام داشت.
🔹شهید بهشتی هفت تیرماه ۶۰ شهید شد، کتابهای متعدد اسناد لانه جاسوسی توسط دانشجویان پیرو خط امام تا سالها بعد منتشر شد؛ اما از اسناد شهید بهشتی خبری نشد. سال ۱۳۸۷ وقتی اسناد منتشرنشده لانه جاسوسی توسط موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی منتشر شد، سه سند مربوط به شهید بهشتی نیز جزو آنها بود. این اسناد مربوط به دو دیدار رسمی او با اعضای سفارت و گزارشی از یک پرسش و پاسخ مکتوب است. برخلاف جوسازی مخالفین شهید بهشتی، این اسناد نشان میداد شهید بهشتی در عین حفظ مواضع از موضعی قاطع و صریح با آمریکاییها گفتگو کرده است. اسنادی که اگر منتشر میشد، دروغ بودن ادعاها و شایعات مخالفین شهید بهشتی درباره ارتباطات پشت پرده او با سفارت، بر ملا میشد.
🔹اما ماجرای این ملاقاتها چه بود؟ پاییز و زمستان ۱۳۵۷ آمریکاییها که احساس کردند شاه ماندنی نیست، تصمیم گرفتند با نیروهای سیاسی ایرانی ارتباط جدیتری بگیرند تا از فضای سیاسی ایران فهم جامعتری داشته باشند. دکتر بهشتی نیز یکی از این چهرهها بود. اولین دیدار در آخرین روزهای اسفند ۵۷ بین او و نماینده سفارت برگزار شده بود. در بخشی از متن گزارش سفارت آمریکا آمده است «بهشتی گفت شاید مردم ایران مطالب زیادی نخوانده باشند، ولی بسیار شنیده اند و به خوبی می فهمند که آمریکا شاه را در همه این سالها بر سر قدرت نگاه داشت.سیاست های آمریکا برای مخالفان اسلامی دردسرهای زیادی ایجاد کرده است.» مامور سفارت در جمعبندی این گزارش نوشته بود « بهشتی آشکارا یک متفکر قوی و روشمند و یک مدیر قوی است.»
🔹دومین سند مربوط به پاسخهای مکتوب شهیدبهشتی به سوالات سفارت آمریکا در اردیبهشت ۵۸ است. او در پاسخ به سوالی درباره روابط خارجی انقلاب نوشته بود «ایران می خواهد که دنیای خارج به ضدانقلابیون کمک نکرده و در امور داخلی ایران دخالت نکند. ما چیز بیشتری نمی خواهیم نه از آمریکا و نه از شوروی.»
🔹سند سوم مربوط به آخرین روزهای فعالیت سفارت آمریکا در ایران است. ۵ آبان ماه، لینگن کاردار سفارت و یکی دیگر از دیپلماتهای آمریکایی یک روز پیش از دیدار با آیتالله منتظری در ساختمان مجلس خبرگان قانون اساسی، در همان ساختمان با آیتالله بهشتی دیدار میکنند. این سند، همان سندی است که نشریه منافقین سال ۵۹ کپی ترجمه غیردقیق آن را منتشر کرده بود. شهید بهشتی در این ملاقات در برابر ابراز حسن نیت طرف آمریکایی، بر دغدغههای مهم ایران مثل حمایتهای آمریکا از شاه پیش از پیروزی و اکنون که او فراری است سخن گفته و تاکید کرده بود با توجه به روابط خوب آمریکایی ها با ارتشیهای دوران شاه، اگر تلاشی برای کودتا صورت گیرد، ما آمریکا را مسئول آن میدانیم.
🔹چند روز بعد بروس لینگن، کاردار سفارت در پاورقی یکی از گزارشهای ارسالیاش به آمریکا درباره این دیدار چنین نوشت: «ما هفته پیش از یکی از رهبران مذهبی (ملاهای پیشتاز) در مجلس سنا درخواست ملاقات کردیم_مذاکرات جالبی بود، مردی که عمیقا به ما ظنین بود ولی ظاهرا حاضر بود حرفهای ما را بشنود.»
تصویر و متن کامل این اسناد را اینــــــــــجا ببینید.
@psri_ir
اسناد کامل سفارت آمریکا از شهید بهشتی
🔹در روزهای پس از تسخیر لانه جاسوسی و تب افشاگری دانشجویان پیرو خط امام درباره تعاملات پشت پرده برخی چهرههای میدان سیاست ایران با سفارت آمریکا و سازمان سیا، انتشار «اسناد آیتالله بهشتی»، یکی از محورهای جوسازی مجاهدینخلق و مخالفین حزب جمهوری بود. اسنادی که علیرغم اصرار شهیدبهشتی برای انتشارشان، هرگز توسط دانشجویان پیرو خط امام منتشر نشد و مسکوت ماند. در حاشیهی این مسکوتماندن بود که شایعات زیادی درباره تعاملات دکتربهشتی و آمریکاییها توسط مخالفانش به خصوص منافقین بر سر زبانها میافتاد.
🔹خاستگاه این جوسازیها، حرفهای مبهم اعضای نهضتآزادی پس از افشای تعاملاتشان با سفارت آمریکا بود که مدعی بودند در دیدارهایشان با اعضای سفارت و ژنرال هایزر «آقایان دیگری» نیز شرکت داشتهاند. شیخ علی تهرانی، روحانی نزدیک به سازمان مجاهدین خلق و بنیصدر، دیماه ۵۸ در نامهای به امام با نام بردن از آقایان بهشتی، خامنهای و هاشمی نوشته بود «خوب است از اعضای شورای لانه جاسوسی بخواهند پرونده دو نفر از اینها را که با امیرانتظام شریکند ارائه دهند.»
🔹یک سال بعد در دی ماه ۱۳۵۹ هفتهنامه مجاهد در یادداشتی با عنوان «ماجراهای پشتپرده گروگانگیری» که مدعی بود به قلم یکی از دانشجویان پیرو خط امام است ادعاهایی درباره جزئیات ماجرای تسخیر سفارت امریکا منتشر کرد. یکی از مطالبی که در آن یادداشت منتشرشده بود، کلیشهی چرکنویس ترجمه سندی متعلق به دیدار آیتالله بهشتی با مامورین سفارت آمریکا بود. این سلسله یادداشت نشان از دسترسی سازمان مجاهدین خلق به اسناد لانه و نفوذ بین دانشجویان پیرو خط امام داشت.
🔹شهید بهشتی هفت تیرماه ۶۰ شهید شد، کتابهای متعدد اسناد لانه جاسوسی توسط دانشجویان پیرو خط امام تا سالها بعد منتشر شد؛ اما از اسناد شهید بهشتی خبری نشد. سال ۱۳۸۷ وقتی اسناد منتشرنشده لانه جاسوسی توسط موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی منتشر شد، سه سند مربوط به شهید بهشتی نیز جزو آنها بود. این اسناد مربوط به دو دیدار رسمی او با اعضای سفارت و گزارشی از یک پرسش و پاسخ مکتوب است. برخلاف جوسازی مخالفین شهید بهشتی، این اسناد نشان میداد شهید بهشتی در عین حفظ مواضع از موضعی قاطع و صریح با آمریکاییها گفتگو کرده است. اسنادی که اگر منتشر میشد، دروغ بودن ادعاها و شایعات مخالفین شهید بهشتی درباره ارتباطات پشت پرده او با سفارت، بر ملا میشد.
🔹اما ماجرای این ملاقاتها چه بود؟ پاییز و زمستان ۱۳۵۷ آمریکاییها که احساس کردند شاه ماندنی نیست، تصمیم گرفتند با نیروهای سیاسی ایرانی ارتباط جدیتری بگیرند تا از فضای سیاسی ایران فهم جامعتری داشته باشند. دکتر بهشتی نیز یکی از این چهرهها بود. اولین دیدار در آخرین روزهای اسفند ۵۷ بین او و نماینده سفارت برگزار شده بود. در بخشی از متن گزارش سفارت آمریکا آمده است «بهشتی گفت شاید مردم ایران مطالب زیادی نخوانده باشند، ولی بسیار شنیده اند و به خوبی می فهمند که آمریکا شاه را در همه این سالها بر سر قدرت نگاه داشت.سیاست های آمریکا برای مخالفان اسلامی دردسرهای زیادی ایجاد کرده است.» مامور سفارت در جمعبندی این گزارش نوشته بود « بهشتی آشکارا یک متفکر قوی و روشمند و یک مدیر قوی است.»
🔹دومین سند مربوط به پاسخهای مکتوب شهیدبهشتی به سوالات سفارت آمریکا در اردیبهشت ۵۸ است. او در پاسخ به سوالی درباره روابط خارجی انقلاب نوشته بود «ایران می خواهد که دنیای خارج به ضدانقلابیون کمک نکرده و در امور داخلی ایران دخالت نکند. ما چیز بیشتری نمی خواهیم نه از آمریکا و نه از شوروی.»
🔹سند سوم مربوط به آخرین روزهای فعالیت سفارت آمریکا در ایران است. ۵ آبان ماه، لینگن کاردار سفارت و یکی دیگر از دیپلماتهای آمریکایی یک روز پیش از دیدار با آیتالله منتظری در ساختمان مجلس خبرگان قانون اساسی، در همان ساختمان با آیتالله بهشتی دیدار میکنند. این سند، همان سندی است که نشریه منافقین سال ۵۹ کپی ترجمه غیردقیق آن را منتشر کرده بود. شهید بهشتی در این ملاقات در برابر ابراز حسن نیت طرف آمریکایی، بر دغدغههای مهم ایران مثل حمایتهای آمریکا از شاه پیش از پیروزی و اکنون که او فراری است سخن گفته و تاکید کرده بود با توجه به روابط خوب آمریکایی ها با ارتشیهای دوران شاه، اگر تلاشی برای کودتا صورت گیرد، ما آمریکا را مسئول آن میدانیم.
🔹چند روز بعد بروس لینگن، کاردار سفارت در پاورقی یکی از گزارشهای ارسالیاش به آمریکا درباره این دیدار چنین نوشت: «ما هفته پیش از یکی از رهبران مذهبی (ملاهای پیشتاز) در مجلس سنا درخواست ملاقات کردیم_مذاکرات جالبی بود، مردی که عمیقا به ما ظنین بود ولی ظاهرا حاضر بود حرفهای ما را بشنود.»
تصویر و متن کامل این اسناد را اینــــــــــجا ببینید.
@psri_ir
Telegram
📸.
هنرمندی در خدمت سیا
🔹پس از تصرف سفارت آمریکا در ۱۳ آبان ۱۳۵۸، زمانی که اسناد ایستگاه سیا در تهران بازسازی شد، فهم واقعیتری از نحوه عملکرد مأموران سیا در سراسر جهان بهدست آمد. سازمان سیا از هر صنف و گروهی که میتوانست، برای پیشبرد مقاصد خود استفاده میکرد: سیاستمدار، مدیر اجرایی، افسر نظامی، استاد دانشگاه، تاجر، روزنامهنگار و حتی خانهدار!
🔹دانشجویان دریافته بودند که تعدادی از همکاران سیا در جهان، نه جاسوس به معنای معروف و کلاسیک، بلکه افراد مورد اعتماد این سازمان هستند که خدمات مختلفی برای تسهیل فعالیت اطلاعاتی و جاسوسی سیا ارائه میدهند. یکی از این خدمات، در اختیار قرار دادن صندوق پستی اختصاصی خود به عنوان واسطه انتقال پیامهای جاسوسان سیا با افسران اطلاعاتی است. یعنی منبع سیا، نامه و گزارش خود را در قالب نامهای عادی برای آن فرد پست میکند و او پس از دریافت، آن را به سیا تحویل میدهد.
🔹در میان اسناد کشفشده، سندی از ایستگاه سیا در استکهلم وجود دارد که یکی از همکاران خود را به ایستگاه تهران معرفی میکند؛ هنرمند و خوانندۀ سرشناسی که به آمریکا علاقهمند است و میتواند پیامهای ایستگاه سیا در تهران را به منبع ایرانی برساند. این هنرمند معروف، «کارولین کریستینسن» نام دارد و اسم رمز او «تیمپانیست/۱» است.
🔹توضیحات ایستگاه سیا در استکهلم برای ایستگاه سیا در تهران چنین است: «تیمپانیست یک هنرمند حرفهای مشهور و سابقاً خوانندۀ اپرا بوده است و از کشورهای خارجی مختلف، نامه دریافت میکند. او قبلاً بهعنوان آدرس عملیاتی در عملیات زیدیآرمور مأموریت داشته است. او باهوش، طرفدار آمریکا و در تماس با سیا محتاط است. پیشنهاد میشود که نامهها دربارۀ مسائل اجتماعی و شاید همراه با توضیحاتی دربارۀ موسیقی یا هنر ایرانی باشند.» ایستگاه استکهلم افزود برای تمایز نامههای شخصی کارولین و نامههای سیا، حرف آخر (e) نام کارولین نوشته نشود تا کارولین این مرسولات را به مامور سیا تحویل دهد.
@psri_ir
🔹پس از تصرف سفارت آمریکا در ۱۳ آبان ۱۳۵۸، زمانی که اسناد ایستگاه سیا در تهران بازسازی شد، فهم واقعیتری از نحوه عملکرد مأموران سیا در سراسر جهان بهدست آمد. سازمان سیا از هر صنف و گروهی که میتوانست، برای پیشبرد مقاصد خود استفاده میکرد: سیاستمدار، مدیر اجرایی، افسر نظامی، استاد دانشگاه، تاجر، روزنامهنگار و حتی خانهدار!
🔹دانشجویان دریافته بودند که تعدادی از همکاران سیا در جهان، نه جاسوس به معنای معروف و کلاسیک، بلکه افراد مورد اعتماد این سازمان هستند که خدمات مختلفی برای تسهیل فعالیت اطلاعاتی و جاسوسی سیا ارائه میدهند. یکی از این خدمات، در اختیار قرار دادن صندوق پستی اختصاصی خود به عنوان واسطه انتقال پیامهای جاسوسان سیا با افسران اطلاعاتی است. یعنی منبع سیا، نامه و گزارش خود را در قالب نامهای عادی برای آن فرد پست میکند و او پس از دریافت، آن را به سیا تحویل میدهد.
🔹در میان اسناد کشفشده، سندی از ایستگاه سیا در استکهلم وجود دارد که یکی از همکاران خود را به ایستگاه تهران معرفی میکند؛ هنرمند و خوانندۀ سرشناسی که به آمریکا علاقهمند است و میتواند پیامهای ایستگاه سیا در تهران را به منبع ایرانی برساند. این هنرمند معروف، «کارولین کریستینسن» نام دارد و اسم رمز او «تیمپانیست/۱» است.
🔹توضیحات ایستگاه سیا در استکهلم برای ایستگاه سیا در تهران چنین است: «تیمپانیست یک هنرمند حرفهای مشهور و سابقاً خوانندۀ اپرا بوده است و از کشورهای خارجی مختلف، نامه دریافت میکند. او قبلاً بهعنوان آدرس عملیاتی در عملیات زیدیآرمور مأموریت داشته است. او باهوش، طرفدار آمریکا و در تماس با سیا محتاط است. پیشنهاد میشود که نامهها دربارۀ مسائل اجتماعی و شاید همراه با توضیحاتی دربارۀ موسیقی یا هنر ایرانی باشند.» ایستگاه استکهلم افزود برای تمایز نامههای شخصی کارولین و نامههای سیا، حرف آخر (e) نام کارولین نوشته نشود تا کارولین این مرسولات را به مامور سیا تحویل دهد.
@psri_ir
Telegram
📸.
یعقوب نیمرودی؛ از نمایندگی موساد تا دلال مکفارلین
🔹سرهنگ یعقوب نمرودی که دیروز در سن ۹۷ سالگی در اسرائیل مرد، برای چندین دهه در ایران نقشآفرینی کرد. او سال ۱۳۰۵ در یک خانواده یهودی عراقیالاصل در بیتالمقدس به دنیا آمد. در سالهای ۱۳۱۹ تا ۱۳۲۶، جوانیاش را در سازمان هاگانا که به قتل و غارت مسلمانان فلسطین میپرداخت سپری کرد. پس از اعلام موجودیت اسرائیل، نیمرودی بهسرعت وارد تشکیلات نظامی و اطلاعاتی اسرائیل شد و با تأسیس رسمی موساد، به عضویت آن درآمد. در سالهای بعد، نیمرودی هدایت شبکههای اطلاعاتی و جاسوسی اسرائیل در مناطق عربی، بهویژه عراق، مصر، اردن و شیخنشینهای خلیج فارس، را برعهده داشت.
🔹در ۳۰ دی ۱۳۳۴ وقتی نیمرودی برای نخستین بار وارد ایران شد، شغل پوششیاش معاونت آژانس یهود و مسئولیتش کمک به مهاجرت ایرانیانی بود که خواستار سکونت در اسرائیل بودند؛ اما در واقع سرهنگ نیمرودی جزو اولین افسران رسمی موساد در ایران بود. او از سال ۱۳۳۹ به پیشنهاد مئیر عزری، نماینده سیاسی اسرائیل در ایران، به عنوان اولین وابسته نظامی اسرائیل در ایران منصوب شد. حسین فردوست مینویسد سرتیپ علوی کیا، قائممقام سابق ساواک، او را معرفی کرد و گفت که شاه اجازه داده با ساواک رابطه داشته باشد و تبادل اطلاعات کند. فردوست افزود با توجه به تجربه موساد، با کمک نیمرودی چند دوره آموزش پرسنل ساواک توسط استادان اسرائیلی نیز برگزار شد.
🔹نیمرودی در چند سال فعالیتش توانست رابطه خوبی با سران و فرماندهان ارتش برقرار کند، سفرهای متعددی برایشان به اسرائیل تدارک ببیند و بخشی از خریدهای تسلیحاتی ارتش ایران را به اسرائیل پیوند دهد. زمانی که ماموریت نیمرودی در سال ۱۳۴۷ به پایان رسید، او به اسرائیل بازگشت و دو سال بعد بازنشسته شد. اما این به معنای پایان فعالیتهایش نبود. او در دهه ۱۳۵۰ برای بار دیگر به ایران آمد تا با استفاده از ارتباطش، هم کار اقتصادی کند و هم از دلالی و جوشدادن معاملات نظامی و قاچاق عتیقه سود ببرد؛ فعالیتهایی که تا سال ۱۳۵۷ ادامه یافت. اما آنچه در سالهای پس از پیروزی انقلاب، نام نیمرودی را دوباره مطرح کرد، نقشآفرینیاش در ماجرای مکفارلین به عنوان دلال بود.
🔹سرهنگ یعقوب نمرودی که دیروز در سن ۹۷ سالگی در اسرائیل مرد، برای چندین دهه در ایران نقشآفرینی کرد. او سال ۱۳۰۵ در یک خانواده یهودی عراقیالاصل در بیتالمقدس به دنیا آمد. در سالهای ۱۳۱۹ تا ۱۳۲۶، جوانیاش را در سازمان هاگانا که به قتل و غارت مسلمانان فلسطین میپرداخت سپری کرد. پس از اعلام موجودیت اسرائیل، نیمرودی بهسرعت وارد تشکیلات نظامی و اطلاعاتی اسرائیل شد و با تأسیس رسمی موساد، به عضویت آن درآمد. در سالهای بعد، نیمرودی هدایت شبکههای اطلاعاتی و جاسوسی اسرائیل در مناطق عربی، بهویژه عراق، مصر، اردن و شیخنشینهای خلیج فارس، را برعهده داشت.
🔹در ۳۰ دی ۱۳۳۴ وقتی نیمرودی برای نخستین بار وارد ایران شد، شغل پوششیاش معاونت آژانس یهود و مسئولیتش کمک به مهاجرت ایرانیانی بود که خواستار سکونت در اسرائیل بودند؛ اما در واقع سرهنگ نیمرودی جزو اولین افسران رسمی موساد در ایران بود. او از سال ۱۳۳۹ به پیشنهاد مئیر عزری، نماینده سیاسی اسرائیل در ایران، به عنوان اولین وابسته نظامی اسرائیل در ایران منصوب شد. حسین فردوست مینویسد سرتیپ علوی کیا، قائممقام سابق ساواک، او را معرفی کرد و گفت که شاه اجازه داده با ساواک رابطه داشته باشد و تبادل اطلاعات کند. فردوست افزود با توجه به تجربه موساد، با کمک نیمرودی چند دوره آموزش پرسنل ساواک توسط استادان اسرائیلی نیز برگزار شد.
🔹نیمرودی در چند سال فعالیتش توانست رابطه خوبی با سران و فرماندهان ارتش برقرار کند، سفرهای متعددی برایشان به اسرائیل تدارک ببیند و بخشی از خریدهای تسلیحاتی ارتش ایران را به اسرائیل پیوند دهد. زمانی که ماموریت نیمرودی در سال ۱۳۴۷ به پایان رسید، او به اسرائیل بازگشت و دو سال بعد بازنشسته شد. اما این به معنای پایان فعالیتهایش نبود. او در دهه ۱۳۵۰ برای بار دیگر به ایران آمد تا با استفاده از ارتباطش، هم کار اقتصادی کند و هم از دلالی و جوشدادن معاملات نظامی و قاچاق عتیقه سود ببرد؛ فعالیتهایی که تا سال ۱۳۵۷ ادامه یافت. اما آنچه در سالهای پس از پیروزی انقلاب، نام نیمرودی را دوباره مطرح کرد، نقشآفرینیاش در ماجرای مکفارلین به عنوان دلال بود.
Telegram
📸.
گذری بر انتفاضه اربعین در سال ۱۳۵۵
🔹اندکی پیش از قدرتگیری صدام حسین در عراق، حزب بعث برگزاری مراسمهای مذهبی و برقراری موکب و پیادهروی به کربلا را ممنوع کرد و از سال ۱۳۴۸، محدودیتهای گستردهای در برگزاری مراسم مذهبی شیعیان بهوجود آورد. این روند که شامل منع پیادهروی و برپایی موکب میشد، در سالهای بعد هم ادامه یافت؛ اما در سال ۱۳۵۵، این منع با خشونت بیشتری اعمال شد. حتی در دهه اول محرم، مأموران بعثی، ماشینها را تفتیش کردند، هر نوع وسیله متعلق به عزاداری مصادره شد و تعدادی از جوانان عزادار در شب عاشورا بازداشت شدند. برخورد خشن با عزاداران عاشورا، آتش زیر خاکستر بود. پس از مشورت با آیتالله سیدمحمدباقر صدر، اعتراضاتی که در معرض بروز بود، به اربعین امام حسین(ع) موکول شد. حتی برخی مراجع پیادهروی اربعین را واجب اعلام کردند.
🔹ساعت یازده صبح ۱۵ صفر ۱۳۹۷ق، برابر ۱۵ بهمن ۱۳۵۵، به عنوان تاریخ شروع تعیین شد. در روز موعود، جمعیت سیهزار نفرهای به قصد پیادهروی اربعین و زیارت سیدالشهدا(ع)، در حرم امیرالمؤمنین(ع) در نجف تجمع و بسوی کربلا حرکت کردند.
🔹با وجود مقاومت قوای نظامی، راهپیمایان به حرکت ادامه دادند و در مسیر، درگیریهای پراکندهای با پلیس شکل گرفت. از جمله در پنجاه کیلومتری کربلا، چهار نفر از مردم به شهادت رسیدند. زمانی که جمعیت به مسیب در حدود سی کیلومتری کربلا رسید، حکومت بعث با اعزام تیپ ۱۰ زرهی به جاده کربلا، دستور داد نظامیان راهپیمایی را رهگیری و در صورت لزوم تیراندازی کنند. هواپیماهای میگ بر فراز کربلا به پرواز درآمد و تانکها، خودروهای زرهی و سربازان مسلح آماده آتش گشودن شدند.
🔹پس از محاصره راهپیمایی در منطقه خان النخیله، حدود ۲۰ کیلومتری کربلا، قوای نظامی وارد عمل شدند و مردان و زنان، جوانان و سالمندان را دستگیر کردند؛ هرچند شماری از طریق جادههای فرعی فرار کردند. در این مرحله، حدود ۱۶ تن شهید و هزاران نفر بازداشت شدند که از میان آنها هشت نفر اعدام و شانزده نفر از جمله سیدمحمدباقر حکیم به حبس ابد محکوم شدند. همچنین برای برخی افراد که از عراق خارج شده بودند، از جمله سیدمرتضی عسکری، سیدمحمدحسین فضلالله، شیخ محمدمهدی شمسالدین و شیخ محمدمهدی آصفی حکم اعدام غیابی صادر شد.
📸 تصویر: راهپیمایی اربعین در دهه ۱۳۴۰
@psri_ir
🔹اندکی پیش از قدرتگیری صدام حسین در عراق، حزب بعث برگزاری مراسمهای مذهبی و برقراری موکب و پیادهروی به کربلا را ممنوع کرد و از سال ۱۳۴۸، محدودیتهای گستردهای در برگزاری مراسم مذهبی شیعیان بهوجود آورد. این روند که شامل منع پیادهروی و برپایی موکب میشد، در سالهای بعد هم ادامه یافت؛ اما در سال ۱۳۵۵، این منع با خشونت بیشتری اعمال شد. حتی در دهه اول محرم، مأموران بعثی، ماشینها را تفتیش کردند، هر نوع وسیله متعلق به عزاداری مصادره شد و تعدادی از جوانان عزادار در شب عاشورا بازداشت شدند. برخورد خشن با عزاداران عاشورا، آتش زیر خاکستر بود. پس از مشورت با آیتالله سیدمحمدباقر صدر، اعتراضاتی که در معرض بروز بود، به اربعین امام حسین(ع) موکول شد. حتی برخی مراجع پیادهروی اربعین را واجب اعلام کردند.
🔹ساعت یازده صبح ۱۵ صفر ۱۳۹۷ق، برابر ۱۵ بهمن ۱۳۵۵، به عنوان تاریخ شروع تعیین شد. در روز موعود، جمعیت سیهزار نفرهای به قصد پیادهروی اربعین و زیارت سیدالشهدا(ع)، در حرم امیرالمؤمنین(ع) در نجف تجمع و بسوی کربلا حرکت کردند.
🔹با وجود مقاومت قوای نظامی، راهپیمایان به حرکت ادامه دادند و در مسیر، درگیریهای پراکندهای با پلیس شکل گرفت. از جمله در پنجاه کیلومتری کربلا، چهار نفر از مردم به شهادت رسیدند. زمانی که جمعیت به مسیب در حدود سی کیلومتری کربلا رسید، حکومت بعث با اعزام تیپ ۱۰ زرهی به جاده کربلا، دستور داد نظامیان راهپیمایی را رهگیری و در صورت لزوم تیراندازی کنند. هواپیماهای میگ بر فراز کربلا به پرواز درآمد و تانکها، خودروهای زرهی و سربازان مسلح آماده آتش گشودن شدند.
🔹پس از محاصره راهپیمایی در منطقه خان النخیله، حدود ۲۰ کیلومتری کربلا، قوای نظامی وارد عمل شدند و مردان و زنان، جوانان و سالمندان را دستگیر کردند؛ هرچند شماری از طریق جادههای فرعی فرار کردند. در این مرحله، حدود ۱۶ تن شهید و هزاران نفر بازداشت شدند که از میان آنها هشت نفر اعدام و شانزده نفر از جمله سیدمحمدباقر حکیم به حبس ابد محکوم شدند. همچنین برای برخی افراد که از عراق خارج شده بودند، از جمله سیدمرتضی عسکری، سیدمحمدحسین فضلالله، شیخ محمدمهدی شمسالدین و شیخ محمدمهدی آصفی حکم اعدام غیابی صادر شد.
📸 تصویر: راهپیمایی اربعین در دهه ۱۳۴۰
@psri_ir
Telegram
📸.
کشتار عزاداران اربعین بدست ماموران بعثی در سال ۱۳۵۴
در اسفندماه ۱۳۵۴، یک سال پیش از انتفاضه اربعین، کربلا روزهای خونینی را پشت سر گذاشت. ماموران حزب بعث عراق با راهپیمانان اربعین برخورد خشونتآمیزی از خود نشان داد و چندین تن از عزاداران اربعین را به شهادت رساند. ساواک این واقعه را چنین گزارش داد:
تاریخ سند: ۲۶ اسفند ۱۳۵۴
خیلی محرمانه
موضوع: اعمال قدرت عراقیها نسبت به شیعیان مقیم آن کشور
یکی از ایرانیانی که برای دیدن پسرش که در نجف اشرف به تحصیل علوم دینی مشغول است به عراق مسافرت نموده و اخیراً به ایران مراجعت کرده است، اظهار داشته دولت عراق از تشکیل دستهجات عزاداری و عبور از خیابانها و همچنین طواف حرم حضرت امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) در روز اربعین جلوگیری به عمل آورده که موجب خشم شیعیان گردیده و در نتیجه ضمن برپا شدن تظاهرات عظیمی، تظاهرکنندگان شعارهایی علیه دولت عراق دادهاند که بدین لحاظ عراقیها به شدت عمل دست زده و تیراندازی نموده که در نتیجه ۲۲ نفر کشته و عدهای زخمی و تعدادی نیز دستگیر و روانه زندان گردیدهاند. ضمناً در جریان این وضع پنج فروند هواپیما به منظور ارعاب تظاهرکنندگان به پرواز درآمده است.
ملاحظات جهت استحضار
@PSRI_IR
در اسفندماه ۱۳۵۴، یک سال پیش از انتفاضه اربعین، کربلا روزهای خونینی را پشت سر گذاشت. ماموران حزب بعث عراق با راهپیمانان اربعین برخورد خشونتآمیزی از خود نشان داد و چندین تن از عزاداران اربعین را به شهادت رساند. ساواک این واقعه را چنین گزارش داد:
تاریخ سند: ۲۶ اسفند ۱۳۵۴
خیلی محرمانه
موضوع: اعمال قدرت عراقیها نسبت به شیعیان مقیم آن کشور
یکی از ایرانیانی که برای دیدن پسرش که در نجف اشرف به تحصیل علوم دینی مشغول است به عراق مسافرت نموده و اخیراً به ایران مراجعت کرده است، اظهار داشته دولت عراق از تشکیل دستهجات عزاداری و عبور از خیابانها و همچنین طواف حرم حضرت امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) در روز اربعین جلوگیری به عمل آورده که موجب خشم شیعیان گردیده و در نتیجه ضمن برپا شدن تظاهرات عظیمی، تظاهرکنندگان شعارهایی علیه دولت عراق دادهاند که بدین لحاظ عراقیها به شدت عمل دست زده و تیراندازی نموده که در نتیجه ۲۲ نفر کشته و عدهای زخمی و تعدادی نیز دستگیر و روانه زندان گردیدهاند. ضمناً در جریان این وضع پنج فروند هواپیما به منظور ارعاب تظاهرکنندگان به پرواز درآمده است.
ملاحظات جهت استحضار
@PSRI_IR
Telegram
📸.
سرلشکر بهائی که در شاهچراغ دفن نشد!
🔹شهریور ۱۳۵۰، سرلشکر سیفالله همت اصفهانی، یکی از چهرههای مهم استان فارس درگذشت. او که متولد ۱۲۷۷ در شهر آباده بود، به جز سوابق نظامی؛ استانداری فارس و شهرداری شیراز را نیز در کارنامه داشت. همچنین در ماجرای سرکوب قیام عشایر فارس در سال ۴۲، تیمسار همت یکی از چهرههایی بود که نزد برخی سران آن جریان رفت و واسطه شد خود را معرفی و تسلیم کنند. اما برخورد سخت رژیم و صدور حکم اعدام و حبس برای آنها، باعث شد همت بیش از پیش در استان گرفتار حواشی و بدنامی شود.
🔹یکی از مسائلی که همیشه حول شخصیت او دور میزد، اشتهارش به بهائیت بود. نهایتا دفن جنازهی او در قبرستان بهائیان شیراز (گلستان جاوید)، نشان داد این مساله نه یک شایعه، بلکه یک واقعیت بوده است. گزارش ساواک از جلسه بهائیان شیراز پس از مرگ او، جزئیات بیشتری از این ماجرا را روایت کرده است.
🔹در بخشی از این سند آمده است:
«تیمسار فرماندهی ارتش میخواست جنازه سرلشکر همت را در حافظیه دفن نمایند، ولی زن و فرزند همت مانع شدند و گفتند چون آن مرحوم بهائی است، باید [با] مراسم بهائیت به خاک سپرده شود. و بطوری که شنیده شده است تلگرافی از شاهنشاه آریامهر کسب دستور شده بود، امر فرمودند طبق وصیتنامه رفتار نمایند. لذا ارتش و محفل شیراز با هم قرار گذاشته بودند که برای [حفظ] ظاهر، جنازه تا حافظیه در اختیار ارتش باشد، سپس تحویل محفل داده شود و هرکاری مایل باشند انجام دهند. آقای چهرهنگار گفت خانم همت گفته است چندنفر از روحانیون به منزل ما تلفن کردهاند که اجازه بدهید مرحوم در شاهچراغ دفن شود و مجلس در شاهچراغ گرفته شود. ولی خانم تیمسار پاسخ داده بود چون تیمسار بهائی بود، باید با مراسم بهائیت خاک شود.»
تصویر و متن کامل این سند را اینــــجا ببینید
@psri_ir
🔹شهریور ۱۳۵۰، سرلشکر سیفالله همت اصفهانی، یکی از چهرههای مهم استان فارس درگذشت. او که متولد ۱۲۷۷ در شهر آباده بود، به جز سوابق نظامی؛ استانداری فارس و شهرداری شیراز را نیز در کارنامه داشت. همچنین در ماجرای سرکوب قیام عشایر فارس در سال ۴۲، تیمسار همت یکی از چهرههایی بود که نزد برخی سران آن جریان رفت و واسطه شد خود را معرفی و تسلیم کنند. اما برخورد سخت رژیم و صدور حکم اعدام و حبس برای آنها، باعث شد همت بیش از پیش در استان گرفتار حواشی و بدنامی شود.
🔹یکی از مسائلی که همیشه حول شخصیت او دور میزد، اشتهارش به بهائیت بود. نهایتا دفن جنازهی او در قبرستان بهائیان شیراز (گلستان جاوید)، نشان داد این مساله نه یک شایعه، بلکه یک واقعیت بوده است. گزارش ساواک از جلسه بهائیان شیراز پس از مرگ او، جزئیات بیشتری از این ماجرا را روایت کرده است.
🔹در بخشی از این سند آمده است:
«تیمسار فرماندهی ارتش میخواست جنازه سرلشکر همت را در حافظیه دفن نمایند، ولی زن و فرزند همت مانع شدند و گفتند چون آن مرحوم بهائی است، باید [با] مراسم بهائیت به خاک سپرده شود. و بطوری که شنیده شده است تلگرافی از شاهنشاه آریامهر کسب دستور شده بود، امر فرمودند طبق وصیتنامه رفتار نمایند. لذا ارتش و محفل شیراز با هم قرار گذاشته بودند که برای [حفظ] ظاهر، جنازه تا حافظیه در اختیار ارتش باشد، سپس تحویل محفل داده شود و هرکاری مایل باشند انجام دهند. آقای چهرهنگار گفت خانم همت گفته است چندنفر از روحانیون به منزل ما تلفن کردهاند که اجازه بدهید مرحوم در شاهچراغ دفن شود و مجلس در شاهچراغ گرفته شود. ولی خانم تیمسار پاسخ داده بود چون تیمسار بهائی بود، باید با مراسم بهائیت خاک شود.»
تصویر و متن کامل این سند را اینــــجا ببینید
@psri_ir
Telegram
📸.
موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
سرلشکر بهائی که در شاهچراغ دفن نشد! 🔹شهریور ۱۳۵۰، سرلشکر سیفالله همت اصفهانی، یکی از چهرههای مهم استان فارس درگذشت. او که متولد ۱۲۷۷ در شهر آباده بود، به جز سوابق نظامی؛ استانداری فارس و شهرداری شیراز را نیز در کارنامه داشت. همچنین در ماجرای سرکوب قیام…
دو سند ساواک درباره سیفالله همت اصفهانی؛ سرلشکر بهائی که در شاهچراغ دفن نشد!