Telegram Web Link
آدمی که با تبر عشق دو نیم شده باشد، همیشه نیمیش هست و نیمیش نیست. بدبختی اینجاست که نمی داند نیمه ی زنده کدام است.

#عباس‌معروفی

@official_sheer
تو تمنایِ من و یار من و جان منی،
پس بمان تا که نمانم به تمنای کسی

#مجید_احمدی

@official_sheer
کمی طاقت بیاور
ما دوباره دست‌هامان را به طلوع آغشته خواهیم کرد
ما دوباره در خانه‌ی بهار
ما دوباره در کوچه‌ی یاس جانی تازه خواهیم یافت

#شیما_سبحانی

@official_sheer
دلتنگ منم
که حواسم پرتِ توست

#شیما_سبحانی

@official_sheer
با منِ دردآشنا ، ناآشنایی بیش از این؟
ای وفادارِ رقیبان، بی‌وفایی بیش از این؟

گرمِ احساس منی، سرگرم یاد دیگران،
من کجا از وصل خشنودم، جدایی بیش از این ؟

موجی و بر تکه‌سنگی خُرد، سیلی می‌زنی
با به‌خاک‌افتادگان، زورآزمایی بیش از این؟

زاهد دلسنگ را از گوشه محراب خود
ساکن میخانه کردی، دلربایی بیش از این؟

پیش از این زنجیرِ صدها غم به پایم بسته بود
حال، تنها بندۀ عشقم، رهایی بیش از این؟

#سجاد_سامانی

@official_sheer
بیا
بی‌ تو
آنچنان پر جراحت روی دستِ دنیا افتاده ام
که سربازی تنها
با تفنگی بی‌ِ تیر

#نیکی_فیروزکوهی

@official_sheer
رفتن زیاد دیده ایم و بسیار بسیار رفته ایم، از شهرها، از رفاقت ها و عشق ها، از خودمان حتی. و حالا چه تفاوت میکند آفتاب باشد یا باران؟ صبح یا شب؟ تابلوها در افولِ ما غروب میکنند و میگذرند، همراه با خاطره ها، لبخند ها، سیگارها و بوسه ها.
و گذشتن است که همیشه درد دارد، حتی عبور از رنجی که انتهاش رهائی است، حتی گذر از غروبی که فرداش عید است، حتی گذار از روزهای سفت نگه داشتنِ یک عقیدهٔ اشتباه، که البته روشنائی خواهد بود‌.
اینها را گفتم که خرده نگیریم به اشکِ پشت کاسهٔ آب، هر بار و هربار و هربار تا هزار بار، که اذیتمان نکند گفتن از عشق های گذشته، محبت های منقضی شده، به قار قار کلاغ ها و جیک جیک گنجشک ها اولِ صبح.
اینها را گفتم بل رفتن آسان شود، نشد، نفهمیدند آنها که عجیب نگاه میکردند وقتی با موهای جوگندمی از عشق نوجوانی میگفتیم، یا دوستانی که فقط اسمی ازشان مانده و خاطره ای.
بعد از هزار بار رفتن و جا گذاشتن خودمان، اینجا و آنجا، باز گریه است و مچاله شدن توی صدای چاوشی و کلمات.
همین.


#محمد_یغمائی

@official_sheer
ای کلبه ی متروک فرو ریخته بر خویش
ویرانه شدن چاره بیگانه شدن بود؟!

#فاضل_نظری

@official_sheer
هر کس به خیالی‌ست هم آغوش و کسی نیست
ای گل به خیال تو هم آغوشتر از من

#شهریار

@official_sheer
آنقدر دوستت دارم
و آنچنان دلتنگ ات هستم
که جز این دو فعل
اگر چیز دیگری بگویم
بیهوده‌ ست…

#ناظم_حکمت

@official_sheer
هر جا رَوی تو با مَنی
ای هر دو چشم و روشنی

خواهی سوی مَستیم کَش
خواهی بِبَر سویِ فنا....

#مولانا

@official_sheer
امروز ترا دسترس فردا نیست
و اندیشه فردات بجز سودا نیست

ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست
کاین باقی عمر را بها پیدا نیست

#خیام

@official_sheer
ﺍﯾﻦ ﺧﯿﺮﻩ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺳﺎﻋﺖ ﻫﺎﯼ ﺩﯾﻮﺍﺭﯼ
ﺗﻤﺮﯾﻦ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯽ ﺁﯾﯽ ﺍﺳﺖ

#فاضل_نظری

@official_sheer
دلِ من آرزویِ وصل می‌کند،چه کنم
که آرزویِ من این است و آرزویِ تو نه

#خاقانی

@official_sheer
شب گذشته شتابان به رهگذار تو بودم
به جلد رهگذر اما در انتظار تو بودم

نسیم زلف تو پیچیده بود در سر و مغزم
خمار و سست، ولی سخت بی قرار تو بودم

همه به کاری و من دست شسته از همه کاری
همه به فکر و خیال تو و به کار تو بودم

خزان عشق نبینی که من به هر دمی ای گل
در آرزوی شکوفائی و بهار تو بودم

اگر که دل بگشاید زبان به دعوی یاری
تو یار من که نبودی، منم که یار تو بودم

چو لاله بود چراغم به جستجوی تو در دست
ولی به باغ تو، دور از تو داغدار تو بودم

به کوی عشق تو راضی شدم به نقش گدائی
اگر چه شهره به هر شهر و «شهریار» تو بودم...

#شهریار

@official_sheer
2024/09/27 11:20:12
Back to Top
HTML Embed Code: