Telegram Web Link
دیوانه و دلبسته ی اقبال خودت باش
سرگرم خودت عاشق احوال خودت باش

یک لحظه نخور حسرت آن را که نداری
راضی به همین چند قلم مال خودت باش

دنبال کسی باش که دنبال تو باشد
اینگونه اگر نیست به دنبال خودت باش

پرواز قشنگ است ولی بی غم و منت
منت نکش از غیر و پر و بال خودت باش

صد سال اگر زنده بمانی گذرانی
پس شاکر هر لحظه و هر سال خودت باش ...

#اقبال‌لاهوری

@official_sheer
Mohsen Chavoshi - Dooset Dashtam (320)
<unknown>
تو دنیای سردم به تو فکر کردم💔

@official_sheer
عزيزِ نداشته ام؛
اندكى صبر...
نوبتِ ما هم ميشود!
ميرسد وقتِ عاشقى كردنمان...
به رخ ميكشيم تمامِ دوست داشتنمان را...
نوبتِ بازىِ آنهاست فعلاً
بیا بنشینیم و تماشایشان كنيم!

#علی‌قاضی‌نظام

@official_sheer
‏من بودم و
دل بود و
کناری و
فراغی
این عشق کجا بود
که ناگه به میان جست...

#وحشی_بافقی

@official_sheer
اگر به دامن وصل تو دست ما نرسد
کشیده‌ایم در آغوش آرزوی تو را...

#حزين‌لاهیجی

@official_sheer
مباش در پی آزار و هرچه خواهی کن
که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست!

#حافظ

@official_sheer
می تواند که تو را سخت زمینگیر کند 
درد یک بغض اگر بین گلو گیر کند 

آسمان بر سرم آوار شد آن لحظه که گفت 
قسمت این است، بنا نیست که تغییر کند 

گفت امید به وصل من و تو نیست که نیست 
قصد کرده ست که یک روزه مرا پیر کند

گفت دکتر من و تو مشکلمان کم خونی است
خون دل میخورم ای کاش که تاثیر کند

در دو چشم تو نشستم به تماشای خودم 
که مگر حال مرا چشم تو تصویر کند  

خواب دیدم که شبی راهی قبرستانم
نکند خواب مرا داغ تو تعبیر کند

مشت بر آینه کوبیدم و گفتم شاید 
بشود مثل تو را آینه تکثیر کند

#سیدتقی_سیدی

@official_sheer
ebi_khali (1)
<unknown>
دستامو بگیر که عمر رفت ...

@official_sheer
هرچند زخمِ فاصله درمان‌پذیر نیست
اما هنوز هم که هنوز است دیر نیست

من گشته‌ام تمام جهان را و هیچ جا
لبخند با لب من و تو هم‌مسیر نیست

طوفان شعر با همه‌ی بی‌قراری‌اش
آشفته‌تر از این کلمات اخیر نیست

لعنت به ترس! ترسْ مرا از تو دور کرد
چشمم وگرنه این همه هم گوشه‌گیر نیست

این مرد پای خواستنم جان نمی‌دهد
با اینکه عاشق است، ولیکن دلیر نیست

شعرم پُر است از تو که دل برده از همه
هرچند مثل قافیه‌اش بی‌نظیر نیست

#نفیسه‌سادات‌موسوی

@official_sheer
یارب دل پاک و جان آگاهم ده
آه شب و گریه سحرگاهم ده

در راه خود اول ز خودم بیخود کن
بیخود چو شدم ز خود بخود راهم ده

#خواجه‌عبداله‌انصاری

@official_sheer
کاش هر صبح به دیدار تو بیدار شدن
تو دوا باشی و با عشق تو بیمار شدن

با تو بودن همه‌ی عمر نفس در نفس‌ات
سر به گیسوی تو از عطر تو سرشار شدن

#کریم_سهرابی

@official_sheer
شب فرو می افتاد
به درون آمدم و پنجره ها را بستم
باد با شاخه در آویخته بود
من درین خانه ی تنها…تنها
غم عالم به دلم ریخته بود
ناگهان حس کردم
که کسی
آنجا بیرون در باغ
در پس پنجره ام می گرید
صبحگاهان
شبنم
می چکید از گل سیب

#هوشنگ_ابتهاج

@official_sheer
من نمیگویم کسی بی درد نیست
هر کسی دردی ندارد، مرد نیست...

لیک می گویم که فصل سوختن،
آب را هم می توان آموختن...

خنده ها را می توان تقسیم کرد
گریه ها را می توان ترمیم کرد...

گر خطر می بارد از این فصل سرد
دوستی را باید اول بیمه کرد...

عشق با لبخند مردم، زنده است
زندگی هم با تبسم زنده است...

#فروغ‌فرخزاد

@official_sheer
خوب آمده استخاره برمی گردی
با یک بغل از ستاره بر می گردی

مانند کبوتران جلدی بانو
هر جا بِرَوی ،دوباره بر می گردی

#نوروزرمضانی

@official_sheer
#داستان_کوتاه

درحیاط نشسته بودیم، من بودم و بی بی و سکوت شب.
بی بی مثل همیشه آروم بود اما نگاهش، دستانش چیز دیگری میگفت!
تا اینکه سرش رو بالا کرد و با همون لحن و لهجه ساده اش گفت: علی ام مرد. بدبخت مامانِ مهدی.
منم درحین اینکه سرم توی گوشی بود گفتم: اوهوم؛ خدا رحمتش کنه!
چند لحظه ای نگذشت که باز گفت: مرد خوبی بود..
فهمیدم یک بی قراری ای داره و خواستم که  دلداریش بدم و با خودخواهی گفتم:
حالا خیلی هم جوون نبود، بعدشم بچه هاش دور و برشن و خیلی سختش نیست!
مثل اینکه حرف من داغ بی بی رو بیشتر کرد
آخر حواسم نبود که او هم این غم از دست دادن رو داشت ..
  لبخند غمناکی زد و گفت : نه! باز هرچی باشه مثل این نمی مونه که  شوهرت یک کیلو گوجه سبز بده دستت!

نمی خواهم بگویم حرفش را فهمیدم اما روشن بود خیلی!
سینه اش هنوز از عشق روشن بود.!
و این بار من بودم و بی بی و سکوت شب و عشقی روشن!

#نسرین_پاکاری

@official_sheer
Goftam Beman
Hamid Hiraad
آمدی جانم به  قربانت ولی حالا چرا
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا

@official_sheer
تا که حرفی از غروب جمعه
می آید به پیش
ناخودآگاه چهره ی چون ماه تو
آید به یاد ……

#مولانا

@official_sheer
در این دریا، چه می جویند ماهی‌های سرگردان
مرا آزاد می‌خواهی؟ به تنگ خویش برگردان

مرا از خود رها کردی و بال پر زدن دادی
اگر این است آزادی مرا بی بال و پر گردان

دعای زنده ماندن چیست وقتی عشق با ما نیست
خداوندا دعای دوستان را بی اثر گردان

من از دنیا به جادوی تو دل خوش کرده ام ای عشق
طلسمی را که بر من بسته بودی، بسته تر گردان

به جای اینکه هیزم بر اجاقی تازه بگذاری
همین خاکستر افسرده را زیر و زبر گردان

من از سرمایه عالم همین یک «قلب» را دارم
اگر چیزی دگر مانده است، آن را هم هدر گردان
در این دوزخ به جز تردید راهی تا حقیقت نیست
مرا در آتش تردیدهایم شعله ور گردان

#فاضل_نظری

@official_sheer
جان در تنِ من چه کار دارد بی تو؟!

#انوری

@official_sheer
حتی اگر نباشی، می آفرینمت
چونان که التهاب بیابان، سراب را

#قیصرامین‌پور

@official_sheer
2024/09/27 11:20:40
Back to Top
HTML Embed Code: