Telegram Web Link
در دل من؛
همه کورند و کرند…

#مهدی_اخوان_ثالث

@official_sheer
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تا تو بودی در شبم...
من ماه تابان داشتم

#استوری
@Official_Sheer
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دایی مش اکبر راست می گفت؛ عشق درمان است.  درد را می‌کُشد و سرِ غصه را می‌بُرد. جوری‌که اشکِ عاشق شور نیست، شیرین است.  روی زخم که می‌ریزد، گز نمی‌زند.  مورمور نمی‌کند ..  اصلاً همین که یکی انتظارت را می‌کشد، مزه‌‌ی خونِ توی گلو را شبیه سکنجبین می‌کند. 

#استوری
@Official_Sheer
از لب سرخ تر از خون تو ای شانه به سر !
سهم من چیست به جز بار غم و خون جگر ؟

با رقیبان تو نشستی و به من طعنه زدند
از وفاداری آن دلبر زیبا چه خبر ؟

#مهران_فلاح

@official_sheer
تنهایی همدیگر را بردارید !
مثل تکه نخ مانده روی لباس
همینقدر ساده...

#صابر_ابر

@official_sheer
با شب چه کند
سینه‌ی این برکه‌ی بی‌تاب
وقتی که تو ای ماه
نخواهی که بتابی

#قاسم_صرافان

@official_sheer
دلم باران
دلم دریا
دلم لبخند ماهی ها
دلم اغوای تاکستان به لطف مستی انگور
دلم بوی خوش بابونه
می خواهد...
دلم یک باغ پر نارنج
دلم آرامش ِتُرد وُ لطیف ِ
صبح شالیزار
دلم صبحی ،سلامی،
بوسه ای ،عشقی، نسیمی
عطر لبخندی
نوای دلکش تار و کمانچه
از مسیری دورتر حتی...
دلم شعری سراسر دوستت دارم
دلم دشتی پر از آویشن و گل پونه می خواهد
دلم مهتاب می خواهد
که جانم را بپوشاند
دلم آوازهای سرخوش مستانه می خواهد
دلم تغییر می خواهد...
دلم تغییر می خواهد...

#نیما_یوشیج

@official_sheer
از گل و ماه و پری
در چشمِ من زیباتری..

#سعدی

@official_sheer
در رکاب باد چون برگ خزان افتاده‌ایم ...

#صائب_تبریزی

@official_sheer
خط ها به هم رسید و
به یک جمله ختم شد
با عشق ممکن است تمام محال ها

#فاضل_نظری

@official_sheer
#داستان_کوتاه

هر بار ازش می‌پرسیدم چیزی شده؟ چرا انقدر به‌هم‌ریخته‌ای؟ می‌گفت نمیتونم ببخشم.
یه بار ازش پرسیدم از کی ناراحتی؟ چرا نمیتونی ببخشیش؟ گفت از خودم، خودم رو نمیتونم ببخشم.
بعد تو چشمام نگاه کرد و گفت شنیدی میگن از یه سوراخ دو بار گزیده نشو؟ من صد بار گزیده شدم. اولین باری که از کسی ضربه خوردم و واقعا دلم شکست، اون آدم رو از زندگیم گذاشتم کنار ولی دوباره برگشت به زندگیم  چون بخشیدمش...
با تعجب بهش نگاه کردم و گفتم خب بخشیدن کجاش بده؟
خندید و گفت هیچ جاش! می‌دونی برای چی حالم خرابه؟ برای اینکه نمیتونستم حال خرابش رو ببینم و زود اشتباهاتش رو می‌بخشیدم ولی فکر می‌کنی اون چی‌کار می‌کرد؟ جبران می‌کرد؟ نه، دوباره و دوباره همون اشتباه رو تکرار می‌کرد. هر بار می‌گفت این بار فرق داره ولی هیچ‌ فرقی نداشت، منم هر بار می‌گفتم این آخرین باری هست که می‌بخشمش ولی آخرین بار نبود. اون آدم برای من تموم می‌شد اما هر بار نمیدونم از سر عادت یا دوست داشتن، با بخشیدنم دوباره همه چی رو شروع می‌کردم...
حالا فهمیدی چرا نمیتونم خودم رو ببخشم؟
نگاش کردم و گفتم خب تو که اشتباهی نکردی.
یه نفس عمیق کشید و گفت چه اشتباهی بالاتر از زیاد بخشیدن! ببین رفیق هر آدمی رو تو زندگیت یه بار ببخش، دو بار ببخش، سه بار ببخش... ولی وقتی یکی رو زیاد بخشیدی یه روزی میرسه که دیگه خودت رو نمیتونی ببخشی.

#حسین_حائریان

@official_sheer
آه، به یک‌بارگی یار کم ما گرفت!
چون دل ما تنگ دید خانه دگر جا گرفت
بر دل ما گه گهی، داشت خیالی گذر
نیز خیالش کنون ترک دل ما گرفت
دل به غمش بود شاد، رفت غمش هم ز دل
غم چه کند در دلی کان همه سودا گرفت؟

#عراقی

@official_sheer
Shal
The Ways
آه که این لعنتی ...

@official_sheer
ز تمام بودنی‌ها "تو" همین از آن من باش
که به غیر با "تو" بودن دلم آرزو ندارد!

#حسین_منزوی

@official_sheer
به بهشت نمی روم

اگر

مادرم آنجا نباشد..

#حسین_پناهی

@official_sheer
زندگی کمی دیوانگی می‌خواست
اما ما زیادی دیوانه شدیم؛
دیوانه که باشی
خودت هم نخندی
زخم‌هایت می‌خندند...

#رسول_یونان

@official_sheer
#داستان_کوتاه


_ کِی رسیدی؟؟

+ دیشب ... وقتی بهت زنگ زدم هنوز فرودگاه بودم ... دوس داشتم اولین کسی باشی که از اومدنم‌ با خبر میشی

_چرا ؟؟

+ تصور می‌کردم خوشحال میشی ولی تصور آدما همیشه درست از آب درنمیاد

_ آره تصور آدما هیچوقت درست از آب در نمیاد

+ واسه بحث کردن اینجا نیستم ... هنوزم همون محله ی قدیم زندگی می‌کنی؟

_  آره همون جا هستم ... ساختموناش بزرگتر شدن و آدماش سنگی تر‌... تابستوناش مش اکبر نیست که آلاسکا بفروشه و زمستوناشم تو هیچ خونه ای کرسی روشن نمیشه ... هنوز همون جا هستم

+ اون محله منو یاد یه چیز میندازه ...

_یاد چی؟!

+ یاد سنگ ، کاغذ ، قیچی ... یادته هر‌کاری که قرار بود انجام بدیم سنگ کاغذ قیچی می کردیم؟؟ برای اینکه کی مشق های اون یکی رو بنویسه ... برای اینکه امروز کی اون یکی رو آلاسکا مهمون کنه ... برای اینکه کی خراب شدن اسباب بازیامون رو گردن بگیره

_ آره یادمه ... همیشه ی خدا هم تو می بردی

+ نه من نمی بردم ... تو می باختی ... من همیشه سنگ می‌آوردم ... تو اینو می دونستی و همیشه قیچی می آوردی ... تو همیشه دوست داشتی من برنده بشم حتی به قیمت باختن خودت ... پول تو جیبیاتو آلاسکا می خریدی ...‌مشقامو می نوشتی و کتک خراب کردن اسباب بازی ها رو به جون می خریدی ... تو می باختی تا من ببرم

_ بالاخره فهمیدی ... آره بچه که بودی خیلی قشنگ می‌خندیدی... ولی حالا چشات خیس هستش

+ چیزی نیست حساسیت دارم

_بغضتم واسه حساسیته؟

+ نه ... واسه باختنه ... تو کاری کرده بودی که من همیشه ببرم ... من به بردن عادت داشتم‌ ... وقتی رفتم یکی اومد تو زندگیم ... سر خیلی چیزا سنگ کاغذ قیچی می‌کردیم ... چیزای مهم ... من سنگ می آوردم و اون کاغذ ... هر بار من سنگ می آوردم ولی اون همیشه کاغذ بود ...

_پس تو هم مثل من گیر افتاده بودی؟

+ نه اشتباه نکن ... من نمی باختم که اون ببره ... من سنگ‌می آوردم که ببینم یه بار ... فقط‌یه بار برنده شدن من رو انتخاب میکنه ... که نکرد ... تو چی؟ تو بعد از من با کسی سنگ کاغذ قیچی بازی کردی؟

_نه ... من فهمیدم که تو زندگی خیلی بهتره که دُنگ آلاسکاتو خودت بدی ... مشقاتو خودت بنویسی و اشتباهاتت رو گردن بگیری ... ولی همیشه تو زندگی همه ی آدما یکی هست که بهش باختن رو به بردن ترجیح میدی

+ بزنیم؟ سر صورت حساب این دو تا قهوه ای که نخوردیم ...

_ باشه ... حاضری ؟! سنگ ... کاغذ ... قیچی


#حسین_حائریان

@official_sheer
2024/09/23 22:25:15
Back to Top
HTML Embed Code: