Telegram Web Link
محرم تمام شد.
به خانه هایتان بروید.
مهیا شوید برای همه انچه که بوده اید.
حسین را هم درون پستو هایتان پنهان کنید تا سال دیگر.
چون علم و کتل ونخل و زنجیرهایتان.
اکبر و اصغر و قاسم و عباس را هم!
عباس را نه!
به کارتان می اید.
برای قسم خوردنتان هنگام دروغ.
برای گاه خطر هایتان.
زمانی که می خواهید سر دیگری کلاه بگذارید وشاهدی می خواهید.
فردا صبح هم کرکره مغازه هایتان را بالا بدهید.
دربنگاهایتان را باز کنید و یک لایتان را چهار لا حساب کنید.
کلاه هایتان را آماده کنید برای اینکه دوباره تا خرخره سر مردم بگذارید.
آنچه را این روز ها خرج نذریهایتان کردید.
خرج شربت چای مرغ و برنجتان
به یک باره جبران کنید.
بروید و حسین و دردهایش را به حال خود بگذارید.

#علي_شريعتى

@official_sheer
گفتی که شاهکار شما در زمانه چیست؟
بالله که زنده بودن ما شاهکار ماست!

#فخرالدین_مزارعی

@official_sheer
فکر ، آهسته بود.
آرزو دور بود
مثل مرغی که روی درخت
حکایت بخواند.

#سهراب_سپهری

@official_sheer
بگذشت و چه گویم که چه بر من بگذشت ...

#سعدی

@official_sheer
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

امان از داستان عشق و فرجام غم‌آلودش
نمی‌دانستم این آتش به چشمم می‌رود دودش

تو را با دیگری می‌بینم و با گریه می پرسم
از این دیگرنوازی‌ها خدایا چیست مقصودش؟

چه دنیایی که وقتی در دل من خانه می‌کردی
نمی‌گفتی که بی‌رحمانه خواهی ساخت نابودش ...

درختی از درون پوسیده‌ام، کی روز ویرانی ست؟
چه فرقی می‌کند، وقتی نباشی، دیر یا زودش؟

جهان را دادم و حسرت خریدم، ای دل غافل!
ضرر در عاشقی کم دیده بودم؟ این هم از سودش ...

#سجاد_سامانی
#پست
@Official_Sheer
.. و من
با دل سرد
به خود میگویم
خبری نیست بخواب

#حمید_مصدق

@official_sheer
Jazireh
Siavash Ghomayshi
زیر رگبار نگاهت دلم انگار زیر و رو شد ...

@official_sheer
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سَلاماً علی رسائِل لَم تُرسَل
خَوفاً مِن بُرودة الرَّد...

سلام بر نامه‌هایی که
هرگز ارسال نشد
از ترسِ سردیِ پاسخ...

#پست
@Official_Sheee
می‌خواستم بمانم، رفتم
می‌خواستم بروم، ماندم
نه رفتن مهم بود و نه ماندن
مهم من بودم
که نبودم!

#گروس‌عبدالملکیان

@Official_Sheee
وسط یه بازار شلوغ
خیلی اتفاقی چشمامون بهم قفل شد... پلک نزد ، پلک نزدم... هرچی نزدیک تر می شد زیباتر می شد... وقتی بهم رسید یه لبخند زد و گفت چقدر دلم برات تنگ شده بود ، نگاش کردم و گفتم منم همینطور! خوشحال شد. گفت چه دورانی بود! یادش بخیر، خیلی دوس دارم برگردم به اون روزا... سرم رو تکون دادم و گفتم منم همینطور! گفت من از بچه های اون دوران خبر ندارم ، تو چی؟ گفتم منم همینطور!
تو چشمام نگاه کرد و گفت راستش من خیلی ناراحتم از اتفاقی که بینمون افتاد، من همیشه دوست داشتم... یه لبخند زدم و گفتم منم همینطور! گفت تو اصلا منو شناختی؟! سرم رو دادم بالا و گفتم نه! گفت منم همینطور!!
وقتی داشت می رفت بهم گفت هنوز می نویسی؟! گفتم آره ، توام هنوز نقاشی می کنی؟ گفت آره...
بغلم کرد و گفت امیدوارم ده سال دیگه باز همدیگه رو ببینیم ... گفتم منم همینطور!! رفت ... چشمام رو بستم و به این فکر کردم که ما ده سال پیش قول داده بودیم همه چی رو فراموش کنیم ... ولی یادش بود... منم همینطور!!!

#حسین_حائریان
@Official_Sheer
عاقبت
هجومِ ناگهانِ عشق،فتح می‌کند
پایتختِ درد را…!

#قیصرامین‌پور

@official_sheer
نیمه‌شب است. روی صندلی تراس خانه‌ی کیوان دراز کشیده‌ام. همایون می‌خواند «ندیدی جانم از غم ناشکیباست»٬ کیوان هم.  دوروز است اینجا رسوب کرده‌ام. روی همین صندلی٬ روی همین تراس. دوروز است که تن تب‌دار و چشم‌های سنگین را انداخته‌ام روی صندلی‌های این تراس. بیرون سال دارد نو می‌شود٬ اینجا من تا گردن کنیاک خورده‌ام و انگار که پاهایم مال خودم نیست. وقتی قوزک پاهایم را حس نمی‌کنم یعنی مستم. آلبوم‌های سنگین خانوادگی را یکی‌یکی ورق می‌زنم و گیر می‌کنم. در خاندان ما موسم ورق‌زدن آلبوم‌ها٬ موسم هجرانی است. داغ شده‌ام. الکل توی تنم وول می‌خورد. دست‌هایم کرخت‌اند. کیوان شانه‌هایم را می‌گیرد و می‌گوید نمی‌رود که دیگر نیاید؛ تو می‌روی٬ او می‌آید٬ فرودگاه‌های دنیا که تمام نمی‌شوند. آسمان را نگاه می‌کنم و می‌نوشم تمام صاحبان عکس‌هایی که دیگر نیستند٬ می‌نوشم تمام خاک‌های سرد را٬ تمام فرودگاه‌ها را٬ تمام جدایی‌ها را. سال دارد آن بیرون نو می‌شود. می‌نوشم و حواسم هست به همه‌ی آدم‌های رفته٬ به حجم تنهایی‌های باقی‌مانده. همایون می‌خواند «تو با رخ چون بهار٬ چونی بی‌من» و کیوان یخ توی لیوانم می‌اندازد. بلند می‌شوم٬ سیگاری روشن می‌کنم٬ «انگشتانم را بر پوست کشیده‌ی شب می‌کشم» و تکرار می‌کنم که با تمام زندگی نمی‌توانم بجنگم.

خانم کنار کارما
@Official_Sheer
دریاب که از روح جدا خواهی رفت
در پرده اسرار فنا خواهی رفت
می نوش ندانی از کجا آمده‌ای
خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت

#خیام

@Official_Sheer
همان انگشت که ماه را نشان میداد
ماشه را کشید !

#گروس‌عبدالملکیان

@Official_Sheer
گو همه شهر به جنگم به در آیند و خلاف

من که در خلوت خاصم خبر از عامم نیست

#سعدی

@Official_Sheer
03 Saghare Hasti ~ NafisMedia
<unknown>
عشق تو خوابی بود و بس
نقش سرابی بود و بس



@official_sheer
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دعای بی کَسان را
میخرد آخر خدا یک شب...

#غمتون_نباشه

@Official_Sheer
من چمدانت را گرفته بودم
موج ها را گرفته بودم
هفت و ده دقیقه ی غروب را گرفته بودم
تو اما،
از درون راه افتادی ...

#گروس‌عبدالملکیان

@official_sheer
2024/09/23 16:27:53
Back to Top
HTML Embed Code: