💹نتایج نظرسنجی موسسه گمان با عنوان گزارش نظرسنجی «نگرش ایرانیان به سیستم سیاسی مطلوب» که در اسفند سال ۱۴۰۰ انجام شده است.
با توجه به طوفانی که در سال کنونی ایران را در نوردید میتوان منتظر تغییرات شگرفی در دیدگاههای مردمی در حال حاضر داشت. با اینحال اتفاقا داشتن درکی از افکار عمومی پیش از این تحول مهم مهم خواهد بود. چراکه زلزلههای سیاسی جامعه را دچار شوک کرده و فضا را ملتهب و احساسی میکنند و نظرسنجیهایی که در زمانههای ملتهب انجام میشوند نتایجی نشان میدهند که شاید بیانگر واقعیات درونیِ جامعه نباشد و بیشتر متاثر از هیجانات باشد.
✅درباره شکل نظام سیاسی مطلوب، حدود ۳۴٪ جامعه «جمهوری سکولار»، ۲۲٪ «جمهوری اسلامی» و ۲۲٪ «پادشاهی» را انتخاب کردهاند. همچنین بیش از ۲۱٪ گفتهاند که دانش و اطلاعات کافی برای پاسخ به این سوال را ندارند.
✅حدود ۶۶٪ جامعه درباره «رضا شاه پهلوی» نظر مثبتی دارند و حدود ۲۳٪ نسبت به او نظر منفی دارند. درباره «محمدرضا پهلوی»، حدود ۶۴٪ نظر مثبت و حدود ۲۸٪ نظر منفی دارند. حدود ۵۲٪ جامعه نسبت به «محمد مصدق» نظر مثبت و حدود ۲۷٪ نظر منفی دارند. درباره «روحالله خمینی»، حدود ۲۸٪ جامعه نظر مثبت و ۶۴٪ جامعه نظر منفی دارند. حدود ۲۶٪ جامعه نسبت به «علی خامنهای» نظر مثبت و ۶۶٪ نظر منفی دارند.
✅در میان شخصیتهای سیاسی و مدنی ذکر شده در پرسشنامه نظرسنجی، رضا پهلوی با ۳۹٪، ابراهیم رئیسی با ۱۷٪، نرگس محمدی و نسرین ستوده با ۱۵٪، مسیح علینژاد با ۱۳٪، محمود احمدینژاد، محمد نوریزاد و کاوه مدنی با حدود ۱۲٪ بیش از دیگران مورد اقبال جامعه قرار دارند.
✅در پاسخ به پرسشی پیرامون بعضی شعارهای سیاسی متداول در سالهای اخیر ایران، ۶۵٪ جامعه موافق شعار «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا»، حدود ۵۸٪ جامعه موافق شعار «چه اشتباهی کردیم، که انقلاب کردیم»، ۵۳٪ جامعه موافق شعار «رضا شاه، روحت شاد» هستند. از سوی دیگر، ۲۱٪ جامعه با شعار «ما همه سرباز توییم خامنهای، گوش به فرمان توییم خامنهای» اظهار موافقت کردهاند. حدود ۵٪ جامعه با شعار «یا حسین، میرحسین» موافق هستند.
✅در میان احزاب و ایدئولوژیهای سیاسی، احزاب با گرایشهای مشروطهخواه (طرفداران پادشاهی)، سوسیال-دموکرات، ملی-مذهبی، حامیان محیطزیست و جبهه ملی بیش از دیگر احزاب مورد اقبال جامعه هستند.
✅حدود ۸۴٪ جامعه، زبان فارسی را بهترین گزینه برای زبان رسمی یا میانجی در ایران میدانند. همچنین ۶۵٪ جامعه با تدریس زبان مادری در مدارس، در کنار زبان فارسی، موافق هستند و حدود ۱۹٪ با این گزاره مخالفند. از سوی دیگر فقط ۱۸٪ جامعه با این گزاره که «من ترجیح میدهم فرزندم در دانشگاه به جای زبان فارسی، به زبان مادریاش درس بخواند» موافق هستند.
✅درباره ساختار سیاسی مطلوب تنها ۱۲٪ «ساختار سیاسی فدرال» را انتخاب کردهاند. حدود ۶٪ هم گزینه «خواهان جدایی و استقلال ملیت خود هستم» را برگزیدهاند.
اطلاعات کامل را در اینجا ببینید:
https://gamaan.org/fa/2022/03/31/political-systems-survey/
با توجه به طوفانی که در سال کنونی ایران را در نوردید میتوان منتظر تغییرات شگرفی در دیدگاههای مردمی در حال حاضر داشت. با اینحال اتفاقا داشتن درکی از افکار عمومی پیش از این تحول مهم مهم خواهد بود. چراکه زلزلههای سیاسی جامعه را دچار شوک کرده و فضا را ملتهب و احساسی میکنند و نظرسنجیهایی که در زمانههای ملتهب انجام میشوند نتایجی نشان میدهند که شاید بیانگر واقعیات درونیِ جامعه نباشد و بیشتر متاثر از هیجانات باشد.
✅درباره شکل نظام سیاسی مطلوب، حدود ۳۴٪ جامعه «جمهوری سکولار»، ۲۲٪ «جمهوری اسلامی» و ۲۲٪ «پادشاهی» را انتخاب کردهاند. همچنین بیش از ۲۱٪ گفتهاند که دانش و اطلاعات کافی برای پاسخ به این سوال را ندارند.
✅حدود ۶۶٪ جامعه درباره «رضا شاه پهلوی» نظر مثبتی دارند و حدود ۲۳٪ نسبت به او نظر منفی دارند. درباره «محمدرضا پهلوی»، حدود ۶۴٪ نظر مثبت و حدود ۲۸٪ نظر منفی دارند. حدود ۵۲٪ جامعه نسبت به «محمد مصدق» نظر مثبت و حدود ۲۷٪ نظر منفی دارند. درباره «روحالله خمینی»، حدود ۲۸٪ جامعه نظر مثبت و ۶۴٪ جامعه نظر منفی دارند. حدود ۲۶٪ جامعه نسبت به «علی خامنهای» نظر مثبت و ۶۶٪ نظر منفی دارند.
✅در میان شخصیتهای سیاسی و مدنی ذکر شده در پرسشنامه نظرسنجی، رضا پهلوی با ۳۹٪، ابراهیم رئیسی با ۱۷٪، نرگس محمدی و نسرین ستوده با ۱۵٪، مسیح علینژاد با ۱۳٪، محمود احمدینژاد، محمد نوریزاد و کاوه مدنی با حدود ۱۲٪ بیش از دیگران مورد اقبال جامعه قرار دارند.
✅در پاسخ به پرسشی پیرامون بعضی شعارهای سیاسی متداول در سالهای اخیر ایران، ۶۵٪ جامعه موافق شعار «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا»، حدود ۵۸٪ جامعه موافق شعار «چه اشتباهی کردیم، که انقلاب کردیم»، ۵۳٪ جامعه موافق شعار «رضا شاه، روحت شاد» هستند. از سوی دیگر، ۲۱٪ جامعه با شعار «ما همه سرباز توییم خامنهای، گوش به فرمان توییم خامنهای» اظهار موافقت کردهاند. حدود ۵٪ جامعه با شعار «یا حسین، میرحسین» موافق هستند.
✅در میان احزاب و ایدئولوژیهای سیاسی، احزاب با گرایشهای مشروطهخواه (طرفداران پادشاهی)، سوسیال-دموکرات، ملی-مذهبی، حامیان محیطزیست و جبهه ملی بیش از دیگر احزاب مورد اقبال جامعه هستند.
✅حدود ۸۴٪ جامعه، زبان فارسی را بهترین گزینه برای زبان رسمی یا میانجی در ایران میدانند. همچنین ۶۵٪ جامعه با تدریس زبان مادری در مدارس، در کنار زبان فارسی، موافق هستند و حدود ۱۹٪ با این گزاره مخالفند. از سوی دیگر فقط ۱۸٪ جامعه با این گزاره که «من ترجیح میدهم فرزندم در دانشگاه به جای زبان فارسی، به زبان مادریاش درس بخواند» موافق هستند.
✅درباره ساختار سیاسی مطلوب تنها ۱۲٪ «ساختار سیاسی فدرال» را انتخاب کردهاند. حدود ۶٪ هم گزینه «خواهان جدایی و استقلال ملیت خود هستم» را برگزیدهاند.
اطلاعات کامل را در اینجا ببینید:
https://gamaan.org/fa/2022/03/31/political-systems-survey/
فرق حکومت معروف به "دیکتاتوری" شاه و جمهوری اسلامی.
آن یکی دنبال بهانهای بود برای خلاصی از شرِّ درگیرشدن با مردم و معترضان و این یکی شرّی است که دنبال بهانهای برای درگیری با مردم و معترضان است. آنزمان قاضی گفته از کجا معلوم مرگ بر پسر رضاخان یعنی شاهنشاه؟ و حتی میگوید مرگ بر شاه هم جرم نیست. اینزمان فرد را به جرم آموزش آشپزی برای کتلت زندانی و شکنجه میکنند.
آن یکی دنبال بهانهای بود برای خلاصی از شرِّ درگیرشدن با مردم و معترضان و این یکی شرّی است که دنبال بهانهای برای درگیری با مردم و معترضان است. آنزمان قاضی گفته از کجا معلوم مرگ بر پسر رضاخان یعنی شاهنشاه؟ و حتی میگوید مرگ بر شاه هم جرم نیست. اینزمان فرد را به جرم آموزش آشپزی برای کتلت زندانی و شکنجه میکنند.
برای حیثیت پهلوی نیازی به دفاع نیست، کافیست چند روز یکبار حملات کاریکاتوری حکومت جمهوری اسلامی را بنگریم. چون بطلان این اتهامات مضحک واضح است، روشن میشود که اساسا انقلاب ۵۷ بر پایه چه حجمی از دروغهای شاخدار توسط شرکت سهامی ملا و روشنفکر برپا شد. منتها مشکل اینجاست که امروز جامعه مثل ۵۷ بیمار نمیشود. عقل دارد و میفهمد که مثلا ۳۵ میلیارد دلار امروز بودجه کشور ایران است. یعنی ایران با این پول میچرخد. حالا تصور کنید ۳۵ میلیارد ۴۴ سال پیش چه پول وحشتناکی بوده. خاندان پهلوی اگر این پول را با خود میبرد همان زمان ثروتمندترین خاندان جهان میشد و الان در حد ماسک و بزوس و زاکربرگ و گیتس و چندین برابر مرداک قدرت جهانی داشت و با درصدی از پول و از آن مهمتر قدرت و روابطش مثل آب خوردن ایران را میتکاند و حکومتش را میانداخت در چاه فراموشی تاریخ. افسوس که حتی نیمدرصد این رقم را هم شاه با خود نبرد.
آن جواهرات و غیره که فقط بلاهت گوینده است که نمیداند جواهرات سلطنتی ایران سر جایش است و یک ابسیلون کم نشده.
آن جواهرات و غیره که فقط بلاهت گوینده است که نمیداند جواهرات سلطنتی ایران سر جایش است و یک ابسیلون کم نشده.
✅موضوعِ بیپایانِ ثروتِ پهلوی
https://twitter.com/RadioFarda_/status/1615318979177766915
شهبانو فرح پهلوی نیز در گفتگو با رادیو فردا به درستی بر همین مساله تاکید کردند که اگر شاه و شهبانو طبق این ادعا ۳۵ میلیارد دلار پول و سیصد چمدان جواهرات سلطنتی از کشور خارج میکردند، با آن پول تمامِ این سرانِ دوزاری جمهوری اسلامی را میخریدند و کشور را آزاد میکردند و برمیگشتند. افسوس که چنن نکردند و حتی جواهرات خصوصی خودشان را هم نبردند.
این ابلهان نمیفهمند که جهانِ قانونمندِ غرب مثل ایران نیست و اگر شما پول داشته باشید دولت و اداره مالیات آن را پیدا میکند و باید آن را به کار اندازید و مالیاتش را بدهید و اگر پنهانش کنید جرم کردید و تحت تعقیب قرار میگیرید. اگر پهلوی ۳۵ میلیارد دلار پول داشت الان نامش در کنار مارک زاکربرگ و بالاتر از سلطانِ برونئی و پیر امیدیار و بن زاید شیخ دبی در رتبههای بالای جهان در فهرستهای بیلیونرهای معروف قرار میگرفت. شمار بیلیونرهای جهان (یعنی حداقل با یک میلیارد دلار) کاملا مشخص است (۲۶۰۰ نفر) و متاسفانه خاندان پهلوی جزو آن نیست. حتی وقتی به فهرست ایرانیانِ ثروتمند جهان نگاه میکنیم مثلا فرهاد ناظم ایرانیِ یهودی را با ۲۰۰ میلیون دلار میبینیم ولی نامی از پهلوی نیست.
چنانکه شاهزاده رضا پهلوی چند سال پیش اعلام کرد، ۶۲ میلیون دلار سرمایه شخصی محمدرضاشاه بود که به خارج از کشور برده شد و با توجه به برآوردها این عدد باید درست باشد. خب البته از نگاهِ ملا و چپ و مجاهد چه معنا میدهد که خاندان سلطنتی یک کشور که آن زمان نیرومندترین کشورِ مسلمانِ جهان بود، ۶۲ میلیون دلار پول داشته باشد؟ برای فهم ارزش ۶۲ میلیون دلار میتوان اشاره کرد که ارزش یک ساختمان ۱۰ طبقه در نیویورک اینقدر است. این درحالی است که شاه یک برج ۳۶ طبقه در نیویورک خریده بود که به نام بنیاد پهلوی ثبت کرد، نه به نام شخصی خودش و بنیاد پهلوی به عنوان موسسهای دولتی در مالکیتِ جمهوری اسلامی درآمد و با نام بنیاد علوی ادامه فعالیت داد. همچنین قیمت یک خانه بزرگ در واشینگتن دی.سی که خانواده پهلوی در آنجا زندگی میکند حدود ۱۵ میلیون دلار است. شهبانو فرح پهلوی نیز در خانهای معمولی در پاریس زندگی میکند که چند میلیون دلار میتواند قیمت داشته باشد. بنابراین خود محاسبه کنید که در فلسفۀ ملا و چپ و مجاهد یک خاندان سلطنتی از یک کشورِ آبرومند و بزرگ مثل ایران لابد باید در آپارتمانهای کوچک در محلات فقیر زندگی کند و شاهدختها و شاهزادهها هم لابد باید در مکدونالد کار میکردند.
از نظرِ فلسفۀ ملا و چپ و مجاهد، خاندانی که ایران را از آن وضعیت سال ۱۳۰۰ به آن وضعیت سال ۱۳۵۷ رساند و خزائه ملی ایران و تولید ناخالص ملی ایران و سرانه ملی ایران را در طول پنجاه سال صد برابر کرد و شرکت نفتِ ایران و هواپیمایی هما را جزو دو شرکت مهم دنیا قرار داد و پول ملی ایران ریال را جزو هفت پول برتر جهان، دستمزدش این نبوده که بعد از رفتن از ایران چند تا خانه و مقداری سهام برای گذران زندگی در حدِ حفظ شان شاهنشاهی ۲۵۰۰ ساله ایران داشته باشد. کسی هرگز سوال نمیکند چرا ایلِ قاجار اینقدر سرمایهدار بوده و هنوز با تمام مصادرههایی که نه پهلوی که جمهوری اسلامی کرد، مرفه است؟ این ایل این پولها را از کجا آورده؟ از صحراهای ترکستان با خودشان دلار و شمش آوردند؟ ولی به پهلوی که میرسد ملا، چپ و مجاهد زبانشان دراز است که آن ۶۲ میلیون دلار از کجا آمده. درحالیکه این رقم در برابر سرمایههای یکی از خانوادههای ایلِ قاجار هیچ نیست و این رقم در برابرِ دزدیهای ایلِ غارتگر جمهوری اسلامی به شوخی شبیه است. امثال زنوزی و انصاری و زنجانی در عرض فقط چند سال از پشت الاغ به سرمایههایی میلیارد دلاری رسیدند. رویترز سرمایۀ زیرِ نفوذ و نظارتِ رهبر را ۹۵ میلیارد دلار برآورد کرده است. ستاد اجرایی فرمان امام، آستان قدس رضوی، بنیاد مستضعفان و قرارگاه خاتم سپاه فقط چند نمونهاند که سرمایهشان حتی مشخص نیست و کاملا در مسیر فساد و قاچاق و پولشویی قرار دارند.
https://twitter.com/RadioFarda_/status/1615318979177766915
شهبانو فرح پهلوی نیز در گفتگو با رادیو فردا به درستی بر همین مساله تاکید کردند که اگر شاه و شهبانو طبق این ادعا ۳۵ میلیارد دلار پول و سیصد چمدان جواهرات سلطنتی از کشور خارج میکردند، با آن پول تمامِ این سرانِ دوزاری جمهوری اسلامی را میخریدند و کشور را آزاد میکردند و برمیگشتند. افسوس که چنن نکردند و حتی جواهرات خصوصی خودشان را هم نبردند.
این ابلهان نمیفهمند که جهانِ قانونمندِ غرب مثل ایران نیست و اگر شما پول داشته باشید دولت و اداره مالیات آن را پیدا میکند و باید آن را به کار اندازید و مالیاتش را بدهید و اگر پنهانش کنید جرم کردید و تحت تعقیب قرار میگیرید. اگر پهلوی ۳۵ میلیارد دلار پول داشت الان نامش در کنار مارک زاکربرگ و بالاتر از سلطانِ برونئی و پیر امیدیار و بن زاید شیخ دبی در رتبههای بالای جهان در فهرستهای بیلیونرهای معروف قرار میگرفت. شمار بیلیونرهای جهان (یعنی حداقل با یک میلیارد دلار) کاملا مشخص است (۲۶۰۰ نفر) و متاسفانه خاندان پهلوی جزو آن نیست. حتی وقتی به فهرست ایرانیانِ ثروتمند جهان نگاه میکنیم مثلا فرهاد ناظم ایرانیِ یهودی را با ۲۰۰ میلیون دلار میبینیم ولی نامی از پهلوی نیست.
چنانکه شاهزاده رضا پهلوی چند سال پیش اعلام کرد، ۶۲ میلیون دلار سرمایه شخصی محمدرضاشاه بود که به خارج از کشور برده شد و با توجه به برآوردها این عدد باید درست باشد. خب البته از نگاهِ ملا و چپ و مجاهد چه معنا میدهد که خاندان سلطنتی یک کشور که آن زمان نیرومندترین کشورِ مسلمانِ جهان بود، ۶۲ میلیون دلار پول داشته باشد؟ برای فهم ارزش ۶۲ میلیون دلار میتوان اشاره کرد که ارزش یک ساختمان ۱۰ طبقه در نیویورک اینقدر است. این درحالی است که شاه یک برج ۳۶ طبقه در نیویورک خریده بود که به نام بنیاد پهلوی ثبت کرد، نه به نام شخصی خودش و بنیاد پهلوی به عنوان موسسهای دولتی در مالکیتِ جمهوری اسلامی درآمد و با نام بنیاد علوی ادامه فعالیت داد. همچنین قیمت یک خانه بزرگ در واشینگتن دی.سی که خانواده پهلوی در آنجا زندگی میکند حدود ۱۵ میلیون دلار است. شهبانو فرح پهلوی نیز در خانهای معمولی در پاریس زندگی میکند که چند میلیون دلار میتواند قیمت داشته باشد. بنابراین خود محاسبه کنید که در فلسفۀ ملا و چپ و مجاهد یک خاندان سلطنتی از یک کشورِ آبرومند و بزرگ مثل ایران لابد باید در آپارتمانهای کوچک در محلات فقیر زندگی کند و شاهدختها و شاهزادهها هم لابد باید در مکدونالد کار میکردند.
از نظرِ فلسفۀ ملا و چپ و مجاهد، خاندانی که ایران را از آن وضعیت سال ۱۳۰۰ به آن وضعیت سال ۱۳۵۷ رساند و خزائه ملی ایران و تولید ناخالص ملی ایران و سرانه ملی ایران را در طول پنجاه سال صد برابر کرد و شرکت نفتِ ایران و هواپیمایی هما را جزو دو شرکت مهم دنیا قرار داد و پول ملی ایران ریال را جزو هفت پول برتر جهان، دستمزدش این نبوده که بعد از رفتن از ایران چند تا خانه و مقداری سهام برای گذران زندگی در حدِ حفظ شان شاهنشاهی ۲۵۰۰ ساله ایران داشته باشد. کسی هرگز سوال نمیکند چرا ایلِ قاجار اینقدر سرمایهدار بوده و هنوز با تمام مصادرههایی که نه پهلوی که جمهوری اسلامی کرد، مرفه است؟ این ایل این پولها را از کجا آورده؟ از صحراهای ترکستان با خودشان دلار و شمش آوردند؟ ولی به پهلوی که میرسد ملا، چپ و مجاهد زبانشان دراز است که آن ۶۲ میلیون دلار از کجا آمده. درحالیکه این رقم در برابر سرمایههای یکی از خانوادههای ایلِ قاجار هیچ نیست و این رقم در برابرِ دزدیهای ایلِ غارتگر جمهوری اسلامی به شوخی شبیه است. امثال زنوزی و انصاری و زنجانی در عرض فقط چند سال از پشت الاغ به سرمایههایی میلیارد دلاری رسیدند. رویترز سرمایۀ زیرِ نفوذ و نظارتِ رهبر را ۹۵ میلیارد دلار برآورد کرده است. ستاد اجرایی فرمان امام، آستان قدس رضوی، بنیاد مستضعفان و قرارگاه خاتم سپاه فقط چند نمونهاند که سرمایهشان حتی مشخص نیست و کاملا در مسیر فساد و قاچاق و پولشویی قرار دارند.
Forwarded from کافه اندیشه
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
⏺ به چالش کشیدن دروغپردازی مجید تفرشی از سوی دکتر لطفالله آجودانی، پژوهشگر تاریخ
۱. کودتای رضاخان در ۱۲۹۹ به هیچوجه از قبل طراحی، برنامهریزی و تعیین و هدفگذاری شده انگلستان نبود؛ یک سال و اندی قبل از این کودتا، رضاخان در اندیشه کودتا بود.
۲. اگر کودتا انگلیسی بود، چرا شاهد حضور افراد ضدانگلیسی همانند ماژور مسعود خان و کاظم خان سیاح هستیم؟ اولی در جنگ جهانی علیه انگلستان جنگید و دومی حتی قرار بود از سوی انگلیسیها در آستانهٔ کودتا اعدام شود
۳. اگر کودتا انگلیسی بود دستگیری افراد وابسته به انگلیس مثل نصرتالدوله از سوی کودتاگران چه معنی داشت؟
۴. اگر کودتا انگلیسی بود چرا انگلیسیها از افراد سرسپرده خود استفاده نکردند؟
۵. اگر کودتا انگلیسی بود چرا انگلستان دولت کودتا را بعد از ۱۵ روز به رسمیت شناخت؟ علت این تعلل چه بود؟
۶. اگر کودتا انگلیسی بود چرا رضاخان و سید ضیاء از همان آغاز اختلافات شدیدی داشتند؟
۷. اگر کودتا انگلیسی بود چرا بر اساس خاطرات آیرنساید او به رضاخان بیاعتماد بود؟
۸. یک سند نمیتوانید از کرزن وزیر امور خارجه انگلیس در حمایت از دولت کودتا بیاورید.
@KafeAndeshe
۱. کودتای رضاخان در ۱۲۹۹ به هیچوجه از قبل طراحی، برنامهریزی و تعیین و هدفگذاری شده انگلستان نبود؛ یک سال و اندی قبل از این کودتا، رضاخان در اندیشه کودتا بود.
۲. اگر کودتا انگلیسی بود، چرا شاهد حضور افراد ضدانگلیسی همانند ماژور مسعود خان و کاظم خان سیاح هستیم؟ اولی در جنگ جهانی علیه انگلستان جنگید و دومی حتی قرار بود از سوی انگلیسیها در آستانهٔ کودتا اعدام شود
۳. اگر کودتا انگلیسی بود دستگیری افراد وابسته به انگلیس مثل نصرتالدوله از سوی کودتاگران چه معنی داشت؟
۴. اگر کودتا انگلیسی بود چرا انگلیسیها از افراد سرسپرده خود استفاده نکردند؟
۵. اگر کودتا انگلیسی بود چرا انگلستان دولت کودتا را بعد از ۱۵ روز به رسمیت شناخت؟ علت این تعلل چه بود؟
۶. اگر کودتا انگلیسی بود چرا رضاخان و سید ضیاء از همان آغاز اختلافات شدیدی داشتند؟
۷. اگر کودتا انگلیسی بود چرا بر اساس خاطرات آیرنساید او به رضاخان بیاعتماد بود؟
۸. یک سند نمیتوانید از کرزن وزیر امور خارجه انگلیس در حمایت از دولت کودتا بیاورید.
@KafeAndeshe
ادامه از پست پیشین:
جمهوری اسلامی علاقه بسیاری به مقایسه نقطه به نقطه اکنون با ۵۷ دارد. اگر زبانمان لال این حکومت تا نیم قرن دیگر طول بکشد و به مدد تکنولوژی جهانی (آمریکایی) آن زمان انسانها با خرید یک چیپست و نصب آن در بدن خود تمام دانش و فنون لازم را بیاموزند و نیازی به تحصیل نباشد، آنگاه جمهوری اسلامی موقع دهه زجر میگوید در سال ۵۷ مردم باید درس میخواندند!!
حالا هم شده قضیه این مقایسههای مغلطهآمیز. میگویند ۳۵ درصد بزرگسالان ایران سال ۵۷ باسواد بودند و الان ۸۵. ولی نمیگویند آن شاهان خائن پهلوی در مدت تقریبا مشابه با عمر جمهوری اسلامی سواد بزرگسالان را از ۳ درصد به ۳۵ درصد رساندند و اینها از ۳۵ به ۸۵ درصد. درحالیکه طبق گزارش بالا، ترکیه این عدد را به ۹۶درصد رسانده. عجیب آنکه هنوز ۲ درصد زیر ۲۴ سال ایران بیسواد است. رقمی که در روسیه و ارمنستان و ترکمنستان صفر است.
در واقع دستاورد جمهوری اسلامی در یافتن روشهای فوقمدرن برای مغلطه و مالهکشی است. مدارس و سیستم آموزشی که پهلوی ساخت با گذر زمان ایرانیان را باسواد کرد و الان پزش را اینها میدهند، بیآنکه بگویند دقیقا چه کردند جز ویرانی؟
جمهوری اسلامی علاقه بسیاری به مقایسه نقطه به نقطه اکنون با ۵۷ دارد. اگر زبانمان لال این حکومت تا نیم قرن دیگر طول بکشد و به مدد تکنولوژی جهانی (آمریکایی) آن زمان انسانها با خرید یک چیپست و نصب آن در بدن خود تمام دانش و فنون لازم را بیاموزند و نیازی به تحصیل نباشد، آنگاه جمهوری اسلامی موقع دهه زجر میگوید در سال ۵۷ مردم باید درس میخواندند!!
حالا هم شده قضیه این مقایسههای مغلطهآمیز. میگویند ۳۵ درصد بزرگسالان ایران سال ۵۷ باسواد بودند و الان ۸۵. ولی نمیگویند آن شاهان خائن پهلوی در مدت تقریبا مشابه با عمر جمهوری اسلامی سواد بزرگسالان را از ۳ درصد به ۳۵ درصد رساندند و اینها از ۳۵ به ۸۵ درصد. درحالیکه طبق گزارش بالا، ترکیه این عدد را به ۹۶درصد رسانده. عجیب آنکه هنوز ۲ درصد زیر ۲۴ سال ایران بیسواد است. رقمی که در روسیه و ارمنستان و ترکمنستان صفر است.
در واقع دستاورد جمهوری اسلامی در یافتن روشهای فوقمدرن برای مغلطه و مالهکشی است. مدارس و سیستم آموزشی که پهلوی ساخت با گذر زمان ایرانیان را باسواد کرد و الان پزش را اینها میدهند، بیآنکه بگویند دقیقا چه کردند جز ویرانی؟
آری چنین بود 58، سالی که با حمله چریکهای کمونیست و دموکرات به پادگاههای ارتش و ژاندارمری در نوروز آغاز شد و جنگ اول کردستان کام مردم را تلخ کرد. آقای مهرداد خدیر! در این سال ترکمن صحرا، کردستان، خرمشهر و بلوچستان روی هوا بود و جنگ داخلی! هرکسی را به اتهام ساواکی میبردند و خودش را به دادگاه خلخالی فرستاده و اموالش مصادره میشد!
سال رفراندوم؟ کدام رفراندوم؟ همانی که 115 درصد رای آری آمده بود و دولت تصمیم گرفت عددِ ساختگی 98 درصد را اعلام کند؟ کدام انتخابات؟ مجلس خبرگان که جای مجلس موسسان را گرفت و ولایت فقیه را به ملت حُقنه کرد؟ نماز جمعه های باشکوه؟ و بعد زیرِ آب کردن سرِ امام جمعه طالقانی؟ دلار 7 تومانی؟ منظورت دلار دولتی است؟ همانی که تا چندی پیش 4200 بود و به جهانگیری معروف؟ دلار در بازار آزاد در 57 هم 7 تومان نبود. 10 تومان بود و در 58 رسید به 14 تومان. یعنی 40 درصد سقوط!
ترانه خوانی گوگوش؟ این هم شد دستاورد؟ خب گوگوش که قبل از انقلاب در تلویزیون میخواند. حالا بدبخت شده بود زنِ مسعود کیمیایی سوپر انقلابی و اجازه داده بودند زنده بماند و در مهمانی های خصوصی بخواند! این میشود دستاورد؟
سال رفراندوم؟ کدام رفراندوم؟ همانی که 115 درصد رای آری آمده بود و دولت تصمیم گرفت عددِ ساختگی 98 درصد را اعلام کند؟ کدام انتخابات؟ مجلس خبرگان که جای مجلس موسسان را گرفت و ولایت فقیه را به ملت حُقنه کرد؟ نماز جمعه های باشکوه؟ و بعد زیرِ آب کردن سرِ امام جمعه طالقانی؟ دلار 7 تومانی؟ منظورت دلار دولتی است؟ همانی که تا چندی پیش 4200 بود و به جهانگیری معروف؟ دلار در بازار آزاد در 57 هم 7 تومان نبود. 10 تومان بود و در 58 رسید به 14 تومان. یعنی 40 درصد سقوط!
ترانه خوانی گوگوش؟ این هم شد دستاورد؟ خب گوگوش که قبل از انقلاب در تلویزیون میخواند. حالا بدبخت شده بود زنِ مسعود کیمیایی سوپر انقلابی و اجازه داده بودند زنده بماند و در مهمانی های خصوصی بخواند! این میشود دستاورد؟
نقدِ ساواک ایرادی ندارد. پرسش اینجاست که منتقد کجا ایستاده. مثل این است که داعش و گروههای سلفی عراق به زندان ابوغریب آمریکاییها در بغداد نقد داشتند. القاعده هم لابد برخوردِ آمریکا با زندانیان تروریست اسلامگرا در گوانتانامو را نامناسب میدانست. همچنین است لابد انتقاد گروههای کمونیست به روش برخوردِ سیا، امآی۶ و سایر سازمانهای غربی. احتمالا افسران فراری نازی و تروریستهای فلسطینی فاجعه المپیک مونیخ هم هیچ دلِ خوشی از موساد ندارند. اما پرسش اینجاست جریان یا جریانات مخالف و در حال درگیری با آن دستگاه مورد نظر آیا واقعا بهتر بودند؟
پرسش اینجاست که چرا در بستر جهانیِ جنگِ سرد که سرویسهای جاسوسی امنیتی غرب و شرق در تمام دنیا در حال عملیات بر ضد یکدیگرند و در ایران حکومت با فداییان (چه اسلام و چه خلق) و مجاهدین (چه فی سبیلالله و چه سبیلخلق) روبرو است باید از منظر اخلاقی یا حقوق بشری با عینک امروزی بررسی شود؟ هرچند اگر هم مقایسه شود دشمنانِ شاه به مراتب از ساواک مخوفتر بودند.
ساواک بهانه است. منتقدان از شاه و اصلاحاتش دل خوش نداشتند. چه پیش از تاسیس ساواک هم همین بساط بود.
پرسش اینجاست که چرا در بستر جهانیِ جنگِ سرد که سرویسهای جاسوسی امنیتی غرب و شرق در تمام دنیا در حال عملیات بر ضد یکدیگرند و در ایران حکومت با فداییان (چه اسلام و چه خلق) و مجاهدین (چه فی سبیلالله و چه سبیلخلق) روبرو است باید از منظر اخلاقی یا حقوق بشری با عینک امروزی بررسی شود؟ هرچند اگر هم مقایسه شود دشمنانِ شاه به مراتب از ساواک مخوفتر بودند.
ساواک بهانه است. منتقدان از شاه و اصلاحاتش دل خوش نداشتند. چه پیش از تاسیس ساواک هم همین بساط بود.
این هم سر کار خانم معلم تاریخ که دارد به جامعه فراموشکار و کتابنخوان ایران درس میدهد که پهلویها بخشهایی از ایران را بذل و بخشش کردند، مبادا جامعه به سوی آنان گرایش نشان دهد!
فقط جسارتا خانم معلم اجازه! بله بله صد بار گفتید رضاشاه قره سو و آرارات رو بخشید به رفیقش آتاترک! ولی این نقشه؟ حالا دشت ناامیدتون خیلی دور نیست از جایگاهش هرچند اینقدر بزرگ نبود محوطه مورد اختلاف ایران و افغانستان! ولی آرارات آخه اونجاست؟؟ یعنی شبها که ما میخوابیم آرارات حرکت میکنه از ترکیه میره به سمت دریای خزر؟؟ یعنی از غرب ارمنستان پرید رفت شرق ارمنستان نزدیک باکو؟؟ شما که اینقدر نگرانِ تمامیت ارضیِ ایرانید یکم جغرافیاتون رو تقویت کنید!
ضمنا محوطه مورد اختلاف با ترکیه هم خیلی کوچکتر از این حرفهاست. اینقدر کوچیک که در این مقیاس نقشه اصلا معلوم نمیشد.
فقط جسارتا خانم معلم اجازه! بله بله صد بار گفتید رضاشاه قره سو و آرارات رو بخشید به رفیقش آتاترک! ولی این نقشه؟ حالا دشت ناامیدتون خیلی دور نیست از جایگاهش هرچند اینقدر بزرگ نبود محوطه مورد اختلاف ایران و افغانستان! ولی آرارات آخه اونجاست؟؟ یعنی شبها که ما میخوابیم آرارات حرکت میکنه از ترکیه میره به سمت دریای خزر؟؟ یعنی از غرب ارمنستان پرید رفت شرق ارمنستان نزدیک باکو؟؟ شما که اینقدر نگرانِ تمامیت ارضیِ ایرانید یکم جغرافیاتون رو تقویت کنید!
ضمنا محوطه مورد اختلاف با ترکیه هم خیلی کوچکتر از این حرفهاست. اینقدر کوچیک که در این مقیاس نقشه اصلا معلوم نمیشد.
Forwarded from نقدی بر تاریخ معاصر
✅انگشت آتاترک و خیانت رضاشاه
نقشهای از پیمان کارس به سال 1921 (1300) میان شوروی و ترکیه.
بر اساس این پیمان که در اواخر دورۀ قاجار بین دو کشور شوروی و ترکیه منعقد شد، ترکیه باتومی را به گرجستانِ شوروی داده و با تشکیل جمهوری خودمختار نخجوان موافقت کرد. در عوض روسیه باریکهای شامل ساحل چپِ ارس را تا قرهسو (مرز ایران) به ترکیه واگذار کرد تا جمهوری خودمختار نخجوان که در محاصرۀ ایران و ارمنستان شوروی بود، با ترکیه به واسطۀ یک جاده همسایه شده و مرز داشته باشد.
حسین مکی به صرف لجاجت با رضاشاه در کتاب خود این منطقه را انگشت آتاترک خوانده و آن را محصول قرارداد رضاشاه و آتاترک دانسته و به دروغ آنرا به بحث آرارات پیوند زده. درحالیکه این اتفاق سالها قبل، پیش از رسیدن رضاشاه به قدرت افتاده و اصلا ربطی به ایران هم نداشته و پیمانی میان شوروی و ترکیه بوده.
این منطقه به موجب قرارداد ترکمانچای صد سال قبل از آن از ایران جدا شده بود.
حالا امثال هوشنگ طالع و بهمنی قجر و بقیه اعضای ایل قاجار با استناد به این دروغ بزرگ مکی، رضاشاه را باعث محاصره شدن ارمنستان و اتصال استراتژیک نخجوان به ترکیه میدانند!
@NaqdeMosaddeq
نقشهای از پیمان کارس به سال 1921 (1300) میان شوروی و ترکیه.
بر اساس این پیمان که در اواخر دورۀ قاجار بین دو کشور شوروی و ترکیه منعقد شد، ترکیه باتومی را به گرجستانِ شوروی داده و با تشکیل جمهوری خودمختار نخجوان موافقت کرد. در عوض روسیه باریکهای شامل ساحل چپِ ارس را تا قرهسو (مرز ایران) به ترکیه واگذار کرد تا جمهوری خودمختار نخجوان که در محاصرۀ ایران و ارمنستان شوروی بود، با ترکیه به واسطۀ یک جاده همسایه شده و مرز داشته باشد.
حسین مکی به صرف لجاجت با رضاشاه در کتاب خود این منطقه را انگشت آتاترک خوانده و آن را محصول قرارداد رضاشاه و آتاترک دانسته و به دروغ آنرا به بحث آرارات پیوند زده. درحالیکه این اتفاق سالها قبل، پیش از رسیدن رضاشاه به قدرت افتاده و اصلا ربطی به ایران هم نداشته و پیمانی میان شوروی و ترکیه بوده.
این منطقه به موجب قرارداد ترکمانچای صد سال قبل از آن از ایران جدا شده بود.
حالا امثال هوشنگ طالع و بهمنی قجر و بقیه اعضای ایل قاجار با استناد به این دروغ بزرگ مکی، رضاشاه را باعث محاصره شدن ارمنستان و اتصال استراتژیک نخجوان به ترکیه میدانند!
@NaqdeMosaddeq
❌حكمرانی خوب ایرانی
لطفالله میثمی
⚠️دوران مصدق چنین دورانی بود؛ حتی حزب توده که مرام کمونیستی داشت – چون قانون اساسی به آن اجازه فعالیت میداد- آزاد بود. من دراینباره از برخی افسران حزب توده در زندان عادلآباد که میپرسیدم، میگفتند ما در دوران مصدق آزاد بودیم و مشکلی نبود. در آخرین روزهای منتهی به کودتا، آمریکاییها به مصدق گفته بودند حزب توده را غیرقانونی اعلام کن تا شیر نفت را باز کنیم، ولی او گفته بود این حزب قانونی است. بهعلاوه مصدق به لحاظ استراتژیک هم میدانست که اگر این گروه غیرقانونی شود، علاوه بر اینکه تشکیلات زیرزمینی درست خواهد کرد و به فعالیتش افزوده خواهد شد، نوعی مظلومیت هم پیدا خواهد كرد، ولی با دموکراسیایی که مصدق برقرار کرد، اتفاقاً حزب توده در جریان عمل نشان داد كه بیلان خوبی ندارد. بههرحال مقصودم این است، اگر بخواهیم توسعه داشته باشیم، باید حکومتی مبتنی بر حاكمیت قانون داشته باشیم. نمونه آن، دوران مصدق بود.
___________________________________________________
🔴چند پرسش از لطفالله خان! بنابر کدام مصوبه مجلس حزب توده قانونی شده بود؟ چنانکه میدانیم حزب توده از سال 1327 و پس از ترور شاه غیرقانونی بود. مصدق در 1330 به قدرت رسید. اگر ممکن است بفرمایید کدام مجلس (16 یا 17) چنین کرده بود؟ واقعیت این است که ایشان نمیدانند که حزب توده در تمام این سالها با وجود غیرقانونی بودن تظاهرات برگزار میکرد و حضور خیابانی داشت و غیرقانونی شدنش به معنای این بود که نمیتوانست در مجلس و کابینه کرسی وکالت و وزارت بگیرد. این وضعیت در دورۀ مصدق هم ادامه داشت، با این تفاوت که بعد از سی تیر 1331 حزب توده به هواداری علنی از حکومت مصدق پرداخت و در تابستان 1332 اعضایش با چوب و چماق به مخالفان مصدق و مخالفان رفراندوم غیرقانونی مصدق حمله میکردند. اینکه ایشان آزادیِ تروریستهایی مثل توده و البته فداییان اسلام که سابقه ترور شاه، کسروی، هژیر و رزم آرا را داشتند را نشانه خوبی برای دورۀ مصدق میدانند نظر ایشان است. ولی حزب توده چه در دورۀ آزادی اش در زمان مصدق و چه قبل و بعدش همواره از نظر اکثریت مردم ایران و همۀ دلسوزانِ ایران منفور بود و خودِ مصدق هم در روز 28 مرداد حاضر به همکاری با آن نشد. بعدا فهرست سازمانِ افسران حزب توده که مشخصا دنبال کودتا بود، به دست آمد. شاید زیاد نبودند ولی کسی انکارش نکرده است.
اینکه حکومت مصدق حاکمیت قانون است از آن حرفهاست که 70 سال است زده میشود و یک نفر دربارۀ آن سندی ارائه نکرده. حکومت مصدق حکومتِ بخشنامه بود، نه حکومت قانون و فرق است میان بخشنامه و قانون. در دورۀ مصدق نه قانون اساسی اهمیتی داشت و نه مجلس. اگر قانون اساسی اهمیت داشت مصدق رفراندوم انحلال مجلس برگزار نمیکرد و سنا را تعطیل نمیکرد. اگر هم مجلس اهمیت داشت مصدق در طول دو سال مجلس را برای اولین بار بعد از رضاشاه تشریفاتی نمیکرد. قانون، یعنی قانون اساسی و پارلمان. اگر مصدقیها اعتقاد دارند که قانون، فرمانِ شاه نیست، باید دقت کنند که قانون، دستورِ نخست وزیر و بخشنامه هیات وزیران هم نیست.
از اطلاعات تاریخی ایشان هم همینقدر بس که میگوید شیر نفت دستِ آمریکاییها بوده! شیرِ نفتِ دستِ مصدق بود که با سیاستهای خودش آن را بست.
لطفالله میثمی
⚠️دوران مصدق چنین دورانی بود؛ حتی حزب توده که مرام کمونیستی داشت – چون قانون اساسی به آن اجازه فعالیت میداد- آزاد بود. من دراینباره از برخی افسران حزب توده در زندان عادلآباد که میپرسیدم، میگفتند ما در دوران مصدق آزاد بودیم و مشکلی نبود. در آخرین روزهای منتهی به کودتا، آمریکاییها به مصدق گفته بودند حزب توده را غیرقانونی اعلام کن تا شیر نفت را باز کنیم، ولی او گفته بود این حزب قانونی است. بهعلاوه مصدق به لحاظ استراتژیک هم میدانست که اگر این گروه غیرقانونی شود، علاوه بر اینکه تشکیلات زیرزمینی درست خواهد کرد و به فعالیتش افزوده خواهد شد، نوعی مظلومیت هم پیدا خواهد كرد، ولی با دموکراسیایی که مصدق برقرار کرد، اتفاقاً حزب توده در جریان عمل نشان داد كه بیلان خوبی ندارد. بههرحال مقصودم این است، اگر بخواهیم توسعه داشته باشیم، باید حکومتی مبتنی بر حاكمیت قانون داشته باشیم. نمونه آن، دوران مصدق بود.
___________________________________________________
🔴چند پرسش از لطفالله خان! بنابر کدام مصوبه مجلس حزب توده قانونی شده بود؟ چنانکه میدانیم حزب توده از سال 1327 و پس از ترور شاه غیرقانونی بود. مصدق در 1330 به قدرت رسید. اگر ممکن است بفرمایید کدام مجلس (16 یا 17) چنین کرده بود؟ واقعیت این است که ایشان نمیدانند که حزب توده در تمام این سالها با وجود غیرقانونی بودن تظاهرات برگزار میکرد و حضور خیابانی داشت و غیرقانونی شدنش به معنای این بود که نمیتوانست در مجلس و کابینه کرسی وکالت و وزارت بگیرد. این وضعیت در دورۀ مصدق هم ادامه داشت، با این تفاوت که بعد از سی تیر 1331 حزب توده به هواداری علنی از حکومت مصدق پرداخت و در تابستان 1332 اعضایش با چوب و چماق به مخالفان مصدق و مخالفان رفراندوم غیرقانونی مصدق حمله میکردند. اینکه ایشان آزادیِ تروریستهایی مثل توده و البته فداییان اسلام که سابقه ترور شاه، کسروی، هژیر و رزم آرا را داشتند را نشانه خوبی برای دورۀ مصدق میدانند نظر ایشان است. ولی حزب توده چه در دورۀ آزادی اش در زمان مصدق و چه قبل و بعدش همواره از نظر اکثریت مردم ایران و همۀ دلسوزانِ ایران منفور بود و خودِ مصدق هم در روز 28 مرداد حاضر به همکاری با آن نشد. بعدا فهرست سازمانِ افسران حزب توده که مشخصا دنبال کودتا بود، به دست آمد. شاید زیاد نبودند ولی کسی انکارش نکرده است.
اینکه حکومت مصدق حاکمیت قانون است از آن حرفهاست که 70 سال است زده میشود و یک نفر دربارۀ آن سندی ارائه نکرده. حکومت مصدق حکومتِ بخشنامه بود، نه حکومت قانون و فرق است میان بخشنامه و قانون. در دورۀ مصدق نه قانون اساسی اهمیتی داشت و نه مجلس. اگر قانون اساسی اهمیت داشت مصدق رفراندوم انحلال مجلس برگزار نمیکرد و سنا را تعطیل نمیکرد. اگر هم مجلس اهمیت داشت مصدق در طول دو سال مجلس را برای اولین بار بعد از رضاشاه تشریفاتی نمیکرد. قانون، یعنی قانون اساسی و پارلمان. اگر مصدقیها اعتقاد دارند که قانون، فرمانِ شاه نیست، باید دقت کنند که قانون، دستورِ نخست وزیر و بخشنامه هیات وزیران هم نیست.
از اطلاعات تاریخی ایشان هم همینقدر بس که میگوید شیر نفت دستِ آمریکاییها بوده! شیرِ نفتِ دستِ مصدق بود که با سیاستهای خودش آن را بست.
⚠️ما در آن دوره حتی یک بشکه نفت نمیتوانستیم صادر کنیم و دو کشتی هم که صادر کردیم، توسط نیروی دریایی انگلیس مصادره شد. در دوره جمهوری اسلامی هم چنین شرایطی برای ما تکرار نشد. در ارزیابی آن شرایط، اقتصاددانان مطرح دنیا قبول کردند ما در سال 1331 صادراتمان بر وارداتمان فزونی و تولید داخلی خیلی رونق گرفته بود. در آمارها هست که ما حتی برای آزمایشگاههای فرانسه پشه صادر میکردیم. شاخ گاو صادر میکردیم یا مثلاً تریاک كه در انحصار دولت بود، به اروپا صادر میشد و دهقانان از این بابت درآمد زیادی داشتند. جالب است که آن زمان اعتیاد کم بود؛ چون دهقانان وقتی تریاک را میفروختند و پول به دست میآوردند، حاضر نبودند آن را دود کنند. بههرحال این خودکفایی باعث شد شرکتهای فراملیتی به وحشت بیفتند که یک دولت، یک ملت جهانسومی بدون کمک خارجی، بدون صادرات نفت توانسته خودکفا بشود و اگر با این خودکفایی بتواند در این معادله نفت پیروز بشود، خودکفاییاش مضاعف خواهد شد و پیروزی واقعی خواهد داشت.
————————————————-
🔴اینکه در آن دوره بدتر از دورۀ جمهوری اسلامی ما نمیتوانستیم نفت صادر کنیم و تحریم و مصادره اقتصادی بودیم واقعا جزو نکات مثبت دورۀ مصدق است؟ آیا واقعا مردم ایران مشخصا از دوم خرداد 76 تا جنبشِ انقلابی اکنون دنبال آنند که حکومتی سرِ کار بیاورد که از جمهوری اسلامی هم تندروتر و مثل مصدق باشد و با جهانی که مصدق و جمهوری اسلامی به آن استکبار و استعمار میگویند، بیشتر و بهتر مبارزه کند؟ و یا برعکس حکومتی میخواهند که در سیاست خارجی مانند حکومت شاه با موازنه مثبت، رویکردش به پیشرفت و توسعه کشور و صلح و دوستی با جهان باشد و نه شاخ و شانه کشیدن جلوی قدرتها؟ جناب لطفالله میثمی نمیداند که فزونی گرفتن صادرات بر واردات، اگر این رقم بسیار ناچیز و کوچک باشد، اهمیتی ندارد و نشاندهندۀ فقر و فلاکت کشور است. اینکه کشوری اقتصادش را بسیار کوچک کند که با صدور مقداری پشه برای آزمایشگاههای فرانسه، مقداری شاخ گاو و مقداری تریاک برای اروپا تراز تجاری اش مثبت شود، نشان میدهد که تقریبا هیچ چیز وارد نمیکرده، نه اینکه نمیخواسته، چون پولش را نداشته. تراز تجاری مثبت زمانی ارزش دارد که صادرات افزایش یابد، نه اینکه به دلیل بیچارگی دولت در تامین ارز، واردات متوقف شود و نامش را بگذاریم تراز تجاری مثبت!
ضمنا جناب لطف الله دقت داشته باشند که آمریکا، بریتانیا، فرانسه، برزیل، کانادا، هند و نیوزلند در سال گذشته تراز تجاری منفی را تجربه کردند که در این میان، آمریکا اساسا سالهاست چنین وضعی دارد. این درحالی است که روسیه تجاری مثبت دارد. البته ما تعجب نمیکنیم اگر جناب لطف الله و بقیه دوستان مصدقی زندگی در روسیه را به آمریکا ترجیح بدهند. منتها لطفا افکار قشنگتان را برای خودتان نگاه دارید و به ملت ایران تحمیل نکنید.
بله، ابرقدرتها دور هم جمع شدند و مصدق را زمین زدند چون نمیخواستند ایران با پشه و شاخ گاو و تریاک دنیا را فتح کند و ثابت بکند که "ما میتوانیم"! فقط کسی هرگز نفهمید که چرا این قدرتهای جهانی این دشمنی را با عربهای خلیج فارس نکردند؟ چرا با شرق آسیا نکردند؟ چرا با جنوب آسیا نکردند؟ چرا با شرق اروپا نکردند؟ چرا با آمریکای لاتین نکردند؟ تمام دنیا پیشرفت کرد و ما پس ماندیم، چون استکبار با ما دشمنی کرد؟ یا چون کشورهای دیگر مصدق و نواب و کاشانی و حزب توده نداشتند؟
————————————————-
🔴اینکه در آن دوره بدتر از دورۀ جمهوری اسلامی ما نمیتوانستیم نفت صادر کنیم و تحریم و مصادره اقتصادی بودیم واقعا جزو نکات مثبت دورۀ مصدق است؟ آیا واقعا مردم ایران مشخصا از دوم خرداد 76 تا جنبشِ انقلابی اکنون دنبال آنند که حکومتی سرِ کار بیاورد که از جمهوری اسلامی هم تندروتر و مثل مصدق باشد و با جهانی که مصدق و جمهوری اسلامی به آن استکبار و استعمار میگویند، بیشتر و بهتر مبارزه کند؟ و یا برعکس حکومتی میخواهند که در سیاست خارجی مانند حکومت شاه با موازنه مثبت، رویکردش به پیشرفت و توسعه کشور و صلح و دوستی با جهان باشد و نه شاخ و شانه کشیدن جلوی قدرتها؟ جناب لطفالله میثمی نمیداند که فزونی گرفتن صادرات بر واردات، اگر این رقم بسیار ناچیز و کوچک باشد، اهمیتی ندارد و نشاندهندۀ فقر و فلاکت کشور است. اینکه کشوری اقتصادش را بسیار کوچک کند که با صدور مقداری پشه برای آزمایشگاههای فرانسه، مقداری شاخ گاو و مقداری تریاک برای اروپا تراز تجاری اش مثبت شود، نشان میدهد که تقریبا هیچ چیز وارد نمیکرده، نه اینکه نمیخواسته، چون پولش را نداشته. تراز تجاری مثبت زمانی ارزش دارد که صادرات افزایش یابد، نه اینکه به دلیل بیچارگی دولت در تامین ارز، واردات متوقف شود و نامش را بگذاریم تراز تجاری مثبت!
ضمنا جناب لطف الله دقت داشته باشند که آمریکا، بریتانیا، فرانسه، برزیل، کانادا، هند و نیوزلند در سال گذشته تراز تجاری منفی را تجربه کردند که در این میان، آمریکا اساسا سالهاست چنین وضعی دارد. این درحالی است که روسیه تجاری مثبت دارد. البته ما تعجب نمیکنیم اگر جناب لطف الله و بقیه دوستان مصدقی زندگی در روسیه را به آمریکا ترجیح بدهند. منتها لطفا افکار قشنگتان را برای خودتان نگاه دارید و به ملت ایران تحمیل نکنید.
بله، ابرقدرتها دور هم جمع شدند و مصدق را زمین زدند چون نمیخواستند ایران با پشه و شاخ گاو و تریاک دنیا را فتح کند و ثابت بکند که "ما میتوانیم"! فقط کسی هرگز نفهمید که چرا این قدرتهای جهانی این دشمنی را با عربهای خلیج فارس نکردند؟ چرا با شرق آسیا نکردند؟ چرا با جنوب آسیا نکردند؟ چرا با شرق اروپا نکردند؟ چرا با آمریکای لاتین نکردند؟ تمام دنیا پیشرفت کرد و ما پس ماندیم، چون استکبار با ما دشمنی کرد؟ یا چون کشورهای دیگر مصدق و نواب و کاشانی و حزب توده نداشتند؟
حمایت مصدق از ساختار فدرالی به سبک آمریکا و سوییس در ایران. سرِ هر مفسدهای بگیرید تهش به جناب پیشوا میرسد. او به هنگام مثلا مخالفت با خودگردان شدن آذربایجان با فرقه دموکرات میگوید که با ساختار فدرالی در ایران مخالفت اصولی ندارد اما اولا باید برای تمام ایران باشد و دوم با رای مردم.
این دکتری حقوق از سوییس حتی متوجه نبود که کشور را نمیشود فدرال کرد و کشورها از ابتدا فدرال تاسیس میشوند. او حتی نفهمید که یونایتد استیتس نام یک کشور نبود که فدرال شود، بلکه نامی بود که اتحادیهای از دولتها بر خود نهادند. او در سوییس درس خواند و نفهمید که سوییس حتی کشور فدرال هم نیست و بیشتر به کنفدراسیونی از دولتها میماند که در سطح بینالملل خود را یک واحد سیاسی بیطرف تعریف کرده است. به همین دلیل سوییس حتی پایتخت ثابت و رییس قوه مجریه ندارد.
بیایید مثل مصدق نباشیم.
این دکتری حقوق از سوییس حتی متوجه نبود که کشور را نمیشود فدرال کرد و کشورها از ابتدا فدرال تاسیس میشوند. او حتی نفهمید که یونایتد استیتس نام یک کشور نبود که فدرال شود، بلکه نامی بود که اتحادیهای از دولتها بر خود نهادند. او در سوییس درس خواند و نفهمید که سوییس حتی کشور فدرال هم نیست و بیشتر به کنفدراسیونی از دولتها میماند که در سطح بینالملل خود را یک واحد سیاسی بیطرف تعریف کرده است. به همین دلیل سوییس حتی پایتخت ثابت و رییس قوه مجریه ندارد.
بیایید مثل مصدق نباشیم.
✅جمهوری آماری
آیا جمهوری اسلامی باعث شده زنانِ ایران تحصیلکرده شوند؟
🔴شورای عالی انقلاب فرهنگی در گزارشی در رابطه با روند رو به رشد تحصیل زنان در ایران نوشته است: «در تمامی مقاطع تحصیلی سهم بانوان پذیرفته شده از ۵.۳ درصد در سال ۵۷ به بیش از ۵۰ درصد و در برخی سال ها، حتی به بیش از ۶۰ درصد طی ۷ سال اخیر رسیده است.»
🟢با دستور آیتالله خمینی در سال ۵۹ دانشگاههای ایران به مدت دو سال با عنوان «انقلاب فرهنگی» تعطیل شدند. پس از بازگشایی تدریجی دانشگاهها، افت چشمگیری در جمعیت دانشجویی به وجود آمد.
این افت در بین زنان دانشجو بیشتر بود، زیرا پس از بازگشایی کامل دانشگاهها و برگزاری مجدد کنکور اعمال ممنوعیت شرکت و محدودیتهایی در انتخاب برخی از رشتههای دانشگاهی برای زنان موجب شد تا میزان مشارکت زنان در بخش آموزش عالی کاهش یابد. به طوری که در سال ۱۳۶۵ نسبت به زنان دانشجو در هر صد هزار نفر جمعیت ۲۰ تا ۲۹ ساله ایران به کمی بیشتر از ششصد نفر کاهش یافت.
این در حالیست که در سال ۱۳۵۵ نرخ ورود زنان به دانشگاهها به رقم بیش از نهصد نفر رسیده بود.
از سوی دیگر بسیاری از اعضای هیئت علمی زن پس از پایان دوران انقلاب فرهنگی نتوانستند بر سر کار خود بازگردند.
همچنین برخی از زنان دانشجو در طی سالهای انقلاب فرهنگی ازدواج کرده و یا به دلیل وقفه پیش آمده دیگر نتوانستند به کلاس درس بازگردند.
مصوبه سال ۶۳ شورای عالی انقلاب فرهنگی سد جدیدی بر سر راه تحصیلات زنان ایجاد کرد. در این آیین نامه تاکید شده بود که تدیّن به اسلام یا یکی دیگر از «ادیان آسمانی» لازمۀ تحصیل در دانشگاه است. مقصود از اصطلاح «ادیان آسمانی» مسیحیت، یهودیت، و آیین زرتشتی است که بر طبق قانون اساسی ایران به رسمیت شناخته شدهاند. همین موضوع باعث شد که زنان پیروی دین بهائیت از ادامه تحصیل در ایران منع شوند.
محدودیت در انتخاب رشته
همزمان با بازگشایی مراکز آموزش عالی محدودیتهای جدیدی برای تحصیل زنان به وجود آمد.
پس از انقلاب فرهنگی تمامی بورسهای تحصیلی دولتی برای تحصیل در خارج از کشور برای زنان مجرد لغو و ارائه بورس دولتی به دانشجویان مرد و زنان متاهل محدود شد.
از سوی دیگر برای تحصیل زنان در برخی از رشتههای تحصیلی نیز محدودیتهایی به وجود آمد. محدودیتهای اولیه عمدتا در رشته کشاورزی بود. پس از انقلاب فرهنگی زنان از ۵ رشته زیر مجموعه کشاورزی تنها در یک رشته میتوانستند تحصیل کنند. با تشکیل شورای عالی برنامهریزی در بهمن ماه سال ۱۳۶۲ نه تنها این محدودیتها رفع نشد، بلکه ابعاد وسیعتری یافت.
پس از آن به مرور ادامه تحصیل در برخی از رشتههای علوم٬ هنر٬ مهندسی و … نیز برای زنان ممنوع شد.
آن زمان شورای عالی برنامهریزی عمدهترین دلایل خود جهت ایجاد این محدودیتها را کمبودن بازدهی کار و عمر کاری زنان به دلیل اشتغال به مادری و همسری، خانهنشین بودن بسیاری از زنان پزشک، مهندس و داروساز بنا به میل خود یا اجبار شوهرانشان و عدم پذیرش ماموریتهای خارج از مرکز و نقاط محروم از سوی زنان اعلام کرد.
همچنین در آن سالها بین مسئولان این نگرش وجود داشت که در روند توسعه با وجود منابع محدود، سرمایهگذاری نباید «روی افراد کم بازده» صورت پذیرد.
بر اساس این نوع نگاه بود که با دلایلی همچون معذوریتهای شرعی و ضربهزدن به کیان خانوادهها به واسطه تحصیل زنان، ادامه تحصیل برای آنها در بسیاری از رشتهها محدود شد.
به صورتی که از ۱۰۸ گرایش ریاضی و علوم کامپیوتر، زنان فقط مجاز به تحصیل در ۴۳ رشته بودند. دولت وقت همچنین برای برخی از تخصصها سهمیههایی تعیین کرد تا تعداد زنان دانشجو در آن رشتهها را کنترل کند.
هرچند برخی از این محدودیتها به مرور برطرف شد٬ اما همچنان و نزدیک به چهل سال پس از انقلاب فرهنگی زنان اجازه تحصیل در برخی از رشتهها همچون مهندسی معدن را ندارند٬،از سوی دیگر رشتههایی مانند تخصص پزشکی زنان یا مامایی مختص به زنان است.
این ممنوعیتها و محدودیتها با آیین نامه سال ۱۳۷۱ شورای عالی انقلاب فرهنگی تثبیت شد. این آیین نامه بر نقش سنتی زنان در خانوادهها تأکید داشت و مشاغل خاصی مانند مامایی، تدریس، و «رشتههایی از پزشکی» را به طور ویژه برای زنان مناسب میدانست. از طرف دیگر بر اساس آن برخی از مشاغل مانند قضاوت و آتشنشانی برای زنان نامناسب اعلام شد.
روند محدود سازی تحصیل زنان در دانشگاهها در طی چهل سال گذشته ادامه یافت. برای مثال در سال تحصیلی ۹۱، پذیرش زنان در ۷۷ رشته ۳۶ دانشگاه متوقف شد. رشتههای مرتبط با مهندسی رکورددار رشتههایی هستند که زنان از آغاز تحصیل در آنها محروم شدهاند
آیا جمهوری اسلامی باعث شده زنانِ ایران تحصیلکرده شوند؟
🔴شورای عالی انقلاب فرهنگی در گزارشی در رابطه با روند رو به رشد تحصیل زنان در ایران نوشته است: «در تمامی مقاطع تحصیلی سهم بانوان پذیرفته شده از ۵.۳ درصد در سال ۵۷ به بیش از ۵۰ درصد و در برخی سال ها، حتی به بیش از ۶۰ درصد طی ۷ سال اخیر رسیده است.»
🟢با دستور آیتالله خمینی در سال ۵۹ دانشگاههای ایران به مدت دو سال با عنوان «انقلاب فرهنگی» تعطیل شدند. پس از بازگشایی تدریجی دانشگاهها، افت چشمگیری در جمعیت دانشجویی به وجود آمد.
این افت در بین زنان دانشجو بیشتر بود، زیرا پس از بازگشایی کامل دانشگاهها و برگزاری مجدد کنکور اعمال ممنوعیت شرکت و محدودیتهایی در انتخاب برخی از رشتههای دانشگاهی برای زنان موجب شد تا میزان مشارکت زنان در بخش آموزش عالی کاهش یابد. به طوری که در سال ۱۳۶۵ نسبت به زنان دانشجو در هر صد هزار نفر جمعیت ۲۰ تا ۲۹ ساله ایران به کمی بیشتر از ششصد نفر کاهش یافت.
این در حالیست که در سال ۱۳۵۵ نرخ ورود زنان به دانشگاهها به رقم بیش از نهصد نفر رسیده بود.
از سوی دیگر بسیاری از اعضای هیئت علمی زن پس از پایان دوران انقلاب فرهنگی نتوانستند بر سر کار خود بازگردند.
همچنین برخی از زنان دانشجو در طی سالهای انقلاب فرهنگی ازدواج کرده و یا به دلیل وقفه پیش آمده دیگر نتوانستند به کلاس درس بازگردند.
مصوبه سال ۶۳ شورای عالی انقلاب فرهنگی سد جدیدی بر سر راه تحصیلات زنان ایجاد کرد. در این آیین نامه تاکید شده بود که تدیّن به اسلام یا یکی دیگر از «ادیان آسمانی» لازمۀ تحصیل در دانشگاه است. مقصود از اصطلاح «ادیان آسمانی» مسیحیت، یهودیت، و آیین زرتشتی است که بر طبق قانون اساسی ایران به رسمیت شناخته شدهاند. همین موضوع باعث شد که زنان پیروی دین بهائیت از ادامه تحصیل در ایران منع شوند.
محدودیت در انتخاب رشته
همزمان با بازگشایی مراکز آموزش عالی محدودیتهای جدیدی برای تحصیل زنان به وجود آمد.
پس از انقلاب فرهنگی تمامی بورسهای تحصیلی دولتی برای تحصیل در خارج از کشور برای زنان مجرد لغو و ارائه بورس دولتی به دانشجویان مرد و زنان متاهل محدود شد.
از سوی دیگر برای تحصیل زنان در برخی از رشتههای تحصیلی نیز محدودیتهایی به وجود آمد. محدودیتهای اولیه عمدتا در رشته کشاورزی بود. پس از انقلاب فرهنگی زنان از ۵ رشته زیر مجموعه کشاورزی تنها در یک رشته میتوانستند تحصیل کنند. با تشکیل شورای عالی برنامهریزی در بهمن ماه سال ۱۳۶۲ نه تنها این محدودیتها رفع نشد، بلکه ابعاد وسیعتری یافت.
پس از آن به مرور ادامه تحصیل در برخی از رشتههای علوم٬ هنر٬ مهندسی و … نیز برای زنان ممنوع شد.
آن زمان شورای عالی برنامهریزی عمدهترین دلایل خود جهت ایجاد این محدودیتها را کمبودن بازدهی کار و عمر کاری زنان به دلیل اشتغال به مادری و همسری، خانهنشین بودن بسیاری از زنان پزشک، مهندس و داروساز بنا به میل خود یا اجبار شوهرانشان و عدم پذیرش ماموریتهای خارج از مرکز و نقاط محروم از سوی زنان اعلام کرد.
همچنین در آن سالها بین مسئولان این نگرش وجود داشت که در روند توسعه با وجود منابع محدود، سرمایهگذاری نباید «روی افراد کم بازده» صورت پذیرد.
بر اساس این نوع نگاه بود که با دلایلی همچون معذوریتهای شرعی و ضربهزدن به کیان خانوادهها به واسطه تحصیل زنان، ادامه تحصیل برای آنها در بسیاری از رشتهها محدود شد.
به صورتی که از ۱۰۸ گرایش ریاضی و علوم کامپیوتر، زنان فقط مجاز به تحصیل در ۴۳ رشته بودند. دولت وقت همچنین برای برخی از تخصصها سهمیههایی تعیین کرد تا تعداد زنان دانشجو در آن رشتهها را کنترل کند.
هرچند برخی از این محدودیتها به مرور برطرف شد٬ اما همچنان و نزدیک به چهل سال پس از انقلاب فرهنگی زنان اجازه تحصیل در برخی از رشتهها همچون مهندسی معدن را ندارند٬،از سوی دیگر رشتههایی مانند تخصص پزشکی زنان یا مامایی مختص به زنان است.
این ممنوعیتها و محدودیتها با آیین نامه سال ۱۳۷۱ شورای عالی انقلاب فرهنگی تثبیت شد. این آیین نامه بر نقش سنتی زنان در خانوادهها تأکید داشت و مشاغل خاصی مانند مامایی، تدریس، و «رشتههایی از پزشکی» را به طور ویژه برای زنان مناسب میدانست. از طرف دیگر بر اساس آن برخی از مشاغل مانند قضاوت و آتشنشانی برای زنان نامناسب اعلام شد.
روند محدود سازی تحصیل زنان در دانشگاهها در طی چهل سال گذشته ادامه یافت. برای مثال در سال تحصیلی ۹۱، پذیرش زنان در ۷۷ رشته ۳۶ دانشگاه متوقف شد. رشتههای مرتبط با مهندسی رکورددار رشتههایی هستند که زنان از آغاز تحصیل در آنها محروم شدهاند
Forwarded from نقدی بر تاریخ معاصر
Forwarded from نقدی بر تاریخ معاصر
باختر امروز، ارگان جبهه ملی: شاهان هخامنشی در تخت جمشید جنایت میکردند!
آیا جبهه ملی، ملیگرا بود؟
@NaqdeMosaddeq
آیا جبهه ملی، ملیگرا بود؟
@NaqdeMosaddeq
Forwarded from نقدی بر تاریخ معاصر
نگاه کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی(متشکل از دانشجویان مصدقی و چپی) به تاریخ کشور خودشان!
آنان با شاه مبارزه میکردند یا با ایران؟
@NaqdeMosaddeq
آنان با شاه مبارزه میکردند یا با ایران؟
@NaqdeMosaddeq
Forwarded from نقدی بر تاریخ معاصر
نشریه جبهه ملی دولت ایران را با اسراییل یکی میگیرد و با تسلط ایران بر جزایر سهگانه مخالف است و میگوید حاضر است دوش به دوش عربها با شاه بجنگد.
آیا جبهه ملی، ملیگرا بود؟
@NaqdeMosaddeq
آیا جبهه ملی، ملیگرا بود؟
@NaqdeMosaddeq
Forwarded from نقدی بر تاریخ معاصر
مصدق، اسطوره و نمادِ ملیگرایی بسیاری از ایرانیان، از پیشهوری خائن، مامور علنی شوروی که در حال تجزیه آذربایجان بود حمایت میکند.
@NaqdeMosaddeq
@NaqdeMosaddeq