من از میان تمام نداشتنها تو را دارم
و این کافیست برای یک عمر، برای یک زندگی ..
✍🏼 تک مصرع
و این کافیست برای یک عمر، برای یک زندگی ..
✍🏼 تک مصرع
بعضی انسانها خودشون رو تلف میکنند و این از غمانگیزترین چیزهاست. مثلاً بعضیها استعداد عجیبی در یک هنر، در یک دانش، در یک علم دارند ولی جسارت ندارند. یا بعضیها استعداد عجیبی در عشق دارند ولی صبر ندارند. هرکدوم بهنوعی خودشون رو تلف میکنند و این واقعاً غمانگیزه.
✍🏼 علیرضا
✍🏼 علیرضا
میدانی چه چیز را بیشتر در تو دوست دارم؟ زیباییِ ساکت و بردبارت. تو بار سنگینی روزها را بر شانههایت حمل میکنی و با این حال غباری بر ظرافت وجودت نیفتادهاست.
✍🏼 کلنل
✍🏼 کلنل
بعضی حرفها خلق شدهاند که فقط یکبار و فقط به یک نفر زده شوند، بعد از آن دیگر هیچ معنایی ندارند.
✍🏼 محمود درویش
✍🏼 محمود درویش
یه آدم کامل گرا دائم درگیر این سوال در ذهنشه
که مردم در مورد من چه فکری میکنن؟
و همین ترس دائم از کامل نبودن باعث میشه
که این فرد سعی کنه تا خطا نکنه و بی نقص باشه
و خودش رو تحت فشار مضاعفی بذاره
تا بهتر دیده بشه و بیشتر تایید و توجه بگیره
✍🏼 سپهر خدابنده
که مردم در مورد من چه فکری میکنن؟
و همین ترس دائم از کامل نبودن باعث میشه
که این فرد سعی کنه تا خطا نکنه و بی نقص باشه
و خودش رو تحت فشار مضاعفی بذاره
تا بهتر دیده بشه و بیشتر تایید و توجه بگیره
✍🏼 سپهر خدابنده
نه شکوفهای، نه برگی، نه ثمر، نه سایه دارم
همه حیرتم که دهقان، به چه کار کِشت ما را ..
✍🏼 ذوقی اردستانی
همه حیرتم که دهقان، به چه کار کِشت ما را ..
✍🏼 ذوقی اردستانی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مثل حماس پی حماسه ..
مراقب کسی باش که دوستش داری
چرا که در های قلب همیشه باز نیست...
✍🏼 جبران خلیل جبران
چرا که در های قلب همیشه باز نیست...
✍🏼 جبران خلیل جبران
نامهی چهارم، ۱۰ دسامبر ۱۹۱۹:
«اغلب مردم، پستفطرت و دونهمت و لئیم خلق شدهاند.»
- از نامهی محمّد قزوینی به فروغی.
✍🏼 آن
«اغلب مردم، پستفطرت و دونهمت و لئیم خلق شدهاند.»
- از نامهی محمّد قزوینی به فروغی.
✍🏼 آن
كلنا بذلنا جهدًا زائدًا،
للحفاظ على السكين التي تجرحنا.
همه ی ما
برای
حفظِ
چاقویی
که ما رو زخمی میکرد،
خیلی تلاش کردیم.
✍🏼 دیکتاتور حانیه
للحفاظ على السكين التي تجرحنا.
همه ی ما
برای
حفظِ
چاقویی
که ما رو زخمی میکرد،
خیلی تلاش کردیم.
✍🏼 دیکتاتور حانیه
All of us at least incited a monster of hatred in the narration of one person.
هَمهیِ ما دستِ کَم دَر رَوایتِ یک نَفَر ، هَیولایی نِفرَت اَنگیزیم.
هَمهیِ ما دستِ کَم دَر رَوایتِ یک نَفَر ، هَیولایی نِفرَت اَنگیزیم.
برای فرار از سرنوشتی که از آن میترسی، مسئولیتهایی را به دوش میکشی که از آنها نفرت داری تا به سبکی از زندگی برسی که میدانی هیچ رضایت خاطری از آن نخواهی داشت.
✍🏼 کلنل
✍🏼 کلنل