دلم گرفته بیا بیبهانه گریه کنیم
به یاد خاطرهای عاشقانه گریه کنیم
میان جمع بخندیم از سر اجبار
به حال غربت خود مخفیانه گریه کنیم
زبان مشترک عاشقان اگر اشک است
به جای شعر، به جای ترانه، گریه کنیم
نه دست من به سر زلف او رسید نه تو
بیا رقیب! بیا شانه شانه گریه کنیم
نشستهام به عزای خودم، همان بهتر
که بر مزار بدون نشانه گریه کنیم
#مجید_ترکابادی
@official_sheer
به یاد خاطرهای عاشقانه گریه کنیم
میان جمع بخندیم از سر اجبار
به حال غربت خود مخفیانه گریه کنیم
زبان مشترک عاشقان اگر اشک است
به جای شعر، به جای ترانه، گریه کنیم
نه دست من به سر زلف او رسید نه تو
بیا رقیب! بیا شانه شانه گریه کنیم
نشستهام به عزای خودم، همان بهتر
که بر مزار بدون نشانه گریه کنیم
#مجید_ترکابادی
@official_sheer
اندوهش غروبی دلگیر است
در غربت و تنهایی
همچنان که شادی اش
طلوع همه آفتاب هاست
#احمدشاملو
@official_sheer
در غربت و تنهایی
همچنان که شادی اش
طلوع همه آفتاب هاست
#احمدشاملو
@official_sheer
می ترسیدم خدای نکرده
آنقدر در غربت گریه هایم بمانی
تا از سکوی سرودن تصویرت
سقوط کنم
#سیدعلیصالحی
@official_sheer
آنقدر در غربت گریه هایم بمانی
تا از سکوی سرودن تصویرت
سقوط کنم
#سیدعلیصالحی
@official_sheer
اشک رازیست
لبخند رازیست
عشق رازیست
اشک آن شب لبخند عشقم بود
قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی
من درد مشترکم مرا فریاد کن
درخت با جنگل سخن میگوید
علف با صحرا
ستاره با کهکشان
و من با تو سخن میگویم
نامت را به من بگو
دستت را به من بده
حرفت را به من بگو
قلبت را به من بده
من ریشه های تو را دریافته ام
با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام
و دستهایت با دستان من آشناست
در خلوت روشن با تو گریسته ام برای خاطر زندگان
و در گورستان تاریک با تو خوانده ام زیباترین سرودها را
زیرا که مردگان این سال عاشقترین زندگان بوده اند
دستت را به من بده
دستهای تو با من آشناست
ای دیریافته با تو سخن میگویم
بسان ابر که با توفان
بسان علف که با صحرا
بسان باران که با دریا
بسان پرنده که با بهار
بسان درخت که با جنگل سخن میگوید
زیرا که من ریشه های تو را دریافته ام
زیرا که صدای من با صدای تو آشناست
#احمدشاملو
@official_sheer
لبخند رازیست
عشق رازیست
اشک آن شب لبخند عشقم بود
قصه نیستم که بگویی
نغمه نیستم که بخوانی
صدا نیستم که بشنوی
یا چیزی چنان که ببینی
یا چیزی چنان که بدانی
من درد مشترکم مرا فریاد کن
درخت با جنگل سخن میگوید
علف با صحرا
ستاره با کهکشان
و من با تو سخن میگویم
نامت را به من بگو
دستت را به من بده
حرفت را به من بگو
قلبت را به من بده
من ریشه های تو را دریافته ام
با لبانت برای همه لبها سخن گفته ام
و دستهایت با دستان من آشناست
در خلوت روشن با تو گریسته ام برای خاطر زندگان
و در گورستان تاریک با تو خوانده ام زیباترین سرودها را
زیرا که مردگان این سال عاشقترین زندگان بوده اند
دستت را به من بده
دستهای تو با من آشناست
ای دیریافته با تو سخن میگویم
بسان ابر که با توفان
بسان علف که با صحرا
بسان باران که با دریا
بسان پرنده که با بهار
بسان درخت که با جنگل سخن میگوید
زیرا که من ریشه های تو را دریافته ام
زیرا که صدای من با صدای تو آشناست
#احمدشاملو
@official_sheer
در خفا با قصد ویرانی به سویم تاختید
حال اما شاهدید ، از من چه کوهی ساختید
چاه بودم آمدید از غصه لبریزم کنید
خود نفهمیدید در من یوسفی انداختید
آدمی در بردنش گاهی ضرر هم میکند
کیف را بردید اما آبرو را باختید
#سیدحسینحجازی
@official_sheer
حال اما شاهدید ، از من چه کوهی ساختید
چاه بودم آمدید از غصه لبریزم کنید
خود نفهمیدید در من یوسفی انداختید
آدمی در بردنش گاهی ضرر هم میکند
کیف را بردید اما آبرو را باختید
#سیدحسینحجازی
@official_sheer
#داستان_کوتاه
درحیاط نشسته بودیم، من بودم و بی بی و سکوت شب.
بی بی مثل همیشه آروم بود اما نگاهش، دستانش چیز دیگری میگفت!
تا اینکه سرش رو بالا کرد و با همون لحن و لهجه ساده اش گفت: علی ام مرد. بدبخت مامانِ مهدی.
منم درحین اینکه سرم توی گوشی بود گفتم: اوهوم؛ خدا رحمتش کنه!
چند لحظه ای نگذشت که باز گفت: مرد خوبی بود..
فهمیدم یک بی قراری ای داره و خواستم که دلداریش بدم و با خودخواهی گفتم:
حالا خیلی هم جوون نبود، بعدشم بچه هاش دور و برشن و خیلی سختش نیست!
مثل اینکه حرف من داغ بی بی رو بیشتر کرد
آخر حواسم نبود که او هم این غم از دست دادن رو داشت ..
لبخند غمناکی زد و گفت : نه! باز هرچی باشه مثل این نمی مونه که شوهرت یک کیلو گوجه سبز بده دستت!
نمی خواهم بگویم حرفش را فهمیدم اما روشن بود خیلی!
سینه اش هنوز از عشق روشن بود.!
و این بار من بودم و بی بی و سکوت شب و عشقی روشن!
#نسرین_پاکاری
@official_sheer
درحیاط نشسته بودیم، من بودم و بی بی و سکوت شب.
بی بی مثل همیشه آروم بود اما نگاهش، دستانش چیز دیگری میگفت!
تا اینکه سرش رو بالا کرد و با همون لحن و لهجه ساده اش گفت: علی ام مرد. بدبخت مامانِ مهدی.
منم درحین اینکه سرم توی گوشی بود گفتم: اوهوم؛ خدا رحمتش کنه!
چند لحظه ای نگذشت که باز گفت: مرد خوبی بود..
فهمیدم یک بی قراری ای داره و خواستم که دلداریش بدم و با خودخواهی گفتم:
حالا خیلی هم جوون نبود، بعدشم بچه هاش دور و برشن و خیلی سختش نیست!
مثل اینکه حرف من داغ بی بی رو بیشتر کرد
آخر حواسم نبود که او هم این غم از دست دادن رو داشت ..
لبخند غمناکی زد و گفت : نه! باز هرچی باشه مثل این نمی مونه که شوهرت یک کیلو گوجه سبز بده دستت!
نمی خواهم بگویم حرفش را فهمیدم اما روشن بود خیلی!
سینه اش هنوز از عشق روشن بود.!
و این بار من بودم و بی بی و سکوت شب و عشقی روشن!
#نسرین_پاکاری
@official_sheer
رفتی و بعد تو بر پنجره باران
زده است
بی سبب نیست که مردی به خیابان
زده است
رفتی و بعد تو این خانه پر از
دلهره شد
وضع جسمانی من آه، چه بحران
زده است
#سعید_شیروانی
@Official_Sheer
زده است
بی سبب نیست که مردی به خیابان
زده است
رفتی و بعد تو این خانه پر از
دلهره شد
وضع جسمانی من آه، چه بحران
زده است
#سعید_شیروانی
@Official_Sheer
ماجرای من و تو، باورِ باورها نیست
ماجراییست که در حافظهِ دنیا نیست
نه دروغیم نه رویا نه خیالیم نه وَهم
ذاتِ عشقیم که در آینه ها پیدا نیست
تو گُمی در من و من در تو گُمم باور کن
جز در این شعر نشان و اثری ازما نیست
شب که آرام تر از پلک تو را میبندم
با دلم طاقت دیدارِ تو تا فردا نیست
من و تو ساحل و دریای هَمیم اما نه!
ساحل اینقدر که در فاصله با دریا نیست...
#محمدعلی_بهمنی
@official_sheer
ماجراییست که در حافظهِ دنیا نیست
نه دروغیم نه رویا نه خیالیم نه وَهم
ذاتِ عشقیم که در آینه ها پیدا نیست
تو گُمی در من و من در تو گُمم باور کن
جز در این شعر نشان و اثری ازما نیست
شب که آرام تر از پلک تو را میبندم
با دلم طاقت دیدارِ تو تا فردا نیست
من و تو ساحل و دریای هَمیم اما نه!
ساحل اینقدر که در فاصله با دریا نیست...
#محمدعلی_بهمنی
@official_sheer
الهواء الذي تتنفّسينه يمر برئتيّ أنا
هوایی که نفس می کشی از ریه هایِ من می گذرد…
#نزار_قبانی
@official_sheer
هوایی که نفس می کشی از ریه هایِ من می گذرد…
#نزار_قبانی
@official_sheer
بغلم کن که هوا سرد تر از این نشود
زندگی خوب شود ... باد خبرچین نشود
بی هوا بوسه بزن ، عشق دو چندان بشود
بوسه آنگاه قشنگ است که تمرین نشود
وقت بوسیدن تو شعر بیاید یا مرگ ؟
مانده ام گیج ، بخواهم که کدامین نشود؟
چشم و ابروی تو بیت الغزل صورت توست
زلف تو آمده ، تکرار مضامین نشود
بین مردم همه جا از تو فقط بد گفتم
تا که دنیای حسودم به تو بدبین نشود
روز مرگ از نفست جان و دلم میلرزد
به عزیزان بسپارید که : " تلقین نشود"
دور خود خشت به خشت از تو غزل می چینم
پیش من باش که دیوار غزل چین نشود
@Official_Sheer
زندگی خوب شود ... باد خبرچین نشود
بی هوا بوسه بزن ، عشق دو چندان بشود
بوسه آنگاه قشنگ است که تمرین نشود
وقت بوسیدن تو شعر بیاید یا مرگ ؟
مانده ام گیج ، بخواهم که کدامین نشود؟
چشم و ابروی تو بیت الغزل صورت توست
زلف تو آمده ، تکرار مضامین نشود
بین مردم همه جا از تو فقط بد گفتم
تا که دنیای حسودم به تو بدبین نشود
روز مرگ از نفست جان و دلم میلرزد
به عزیزان بسپارید که : " تلقین نشود"
دور خود خشت به خشت از تو غزل می چینم
پیش من باش که دیوار غزل چین نشود
@Official_Sheer