Telegram Web Link
عاشق که می شوی
لالایی خواندن هم یاد بگیر
شب های باقیمانده ی
عمرت
به این سادگی ها
صبح نخواهد شد

#حامدنیازی

@official_sheer
مرا جوری در آغوش بگیر
که انگار فردا می‌میرم؛ و فردا چطور؟
جوری در آغوشم بگیر
که انگار از مرگ بازگشته ام

#نزارقبانی

@official_sheer
غنچه ای را که به پژمرده شدن
محکوم است

تا شکوفا نشده،
بشکن و پرپر گردان

#فاضل_نظری

@official_sheer
قصد جان است طمع در لب جانان کردن
تو مرا بین که در این کار به جان می‌کوشم

#حافظ

@official_sheer
ما گشته ایم نیست ،
تو هم جستجو مکن ،
آن روزها گذشت ،
دگر آرزو مکن ...!

#فاضل_نظری

@official_sheer
چشمت به خط و خالِ دلفریب است 
گوشَت به نوای دف و رباب است 
تو بی خود و ایام در تکاپو است 
تو خفته و ره پر ز پیچ و تاب است 

#پروین_اعتصامی

@official_sheer
تا حالا شکار رفتی؟
من میرفتم ولی دیگه نمیرم!
آخرین باری که شکار رفتم شکارگوزن بود.
خیلی گشتم تا یه گوزن پیدا کردم.
بهش شلیک کردم، درست زدم به پاش.
وقتی بالای سرش رسیدم هنوزجون داشت.
با چشماش داشت التماس می کرد.
نفس می کشید؛ زیباییش منو تسخیر کرده بود.
حس کردم که اون گوزن می تونه،
دوست خوبی واسم باشه.
میتونستم نزدیک خونه،
یه جای دنج واسش درست کنم.
خوب که فکر کردم با خودم گفتم که
اون گوزن واسه همیشه لنگ میزنه و
وقتی منو ببینه یاد بلایی میفته که سرش آوردم.
از التماس چشماش فهمیدم بهترین لطفی که میتونم در حقش بکنم اینکه یه گلوله صاف تو قلبش شلیک کنم.
تو هیچوقت نمیتونی با کسی که زخمیش کردی دوست باشی...

#روزبه_معین

@official_sheer
تنهایی
چیزهای زیادی به انسان می‌آموزد
اما تو نرو
بگذار من نادان بمانم :)

#ناظم_حکمت

@official_sheer
درچشمان تو هزار درخت قهوه است
که تعبیری است برهمه‌ی بی خوابی های من…

#مرتضی_المنصوری

@official_sheer
#داستان_کوتاه

آش و لاش افتاده ام وسط بزرگراه دیگه چیزی ازم نمونده. از دماغم همین طور یه بند داره خون میاد. چشام هم بسته اس. مردم. چند نفری دورم جمع شدن. بیشتر دور وایسادن و جلو نمی آن. به نظرشون منظره خوبی نیست. خوب لابد هم نیست.یه پسر ده دوازده ساله چاق از دیدنم حالش بد شده. شکمش داره بالا و پایین میره.
از همه بدتر حال و روز راننده اس؛یک دختر خانم خوشگل. حدودا بیست و یکی دو ساله، تی تیش مامانی، واقعا زیباست. حیف داره گریه می کنه. با دستهای قشنگ جلوی صورت شو گرفته؛ با انگشتهای باریک و بلند و لاک قرمز قشنگ.

دوست دارم پاشم و دستهاش بگیرم و نوازش کنم. بگم آخه عزیز، تقصیر تو که نبود. پیش می آد دیگه. شاید من پشت فرمون بودم، تو اینجا. تازه واقعا تقصیر من بود. اصلا حواسم نبود که دارم از وسط یه بزرگراه رد می شم! ذهنم مغشوش بود و اعصابم خرد. حال و حوصله هیچی رو نداشتم. اول حتی زورم اومد خودمو نجات بدم. دیدم یه ماشین همینطور جلو اومد و اومد و من انگار که سر جام قفل شدم. همینطور وایسادم. یه لحظه نخواستم تکون بخورم. بعد نتونستم تکون بخورم. انگار که پاهام زنجیر شد. مغزم فرمون نداد، مثل خیلی موقع های دیگه که فرمون نمیده یا فرمون درست و حسابی نمیده. بالاخره دلنگ! جلو یه ماشین لوکس رو درب و داغون کردم.
من و اینهمه زور؟! حالا هم یه بزرگراه رو بند آوردم، تا چشم کار می کنه ترافیکه، ماشین پشت ماشین. همه جوری هم هست. از اوراقی تا آخرین سیستم. از راننده های بدبخت تا راننده های ظاهرا یا شاید هم واقعا خوشبخت. بعضی شون دارن بوق میزنن. راهشون رو بند آوردم.

اول داشتم احساس عذاب وجدان می کردم، اما حالا که فکر می کنم میبینم به فرض راهشون هم باز باشه که چی؟ کجا دارن میرن؟ پی چی هستن؟چی می خوان یه لقمه نون؟ یاد راننده تاکسی ها می افتم. بیچاره ها اگر بنا باشه هر روز یکی مثل من به پستشون بخوره از گشنگی می میرن. جماعت! با شمام! یکی منو بلند کنه! حالا که مردم دیگه چه فرقی می کنه این طرف افتادم یا اون طرف؟ چطور به هم زدن یا اصلا کی بهم زده؟

بیچاره دختره صورتش خیس خالیه. افسر الاغ به جای اینکه آرومش کنه، داره نصیحتش میکنه، با سرکوفت: تند راندن اینارو هم داره!چقدر بگیم با احتیاط رانندگی کنین!
یارو حسابی کیف می کنه که از موضع مدرسی حرف می زنه. حاضره سرشو بده، لباسشو نده. لابد داره دق دلیش رو سر دختره خراب می کنه. چرا دختره پولداره، اون پول نداره. یا چرا دختره خوشگله، اون زشت! ته دلش شاید ذوق هم میکنه و میگه: حقشه... حالا چند میلیون باید بسلفه... از حلقوم این جماعت باید کشید بیرون... بیچاره مرد، آدم رو یاد رئیس آفتابه ها می اندازه، جلوی توالت های عمومی.

هوای گرفته بالاخره داره خودشو خالی میکنه. نم نم بارونو روی گونه هام حس می کنم. من گریه می کنم یا آسمون؟ شاید من، شاید هم آسمون برای من. جدی جدی مثل اینکه بارون داره شروع میشه. رعد و برق هم می زنه. باد هم داره می آد، چه باد وحشتناکی! حالا دیگه دارم خیس خالی میشم، همه دارن برمیگردن به ماشین هاشون. مثل این که نمایش داره تموم میشه. دورم حسابی خلوت شده. افسره یه نایلون انداخته رو سرش. اما کسی به فکر نیست چیزی رو من بکشه.

راستش هیچ وقت از مردن نمی ترسیدم، فقط گاهی فکر می کردم اگر زیاد بارون بیاد، من زیر خاک خیس میشم و این چقدر بده! حالا زیر خاک نرفته دارم خیس میشم. چرا یکی به دادم نمیرسه؟ مجبورم عادت کنم. مثل اینکه زیاد هم بد نیست. آب دیگه حسابی سر و صورتم رو شسته و دیگه فرقی با قبل ندارم. حالا اگه یکی ببینه شاید فکر کنه که خوابم. نمی دونم،شاید هم واقعا خوابم.

#محمد_عبدی

@official_sheer
قلب من به این امید می‌تپد که تو هستی؛
تویی وجود دارد ...
که من می‌توانم آن را ببینم؛
او را ببوسم،
او را در آغوش خود بفشارم،
و او را احساس کنم

#احمدشاملو

@official_sheer
ای عاشقــان ای عاشقـان پیمانه را گم كرده ام
دركنج ویران مــــانده ام ، خمخــــانه را گم كرده ام
هم در پی بالائیــــان ، هم من اسیــر خاكیان
هم در پی همخــــانه ام ،هم خــانه را گم كرده ام
آهـــــم چو برافلاك شد اشكــــم روان بر خاك شد
آخـــــر از اینجا نیستم ، كاشـــــانه را گم كرده ام
درقالب این خاكیان عمری است سرگردان شدم
چون جان اسیرحبس شد ، جانانه را گم كرده ام
از حبس دنیا خسته ام چون مرغكی پر بسته ام
جانم از این تن سیر شد ، سامانه را گم كرده ام
در خواب دیدم بیـــدلی صد عاقل اندر پی روان
می خواند با خود این غزل ، دیوانه را گم كرده ام
گـــر طالب راهی بیــــا ، ور در پـی آهی برو
این گفت و با خودمی سرود، پروانه راگم كرده ام

#مولانا

@official_sheer
که من بی رویِ تو خسته روانم

#عطار

@official_sheer
مدتی هست به دلسوزیِ خود مشغولم
که دلم بند نفس های کسی هست؛
که نیست ..

#فریدون_مشیری

@official_sheer
ای بغض فرو خورده مرا مرد نگه دار
تا دست ِخداحافظی‌ اش را بفشارم ...!

#فاضل_نظری

@official_sheer
2024/09/28 05:29:02
Back to Top
HTML Embed Code: