Forwarded from اتچ بات
#Mem_Ararat
#مم_آرارات
Koçer
کوچنده
🍁 @Muzika_Kurdi 🍁
🌼🍂🌸🍂🌺🍂🌸🍂🌼
🍂🌺🍂🌸🍂🌺
🌺🍂🌸
🌸
Difûre hilma tavê
نفس آفتاب تبخیر میشود
Vedixwîne zozanan
ییلاق ها را فرا میخواند
Kulîlk e taca serê te yarê
تاج سرت شکوفە است، ای یار
Û keskesora baranan
و نیز رنگین کمانی از پس باران ها
Gewza havîneke zer
در شادابی تابستانی زرد
Li banê welatê me da
در بالای سرزمین ما
Şa dibe bi pitikekê
با نوزاد دختری شاد میشود [من که]
Koçer im di wê rêyê da
مسافری هستم در این راه
Dikewînim birîna xwe
مرهم می گذارم بر زخم هایم
Bi xweliya kevnebajaran
با خاکستر کهنهشهرها
Xunaviya li Zêrzewanê
شبنمی از قلعه زِرزَوان
Bû gol li qada Amîda
گُلی میشود در میدان آمیدا
Dahatûya tefandî
آیندەای فرونشانده
Tov weşand li çar hawîran
در چهار سو بذرش را پاشید
Di paşla min de şitlek berû
در آغوش من نهال بلوطی است
Min spart axa girê şêra
من آنرا به خاک شیران سپردم
Ji wê ye kenê tebaxê
از اوست خندهی شهریور ماه
Di xewlaneke zîz de me
در خلوتی عاطفی بسر میبرم
Hindik mayê bimeşim
کمی مانده حرکت کنم
Maçek bidim wê yarê
تا بوسەای به آن یار دهم
🌸
🌺🍂🌸
🍂🌺🍂🌸🍂🌺
🌼🍂🌸🍂🌺🍂🌸🍂🌼
Wergêr: @Ehsan14s
Weşangeh: @Muzika_Kurdi
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
#مم_آرارات
Koçer
کوچنده
🍁 @Muzika_Kurdi 🍁
🌼🍂🌸🍂🌺🍂🌸🍂🌼
🍂🌺🍂🌸🍂🌺
🌺🍂🌸
🌸
Difûre hilma tavê
نفس آفتاب تبخیر میشود
Vedixwîne zozanan
ییلاق ها را فرا میخواند
Kulîlk e taca serê te yarê
تاج سرت شکوفە است، ای یار
Û keskesora baranan
و نیز رنگین کمانی از پس باران ها
Gewza havîneke zer
در شادابی تابستانی زرد
Li banê welatê me da
در بالای سرزمین ما
Şa dibe bi pitikekê
با نوزاد دختری شاد میشود [من که]
Koçer im di wê rêyê da
مسافری هستم در این راه
Dikewînim birîna xwe
مرهم می گذارم بر زخم هایم
Bi xweliya kevnebajaran
با خاکستر کهنهشهرها
Xunaviya li Zêrzewanê
شبنمی از قلعه زِرزَوان
Bû gol li qada Amîda
گُلی میشود در میدان آمیدا
Dahatûya tefandî
آیندەای فرونشانده
Tov weşand li çar hawîran
در چهار سو بذرش را پاشید
Di paşla min de şitlek berû
در آغوش من نهال بلوطی است
Min spart axa girê şêra
من آنرا به خاک شیران سپردم
Ji wê ye kenê tebaxê
از اوست خندهی شهریور ماه
Di xewlaneke zîz de me
در خلوتی عاطفی بسر میبرم
Hindik mayê bimeşim
کمی مانده حرکت کنم
Maçek bidim wê yarê
تا بوسەای به آن یار دهم
🌸
🌺🍂🌸
🍂🌺🍂🌸🍂🌺
🌼🍂🌸🍂🌺🍂🌸🍂🌼
Wergêr: @Ehsan14s
Weşangeh: @Muzika_Kurdi
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#Xecê_Herdem
#خهجێ_ههردهم
Bêzar im
بیزارم
🍁 @Muzika_Kurdi 🍁
🌼🍂🌸🍂🌺🍂🌸🍂🌼
🍂🌺🍂🌸🍂🌺
🌺🍂🌸
🌸
Bêzar im ez bêzar im
Ji vê jînê bêzar im
بیزارم، من بیزارم
از این زندگی بیزارم
Serxoş û pir sekran im
Ji dûrya te ez birîndar im
سرخوش و مستم
از دوری تو، من دردمندم
[برای فراموشی درد دوریت به مستی پناه آوردەام]
Xweda ev qedera min e
Yara min ne li def min e
خدایا این سرنوشت من است:
یار من، پیش من نیست
Meşrûb dermanê min e
Çûna wê ne bi deste min e
شراب درمان من است
رفتن او دست من نیست
Her şev digel hevalekê
Ez ê biçime meyxanekê
هر شب با دوستی
به میخانەای میروم
Ez divexwim pêykekê
Da bizivirê bes carekê
/ Da serxwoş bim bi gavekê
پیکی شراب مینوشم
تا یک بار دوباره برگردد [و در خیالم آید]
/تا برای لحظەای سرخوش شوم
🌸
🌺🍂🌸
🍂🌺🍂🌸🍂🌺
🌼🍂🌸🍂🌺🍂🌸🍂🌼
Wergêr: @Ehsan14s
Weşangeh: @Muzika_Kurdi
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
#خهجێ_ههردهم
Bêzar im
بیزارم
🍁 @Muzika_Kurdi 🍁
🌼🍂🌸🍂🌺🍂🌸🍂🌼
🍂🌺🍂🌸🍂🌺
🌺🍂🌸
🌸
Bêzar im ez bêzar im
Ji vê jînê bêzar im
بیزارم، من بیزارم
از این زندگی بیزارم
Serxoş û pir sekran im
Ji dûrya te ez birîndar im
سرخوش و مستم
از دوری تو، من دردمندم
[برای فراموشی درد دوریت به مستی پناه آوردەام]
Xweda ev qedera min e
Yara min ne li def min e
خدایا این سرنوشت من است:
یار من، پیش من نیست
Meşrûb dermanê min e
Çûna wê ne bi deste min e
شراب درمان من است
رفتن او دست من نیست
Her şev digel hevalekê
Ez ê biçime meyxanekê
هر شب با دوستی
به میخانەای میروم
Ez divexwim pêykekê
Da bizivirê bes carekê
/ Da serxwoş bim bi gavekê
پیکی شراب مینوشم
تا یک بار دوباره برگردد [و در خیالم آید]
/تا برای لحظەای سرخوش شوم
🌸
🌺🍂🌸
🍂🌺🍂🌸🍂🌺
🌼🍂🌸🍂🌺🍂🌸🍂🌼
Wergêr: @Ehsan14s
Weşangeh: @Muzika_Kurdi
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
🌼🍂🌸🍂🌺🍂🌸🍂🌼
🍂🌺🍂🌸🍂🌺
🌺🍂🌸
🌸
🍁 @Muzika_Kurdi 🍁
فلیت قطو
داستان فلیت قطو و عمه اطمانکی به حدود 120 سال پیش برمیگردد.
فلیت قطو از راهزنان معروف و رئیس قبیله رشکوتان در منطقه باتمان بود. جغرافیای استراتژیک آن منطقه که محل عبور و مرور کاروانهای بازرگانی بود، فرصت مناسبی برای فلیت ایجاد میکرد که از راه باج و خراج کاروانها امرار معاش کند.
عمه اطمانکی نیز از بازرگانان مشهور آن دوره و رئیس قبیله اطمانکی در منطقه بدلیس بوده و به همراه کاروانهایش به مناطق دوردست همچون دیاربکر و موصل و بغداد سفر میکرد و به تجارت میپرداخت.
در یکی از سفرهای عمه اطمانکی، کاروان به منطقه بشیری که میرسد، اتراق میکنند و مامه عمه به همراه علی (برادرزاده وی) برای آوردن آب به میان رشکوتان میروند. هنگام ورود مامه عمه و علی به رشکوتان، دختری ارمنی به اسم شیرین که فلیت قطو یکطرفه به او دل بسته است، به سمت علی میرود. علی توجه "شیرین" را به خود جلب میکند و شیرین جلو رفته و به علی آب میدهد و سر اسب او را میگیرد. این موضوع باعث خشم فلیت میشود و هر دو برای هم خط و نشان میکشند و به تهدید همدیگر میپردازند.
کاروان به دیاربکر میرود و مامه عمه آنجا تفنگ نفیس و گرانقیمتی از یک فروشنده ارمنی میخرد و اسمش را "بازن بلک" میگذارد.
هنگام برگشت کاروان، بار دیگر از قلمرو فلیت قطو عبور میکنند، ولی فلیت سد راهشان میشود و از آنها باج و خراج میخواهد. مامه عمه اطمانکی نیز برای اینکه کار به درگیری نکشد، به فلیت دو بار میدهد، فلیت راضی نمیشود و مامه عمه نصف بار کاروانیان را پیشنهاد میدهد. فلیت قبول نمیکند و مامه عمه تمام بار کاروان را به وی میدهد. ولی فلیت هدف دیگری دارد و از وی "بازن بلک" را میخواهد.
در زمانهای قدیم در میان کردها، گرفتن اسب و تفنگ کسی به مثابه گرفتن ناموس وی بود.
به همین دلیل مامه عمه حاضر به دادن بازن بلک به فلیت نمیشود و به وی میگوید "تنها به شرطی که مادرت (شمه) را به من بدهی، حاضرم تفنگم را بدهم و آن هم به خاطر این است که عشیرهام مرا طرد نکند و من جوابی در مقابلشان داشته باشم".
کار بالا میگیرد و فلیت به وجه از خواسته خود دست نمیکشد و اجازه عبور به آنان نمیدهد. درنهایت مامه عمه با یک تیر فلیت را پای درمیآورد. از طرف دیگر نیز رشکوتان بر سر کاروان ریخته و مامه عمه و علی اطمانی و جمعا 51 نفر از کاروانیان را به قتل میرسانند و تنها سه نفر در زیر جنازهها جان سالم بدر میبرند.
پ.ن1: پس از مرگ فلیت، پسرش حسن بر جای وی مینشیند.
پ.ن2: کاراپت خاچو دنگبژ ارمنیالاصل، سالهای متمادی در دیوان حسن به دنگبژی مشغول بوده و بیش از ده ترانه مختلف در وصف فلیت قطو سروده است و سایر دنگبژها به بازگویی آنها پرداختهاند.
نویسنده:#طاهر_آگور
🌸
🌺🍂🌸
🍂🌺🍂🌸🍂🌺
🌼🍂🌸🍂🌺🍂🌸🍂🌼
Weşangeh: @Muzika_Kurdi
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
Dengbêj Krapêtê Xaço
Filîtê Futo
دنگبژ کراپت خاچو
فلیت قطو
🍂🌺🍂🌸🍂🌺
🌺🍂🌸
🌸
🍁 @Muzika_Kurdi 🍁
فلیت قطو
داستان فلیت قطو و عمه اطمانکی به حدود 120 سال پیش برمیگردد.
فلیت قطو از راهزنان معروف و رئیس قبیله رشکوتان در منطقه باتمان بود. جغرافیای استراتژیک آن منطقه که محل عبور و مرور کاروانهای بازرگانی بود، فرصت مناسبی برای فلیت ایجاد میکرد که از راه باج و خراج کاروانها امرار معاش کند.
عمه اطمانکی نیز از بازرگانان مشهور آن دوره و رئیس قبیله اطمانکی در منطقه بدلیس بوده و به همراه کاروانهایش به مناطق دوردست همچون دیاربکر و موصل و بغداد سفر میکرد و به تجارت میپرداخت.
در یکی از سفرهای عمه اطمانکی، کاروان به منطقه بشیری که میرسد، اتراق میکنند و مامه عمه به همراه علی (برادرزاده وی) برای آوردن آب به میان رشکوتان میروند. هنگام ورود مامه عمه و علی به رشکوتان، دختری ارمنی به اسم شیرین که فلیت قطو یکطرفه به او دل بسته است، به سمت علی میرود. علی توجه "شیرین" را به خود جلب میکند و شیرین جلو رفته و به علی آب میدهد و سر اسب او را میگیرد. این موضوع باعث خشم فلیت میشود و هر دو برای هم خط و نشان میکشند و به تهدید همدیگر میپردازند.
کاروان به دیاربکر میرود و مامه عمه آنجا تفنگ نفیس و گرانقیمتی از یک فروشنده ارمنی میخرد و اسمش را "بازن بلک" میگذارد.
هنگام برگشت کاروان، بار دیگر از قلمرو فلیت قطو عبور میکنند، ولی فلیت سد راهشان میشود و از آنها باج و خراج میخواهد. مامه عمه اطمانکی نیز برای اینکه کار به درگیری نکشد، به فلیت دو بار میدهد، فلیت راضی نمیشود و مامه عمه نصف بار کاروانیان را پیشنهاد میدهد. فلیت قبول نمیکند و مامه عمه تمام بار کاروان را به وی میدهد. ولی فلیت هدف دیگری دارد و از وی "بازن بلک" را میخواهد.
در زمانهای قدیم در میان کردها، گرفتن اسب و تفنگ کسی به مثابه گرفتن ناموس وی بود.
به همین دلیل مامه عمه حاضر به دادن بازن بلک به فلیت نمیشود و به وی میگوید "تنها به شرطی که مادرت (شمه) را به من بدهی، حاضرم تفنگم را بدهم و آن هم به خاطر این است که عشیرهام مرا طرد نکند و من جوابی در مقابلشان داشته باشم".
کار بالا میگیرد و فلیت به وجه از خواسته خود دست نمیکشد و اجازه عبور به آنان نمیدهد. درنهایت مامه عمه با یک تیر فلیت را پای درمیآورد. از طرف دیگر نیز رشکوتان بر سر کاروان ریخته و مامه عمه و علی اطمانی و جمعا 51 نفر از کاروانیان را به قتل میرسانند و تنها سه نفر در زیر جنازهها جان سالم بدر میبرند.
پ.ن1: پس از مرگ فلیت، پسرش حسن بر جای وی مینشیند.
پ.ن2: کاراپت خاچو دنگبژ ارمنیالاصل، سالهای متمادی در دیوان حسن به دنگبژی مشغول بوده و بیش از ده ترانه مختلف در وصف فلیت قطو سروده است و سایر دنگبژها به بازگویی آنها پرداختهاند.
نویسنده:#طاهر_آگور
🌸
🌺🍂🌸
🍂🌺🍂🌸🍂🌺
🌼🍂🌸🍂🌺🍂🌸🍂🌼
Weşangeh: @Muzika_Kurdi
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
Dengbêj Krapêtê Xaço
Filîtê Futo
دنگبژ کراپت خاچو
فلیت قطو
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#Adem_Tepe
Û
#Raperîn
#آدم_تپه
و
#راپرین
Tê kengê bê
کی می آیی
🍁 @Muzika_Kurdi 🍁
🌼🍂🌸🍂🌺🍂🌸🍂🌼
🍂🌺🍂🌸🍂🌺
🌺🍂🌸
🌸
Ev çende sаl qedîyаn
این چندین سال تمام شدند
Ev çend bаrаn rizîyаn
چند فصل بهار سپری شدند
Ax ev çi peyv û heyаm
آه این چه سخن و ایام است
Mа tê kengî bê cаn
پس کی می آیی ای جان؟
Tê kengî bê ...
کی می آیی ...
Bаjаr bê ronî mаne
شهرها خاموش و سوت و کور مانده اند
Ne pirtûk ne jî nаme
نه کتاب و نه نامه ای مانده
Ne bêrîkirin ne şîn
نه شور و شوقی نه غمگینی و ناامیدی مانده
Qet cîh dаnаgire cаn
اصلا با هم جای نمی گیرند ای جان
Tê kengî bê ...
تو کی می آیی ...
🌸
🌺🍂🌸
🍂🌺🍂🌸🍂🌺
🌼🍂🌸🍂🌺🍂🌸🍂🌼
Wergêr: @MehrabMehrabii
Weşangeh: @Muzika_Kurdi
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
Û
#Raperîn
#آدم_تپه
و
#راپرین
Tê kengê bê
کی می آیی
🍁 @Muzika_Kurdi 🍁
🌼🍂🌸🍂🌺🍂🌸🍂🌼
🍂🌺🍂🌸🍂🌺
🌺🍂🌸
🌸
Ev çende sаl qedîyаn
این چندین سال تمام شدند
Ev çend bаrаn rizîyаn
چند فصل بهار سپری شدند
Ax ev çi peyv û heyаm
آه این چه سخن و ایام است
Mа tê kengî bê cаn
پس کی می آیی ای جان؟
Tê kengî bê ...
کی می آیی ...
Bаjаr bê ronî mаne
شهرها خاموش و سوت و کور مانده اند
Ne pirtûk ne jî nаme
نه کتاب و نه نامه ای مانده
Ne bêrîkirin ne şîn
نه شور و شوقی نه غمگینی و ناامیدی مانده
Qet cîh dаnаgire cаn
اصلا با هم جای نمی گیرند ای جان
Tê kengî bê ...
تو کی می آیی ...
🌸
🌺🍂🌸
🍂🌺🍂🌸🍂🌺
🌼🍂🌸🍂🌺🍂🌸🍂🌼
Wergêr: @MehrabMehrabii
Weşangeh: @Muzika_Kurdi
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#Aynûr_Doxan
Û
Kemançe: #Kêyhan_Kelhor
#آینور_دوغان
و
کمانچه: #کیهان_کلهر
Ehmedo
احمد
🍁 @Muzika_Kurdi 🍁
🌼🍂🌸🍂🌺🍂🌸🍂🌼
🍂🌺🍂🌸🍂🌺
🌺🍂🌸
🌸
Oy oy ...
Ehmedo ronî heyran tu ne mîr î ne hekîm î
ای احمد بلند بالا! من به قربانت نە شاهزادە هستی نە حکیمی
Kuro gede tu ne mîr î ne hekîm î
ای پسر! تو نه شاهزاده ای نه حکیمی
Li bara dilê min evdala Xwedê de tavîkî taviyan mehên Gulan û Nîsan û Adarê
تو برای منِ بنده ی خدا بارانی از باران ماهای اسفند و فروردین و اردیبهشت هستی
Li ser sîng û berê min evdala Xwedê de ne dixuricî ne dibarî
که بر روی سینه ی منِ بندەی خدا، نە فرود می آیی و نە می باری
Ehmedo oy oy ...
ای احمد ...
Lo loy loy...
Besnayê rebenê lê lê tu reben î lê lê
ای بَسنای بیچاره تو دردمندی
Ez reben im reben im ...
من بیچاره و دردمندم
Ez rebenekî dilşewitî ber ve hatî reben im
من بیچاره ای دلسوخته آمده ام دردمندم
Ez reben im reben im ...
بیچاره ام بیچاره ام ...
Hay hay hay ...
Ez rebena dilxerîb im
بیچاره ی دل غریبم
Hay delal hay hay hay delal delal ...
ای عزیز ای عزیز ...
Hay delal şev tarî ye te nabînim hay delal
ای عزیز شب تاریک است تو را نمی بینم
Hay li min oy oy ...
وای بر من ...
🌸
🌺🍂🌸
🍂🌺🍂🌸🍂🌺
🌼🍂🌸🍂🌺🍂🌸🍂🌼
Wergêr: #Berxwedan_Maku
Weşangeh: @Muzika_Kurdi
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
Û
Kemançe: #Kêyhan_Kelhor
#آینور_دوغان
و
کمانچه: #کیهان_کلهر
Ehmedo
احمد
🍁 @Muzika_Kurdi 🍁
🌼🍂🌸🍂🌺🍂🌸🍂🌼
🍂🌺🍂🌸🍂🌺
🌺🍂🌸
🌸
Oy oy ...
Ehmedo ronî heyran tu ne mîr î ne hekîm î
ای احمد بلند بالا! من به قربانت نە شاهزادە هستی نە حکیمی
Kuro gede tu ne mîr î ne hekîm î
ای پسر! تو نه شاهزاده ای نه حکیمی
Li bara dilê min evdala Xwedê de tavîkî taviyan mehên Gulan û Nîsan û Adarê
تو برای منِ بنده ی خدا بارانی از باران ماهای اسفند و فروردین و اردیبهشت هستی
Li ser sîng û berê min evdala Xwedê de ne dixuricî ne dibarî
که بر روی سینه ی منِ بندەی خدا، نە فرود می آیی و نە می باری
Ehmedo oy oy ...
ای احمد ...
Lo loy loy...
Besnayê rebenê lê lê tu reben î lê lê
ای بَسنای بیچاره تو دردمندی
Ez reben im reben im ...
من بیچاره و دردمندم
Ez rebenekî dilşewitî ber ve hatî reben im
من بیچاره ای دلسوخته آمده ام دردمندم
Ez reben im reben im ...
بیچاره ام بیچاره ام ...
Hay hay hay ...
Ez rebena dilxerîb im
بیچاره ی دل غریبم
Hay delal hay hay hay delal delal ...
ای عزیز ای عزیز ...
Hay delal şev tarî ye te nabînim hay delal
ای عزیز شب تاریک است تو را نمی بینم
Hay li min oy oy ...
وای بر من ...
🌸
🌺🍂🌸
🍂🌺🍂🌸🍂🌺
🌼🍂🌸🍂🌺🍂🌸🍂🌼
Wergêr: #Berxwedan_Maku
Weşangeh: @Muzika_Kurdi
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#Rojda
#روژدا
Heyrana
فدای
🍁 @Muzika_Kurdi 🍁
🌼🍂🌸🍂🌺🍂🌸🍂🌼
🍂🌺🍂🌸🍂🌺
🌺🍂🌸
🌸
Cilûbergê çiqas lê tê
لباس کُردی چقدر بهش میآد
Xweşik dirûnê li ser bejnê
برای قامت او خوب و زیبا دوختە اند
Ez qurbana wê bejna wê
من به فدای آن قد و بالایش
Hûr hûr diheje dema dimeşe
بدنش ریز ریز تکان میخورد وقتی که راه می رود
Were were were rindê
بیا بیا ای محبوب زیبا
Ez helandim bejna yarê
قامت یار مرا نابود کرد
Çavê wê wek karxezalê
چشمانش مثل چشم بچه آهوست
Çiqas lê tê dema dikenê
چقدر خنده به صورتش میآید
Ez lal dibim ji bê mecalî
از ناتوانی لال میشوم
Dema dibînim wê cemalê
وقتی که زیباییاش را میبینم
Were were were rindê
بیا بیا ای محبوب زیبای من
Ez helandim bejna yarê
قامت یار مرا نابود کرد
🌸
🌺🍂🌸
🍂🌺🍂🌸🍂🌺
🌼🍂🌸🍂🌺🍂🌸🍂🌼
Wergêr: @Ehsan14s
Weşangeh: @Muzika_Kurdi
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
#روژدا
Heyrana
فدای
🍁 @Muzika_Kurdi 🍁
🌼🍂🌸🍂🌺🍂🌸🍂🌼
🍂🌺🍂🌸🍂🌺
🌺🍂🌸
🌸
Cilûbergê çiqas lê tê
لباس کُردی چقدر بهش میآد
Xweşik dirûnê li ser bejnê
برای قامت او خوب و زیبا دوختە اند
Ez qurbana wê bejna wê
من به فدای آن قد و بالایش
Hûr hûr diheje dema dimeşe
بدنش ریز ریز تکان میخورد وقتی که راه می رود
Were were were rindê
بیا بیا ای محبوب زیبا
Ez helandim bejna yarê
قامت یار مرا نابود کرد
Çavê wê wek karxezalê
چشمانش مثل چشم بچه آهوست
Çiqas lê tê dema dikenê
چقدر خنده به صورتش میآید
Ez lal dibim ji bê mecalî
از ناتوانی لال میشوم
Dema dibînim wê cemalê
وقتی که زیباییاش را میبینم
Were were were rindê
بیا بیا ای محبوب زیبای من
Ez helandim bejna yarê
قامت یار مرا نابود کرد
🌸
🌺🍂🌸
🍂🌺🍂🌸🍂🌺
🌼🍂🌸🍂🌺🍂🌸🍂🌼
Wergêr: @Ehsan14s
Weşangeh: @Muzika_Kurdi
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
#Bêhzad_Yûsifî
#بهزاد_یوسفی
Namînim
نمی مانم
🍁 @Muzika_Kurdi 🍁
🌼🍂🌸🍂🌺🍂🌸🍂🌼
🍂🌺🍂🌸🍂🌺
🌺🍂🌸
🌸
Li ser axa te kulîlk venabin
روی خاکت شکوفه نمی رویند
Bilbil îdî bi gula şa nabin
بلبل دیگر با گل ها شاد نمی شود
Bê av maye behra evîna te
بی آب شده دریای عشق تو
Roj bi hesret min derbas dibin
روز با حسرت برای من می گذرند
Namînim ji warê te namînim
نمی مانم در دیار تو نمی مانم
Li te dûr bim îdî te nabînim
دور می شوم از تو، دیگر نمی بینم تو را
Dûr dikevim te û bajarê te
دور می شوم از تو و شهر تو
Îdî hêsra bo te nabarînim
دیگر اشکی برای تو نمی ریزم
Evîn ji min û te dûr ketiye
عشق از من و تو فاصله گرفته
Dilê bêhêvî hertim sêwî ye
قلب بی عشق همیشه بی کسه
Hêlîna min di nav dilê te da
آشیانه ام در قلب تو
Îro li ber baranê sar maye
بخاطر باران امروز سرد مانده
Namînim ji warê te namînim
نمی مانم در دیار تو نمی مانم
🌸
🌺🍂🌸
🍂🌺🍂🌸🍂🌺
🌼🍂🌸🍂🌺🍂🌸🍂🌼
Wergêr: #M_Mîlan
Weşangeh: @Muzika_Kurdi
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
#بهزاد_یوسفی
Namînim
نمی مانم
🍁 @Muzika_Kurdi 🍁
🌼🍂🌸🍂🌺🍂🌸🍂🌼
🍂🌺🍂🌸🍂🌺
🌺🍂🌸
🌸
Li ser axa te kulîlk venabin
روی خاکت شکوفه نمی رویند
Bilbil îdî bi gula şa nabin
بلبل دیگر با گل ها شاد نمی شود
Bê av maye behra evîna te
بی آب شده دریای عشق تو
Roj bi hesret min derbas dibin
روز با حسرت برای من می گذرند
Namînim ji warê te namînim
نمی مانم در دیار تو نمی مانم
Li te dûr bim îdî te nabînim
دور می شوم از تو، دیگر نمی بینم تو را
Dûr dikevim te û bajarê te
دور می شوم از تو و شهر تو
Îdî hêsra bo te nabarînim
دیگر اشکی برای تو نمی ریزم
Evîn ji min û te dûr ketiye
عشق از من و تو فاصله گرفته
Dilê bêhêvî hertim sêwî ye
قلب بی عشق همیشه بی کسه
Hêlîna min di nav dilê te da
آشیانه ام در قلب تو
Îro li ber baranê sar maye
بخاطر باران امروز سرد مانده
Namînim ji warê te namînim
نمی مانم در دیار تو نمی مانم
🌸
🌺🍂🌸
🍂🌺🍂🌸🍂🌺
🌼🍂🌸🍂🌺🍂🌸🍂🌼
Wergêr: #M_Mîlan
Weşangeh: @Muzika_Kurdi
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
Telegram
attach 📎
Forwarded from اتچ بات
🌼🍂🌸🍂🌺🍂🌸🍂🌼
🍂🌺🍂🌸🍂🌺
🌺🍂🌸
🌸
🍁 @Muzika_Kurdi 🍁
طاهرخان قلنیه
از امرای بنام کرد در منطقه ماکو و چالدران بوده که در اواخر قرن نوزدهم میزیسته است.
ریشه نام "چالدران" به دلیل کثرت وجود کلیساها در آن منطقه در اصل "چاردران" میباشد که در زبان کردی به معنی چهار دِیران (کلیسا) است. چالدران در زمان طاهرخان، تماما کردنشین و دارای چهارصد خانوار از ایل حیدری بوده است.
طاهرخان به سبب رشادتهایی که در مقابل هجوم نیروهای روس به خاک ایران از خود نشان میدهد از سوی شاه وقت قاجار به تهران دعوت شده و بالاترین درجه نظامی, به عبارتی درجه میرپنجی به وی اعطا میشود و بدین جهت به طاهرخان میرپنج هم مشهور است.
تیمورخان ماکویی به این دلیل که چرا درجه مافوق وی به طاهرخان اعطا شده است، به وی حسادت و عنادت میورزد. از این جهت تحرکات و سلسله اتفاقاتی رخ میدهد که در نهایت به درگیری میان آنها میانجامد.
میان طاهرخان و تیمورخان ماکویی دو مرتبه درگیری رخ میدهد که به اختصار به تشریح آنها میپردازیم:
جنگ اول: حسین قلیخان کاتب و محرر تیمورخان ماکویی که خود در بطن رخدادها حضور داشته، تاریخ وقوع جنگ اول را سال 1897 میلادی ذکر میکند. تیمورخان نیروهای خود را به فرماندهی حیدرخان امیرتومان و به همراه بخشی از نیروهای تبریز و همچنین مرتضی قلیخان، صدیق نظام، مصطفی پاشاخان، حسین قلیخان، نعمتالله خان و بخشی از نیروهای کرد جلالی به طرف چالدران سوق میدهد. لیکن طاهرخان با مشاهده نیروهای کرد در صفوف دشمن، از جنگ منصرف میشود و اظهار میدارد که وارد جنگ برادرکشی نخواهد شد. بدین خاطر حاضر به جنگ نمیشود. ولی نیروهای تیمورخان شبانه طاهرخان و نیروهایش را محاصره میکنند و بدین ترتیب درگیری به وقوع میپیوندد. به نوشته حسین قلیخان بیات این درگیری به مدت سه ساعت ادامه مییابد و طی آن تعدادی از نیروها از هر دو کشته و طاهر خان دستگیر و به ماکو برده میشود. در جریان مشاجرهای که میان تیمورخان و طاهرخان انجام میشود، نیروهای جلالی به جانب طاهرخان برخاسته و تیمورخان احساس خطر نموده و طاهرخان را آزاد میکند. از طرف دیگر به گفته کمال صبحانداغ، حسین پاشای حیدری که فرماندهی 8 هنگ حمیدیه عثمانی را بر عهده داشته و از عموزادگان طاهرخان بوده به یاری وی شتافته و او را آزاد میکند.
جنگ دوم: تیمور خان از قصد خود مبنی بر نابودی طاهرخان و تسخیر چالدران دستبردار نبوده و این بار با هزاران نیرو به صورت غافلگیرانه به منطقه تحت امیر وی حملهور میشود. در روستای خضرلو(خدرلو) و آبگرم (گرم آو) جنگ سختی میان نیروهای دو طرف درمیگیرد و 12 تن از نیروهای طاهرخان از عشیره مامدی کشته میشوند. در این هنگام که طاهرخان به دور از منطقه درگیری در روستای ناور حضور داشته، بلافاصله خود را به محل جنگ رسانیده و شکست سختی بر نیروهای دشمن وارد میکند و بدین ترتیب دیگر هیچگاه فکر درگیری با طاهرخان به سر تیمور خان نمیزند.
پیرامون طاهرخان قلنیه موضوعات و مباحث بسیاری مطرح است، من جمله مشاعره تاریخی عودال زینکه و شیخ سله در دیوان وی و همچنین درگیری وی با حسین بگ تاکوری که طی آن طاهر خان به همراه دو تن از عموزادگانش کشته میشوند.
شایان ذکر است اسماعیل خان سمکو به دلیل علاقه بسیاری به شخصیت طاهرخان و رشادتهای وی داشته، نام وی را بر فرزند ذکورش مینهد.
نویسنده:#طاهر_آگور
🌸
🌺🍂🌸
🍂🌺🍂🌸🍂🌺
🌼🍂🌸🍂🌺🍂🌸🍂🌼
Weşangeh: @Muzika_Kurdi
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
Delîl Dîlenar
Şerê Tahirxanê Qeleniyê
دنگبژ دلیل دیلنار
🍂🌺🍂🌸🍂🌺
🌺🍂🌸
🌸
🍁 @Muzika_Kurdi 🍁
طاهرخان قلنیه
از امرای بنام کرد در منطقه ماکو و چالدران بوده که در اواخر قرن نوزدهم میزیسته است.
ریشه نام "چالدران" به دلیل کثرت وجود کلیساها در آن منطقه در اصل "چاردران" میباشد که در زبان کردی به معنی چهار دِیران (کلیسا) است. چالدران در زمان طاهرخان، تماما کردنشین و دارای چهارصد خانوار از ایل حیدری بوده است.
طاهرخان به سبب رشادتهایی که در مقابل هجوم نیروهای روس به خاک ایران از خود نشان میدهد از سوی شاه وقت قاجار به تهران دعوت شده و بالاترین درجه نظامی, به عبارتی درجه میرپنجی به وی اعطا میشود و بدین جهت به طاهرخان میرپنج هم مشهور است.
تیمورخان ماکویی به این دلیل که چرا درجه مافوق وی به طاهرخان اعطا شده است، به وی حسادت و عنادت میورزد. از این جهت تحرکات و سلسله اتفاقاتی رخ میدهد که در نهایت به درگیری میان آنها میانجامد.
میان طاهرخان و تیمورخان ماکویی دو مرتبه درگیری رخ میدهد که به اختصار به تشریح آنها میپردازیم:
جنگ اول: حسین قلیخان کاتب و محرر تیمورخان ماکویی که خود در بطن رخدادها حضور داشته، تاریخ وقوع جنگ اول را سال 1897 میلادی ذکر میکند. تیمورخان نیروهای خود را به فرماندهی حیدرخان امیرتومان و به همراه بخشی از نیروهای تبریز و همچنین مرتضی قلیخان، صدیق نظام، مصطفی پاشاخان، حسین قلیخان، نعمتالله خان و بخشی از نیروهای کرد جلالی به طرف چالدران سوق میدهد. لیکن طاهرخان با مشاهده نیروهای کرد در صفوف دشمن، از جنگ منصرف میشود و اظهار میدارد که وارد جنگ برادرکشی نخواهد شد. بدین خاطر حاضر به جنگ نمیشود. ولی نیروهای تیمورخان شبانه طاهرخان و نیروهایش را محاصره میکنند و بدین ترتیب درگیری به وقوع میپیوندد. به نوشته حسین قلیخان بیات این درگیری به مدت سه ساعت ادامه مییابد و طی آن تعدادی از نیروها از هر دو کشته و طاهر خان دستگیر و به ماکو برده میشود. در جریان مشاجرهای که میان تیمورخان و طاهرخان انجام میشود، نیروهای جلالی به جانب طاهرخان برخاسته و تیمورخان احساس خطر نموده و طاهرخان را آزاد میکند. از طرف دیگر به گفته کمال صبحانداغ، حسین پاشای حیدری که فرماندهی 8 هنگ حمیدیه عثمانی را بر عهده داشته و از عموزادگان طاهرخان بوده به یاری وی شتافته و او را آزاد میکند.
جنگ دوم: تیمور خان از قصد خود مبنی بر نابودی طاهرخان و تسخیر چالدران دستبردار نبوده و این بار با هزاران نیرو به صورت غافلگیرانه به منطقه تحت امیر وی حملهور میشود. در روستای خضرلو(خدرلو) و آبگرم (گرم آو) جنگ سختی میان نیروهای دو طرف درمیگیرد و 12 تن از نیروهای طاهرخان از عشیره مامدی کشته میشوند. در این هنگام که طاهرخان به دور از منطقه درگیری در روستای ناور حضور داشته، بلافاصله خود را به محل جنگ رسانیده و شکست سختی بر نیروهای دشمن وارد میکند و بدین ترتیب دیگر هیچگاه فکر درگیری با طاهرخان به سر تیمور خان نمیزند.
پیرامون طاهرخان قلنیه موضوعات و مباحث بسیاری مطرح است، من جمله مشاعره تاریخی عودال زینکه و شیخ سله در دیوان وی و همچنین درگیری وی با حسین بگ تاکوری که طی آن طاهر خان به همراه دو تن از عموزادگانش کشته میشوند.
شایان ذکر است اسماعیل خان سمکو به دلیل علاقه بسیاری به شخصیت طاهرخان و رشادتهای وی داشته، نام وی را بر فرزند ذکورش مینهد.
نویسنده:#طاهر_آگور
🌸
🌺🍂🌸
🍂🌺🍂🌸🍂🌺
🌼🍂🌸🍂🌺🍂🌸🍂🌼
Weşangeh: @Muzika_Kurdi
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
Delîl Dîlenar
Şerê Tahirxanê Qeleniyê
دنگبژ دلیل دیلنار
Telegram
attach 📎