خیلی وقته بر این اصل زندگی میکنم: «بودنتان زیبا، نبودنتان ذرهای اهمیت نداره.»
فرق من با پارسال اینه که تلاش بیهوده برای نگه داشتن آدمها تو زندگیم نمیکنم، کسی که بخواد کنارم میمونه، کسی هم که نخواد میره، نیازی به آدمی که قلبش با من نیست ندارم.
دختری با ظاهر امروزی ولی در باطن آفتاب مهتاب ندیده، که مستقل، هدفمند و سینگله، شده لایف استایل این روزها.
آدما تو رابطه بیشتر از هر چیزی نیاز به مورد توجه قرار گرفتن و اولویت بودن دارن، حالا تو همه جا بشین بگو من همچی براش فراهم کردم ولی اون لیاقت نداشت و رفت.
تو شبیه رد اون زخمی هستی که روی دستمه، دیگه درد نمیکنه دیگه نمیسوزه ولی نگاه کردن بهش منو ناراحت میکنه.
چه میدونم، حتما دوست داشتنی نیستم دیگه، وگرنه چطور ممکنه یه نفر هم نباشه که برای بودن کنار من تلاش کنه؟
من آدمی نیستم که بخوای بعد از اینکه از چشمم افتادی ، بتونی باز خودتو تو دلم جا کنی و رفتارم مثل قبل بشه باهات ، من کینهایم؛ اونقدر کینهای که اگه بهونه بدی دستم ، روی شترم کم میکنم!
اون لحظهای که داره بهت خوش میگذره ولی یهو غم میاد سراغت چون میدونی عمر خوشیت کوتاهه و به این زودیها هم قرار نیست دوباره تکرار بشه.
یه جوری پلهای پشت سرمو خراب میکنم که نه خودم بتونم برگردم، نه تو بتونی بیای.
چی قلب یه آدم رو خیلی به درد میاره؟ اینکه وقتی ناراحته و حالش خوب نیست ببینه کسی که دوستش داره هیچ تلاشی واسه بهتر شدن حالش نمیکنه.
من بخاطر هر چیزی رقابت میکنم جز عشق، اگه یه نفر جز من بتونه تو رو داشته باشه من دیگه لازمت ندارم.
اما تنهایی زیباتر از آنچه بود که فکر میکردم و البته بیآزارتر و مهربانتر، هر چند که گاهی بسیار از آن میترسم ولی میدانم عاقبت هیچ زخمی بر تن من نخواهد گذاشت.
از آدمهای بیذوق واقعا متنفرم، زیر بارون راه نمیری چون خیس میشی، روی چمن نمیشینی چون لباسات کثیف میشه، از خوردن شیرینی لذت نمیبری چوت قند ضرر داره، گل واسه چی خریدی؟ فردا خراب میشه میندازیش دور، این آدمها لذت زندگی کردن رو ازت میگیرن و کم کم شما رو شبیه به خودشون میکنن.
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM